تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۶ -


/ سوره بقره / آيه هاى 82 - 78

78. وَ مِنْهُمْ اُمِّيُّونَ لايَعْلَمُونَ الْكِتابَ اِلّا اَمانِىَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا يَظُنُّونَ.

79. فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِاَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِاللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّا كَتَبَتْ اَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمّا يَكْسِبُونَ.

80. وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَاالنّارُ اِلّا اَيّاماً مَعْدُودَةً قُلْ اَتَّخَذْتُمْ عِنْدَاللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ اَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مالاتَعْلَمُونَ.

81. بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَاُولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ.

82. وَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ.

ترجمه

78. و [پاره اى ] از آنان، [عوام و] بيسوادانى هستند كه كتاب [آسمانى خود تورات ] را جز [پندارها و ]آرزوهايى خام نمى دانند، و تنها [بافته هايى را ]مى پندارند.

79. پس واى بر آنان كه با دستهاى خويش، كتاب [خودساخته و تحريف شده اى ] را مى نگارند؛ آنگاه [بدون پرواى از خدا ]مى گويند: «اين [كتاب ]از نزد خدا [آمده ] است» تا از اينطريق بهاى اندكى به كف آورند؛ باز هم واى بر آنان از آنچه دستهايشان نگاشته، و واى بر آنان از آنچه [بدينوسيله ] بدست مى آورند.

80. و گفتند: جز روزهايى چند، هرگز آتش [سوزان دوزخ ]به ما نخواهد رسيد.» [اى پيامبر!] بگو: «آيا پيمانى نزد خدا [و يا از او ]گرفته ايد؟ و [بر اين باوريد كه ] خداوند هرگز به پيمان خود خلاف نمى كند؟ يا آنچه را كه نمى دانيد، به دروغ به خدا نسبت مى دهيد؟!»

81. آرى؛ هر كه [گناه و] بدى بدست آورد و گناهش او را درميان گيرد، پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

82. و كسانى كه ايمان آورند و كارهاى شايسته انجام دهند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند بود.

نگرشى بر واژه ها

«امّيّون»: كسانى كه درس نخوانده اند و خواندن و نوشتن نمى دانند.

«امانى»: آرزوها.

«يظنّون»: مى پندارند.

«ويلٌ»: واى.

«يكسبون»: بدست مى آورند.

«لن تمسّنا»: هرگز چيزى به ما نخواهد رسيد.

«فلن يخلف»: هرگز تخلّف نخواهد ورزيد.

تفسير

باز هم سخن از برخى دسته هاى يهود است كه مى فرمايد:

و پاره اى از اينان، عوام و بيسوادانى هستند كه كتاب آسمانى خويش تورات را جز پندارها و آرزوهايى خام نمى دانند. نه از مقررّات آن چيزى مى فهمند و نه از معارف و مفاهيم آن. در زندگى خويش، بسان چهارپايان، دنباله رو ديگرانند؛ و هرآنچه سردمدارانشان مى بافند و مى سازند، همان بافته ها را بازمى گويند؛ و چنين مى پندارند و آرزو مى كنند كه قرآن و اسلام، پس از رحلت پيامبر (ص) نابود و ميداندارى گذشته آنان احيا مى شود؛ امّا بايد بدانند كه تنها بر بافته هاى بى اساس و پوچى دل بسته اند.

ابن عبّاس مى گويد: منظور از «امانى»، گفتار دروغى است كه بر زبان مى آورند. امّا «كلبى» بر آن است كه مقصود، بافته هاى سردمداران آنان است. و برخى ديگر بر اين انديشه اند كه منظور، تلاوت بدون تفكّر و تعقّل تورات است.

به هر حال، آنچه از آيه شريفه دريافت مى شود، اين است كه آنان در مفاهيم و مقررّات كتاب آسمانى خويش و بدست آوردن آنها، بجاى آموختن و انديشيدن و تحقيق، تنها به خواندن آن و دنباله روى از آرزوهاى خام و پندار و گمان بسنده كرده اند؛ و روشن است كه چنين برخوردى با آيات خدا و كتاب او، گناهى بزرگ است و انسان را به حق نمى رساند.

«فويلٌ للّذين يكتبون الكتاب بايديهم»

آنگاه قرآن به دانشمندان دنياپرست يهود هشدار مى دهد كه:

پس واى بر كسانى كه با دستهاى خود كتاب تحريف شده اى را مى نگارند و آنگاه مى گويند اين بافته هاى ميان تهى ازسوى خدا آمده است.

درمورد واژه «ويل»، عدّه اى گفته اند: منظور، شكنجه و عذاب دردناك است؛ و دسته اى نيز معتقدند كوهى از آتش است كه در دوزخ قرار دارد.

از پيامبر گرامى (ص) نقل كرده اند كه فرمود:

«انّه واد فى جهنّم يهوى فيه الكافر اربعين خريفاً قبل اَن يبلغ قعره.»

«ويل» درّه بسيار ژرفى در دوزخ است كه پس از پرتاب شدن انسان كافر و ستمكار در آن، چهل سال طول مى كشد تا به اعماق آن برسد.

به هر حال، اين واژه تكان دهنده، هماره در موقعيتهاى خطرناك و يا در اوج اندوه و دريغ و شدّت مصيبت و رنج، بر زبان جارى مى شود.

«ثمّ يقولون هذا من عنداللّه»

منظور اين است كه دانشمندان قدرت پرست يهود، خواسته ها و آرزوهاى جاه طلبانه خويش را به دست خود مى نويسند و آنگاه آن را به نام كتاب خدا و مقررّات او، به خورد ساده دلان مى دهند.

اين فراز از آيه، نظير اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:

«اَوَلَمْ يَرَوْا اَنّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمّا عَمِلَتْ اَيْدينا اَنْعامَاً ...»(180)

آيا نديدند كه ما به قدرت خويش، براى آنان چهارپايانى آفريديم ...؟!

كه منظور از «ممّاعملت ايدينا»، به دست خويش يا به قدرت خويش است.

و با اين بيان، قرآن تأكيد مى كند كه آنان هواهاى جاه طلبانه خود را به دستِ خويش مى نوشتند و آنگاه مى گفتند اين كتاب خداست، درحاليكه خود مى دانستند دروغى رسوا است.

به هر صورت، گاه انسان مطلبى را خود مى نويسد و يا كارى را خود انجام مى دهد و به ديگرى نسبت مى دهد؛ و گاه به دست ديگرى انجام مى دهد، بسان فرعون كه قرآن مى فرمايد: «يذبح ابنائهم ...» (فرعون پسران بنى اسرائيل را سرمى بريد). امّا مى دانيم كه فرعون خود سر نمى بريد، بلكه به دست ديگرى چنين مى كرد؛ ولى چون نقشه و طرح و دستور و امكانات از او بود، كار به او نسبت داده شده است.

پس منظور آيه شريفه اين است كه آنان كتاب را بى واسطه يا باواسطه به دست خود مى نويسند و آنگاه آن را به خدا نسبت مى دهند.

و نيز گفته اند: مقصود اين است كه آنان اين كار را طبق هواهاى دل خود انجام مى دادند؛ همانند فردى كه مذهبى ابداع مى كند و يا راه و رسم بى سابقه اى پى مى نهدكه آن را به خود او نسبت مى دهيم و مى گوييم اين مذهب توست، گرچه همه آن را او نساخته باشد؛ چرا كه منظور اين است كه تو بنيانگذار اين بدعت هستى.

گروهى نيز گفته اند: منظور اين است كه آنان تورات را تحريف كردند و همه نشانه ها و ويژگيهايى را كه درمورد پيامبر گرامى (ص) و نويد آمدنش در آن بود، تغيير دادند تا توده هاى ساده دل را گمراه سازند.

«ليشتروا به ثمناً قليلاً»

تا از طريق آن، بهايى اندك بدست آورند [و از مردم، ثروت و امكاناتى بگيرند]

واژه «اشترى» در آيه شريفه مجازاً بكار رفته و منظور اين است كه دين فروشى و پايمال ساختن حق به دست دنياطلبان را، كه براى كسب ثروت انجام مى شد، نشان دهد.

و «ثمناً قليلاً» بيانگر اين حقيقت است كه هرآنچه دربرابر اين خيانت بگيرند، بهايى اندك است؛ چرا كه به هر اندازه هم پول بگيرند، چون ارزشهاى مادّى است، اندك و ناچيز است: «قل متاع الدّنيا قليلٍ ...».

و برخى نيز گفته اند: اين ثروت اندوزى از آن جهت «اندك» خوانده شده كه از راه حرام است و حرام هرچه زياد باشد، ناچيز است.

«فويلٌ لهم ممّا كتبت ايديهم»

باز هم واى بر آنان از آنچه به دست خويش نوشتند!

و راستى كه عذاب دردناك و رسوايى جاودانه بر آنان باد كه كتاب آسمانى خويش را تحريف كردند.

«و ويلٌ لهم ممّايكسبون»

و واى بر آنان از آنچه بدست مى آورند!

دستاورد آنان ممكن است گناه سهمگين آنان باشد، يا ثروتهاى حرام و بادآورده و يا هر دو.

و قالوا لن تمسّناالنّار الّا ايّاماً معدودةً»

و [يهوديان ] گفتند: جز روزهايى چند، هرگز آتش سوزان دوزخ به ما نخواهد رسيد

واژه «معدودة» به معناى «اندك و ناچيز» است؛ و گاه به «شمارش شده» نيز «معدوده» مى گويند امّا به همراه قرينه، و هرگاه قرينه نداشته باشد، به مفهوم «اندك و ناچيز» است.

«قل أتّخذتم عنداللَّه عهداً فلن يخلف اللّه عهده ام تقولون على اللّه مالاتعلمون»

[اى پيامبر! به آنان ] بگو: آيا پيمانى نزد خدا [و يا از او] گرفته ايد؟! و [بر اين انديشه ايد كه ] خداوند هرگز به پيمان خود خلاف نمى كند؟ يا آنچه را كه نمى دانيد، به دروغ به خدا نسبت مى دهيد؟!

آيا براستى پيمان گرفته ايد كه شما را دربرابر بيداد و فريبى كه بدان دست مى يازيد، جز چند روزى كيفر نخواهد كرد؟! و آيا اين خبر از راه وحى به شما رسيده است؟! طبق چه ملاك و معيارى، چنين ادّعايى مى كنيد؟!

يا حقيقت اين است كه از روى جهالت و جسارت و گمراهى، بر خدا دروغ مى بنديد؟

روشن است كه آنان پيمانى از خدا نگرفته بودند كه خدا از آن تخلّف نورزد. پس آنچه را نمى دانستند، به دروغ به خدا نسبت مى دادند.

«بلى من كسب سيّئةً»

در پاسخ ادّعاى پوچ يهود كه مى گفتند «جز چند روزى، آتش به آنان نخواهد رسيد»، اينك قرآن شريف قانونى جاودانه و جهانشمول را به تصويرمى كشد و مى فرمايد:

آرى؛ هر كس بدى و زشتى بدست آورد و گناهش او را درميان گيرد، چنين فرد و كسانى اهل دوزخند. بنابراين، پندار شما بى اساس و بى پايه است.

درمورد واژه «سيّئه»، ديدگاهها متفاوت است:

عدّه اى بر اين اعتقادند كه منظور، شرك و شرك گرايى است؛ و دسته اى برآنند كه مقصود، گناه بزرگى است كه كيفر آن آتش دوزخ است.

از ديدگاه ما، نظر اوّل درست است؛ زيرا آتش جاودانه اى كه در آيه شريفه از آن سخن رفته، با شرك و شرك گرايى هماهنگ است.

«و احاطت به خطيئته»

و كردار بد و گناهانش، او را درميان گيرد

درمورد اين جمله از آيه شريفه، بعضى گفته اند: منظور اين است كه گناهان و زشتيهاى او از هر سو او را دربرگيرد؛ همانگونه كه اين آيه شريفه مى فرمايد: «...وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةً بِالْكافِرينَ.»(181) (...دوزخ از هر سو كافران را فرا مى گيرد).

و برخى ديگر مى گويند: منظور اين است كه گناهانش او را نابود مى سازد؛ همانگونه كه در اين آيه شريفه به اين معنا آمده است: «... اِلّا اَنْ يُحاطَ بِكُمْ ...»(182)؛ و نيز در اين آيه شريفه: «... وَظَنُّوا اَنَّهُمْ اُحيطَ بِهِمْ ...»(183)؛ همچنين در اين آيه شريفه: «وَ اُحيطَ بِثَمَرِهِ ...»(184)؛ كه در همه اين آيات، احاطه به معناى «نابودى» آمده است.

منظور از «خطيئه»، به عقيده عدّه اى، «شرك» است و به اعتقاد گروهى ديگر، «گناه كبيره». پاره اى نيز آن را «پافشارى و اصرار بر گناه» معنا كرده اند. و علّت اينكه در اين جمله واژه «خطيئه» بكار رفته و از واژه «سيّئه» استفاده نشده، تنها نوعى ظرافت و رعايت عالى ترين درجه فصاحت و بلاغت است.

«فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون»

پس چنين كسانى اهل آتشند و هماره در آن ماندگار

يادآور مى شود كه جمله پايانى اين آيه شريفه نشان مى دهد كه منظور از «سيّئه» - كه بدان اشاره رفت - همان شرك به خداست؛ چرا كه از ديدگاه مذهب اهل بيت، انسان باايمان در آتش دوزخ جاودانه نخواهد ماند. درحاليكه آيه بيانگر آن است كه هر كس بدى(سيّئه) كرد و گناهانش او را احاطه كرد و از هر سو وى را فراگرفت، جايگاهش هماره دوزخ خواهد بود و راه نجات و رهايى به رويش مسدود است؛ و اين نشان مى دهد كه دو واژه «سيّئه» و «خطيئه» - همانگونه كه از ابن عبّاس نقل شده - همان شرك گرايى است.