تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۸ -


/ سوره بقره / آيه هاى 16 - 11

11. وَ اِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْاَرْض ِ قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ.

12. اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلكِنْ لايَشْعُرُونَ.

13. وَ اِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النّاسُ قالُوا اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَلكِنْ لا يَعْلَمُونَ.

14. وَ اِذا لَقُواالَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ اِذا خَلَوا اِلى شَياطينِهِمْ قالُوا اِنّا مَعَكُمْ اِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ.

15. اَللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ.

16. اُولئِكَ اَلَّذينَ اشْتَرَوُاالضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتُ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ.

ترجمه

11. و هنگامى كه به آنان گفته شود در زمين تباهى نكنيد، مى گويند: «ما تنها اصلاحگرانيم.»

12.[ امّا] بهوش باشيد كه آنان همان تبهكارانند و [خود اين حقيقت را ]نمى فهمند.

13. و هنگامى كه به آنان گفته شود «[شما نيز] همانگونه كه مردم ايمان آورده اند، ايمان بياوريد»، مى گويند: «آيا [ما نيز ]ايمان بياوريم چنانكه كم خردان ايمان آورده اند؟!» بهوش باشيد كه آنان همان كم خردانند و [خود ]نمى دانند.

14. و هنگامى كه ايمان آوردگان را ببينند، مى گويند: «ايمان آورديم» و هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت كنند، مى گويند: «بى گمان ما با شما هستيم؛ ما تنها آنان را استهزا مى كنيم.»

15. خدا[ست كه ] آنان را به استهزا گرفته، و آنان را در طغيانشان فرو مى گذارد تا سرگردان شوند.

16. اينان هستند كه گمراهى را به [بهاى ] هدايت خريدند و دادوستدشان سودى ببار نياورد، و راه يافته نبودند.

نگرشى بر واژه ها

«لقوا» از مادّه «لقاء» گرفته شده و در اصل به معناى «روبروشدن دو چيز» است؛ امّا در اين آيات به مفهوم «ديدن» است.

«خلوا»: تنها شدند و خلوت كردند.

«يستهزى»: مسخره مى كند.

«يمدّهم» از مادّه و ريشه «مّد» به معناى «زياد شدن» است.

«طغيان» به معناى «تجاوز از مرز خود» است؛ به همين جهت است كه مى گويند: «طغى الماء» (يعنى آب از مرز خود تجاوز كرد). و نيز به همين دليل به انسان متجاوز «طاغيه» مى گويند.

«يعمهون» از «عمه» به معناى «سرگردانى» است.

شأن نزول اين آيات

اين آيات نيز بسان آيات گذشته درباره نفاق پيشگان فرود آمده است و بعضى از خصايص منفى شخصيت آنان را ترسيم مى كند.

سلمان در اين مورد مى گويد:

دارندگان اين صفات زشت، هنوز بطور خاص نيامده اند؛ امّا نظم سخن، نشانگر آن است كه اين صفت زشت و ناپسند نيز همانند صفات منفى ذكرشده در آيات پيشين، بايد از آنِ نفاق پيشگان عصر رسالت باشد؛ شايد هم خطاب اين آيات، نه آنان، بلكه همه كسانى باشد كه در تمامى قرون و اعصار، اين صفات ناپسند را از خود بروز دهند.

با اين بيان، منظور سلمان را بايد اينگونه تفسير كرد كه بعد از نابودى نفاق پيشگان در عصر پيامبر(ص)، دارندگان اين صفات هنوز نيامده اند.

تفسير

هنگامى كه به منافقان گفته شود «با دست يازيدن به گناه و زشتى يا بازداشتن مردم از ايمان و تقوا، يا يارى رساندن به كفر گرايان و يا تعريف كتاب و دگرگون ساختن دين خدا، در روى زمين دست به تبهكارى نزنيد»، مى گويند: «تنها ماييم كه اصلاحگر امور و شئون مردم هستيم؛ و اصلاحات در ابعاد گوناگون به دست ما انجام مى پذيرد، نه ديگران.

در اينكه اينان با آن شيوه ناپسند، چگونه خود را اصلاحگر امور جامعه جا مى زدند، دو ديدگاه مطرح است:

1. نفاق پيشگى و رفتار زشت آنان كه از ديد مردم باايمان مردود و زشت شمرده مى شد، ازنظر خودشان جالب بود؛ چرا كه اين، شيوه و شگرد آنان بود و آنها مى خواستند با اين سبك، در ميان هر دسته و گروهى جا باز كنند.

2. اينان زشتكاريهاى خود را انكار مى كردند و مى گفتند: «ما نه تنها چنين كارهاى زشتى را مرتكب نمى شويم، بلكه اصلاحگر امور و شئون هستيم»؛ و اين ادّعايشان، نفاق ديگرى بود كه قرآن مى فرمايد: «الا انّهم هم المفسدون» (بهوش باشيد! اينان - كه تباهكارى خويش را اصلاحگرى مى نامند و كردار زشت خود را انكار مى كنند - همان تبهكارانند).

«ولكن لايشعرون»

امّا خود نمى فهمند و نمى دانند كه اين كار به صلاح آنان و جامعه اى كه در آن زندگى مى كنند، نيست؛ و آگاه نيستند كه با اين رفتار تبهكارانه خود، چه عذاب دردناكى براى خويش مى خرند.

«و اذا قيل لهم آمنوا...»

هنگامى كه به آنان گفته شود «به پيامبر و كتابى كه بر او فرود آمده است، ايمان بياوريد و بسان ياران او، آن حضرت را به رسالت بپذيريد و حقيقت را باور كنيد»، مى گويند: «آيا همانند كم خردان به او ايمان بياوريم؟!»: «اَنؤمن كما آمن السّفهاء؟!» امّا خدا اين پندار ابلهانه آنان را نكوهش مى كند و مى فرمايد: «اينان خود كم خرد هستند؛ چرا كه مگر كم خرد جز اين است كه چيز باارزشى را تباه مى كند و در همانحال مى پندارد كه آن را نگاه داشته است؟! اينان نيز بدون ايمان و تقوا و درست انديشى، گمان مى برند كه باايمان و راه يافته اند.

«و اذا لقواالَّذين آمنوا قالوا آمنّا»

منافقان آنگاه كه ايمان آوردگان را مى ديدند، چنين وانمود مى كردند كه از آنان هستند؛ و مى گفتند: «ما نيز بسان شما به خدا و پيامبر و آنچه فرود آمده است، ايمان آورديم». امّا هنگامى كه در نهان با ياران شيطان صفت خويش خلوت مى كردند، مى گفتند: «ما هماره با شما خواهيم بود؛ و ياران پيامبر را به باد استهزا گرفته ايم».

ابن عبّاس مى گويد: منظور از ياران شيطان صفت، سردمداران آنان است.

و برخى نيز گفته اند: مقصود گروهى از يهوديان هستند كه اينان مزدورشان بودند.

و از حضرت باقر(ع) نقل كرده اند كه منظور، كاهنان - يعنى رهبران جاه طلب مذهبى - هستند.

«اللَّه يستهزئُ بهم...»

درمورد اين آيه شريفه كه خدا آنان را مسخره مى كند، ديدگاهها متفاوت است:

1. كيفر تمسخر آنان

بعضى معتقدند كه خدا آنان را به سبب تمسخرشان كيفر مى كند، و از اين كيفر، با اصطلاح «استهزا» ياد شده است؛ چرا كه در فرهنگ عرب، جزاى هر عملى را به همان نام ذكر مى كنند. در قرآن نيز آمده است كه:

«وَ جَزاؤُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلَها ...»(69)

و كيفر بدى، مانند آن، بدى خواهد بود...

اين سخن، بى ربط نيست، چراكه كيفر وقتى عادلانه باشد، بد نيست؛ امّا عنوان آن در اينجا مانند خود گناه، واژه «بد» است.

آيه شريفه زير نيز بسان آيه گذشته، كيفر «عقوبت» را همان «عقوبت» ناميده است:

وَ اِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ...»(70)

اگر عقوبت كرديد، همانگونه كه عقوبت شده ايد، [عنصر متجاوز را] به عقوبت برسانيد...

در اشعار عرب نيز نظير اين مورد، بسيار آمده است.

2. نكوهش منافقان

خدا آنان را براى اين كارشان نكوهش مى كند. در فرهنگ عرب نيز بسيار اتّفاق مى افتد كه واژه اى را بجاى واژه ديگر كه از جهت معنى به آن نزديك است، بكار مى برند.

3. عذاب و نابودى آنان

ابن عبّاس مى گويد:

معناى آيه شريفه اين است كه خدا به منافقان نعمت مى دهد و آنان مى پندارند كه اين نعمت و بخشايش، پاداش كردار آنان است؛ درحاليكه خداوند تنها به اين جهت به آنان نعمت مى بخشد كه در كردار ظالمانه و زشت خود بمانند و درنتيجه به نگونسارى دنيا و عذاب آخرت گرفتار آيند. آرى؛ از اين رو به اين نعمت دهى تمسخر گفته شده است كه ظاهر آن نعمت، و حقيقت آن كشاندن منافقان به نابودى و كيفرى است كه با عملكرد زشت خويش درخور آن شده اند.

4. در اين جهان بسان مردم باايمان امّا ...

خداوند منافقان را به دليل اظهار ايمان در اين جهان، در مقررّات ارث، نكاح، دفن و مشابه آن، همرديف مسلمانان قرار داده است امّا به سبب نفاق و كفر درونى، در جهان ديگر، آنان را همانند كفرگرايان عذاب خواهد كرد؛ و اين دو شيوه برخورد با آنان در دنيا و آخرت بسان تمسخر آنان است.

5. در دوزخ ...

ابن عبّاس مى گويد:

در روز رستاخيز، هنگامى كه منافقان وارد دوزخ مى شوند و درميان شعله هاى سوزان آتش قرار مى گيرند و راه نجاتى نمى يابند، بناگاه درى به سوى بهشت براى آنان گشوده مى شود و آنان بدان سو هجوم مى برند؛ امّا با نزديك شدن به آن، در بسته مى شود؛ آنگاه در ديگرى نمايان مى شود و باز هم پس از هجوم آنان، بسته مى شود؛ و همينطور خداوند آنان را به مسخره مى گيرد و مردم باايمان به آنان مى خندند. قرآن مى فرمايد:

«فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفّارِ يَضْحَكُونَ.»(71)

امّا امروز مؤمنان هستند كه به كافران مى خندند.

با ترسيم ديدگاههاى پنجگانه درمورد اين آيه شريفه روشن شد كه منظور از اينكه خدا آنان را مسخره مى كند، چيست. گفتنى است كه تمامى اين وجوه را مى توان در تفسير آياتى نظير اين آيه شريفه مدّ نظر قرار داد؛ ازجمله در آياتى چون: «... وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُاللَّهُ ...»(72) و يا «...يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ ...»(73) كه هر دو درمورد منافقان نازل شده است.

«و يمدّهم فى طغيانهم يعمهون»

درخصوص اين فراز از آيه شريفه كه خداوند چگونه آنان را در طغيانشان كمك مى كند، دو ديدگاه ارائه شده است:

1. خدا به آنان قدرت، امكانات و فرصت مى دهد تا شايد به خود آيند و ايمان آورند؛ امّا آنان همچنان با لجاجت و تعصّب، بر كفر خويش پاى مى فشارند و با حق مى ستيزند.

2. خداوند منافقان را از همه نعمتهاى معنوى - ازقبيل بينش درونى، روشنايى، صفاى دل و وسعت نظر، كه به ايمان آوردگان ارزانى داشته - محروم مى سازد تا همچنان در درياى سهمگين سرگردانى و حيرت غوطه ور باشند.

«اولئك الَّذين اشترواالضّلالة»

اينان همان كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى هدايت خريدند

ابن عبّاس در روشنگرى آيه مى گويد: منظور اين است كه اينان گمراهى را درپيش گرفتند و هدايت را از كف دادند و اين دو را با هم مبادله كردند.

يك پرسش: در اينجا اين پرسش مطرح مى شود كه داد و ستد و مبادله هنگامى درست است كه منافقان ايمان و هدايت را داشته باشند و آنگاه آن را دربرابر گمراهى و كفر ازدست بدهند؛ درصورتيكه چنين نيست، چرا كه آنان هرگز ايمان نياوردند. با اين بيان، معناى آيه چيست؟

پاسخ: در پاسخ اين پرسش، جوابهاى ارائه شده عبارتند از:

1. منظور از واژه «اشتروا» در اين آيه، خريد و فروش واقعى نيست؛ بلكه معناى ظاهرى آن در گزينش و دوستى مورد نظر است؛ چرا كه خريدار هنگامى كالايى را انتخاب مى كند كه آن را دوست داشته باشد؛ و اينان نيز به دليل دوست داشتن كفر و گمراهى، آن را برگزيدند و از گزينش راه ايمان و هدايت بازماندند.

2. عدّه اى معتقدند كه اين ايمان، همان توحيد گرايى و خداجويى فطرى است كه در اعماق جان هر انسانى دميده شده است و اينان آن نعمت گرانبها را با گمراهى مبادله كردند.

3. و برخى نيز برآنند كه: منافقان پيش از برانگيخته شدن پيامبر (ص)، در كتابهاى آسمانى پيشين خوانده بودند كه چنين دين و پيامبرى خواهد آمد و به همين جهت به آن ايمان آورده بودند؛ امّا پس از بعثت دگرگونساز پيامبر (ص)، از ايمان مجدّد به حق سرباز زدند و راه سركشى و گمراهى را درپيش گرفتند، تو گويى ايمان پيشين خود را با كفر و كينه توزى مبادله كردند.

«فما ربحت تجارتهم و ما كانوا مهتدين»

اينان در اين داد و ستد خود، سودى نكردند و راه يافته نبودند

آرى؛ ياران درست انديش و شايسته كردار پيامبر (ص)، در داد و ستد خويش سود كردند و به سوى حق و عدالت و خشنودى خدا و بهشت پرطراوت و زيباى او راه گشودند؛ امّا اينان راه نيافتند و زيان كردند... و چه زيان وحشتناكى!! چرا كه ممكن است تاجرى در كار تجارت خود سود نبرد، امّا راه هدايت را درپيش گيرد و در زندگى گمراه نشود، ليكن اينان نه سود بردند و نه راه حق و عدالت و ايمان را يافتند؛ و درست به همين جهت است كه قرآن درمورد آنان مى فرمايد: «و ما كانوا مهتدين» (و راه يافته [هم ] نبودند).

يك پرسش: مى دانيم كه مفهوم سودنبردن در تجارت آن است كه سرمايه تاجر مى ماند و سود نمى دهد؛ درحاليكه در اين آيه شريفه مى بينيم نه تنها سودى عايد منافقان نشد، سرمايه اصلى خود را نيز ازكف دادند. پس، اين چگونه داد و ستد و تجارتى است؟

پاسخ: در آياتى كه گذشت، روشن شد كه گمراهى و هدايت دربرابر هم قرار گرفته اند؛ و اين نشانگر آن است كه منافقان درصدد بودند از هر راه و با هر وسيله اى به سود دست يابند، امّا براثر بدانديشى و عملكرد نادرست، نه تنها سودى نبردند كه سرمايه ايمان و هدايت را نيز به همراه سرمايه وجودى خود از كف دادند.

همچنين از مقايسه حال و روز آنان با ايمان آوردگان مى توان به اين نتيجه رسيد كه ايمان آوردگان ايمان و هدايت را برگزيدند و سود اين جهان و جهان ديگر را از آنِ خود ساختند؛ امّا آنان با گزينش گمراهى، نه تنها سودى نبردند كه يكسره باختند و زيان جبران ناپذيرى بر آنان وارد آمد.