تفسير مجمع البيان جلد ۱۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۳ -


/ سوره حج / آيه هاى 35 - 31

31 . حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ اَوْ تَهْوى بِهِ الرّيحُ فى مَكانٍ سَحيقٍ.

32 . ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ.

33 . لَكُمْ فيها مَنافِعُ اِلَى اَجَلٍ مُسَمّىً ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى الْبَيْتِ الْعَتيقِ.

34 . وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْاَنْعامِ فَإِلهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ اَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ.

35 . اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرينَ عَلى ما اَصابَهُمْ وَ الْمُقيمِى الصَّلوةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ.

ترجمه

31 - [برنامه انسانساز حج را به خوبى به پايان بريد] در حالى كه گروندگان خالص به خدا باشيد نه شرك ورزان به او، و [بدانيد كه ]هر كسى به خدا شرك ورزد چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و پرندگان [شكارى ميان آسمان و زمين ]او را مى ربايند، يا [تند] باد او را به جايى دوردست پرتاب مى كند.

32 - اين است [آداب و مقررات حجّ ] و هر كسى نشان هاى پرستش خدا را بزرگ [و گرامى ]دارد، بى گمان اين بزرگداشت از پرواى دل ها [و قلب ها] ست.

33 - و براى شما در آن [چهارپايان ] تا سرآمدى معيّن [كه بايد آنها را قربانى كنيد ]سودهايى است؛ سپس جايگاه [قربانى ] آنها [و سرانجام ديگر مقررات و مناسك حج ]، هنگام رسيدن به آن خانه ديرين است.

34 - و براى هر [جامعه و] امتى، شيوه پرستشى [در قربانى و ديگر ابعاد عبادى دين ]قرار داديم تا نام [بلند] خدا را بر آن دام هاى زبان بسته كه خدا روزى آنان ساخته است ببرند، پس [بدانيد كه ]خداى شما خدايى يگانه است، از اين رو [تنها ]در برابر [فرمان و مقررات ] او گردن گذاريد و [تو اى پيامبر ما!] فروتنان را نويد [نجات و رستگارى ] ده.

35 - همانان كه وقتى خدا [به شكوه و عظمت ] ياد شود دل هايشان مى ترسد، و آنان كه بر آنچه به آنان برسد شكيبايند و نماز را هماره به پا مى دارند و از آنچه روزى آنان ساخته ايم انفاق مى كنند.

نگرشى بر واژه ها

«خطف»: ربودن.

«سحيق»: دوردست.

«شعائر»: نشانه ها و پرچم ها. بنابراين «شعائرالله» به مفهوم نشانه هاى دين خدا و پرچم هاى آيين و مقررات او و از آن جمله قربانى هايى است كه در حج به قربانگاه مى برند.

«منسك»: مكان عبادت؛ اين واژه از «نسك» به مفهوم عبادت برگرفته شده است، و «ناسك» نيز به مفهوم «عبادتگر» آمده و «مناسك» به مفهوم مكان هايى است كه اين عبادت خدا در آن جاها انجام مى شود. اين واژه گاه در خود كارهاى عبادى نيز به كار مى رود.

«اخبات»: فروتنى كردن.

تفسير

نشانه پروا و يكتاپرستى

در نخستين آيه مورد بحث، قرآن ضمن بيان روشن و روشنگر مى فرمايد:

حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكينَ بِهِ

برنامه انسانساز حج را در حالى كه توحيدگراى خالص و گرونده به يكتا آفريدگار هستى مى باشيد و نه شرك گرا، به پايان بريد. هماره گوش به فرمان او و پيرو راه راست و دين و آيين او باشيد نه ديگر راه ها، و در حجّ و لبيك گفتن خود تنها او را بجوييد و او را بخوانيد نه ديگرى را.

وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ

و بدانيد كه هر كسى به خداى يكتا شرك ورزد، چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و پرندگان شكارى او را ميان آسمان و زمين مى ربايند، يا تندبادى او را به نقطه اى دور دست پرتاب مى كند.

«زجاج» مى گويد: از آيه شريفه چنين دريافت مى شود كه آفت شرك و بيگانگى از خدا براى انسان شرك گرا به اين مى ماند كه از آسمان سقوط كند و پرنده شكارى ميان آسمان و زمين او را بربايد و يا تندبادى سخت او را به مكانى دوردست پرتاب نمايد.

و برخى ديگر آورده اند كه در آيه شريفه انسان شرك گرا به كسى تشبيه شده است كه از آسمان سقوط مى كند و جز نابودى راهى ندارد.

در دوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ذلِكَ

آرى، حقيقت در مورد شرك و شرك گرا همين است كه بيان شد.

به باور پاره اى منظور اين است كه آداب و مناسك حج همين گونه است كه ترسيم گرديد و روشن شد كه بايد خالصانه و يكتاگرايانه و به دور از هرگونه شرك و كفر و ريا انجام گيرد.

وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ

در مورد «شعائر خدا» ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور پاره اى منظور از شعائر خدا، همان مناسك حج است.

2 - اما به باور پاره اى ديگر منظور قربانى حج است كه بايد براى اين كار حيوانى سالم و چاق برگزيد.

در روايت است كه «شعائر» جمع «شعيره» و به مفهوم شترى است كه كوهان آن را از سمت راست بشكافند تا معلوم شود كه آن را براى قربانى برگزيده اند، و بهتر است كه اين حيوان بزرگ تر و چاق تر انتخاب شود.

3 - و از ديدگاه برخى «شعائر خدا» به مفهوم دين و آيين اوست و بزرگداشت آن هم عبارت از ديندارى واقعى و عمل به مقررات و دورى از گناهان است .

با اين بيان، منظور آيه اين است كه هر كس دين خدا و مقررات او را گرامى وبزرگ دارد، اين نشانگر پرواپيشگى و تقواى قلبى اوست، چرا كه اصل پروا و تقوا و احساس مسئوليت در برابر خدا حقيقتى است كه از اعماق دل و كانون جان و كران تا كران قلب بر مى خيزد، و انسان را در گذر زندگى به گونه اى جهت مى دهد كه اعضا و اندام ها و حركات و سكنات و نفى و اثبات و گفتار و عملكرد و نوشتار خود را خداپسندانه سازد و مقررات خدا را گرامى دارد.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر منظور پاكى نيت و خلوص در كار است كه انسان خالصانه و بدون هيچ شرك و ريايى حج و ديگر كارهاى عبادى را براى خدا انجام دهد، و اين كار، كارى بزرگ و از نشانه هاى روشن تقواى قلبى است.

در ادامه سخن در اين مورد مى افزايد:

لَكُمْ فيها مَنافِعُ اِلَى اَجَلٍ مُسَمّىً

و براى شما در بزرگداشت اين شعائر و يا دام هايى كه براى قربانى برگزيده ايد، تا هنگام معين و معلوم - كه روز قربانى كردن آنهاست - منافع و سودهايى است.

با اين بيان، اگر منظور از «شعائر» در اين جا، دام هايى باشد كه براى قربانى برگزيده شده اند، منافع و سودهاى آنها عبارت از بهره ورى از شير و پشم و سوارى گرفتن از آنهاست، و تا زمانى كه اين حيوان به قربانگاه نرفته است مى توان از آن بهره گرفت.

گفتنى است كه اين ديدگاه از حضرت باقر عليه السلام نيز روايت شده است.

اما به باور پاره اى ديگر تا آن گاه كه بر روى اين حيوان نام قربانى نگذاشته اند، مى توانند از منافع آن برخوردار گردند؛ اما پس از آن كه نام قربانى بر آن نهاده شد، ديگر نبايد از منافع آن بهره برد.

به باور ما ديدگاه نخست بهتر به نظر مى رسد، چرا كه پيش از نام قربانى نهادن بر آن دام ها كه آنها را «شعائر» نمى گويند، و آيه مورد بحث تصريح مى كند كه براى شما در اين شعائر تا هنگامى كه به قربانگاه برده شوند، منافع و سودهايى است.

اما اگر منظور از واژه شعائر، مناسك حج باشد، در اين صورت سودها و منافع مورد اشاره، تجارت و داد و ستد تا بازگشت از مكّه مورد نظر است.

و اگر منظور از «شعائر» عبارت از دين و آيين باشد، در آن صورت پاداش سراى آخرت تا برپايى قيامت و فرارسيدن رستاخيز مورد نظر است.

ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى الْبَيْتِ الْعَتيقِ

در صورتى كه منظور از «شعائر»، دام هاى قربانى باشد، سرانجام و پايان كار قربانى ها هنگامى است كه به آن خانه كهن و ديرين برسند.

با اين بيان، تا آن گاه كه اين حيوانات به قربانگاه نرسيده اند مى توان از آنها بهره ور شد، و پس از رسيدن بايد قربانى شوند.

به باور پاره اى تا هنگامى كه به آن خانه كهن برسند مى توانند از آنها بهره ور شوند.

اما به باور پاره اى ديگر منظور ورود به قلمرو حرم است.

اصحاب ما بر آنند كه اگر قربانى براى انجام حج است، پايان مدت آن هنگامى است كه انسان حج گزار به «منى» مى رسد.

اما اگر براى «عمره مفرده» در نظر گرفته شده است، اين سرآمد هنگامى است كه به مكّه مى رسد، و آن جا بايد آنها را نحر و يا ذبح كند.

و فروتنان را نويد ده!

در چهارمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً

و براى هر جامعه و مردمى قربانگاهى قرار داديم.

در تفسير اين فراز از آيه شريفه ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى منظور اين است كه: براى هر امتى از امت هاى گذشته در شيوه قربانى كردن پرستش و عبادتى ويژه قرار داديم.

2 - اما به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: براى هر گروهى از ايمان آوردگان پيشين در قربانى دام ها عبادتى قرار داديم.

3 - برخى برآنند كه براى هر دسته اى قربانى خاصى قرار داديم.

4 - اما برخى ديگر بر اين باورند كه عبادتگاهى ويژه برگزيديم.

5 - و سرانجام گروهى مى گويند: منظور اين است كه براى هر جامعه و مردمى دين و آيينى قرار داديم.

لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْاَنْعامِ

اين راه عبادت و پرستش را به آنان نشان داديم تا نام خدا را بر چهارپايانى كه روزى آنان ساخته ايم و اينك مى خواهند آنها را قربانى كنند، ببرند.

از آيه شريفه چنين دريافت مى گردد كه قربانى كردن دام ها پس از انجام حج يا در مقام سپاس به بارگاه خدا، ويژه امّت پيامبر نيست و جامعه هاى ديگر نيز چنين شيوه پرستشى داشته اند و اين كار گويى نشانه و سمبلى از آمادگى انسان براى فداكارى در راه خداست.

فَاِلهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ

پس بدانيد كه خداى همه شما همان خداى يگانه و بى همتاست؛ از اين رو بر قربانى ها نام غير او را نبريد.

فَلَهُ اَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ

و اينك كه چنين است تنها فرمانبردار او باشيد و در برابر فرمان او سر تسليم فرود آوريد و تو اى پيامبر مردم آگاه و با ايمان و فروتن را نويد نجات و رستگارى و سرفرازى ده.

در مورد اين فروتنان و اهل خشوع و تواضعى كه به خدا ايمان و اعتماد دارند دو نظر آمده است:

1 - منظور، كسانى هستند كه در برابر حق و عدالت سر تواضع فرود مى آورند.

2 - اما به باور گروهى ديگر، منظور كسانى هستند كه ستم نمى كنند و اگر ستمى هم به آنان برسد، به اندازه اى به كيفر اخروى ستمكار اطمينان دارند كه ناراحت نمى شوند.

چهار ويژگى

در آخرين آيه مورد بحث در وصف اين فروتنان خداجو مى فرمايد:

اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ

آنان كسانى هستند كه وقتى نام و ياد خدا به شكوه و عظمت برده شود دل هايشان ترسان مى گردد.

وَ الصّابِرينَ عَلى ما اَصابَهُمْ

و در برابر رويدادهاى تلخ و بلاها شكيبايند و براى فرمانبردارى خدا و در راه انجام وظيفه پايدارى مى ورزند.

وَ الْمُقيمِى الصَّلوةِ

آنان نماز را آن گونه كه شايسته و بايسته است برپا مى دارند.

وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ

و چهارمين نشانه و ويژگى آنان نيز اين است كه بخشش هاى واجب و مستحب را از ياد نمى برند و از آنچه خدا روزى آنها ساخته است، انفاق مى كنند.

با اين بيان، در آيه مورد بحث چهار ويژگى براى فروتنان بر شمرده است:

1 - ترس از خدا.

2 - شكيبايى در راه حق.

3 - برپاداشتن نماز و فرهنگ آن.

4 - و ديگر انفاق در راه هاى خداپسندانه.

/ سوره حج / آيه هاى 40 - 36

36 . وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوَافَّ فَاِذا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْها وَ اَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

37 . لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَ لا دِماؤُهَا وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنينَ.

38 . اِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا اِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ.

39 . اُذِنَ لِلَّذِيْنَ يُقَاتَلُوْنَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللَّهَ عَلىَ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ.

40 . اَلَّذينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ اِلاَّ اَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ اِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزيزٌ.

ترجمه

36 - و براى شما [توحيدگرايان، قربانى كردن ] شتران فربه را از نشانه هاى [پرستش خالصانه ] خدا قرار داديم؛ در آنها براى شما خير [و بركت ] بسيار است. پس در حالى كه آنها برپاى ايستاده اند، نام خدا را بر آنها ببريد [و آن گاه آن دام ها را نحر و قربانى كنيد]. و آن گاه كه [آنها ]به پهلويشان درغلطيدند [و جان دادند]، از [گوشت ] آنها بخوريد، و به تنگدست خرسند و بينواى درخواست كننده [نيز ]بخورانيد؛ ما اين گونه آنها را براى شما رام ساختيم، باشد كه سپاس [خدا را ]بگزاريد.

37 - نه گوشت هاى آنها هرگز به خدا مى رسد و نه خون هايشان، اما اين پرواى شماست كه به او مى رسد. [پديد آورنده تواناى هستى ] اين گونه آن دام ها را براى شما رام ساخت تا خدا را به پاس آن كه شما را راه نموده است به بزرگى [و شكوه ]ياد كنيد؛ و [تو اى پيامبر! نيكان و ]نيكوكاران را نويدِ [سرفرازى و رستگارى ] ده.

38 - به يقين خدا از كسانى كه ايمان آورده اند، دفاع مى كند، چرا كه خدا هيچ خيانت پيشه بسيار ناسپاسى را دوست نمى دارد.

39 - به كسانى كه با آنان كارزار مى گردد، اجازه كارزار داده شده است، چرا كه آنان مورد ستم قرار گرفته اند و به يقين خدا بر پيروزى آنان تواناست.

40 - همان كسانى كه تنها بدان جهت كه گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست، از [شهر و ]ديارشان به ناروا بيرون رانده شدند؛ و اگر خدا [شرّ ]پاره اى [از] مردم را به [وسيله ]پاره اى ديگر باز نمى داشت، بى ترديد ديرها، كليساها، كنيسه ها و مسجدهايى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود، سخت ويران مى گرديد؛ و به يقين خدا به كسى كه [دين و آيين ] او را يارى رساند، [او را ]يارى خواهد رساند؛ چرا كه خدا سخت نيرومند و شكست ناپذير است.

نگرشى بر واژه ها

«بُدن»: اين واژه جمع «بدنه» به مفهوم شتر بزرگ و چاق است.

«وجوب»: افتادن و درغلطيدن.

«صواف»: جمع «صافّه» به مفهوم به صف ايستادگان آمده است.

«قانع»: قناعت پيشه اى كه حفظ آبرو نمايد.

«معتر»: كسى كه گدايى مى كند و براى تقاضا انسان را دنبال مى كند.

«صومعه»: كليسا و عبادتگاه مسيحيان.

«بيع»: به كنيسه هاى يهوديان گفته مى شود.

تفسير

مراسم حج و شعائر الهى

در نخستين آيه مورد بحث، در مورد شعائر يا نشانه ها و پرچم هاى دين و آيين خدا مى فرمايد:

وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ

و شتران درشت اندام و چاق و نيز ديگر دام ها، همچون گاو و گوسفند را - كه براى قربانى مورد استفاده شما قرار مى گيرند - از نشانه هاى عمل به مقررات دين و مناسك حج قرار داديم تا با بردن آنها به قربانگاه و قربانى كردن آنها و سير كردن محرومان و خورانيدن آنها به بينوايان، خدا را بندگى كنيد و با پرستش او پاداش كارتان را دريافت داريد.

لَكُمْ فيها خَيْرٌ

در اين قربانى ها براى شما خير و بركت بسيار است.

به باور پاره اى در اين قربانى ها براى شما خير و بركت اخروى است، چرا كه در دين باورى و ديندارى مطلوب و محبوب واقعى همان خير اخروى و رستگارى آن سراى جاودانه است.

فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوَافَ

آن گاه در حالى كه آن دام ها صف زده بر پاى ايستاده اند نام خدا را به هنگام نحر يا قربانى بر آنها ببريد و با پاى بندى به سيره و سنت پيامبر بگوييد:

اللّه اكبر، لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر، اللّهم منك و لك

خدا بزرگ تر است؛

خدايى نيست جز خداى يكتا و خدا بزرگ تر و پرشكوه تر است.

بار خدايا! هرچه هست از توست و براى خشنودى توست.

به باور پاره اى منظور اين است كه يكى از دست هاى شترها را كه براى نحر و قربانى به قربانگاه برده ايد ببنديد و آنها را صف زده به پاى داريد تا برخى بر ديگرى سبقت نگيرند و جابه جا نشوند.

از ششمين امام نور حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه به هنگام نحر و قربانى، شترها را ايستاده نگاه داشته و دست هاى آنها را به يكديگر ببندند.

اما در مورد گاو، بايد دست ها و پاهايش بسته شود و دم آن آزاد باشد؛ و گوسفند بايد سه دست و پاى آن را بست و يكى را آزاد گذاشت.

فَاِذا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْها

پس هنگامى كه به پهلو درغلطيد و جان داد از گوشت آن بخوريد.

وَ اَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ

واژه «قانع» به مفهوم كسى است كه به آنچه دارد و يا به او مى دهند قناعت مى ورزد، و «معتر» آن كسى است كه تقاضاى كمك مى كند.

به باور برخى «قانع» كسى است كه تقاضاى كمك مى كند، و «معتر» كسى است كه خود به زبان تقاضا نمى كند، اما خويشتن را در شرايط كمك خواهى و اطعام قرار مى دهد.

از حضرت باقر و صادق عليهما السلام آورده اند كه «قانع» كسى است كه به هرچه به او دادى بسنده نمايد و خشم نگيرد و روى ترش ننمايد و چهره در هم نكشد، اما «معتر» كسى است كه دست كمك خواهى به سوى ديگران مى گشايد.

«ابن عباس» مى گويد: قانع كسى است كه به آنچه به او مى دهند قناعت مى كند، و «معتر» كسى است كه به در خانه ها مى رود و تقاضاى كمك مى كند.

در روايت است كه يك سوم قربانى را زيبنده است به محرومان بخورانند و يك سوم آن را به «قانع» و «معتر» بدهند و يك سوم ديگر را نيز به دوستان هديه نمايند.

كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ

ما اين گونه دام ها را براى شما رام كرديم تا در برابر خواست شما فرمانبردار باشند و شما آنها را به قربانگاه سوق دهيد و يا از آنها سوارى بگيريد و از وجودشان بهره ور شويد، در حالى كه درندگان و حيوانات وحشى كه برايتان رام نشده اند، شما نمى توانيد از آنها بسان اينها بهره ور گرديد.

لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ما چنين كرديم تا شما سپاسگزار اين نعمت هاى گوناگون باشيد.

لا هدف و فلسفه قربانى

لا در دومين آيه مورد بحث در اشاره اى روشنگر به هدف و فلسفه قربانى ها مى فرمايد:

لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَ لا دِماؤُهَا

نه گوشت اين قربانى ها هرگز به خدا مى رسد و نه خون آنها. خدا نه نيازى به گوشت قربانى دارد و نه به خون آن، چرا كه ذات پاك او نه جسم است و نه نيازمند، بلكه او از هر جهت كامل، توانا، بى نياز و بى انتهاست و اين كار شما به او سودى نمى رساند.

وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ

بلكه اين تقواپيشگى و درستكارى و رفتار و كردار عادلانه و انسانى شماست كه به او مى رسد.

بنابراين فلسفه قربانى كردن و هدف از آن نه جنبه هاى ظاهرى آن است، بلكه هدف اين است كه شما با پيمايش راه كمال و جمال در مسير رشد معنوى و اخلاقى و انسانى گام سپاريد و هر روز با احساس مسئوليت بيشترى به خدا نزديك شويد؛ و كارهاى گوناگون عبادى هر كدام پله اى از اين نردبان رشد و كتابى از اين برنامه عظيم تربيتى است.(75)

آرى، نه گوشت اين قربانى ها به خدا مى رسد و نه خون آنها، بلكه اين تقواى شماست كه به او مى رسد.

اين جمله كنايه از اين است كه خدا از شما اين كار عبادى را اگر خالصانه باشد و براى تقرب به او انجام گيرد مى پذيرد؛ چرا كه درباره چيزهايى كه مورد پذيرش قرار مى گيرد، اين گونه تعبير مى كنند كه به او مى رسد، و خدا نيز به شيوه مردم با آنان سخن گفته است.

در جاهليت، عرب به هنگام قربانى در برابر كعبه مى ايستاد و خون هاى قربانى ها را به اين سو و آن سو مى پاشيد و با اين پندار چنين مى كرد كه گويى اين گوشت ها و خون ها به خدا مى رسد. بر اين اساس است كه قرآن در اين مورد فرمود: هان اى مردم! بدانيد كه نه گوشت اين قربانى ها به خدا مى رسد و نه خون آنها...

كَذلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ

آرى، ما اين گونه اين دام ها را براى شما رام ساختيم تا خدا را به خاطر اين كه شما را به راه دين خود راه نمود و مقررات خود را بر شما روشن ساخت، بزرگ داريد.

به باور برخى: تا خدا را بزرگ داريد و بگوييد: اللّه اكبر على ما هدانا.

وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنينَ

و تو اى پيامبر! توحيدگرايان و شايسته كرداران را نويد نجات و نيكبختى ده.

دفاع خدا از ايمانداران راستين

در سومين آيه مورد بحث، در راه انگيزش پايمردى و پايدارى آگاهان و درست انديشان در برابر آفت شرك و كفر و اوهام و خرافات كه به نمونه اى از آن در آيه گذشته اشاره شد، مى فرمايد:

اِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا

به يقين خدا از كسانى كه به راستى به او ايمان آورده اند و در انديشه كارهاى شايسته و اصلاح جامعه هستند، دفاع مى كند و فتنه و گمراهى و شرارت شرك گرايان را برطرف ساخته و ايمانداران را يارى نموده و پيروزشان مى سازد.

و بدين سان به ايمانداران و ايمان آوردگان نويد پيروزى و سرفرازى مى دهد.

اِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ

چرا كه خدا هيچ خيانتكار و خيانت ورز و ناسپاسى را كه به خدا خيانت كرده و با شريك و همتا پنداشتن به او، كفر پيشه ساخته دوست نمى دارد.

«زجاج» مى گويد: هر كسى نام غير خدا را بر قربانى ها ببرد، خيانت پيشه است.

پس از نويد نجات و رستگارى به مردم با ايمان، و پس از مژده دفاع از حقوق و كرامت آنان در برابر شرك و بيداد، اينك به آنان اجازه مقاومت و دفاع مى دهد و مى فرمايد:

اُذِنَ لِلَّذِيْنَ يُقَاتَلُوْنَ

به كسانى كه با آنان كارزار مى شود و به راستى دشمن جنگ را به آنان تحميل مى كند، اجازه جهاد و دفاع از حقوق و كرامت آنان در برابر شرك و بيداد اينك به آنان اجازه مقاومت و دفاع مى دهد و مى فرمايد:

به كسانى كه با آنان كارزار مى شود و به راستى دشمن جنگ را به آنان تحميل مى كند، اجازه جهاد و دفاع داده شد.

بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا

چرا كه آنان مورد ستم و تجاوز قرار گرفته اند.

آرى، پيش از فرود اين آيه، شيوه زشت و ظالمانه شرك گرايان اذيت و آزار توحيدگرايان بود، روزى نبود كه كتك خورده و زخم برداشته و دست و پا شكسته اى از مردم مسلمان را نزد پيامبر نياورند و شكايت از بيداد حاكم نكنند، اما پيامبر خدا آنان را به شكيبايى فرمان مى داد و مى فرمود اجازه جهاد نرسيده است. اما درست پس از هجرت آن حضرت به «مدينه» و دور شدن از قلمرو استبداد «مكّه» بود كه نخستين آيه جهاد فرود آمد و به مردم مسلمان اجازه پايمردى و ايستادگى و مقاومت و جهاد تدافعى داد، و آنان را براى سازماندهى نيروها و امكانات خويش براى دفاع از حق و عدالت و شهر و ديار و جان و مال و ناموس و كيانشان برانگيخت و وعده يارى و سرفرازى داد و فرمود:

وَ اِنَّ اللَّهَ عَلىَ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ

و به يقين خدا بر پيروز ساختن حق طلبان و عدالت خواهان تواناست.

و آن گاه در ترسيم شرايط آنان مى افزايد:

اَلَّذينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍ

همان كسانى كه به ناروا از خانه و كاشانه خويش در مكه بيرون رانده شده و به «مدينه» يا «حبشه» رفتند.

اِلاَّ اَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ

و گناهى نداشتند جز اين كه مى گفتند: پروردگار ما تنها خداى يكتاست و بس!

به باور مفسّران اگر منظور هجرت مردم با ايمان به «مدينه» باشد، آيه شريفه در «مدينه» فرود آمده است، و اگر منظور هجرت به سوى «حبشه» باشد، آيه شريفه «در مكّه» نازل شده است.

اين بيرون راندن مردم توحيدگرا به اين صورت بود كه آنان را تا آن جايى زير فشار نهادند كه به ناگزير دست به هجرت زدند، و اين فشار از سوى شرك گرايان، كارى ظالمانه بود، چرا كه توحيدگرايان اين ستم و فشار را تنها به اين جرم تحمل مى كردند كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست و هرگز براى او شريك و همتا نخواهيم گرفت و به پرستش هاى ذلّت بار نخواهيم گراييد.

حضرت باقر عليه السلام مى فرمايد: اين آيه شريفه در مورد مهاجران مسلمان فرود آمد، اما درباره خاندان پيامبر به روشنى جريان دارد، چرا كه آن شايستگان خداجو و انسان دوست نيز تنها به جرم خداخواهى و يكتاپرستى و عدالت خواهى، از خانه و كاشانه خويش رانده شده و مورد ستم و بيداد قرار گرفتند.

وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ

و اگر خدا با دفاع از مردمِ با ايمان، شرارت كفرگرايان و ظالمان را به وسيله حق طلبان و اجازه جهاد به آنان دفع نمى كرد، در آن صورت بود كه ديرها، كليساها، كنيسه ها و مسجدهايى كه نام خدا در آنها برده مى شود، سخت ويران شده و پايگاه هاى پرستش و عبادت كه به وسيله پيروان اديان و مذاهب گوناگون در كران تا كران زمين ساخته شده است، همگى نابود مى شد.

به باور پاره اى منظور از «صومعه» كليساى مسيحيان در كوه و دشت، و «بيعه» كليساى آنان در شهرها و آبادى هاست، و «مسجد» پرستشگاه مسلمانان و «صلوات» عبادتگاه يهوديان مى باشد.

به باور «ابن عباس»، «ضحاك» و «قتاده» يهوديان به عبادتگاه خود «صلاة» مى گويند واين نشانگر آن است كه اين واژه را از فرهنگ عرب برگرفته اند.

اما «حسن» بر آن است كه واژه «صلاة» به مفهوم خود نماز آمده و ويران شدن نماز به مفهوم كشته شدن نمازگزاران است.

و پاره اى نيز بر اين عقيده اند كه منظور از واژه «صلاة» نمازخانه يا «مصلى» مى باشد و دليل آن هم اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: در حال مستى به مسجد نزديك نشويد.

لا تقربوا الصّلوة و انتم سكارى.(76)

اما ادامه آيه نشانگر اين واقعيت است كه گويى منظور خود نماز است و نه نمازگاه و مسجد، چرا كه مى فرمايد:

حتى تعلموا ما تقولون.

در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى گوييد...

يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً

در مورد ضمير «فيها» در اين فراز از آيه شريفه دو نظر است:

1 - به باور پاره اى ضمير در «فيها»، تنها به «مساجد» برمى گردد و منظور اين است كه اگر خدا شرّ پاره اى از مردم را به وسيله پاره اى ديگر دفع نمى كرد، مسجدهايى كه در آنها نام خدا بسيار برده مى شود، ويران مى گرديد.

2 - اما به باور پاره اى ديگر ضمير مورد نظر به همه آنها باز مى گردد، چرا كه در آن جاها نيز نام خدا برده مى شود.

وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ

و به يقين خدا كسانى را كه دين او را يارى كنند، يارى خواهد رساند.

اِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزيزٌ

چرا كه خدا سخت توانا و شكست ناپذير است.