تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۵ -


/ سوره بقره / آيه هاى 77 - 75

75. اَفَتَطْمَعُونَ اَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَريقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلام اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.

76. وَ اِذا لَقُواالَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ اِذا خَلا بَعْضُهُمْ اِلى بَعْض ٍ قالُوا اَتُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ اَفَلا تَعْقِلُونَ.

77. اَوَلا يَعْلَمُونَ اَنَ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ مايُعْلِنُونَ.

ترجمه

75. آيا [براستى ] طمع [و آرزو] داريد كه اينان به شما ايمان بياورند؟ بااينكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند، آنگاه آنها را پس از فهميدنش تحريف مى كردند، درحاليكه خود مى دانستند.

76. و هنگامى كه با كسانى كه ايمان آورده اند روبرو مى شوند، مى گويند: «ما ايمان آورده ايم.» و چون با يكديگر خلوت مى كنند، مى گويند: «چرا از آنچه خدا [درمورد ويژگيهاى پيامبر] بر شما عيان ساخته است، براى آنان باز مى گوييد تا آنان در پيشگاه پروردگارتان با آن برضد شما استدلال كنند؟ پس آيا خرد خويش را بكار نمى گيريد؟!»

77. آيا نمى دانند كه خدا آنچه را پوشيده مى دارند و آنچه را آشكار مى سازند، [همه را] مى داند؟

نگرشى بر واژه ها

«أفتطمعون»: آيا اميد يا آرزو و يا طمع مى داريد؟

«فريق»: گروهى.

«يحرّفونه»: آن را تحريف مى كنند و دگرگون مى سازند.

«اتحدّثونهم»: آيا با آنان سخن مى گوييد؟

«فتح»: گشود، باز كرد.

«ليحاجّوكم»: تا با آن برضدّ شما استدلال كنند.

تفسير

در آيات گذشته، روى سخن با يهوديان عصر پيامبر (ص) بود؛ امّا از اين آيه به بعد، خطاب متوجّه مردم باايمان است كه: هان اى ملت پيامبر! آيا شما آرزو داريد كه اين حق ستيزان به قرآن و پيامبر ايمان آورند و به راه و رسم شما دل بندند؟ آيا طمع و اميد آن را داريد كه با خردورزى و انديشه درست، آگاهانه و آزادانه حق را پذيرا شوند؟ درحاليكه گروهى از اينان آيات خدا را مى شنيدند و آنگاه آن را تحريف مى كردند، با اينكه خود مى دانستند مفاهيم و پيامهاى خدا را تغيير مى دهند. با اين وصف، آيا هنوز به هدايت آنان اميدواريد؟:

افتطمعون ان يومنوا لكم و قدكان فريقٌ منهم يسمعون كلام اللَّه ...

اين گروه چه كسانى بودند؟

منظور آيه شريفه از گروهى كه كلام خدا را مى شنيدند و تحريف مى كردند، چه كسانى است؟

در اين مورد دو ديدگاه ارائه شده است:

1. بعضى از دانشمندان علوم قرآن گفته اند: منظور، آن گروه از دانشوران يهود است كه تورات را تحريف كردند و به دلخواه خويش آنچه را خواستند، روا و پسنديده اعلان كردند و بقيه را ناروا خواندند.

2. و برخى ديگر مى گويند كه منظور، همان گروه هفتاد نفرى بودند كه موسى (ع) آنان را از ميان قوم خويش برگزيد تا پيام خدا را بشنوند. و آنان، آنچه را كه مى شنيدند، با تحريف و تغيير بازگو مى كردند.

با اين بيان، مقصود از «كلام اللّه» همان سخن گفتن خدا با پيامبرش موسى(ع) است. و نيز آورده اند كه منظور از «سخنان خدا»، آن ويژگيهاى پيامبر گرامى(ص) است كه در تورات آمده بود.

ثمّ يحرّفونه من بعد ماعقلوه و هم يعلمون»

آنگاه آنها را پس از فهميدنش، درحاليكه خود مى دانستند، تحريف مى كردند

در اين مورد برخى گفته اند: منظور اين است كه آنان كلام خدا را پس از آنكه دريافتند و درك كردند، دانسته و آگاهانه تحريف كردند. كه با اين بيان، انگيزه آنان چيزى جز عناد و حق ستيزى نبود.

امّا گروهى نيز گفته اند: منظور اين است كه آنان كلام خدا را پس از دريافت آن تغيير دادند، درحاليكه مى دانستند دربرابر اين خيانت، درخور چه كيفر سهمگينى خواهند شد.

هشدارى ديگر

1. آيه شريفه بيانگر اين حقيقت دردناك است كه يهود عصر رسالت پيامبر(ص)، با اينكه ازنظر تاريخى و موقعيت جغرافيايى با يهود عصر موسى(ع) فاصله بسيارى داشتند، در حق ستيزى و بهانه جويى و تحريف حقايق، همان شيوه اى را درپيش گرفتند كه پدران و نياكان آنان دربرابر پيامبرشان موسى (ع) درپيش گرفته بودند. و مهمترين دليل خطاب اين آيات به اينان و نكوهششان بخاطر عملكرد ناهنجار گذشتگانشان، هم جهتى و هم خطّى اينان با آنان بود؛ و به همين دليل است كه قرآن شريف به اينان هشدار مى دهد كه از عناد و لجاج و حق ستيزى دست بردارند و دربرابر قرآن و پيامبر (ص) كه نويد آن دو را دريافت داشته اند، سرتسليم فرود آورند.

2. نكته ديگر در آيه شريفه، حقگويى و ترسيم حقايق بصورت دقيق است؛ و هم از اين روست كه در آيه شريفه، تحريف كلام خدا به بعضى از آنان نسبت داده مى شود، نه به همه؛ چرا كه گروهى دست به اين كار زدند، نه همه آنان.

3. اين واقعيت نيز از آيه شريفه دريافت مى شود كه تحريف آيات و تغيير آنها و بازى با دين خدا، هم معناى وسيعى دارد و بدعتها، فتواهاى بى اساس، صدور احكام بى پايه و توجيه و تأويلهاى گوناگون را دربرمى گيرد، و هم اين كار گناهى سهمگين شمرده شده كه كيفر آن آتش دوزخ است.

«و اذا لقواالّذين آمنوا»

اين جمله از آيه شريفه بيان كننده اين حقيقت است كه گروهى از يهوديان هنگامى كه با مردم باايمان روبرو مى شدند، نشانه ها و ويژگيهاى پيامبر گرامى (ص) را كه در تورات آمده بود، براى آنان باز مى گفتند؛ درنتيجه، هم ايمان مردم به پيامبر (ص) استوارتر مى شد و هم براى بحثهاى دينى، به آگاهيهاى جديدى دست مى يافتند. اين جريان به گوش سردمداران يهود رسيد و آنان بجاى حق پذيرى، به جلوگيرى پرداختند و دستور دادند كه به هنگام رويارويى با مردم باايمان، از بيان اوصاف پيامبر (ص) كه در تورات آمده است، خوددارى كنند.

مجاهد مى گويد: آيه شريفه درمورد يهود بنى قريظه فرود آمد؛ و اين هنگامى بود كه پيامبر (ص) آنان را بخاطر حق ستيزيشان، برادران ميمونها و خوكها خواند، و آنان دريافتند كه اين سخن به قانون شكنى و حق ستيزى نياكان آنان و نيز به كيفر شديدى اشاره دارد كه بر آنان فرود آمد و گروهى به شكل بوزينه و خوك درآمدند. آنان پنداشتند كه پيامبر (ص) اين خبر را از همدينان خود كه به تورات آگاهى داشتند، گرفته است؛ به همين جهت، اين دستور ظالمانه و ضدّ افسانه را صادر كردند.

امّا عدّه اى ديگر معتقدند كه: اينان جماعتى از يهود بودند كه به قرآن و پيامبر (ص) ايمان آوردند و آنگاه بجاى عمل به دستورات اسلام، راه نفاق را درپيش گرفتند، و مردم باايمان را از عذابها و كيفرهاى سختى كه نياكانشان بدانها دچار شدند، باخبر ساختند؛ از اين رو، برخى از سردمدارانشان به آنان هشدار دادند كه چرا مردم باايمان را از سرگذشت نياكان خود آگاه مى سازيد تا به هنگام بحث و مناظره برضدّ شما استدلال كنند؟

«واذا خلابعضهم الى بعض ٍ»

در اين آيه شريفه، يكى از صفات ناپسند اخلاقى اين گروه مورد نكوهش قرار گرفته است؛ مى فرمايد: اين دسته از يهود بظاهر مسلمان، هنگامى كه به مردم باايمان مى رسيدند، مى گفتند: ما به محمّد(ص) و قرآن ايمان آورده ايم، چرا كه نشانه هاى آخرين پيامبر را كه در تورات خوانده ايم، در پيامبر اسلام(ص) مى نگريم؛ امّا زمانى كه با هم مسلكان خويش خلوت مى كردند، مى گفتند: چرا از آنچه خدا در تورات به شما آموخته و از ويژگيهاى پيامبر بيان فرموده است، براى مسلمانان بازمى گوييد؟

«قالوا اتحدّثونهم بما فتح اللّه عليكم»

آيا از آنچه خدا بر شما عيان ساخته است، براى آنان بازمى گوييد تا به استناد همان حقايق برضدّ شما استدلال كنند؟!

در بيان مفهوم و منظور اين فراز از آيه شريفه، سعيدبن جبير - آن قرآن پژوه انديشمند - مى گويد: مفهوم اين جمله اين است كه يهوديان به يكديگر مى گفتند: دربرابر مردم باايمان، حقايقى را كه در تورات راجع به پيامبر (ص) و نشانه هاى او آمده است، بازگو مكنيد و نگوييد كه ما براساس آموزش تورات در انتظار بعثت او بوديم و خدا از ما پيمان استوارى درمورد او گرفته است.

كسايى مى گويد: مفهوم اين فراز از آيه شريفه اين است كه آيا شما همه آنچه را در كتاب آسمانى خويش بعنوان نويد آمدن محمّد (ص) و فرود قرآن يافته ايد، براى مردم باايمان بازمى گوييد؟

و برخى نيز گفته اند: منظور اين است كه آيا آنچه را خدا به شما فرمان داده، و رخدادهايى كه برايتان پيش آمده، و پيمان استوارى كه خداوند درمورد ايمان به قرآن و آورنده اش از شما گرفته و نشانه هاى او را در تورات آورده، و كيفرهايى كه بر نياكانتان فرود آمده و گروهى به شكل بوزينه و خوك درآمدند، همه اينها را براى مردم باايمان بازگو مى كنيد؟

يادآور مى شود كه بهترين و جامعترين سخن درباره منظور آيه شريفه، آخرين ديدگاه است.

«ليحاجّوكم به عند ربّكم افلاتعقلون»

تا آنان به كمك همان حقايق، برضدّ شما در روز رستاخيز و نزد پروردگارتان استدلال كنند و خاطرنشان سازند كه شما يهوديان تازه مسلمان و هم مسلكانتان كه ويژگيهاى پيامبر(ص) را در تورات خوانده ايد و نويد آمدنش را دريافت داشته ايد، اگر به كتاب خودتان هم ايمان داشته باشيد، بايد اينك به قرآن و آورنده آن ايمان بياوريد؛ پس چرا از حق پيروى نمى كنيد؟! براستى آيا خرد خويش را بكار نمى گيريد؟!

يكى از دانشمندان مى گويد: معناى اين جمله اين است كه هان اى مردم باايمان! چگونه با اينكه اين گروه حق ستيز را مى شناسيد، بازهم اميدواريد كه ايمان آورند و حق را بپذيرند؟!

و گروهى نيز گفته اند: معناى اين فراز از آيه شريفه اين است كه شما اى گروه يهود كه درجستجوى حقيقت هستيد! چرا تحت تأثير جنگ روانى و بافته هاى مغرضانه سرمداران خويش قرار مى گيريد و حقايق را پوشيده مى داريد؟

«اَولايعلمون انّ اللَّه يعلم ما يسرّون و مايعلنون»

آيا نمى دانند كه خدا آنچه را پوشيده مى دارند و آنچه را آشكار مى سازند، [همه را] مى داند؟

بيشتر مفسّران درمورد اين آيه شريفه گفته اند: معناى آيه اين است كه آيا يهوديان نمى دانند خدا از آشكار و نهان همه چيز و همه كس آگاه است؟ اگر به اين واقعيت ايمان دارند، پس چرا اجازه نمى دهند حقايق گفته شود و چرا مردم را از بيان واقعيتها برحذر مى دارند؟

و برخى نيز گفته اند: منظور آيه شريفه اين است كه آيا نمى دانند خدا از كفرگرايى و بى ايمانى آنان آگاه است و مى داند كه در نهان چگونه به پيامبر اسلام (ص) و قرآن كفر مى ورزند و از اظهار ايمان ظاهرى يكديگر به هنگام رويارويى با مردم باايمان نيز ناخشنودند؟