تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۷ -


/ سوره بقره / آيه هاى 10 - 8

8. وَ مِنَ النّاس ِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ.

9. يُخادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ اِلّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ.

10. فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضَاً وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ.

ترجمه

8. گروهى از مردم مى گويند: «ما به خدا و روز واپسين ايمان آورده ايم.» امّاآنان ايمان آوردگان [راستين ] نيستند.

9. خدا و ايمان آوردگان را [به پندار خود] فريب مى دهند؛ درحاليكه جز خويشتن را فريب نمى دهند و [اين را] نمى فهمند.

10. در دلهايشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [كيفر] آنچه به دروغ مى گفتند، عذابى دردناك خواهند داشت.

نگرشى بر واژه ها

«ناس» با «بشر» و «انسان» مترادف است و بيانگر يك واقعيت. اصل آن، از «اناس» و «انس» گرفته شده، كه براثر استعمال زياد، همزه آن حذف شده است.

بعضى معتقدند كه اصل اين واژه «نوس» به معناى حركت، و مصغّر آن «نويس» است؛ و برخى نيز آن را از «انس» به معناى «ظهور» گرفته اند.

به هرحال، واژه «ناس» جمع است و مفرد آن «انسان» است.

«اليوم الآخر» روز واپسين را گويند كه پس از آن، روز ديگرى نخواهد بود.

«يخادعون» از «خدعه» به معناى «نيرنگ و فريب» گرفته شده، و به «بيان و آشكارساختن خلاف آن چيزى كه در درون و باطن انسان است»، گفته مى شود.

«انفسهم» از واژه «نفس» گرفته شده كه به چند معنا آمده است:

3. بخشاينده و مهربان؛

2. خويشتن (به هنگام تأكيدآوردن در سخن)؛

3. «ذات».

«ومايشعرون»: اصل «شعر» به معناى «احساس» است؛ و واژه «شاعر» از همين مادّه آمده است؛ چرا كه شاعر به آنچه مى سرايد - ازنظر مادّه، هيئت و وزن - آگاهى دارد؛ و «شعور»، نوعى دانش و آگاهى است كه با احساس و پندارپردازى همراه است، و به همين دليل درمورد آفريدگار هستى بكار نمى رود.

«أليم» به معناى دردناك است.

شأن نزول اين آيات

آياتى كه از نظرتان گذشت، درمورد نفاق پيشگان فرود آمده است كه سران آنان، عبداللَّه بن ابى سلول، حدّبن قيس، و معتب بن قشير و گروهى از يهود بودند.

تفسير

اين آيات بيانگر اين واقعيت اند كه پاره اى مردم بازبان مى گويند «به خدا و به آنچه بر قلب پاك پيامبرش فرو فرستاده، و به روز واپسين و ديگر آيات و مقررّات او ايمان آورديم و براستى همه را باور داريم»؛ امّا قصد آنان از اين اعلان و اظهار ايمان، تعقيب اين هدف شوم است كه بر اسرار گوناگون جامعه اسلامى پى ببرند و آنها را براى كفرگرايان بازگويند. همچنين خود را به پيامبر خدا(ص) نزديك سازند؛ همانگونه كه ايمان آوردگان به آن حضرت نزديك بودند. در هر حال، حقيقت اين است كه آنان ايمان نياورده اند و آنچه مى گويند، تنها بر سر زبانشان و نه در دلهاى آنهاست.

«يخادعون اللَّه»

با توجّه به اين واقعيت كه خداوند به تمامى آنچه آشكار يا نهان باشد، آگاه است و نمى توان او را فريب داد، در معناى اين آيه نظراتى ارائه شده است؛ ازجمله:

1. برخى گفته اند: گرچه اينان نمى توانند خدا را بفريبند، عملكرد آنان به گونه اى است كه اگر كسى آنان را نشناسد، فريب مى خورد.آرى؛ روش آنان فريب و نيرنگ است؛ گويى مى خواهند نه تنها مردم، كه خدا را نيز فريب دهند؛ درست بسان رياكاران كه درباره آنها مى گويند: رياكار چقدر نادان است كه مى خواهد با خدا فريبكارى كند! درحاليكه خدا از خود او به درون و برون و انگيزه و هدف و عملكردش آگاهتر است.

2. و عدّه اى معتقدند كه اينان با پيامبر خدا(ص) نيرنگ مى كنند؛ كه در اينصورت تقدير آيه بايد چنين باشد: «يخادعون رسول اللَّه». و چون اطاعت و نافرمانى از پيامبر (ص)، بسان اطاعت يا عصيان از فرمان خدا است، فريب دادن آن حضرت نيز بسان فريبكارى با آفريدگار تواناى هستى است.

«والَّذين آمنوا»

... و مردم باايمان را مى فريبند

هنگامى كه آنان را مى بينيد، مى گويند: «ما نيز ايمان آورديم.» تا در محافل و نشستهاى آنها وارد شوند و با دريافت اسرارشان، آنها را به دشمن انتقال دهند. امّا كارشان گرچه بظاهر فريب مردم باايمان است، درحقيقت خود را فريب مى دهند.

«و ما يخدعون الّا انفسهم»

چرا كه وقتى از جادّه ايمان و تقوا منحرف شدند و بر بيراهه هواها و هوسها گام سپردند و ازپى خواهشهاى دل رفتند، سرانجام كارشان به سقوط خواهد انجاميد و گرفتار عذاب خواهند شد؛ امّا دريغ و درد كه از فرجام نيرنگهاى خود آگاه نيستند.

«و ما يشعرون»

از اين آيه شريفه همچنين مى توان دريافت كه ممكن است گمراهان خويشتن را راه يافته و رستگار بپندارند؛ و چنين نيست كه هر گمراه و نگونبختى، به انحراف و انحطاط خويش آگاه باشد.

«فى قلوبهم مرض»

در دلهاى آنان، نوعى بيمارى است

و روح و جانشان براثر آلودگى به گناه، از نعمت سلامت محروم است.

روشن است كه منظور از اين بيمارى، آفت ترديد و حق ستيزى است؛ زيرا همانگونه كه بيمارى، بدن را از حالت سلامت و اعتدال خارج مى سازد، آفت ترديد نيز با قلب و خرد چنين مى كند.

برخى نيز برآنند كه بيمارى، مايه سستى و واماندگى است؛ و از آنجا كه بيمارى جسم، سستى و واماندگى اندامها و اعضا را در انجام دادن وظايف خويش درپى دارد، بيمارى قلب يا روح نيز مايه سستى و واماندگى از پرستش و اطاعت خدا است.

«فزادهم اللَّه مرضاً»

در اين مورد، ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى معتقدند از آنجا كه آيه و دليل و برهانى كه ازسوى خدا آيد، بجاى حق پذيرى، بر ترديد آنان مى افزايد، در اين آيه افزايش بيمارى آنان به خدا نسبت داده شده است. نظير اين آيه در قرآن بسيار است؛ ازجمله در داستان نوح، كه مى فرمايد: «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائى الّا فِرارَاً.»(66) ( و دعوت من، جز بر گريز آنان نيفزود).

و نيز در اين آيه شريفه كه: «وَ اَمَّاالَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسَاً اِلى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ»(67).

2. ابوعلى جبايى بر اين باور است كه: شرك گرايان و منافقان از شكوفايى و گسترش دين خدا، در دل اندوهگين بودند؛ و خدا با ارزانى داشتن اقتدار بيشتر به مسلمانان و يارى رساندن به پيامبر (ص)، اندوه آنان را افزون ساخت.

3. برخى نيز تقدير آيه را اينگونه گرفته اند كه: «فزادتهم عداوةاللَّه مرضاً» (دشمنى با خدا، بر بيمارى آنان افزود). با اين بيان، واژه «عداوة» از آيه حذف شده است؛ بسان اين آيه شريفه: «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِاللَّهِ ...»(68)، كه واژه «ترك» در آن حذف شده و معناى آن چنين است: «پس واى بر سخت دلانى كه ياد خدا در دلهاى آنان راه ندارد.» يا: «واى بر سخت دلان از وانهادن ياد خدا!»

4. آياتى كه با نزول آنها ازجانب خدا، پرده از روى زشتكاريهاى آنان برداشته مى شود، بر اندوه آنان مى افزايد. با اين بيان، معناى آيه اين مى شود كه: «از نزول اين آيات، اندوهى در دلهاى آنان ايجاد مى شود، و خدا با فروفرستادن آيات بيشتر و ترسيم چهره كريه آنان، بر اندوهشان مى افزايد».

5. ابومسلم اصفهانى مى گويد: «فزادهم اللَّه مرضاً» نفرين است، نه خبر. پس، مفهوم آيه اين است كه «خدا، بيمارى آنان را افزون سازد». نظير اين آيه شريفه كه: «ثمّ انصرفوا صرف اللَّه قلوبهم.» (آنگاه [از حق ] بازگشتند؛ كه خدا دلهايشان را برگرداند و توفيق راهيابى و هدايت را از آنان سلب كند).

«ولهم عذاب اليم بما كانوا يكذبون»

از آنجا كه نفاق پيشگان، خدا و پيامبر او را دروغ و دروغزن انگاشتند و تنها بظاهر اظهار ايمان كردند، عذابى دردناك خواهند داشت.