تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۴ -


/ سوره بقره / آيه هاى 44 - 42

42. وَلا تَلْبِسُواالْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُواالْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

43. وَ اَقيمُواالصَّلوةَ وَ آتُواالزَّكوةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعينَ.

44. اَتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرَّ وَ تَنْسَوْنَ اَنْفُسَكُمْ وَ اَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ اَفَلا تَعْقِلُونَ.

ترجمه

42. و حق را با باطل درنياميزيد، و حقيقت را - با اينكه مى دانيد [و مى شناسيد] - كتمان نكنيد.

43. و نماز را بپاداريد، و زكات را بدهيد، و با ركوع كنندگان ركوع كنيد.

44. آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خويشتن را فراموش مى كنيد، با اينكه كتاب [خدا] را تلاوت مى كنيد؟! آيا [درست ] نمى انديشيد؟!

نگرشى بر واژه ها

«لاتلبسوا» به معناى «نپوشيد» و «نياميزيد» است. واژه «لَبْس» به مفهوم «اشتباه كارى» و «آميختن حق با باطل»، و واژه «لُبْس» به معناى «پوشيدن» است؛ و از آنجا كه جامه، بدن انسان را مى پوشاند، به آن «لباس» مى گويند. متضاد اين واژه، «ايضاح» به معناى «آشكار ساختن» است.

«باطل» دربرابر «حق» و به معناى «بيهوده»، «نادرست» و «فاسد و تباه» است؛ و واژه هايى چون «بطلان»، «فساد»، «كذب» و «زور» با اندكى تفاوت، مفهومى مشترك دارند.

«تكتموا»: پوشيده مداريد.

«برّ» به كسر «باء» به معناى «نيكى و خوبى»، به فتح «باء» به مفهوم «سرزمين و فضاى گسترده»، و به ضمّ «باء» به معناى «گندم» آمده است.

«تنسون» از «نسيان» گرفته شده و به معناى ازيادرفتن چيزى است كه پيشتر معلوم و در ياد بوده است. واژه «سهو»، مفهومى فراتر از آن دارد؛ امّا گاه به معناى «نسيان» است.

«تتلون» از «تلاوت» به معناى «پى درپى آوردن و خواندن» است. اين واژه، از ريشه «تلى» برگرفته شده و تفاوت آن با «قرائت» اين است كه «تلاوت»، پياپى آمدن حروف، و «قرائت» جمع آن است.

«تعقلون» به معناى «خرد خويش را بكار مى گيريد» يا «تعقّل مى كنيد» است. اصل اين واژه، به مفهوم «بازداشتن» است؛ به همين جهت، به پاى بند شتر «عقال» مى گويند.

تفسير

روى سخن در اين آيه شريفه، فرزندان اسرائيل است؛ و به آنان هشدار مى دهد كه: حق را با باطل نياميزيد و چهره نورافشان و پرشكوه حقيقت را با گرد و غبار باطل و بيداد مپوشانيد. علّت اين هشدار اين است كه آنان قسمتهايى از كتاب آسمانى خويش را پذيرفتند و بخشهاى ديگر آن را كه بيانگر ويژگيهاى پيامبر گرامى (ص) و نويدِ آمدنِ او بود، انكار مى كردند.

حق و باطل

در پاسخ به اين پرسش كه منظور از حق و باطل در اين آيه شريفه چيست، ديدگاهها متفاوت است:

1. آنچه از تورات را پذيرفتند و به آن عمل مى كردند، حق؛ و آنچه را كنار نهادند و به دلخواه و براساس هواهاى جاه طلبانه خويش رفتار مى كردند، باطل و بيداد بود.

2. اصل تورات - كتاب آسمانى موسى (ع) - تبلور حق و ازجانب خدا بود؛ امّا تحريف و تبديل و تغييرى كه در آن پديد آوردند، باطل و بيداد بحساب مى آمد.

3. راستى و راستگويى، حق و دروغ و دروغگويى، باطل و بيداد بود.

4. اصل تورات حق بود و آنچه پس از موسى (ع) به نام تورات نوشتند، باطل.

5. ايمان و اعتراف به رسالت پيامبر (ص) حق بود و دروغ انگاشتن او به اين بهانه كه هنوز برانگيخته نشده است، باطل.

«و تكتمواالحقّ»

شما ويژگيهاى پيامبر (ص) را كه در كتاب آسمانى تان آمده است و خود از آن آگاهيد، كتمان و آيات خدا را تحريف مى كنيد؛ امّا بهوش باشيد كه حق ستيزى كسى كه حق را مى شناسد و نمى پذيرد، به مراتب از آن كه نمى داند و نمى پذيرد، بيشتر و گناهش سهمگين تر است.

«و انتم تعلمون»

و شما مى دانيد

در تفسير اين فراز از آيه شريفه، نظراتى ارائه شده است:

1. منظور رسالت پيامبر (ص) است كه از آن بخوبى آگاهيد.

2. از روز رستاخيز و كيفر حق ستيزان و پاداش حق پذيران باخبريد و مى دانيد.

3. عذابهايى كه به دليل بيداد و دروغ بستن به خدا و تحريف حقايق بر نياكانتان فرود آمد، همه را بخاطر داريد؛ و مى دانيد هر كه چنين كند، به عذاب گرفتار خواهد شد.

4. از آنچه بر بنى اسرائيل براثر نافرمانى فرود آمد، آگاهيد.

يك پرسش: اگر مسأله رسالت پيامبر (ص) براستى براى يهود روشن بود، پس به خداى يكتا نيز ايمان داشتند؛ و مشهور است كه هر كس خداى يگانه را بشناسد و به او ايمان آورد، ديگر از آفت كفر نجات يافته است. با اين بيان، چگونه آنان كافر خوانده شده اند؟

پاسخ: هر فرد و جامعه اى كه خدا را به آنصورت كه شايسته و بايسته است، نشناسد و به او ايمان عميق و تزلزل ناپذير نياورد، ايمان آورده واقعى نيست؛ و اينان خدا را با همه صفات جلال و جمالش نمى شناختند و توحيدگراى واقعى نبودند.

افزون بر اين، ايمان تنها آگاهى و باور و گفتار نيست؛ بلكه بايد عمل نيز بر آن افزوده شود. و اينان گفتارى بدون كردار شايسته و ادّعايى منهاى عمل به دستورات خدا داشتند.

«واقيمواالصّلوة و آتواالزّكوة»

نماز را بطور كامل و شايسته و با شرايط آن بپاداريد، و حقوق مالى خويش را برابر مقررّات خدا بپردازيد.

قرآن در اينجا از نماز و زكات با اشاره به حكم وجوب آن دو مى گذرد و چگونگى انجام آنها را برعهده پيامبر (ص) و امامان نور (ع) كه آموزگاران حقيقى قرآن هستند، مى گذارد: «... وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مانَها كُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ...»(136).

«واركعوا مع الرّاكعين»

در پاسخ به اين پرسش كه چرا در ميان همه امور مربوط به نماز، تنها روى ركوع آن انگشت گذاشته مى شود، نظراتى ارائه شده است:

1. در اينجا روى سخن با يهوديان است و آنان در نمازشان ركوع نداشتند؛ به همين جهت، قرآن پيام مى دهد كه نماز از اين پس به سبك و روشى كه قرآن و پيامبر (ص) مى گويند بايد خوانده شود.

2. منظور از ركوع، همان نماز و دستور به نماز است؛ و اين تأكيدى بر همان صدر آيه شريفه است.

3. نام بردن از ركوع، براى تشويق نمازگزاران و فراخوان همگانى به سوى نماز است.

«أتأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسكم»

شما اى دانشوران يهود كه به نزديكان باايمان خويش سفارش مى كنيد در ايمانشان به اسلام پايدار باشند! آيا خود را به فراموشى سپرده ايد؟! چرا خود اسلام را بعنوان آخرين پيام نمى پذيريد؟!

با اين تفسير، واژه «برّ» كه به معناى «خوبى و شايستگى» آمده، در آيه شريفه، ايمان به محمّد (ص) و كتاب اوست؛ و خدا آنان را سرزنش مى كند كه چرا با اينكه مى دانند اسلام حق است و پيامى است ازجانب خدا، و ديگران را به آن تشويق و ترغيب مى كنند، خود در اين راه پيشگام نمى شوند؟

ابومسلم مى گويد: همين دانشمندان يهود بودند كه پيش از بعثت پيامبر (ص)، جامعه عرب را به ايمان به آخرين پيامبر و آيينى كه در راه بود، فرا مى خواندند؛ امّا پس از فرارسيدن آن دو، راه حق ستيزى درپيش گرفتند.

ابن عبّاس در تفسير آيه شريفه مى گويد: آنان ديگران را به پيروى از كتاب دينى خويش وامى داشتند، امّا خود آن را وامى نهادند.

قتاده بر آن است كه: آنان مردم را به فرمانبردارى از خدا فرا مى خواندند، امّا خود نافرمانى مى كردند.

از پيامبر گرامى (ص) نقل كرده اند كه فرمود:

«مررت ليلة اسرى بى على اُناس تقرض شفاههم بمقاريضى من نار، فقلت: من هولاء يا جبرائيل؟ فقال: هؤلاءِ خطباء من اهل الدّنيا ممّن كانوا يأمرون النّاس بالبرّ و ينسون انفسهم.»

در شب معراج و سير آسمانى خويش، بر مردمى گذشتم كه لبهايشان را با ابزار آتشين مى بريدند. از فرشته وحى پرسيدم: اينان كيانند و گناهشان چيست؟ گفت: اينان گويندگان و اندرزدهندگانى هستند كه خود بدانچه به مردم مى گفتند، عمل نمى كردند.

«و انتم تتلون الكتاب»

درحاليكه تورات را مى خوانيد و صفات و ويژگيهاى آخرين پيامبر را در آن مى نگريد، باز هم ايمان نمى آوريد.

«افلاتعقلون»

آيا خرد خويش را بكار نمى گيريد؟

در مفهوم اين جمله، ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى گفته اند: منظور اين است كه آنچه شما انجام مى دهيد، براستى ازنظر انديشمندان كار زشتى است.

2. و برخى مى گويند: مقصود اين است كه كار شما، كار انسانهاى آگاه و دانا نيست.

3. عدّه اى نيز برآنند كه: خدا شما را بر اين شيوه كار، بشدّت كيفر خواهد كرد.

4. و پاره اى بر اين انديشه اند كه: آنچه در تورات آمده، درست است؛ بنابراين، به محمّد (ص) - همانگونه كه نويدِ آمدنش را در كتاب خود خوانده ايد - ايمان بياوريد و او را پيروى كنيد.

يك پرسش: اگر همانگونه كه در قرآن و فرهنگ دينى آمده، دعوت به ارزشها و نيكيها واجب و گاه پاداش آن به اندازه انجام دادن نيكى است، پس چرا خدا آنان را بر اين كار نكوهش مى كند؟

پاسخ: سرزنش آنان به اين دليل نيست كه چرا ديگران را به نيكيها و شايستگيها فرا مى خوانند، بلكه بدين جهت است كه آنان ديگران را فرا مى خواندند، امّا خود به گفتارشان عمل نمى كردند؛ و عمل نكردن به شايستگيها و آراسته نشدن به ارزشها، براى همه زشت و گناه است، بويژه براى فراخوانان به سوى ارزشها؛ براستى كه براى اينان زشت تر و نكوهيده تر است.