آيه (189) يسئلونك عن الاهله... : در اين آيه، نخست به پرسش بعضى از اصحاب پاسخ
داده مى شود. كلّ پرسشهايى كه اصحاب پيامبر از او كرده اند و در قرآن مطرح شده
چهارده مورد است كه هشت مورد در سوره بقره و بقيه در سوره هاى مائده، انفال،
بنى اسرائيل، كهف، طه و نازعات آمده است كه با كلمه «يسئلونك» و يك مورد هم به صورت
«واذاسالك عبادى» آغاز مى شود. اين نشان مى دهد كه امت محمد (ص) در زمان آن حضرت در
مقايسه با قوم يهود، پرسش كمترى مى كردند.
پرسشى كه در اين آيه آمده مربوط به ماههاى نو است كه به صورت خط منحنى در آسمان
ديده مى شود ولى در متن پرسش معلوم نشده كه ماههاى نو از چه جهتى مورد سؤال قرار
گرفته است اما پاسخى كه داده شد در مورد فايده هايى است كه مردم از هلال ماه نو
مى برند و آن اينكه اين پديده براى گاه شمارى است كه مردم از آن در تعيين وقتها
استفاده مى كنند و نيز براى تعيين وقت انجام مراسم حج است و مى توان با استفاده از
هلال، وقت دقيق مراسم حج را به دست آورد.
ملاحظه مى كنيد كه آن دسته از احكام اسلام كه به نوعى مربوط به وقت مى شود با
ماههاى قمرى حساب مى شود چون حساب كردن با اين ماهها آسانتر است و تمام مردم از
خواص وعوام مى توانند حساب اين ماهها را داشته باشند ولى حسابگرى با ماههاى شمسى كه
از فصول چهارگانه توليد مى شود كار هر كس نيست بلكه تنها متخصصان در هيئت و نجوم
مى توانند حساب آنها را داشته باشند.
اكنون كه در آيه صحبت از حج شد، سنت غلطى را كه در زمان جاهليت در موسم
حج وجود داشت مطرح مى كند و آن را مورد انتقاد قرار مى دهد و آن اين بود كه حجاج كه
در حال احرام بودند وقتى به خانه هاى خود مى رفتند از درهاى معمولى خانه ها وارد
نمى شدند بلكه از پشت خانه شكافى باز مى كردند و از آنجا وارد خانه مى شدند و اين
را نوعى احترام به مراسم حج و كارى پسنديده مى دانستند. در اينجا خداوند در نفى اين
سنت غلط مى فرمايد: نيكويى اين نيست كه به خانه ها از پشت آنها وارد شويد بلكه
نيكويى كار كسى است كه پرهيزگار باشد سپس دستور مى دهد كه به خانه ها از درهاى آنها
وارد شويد. اينكه اين كار را با پرهيزگارى مقايسه مى كند بدان معناست كه به جاى
انجام سنتهاى غلط با اين پندار كه كار شايسته اى است، واقعاً در خود حالت تقوا و
خدا ترسى را به وجود آوريد و لذا در پايان آيه مى فرمايد: از خدا پروا كنيد شايد كه
رستگار شويد. يعنى آنچه انسان را به فلاح و رستگارى و سعادت مى رساند، داشتن
تقواست. با اين سنتها و آيينهاى خودساخته انسان به رستگارى نمى رسد.
آنچه گفتيم معناى ظاهرى آيه بود كه با توجه به شأن نزولهايى كه آمده است، بيان
گرديد ولى مى توان گفت كه آيه به يك حقيقت بسيار مهم اشاره مى كند و آن اينكه آيه
دستور مى دهد كه در هر كارى از راههاى درست آن وارد شويد مثلا در عبادت خدا از همان
راههايى كه خدا دستور داده وارد شويد و با همان كيفيتى كه خدا تعيين كرده انجام
بدهيد و از پيش خود مراسمى را به عنوان عبادت تعيين نكنيد. يا براى نزديكى به خدا و
درك پيامهاى او و داشتن اعتقادات درست، به در خانه پيامبران برويد و از آنها ياد
بگيريد و يا براى درك صحيح اسلام و فهم درست قرآن و سنت پيامبر بايد از راههاى درست
آن وارد شويد و به در خانه اهل بيت پيامبر(ص) برويد كه اهل بيت بهتر مى داند كه در
خانه چيست؟
كسانى كه پس از رحلت پيامبر به در خانه اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(ع) نرفتند و
راههاى ديگرى را پيمودند، در واقع از دستور اين آيه سرپيچى كردند و خواستند كه به
خانه از شكاف پشت آن وارد شوند در حالى كه اگر اسلام را از طريق اهل بيت و على(ع)
دنبال مى كردند، از درب اصلى وارد خانه اسلام و قرآن مى شدند. و به راستى
چه خسارت عظيمى دامنگير جامعه اسلامى شد آنگاه كه درب اصلى اسلام بسته شد و خواستند
از پشت و از راه غير منطقى وارد خانه اسلام شوند. و اين سخن پيامبر (ص) فراموش شد
كه بارها فرموده بود:
انا مدينة العلم و على بابها
من شهر علم هستم و على درب آن شهر است.
اين روايت را هم شيعه و هم سنى نقل كرده است.
چند روايت
1 ـ امام باقر(ع) فرمود: آل محمد درها و راههاى خدا هستند و دعوت كنندگان به سوى
بهشت و رهبرى كنندگان به آن تا روز قيامت هستند.(1)
2 ـ اميرالمؤمنين على (ع) فرمود: قد جعل الله للعلم اهلا و فرض على العباد طاعتهم
بقوله «واتوا البيوت من ابوابها» و البيوت هى بيوت العلم الذى استودعته الانبياء و
ابوابها اوصيائهم(2)
همانا خداوند براى دانش اهلى قرار داده و بر بندگان اطاعت از آنها را واجب كرده
آنجا كه فرموده: «و به خانه ها از درهاى آن وارد شويد» و منظور از خانه ها همان
خانه هاى علم است كه خدا آن را در پيامبران به وديعت گذارده و درهاى آنها همان
اوصياء هستند.
3 ـ عن ابى جعفر فى قوله: «ليس البربأن تاتى البيوت من ظهورها» قال:يعنى ان يأتى
الامر من وجهها اىّ الامور كان(3)
امام باقر درباره قول خداوند: (ليس البربان تاتى البيوت من ظهورها) فرمود: منظور
اين است كه كار را از راه درست آن انجام بدهى هر كارى مى خواهد باشد.
وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوآ اِنَّ
اللّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (*)وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ
أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ
لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَاِنْ
قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزآءُ الْكافِرينَ (*) فَاِنِ انْتَهَوْا
فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (*)وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ
يَكُونَ الدّينُ لِلّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ اِلاّ عَلَى الظّالِمينَ
(*)الشَّهْرُ الْحَرامُ بِاْلشَّهَرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ
اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ وَ
اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ (*)وَ أَنْفِقُوا فى
سَبيلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ اِلَى الْتَّهْلُكَةِوَ أَحْسِنُوا
اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ(*)
در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند، بجنگيد و از حد نگذريد همانا خداوند كسانى
را كه ازحد مى گذرند دوست ندارد (190) و آنها را هر جا كه پيدا كرديد، بكشيد و از
آنجا كه بيرونتان كردند بيرونشان كنيد و فتنه سخت تر از كشتار است و با آنها در
مسجدالحرام نجنگند مگر اينكه آنها با شما بجنگند پس اگر آنها با شما جنگيدند آنها
را بكشيد سزاى كافران چنين است (191) پس اگر دست از پيكار كشيدند، پس همانا خداوند
آمرزنده بخشايشگر است (192) و با آنها بجنگيد تا فتنه اى نباشد و دين مخصوص خدا
گردد پس اگر دست برداشتند، دشمنى جز با ستمگران روا نيست (193) ماه حرام در برابر
ماه حرام (كه اگر در آن ماه با شما جنگيدند شما نيز بجنگيد) و (شكستن) حرمتها قصاص
دارد. پس هر كس بر شما تجاوز كرد، به او همانگونه كه بر شما تجاوز كرده، تجاوز كنيد
و از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خداوند با پرهيزگاران است (194) و در راه
خدا انفاق كنيد و خود را با دستان خود به هلاكت نيندازيد و نيكى كنيد همانا خداوند
نيكوكاران را دوست دارد (195)
نكات ادبى
1 ـ «ثقفتوهم» يعنى آنها را پيدا كرديد. ثقف به معناى يافتن و به علم انبوه هم
ثقافت گفته مى شود كه مجموعه يافته هاى انسان است.
2 ـ «فتنه» در اصل به معناى ذوب طلا و نقره در آتش است و بيشتر در امتحان نهايى سخت
استعمال مى شود و نيز در عذاب و آشوب و شرك نيز استعمال دارد.
3 ـ «انتهاء» امتناع ، بازايستادند دست كشيدن ، قبول نهى كردن.
4 ـ «شهرحرام» ماه حرام، در سال چهار ماه است كه جنگ در آنها در جاهليت ممنوع بود و
اسلام نيز آن ممنوعيت را امضاء كرد آن چهار ماه عبارتند از ذيقعده، ذيحجه، محرم و
رجب.
5 ـ «حرمات» جمع حرمة چيزى كه احترام آن لازم است.
6 ـ «تهلكه» هلاكت ، تباهى ، مصدر از هلاك ، گويا در عربى مصدر به وزن تفعله فقط
اين يكى است.
تفسير و توضيح
آيات (190ـ195) و قاتلوا فى سبيل الله... : براى دفاع از كيان اسلام و موجوديت
مسلمانان و حفظ و حراست آن در مقابل بدخواهان و دشمنان، خداوند در كنار واجباتى
مانند نماز و روزه و حج، واجب مهم ديگرى را هم بيان مى كند و آن جهاد با دشمن و جنگ
با كفار است. البته آيات مربوط به جهاد در قرآن بسيار است ولى اين آيات ويژگى خاصى
دارد زيرا مربوط به جهادى است كه در ماه حرام و در حرم الهى و در حال احرام انجام
مى شود. وقت و محل و حالتى كه جنگ در هر كدام از آنها حرام است.
به گفته مفسران وقتى در صلح حديبيه در ماه ذيقعده از سال ششم هجرت مسلمانان از
انجام مراسم حج، منع شدند و كفار قريش با حمله به كاروان حج مسلمانان، آنها را از
ادامه راه بازداشتند، كار به صلح كشيد و مسلمانان متعهد شدند كه آن سال به مدينه
برگردند و مشركان نيز متعهد شدند كه سال ديگر اجازه انجام مناسك
حج را به مسلمانان بدهند و مسلمانان بتوانند سه روز در مكه بمانند و اعمال حج را به
جاى آورند. مسلمانان برگشتند وسال ديگر كه آهنگ مكه مى كردند از اين خوف داشتند كه
مشركان پيمان خود را بشكنند و باز اجازه انجام مراسم حج را به مسلمانان ندهند البته
مسلمانان مى توانستند با آنها بجنگند و به زور مراسم را به جاى آورند ولى ناراحتى
مسلمانان از اين بود كه چگونه در ماه حرام و در سرزمين حرم و در حال احرام بجنگند
چون جنگيدن در اين سه حالت حرام بود.
اينجا بود كه اين آيات نازل گرديد و خداوند آنها را به جنگ با مشركان البته در
صورتى كه آنها آغازگر جنگ باشند فرمان داد و مسلمانان دستور يافتند كه اگر مورد
حمله آنها قرار گرفتند، جنگ كنند اگر چه ماه حرام و يا سرزمين حرم باشد.
در اين آيات ضمن اجازه جنگ در آن حالت، به نكاتى اشاره شده كه عبارتند از:
1 ـ وقتى بجنگيد كه آنها با شما بجنگند و شما آغازگر نباشيد و از حدّ خود تجاوز
نكنيد كه خدا تجاوزگران را دوست ندارد.
2 ـ وقتى جنگ شروع شد دشمن را هر كجا يافتيد (هر چند كه حرم باشد) بكشيد و آنها را
از حرم بيرون كنيد همانگونه كه شما را بيرون كردند.
3 ـ بدانيد كه فتنه و آشوب و شرك از كشتار بدتر است و اينكه آنها فتنه انگيزى
مى كنند خود مجوز جنگ است.
4 ـ سعى كنيد نزد مسجدالحرام جنگ نكنيد مگر اينكه در همانجا به شما حمله كنند كه در
اين صورت مى توانيد حتى نزد مسجدالحرام بجنگيد و آنها را بكشيد چون سزاى كافران
همين است.
5 ـ هر وقت آنها دست از جنگ كشيدند شما نيز جنگ را متوقف كنيد كه خدا آمرزنده ورحيم
است.
6 ـ با آنها با اين هدف بجنگيد كه فتنه و آشوب از ميان برداشته شود و دين خدا
حاكميت يابد و اگر دست از جنگ برداشتند شما نيز دست برداريد و تنها با كسانى كه
ستمگرند بجنگيد.
7 ـ اين ماه حرام كه ممكن است شما در آن دست به جنگ بزنيد در مقابل آن ماه حرام كه
در حديبيه آنها با شما جنگيدند و حرمتها تقاص مى شود يعنى همانگونه كه آنها حرمت
شما را شكستند و در ماه حرام باشما جنگيدند شما نيز حق داريد حرمت آنها را بشكنيد و
در ماه حرام و در حرم با آنها بجنگيد و لذا از اينكه اين حرمتها شكسته مى شود
ناراحت نباشيد و شما به مقدارى كه آنها به شما تجاوز و تعدى كردند به آنها تعدى
كنيد و در عين حال از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.
8 ـ در راه جنگ كه همان راه خداست انفاق كنيد و از اموال و داراييهاى خود صرف كنيد
و خود را به هلاكت نيندازيد يعنى بدون صرف مال و منابع اقتصادى و بدون تأمين وسايل
جنگ دست به جنگ نزنيد كه اين خود نوعى خودكشى است. و نيكويى كنيد كه خدا نيكوكاران
را دوست دارد.
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ فَاِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا
اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُوسَكُمْ حَتّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ
مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضًا أَوْ بِه أَذًى مِنْ رَأْسِه فَفِدْيَةٌ
مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك فَاِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ
بِالْعُمْرَةِ اِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ
فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِى الْحَجِّ وَ سَبْعَة اِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ
كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِى الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ
اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَديدُ الْعِقابِ (*)
و حج و عمره را براى خدا به پايان بريد پس اگر بازداشته شديد (به عللى نتوانستيد
وارد مكه شويد) پس آنچه از قربانى فراهم شود. و سرهاى خود را نتراشيد تا وقتى كه
قربانى به جايگاه خود برسد پس هر كس از شما مريض باشد يا رنجى در سر داشته باشد (كه
مجبور به تراشيدن سر باشد) پس بايد فديه اى از روزه يا صدقه يا قربانى بدهد. پس
وقتى ايمنى يافتيد پس هر كس با تمتع از عمره به حج در آيد، پس آنچه از قربانى فراهم
شود و هر كس قربانى پيدا نكرد سه روز در حج روزه بگيرد و هفت روز هنگامى كه
برگشتيد. اين ده روز كامل است. اين حكم براى كسى است كه خانواده او حاضر در نزد
مسجدالحرام نباشد (مقيم مكه نباشد) و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر
است (196)
نكات ادبى
1 ـ «احصار» منع شدن، بازداشته شدن و در اين جا به معناى بازداشته شدن از حج به
خاطر بيمارى و مانند آن است و اگر از ترس دشمن باشد به آن «صدّ» مى گويند.
2 ـ «استيسر» يعنى فراهم شد، ميسر گرديد.
3 ـ «هدى» به معناى قربانى و اين نامگذارى يا از آن جهت است كه قربانى هديه اى براى
خداست و يا از آن جهت است كه قربانى را به منى و قربانگاه هدايت مى كنند.
4 ـ «نسك» جمع «نسيكه» به معناى قربانى از «نسك» به مفهوم عبادت مشتق شده است و
قربانى در حج هم عبادت محسوب مى شود.
5 ـ «تمتع» لذت جويى و در اينجا به معناى فاصله ميان عمره و حج است كه محرمات احرام
براى شخص حلال مى شود.
تفسير و توضيح
آيه (196) و اتموالحج و العمرة لله... : پس از بيان حكم جهاد اينك حكم حج بيان
مى شود چون حج يكى از عبادات مهم اسلامى و از اركان دين است. در اين آيه نخست به
روح حج تأكيد مى كند و آن اينكه حج و عمره را براى خدا انجام دهيد و هدفتان خدا
باشد سپس به ذكر بعضى از احكام فرعى حج مى پردازد.
حج و عمره دو عملى است كه حاجى بايد آنها را انجام بدهد اول عمره سپس حج به جاى
آورد اعمال عمره تمتع پنج چيز است: احرام ، طواف كعبه، نماز طواف، سعى ميان صفا و
مروه و تقصير (گرفتن ناخن يا موى سر و يا صورت) پس از انجام اعمال
عمره تمتع كه بايد در ماه ذيقعده يا ذيحجه باشد از احرام خارج مى شود و چيزهايى كه
براى او به سبب احرام حرام شده بود حلال مى گردد تا اينكه روز ترويه مجدداً براى حج
تمتع احرام مى بندد و اعمال آن را به جا مى آورد و آن سيزده چيز است: احرام ، وقوف
به عرفات، وقوف به مشعر، رمى جمره، قربانى كردن، تراشيدن سر، طواف كعبه، نماز طواف،
سعى ميان صفا و مروه، طواف نساء، نماز طواف نساء ، بيتوته در منى و بالاخره رمى
جمرات سه گانه.
آنچه گفتيم اعمال حج تمتع بود كه وظيفه كسانى است كه از دوازده ميلى مكه دورتر
زندگى مى كنند. حج اقسام ديگرى هم دارد مانند حج قران و حج افراد و نيز شخص
مى تواند عمره مفرده به جاى آورد كه شرح اين موارد در كتب فقهى به تفصيل آمده است.
يكى از مسائل حج مسأله «مصدود» و «محصور» است منظور از مصدود كسى است كه با احرام
عازم مكه شده ولى در بين راه دشمن مانع از ورود او به مكه شده است و منظور از محصور
كسى است كه با احرام عازم مكه شده به خاطر بيمارى نتواسته به راه خود ادامه بدهد.
در اين آيه حكم «محصور» را بيان مى كند و البته حكم «مصدود» هم شبيه آن است طبق اين
آيه كسانى كه محصور مى شوند و به خاطر بيمارى و مانند آن از ادامه راه به سوى مكه
باز مى مانند وظيفه دارند كه يك قربانى در محلى كه تعيين مى شود بكشند و تا قربانى
در آن محل ذبح نشده سرهاى خود را نتراشند و چون قربانى ذبح شد سرخود را مى تراشند و
از احرام بيرون مى آيند. و اما محل قربانى كردن كجاست؟ براى محصور كه به خاطر
بيمارى نتوانسته به مكه بيايد محل قربانى در عمره حرم و در حج تمتع منى است كه بايد
به وسيله همراهانش در اين محل ذبح شود البته قبلا وقت دقيق قربانى مورد توافق محصور
و همراهان او قرار مى گيرد. و اگر چنين كارى امكان نداشت در همان جايى كه محصور است
قربانى مى شود و براى مصدود كه به علت ترس از دشمن به مكه نرفته محل قربانى همان
جايى است كه او قرار دارد و لازم نيست كه در حرم و يا منى ذبح شود چون در واقع
امكان آن وجود ندارد همانگونه كه پيامبر اسلام و همراهان او در سال ششم هجرى
در حديبيه مصدود شدند و دشمن اجازه ادامه سفر به مكه را به آنها نداد و آنها در
همان حديبيه قربانى كردند و از احرام بيرون آمدند.
حكم ديگر اينكه تا وقتى كه قربانى ذبح نشده ، «محصور» نمى تواند سر خود را بتراشد
مگر اينكه مريض باشد و يا در سر خود ناراحتى داشته باشد و به تراشيدن سر مجبور گردد
كه در اين صورت بايد كفاره بدهد و كفاره او يكى از سه چيز است: سه روز روزه گرفتن
يا به شش فقير طعام دادن و يا يك قربانى ديگر.
آنچه تا به حال گفته شد مربوط به «محصور» بود اگر شخص محصور نشد و با ايمنى خاطر به
راه خود ادامه داد وقتى مناسك عمره تمتع تمام شد و براى حج تمتع احرام بست يكى از
اعمالى كه بايد به جا بياورد قربانى كردن در منى است. در اين آيه بيان مى كند كه
اگر كسى قربانى پيدا نكرد حال يا گوسفند و گاو و شتر پيدا نشد و يا قيمت آن را
نداشت بايد به جاى قربانى، ده روز تمام روزه بگيرد سه روز آن را در حج (روزهاى هفتم
و هشتم و نهم ذيحجه) و هفت روز آن را پس از بازگشت به وطن خود روزه بگيرد.
اينكه در اين آيه پس از بيان روزه سه روز و هفت روز ، مى فرمايد: اين ده روز كامل
است، نكته اى دارد و آن اينكه كسى گمان نكند اينكه گفته شد سه روز در حج و هفت روز
پس از بازگشت منظور اين است كه ميان اين سه روز و هفت روز مخير هستيد بلكه بايد هم
آن سه روز را روزه بگيريد و هم آن هفت روز را تا ده روز كامل شود.
اين حكم مخصوص كسانى است كه به دور از حريم مكه زندگى مى كنند اما كسانى كه در مكه
و اطراف آن تا دوازده ميلى زندگى مى كنند مناسك حج به گونه اى است كه با اين تفاوت
دارد و وظيفه آنها حج افراد يا حج قران است كه در كتب فقهى آمده است.
در پايان آيه بارديگر تأكيد به تقوا مى كند و اينكه از خدا بترسيد و بدانيد كه او
سخت كيفر مى دهد. البته اين كيفر مربوط به كسانى است كه حج بر آنها واجب
مى شود ولى آن را انجام نمى دهند.
اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا
فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر يَعْلَمْهُ اللّهُ
وَ تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يآ أُولِى
الْأَلْبابِ(*) لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ
فَاِذآ أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ
وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِه لَمِنَ الضّآلّينَ
(*)ثُمَّ أَفيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ اِنَّ
اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (* )
حج در ماههاى معلومى است پس هر كس در آن ماهها حج به جا مى آورد، پس آميزش با زنان
و گناه وستيزه جويى در حج نباشد و آنچه از خير انجام مى دهيد خدا آن را مى داند و
توشه برگيريد كه بهترين توشه تقواست و از من پروا كنيد اى خردمندان (197) گناهى بر
شما نيست كه فضلى از پروردگار خود طلب كنيد پس وقتى از عرفات برگشتيد، خدا را در
مشعرالحرام ياد كنيد و او را به سبب آنكه شما را هدايت كرده ياد كنيد و البته شما
پيش از آن از گمراهان بوديد (198) سپس از همانجا كه مردم باز مى گردند بازگرديد و
از خدا طلب آمرزش كنيد همانا خدا آمرزنده بخشايشگر است (199)
نكات ادبى
1 ـ «رفث» آميزش جنسى.
2 ـ «فسوق» گناه و معصيت و در اينجا منظور دروغ گفتن است.
3 ـ «جدال» ستيزه و مرافعه و در اينجا منظور قسم خوردن پياپى به نام خداست.
4 ـ «افاضه» سرازير شدن ، بازگشتن . اصل آن به معناى ريختن آب فراوان و يا شكستن
كاسه و تكه تكه شدن آن است و بعدها به طور مجاز به بازگشت دسته جمعى
گفته شد.
5 ـ «عرفات» نام بيابانى در چند كيلومترى مكه كه ماندن در آن از ظهر روز نهم ذيحجه
تا غروب آن روز از جمله اعمال حج است و به آن روز ، روز عرفه گفته مى شود. جايگاه
عرفان و شناخت، گويا آن سرزمين را ابراهيم از علامتهايى كه خدا براو داده بود شناخت
يا آدم و حوا در آنجا همديگر را شناختند.
6 ـ «مشعر» محل خاصى در چند كيلومترى مكه نزديك منى كه ماندن در آن از اذان صبح روز
عيد قربان تا طلوع آفتاب همانروز يكى از اعمال حج است. جايگاه درك و شعور. و محل
شعائر دين و علامتى براى عبادت خدا. نام ديگر مشعرالحرام، «مزدلفه» است كه جاى
ازدحام را مى گويند.
تفسير و توضيح
آيات (197ـ199) الحج اشهر معلومات... : برخى ديگر از احكام حج در اين آيات بيان شده
و در ضمن آن چند توصيه اخلاقى هم آمده است:
1 ـ حج در ماههاى معلوم و معينى انجام مى گيرد كه عبارتند از: شوال، ذيقعده و
ذيحجه. بيرون از اين سه ماه نمى توان عمل حج را انجام داد. البته انجام عمره مفرده
در ماههاى ديگر جايز است. اين سه ماه را ماههاى حج مى گويند.
2 ـ هر كس كه در اين ماه حج به جا آورد و احرام بست در حال احرام بايد از چند چيز
پرهيز كند (جمعاً بيست و چهار چيز) كه سه مورد آن در اين آيه آمده است و عبارتند
از: آميزش با زنان، دروغ گفتن و قسم ياد كردن به نام خدا يعنى گفتن «نهوالله» و
«آرىوالله» البته مى دانيم كه دروغ گفتن و بسيار قسم خوردن هميشه ناپسند است ولى در
حال احرام حرمت آن مؤكد مى شود.
پىنوشتها:
1. تفسير عياشى ج 1 ص 86
2. نورالثقلين ج 1 ص 177
3. تفسير عياشى ج 1 ص 86