تفسير مجمع البيان جلد ۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


/ سوره انعام / آيه هاى 103 - 95

95 . اِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوى يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَىِّ ذلِكُمُ اللَّهُ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ.

96 . فالِقُ الْاِصْباحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ.

97 . وَ هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فى ظُلُماتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْاياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.

98 . وَ هُوَ الَّذى اَنْشَاَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْاياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ.

99 . وَ هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَاَخْرَجْنا بِه نَباتَ كُلِّ شَى ءٍ فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُتَراكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ اَعْنابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشابِهٍ اُنْظُرُوا اِلى ثَمَرِه اِذا اَثْمَرَ وَيَنْعِه اِنَّ فى ذلِكُمْ لَاياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.

100 . وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكآءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَبَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمَّا يَصِفُونَ.

101 . بَديعُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ اَنّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَليمٌ.

102 . ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَى ءٍْ وَكيلٌ.

103 . لاتُدْرِكُهُ الْاَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْاَبْصارَ وَهُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ.

ترجمه

95 - به يقين خدا شكافنده دانه و هسته است؛ [او ]زنده را از مرده بيرون مى آورد و مرده را از زنده؛ اين است خداى شما! پس چگونه [از راه درست ]منحرف مى گرديد؟!

96 - [هموست كه ] شكافنده سپيده دم مى باشد و شب را براى آرامش [و آسايش ]، و خورشيد و ماه را معيار سنجش [زمان ]قرار داد؛ اين است [تدبير و ]اندازه گيرى [شگفت انگيز] آن پيروزمند دانا!

97 - و اوست كه ستارگان را براى شما پديد آورد تا بوسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا راهِ [شايسته خويش را ]بيابيد؛ به يقين ما آيات [و نشانه هاى قدرت و حكمت خود] را براى گروهى كه مى دانند به روشنى بيان كرده ايم.

98 - و اوست كه [شما انسانهاى بى شمار را] از يك تن پديد آورد؛ آنگاه [برخى از شما ديده به جهان گشوده و در كران تا كران گيتى ]استقرار يافته اند و [برخى در سازمان وجود پدران و مادران خويش ]به امانت سپرده شده اند؛ بى ترديد ما آيات [خويش ] را براى گروهى كه مى فهمند به روشنى بيان كرده ايم.

99 - و اوست كه از آسمان، آبى فرود آورد، و بوسيله آن [هر گل و گياه و دانه و ميوه اى را كه ]وسيله [و سرمايه ] رويش [و رشد] هر چيزى را [مى سازد، از زمين ]بيرون آورديم، آنگاه از آن [گياه و روييدنى ]سبزه [و ساقه ]اى پديدار ساختيم كه از آن دانه هايى برهم نشسته بيرون مى آوريم؛ و از شكوفه خرما بن خوشه هايى نزديك [و در دسترس ] و بوستانهايى از انگور و زيتون و انار [كه دررنگ و طعم ]همگون و ناهمگون [هستند، بر آورديم!] به ميوه [هاى گوناگون ]آن [درختان پر بار ]هنگامى كه ميوه مى دهد، و به [چگونگى و سبك ]رسيدن آن [ها ]بنگريد [و بينديشيد]! براستى كه در اينها براى مردمى كه ايمان مى آورند، [از قدرت دانش و حكمت تفكّر انگيز آفريدگارشان ]نشانه هاست.

100 - و [شرك گرايان ] براى خدا همتايانى از جنيّان قرار دادند با اينكه او آنها را آفريده است؛ و براى او بى هيچ دانشى، پسران و دخترانى تراشيدند! او از آنچه [وى را به آن ] وصف مى نمايند پاك و برتر است.

101 - [نو آفرين و] پديد آورنده آسمانها و زمين است. چگونه داراى فرزندى است در حالى كه هرگز همسرى نداشته، و همه چيز را آفريده و اوست كه به هر چيزى داناست؟!

102 - اين است خدا [ى يكتا كه ] پروردگار [فرزانه ]شماست، هيچ خدايى جز او نيست؛ آفريننده هر چيزى است؛ پس او را بپرستيد، و [به هوش باشيد كه ] او بر هر چيزى نگهبان است.

103 - ديدگان [شما] او را در نمى يابند، و اوست كه ديدگان را در مى يابد، و او همان [يكتا آفريدگار ]دقيق و آگاه است.

نگرشى بر واژه ها

«فالق»: شكافنده.

«حبّ»: دانه ها، كه مفرد آن «حبّه» مى باشد.

«نوى»: هسته ها، كه مفرد آن «نواة» آمده است.

«اصباح»: بامداد يا سپيده دم.

«مسكن»: وسيله آرامش و آسايش.

«حسبان»: از ريشه حساب و به مفهوم حساب كردن است.

«خضر»: سر سبز و پرطراوت.

«متراكب»: بر هم نشسته و روى هم چسبيده شده.

«طلع»: شكوفه

«قنوان»: خوشه ها.

«دانيه»: نزديك به هم.

«ينع»: رسيدن ميوه.

«بديع»: نو آفرينى، و ابداعگر و آفريدگار و ارائه كننده كار بى نظير و بى مانند. تفاوت ميان ابداع و اختراع در اين است كه ابداع انجام كار بدون سابقه و نقشه و نمونه اى است كه تازه و نو مى باشد. و اختراع انجام كارى است كه كسى توانايى انجام آن را ندارد. و خداى جهان آفرين، هم ابداعگر است و هم اختراع كننده و پديد آورنده، چرا كه آنچه او اختراع نموده و پديد آورده است، هم نو و بى نظير و بى مانند است و هم كسى توانايى پديد آوردن نظير آن را ندارد.

«وكيل»: نگهبان، و كار ساز و مراقب چيزى از تباه شدن و پايمال گشتن آن.

برخى نيز آن را به مفهوم حافظه گرفته اند و پاره اى نيز اين واژه را به كسى معنا كرده اند كه تدبير امور و تنظيم شئون به او واگذار مى گردد.

«إِدراك»: در اصل به مفهوم رسيدن به چيزى است كه در اينجا منظور دريافت و ديدن چشم است.

تفسير

شگفتيهاى آفرينش اينك در آياتى كه خواهد آمد، قرآن به ترسيم پرتوى از شگفتيها و شگرفيهاى آفرينش و تدابير بهت آورى كه در كران تا كران هستى نشانگر قدرت و دانش و حكمت پديد آورنده آن است، پرداخته و مى فرمايد:

اِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوى

در تفسير اين فراز سه نظر است:

1 - به باور گروهى منظور اين است كه: اين خداى يكتاست كه دانه خشك و بى جان را مى شكافد و گل و گياه را از آن بر مى آورد.

و نيز هموست كه هسته سخت را مى شكافد و از آن، خرما بن و درختان ديگر مى روياند و رشد مى دهد.

2 - امّا به باور گروهى ديگر از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه خدا پديد آورنده دانه و هسته است.

3 - و از ديدگاه برخى همچون: «مجاهد» و... منظور آن نشانه و شكافى است كه خدا در هسته و دانه پديدار ساخته و آنها را به دو بخش مساوى تقسيم نموده است كه اين خود يكى از شگفتيهاى آفرينش است.

يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَىِّ

در اين مورد ديدگاهها متفاوت است:

1 - به باور «زجاج» منظور اين است كه خداى توانا، گياه تازه و جوانه سرسبز و زنده را از دانه خشك بر مى آورد و دانه خشك را از گياه تر و تازه و زنده و سرسبز بيرون مى آورد.

لازم به ياد آورى است كه در فرهنگ عرب به گياه سرسبز و پر طراوت زنده مى گويند و به خشك و بريده شده آن مرده.

2 - امّا به باور گروهى از جمله «حسن» و...، خدا موجودات زنده را از نطفه و نطفه را از موجودات زنده بيرون مى آورد.

3 - از ديدگاه برخى، خدا انسان با ايمان را از كافر و كافر را از انسان توحيدگرا و با ايمان جدا مى سازد.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر، خدا، پرنده و مرغ را از تخم، و تخم را از پرنده و مرغ بيرون مى آورد.

ذلِكُمُ اللَّهُ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ.

همه اين كارهاى شگفت انگيز را خداى يكتا انجام مى دهد، پس چرا از حق رويگردان شده و با اين همه دليل و برهان روشن و روشنگر به باطل مى گراييد؟ چرا نمى انديشيد تا در يابيد كه هرگز زيبنده نيست كه ديگرى را همتاى آفريدگار هستى بنگريد و او را در عبادت شريك خدايى قرار دهيد كه اين همه نعمت را به شما ارزانى داشته و در پرتو قدرت وصف ناپذيرش دانه را مى شكافد و گل و گياه و روييدنى و زراعت و درخت و لاله را از دانه و هسته پديد مى آورد؟!

در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

فالِقُ الْاِصْباحِ

خداى توانايى كه، سياهى شب را مى شكافد و سپيده دم را از آن بر مى آورد. و به باور «ابن عباس» خدا پديد آورنده بامداد است.

وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً

به باور بيشتر مفسران منظور اين است كه: خدا شب را وسيله آرامش و مايه آسايش و راحتى شما قرار داده است. و اين خود يكى از نعمتهاى گران او به بندگان است كه شب را براى آرامش و تجديد نيرو، و روز را براى تلاش و كار آفريده است. و اين دو را پياپى قرار داده است كه خود نشان ديگرى از قدرت بى كران اوست.

وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْباناً

به باور گروهى از جمله، «ابن عباس» و «مجاهد» و... منظور اين است كه: و خورشيد و ماه را در مدار و مسير شان به حركت در آورد، و مقرّر فرمود كه هركدام بر اساس حساب و اندازه گيرى و تدبير شگفت انگيزى به راه خويش ادامه دهند. براى نمونه:

خورشيد بر اساس برنامه اى كه تدبيرگر جهان هستى و پديد آورنده اش براى آن كره آتشين و شگفت انگيز مقرر فرموده است در هر 365 روز و چند ساعت، برجهاى دوازده گانه را مى پيمايد و سال خورشيدى را به وجود مى آورد و ماه نيز در گردش آرام و زيبايش ماهها و سال قمرى را؛ و بدينسان حساب شب و روز و ماه و سال در زندگى انسان بر اساس گردش منظّم و حساب شده ماه و خورشيد قرار گرفته و بر اساس اين نظم شگرف و اندازه گيرى بهت آور اين دو آفريده فرمانبردار و اين دو وسيله سنجش و حساب است.

در اين مورد در آيه ديگرى مى فرمايد:

و الشّمس و القمر بحسبان(148)

و خورشيد و ماه بر اساس حسابى معيّن در حركت اند.

و نيز مى فرمايد:

كلٌّ فى فلك يسبحون(149)

و هر كدام از اين دو پديده شگرف، در مدارى شناورند.

و بدينسان آفريدگار هستى روشنگرى فرمود كه گردش حساب شده خورشيد و ماه در زندگى مردم، همچون كارهاى تجارى، حساب روزها و سالها و ماهها و مشخّص ساختن تاريخ، و نيز اوقات عبادت و پرستش پروردگار، براى آنان معيار سنجش و وسيله حساب و به سود و مصلحت آنان است.

ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ.

و همه اينها، از شكافته شدن سياهى و تاريكى شب بوسيله سپيده دم گرفته تا مايه آرامش بودن شب، و وسيله سنجش گرديدن ماه و خورشيد، اندازه گيرى خداى توانا و شكست ناپذير و داناست. آفريدگارى كه هم قدرتش بى كران است و هم به منافع و مصالح و تدبير امور و شئون هستى و بندگانش داناست، از اين رو هيچ كس را نرسد كه سر از فرمانش بپيچد و يا براى او همتا و نظيرى برگيرد.

پرتوى از نشانه هاى قدرت خدا در اين آيه شريفه قرآن در ادامه سخن از قدرت وصف ناپذير و بى كرانه آفريدگار هستى مى فرمايد:

وَ هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فى ظُلُماتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ

و خداى يكتا همان قدرت بى همتايى است كه براى سود رسانى به شما ستارگان زيبا را آفريد، تا هم از نور و روشنايى آنها بهره بريد و هم با دقّت در طلوع و جايگاه سوسو نمودن آنها، در تاريكيهاى خشكى و دريا راه خود را بوسيله آنها بجوييد و بيابيد، چرا كه برخى از ستارگان در پيش رو و برخى در پشت سر و پاره اى در طرف راست و پاره اى در طرف چپ سوسو مى كنند و در شهر و روستا، بيابان و خيابان، مسافرت و در خانه و وطن، پيدا كردن قبله و شناخت زمان و يافتن راهها در خشكيها و درياها، راهنماى مردم اند.

«بلخى»، در تفسير: «لتهتدوا بها»، مى گويد:

درست است كه ظاهر آيه شريفه اين است كه: خدا ستارگان را برايتان پديد آورده تا بوسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا راه يابيد، امّا اين بدان معنا نيست كه اين پديده هاى بهت آور و پر ثمر تنها براى راهيابى انسانها آفريده شده اند، هرگز! بلكه آفريدگار فرزانه هستى منافع بى شمارى در آنها قرار داده است، براى نمونه:

اگر انسان انديشمند و متفكّرى به ستارگان بنگرد و در باره اندازه و وزنهاى گوناگون آنها، اختلاف در مدار و پيوندها و حركتهاى آنها، فوايد گوناگونِ خورشيد و ماه و ستارگان و اثر گذارى آنها در رشد گياهان و پرورش حيوانات و دگرگونى و جا به جايى آبها تعمّق نمايد، آنگاه است كه به اين حقيقت پى خواهد برد و با پرتوى از رازهاى شناخته ونا شناخته جهانِ پر اسرار ستارگان آشنا و به عظمت پديد آرونده آنها پى خواهد برد.

با اين بيان اگر ستارگان براى راهنمايى و راهيابى انسان آفريده شده بودند، ديگر اندازه هاى گوناگون، وزنهاى متفاوت، مدارها و مسيرهاى مختلف آنها چرا؟

در تفسير «على بن ابراهيم» در اين مورد آمده است كه منظور از اين ستارگان، امامان راستين اهل بيت مى باشند.

قَدْ فَصَّلْنَا الْاياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.

ما نشانه هاى قدرت خود را براى مردمى كه از راه انديشه و تفكّر حقايق را مى دانند وبدانها آگاهى مى يابند به روشنى بيان كرده ايم.

به درختان و ميوه هاى گوناگون بنگريد! قرآن در ادامه سخن از شگفتيهاى جهان آفرينش و ترسيم تدابير ظريف و بهت آورى كه در تدبيرو گردانندگى آن به كار رفته است مى فرمايد:

وَ هُوَ الَّذى اَنْشَاَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ

او همان قدرت وصف ناپذيرى است كه شما را از يك انسانى به نام آدم آفريد، چرا كه همه ما از آدم پديد آمده و مادر انسانها «حوّا» نيز از پهلوى چپ او آفريده شده است(150) و اين خود يكى از نعمت هاى بزرگ خدا به انسان است كه همه ما از يك ريشه و پدر هستيم و اين راه را براى برابرى نژادى و دوستى و همكارى انسانها مى گشايد.

فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ

در اين مورد ديدگاهها متفاوت است:

1 - به باور برخى از جمله «عبدالله بن مسعود»، منظور اين است كه، براى شما انسانها جايگاهى در شكم مادرانتان و منزلگاهى در قبرهاست تا آنگاه كه ولادت يافته و يا بر انگيخته شويد.

2 - امّا به باور برخى از جمله «سعيد بن جبير»، منظور اين است كه: شما مردم قرارگاهى در شكم مادران و پناهگاهى در پشت پدرانتان داريد.

3 - «مجاهد» مى گويد: شما قرارگاهى در زمين و جايگاهى در آخرت نزد خدا خواهيد داشت.

4 - و «ابوالعاليه» مى گويد: شما قرارگاهى در زندگى اين جهان داريد، و جايگاهى پس از مرگ و ترك اين جهان و پس از بر انگيخته شدن خواهيد داشت.

5 - و از ديدگاه «حسن» منظور اين است كه شما مردم جايگاهى در قبر و منزلگاهى در دنيا داريد. و نامبرده در اين مورد مى گفت: هان اى فرزند آدم! تو در ميان خانه و خاندانت امانت هستى و به زودى به جايگاه ابدى خويش شتافته و به رفيق خود خواهى پيوست و آنگاه اين شعر را مى خواند كه:

و ما المال و الاهلون الاّ وديعة

و لابدّ يوما اَنْ ترد الودايع

ثروت و خانواده، در دست انسان امانت است، و بناگزير روزى اين امانتها باز گردانده خواهند شد.

و سراينده ديگرى در اين مورد اين گونه مى سرايد:

فُجع الاحبّة بالاحبّةِ قبلنا

فالناس مفجوع به و مفجّع

مستودع او مستقر مدخلا

فالمستقر يزور المستودعُ

پيش از ما دوستان به مرگ دوستان فاجعه زده و داغدار شدند. آرى، گروهى از مردم به كام مرگ مى روند و گروهى گرفتار اندوه مى گردند، و سرانجام نيز به قرارگاه و بازگشتگاه واقعى و اصلى خويش باز مى گردند و آنجا را مى بينند.

قَدْ فَصَّلْنَا الْاياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ.

ما آيات و نشانه ها و دلايل خود را براى كسانى كه مى فهمند به روشنى بيان كرديم.

آرى، قرآن نشانگر آن است كه دلايل حقانيت دعوت خويش را براى كسانى كه مى فهمند بيان مى كند، و اين بيان بدان دليل است كه تنها اين گروه از بندگان خدا هستند كه از روشنگرى قرآن و پيامبر بهره ور مى گردند. و اين نكته را در اين آيه و آيات گذشته و آينده گاه بيگاه خاطرنشان مى سازد تا خردمندان دريابند كه هر كدام از آيات و دلايل و نشانه هاى گوناگون قدرت و حكمت خدا در كران تا كران هستى، بطور جداگانه در خور تعمّق و تفكّرند و هر يك به تنهايى دليل رسا و روشن بر يگانگى قدرت و عظمت و دانش بى كران او هستند.

در ادامه سخن از آيات و نشانه هاى يكتايى و عظمت و بى همتايى آفريدگار هستى مى فرمايد:

وَ هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَاَخْرَجْنا بِه نَباتَ كُلِّ شَى ءٍ

واژه «سماء» در فرهنگ عرب به مفهوم برفراز وبالاى سر است، و با اين بيان منظور اين است كه: ما از ابرهايى كه بر فراز شما پديدار مى گردند برايتان باران فرستاديم و رشد و نموّ هر چيزى را بوسيله آن بيرون آورده و آشكار ساختيم، و بدين وسيله غذاى چارپايان و علوفه آنها و نيازهاى غذايى پرندگان و جنبندگان و جانداران و حيوانات وحشى و انسانها را فراهم كرديم تا بخورند و رشد كنند؛ با اين بيان «نبات كلّ شيى ء»، چيزى است كه وسيله رويش و رشد هر جاندارى است.

و نيز ممكن است معناى آيه شريفه اين باشد كه ما بوسيله باران گياهان گوناگون را رويانديم، كه با اين بيان منظور از «كلّ شى ءٍ» روييدنيها و گياهان گوناگون است. امّا به باور ما ديدگاه نخست بهتر به نظر مى رسد. به هر حال قرآن بيانگر اين نكته است كه مادّه حياتى آب سبب پيدايش نبات، و گياه وسيله رويش و رشد موجودات جاندار است، و با اين وصف ممكن است آفريدگار هستى چيز ديگرى را نيز وسيله اين كار سازد.

فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُتَراكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ

ما از آب و يا گياه، سبزه ها و جوانه ها بيرون مى آوريم و از سبزه ها، دانه ها و خوشه ها بسان خوشه گندم و كنجد و... خارج مى سازيم، و از شكوفه درخت خرما خوشه هايى بر مى آوريم كه در دسترس مى باشند.

روشن است كه درخت خرما گاه كوتاه و ميوه آن - كه خرما باشد - در دسترس است و گاه بلند است و ميوه آن در دسترس نيست و در آيه شريفه با بيان بخشى از آن، از بيان بخش ديگر گذشته است، چرا كه تلاوت كننده يا شنونده قرآن با شيندن بخش نخست مى تواند همه نكته را دريابد.

آنچه در مورد واژه «دانيه» آمده ديدگاه «زجاج» بود كه آن را، در دسترس قرارداشتن، معنا كرد. امّا برخى بر آنند كه منظور از واژه «دانيه» اين است كه: بار درخت خرما بر اثر فراوانى و سنگينى به زمين نزديك شده باشد. با اين بيان منظور اين است كه برخى از ميوه و ثمره درختان خرما سنگين و بسيار است كه به زمين نزديك مى گردد. و با اينكه ميوه پاره اى از ديگر درختان نيز داراى غلاف و پوشش است و تنها درخت خرما از اين ويژگى برخوردار نيست، آفريدگار هستى بدان جهت به اين مورد اشاره و از ديگر درخت ها و ميوه هاى پوشش دار خوددارى كرد كه، خرما افزون بر اينكه سرشار از موادّ غذايى است، در زندگى انسان نقش و فوايد بسيار ديگرى نيز دارد.

وَجَنَّاتٍ مِنْ اَعْنابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ

و بوسيله آن آب، بوستانهايى از تاك و زيتون و درختِ انار را پديد آورديم.

بدان دليل قرآن «زيتون» و «انار» را باهم مى آورد كه از ديدگاه عرب سراپاى شاخه هاى آنها را برگها فرا گرفته و پوشانده اند.

مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشابِهٍ

در تفسير اين فراز ديدگاهها اندكى باهم متفاوتند:

1 - به باور گروهى از مفسّران، منظور اين است كه اين انواع درختان، به يكدگر شباهت دارند، امّا طعم و مزه ميوه هاى آنها با هم فرق بسيار دارد.

2 - امّا به باور «قتاده» منظور اين است كه برگ اين درختان به هم شباهت دارند، امّا ميوه آنها به يكديگر شباهت ندارد.

3 - از ديدگاه «جبايى» منظور اين است كه، برخى از اين درختان به يكديگر شباهت داشته و از يك جنس اند و برخى به هم شباهت ندارند و از دو جنس اند.

4 - و به باور ما بهتر اين است كه بگوييم همه اين درختان گاه از جهاتى به يكديگر شباهت دارند و گاه ندارند. كه اين مفهوم، همه ديدگاهها را در بر دارد.

اُنْظُرُوا اِلى ثَمَرِه اِذا اَثْمَرَ وَيَنْعِه

هنگامى كه اين درختان به بار مى نشينند و ميوه آنها پخته و مى رسد و مورد بهره بردارى شما قرار مى گيرد به چگونگى به بار نشستن و طرز رسيدن ميوه آنها متفكرانه و بادقت و درس آموز بنگريد!

منظور آيه اين است كه اين مراحل گوناگون و عبرت انگيز و درس آموز را از آغازين روزهاى پيدايش ميوه بر شاخساران درخت تا رشد و رسيدن وپخته شدن آن و نيز دگرگونيهايى كه در طعم، رنگ، بو، و درشتى و ريزى آن پديد مى گردد همه را محققانه پى گيرى كنيد تا دريابيد كه آفريدگارى توانا و تدبيرگرى فرزانه و دانا در وراى اين آفرينش و گردانندگى است.

اِنَّ فى ذلِكُمْ لَاياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.

آرى، در آفرينش گلها و گياهان و ميوه ها و دانه ها، با توجه به انواع و گوناگونى آنها، و نيز با تعمّق در ريزه كاريهاى ظريف و حيرت انگيز و مدبّرانه و حكيمانه اى كه در ساخت و پرداخت آنها به كار رفته است، براى مردم با ايمان دليلهاى روشن و قانع كننده اى است كه آنها را آفريننده اى دانا و توانا به زيور خلقت و برازندگيهاى گوناگون و بهت آورى آراسته است.

با اين همه دليل و نشانه باز هم شرك و ارتجاع؟

قرآن پس از ترسيم شگفتيهاى آفرينش كه نشانه هاى خدشه ناپذير يكتايى و بى همتايى و دانش و قدرت آفريدگار و گرداننده هستى است، اينك در اين آيه، شركِ شرك گرايان پس از ديدن و شنيدن اين همه دليل و برهان و آيه و نشانه را، بهت آور و تعجّب انگيز دانسته و مى فرمايد:

وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكآءَ الْجِنَ

و شرك گرايان با اين همه دليل و برهان بر يكتايى خدا باز هم براى او از جنيّان همتا و شريك برگرفتند؛ بدينسان قرآن خبر مى دهد كه شرك گرايان براى يكتا پديد آورنده و گرداننده هستى از جن همتايان و شريكانى قرار داده اند.

در آيه ديگرى در اين مورد مى فرمايد:

و جعلوا بينه و بين الجنة نسباً(151)

و ميان خداى يكتا و جنيّان پيوندى انگاشتند ...

و نيز مى فرمايد:

و جعلوا الملائكة الّذين هم عباد الرّحمان اناثاً(152)

و فرشتگان را كه خودشان بندگان خداى مهربانند ماده و دختران او بر شمردند.

به باور برخى قريش بر اين عقيده خرافى بود كه خدا با جنيّان پيوند نمود كه فرشتگان ثمره اين پيوندند. با اين بيان منظور از جنيّان فرشتگان نيستند، و برخى بر آنند كه منظور از جنيّان شيطانها هستند، چرا كه شرك گرايان در پرستش بتها از شيطان فرمانبردارى مى نمودند.

وَخَلَقَهُمْ

و آنان براى خدا از جنيّان همتا برگرفتند درحالى كه خدا آنها را آفريده و همه جنيّان نيز بسان ديگر موجودات و پديده ها آفريده اويند.

در تفسير آيه ديدگاهها متفاوت است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه: آنان جنيان را كه خود آفريده خدايند و توان آفرينش ندارند، همتا و شريك خداى يكتا پنداشتند.

2 - امّا به باور برخى ديگر، آنان براى خداى يكتا كه آفريدگار آنان است همتا و شريك برگرفته اند.

3 - از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: خداى يكتا، آفريننده جنيان و انسانها است، با اين بيان آفريده خدا نمى تواند همتا و شريك او باشد.

4 - از ديدگاه پاره اى منظورِ آيه شريفه كسانى بودند كه براى جهان دو خداىِ خير و شرّ و يا «يزدان» و «اهريمن» تصوّر مى كردند و به باور آنان «اهريمن» همان شيطان بود و بديها وزشتى ها را او آفريده و در آفرينش همتا و شريك خدا شده است.

يادآورى مى گردد كه دو گانه پرستان نيز كه به خداى نور و ظلمت يا روشنايى و تاريكى عقيده دارند، بسان مجوسيانند.

وَخَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَبَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ

و براى او بى هيچ دانشى پسران و دخترانى تراشيدند؛ و گفتند، خدا، هم پسر دارد و هم دختر.

شايد اين فراز از جمله اشاره به يهود و نصارى داشته باشد؛ چرا كه گروه نخست «عزير» را پسر خدا قلمداد مى كرد و گروه دوّم «مسيح» را.

و روشن است كه اين پندارها و اين نسبت هاى ناروا بى هيچ آگاهى و دانشى بود و نا آگاهانه و بى دليل اين خرافه ها را مى بافتند؛ يا از اين حقيقت بى خبر بودند كه اين بافته هاى پوچ و اين نسبتهاى دروغ، كيفر دنيا و آخرت را در پى خواهد داشت. و يا اين دروغها و بافته هاى پوچ را حقيقت مى پنداشتند.

سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمَّا يَصِفُونَ.

خداى يكتاپاك و برتر از آن وصف ها و نشانه هايى است كه براى او مى شمارند؛ و برايش پسر و دختر و همتا و شريك مى پندارند.

قرآن بدان دليل خدا را برتر و بالاتر از داشتن فرزند وصف مى كند كه اين پندار از دو صورت بيرون نيست: چرا كه آفريدگار هستى، يا بايد از راه همسرگيرى و ولادت فرزند، پدر شود، و يا از راه برگرفتن فرزندان ديگران و پسر و دختر خويشتن خواندن آنها؛ كه هردو دروغ و مايه نقص ذات پاك و بى نياز خداست، و باعث تشبيه آن ذات بى همتا و بى نظير به آفريده هايش مى گردد.

در هفتمين آيه مورد بحث، در نفى پندار شرك گرايان مى افزايد:

بَديعُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ

او پديدآورنده آسمانها و زمين است، بى آنكه آنها را از چيزى آفريده، و يا از روى نمونه و الگويى پديد آورده باشد.

يادآورى مى گردد كه اين تفسير از حضرت باقرعليه السلام است كه در مورد آيه شريفه رسيده است.

اَنّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ

چگونه ممكن است چنين آفريدگارى داراى فرزند باشد؟! و اين فرزند از كجا آمده است در حالى كه فرزندان، بايد از همسران ولادت يابند و نيك مى دانيم كه براى او همسرى نبوده است؟

وَخَلَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ

او آفريننده هر چيزى است و هر آنچه هست همه را او پديد آورده است.

با اين بيان او نه همسرى دارد و نه فرزندى؛ چرا كه آفريده شده او، نه، مى تواند همسر او به شمار آيد و نه فرزند او. با اين وصف چگونه آفريدگار تواناى هستى مى تواند بوسيله همسر و فرزند نيرو گيرد و به تكثير نسل بپردازد؟!

وَهُوَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَليمٌ.

و اوست كه به هرچيزى داناست، خواه آن پديده ها باشند و يا در جهان نباشند، و چيزى از او پوشيده نمى ماند.

جبرگرايان، بر اين پندارند كه خدا آفريننده ارزشها و ضد ارزشها و يا خوبيها و بديهاست، چرا كه قرآن مى فرمايد:

و خلق كل شى ءٍ و هر چيزى را او آفريده است.

امّا اين پندار بى اساس است چرا كه آيه شريفه بيانگر اين واقعيت است كه پديد آورنده پديده ها و آفريننده موجودات، خداى يكتاست نه آنچه آنان با دستاويز ساختن آيه از آن در مى آورند.

اين آيه شريفه با توجّه به واژه هاى پيش و پس از اين جمله، بيانگر نكته اى است كه ترسيم شد، بسان اين است كه كسى بگويد: «اكلت كل شى ءٍ»، من همه چيز را خوردم. كه همه خردمندان در مى يابند كه منظور گوينده خوردنيهاست، نه همه پديده هاى زمينى و آسمانى.

با اين بيان همه پديده ها با تمامى شگفتيهايى كه دارند، آفريده خدايند و خدا همه آنها را پديد آورده است. و به همين دليل هم در اين آيه خود را از دروغهايى كه شرك گرايان مى بافند و نسبتهاى ناروايى كه مى دهند، پاك منزّه مى سازد، در حالى كه اگر آفريننده كردار آنان بود، پاك و منزّه ساختن خويش از آن عملكردها مفهومى نداشت.

تنها او درخور پرستش است قرآن از باران دليلهاى روشنگرى كه در آيات پيش بريكتايى خدا بر كوير مغزها و انديشه ها بارانيد، اينك در اين آيه به بندگان خدا خاطر نشان مى سازد كه آفريدگار و پروردگار شما چنين قدرتى است و بدينسان ضمن آموزش اين درس كه از نگرش بر كارهاى شگفت انگيز آفريننده هستى بروجود او استدلال كنند، اين نكته اساسى را روشن مى سازد كه تنها اين خداى يكتاست كه در خور پرستش و عبادت است و بس.

ذلِكُمُ اللَّهُ رَبَّكُمْ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ فَاَعْبُدُوهُ

اين است خداى يكتا كه پروردگارشماست؛ هيچ خدايى جز او نيست؛ آفريننده هر چيزى است، بنابراين تنها او را بپرستيد!

و بدينسان روشنگرى مى كند كه هان اى مردم! اى خردمندان! آن قدرتى كه اين پديده ها و نظامات گوناگون و شگفت انگيز را آفريد و اين تدابير حكيمانه را براى اداره هستى و حيات و نيك بختى و بهره ورى شما انديشيد، آرى، تنها او آفريدگار و فرمانروا و گرداننده و مالك و سالار شماست، نه غير او. جز او هيچ خدايى نيست و همه اجسام و عوارض را او آفريده، و جز او هيچ كسِ ديگر توان انجام اين كارها راندارد - بنابراين تنها او را بپرستيد، چرا كه تنها او در خور ستايش و پرستش است.

وَهُوَ عَلى كُلِّ شَى ءٍْ وَكيلٌ.

و او بر هر چيزى نگهبان، و مراقب و حافظ همه پديده هاست.

و در وصف آن گرداننده آگاه و توانا مى فرمايد:

لاتُدْرِكُهُ الْاَبْصارُ

چشمها خدا را نمى بينند و در نمى يابند.

اين فراز، بدان دليل اين گونه تفسير مى گردد كه دريافت با چشم به مفهوم ديدن با آن است، درست همان گونه كه دريافت با گوش، به مفهوم شنيدن بوسيله آن، و دريافت با دهان و بينى به معناى چشيدن و بوييدن مى باشد.

وَهُوَ يُدْرِكُ الْاَبْصارَ

در حالى كه ذات پاك او چشمهاى مردم را در مى يابد.

منظور از اين بيان اين است كه خداى يكتا مى بيند و ديده نمى شود، و اين يكى از بزرگترين تفاوت ميان آفريدگار هستى با پديده هاست.

آيه شريفه، آفريدگار هستى را اين گونه وصف مى كند و مى ستايد كه: او، همه را مى بيند، امّا كسى او را نمى بيند. و بدين سان روشن مى سازد كه آفريدگار هستى به هيچ يك از آفريده هاى خود شباهت ندارد، چرا كه برخى از پديده ها هم مى بينند و هم ديده مى شوند؛ و برخى ديده مى شوند، امّا خود نمى بينند. و آفريدگار هستى به هيچ يك از آنها شباهت ندارد.

نظير اين وصف و ستايش در آيه ديگر نيز آمده است كه مى فرمايد: و خداى يكتا كسى است كه همگان را روزى مى دهد و مى خوراند، امّا خودش روزى داده نمى شود چرا كه جسم نيست و بى نياز است.

و هو يطعم ولا يطعم(153)

در روايات است كه «فضل بن سهل» وزير و مشاور مقتدر مأمون از حضرت رضا عليه السلام در اين مورد پرسش كرد، كه آن حضرت فرمود: هركس آفريدگار هستى را جز آن گونه كه در قرآن وصف شده است، وصف نمايد، سهمگين ترين دروغ را به خدا بسته است، و آنگاه به تلاوت آيه مورد بحث پرداخت:

انّ الفضل سأل ابا الحسن عليه السلام فقال اخبرنى عما اختلف الناس من الرؤية!

فقال عليه السلام مَنْ وصف الله بخلاف ما وصف به نفسه فقد اعظم الفرية على الله؛ «لايدركه الابصار و هو يدرك الأَبصار».(154)

و پس از تلاوت آيه روشنگرى فرمود كه:

منظور از اين ديدگان، نه ديدگان ظاهرى است، بلكه ديدگان باطن و بينش دل است. به عبارت ديگر او براستى فراتر و برتر از خيال و پندار و قياس و وهم است، نه در ذهن و وهم كسى مى گنجد و نه كسى به چگونگى ذات پاك او مى تواند پى ببرد.

وَهُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ.

و او لطيف و آگاه است،

در تفسير واژه «لطيف» نظراتى آمده است:

1 - اين واژه «از «لاطف» ريشه دارد و در بردارنده مفهوم مبالغه است و منظور اين است كه: و خدا با ريزش بارانِ نعمتها به بندگان، به آنان بسيار لطف مى نمايد.

2 - منظور اين است كه: تدبير او بسيار لطيف و دقيق است.

3 - او به مردم لطف دارد؛ چرا كه نعمتهاى بسيار خود به بندگانش را ناچيز مى شمارد و در برابر، كارهاى شايسته مردم را كه به قصد عبادت انجام مى شود، بسيار مى شمارد.

4 - او دارنده لطف و مهر بسيار است؛ به گونه اى كه اگر او را بخوانى تو را پاسخ مى دهد و اگر آهنگ كوى او نمايى، پناهت مى دهد؛ اگر او را دوست بدارى، تو را به خود نزديك مى سازد، و اگر فرمانبردار او باشى، پاداش پرشكوه مى دهد، و اگر نافرمانى اش كنى تو را مى بخشد. اگر از او روى برتابى تو را ندا مى دهد و فرا مى خواند و اگر به او روى آورى، تو را راه مى نمايد.

5 - منظور اين است كه: هركس وظيفه خويش را درست به انجام رساند، به او پاداش پرشكوه مى دهد و هركس لغزش و ستم كند، در صورتى كه روى توبه به بارگاه او آورد، او را مى بخشايد.

6 - منظور اين است كه هركس به بندگى او افتخار كند و به او مباهات نمايد، وى را عزّت و شكوه ارزانى مى دارد، و هركس به بارگاه او دست نياز برد، بى نيازش مى سازد.

7 - و سر انجام اينكه «لطيف» كسى است كه بخشش او سراسر خير وبركت است و بازداشتن و بخشش ننمودن او بر اساس حكمت است و براى انسان گنجينه و ذخيره.

آرى، او لطيف است و به مصالح بندگان آگاه؛ آنان را بر اساس همان مصالح تدبير مى كند و به عملكردشان پاداش مى دهد.

پرتوى از آيات در آيات روشنگرى كه ترجمه و تفسير آنها گذشت، قرآن با ترسيم يك سلسله از اساسى ترين پديده هاى آسمانى و زمينى و يا به تابلو بردن زنجيره اى از شگفت انگيزترين نظامات آفرينش در قالب زيباترين و پر محتواترين جملات، اين هدفهاى بلند و انسانساز را پى مى گيرد:

1 - سيرعلمى انسان نخست دست انسان را مى گيرد و با يك سير پژوهشى و علمى، او را به كنار شكافته شدن هسته و دانه و سر بر آوردن جوانه ظريف از آن دژ نفوذ ناپذير،

نظام بهت آور مرگ و حيات تدريجى،

شكافته شدن هر روزِ پرده ضخيم و سياه شب با طلوع بامداد،

گردش تفكّر انگيز خورشيد و ماه...

آفرينش و نقش ستارگان،

پيدايش تدريجى ملياردها انسان با چهره ها و ذوقها و سليقه هاى رنگارنگ از يك تن،

نظام شگرفِ ريزش باران و رويش روييدنيها،

و به كنار پيدايش انواع و اقسام دانه ها و ميوه ها با طعم ها و رنگها و خواص گوناگون از يك آب و يك خاك - مى برد و به او آگاهى مى بخشد تا بدين وسيله از دنياى وجود خويش و جهانهاى بهت آور دور و نزديك خويش آگاه گردد و آگاهانه زندگى كند.

2 - انگيزش انسان به خداجويى و خدا پرستى روشن است كه انسان با پيمايش موفق و درست اين سير علمى و پژوهشى و با شناخت اين پديده هاى شگرف و اين نعمتهاى شگفت انگيز، پديد آورنده آنها را مى جويد و او را مى خواهد؛ چرا كه دهها پرسش در صفحه مغز او پديدار مى گردد كه بدون رسيدن به پاسخ واقعى آنها دلش آرام نمى گيرد و در پى گمشده خويش مى گردد...

براى نمونه:

او به ظرافت جوانه و لطافت آن مى انديشد و به سختى و نفوذ ناپذيرى هسته و دانه، و از خود مى پرسد كه چگونه آن جوانه ظريف و لطيف و ناتوان، ديواره سخت آن دانه و يا هسته را مى شكافد و بسان كودكى كه از جهان رحم به دنياى ما گام نهد - سر بر مى آورد؟

آخر كدامين قدرت به آن جوانه ظريف اين قدرت شگرف، و به اين ديواره سخت اين نرمش و رام شدن را ارزانى داشته است؟

او با گذر از كنار جهان پيچيده و نظام شگرف مرگ و حيات، بر اين مى انديشد كه چگونه در كران تا كران آبها و خشكيها و جنگلها، گاه از مواد مرده و بيجان چهره هاى گوناگونِ حيات رخ مى گشايد؟

و چگونه از تركيب موادّى كه هركدام به تنهايى سمّى مرگبارند، موادى حياتبخش پديد مى آيد؟

و چسان با اندك تحوّل نامطلوب در شرايط حيات، انواع جانداران به پديده هاى بى جان تبديل مى گردند؟

راستى اين نظام بهت آور مرگ و حيات از كجا سرچشمه مى گيرد؟

و كدامين قدرت بى همتاست كه به تعبير ظريف و تفكّر انگيز قرآن، زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مى آورد؟ او با نگرش بر سپيده دمان و شكافته شدن پرده ضخيم و سياه شب بوسيله دميدن طلوع بامداد، به اين انديشه مى رود كه پديد آورنده اين نظام شگرف نور و ظلمت، كيست، و كدامين قدرت اين تدبير حكيمانه را براى جهان تدبير مى كند؟

و همين گونه با نگرش به خورشيد و ماه و نقش حياتى آنها...

با تماشاى ستارگان...

با تعمق در پيدايش ملياردها انسان با اين همه سليقه و ذوق و ابتكار و انديشه هاى گوناگون و چهره هاى متنوّع از يك تن،

با نظاره به ساختمان بسيار ظريف گلها و لاله ها و گياهان و درختان گوناگون و بو و رنگ و خواص متنوع آنها، و نيز با تماشاى انواع و اقسام ميوه ها با رنگها، طعم ها، خواصّ و تركيب گوناگون، ساختمان شگفت انگيز، بسته بندى ظريف، و مراحل بهت آورى كه هر ميوه اى از آغاز شكوفه زدن تا مرحله رسيدن بر روى شاخه درخت، پشت سر مى گذارد...

3 - و آنگاه توحيد گرايى و يكتا پرستى و آنگاه پس از انگيزش انسان به خداجويى و خدا خواهى در پرتو اين همه دليل و برهان، دست او را مى گيرد و او را به توحيد گرايى و يكتا پرستى اوج مى بخشد تا با شناخت آفريدگار اين همه شگفتى و زيبايى و تعمق، به او ايمان آورد و راه مورد پسند و نظر او را - كه راه ايمان و تقوا و عدالت و آزادگى و آراستگى به ارزشها و پيراستگى از ضد ارزشها و رنگ خدايى گرفتن است - گام سپارد و تا بى نهايت اوج گيرد و هرگز به كام شرك و بيداد و پرستش هاى ذلت بار سقوط نكند و بسان شرك گرايان در ميان تارهاى عنكبوتى و خرافات ساخته و پرداخته خويش اسير نگردد.

به او خاطرنشان مى سازد كه هان اى انسان! پديد آورنده اين شگفتى ها و تدبيرگر اين نظامات شگرف، يكتا خداى هستى است، و هموست كه همه را آفريده است.

او كه پديد آورنده آسمان و زمين است، نه همتايى دارد و نه نظيرى، نه فرزندى و نه شريكى و نگهبان و حافظ و مدبّر هستى است.

همو كه چشمها او را در نمى يابد، امّا او چشمها را در مى يابد...

همو كه بخشاينده نعمت ها و آگاه از انديشه ها و عملكردهاست.

بديع السّموات و الأرض...(155) (156)