تفسير مجمع البيان جلد ۱۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۴ -


/ سوره حج / آيه هاى 45 - 41

41 . الَّذينَ اِنْ مَكَّناهُمْ فِى الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّكوةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ.

42 . وَ اِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قُومُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ.

43 . وَ قَومُ اِبْراهيمَ وَ قَوْمُ لُوْطٍ.

44 . وَ اَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى فَاَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ اَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ.

45 . فَكَاَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ اَهْلَكْنَاهَا وَ هِىَ ظالِمَةٌ فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِهَا وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ.

ترجمه

41 - همانان كه اگر در زمين [موقعيت و] توانايى به آنان ارزانى داريم، نماز را برپا مى دارند و زكات [و حقوق مالى خويش ] را مى پردازند و به كار [نيك و ]پسنديده فرمان مى دهند و از كار [زشت و ]ناپسند باز مى دارند، و فرجام همه كارها از آن خداست.

42 - و اگر [شرك گرايان و ظالمان ] تو را [اى پيامبر!] دروغگو مى انگارند، [پديده نوظهورى نيست، چراكه ] پيش از اينان [نيز ]قوم «نوح»، «عاد» و «ثمود»، [پيام آوران خدا را ]دروغگو انگاشتند.

43 - و [همين گونه ] جامعه «ابراهيم» و جامعه «لوط» [پيامبرشان را تكذيب كردند].

44 - و [نيز] مردم «مدين» [به همين گناه سهمگين دست يازيدند]، و «موسى» [نيز] از [سوى حق ستيزان ] تكذيب گرديد؛ و من به كفرگرايان مهلت دادم، آن گاه آنان را [به كيفر كردارشان زير تازيانه عذاب ] گرفتم، پس [ديدى ] انكار [و كيفر ]من [در برابر عملكرد زشت و بيدادگرانه آنان ]چگونه بود؟!

45 - و چه بسيار شهرهايى را كه [ساكنانش ] بيدادپيشه بودند [و ما ]آنها را نابود ساختيم، [به گونه اى ] كه [ديوارهاى ] آنها بر سقف هايشان فروريخته است؛ و [چه فراوان ]چاه هاى وانهاده شده و كاخ هاى برافراشته [اى كه بدون صاحب ماند].

نگرشى بر واژه ها

«خاوية»: تهى و خالى از جمعيت.

«تعطيل»: باطل و متوقف ساختن كار به بهانه چيزى.

«مشيد»: برافراشته و استوار و يا گچكارى شده و پرزرق و برق.

«تمكين»: قدرت بخشيدن و ابزار و امكانات كار در اختيار كسى قرار دادن و او را بر انجام كارى رهنمود دادن.

تفسير

ياران راستين حق

در آيات پيش، از كسانى سخن رفت كه به خاطر يكتاپرستى و توحيدگرايى ناگزير از هجرت شدند و خدا به آنان وعده فرمود كه اگر آنان و هر كس ديگر در همه قرون و اعصار دين خدا و راه و رسم عادلانه و انسانى او را يارى كنند، خدا آنان را يارى خواهد كرد. اينك در وصف اين مهاجران حق طلب و يارى كنندگان دين خدا و نشانه هاى چنين كسانى مى فرمايد:

الَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ

آنان كسانى هستند كه اگر در زمين و زمان به آنان توانايى و امكانات ارزانى داريم، نماز و فرهنگ انسانساز و آزادمنشانه نماز را برپا مى دارند.

وَ آتُوا الزَّكوةَ

و حقوق واجب مالى خويش را مى پردازند.

همان گونه كه گذشت، واژه «تمكين» به مفهوم اقتدار و امكانات لازم بخشيدن به ديگرى و رهنمود دادن به اوست تا كارى را به گونه اى كه شايسته و بايسته است انجام دهد. بر اين باور مفهوم آيه مورد بحث اين است كه: همانان كه اگر در زمين قدرت و امكانات به آنان ارزانى داريم نماز را به پا مى دارند و زكات مى پردازند.

وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ

و به كارهاى پسنديده فرمان مى دهند.

وَ نَهُوا عَنِ الْمُنْكَرِ

و از كارهاى زشت و نا پسند باز مى دارند.

واژه «معروف» به مفهوم «حق» و كار پسنديده و واژه «منكر» به مفهوم باطل و ناپسند است، چرا كه حق درستى اش به رسميت شناخته شده و باطل به رسميت شناخته نشده است.

از آيه مباركه چنين دريافت مى شود كه دعوت به ارزش ها و هشدار از ضد ارزش ها يك وظيفه انسانى و اسلامى است و بر همگان لازم است كه در زندگى از بهترين و شايسته ترين راه ها به انجام اين وظيفه قيام كنند.

«زجاج» مى گويد: اين آيه در حقيقت وصف ياران خدا و مردم باايمان و درست انديشى است كه خدا را يارى مى كنند.

و از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود: نحن هم و اللّه.(77)

به خدا سوگند اين ياران راستين خدا ما خاندان پيامبريم.

وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ

و فرجام همه كارها از آن خدا و به دست تواناى اوست.

اين فراز از آيه مورد بحث، بسان اين جمله است كه مى فرمايد:

و الى اللّه ترجع الامور.(78)

و همه كارها به سوى خدا بازگردانده مى شود.

به بيان ديگر اين كه، همه مالكيت ها و حكومت ها و قدرت ها - جز فرمانروايى جاودانه آفريدگار هستى - فنا و زوال مى پذيرد و سرانجام زمام همه كارها در كف با كفايت اوست.

در دوّمين آيه مورد بحث آفريدگار پرمهر روى سخن را به پيامبر برگزيده اش مى كند و در راه آرامش خاطر بخشيدن به او مى فرمايد:

وَ اِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قُومُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودٌ

اگر تو را تكذيب مى كنند و دروغگو مى انگارند، اندوه به دل راه مده، چرا كه اين كار تازه اى نيست و پيش از اينان قوم نوح و عاد و ثمود نيز پيامبران خود را تكذيب كردند.

و در ادامه همين آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر مى افزايد:

وَ قَومُ اِبْراهيمَ وَ قَوْمُ لُوْطٍ

و نيز جامعه و مردم ابراهيم و لوط، اين دو پيامبر ما را دروغگو انگاشتند.

آرى همه اين امت ها و جامعه ها پيامبران خود را تكذيب كرد و با پيام آسمانى آنان به مخالفت برخاستند.

و مى فرمايد:

وَ اَصْحابُ مَدْيَنَ

و مردم مدين نيز پيامبر خيرخواه و اصلاح طلب خويش «شعيب» را تكذيب كردند.

وَ كُذِّبَ مُوسى

و موسى نيز از سوى فرعون و فرعونيان دروغگو شمرده شد، و تنها بنى اسرائيل به او ايمان آوردند.

فَاَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ

و من كيفر كافران را به تأخير افكندم و به آنان مهلت بازگشت به حق و جبران زشتكارى هايشان را دادم.

ثُمَّ اَخَذْتُهُمْ

آن گاه آنان را به كيفر زشتكارى و بيدادشان زير تازيانه عذاب گرفتم.

فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ

اين جمله استفهام تقريرى مى باشد و منظور اين است كه آن گاه پس از مهلت به آنان ديديدى كه چگونه كج انديشى و كج رفتارى و گناه آنان را مورد انكار قرار دادم و نعمت هاى گوناگونى را كه به آنان ارزانى داشته بودم به بلا و زندگى شان را به مرگ و نابودى تبديل ساختم؟!

در آخرين آيه مورد بحث، از كيفر سخت خويش كه در آيه پيش از آن سخن رفت پرده برمى دارد و ضمن هشدار درس آموز مى فرمايد:

فَكَاَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ اَهْلَكْنَاهَا وَ هِىَ ظالِمَةٌ

و چه بسيار شهرها و قريه ها كه ما آنها را زير تازيانه عذاب گرفتيم و نابود ساختيم چرا كه ساكنان آنها به خاطر تكذيب وحى و رسالت و دروغگو شمردن پيام آوران خدا دست به كفر و بيداد يازيدند و با اين بيدادگرى سهمگين خويش خود را در خور كيفرى دردناك ساختند.

فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِهَا

و اينك اين شهرها و آباديها ديوارهايشان بر سقف ها فروريخته و از مردم و ساكنانش تهى مانده است.

وَ بِئْرِ مُعَطَّلَةٍ

و چه چاه هايى كه چاهداران و مالكان آنها نابود گشته و خود آنها خشكيده و از كار افتاده و به بوته فراموشى سپرده شده اند.

وَ قَصْرٍ مَشيدٍ

و چه كوشك ها و قصرهاى برافراشته و بلند و گچكارى و گچ برى شده اى كه به ويرانه اى تبديل گرديده و از ساكنان آنها و كاخ نشينان مست و مغرور نشان و اثرى نيست! و چه رستم صولتان و روبين تنانى كه داس عذاب خدا به كيفر ستم و بيدادشان، همه را درويده و چه جهانگشايان مست و مغرورى كه به خاك هلاك افتادند و به زباله دان تاريخ پيوستند.

در تفسيرى كه از خاندان وحى و رسالت در مورد اين جمله رسيده است مى فرمايد:

و كم من عالم لا يرجع اليه و لا ينتفع بعلمه.(79)

چه بسيار دانشمند بزرگ و دانشور توانايى كه براى بهره ورى از دانش و بينش او به سويش نمى روند و از درياى بى كرانه دانش و حكمت او بهره ور نمى گردند.

«ضحاك» در اين مورد مى گويد: منظور از اين چاه، چاهى است كه در منطقه اى از «حضرموت» بود كه حضرت «صالح» و چهارهزار تن از ايمان آوردگان بر سر آن چاه آمدند و در آن جا بساط زندگى افكندند و شمار آن جمعيت و امكانات و اقتدارشان رو به فزونى نهاد، اما پس از رحلت «صالح» به بدمستى و گناه و سرانجام به كفر روى آوردند و به جاى يكتا آفريدگار هستى به پرستش بت ها پرداختند.

در آن شرايط، خداى پرمهر پيامبرى به نام «حنظله» براى هدايت و ارشاد آنان برانگيخت، و آنان به جاى فرمانبردارى از خدا و پيامبرش سر به طغيان برداشتند و با كشتن آن مرد بشردوست و پيامبر دلسوز، خود را در خور عذاب ساختند، از اين رو نعمت هاى گسترده و گوناگون آنان به بلا تبديل گرديد و چاهشان خشكيد و تعطيل شد و كاخ ها و قصرهاى بيدادشان نيز بر سرشان ويران گرديد.

پرتوى از آيات

سه نكته درس آموز

1 - ياران راستين خدا

در تاريخ پرفراز و نشيب اديان، مدّعيان «يارى خدا» بسيار بوده و كسانى كه خود را «انصار خدا» پنداشته و به افراط و تفريطهاى دهشتناكى دست يازيده و چهره اديان الهى را تيره و تار ساخته اند، فراوانند، و با اين وصف ياران حقيقى و راستين او بسيار اندك و در شمار ناچيز بوده اند؛ و اگر ژرف نگرانه و منصفانه بنگريم اين عنوان مقدّس و ارجمند را گروه هايى يدك كشيده و پوشش خود ساخته اند كه بيشتر به شرايط آن دل نداده و خود را به ويژگى هاى شايسته و بايسته نياراسته و از خصلت هاى زشت و نكوهيده و ناسازگار با اين عنوان و هدف هاى آن به دور نداشته و اين نام و عنوان معنوى و آسمانى و مذهبى را بيشتر ازابزار سلطه و فريب و اختناق و سركوب و تضييع حقوق و آزادى ديگران ساخته اند، و شگفت اين جاست كه آلوده ترين ها و سياهكارترين ها بيشتر و با اصرار فراوان ترى خود را زير اين عنوان مقدس مخفى ساخته اند.

براى نمونه: يهود در تاريخ اديان، خود را «ابناء الله»، فرزندان و ياران خدا جازده و زير اين پوشش، سلطه گرى و برترى جويى و امتياز طلبى و خودسرى و اسارت ديگران را خواسته اند... و گروه هايى از نصارى خود را «انصار الله» يا ياران خدا عنوان داده و به بيدادگرى ها و خشونت ها و سياهى هايى دست يازيده اند كه تنها بخشى از آن، جنايت هاى قرون وسطى است.

در تاريخ اسلام نيز بسيارى با عناوينى چون: حزب الله، سيف الله، جندالله، خيل الله و انصارالله طوفانى از تعصب و كينه و خشونت و حق كشى و اختناق و استبداد و افراط و تفريطها پديد آورده و به كارهايى دست يازيده اند كه كارشان را تنها مى توان كار «اعداءالله» عنوان داد نه انصار الله.

از اين رو قرآن شريف در نخستين آيه مورد بحث روشنگرى مى كند كه ياران راستين خدا داراى اين ويژگى ها هستند:

الف: آگاهى و ژرف نگرى و ايمان راستين،

ب: پيوند گرم و دوستانه با خدا،

ج: پيوند با بندگان خدا و رعايت حقوق و آزادى و آبرو و كرامت مردم،

د: آراستگى به ارزش ها و دعوت انسان به سوى آنها با گفتار و عملكرد نيكو،

ه: پيراستگى از ضد ارزش ها و نهى ديگران از ستم و تباهى در پرتو گفتار و عملكرد شايسته و عادلانه،

و: آغاز و انجام كار يا هدف و وسيله مقدس و عادلانه را رعايت كردن در همه مراحل.

الّذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصّلوة و اتوا الزكوة...(80)

2 - سنّت خدا

آياتى كه گذشت نشانگر اين نكته و اين سنت حاكم بر جامعه و تاريخ است كه اگر گروهى و يا جامعه و تمدّنى خود را به اين ويژگى هاى مثبت و سازنده آراست، مورد لطف خدا قرار مى گيرد و يارى خدا بر او مى رسد، چرا كه سنّت او يارى چنين كسانى است.

و لينصرنّ اللّه من ينصره... الذين ان مكناهم فى الارض...

3 - آن اصلاحگر زمين و زمان در واپسين حركت تاريخ

در پاره اى از روايات رسيده از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله و امامان راستين در تفسير اين آيه و آيات ديگر روشنگرى شده است كه مصداق كامل و جامع و روشن اين آيه و اين ياران راستين خدا، خاندان رسالت به طور عموم، و آن اصلاحگر بزرگ زمين و زمان در واپسين حركت تاريخ، يعنى امام مهدى عليه السلام به طور خصوصى مى باشند و آيه شريفه در اين دو محور تفسير شده است، كه براى نمونه به بيانى از پنجمين امام نور مى نگريم.

آن حضرت به هنگام تلاوت آيه شريفه الّذين ان مكناهم فى الارض... فرمود:

اين آيه از آنِ آل محمد صلى الله عليه وآله و مهدى خاندان رسالت و ياران راستين اوست؛ همان كسانى كه خداى توانا فرمانروايى خاور و باختر زمين و كران تا كران گيتى را به آنان ارزانى مى دارد. به وسيله امام مهدى عليه السلام و ظهور او دين حق را در سراسر جهان آشكار مى سازد و بدعت ها و بيدادگرى ها و باطل و زورمدارى را نابود مى كند، به گونه اى كه شقاوت پيشگان در دوران غيبت او حق را از ميان برداشته و دنيا را آكنده از باطل و فريب و بيداد مى سازند. آرى خدا به دست امام مهدى عليه السلام دنيايى پديد مى آورد و شرايطى ارزانى مى دارد كه ديگر اثرى از حق كشى و ستم نمى ماند، چرا كه او و يارانش خود آراسته به ايمان و ژرف نگرى و ارزش هاى اخلاقى و انسانى هستند و ديگران را با گفتار خوش و عملكرد خوش تر و عادلانه تر به ارزش ها دعوت و از ضدارزش ها باز مى دارند، يملّكهم اللّه مشارق الأرض و مغاربها و يظهر الدّين و يميت اللّه به و باصحاب البدع و الباطل كما امات الشقاة الحقّ...(81)

/ سوره حج / آيه هاى 51 - 46

46 . اَفَلَمْ يَسيرُوا فِى الْاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا اَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَاِنَّها لا تَعْمَى الْاَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فِى الصُّدُورِ.

47 . وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ اِنَّ يَوْماً عنِْدَ رَبِّكَ كَاَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ.

48 . وَكَايِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ اَمْلَيْتُ لَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ اَخَذْتُهَا وَاِلَىَّ الْمَصِيْرُ.

49 . قُلْ يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما اَنَا لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ.

50 . فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ.

51 . وَ الَّذينَ سَعَوا فى آياَتِنَا مُعاجِزينَ اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَحيمِ.

ترجمه

46 - بنابراين آيا در [كران تا كران ] زمين گردش نكرده [و آثار برجاى مانده از بيدادگران را نديده ]اند تا دل هايى داشته باشند كه به وسيله آن [حقيقت را] دريابند [و] يا گوش هايى كه با آن [سخن حق را] بشنوند؟ چرا كه چشم ها [بر اثر غفلت ]نابينا نمى شود بلكه دل هايى كه در سينه هاست [بر اثر غفلت و غرور و گناه ] كور مى شود.

47 - و از تو [اى پيامبر!] شتاب در عذاب را مى خواهند، با اين كه خدا هرگز از وعده اش تخلّف نمى ورزد؛ و به يقين كه يك روز [از رستاخيز] در پيشگاه پروردگارت بسان هزار سال است از آنچه بر مى شماريد.

48 - و چه بسيار [مردم ] شهرهايى كه به آنها مهلت دادم در حالى كه بيدادپيشه بودند، سپس آنها را [به كيفر گناه و بيدادشان زير تازيانه عذاب ] گرفتم، و بازگشت [همه ]تنها به سوى من خواهد بود.

49 - [هان اى پيامبر] بگو: اى مردم! جز اين نيست كه من براى شما بيم رسانى [روشنگر و ]آشكارم.

50 - پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، آمرزش و روزى [شايسته و ]نيكويى خواهند داشت.

51 - اما آنان كه در [مخالفت با] آيات ما مى كوشند [و خود را] به ستوه آورنده ما [مى پندارند]، آنان هستند كه دوزخيان خواهند بود.

نگرشى بر واژه ها

«قلب»: اين واژه در معانى گوناگونى به كار رفته است، كه يكى از آنها عقل و خرد است.

«صدر»: يكى از مفاهيم آن ذات و سرشت انسان است.

«جحيم»: از ريشه «جحم» به مفهوم شدّت برافروختگى آتش است، و گاه به شدت خشم نيز گفته مى شود، و در آيه شريفه منظور مكانى است كه آتش سوزان و شعله ور و سخت برافروخته اى دارد.

«سعوا»: اين واژه از ريشه «سعى» در اصل به مفهوم دويدن آمده، و در اين جا منظور تلاش و كوشش احمقانه در ويرانگرى و مخالفت با آيات خداست تا مردم از راه او بازداشته شوند.

«معاجزين»: از ريشه «عجز» برگرفته شده و در آيه شريفه منظور كسانى هستند كه مى خواهند خدا را به ستوه آورند و بر قدرت و نيروى بى كران او چيره شوند و از قلمرو قدرت او بگريزند.

تفسير

گردش متفكرانه و درس آموز در زمين و زمان

در آيات پيش، سخن از بيدادگران و فرجام شوم و اندوهبارى بود كه دامانشان را گرفت و به كيفر ستم و بيدادشان نابود شدند و كاخ هاى استبدادشان بر سرشان ويران گرديد، اينك در اين آيات قرآن شريف فرمان گردش متفكرانه در زمين و زمان مى دهد تا انسان هاى هوشمند بروند و درباره سرگذشت مخالفان وحى و رسالت و تكذيب كنندگان آيات خدا و بيدادگران قرون و اعصار بينديشند و درس عبرت گيرند. در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

اَفَلَمْ يَسيرُوا فِى الْاَرْضِ

پس آيا اين مردم در روى زمين، از آن جمله در سرزمين هاى «شام» و «يمن» به سير و گردش نمى پردازند؟

فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا

تا بدين وسيله با ديده ژرف نگر دل رويدادهاى درس آموز و عبرت انگيز را بنگرند و به گوش خود سرگذشت زندگى و مرگ و نيك بختى و تيره بختى نسل هاى گذشته را بشنوند و دل هايى داشته باشند كه پيرامون راز صعودها و نيك بختى ها و رمز سقوطها و بدبختى ها بينديشند و درس عبرت گيرند.

اَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا

يا گوش هايى شنوا داشته باشند كه نداى حق و عدالت را بشنوند و عبرت بياموزند؟!

فَاِنَّها لا تَعْمَى الْاَبْصارُ

چرا كه چشم هاى ظاهر بر اثر غفلت و گناه كور نمى شوند...

وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فِى الصُّدُورِ

اما دل هايى كه در سينه هاست بر اثر بدمستى و گناه كور مى گردد واز ديدن حقيقت ناتوان مى شود. در آيه شريفه مى فرمايد: اما دل هايى كه در سينه هاست... مگر نه اين كه جاى دل و قلب سينه انسان است؟ اگر چنين است پس اين قيد و روشنگرى يك حقيقت روشن چرا؟

پاسخ اين است كه اين بيان، براى تأكيد و روشنگرى بيشتر است و آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

يقولون بافواههم...(82)

و به وسيله دهان و زبان خويش چيزى را مى گويند كه در دل هايشان نيست...

و نيز نظير اين جمله از آيه است كه مى فرمايد:

و ما من دابة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم...(83)

و هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، جز اين كه آنها نيز گروه هايى بسان شما هستند...

به هرحال منظور آيه شريفه اين است كه كورى ديدگانِ ظاهر نابينايى است، و اگر صاحب اين ديدگان نابينا روشندل و آگاه و توحيدگرا باشد و حق و عدالت را بشناسد و به آن پاى بند باشد در حقيقت از بينش معنوى بهره ور است و كور حقيقى نيست، چرا كه كورى واقعى كورى دل است كه كار انسان را به حق ستيزى و كفرگرايى و ستم و گناه مى كشد و انسان را از پذيرش حق محروم مى سازد.

در دوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ

و از تو اى پيامبر! شتاب در آمدن عذاب را مى خواهند و لجوجانه پافشارى مى كنند كه عذاب را هرچه زودتر فرود آورى.

وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ

و اين در حالى است كه خدا هرگز در وعده خويش در فرود آوردن عذاب بر بيدادگران تخلّف نمى ورزد.

«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه در روز جنگ «بدر» عذاب را بر شرك گرايان و ظالمان فرو مى فرستد.

وَ اِنَّ يَوْماً عنِْدَ رَبِّكَ كَاَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ

در مورد اين فراز از آيه شريفه ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه يك روز از روزهايى كه خدا آسمان ها و زمين را در آن آفريد، با يك هزار سال برابر است.

2- اما به باور برخى ديگر منظور اين است كه: يك روز از روزهاى كه خدا آسمان ها و زمين را در آن آفريد، با يك هزار سال برابر است.

در روايت آمده است كه محرومان و بينوايان آگاه و درست انديش، نصف روز - كه برابر با پانصد سال است - پيش تر از ثروتمندان و قدرتمندان به بهشت پرطراوت و زيبا مى روند. با اين بيان منظور از آيه شريفه اين است كه شرك گرايان و ظالمان براى فرود آمدن عذاب شتاب مى ورزند، در حالى كه يك روز از دوران عذاب آنان در جهان ديگر برابر با يك هزار سال است.

3 - برخى بر آنند كه مفهوم آيه شريفه اين است كه در برابر قدرت بى كران خدا يك روز و يك هزار سال يكى است. با اين بيان، براى خدا تفاوتى نمى كند كه عذاب و كيفرى كه حق ستيزان در آمدنش شتاب مى ورزند، بى درنگ بر آنان فرود آيد و يا به تأخير افتد. اما او از روى بزرگوارى و بخشايش خويش به آنان مهلت مى دهد تا شايد توبه كنند و جبران نمايند، و به هرحال نه چيزى از ميان مى رود و نه كسى از قلمرو قدرت آفريدگار تواناى هستى مى تواند بگريزد.

4 - و برخى نيز مى گويند: منظور اين است كه يك روز عذاب در سراى آخرت از نظر شدّت و عظمت با يك هزار سال عذاب دنيا برابر است، درست همان گونه كه يك روز از نعمت هاى گوناگون بهشت پرطراوت و زيبا با نعمت متنوع يك هزار ساله اين جهان برابر است.

با اين بيان، روزهاى عذاب، ديرگذر و روزهاى خوش زودگذر است، به گونه اى كه يك روز عذاب همانند هزار سال مى گذرد و يك هزار سال خوشى و شادمانى بسان يك روز، چنان كه گفته اند: «ايام السرور قصار و ايام الهموم طوال»؛ روزهاى خوشى و شادمانى كوتاه و زودگذر است و روزهاى اندوه طولانى.

در سوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَكَايِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ اَمْلَيْتُ لَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌ

و چه بسيار شهرها و آبادى هايى كه با وجود بيدادگرى مردم آنها، به آنها مهلت دادم...

ثُمَّ اَخَذْتُهَا وَاِلَىَّ الْمَصِيْرُ

و سرانجام آنها را به سزاى شرك و بيدادشان زير تازيانه كيفر گرفتم و نابود ساختم.

و آن گاه آفريدگار فرزانه هستى روى سخن را به پيامبر برگزيده اش مى كند و مى فرمايد:

قُلْ يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما اَنَا لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ

اى پيامبر! به مردم بگو: هان اى مردم! من تنها هشدار دهنده آشكار و روشنگرى هستم كه شما را از نافرمانى خدا مى ترسانم و وظايف و مسئوليت هاى شما را برايتان باز مى گويم.

و مى فرمايد:

فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ

و آن كسانى كه به خدا و پيامبر و مقررات آسمانى ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، آمرزش خدا در برابر لغزش ها و گناهانشان روزى آنان مى گردد و از نعمت بهشت پرطراوت و زيبا بهره ور خواهند شد، چرا كه نعمت بهشت بهترين و ارجدارترين نعمت ها در بهترين سراهاست.

و در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ الَّذينَ سَعَوا فى آياَتِنَا مُعاجِزينَ اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَحيمِ

اما كسانى كه به پندار خويش براى مخالفت با آيات ما و به منظور تخريب و بى اثر ساختن آنها به تلاش و كوشش دست زنند و بكوشند كه بر ما چيره گردند و ما را به ستوه آورند، آنان اهل دوزخ خواهند بود.