تفسير مجمع البيان جلد ۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۵ -


/ سوره انعام / آيه هاى 94 - 91

91 . وَ ما قَدَرُواللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالوا ما اَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَىْ ءٍ قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذى جآءَ بِه مُوسى نُوراً وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطيسَ تُبْدُونَها وَتُخْفُونَ كَثيراً وَعُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا اَنْتُمْ وَلا ابآؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ.

92 . وَ هَذا كِتابٌ اَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذى بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرى وَمَنْ حَوْلَها وَالَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِه وَهُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ.

93 . وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً اَوْ قالَ اُوحِىَ اِلَىَّ وَلَمْ يُوحَ اِلَيْهِ شَىْ ءٌ وَمَنْ قالَ سَاُنْزِلُ مِثْلَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرى اِذِ الظَّالِمُونَ فى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ باسِطُوا اَيْديهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ اياتِه تَسْتَكْبِرُونَ.

94 . وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاؤُاْ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ ماكُنْتُمْ تَزْعُمُونَ.

ترجمه

91 - و [اين يهود بهانه جو] آنگاه كه گفتند: خدا بر هيچ انسانى چيزى [از جانب خود] فرو نفرستاده است، او را به گونه اى كه شايسته شناختن [و بزرگى ]اوست نشناختند. [اى پيامبر به آنان ]بگو: آن كتابى را كه [پيامبرتان ]موسى آورد كه براى مردم روشنايى و رهنمونى بود، چه كسى آن را فرو فرستاد؟ [همان ]كتابى كه [اينك ]شما آن را به صورت [طومارها و ]ورقهايى [پراكنده ] در مى آوريد؛ [بخشى ]از آن [را كه دل خواه شماست ]آشكار مى سازيد و بسيارى از آن را پنهان مى داريد، در صورتى كه چيزهايى به شما آموخته شده است كه نه شما مى دانستيد و نه پدرانتان؟! [اگر آنان پاسخ نمى دهند، خودت ]بگو: خدا [آن را فرو فرستاد!]، آنگاه آنان را رها ساز تا در ژرفاى بافته هاى [بيمار گونه ]خويش بازى كنند.

92 - و اين [قرآن ] كتابى است كه [ما] آن را فرو فرستاديم خجسته [و مبارك ]است و تصديق كننده آن كتابهايى است كه پيش از آن آمده است. و براى آن است كه [مردم ]مكّه و كسانى را كه پيرموان آن قرار دارند، هشدار دهى؛ و كسانى كه به جهان ديگر ايمان مى آورند، به آن [كتاب پرشكوه خدا نيز ]ايمان مى آورند، و بر نماز خويشتن مراقبت مى ورزند.

93 - و كيست بيدادگرتر از آن كس كه بر خدا دروغى [سهمگين ]بندد، يا در صورتى كه به او وحى نشده است، بگويد: به من وحى مى شود؛ و آن كس كه بگويد: من هم به زودى همانند آنچه خدا فرو فرستاده است فرو مى فرستم؟! و [اى كاش اين ]بيدادگران را در گردابهاى [سخت ] مرگ مى ديدى [آنگاه ] كه فرشتگان دستهاى خود را [به سوى آنان ] گسترده اند [و بر سرشان فرياد مى زنند ]كه: جانهاى خويش را [از كالبدها] بر آوريد! امروز به [كيفر] آنكه بناحق بر خدا دروغ مى بستيد و در برابر آيات [و نشانه هاى روشن ] او گردنكشى مى نموديد، به عذاب خوار كننده [و خفّت بارى ]كيفر داده مى شويد!

94 - و [خدا به آنان مى فرمايد:] همان گونه كه شما را نخستين بار [تنها ]آفريديم [اينك نيز] به تنهايى نزد ما آمده ايد، و آنچه را به شما بخشيده بوديم، [همه را ]پشت سر [خويش ] وانهاديد و شفاعتگرانتان را كه در ميان خودتان آنها را شريكها [و همتايانى براى خداى يكتا ]مى پنداشتيد، [اينك ]به همراه شما نمى نگريم! بى ترديد پيوند[ى كه ] ميان شما [و آنان بود ]گسسته است و آنچه را [همتاى خدا و شفاعتگر خويش ]مى پنداشتيد، [از برابر ديد شما ]گم شده [و از دستتان رفته ]است.

نگرشى بر واژه ها

«افتراء»: دروغ بافتن و نسبت ناروا دادن.

«غمرة»: اين واژه به مفهوم سختى و شدّت است و نسبت به هر چيزى كه به كار مى رود، رنج و سختى آن را مى رساند. براى نمونه: «غمرات الموت» به مفهوم سختى هاى مرگ است كه انسان را به كام خود مى كشد.

«هون»: اين واژه با «ضم» به مفهوم خوارى، و با «فتح» به مفهوم آرامى و وقار آمده است: براى نمونه: در آيه شريفه مى فرمايد: و عباد الرّحمن الّذين يمشون على الارض هوناً،(145) كه به مفهوم آرامى ووقار است.

«فرادى »: تك تك.

«خوّلناكم»: اين واژه از ريشه «خول» برگرفته شده و در اصل به مفهوم چيزى است كه به سرپرستى و تدبير امور نياز دارد و به همين تناسب در آيه شريفه به ارزانى داشتن ثروت و نعمت گوناگونى كه خدا به انسان مى بخشد آمده است.

«زعم»: پندار.

شأن نزول

 1 - در داستان فرود نخستين آيه مورد بحث «سعيد بن جبير» آورده است كه:

مردى از يهود به نام «مالك بن ضيف» به حضور پيامبر گرامى آمد و با آن حضرت به ستيزه پرداخت، پيامبر فرمود تو را به خدايى كه تورات را بر موسى فرو فرستاد سوگندت مى دهم، آيا در تورات نخوانده اى كه خدا ملاى چاق را دشمن مى دارد؟! و او كه مردى چاق بود خشمگين شده و گفت: خدا هرگز هيچ چيز بر انسانى وحى نفرموده است.

يهود به او گفتند: واى برتو! حتى بر پيامبرمان موسى نيز چيزى فرو نفرستاده است؟

و آنگاه بود كه اين آيه شريفه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد كه:

و ما قدروا اللّه حق قدره...(146)

و نيز «ابن عباس» آورده است كه:

يهودِ بهانه جو از پيامبر گرامى پرسيدند: آيا خدا كتابى نيز بر تو فرو فرستاده است؟

آن حضرت فرمود: آرى.

گفتند: خدا كتابى از آسمان فرو نفرستاده است. و آنجا بود كه آيه مورد بحث فرود آمد.

و نيز نامبرده در روايت ديگرى آورده است كه:

اين آيه در مورد كفرگرايانى فرود آمد كه قدرت بى همانند خدا را انكار مى كردند. و هركس آن گونه كه شايسته است به قدرت وصف ناپذير خدا - كه بر هر چيز و هركارى تواناست - ايمان آورد، خدا را شناخته است.

و نيز از «مجاهد» آورده اند كه اين آيه در مورد شرك گرايان قريش و مردود شمردن پندارهاى آنان در مورد آفريدگار تواناى هستى فرود آمده است.

2 - در مورد داستان فرود سومين آيه مورد بحث ديدگاهها متفاوت است:

الف: به باور گروهى از جمله «ابن عباس»، مجاهد و «عكرمه» و گروهى از مفسّران بخش نخست آيه تا واژه «شى ءٌ» در مورد «مسيلمه»، آن پيامبر دروغين فرود آمده(147) و بخش دوّم آيه در باره «عبداللّه بن سعد» فرود آمد كه از كاتبان وحى بود و سر انجام راه كفر در پيش گرفته و از مدينه به مكّه رفت، و در آنجا گفت: به زودى من نيز همانند آنچه را خدا فرو فرستاده است، نازل خواهم كرد. و آنگاه بود كه اين فراز از آيه در مورد او فرود آمد. از كارهاى زشت او به هنگامى كه از كاتبان وحى به شمار مى رفت اين بود كه هرگاه آخر آيه «عليما حكيما» بود، او بر خلاف تلاوت پيامبر غفوراً رحيماً مى نوشت. و هرگاه «غفوراً رحيماً» بود «عليماً حكيماً» ثبت مى كرد.

روايتى هم در شأن نزول اين آيه از حضرت صادق عليه السلام رسيده است كه ديدگاه نخست را تأييد مى كند.

ب: امّا به باور برخى آيه شريفه تنها در مورد «عبدالله بن سعد» فرود آمده است.

ج: و برخى برآنند كه تنها در مورد آن پيامبر دروغين فرود آمده است.

تفسير

انكار گران وحى و رسالت در آيات گذشته، قرآن شريف نام بلند آوازه شمارى از پيامبران را آورد، اينك در ادامه آيات روى سخن با تبهكارانى است كه اصل رسالت ووحى را دروغ شمرده و انكار مى كنند.

وَ ما قَدَرُواللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالوا ما اَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَىْ ءٍ

آنان در شناخت ذات پاك خدا، حق او را اداء ننموده و آن گونه كه شايسته و بايسته بزرگى و شكوه خداست، وى را وصف نكردند، چرا كه به دروغ گفتند كه خدا بر هيچ انسانى وحى نفرموده و هيچ پيامبرى را به سوى بشريت نفرستاده است. آيا حكمت و فرزانگى خدا و مصلحت بندگان آمدن پيامبر و فرود وحى و برنامه آسمانى را ضرورى نمى سازد؟ و آيا اين همه معجزات و نشانه هاى درستى دعوتهاى توحيدى و بعثت هاى پيامبران، نشانگر آن نيست كه خدا پيامبرانى را برگزيده و برنامه زندگى بشر را به آنان وحى كرده و آنان را براى ارشاد و هدايت انسانها گسيل داشته است؟

از آنجايى كه طبق شأن نزول آيه انكارگر وحى و رسالت از يهود بهانه جو بوده است در ادامه آيه خدا به پيامبر دستور مى دهد كه:

قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذى جآءَ بِه مُوسى

به اين انكارگران بگو: چه كسى كتاب آسمانىِ تورات را كه موسى آورده، بر او فرو فرستاده است؟ بدينسان خدا به پيامبرش فرمان مى دهد كه از انكارگران يهود پاسخ بخواهد كه: مگر نه اينكه به باور شما موسى از سويى پيامبر است و كتاب آورده، و از دگر سو همچون شما انسان است؟ پس پاسخ دهيد كه با اين ستيزه جويى شما در مورد انكار وحى و رسالت، او چگونه وحى دريافت داشته و كتاب آسمانى آورده است؟ آيا اين انكارتان طبق باورهاى عقيدتى شما پوچ و بى اساس نيست كه مى گوييد خدا به هيچ انسانى وحى و كتاب فرود نفرستاده است؟

نُوراً وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطيسَ

شما بايد بگوييد كه حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم از نظر رسالت و دريافت وحى، چه تفاوتى با موسى دارد؟ او پيامبر بود و اين نيز پيامبر خداست. «موسى» كتابى آورد كه بسان فروغى روشنگر وسيله هدايت و رستگارى مردم به راه درست بود و اينك شما يهود آن كتاب روشنى بخش را در نوشته ها وطومارهاى پراكنده ثبت نموده و هر كجا خواستيد در جهت منافع خويش به آن تمسّك مى جوييد... قرآن نيز بسان تورات از آسمان و از سوى خدا فرود آمده و فروغى است روشنى بخش و وسيله هدايت و نجات ورستگارى مردم و ما بر خلاف شما آن را با نهايت امانت و احترام نگاه مى داريم.

به باور «ابوعلى» منظور اين است كه شما تورات را در كاغذهايى نوشته و ازآن نگهدارى مى كنيد.

تُبْدُونَها وَتُخْفُونَ كَثيراً

شما پيام و مفاهيم تورات را به امانت و صداقت به مردم نمى گوييد، بلكه بخشى از آن را آشكار مى سازيد و بخشى از آن را كه در وصف آخرين رسالت و آخرين پيامبر خدا حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم و نويد از آمدن اوست، همه را پوشيده مى داريد!

وَعُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا اَنْتُمْ وَلا ابآؤُكُمْ

در مورد اين فراز از آيه شريفه دو نظر است:

1 - به باور گروهى از مفسّران روى سخن در اينجا با مردم مسلمان است و به آنان خاطرنشان مى گردد كه اين آگاهى و دانش را خدا با فرود قرآن و بعثت پيامبر به شما آموخت وگرنه هرگز نه شما چيزى مى دانستيد و نه پدرانتان.

2 - امّا به باور برخى روى سخن با يهود است و به آنان باران نكوهش را مى بارد كه: تورات به شما آموزش داده شد، امّا شما نه تنها از آن بهره نبرديد كه آن را تباه ساختيد.

قُلِ اللَّهُ

هان اى پيامبر! به اينان بگو: خداى توانا قرآن و تورات را فرو فرستاد.

حقيقت اين است كه اين پاسخ پيامبر را بايد بهانه جويان يهود بدهند، امّا چون آنان ستيزه جويى و حق كشى مى كردند، خود آفريدگار هستى پاسخ مى دهد. چرا كه آنان پاسخى در اين مورد ندارند و بناگزير به آن اعتراف خواهند كرد، و در چنين شرايط ومواردى پاسخ از سوى آنان، در فرهنگ عرب رايج است.

ثُمَّ ذَرْهُمْ فى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ.

و آنگاه آنان را پس از اين پرسش و پاسخ روشنگرانه در خيره سرى و ستيزه جويى شان واگذار تا به بازى احمقانه خويش سرگم باشند.

روشن است كه منظور نه اين است كه پيامبر آنان را به توحيد و تقوا و دين و آيين نخواند، بلكه منظور هشدار سخت به آنان است كه به خود آيند. و گويى منظور اين است كه آنان را رها كن كه سر انجام به واماندگى و نگونسارى خويش پى خواهند برد.

ايمان به كران تا كران قرآن در آيه پيش آفريدگار هستى روشنگرى فرمود كه انكار وحى و رسالت يك ستيزه جويى و سركشى است، چرا كه ما تورات را به موسى فرو فرستاديم و اينك در اين آيه خاطرنشان مى سازد كه قرآن نيز كتاب آسمانى و از سوى ماست و راه آن نيز همان راه تورات است.

وَ هَذا كِتابٌ اَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ

ما اين قرآنِ پرشكوه را بوسيله فرشته وحى فرو فرستاديم؛ اين قرآن كتابى است خجسته و پر بركت، و وسيله اى است براى اوج به سوى نيك بختى اين جهان و جهان ديگر. هركس به مفاهيم بلند ومقررات انسانساز آن ايمان آورد و آنها را به كار بندد رستگار خواهد شد.

2 - امّا به باور برخى ديگر، واژه بركت به مفهوم ماندگار بودن خير و خوبى و فراوان شدن آن است. همان گونه كه واژه «تبارك الله» در حقيقت به اين معنا است كه خدا هماره پاينده و در خور پرستش و ستايش است. با اين بيان خدا قرآن را بدان دليل با واژه «مبارك» وصف فرموده، كه تلاوت، آموزش، فراگيرى و به كار بستن مقررات آن هماره نيك و افتخار آفرين است. چرا كه در اين كتاب همه دانشها و آگاهى ها، مقررات بايسته و شايسته زندگى انسانى، ارزشها و ضد ارزشها و حلال و حرام به روشنى بيان شده وراه توبه و جبران و آمرزيده شدن گناهان نيز آمده است.

3 - و پاره اى نيز مى گويند: واژه بركت به معناى افزونى است و قرآن شريف بدان دليل با واژه مبارك وصف شده است كه مفاهيم و مطالب آن بيشتر از همه كتابهاى آسمانى است، و همه آنها را نسخ نموده و خود پاينده و جاودانه است.

مُصَدِّقُ الَّذى بَيْنَ يَدَيْهِ

و كتابهايى را كه پيش از آن بر ديگر پيامبران فرود آمده اند، همه را تصديق مى كند.

به باور برخى اين فراز به دو معناست:

1 - قرآن گواهى مى دهد كه همه كتابهاى آسمانى به حقّ و از سوى آفريدگار هستى فرود آمده اند.

2 - قرآن همان شيوه روشنگرى و فروغ بخشى و هدايت انسانها را كه كتابهاى آسمانى پى مى گرفتند، پى مى گيرد.

وَلِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرى وَمَنْ حَوْلَها

اين قرآن را به سوى تو فرو فرستاديم تا بشارتگر مردم به مهر و پاداش پرشكوه خدا باشى و تامردم «مكّه» و پيرامون آن را هشدار دهى.

چرا؟

چرا به شهر مكّه «ام القرى» گفته اند؟

در پاسخ اين پرسش ديدگاهها يكسان نيست:

1 - به باور برخى بدان دليل «مكّه» به اين نام خوانده شده است كه گسترش يافتن زمين به خواست خدا و فرمان او، از آنجا آغاز شده است؛ با اين بيان «مكّه» نقطه اى است كه منشأ گسترش و پيدايش كره زمين است.

2 - امّا به باور برخى ديگر، بدان جهت به اين نام ناميده شده است كه نخستين خانه و معبدى كه برروى كره زمين بنياد گرديد در اين شهر بود.

3 - و از ديدگاه «زجاج» و «جبايى» به خاطر آن است كه همه مردم جهان بايد به فرمان خدا رو به آن شهر بياورند و آنجا را بزرگ دارند، درست بسان بزرگداشت مادر كه بر همگان لازم است.

وَالَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِه

و كسانى كه به سراى آخرت و روز رستاخيز ايمان مى آورند، به قرآن و يا آورنده آن كتاب پرشكوه نيز، ايمان خواهند آورد.

وَهُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ.

و اينان بر نمازها مراقبت مى كنند؛ هم آن را در هنگامه مناسب مى خوانند و هم از نظر ركوع و سجود و واجبات و اركان، آن گونه كه لازم است دقّت مى نمايند.

پيام و رهنمود آيه

1 - از آيه شريفه اين واقعيت دريافت مى گردد كه انسان با ايمان بايد به كران تا كران قرآن و سنت ايمان داشته باشد و نمى توان به برخى ايمان آورد و برخى را رها كرد.

2 - و نيز موقعيت شكوهمند نماز از آيه شريفه دريافت مى گردد، چرا كه خدا از ميان همه وظائف و تكاليف و مسؤوليتهاى دينى، در اينجا نماز را برگزيده است.

3 - و سرانجام، اين نكته دريافت مى گردد كه هركس به رسالت، وحى و روز رستاخيز ايمان دارد، نسبت به نماز از هر جهت مراقبت مى كند و در مورد آن كوتاهى نمى نمايد.

ستمكارترين انسانها كيست؟ در آيه اى كه گذشت روشنگرى شد كه رسالت پيامبر اسلام از سوى خداست و قرآن را نيز همو به آن بزرگوار فرو فرستاده است؛ اينك در اين آيه شريفه در نكوهش كفرگرايانى كه آسمانى بودنِ قرآن را دروغ انگاشته و بالاف و گزاف ادعا كردند كه بسان آن كتاب انسانساز و پر شكوه خواهند آورد، مى فرمايد:

وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً

اين پرسش به باور مفسّران انكارى است و منظور آيه اين است كه: هيچ كس بيداد گر و ستمكارتر ازكسى نيست كه به خدا دروغ بندد و آيه يا دستورى از آيات و مقررات او را در جهت هواهاى جاه طلبانه خويش تحريف نمايد و در حالى كه يك فرد عادى است، به دروغ خود را پيامبر و برگزيده خدا جازند.

اَوْ قالَ اُوحِىَ اِلَىَّ وَلَمْ يُوحَ اِلَيْهِ شَىْ ءٌ

يا در حالى كه به او وحى نشده است، به دروغ بگويد بر او وحى شده است. چرا كه نيك مى دانيم كه از حكمت و فرزانگى خدا بسيار دور است كه دروغ پردازى را فرمان بعثت دهد.

لازم به ياد آورى است كه اين ادّعا نيز دروغ بستن به خداست و به خاطر حساسيت مطلب در قالب ديگرى آمده است.

وَمَنْ قالَ سَاُنْزِلُ مِثْلَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ

و هيچ كس ستمكارتر از كسى نيست كه بگويد: من نيز به زودى همانند آنچه خدا بر پيامبرش محمد صلى الله عليه وآله وسلم فرو فرستاده است، فرود خواهم آورد.

به باور «زجاج» اين فراز از آيه شريفه در پاسخ كسانى فرود آمد كه در جهت گمراهى مردم ادّعا مى كردند كه: اگر ما هم بخواهيم مى توانيم كتابى بسان قرآن بياوريم و در اين راه به تلاشى گسترده و به نيرنگهايى گوناگون دست زدند و هزينه هاى سنگينى را مصرف نمودند، امّا سر انجام به بيهودگى و تلاش مذبوحانه و رسواى خويش پى برده و چيزى هم نياوردند و خدا نور خويش را فروزانتر و كامل تر ساخت.

امّا برخى بر آنند كه منظور «عبداله بن سعد» است، چرا كه روزى پيامبر خدا، به او دستور داد آيات 12 تا 14 از سوره 24 را كه بر آن حضرت فرود آمده بود، بنويسد و پيامبر تلاوت آنها را آغاز فرمود كه:

و لقد خلقنا الإِنسان من سلالة من طين... و تا آخرين فراز آيه 14 تلاوت فرمود و «عبدالله» نوشت، امّا آخرين فراز را پيش از آنكه پيامبر بخواند، اين گونه بر زبان «عبدالله» جارى شد كه فتبارك الله... پيامبر گرامى فرمود همين گونه است بنويس و او نوشت، امّا پس از مدتى به مكّه و شرك گرايان قريش روى آورد و از اسلام برگشت و گفت: اگر محمد صلى الله عليه وآله وسلم راستگوست، آنچه بر او فرود مى آيد، بر زبان من هم جارى شده است و اگر دروغ مى گويد من نيز بسان او سخن گفته ام.

او كسى است كه به خاطر شرارتهايش در خور كيفر شديدى شد و ريختن خون ناپاكش روا اعلان گرديد. در فتح «مكّه»، «عثمان» دست او را گرفت و نزد پيامبر آورد و برايش تقاضاى عفو كرد، امّا پيامبر پاسخ نداد و در برابر اصرار او فرمود: او در دست توست.

هنگامى كه «عثمان» او را بيرون برد، پيامبر به ياران فرمود: مگر كشتن او روا نبود، چرا امانش داديد؟ ياران گفتند: ما در انتظار اشاره شما بوديم تا نابودش سازيم، آن حضرت فرمود پيامبران كسى را با اشاره و كنايه نمى كشند.

وَلَوْ تَرى اِذِ الظَّالِمُونَ فى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ باسِطُوا اَيْديهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَكُمُ

و اگر بيدادگران را به هنگامه جان سپردن، يا در آتش شعله ور دوزخ بنگرى كه به سخت ترين شكنجه ها گرفتارند، و فرشتگان مرگ يا عذاب دستهاى خود را براى ستاندن جان، يا شكنجه آنان گسترده و بر چهره و پيشانى آنان مى زنند و مى گويند: اگر راست مى گفتيد و مى توانيد، اينك خويشتن را از اين همه رنج و پريشانى برهانيد...، آرى اگر اين منظره هاى دهشتناك را بنگرى، سخت تكان خورده و در خواهى يافت كه آن ستمكاران به چه كيفر دردناكى گرفتارند!

به باور برخى منظور اين است كه فرشتگان مرگ در جهت سخت گيرى و فشار آنها مى گويند: قالب را از جان تهى كنيد؛ اگرچه اينكار فرشتگان است نه آنان.

و به باور برخى ديگر، اگر آيه شريفه در مورد عذاب آخرت باشد، منظور اين است كه: فرشتگان در روز رستاخيز به آنان مى گويند: اگر مى توانيد خود را از عذاب برهانيد!

الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ اياتِه تَسْتَكْبِرُونَ.

امروز، عذاب خفت بار و خوار كننده اى خواهيد داشت، چرا كه در زندگى دنيا سخنان دروغ و ناروايى را به خدا نسبت داده، و در برابر آيات و مقررات او گستاخى و سركشى مى كرديد.

آخرين آيه مورد بحث در باره فردى به نام «نضر بن حرث» فرود آمده است، چرا كه آن عنصر گمراه و سياهكار مى گفت: در هنگامه مرگ و پس از آن، دو بتِ «لات» و «عزىّ» شفاعت كننده من خواهند بود، و در برابر اين منطق رسوا بود كه اين آيه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد:

وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ

و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم، اينك نيز تنها به سوى ما آمده ايد. در تفسير آيه شريفه ديدگاههاى متفاوت است:

1 - به باور برخى اين فراز از آيه، سخن خداست كه آن را به هنگامه مرگ يا زنده شدن انسانها در روز رستاخيز به آنان مى گويد، امّا به باور برخى ديگر، سخن فرشتگان است كه به هنگام دريافت روح و ستاندن جان انسانها، به آنان گفته مى شود و منظور اين است كه شما همان گونه كه از مادر تنها و با دستى تهى ديده به جهان گشوديد، اينك نيز تنها آمده ايد، نه يار و ياورى داريد كه شما را مدد رسانند، و نه فرزند و كارگزار و فرمانبرى تا كارى برايتان انجام دهند و نه ثروت و قدرت و امكاناتى.

2 - پاره اى مى گويند: منظور اين است كه شما به صورت تك تك، نزد ما آمده ايد.

3 - و پاره اى بر اين باورند كه: هركدام از شما جدا از دوستان گمراه خويش نزد ما آمده ايد.

4 - از ديدگاه بعضى، مفهوم آيه، همان مفهوم سخن پيامبر است كه فرمود: در روز رستاخيز، مردم پا برهنه و عريان خواهند آمد. برخى با شنيدن اين سخن گفتند: راستى روز دشوارى است، آيا مردم در آنجا بر اندام يكديگر نظاره نمى كنند؟

پيامبر فرمود: دهشت و هراس آن روز چنان دلها را پر مى كند كه هركس جز براى نجات خويش به چيزى نمى انديشد و نظاره نمى كند.

5 - و از ديدگاه «زجاج» منظورِ آيه شريفه اين است كه زنده شدن مردگان در روز رستاخيز، بسان آفرينش شماست.

وَتَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ

و ثروت و امكانات گوناگونى كه در دنيا به شما ارزانى داشته بوديم و شما بدانها به يكديگر فخر مى فروختيد و مباهات مى كرديد، همه را رها كرده و با بارگناه نزد ما آمده ايد. اينك از آن ثروت و قدرت و امكانات، ديگران بهره مى برند و شما باز خواست و كيفر مى شويد! راستى كه زهى حسرت و نگونسارى!!

وَما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ

آن بتها و خدايان ساخته و پرداخته ذهن و مغز شما كه مى پنداشتيد در تدبير امور هستى و كار و سرنوشت شما همتا و شريك ما هستند، و دلخوش بوديد كه در روز رستاخيز شما را شفاعت خواهند كرد، اينك هيچ كدام را به همراه شما نمى بينيم! اينك دريافته ايد كه پرستش بتها و خدايان دروغين سودى برايتان نداشته و همه بافته ها و پندارهاى بى اساس شما شرك گرايان اشتباه بوده است؟

درست است كه روى سخن با شرك گرايان است، امّا آيه شريفه بيانگر يك اصل همگانى و يك هشدار عمومى است كه هر كس در زندگى خويش غير خدا را بپرستد و از او اميد سود رسانى داشته باشد و به او دل خوش كند كه زيان دنيا و آخرت و عذاب را از او برطرف كند، چنين سرنوشتى خواهد داشت و آيه شريفه به او نيز هشدار مى دهد.

لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ

اينك ديگر پيوندها و ارتباطات فردى و گروهى و مسلكى حاكم بر دنيا، گسسته شده و هر كس در انديشه كار و نجات خويش است.

وَضَلَّ عَنْكُمْ ماكُنْتُمْ تَزْعُمُونَ.

اينك پندارهاى بى اساس شما تباه گرديد و هر آنچه را تكيه گاه خويش تصور مى كرديد از برابر ديد شما گم و ناپديد شد. آرى، اينك نمى دانيد آن بتهايى را كه در بارگاه خدا شفاعتگر خود مى دانستيد كجا هستند و پندارتان كه رستاخيز، حساب و كتاب، پاداش و كيفر و بهشت و دوزخى در كار نخواهد بود، همه و همه بر باد رفت.

آيه شريفه اين درس و پيام را مى دهد كه انسانهاى خردمند بايد هماره در انديشه انجام كارهاى شايسته و خدا پسندانه باشند، نه ارزشهاى مادى كه سر انجام از انسان جدا مى شود و انسان با رسيدن مرگ همه چيز را رها مى كند و تنهاى تنها به سوى خدا بار سفر مى بندد.