تفسير مجمع البيان جلد ۱۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۲ -


/ سوره حج / آيه هاى 30 - 25

25 . اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذى جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ البادِ وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِاِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ اَليمٍ.

26 . وَ اِذْ بَوَّاْنا لِاِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ اَنْ لاتُشْرِكْ بى شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ.

27 . وَ اَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِّ يَاْتُوْكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَاْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ .

28 . لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فى اَيّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْاَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ اَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ.

29 . ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ.

30 . ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ اُحِلَّتْ لَكُمُ الْاَنْعامُ اِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْاَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّوْرِ.

ترجمه

25 - بى ترديد كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا و از مسجدالحرام - كه آن را براى مردم قرار داديم و مقيم و مسافر [يا بومى و غير بومى ]در آن يكسانند - باز مى دارند [در خور عذابى دردناك خواهند بود] و هر كسى بخواهد در آن جا به ستم كجروى كند [و به بيراهه رود ]از عذابى دردناك به او خواهيم چشاند.

26 - و هنگامى را [به ياد آور] كه جايگاه خانه [كعبه ] را براى ابراهيم آماده ساختيم [و به او گفتيم ]كه: چيزى را شريك [و همتاى ] من مگير، و خانه ام را براى طواف كنندگان و به پاايستادگانِ [براى عبادت ] و ركوع كنندگان سجده كننده پاك گردان.

27 - و در ميان مردم براى [انجام ] حج بانگ برآور تا پياده و سوار بر هر شتر لاغرى - كه از هر راه دورى فرا مى رسد - به سوى تو بيايند.

28 - [و] تا منافع [گوناگون ] خويشتن را [در آن كنگره جهانى ]ببينند، و نام خدا را در روزهايى مقرر بر چهارپايانى كه [خدا ]روزى آنان ساخته است، [به هنگام قربانى ]ببرند؛ پس از [گوشت ] آنها بخوريد و [نيز از آنها] بر بينواى نيازمند بخورانيد.

29 - پس بايد [با كوتاه كردن مو و ناخن ] آلودگى خود را بزدايند و به نذرهايشان وفا كنند و بر گرد آن خانه ديرين طواف كنند.

30 - اين است [آداب و مناسك حج ]؛ و هر آن كس كه [مقررات و ]حرمت هاى خدا را بزرگ دارد، اين [كار] براى او نزد پروردگارش بهتر است. و [خوردن گوشت ]دام ها - جز آنچه بر شما خوانده مى شود - برايتان روا شناخته شد. پس از پليدى بت ها بپرهيزيد، و از گفتار دروغ [و ناروا] دورى گزينيد.

نگرشى بر واژه ها

«عاكف»: كسى كه در مكانى مخصوص رحل اقامت افكند و مقيم آن جا گردد.

«بادى»: صحرانشين و مسافر و غير بومى مورد نظر است.

«مكان»: جايگاه، قرارگاه.

«رجال»: پياده ها. اين واژه جمع «راجل» است.

«ضامر»: حيوان لاغر تكيده.

«عميق»: دور دست.

«بائس»: به كسى كه سخت گرسنه و بينواست، گفته مى شود.

«فقير»: تهى دست و بينوا.

«تفث»: زدودن چيزهاى زايد و اضافى به منظور بهداشت و نظافت بدن.

«فجّ»: ميان دو كوه و جاده هاى وسيع و گسترده.

«اذّن»: اعلام كن.

تفسير

بازدارندگان از راه حق و خانه خدا

در نخستين آيه مورد بحث در اشاره به يكى از شيوه هاى زشت و ظالمانه كفرگرايان مى فرمايد:

اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ

آن كسانى كه كفر ورزيدند و مردم را از فرمانبردارى خدا و انجام دستورات او باز مى دارند...

وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذى جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ البادِ

و نيز مردم را از نزديك شدن به كهن ترين معبد توحيد و كانون عشق و ايمان - كه آن را براى كسانى كه در آن شهر و ديار زندگى مى كنند و يا از دورترين نقاط گيتى به سوى آن مى شتابند يكسان قرار داده ايم - باز مى دارند در خور كيفرى دردناك و عذابى سخت خواهند بود.

به باور پاره اى، با توجّه به اين آيه شريفه كرايه دادن و فروختن خانه هاى مكه نارواست و منظور از مسجدالحرام تنها خود مسجد نيست، بلكه همه قلمرو حرم را شامل مى شود.

سبحان الذي اسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى...(63)

پاك و منزّه است آن خدايى كه بنده اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجد الاقصى كه گرداگرد آن را نعمت و بركت ارزانى داشتيم سير داد.

روشن است كه آغاز سير پيامبر از «مكه» و آن شهر تاريخى و الهام بخش بود نه از مسجدالحرام، كه با اين بيان مسجدالحرام همه قلمرو حرم را شامل مى گردد.

به باور پاره اى ديگر، اگر اين ديدگاه درست باشد، كسانى كه در مكه خانه و تأسيساتى ساخته اند، مى توانند ساختمان و تأسيسات آن را بفروشند و يا كرايه دهند، اما نسبت به زمين آن حقى ندارند.

برخى بر آنند كه منظور از «مسجدالحرام» در آيه شريفه خود مسجد است و نه قلمرو حرم كه اين ديدگاه درست به نظر مى رسد، و در اين صورت مفهوم آيه اين است كه: آن كسانى كه كفر ورزيدند... و نيز مردم را از نزديك شدن به مسجدالحرام كه آن را پرستشگاه و جايگاه سجده و نماز و انجام آداب حج آنان قرار داديم... باز مى دارند عذابى دردناك خواهند داشت.

با اين بيان، در آن مسجدالحرام مردم شهر مكه با كسانى كه از راه دور و نزديك وارد مى گردند، يكسان و داراى حقوقى مشترك و همانند هستند، اما در آن روزگاران پاره اى خود را پرده دار و صاحب اختيار و هيئت مديره مسجد جا مى زدند و مردم توحيدگرا را از نماز گزاردن در آن جا و انجام طواف بر گرد خانه خدا باز مى داشتند.

وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِاِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ اَليمٍ

در مورد واژه «الحاد» ديدگاه ها اندكى متفاوت است:

1 - به باور پاره اى اين واژه به مفهوم كجروى نمودن و انحراف جستن از حق و عدالت است كه در اين صورت مفهوم اين جمله اين خواهد بود كه: هر كسى بخواهد در آن جا به ستم و بيداد كجروى كند و انحراف جويد، از عذابى دردناك به او خواهيم چشاند.

2 - اما به باور پاره اى ديگر به مفهوم شرك گرايى است و منظور اين است كه هر كسى بخواهد در آن جا به خدا شرك ورزد و از اين راه به سوى ستم و بيداد انحراف جويد از عذابى دردناك به او خواهيم چشاند.

3 - و برخى بر اين باورند كه واژه «الحاد» در اين جا به مفهوم روا و حلال شمردن چيزهايى است كه خدا ناروا شمرده و دست يازيدن به آنها گناه است و منظور آيه اين است كه: هر كسى در اين جا محرمات خدا را حلال و روا انگارد و يا دست به گناه بزند به او از عذابى دردناك مى چشانيم.

4 - و برخى نيز بر اين عقيده اند كه آيه شريفه در مورد شرك گرايان و ظالمانى فرود آمد كه در سال «حديبيه» پيامبر خدا را از درآمدن به خانه خدا و مسجدالحرام بازداشتند.

فراخوان ابراهيم براى انجام حج

پس از يادى از مسجدالحرام و اشاره به حقوق حج گزاران و عبادت كنندگان در آن مكان مقدس، اينك در اشاره به چگونگى بنياد آن مى فرمايد:

وَ اِذْ بَوَّاْنا لِاِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ

و هنگامى را به ياد آور كه جايگاه اين خانه مقدس و جاودانه را براى ابراهيم آماده ساخته و به او نشان داديم.

«سدى» مى گويد: ابراهيم نمى دانست كه كعبه را بايد در كجا بنياد كند، و خدا براى رهنمود او تندبادى را فرستاد تا خاك ها را از روى پايه هاى اصلى كعبه - كه در زمان «نوح» ويران شده بود - جابه جا ساخته و جايگاه و پايه هاى آن را به او نشان داد.

اَنْ لاتُشْرِكْ بى شَيْئاً

پس از آماده ساختن و نشان دادن جاى آن خانه كهن، به او پيام داديم كه: اين خانه كانون توحيد و تقواست از اين رو چيزى را شريك و همتاى من قرار مده.

وَ طَهِّرْ بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ

و خانه مرا از پليدى شرك و بت پرستى براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده گزاران پاك و پاكيزه ساز.

به باور پاره اى منظور از «قيام كنندگان» مردمى هستند كه در شهر مكه و بر گرد خانه خدا خواهند زيست.

اما به باور پاره اى ديگر منظور نمازگزاران اند.

پس از ساخته شدن كعبه، به ابراهيم ندا رسيد كه:

وَ اَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِ

و اينك در ميان جامعه و امت براى شتافتن به سوى خانه خدا و گزاردن حج بانگ برآور.

در مورد اين كه روى سخن در آيه شريفه با كيست، دو نظر است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و «ابومسلم» روى سخن در آيه شريفه با پدر توحيدگرايان ابراهيم است، به همين جهت او به فرمان خدا در مقام ايستاد و ندا داد كه: هان اى مردم! خدا شما را به انجام حج فراخوانده است پس به سوى كعبه بشتابيد.

يا ايها النّاس ان اللّه دعاكم الى الحجّ...

و مردم نيز در كران تا كران گيتى نداى او را شنيدند و در پاسخ فراخوان جهان شمول او فرياد شادى سر دادند كه:

لبّيك اللّهم لبّيك!

گفتنى است كه اين ديدگاه از امير مؤمنان عليه السلام نيز روايت شده است.

2 - اما به باور گروهى ديگر از جمله «حسن»، «جبايى» و ... روى سخن با پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله است و آن حضرت نيز در راه انجام دستور خدا و رساندن پيام او در «حجةالوداع» وجوب برنامه حج را به آگاهى مردم رسانيد.

بيشتر مفسران ديدگاه نخست را برگزيده و مى گويند: خداى توانا نداى ابراهيم را به گوش همه كسانى كه در آينده حج مى گزارند، رسانيد، درست همان گونه كه نداى آن مورچه را - با اين كه در زمين بود و «سليمان» در ميان انبوه لشكريانش بر جايگاه بلندى قرار داشت - رسانيد.

«ابن عباس» آورده است كه ابراهيم براى انجام فرمان خدا بر بلندترين نقطه كوه «ابوقبيس» رفت و دو انگشت را بر گوش هاى خود نهاد و ندا داد كه:

ايها النّاس اجيبوا ربكم!

هاى اى مردم! دعوت همگانى پروردگارتان را براى انجام حج پاسخ گوييد.

و مردم در هر كجا بودند، حتى در پشت پدران و شكم مادرانشان به آن فراخوان لبيك گفتند، و نخستين لبيك گويان مردم «يمن» بودند.

يَاْتُوْكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَاْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ

تا مردم پياده و سوار بر مركب هاى تكيده و لاغر از هر راه دورى به سوى تو بيايند.

واژه «ضامر» به گونه اى كه گذشت به مفهوم شتر تكيده و لاغر است، و «ابن عباس» مى گويد: چه شتر و چه ديگر دام ها هنگامى كه بر قلمرو حرم در آيند تكيده مى شوند.

«سعيد بن جبير» مى گويد: «ابن عباس» به فرزندان خويش مى گفت: فرزندان من! از مكه و درون شهر براى انجام آداب حج پياده حركت كنيد تا پياده به سوى اين شهر باز گرديد و از پيادگان به شمار آييد، چرا كه من از پيامبر شنيدم كه مى فرمود:

للحاج الرّاكب بكل خطوة تخطوها راحلة سبعون حسنة و للحاجّ الماشي بكل خطوة يخطوها سبعمائة حسنة من حسنات الحرم.

كسى كه سواره حج گزارد، در برابر هر گامى كه مركب او بر مى دارد، هفتاد حسنه و پاداش دارد، اما كسانى كه با پاى پياده براى حج حركت مى كنند، به هر گام خود هفتصد حسنه خواهند داشت.

پرسيدند: اى پيامبر خدا، منظور از حسنه و پاداش «حرم» چيست؟

قيل: و ما حسنات الحرم؟

فرمود: پاداش و حسنه اى است كه هر كدام با يكصدهزار حسنه برابرى مى كند.

قال: الحسنة بمأة الف حسنة(64)

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود:

انّ اللّه تعالى يباهى باهل عرفات الملائكة، يقول: يا ملائكتى انظروا الى عبادى شعثاً غبرا...(65)

خدا به مردمى كه در صحراى عرفات براى شناخت حق و راز و نياز با او و انجام مراسم و آداب حج گرد مى آيند، بر فرشتگان مباهات نموده و مى فرمايد: هان اى فرشتگان من! به بندگان حقجوى من بنگريد كه با موهاى ژوليده و سر و چهره غبارگرفته از راه هاى دور به سوى خانه ام شتافته اند.

من شما را به گواهى مى گيرم كه خواسته هاى آنان را برآوردم و آنان را به آرزوهاى خودشان رساندم و ناشايستگان آنان را به خاطر شايسته كردارانشان مورد بخشايش قرار دادم و به خوبانشان هرچه خواستند ارزانى داشتم.

لا منافع و بركات گوناگون حج

لا در اين آيه شريفه ضمن اشاره به منافع گوناگون و بركات بى شمار معنوى حج مى فرمايد:

لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ

هان اى ابراهيم! مردم را براى انجام حج فراخوان تا سواره و پياده به سوى خانه بيايند و منافع گوناگون و سودهاى مختلف خويشتن را در اين گنگره عظيم جهانى و معنوى در ابعاد گوناگون بنگرند.

در تفسير اين جمله سه نظر ديگر آمده است:

1 - به باور پاره اى منظور اين است كه آنان را فراخوان تا بيايند و در سفر حج افزون بر بهره هاى معنوى و روحى و عبادى، در كنار برنامه حج به تجارت و داد و ستد نيز بپردازند.

2 - اما به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه تجارت دنيا و پاداش سراى آخرت نصيب آنان گردد.

3 - و به باور برخى ديگر منظور سودهاى اخروى و گذشت و آمرزش خداست كه نصيب آنان مى گردد.

از پنجمين امام نور نيز ديدگاه سوم روايت شده است.

وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فى اَيّامٍ مَعْلُوماتٍ

در اين مورد نيز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى منظور از اين روزهاى معلوم و مقرّر، ده روز از روزهاى آغازين ماه ذى حجه است.

و بدان دليل اين روزها را به روزهاى مشخص و معلوم تعبير مى كند كه همه براى شناختن آنها تلاش و تمايل نشان مى دهند تا روزهاى برگزارى حج را نيك بشناسند.

با اين بيان، روزهاى معلوم كه در اين آيه آمده است، با روزهاى «معدود» كه در سوره بقره آمده است(66) با هم متفاوتند، چرا كه روزهاى معلوم، ده روز از آغازين روزهاى ماه ذى حجه است، اما روزهاى «معدود»، عبارت از روز عيد قربان و سه روز پس از عيد است كه به «ايام تشريق» يا روزهاى نورانى و روشنى بخش دل ها و جان ها، مشهور است.

2 - اما به باور پاره اى ديگر «روزهاى معلوم» عبارت از روز عيد قربان و ايّام تشريق است، و روزهاى «معدود» دهه اوّل ماه ذى حجه مى باشد.

گفتنى است كه از حضرت باقر عليه السلام نيز اين ديدگاه روايت شده است.

«زجاج» مى گويد: به باور ما اين ديدگاه بهتر است، چرا كه واژه «ذكر» كه عبارت از بردن نام خداست، منظور به هنگام ذبح قربانى است و دليل آن هم ادامه آيه شريفه است كه مى فرمايد:

عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْاَنْعامِ

و نام خدا را در روزهاى مقرر بر چهارپايانى كه خدا روزى آنان ساخته است، به هنگام قربانى ببرند.

يادآورى مى گردد كه منظور از دام ها و چهارپايان، شتر، گاو و گوسفند است كه به هنگام ذبح و نحر آنان بايد نام خدا به عظمت برده شود.

با اين بيان، روزهاى معلوم، عبارت از روز عيد و سه روز پس از آن است كه مخصوص اين كار است.

به باور برخى منظور از واژه «ذكر» در آيه مورد بحث همان «ذبح» است، چرا كه چون ذبح در اين جا به همراه «ذكر» است، مى توان «ذكر» را گفت و «ذبح» را اراده كرد.

اما به باور برخى ديگر منظور از «ذكر»، «تكبير» مى باشد كه در سرزمين «منى» پس از پانزده نماز كه آغاز آنها از نماز ظهر مى باشد، بايد بدين صورت خوانده شود:

اللّه اكبر، اللّه اكبر، لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر، اللّه اكبر و للّه الحمد، اللّه اكبر على ما هدانا و الحمد للّه على ما أبلانا، و اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام.

واژه «بهيمه» در اصل از «ابهام» به مفهوم نامعلوم آمده است، و بدان جهت اين واژه در مورد دام ها به كار مى رود كه زبان گويا و معلوم ندارند.

و واژه «انعام» نيز از ريشه «نعمت» به مفهوم نرمى است و بدان دليل اين واژه در مورد شتر به كار مى رود كه سم هاى آن حيوان نرم است.

اگر گاو و گوسفند و شتر يك جا گردآيند، واژه انعام را در مورد همه آنها مى توان به كار برد، اما بدون وجود شتر در ميان آنها نمى توان به آنها «انعام» گفت.

فَكُلُوا مِنْها

پس از آن گوشت هاى قربانى بخوريد...

وَ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ

و به نيازمند و بينوا نيز از گوشت آنها بخورانيد.

بهداشت جسم و جان

در پنجمين آيه مورد بحث به ترسيم برخى از آداب و مناسك حج پرداخته و مى فرمايد:

ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ

سپس بايد آلودگى ها را بزدايند و به منظور بهداشت و نظافت جسم، مو و ناخن خود را بچينند و ضمن غسل كردن و عطرآگين ساختن خود آماده خروج از حالت احرام و جامه احرام شوند، چرا كه منظور از آيه شريفه اشاره به درآوردن جامه احرام است.

وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ

و نذرهاى خويش را وفا كنند و به پايان برسانند.

«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه آنچه نذر كرده اند بايد به قربانگاه برند.

اما به باور پاره اى ديگر، هر نذرى كرده اند بايد به جا آورند؛ چرا كه گاه انسان نذر مى كند كه اگر سفر معنوى و عبادى حج روزى او گرديد، كار شايسته اى در ابعاد مشخص و يا نامشخص انجام خواهد داد كه به هر صورت بايد به نذر خويش در قلمرو مقررات وفا نمايد.

وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ

و بر آنان واجب است كه طواف حج گزارند.

اين امر در آيه شريفه به مفهوم وجوب و لزوم است، چرا كه اين طواف از ديدگاه همه دانشمندان از اركان «حج» است.

به باور پاره اى منظور طوافى است كه پس از بازگشت از سرزمين «منى» انجام مى شود. چرا كه خدا مقرر فرموده است كه پس از انجام مناسك و آداب «حج» بايد طواف گزارند.

اصحاب ما بر اين باورند كه منظور «طواف نساء» مى باشد كه با انجام آن آميزش با زنان در قلمرو مقررات مباح مى شود، و اين طواف پس از طواف حج انجام مى گيرد، چرا كه پس از طواف حج - جز زن - همه چيز روا و حلال مى شود و پس از «طواف نساء»، زن نيز حلال مى گردد.

چرا خانه كهن؟

در اين مورد ديدگاه ها متفاوت است:

1 - منظور از «بيت عتيق» يا خانه كهن كعبه مى باشد، و به باور پاره اى بدان دليل به اين نام ناميده شده است كه در ملكيت كسى وارد نمى شود و آزاد است.

2 - اما به باور پاره اى ديگر بدان دليل با اين عنوان ياد مى شود كه از دستبرد زورمداران و خودكامگان و تسلّط آنان آزاد است و هر بيدادگرى كه آهنگ ويران ساختن آن كند، پيش از رسيدن به خواسته پليدش نابود مى گردد. و اگر «حجاج» آن جا را ويران كرد و دگرباره ساخت و نابود نشد بدان دليل است كه خدا اين امّت را به بركت پيامبرش از عذاب استيصال در امان داشت.

3 - برخى مى گويند: دليل نامگذارى كعبه به «خانه كهن» آن است كه به هنگامه طوفان «نوح» كه همه جا را آب گرفت اين مكان مقدس از طوفان آزاد بود و آب به آن جا نزديك نشد.

4 - و برخى ديگر بر اين باورند كه اين نام به خاطر ديرين و قديم بودن كعبه است، چرا كه آن جا نخستين خانه اى است كه «آدم» به فرمان خدا آن را بنياد كرد و «ابراهيم» آن را نوسازى نمود.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ذلِكَ

آداب حج و مناسك آن همين است كه ترسيم شد.

وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ

و هر كسى برنامه ها و مقررات خدا را احترام گذارد و بزرگ شمارد و مرزهاى آنها را پاس دارد، اين كار در پيشگاه پروردگار و سراى آخرت براى او بهتر است.

و رعايت حرمتِ چيزى، آن است كه انسان آن را هتك نكند و به انجام شايسته و بايسته آن كمر همت ببندد، و بزرگداشتن شعائر خدا نيز رعايت مرزهاى مقررات او و نزديك نشدن به كارهاى ناروا و انجام واجبات است.

به باور مفسران منظور از «حرمات» در آيه شريفه، مناسك و آداب حج است، چرا كه خود آيه شريفه و آيات پيش و پس از آن اين نكته را روشن مى سازد.

اما به باور «ابن زيد» منظور حرام هايى چون خانه حرام، ماه حرام، شهر حرام، و مسجدالحرام است، و دليل اين سخن نيز اين آيه است كه مى فرمايد:

الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص(67)

اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و براى شكستن حرمتهاى خدا قصاص است.

وَ اُحِلَّتْ لَكُمُ الْاَنْعامُ اِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ

و دام ها همچون گاو، گوسفند شتر بر شما حلال و رواست، اما آنچه در گذشته تحريم گرديد(68) و بر شما تلاوت مى گردد و از نزديك شدن به آنها هشدار داده مى شويد، بر شما حرام است.

فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْاَوْثانِ

و از پليدى بت ها بپرهيزيد.

به باور اصحاب ما، بازى شطرنج، نرد و انواع قمار از پليدى بت هاست.

برخى آورده اند كه شرك گرايان بت هاى خود را به خون قربانى ها آغشته مى ساختند و به همين جهت «رجس» ناميده شدند.

وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّوْرِ

و نيز از سخن و گفتار دروغ دورى جوييد.

به باور پاره اى منظور «لبيك» گويى شرك گرايان بود كه مى گفتند: لبّيك لا شريك لك الاّ شريكاً هو لك تملكه و ما ملك.

فراخوان و دعوت تو را اجابت كردم و به بارگاهت آمدم اى پروردگارى كه شريك و همتايى جز همان شريكى كه ويژه توست ندارى، آرى تو فرمانروا و مالك آن شريك و هرآنچه دارد هستى!

به باور دوستان و اصحاب ما، غنا و سخنان بيهوده نيز جز «قول زور» به شمار مى آيد.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه روزى براى سخنرانى به پاخاست و ضمن بياناتى فرمود:

ايها النّاس، عدلت شهادة الزّور بالشرك باللّه، ثم قرأ: فاجتنبوا الرّجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور.

هان اى مردم! گواهى به باطل و بيداد با شرك گرايى برابرى مى كند، و آن گاه به تلاوت آيه شريفه پرداخت كه: و از پليدى بت ها دورى جوييد و از سخن و گفتار دروغ بپرهيزيد.

پرتوى از آيات

دانشگاه سالانه «حج» و ره آورد شكوهبار آن

برنامه شكوهبار و انسانساز سالانه «حج» يك برنامه معنوى و عبادى و خدايى است كه اگر به راستى به دور از هدف هاى جاه طلبانه فردى و گروهى و به دور از بازى هاى سياسى و تعصبات عقيدتى و نژادى برگزار گردد، و در انجام آن، نيّت ها پاك و خالص و خداجويانه و خداپسندانه پياده شود، داراى آثار سازنده، بركات بى شمار و ره آورد انسانساز فردى و خانوادگى و اجتماعى و اخلاقى است و با برگزارى خداپسندانه، هر سال مى تواند موجى عظيم از معنويت و اخلاق از كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا، و نسيم جانبخش از آزادى و آزادگى، و دنيايى از تأمين و تضمين حقوق انسان ها و حق جانداران ديگر پديد آورد كه تا برنامه شكوهمند آينده حج جامعه را پرطراوت و پرنشاط و با معنويت به راه حق و عدالت و رعايت حقوق خدا و خلق راه نمايد و از انواع پستى ها و زشتى ها و گناهان و ميكرب كشنده استبداد و بيداد مصون و محفوظ نگاه دارد.

اين برنامه معنوى و عبادى كه در حقيقت يك كنگره بزرگ جهانى و يك دانشگاه سالانه پرشكوه و بى نظير است، داراى درس هاى ارزشمندى است كه هر كدام مى تواند امت بزرگ اسلامى را به سوى رشد و تعالى و سرفرازى و آزادگى رهبرى كند و دنيايى مطلوب و محبوب را در برابر ديدگان نظاره گران به نمايش گذارد، كه اينك به برخى از درس هاى آن اشاره مى رود.

1 - درس برابرى و برادرى

برنامه شكوهبار حج با پوشاندن جامه يكرنگ و همانند احرام بر ميليون ها انسان از تيره ها و نژادهاى گوناگون و هدايت آنان در خط برابرى و برادرى، خط بطلان بر آفت هاى گوناگونى چون تبعيضات نژادى و برترى جويى هاى سياسى و گروهى مى كشد و به بشريت اين درس را مى دهد كه همه انسان ها در انسانيت با هم برابر و برادر و خواهرند، از اين رو بايد حرمت و حقوق انسانى يكديگر را پاس دارند و احترام گذارند.

2 - درس معنويت و اخلاق

دانشجويان و دانش پژوهان اين دانشگاه پرمعنويت با فرود در سرزمين پربركت وحى و رسالت و پوشيدن جامه سپيد احرام بايد در شور و صفا و عشق و معنويت و جاذبه اى قرار گيرند كه تنها به خشنودى خدا بينديشند و به اين فكر كنند كه چگونه گام به جاى گام ابراهيم و اسماعيل، هاجر و مريم، خديجه و فاطمه عليها السلام، سلمان و مقداد، ابوذر و بلال و... گذارند؛ ؟؟؟ و حج محمدى و علوى را با دنيايى از معنويت و صفا سرمشق سازند. از سويى با تعمق به لغزشها و اشتباهات گذشته آماده ايجاد تحولّ و دگرگونى مطلوب و شايسته قلبى و عملى و توبه و بازگشت به سوى خدا شوند، و از دگرسو خود را به گونه اى بسازند و بپرورند كه پس از بازگشت از سفر حج و فارغ التحصيل شدن در آن دانشگاه عشق، ديگر از قلمرو خشنودى خدا بيرون نروند واين حال و هواى شورانگيز كه انديشه، عقيده و عملكردها را دگرگون مى سازد. آرى بر اين باور است كه حج گزار حقيقى پس از انجام آن بسان كسى مى شود كه گويى زندگى را از نو آغاز مى كند، چرا كه از همه آفت ها و گناهان نجات مى يابد، و بر اوست كه تا پايان عمر آن گونه بماند.

يخرج من ذنوبه كهيئة يوم ولدته امّه.(69)

3 - درس استقلال و آزادى از زنجيرهاى رنگارنگ

اين دانشگاه پرمعنويت، سالانه درس پيكار با شيطان و شيطان هاى استبداد و ارتجاع و خودكامگى و فريب مى دهد و مردم را به سوى يك زندگى برخوردار از استقلال انديشه و عمل و آزادى و عدالت مى دهد، چرا كه آن جا پايگاه وحدت و يكپارچگى آزاديخواهان گيتى بايد باشد، بايد آن جا تجليگاه شكسته شدن زنجيرهاى ستم سانسورها و اختناق ها و بيان دردها و خواستن درمان ها از انبوه توحيدگرايان باشد، بايد آن جا در دست مردم باشد و آنان بگويند كه در كشورهايشان چه كسانى بر آنان حكم مى رانند و چه قدر به انسان و حقوق او بها مى دهند، بايد بگويند آزادى بيان و قلم، اجتماعات و احزاب، دعوت به حق و هشدار از بيداد، و نو انديشان و روشنگران و روشنفكران و آزادگان در جامعه هاى آنان چگونه روزگار مى گذرانند. آرى اين است روح و جان بيان اميرمؤمنان و نيز سخن روشنگرانه دخت ارجمند پيامبر كه در بيان اسرار و فلسفه حج فرمودند:

الحج تقوية للدّين...(70)

و خدا برنامه سالانه حج را براى شوكت و اقتدار دين و دين باوران مقرّر فرمود...

4 - درس تبادل فكرى و فرهنگى

انديشه پويا و زنده و فرهنگ بارور و بالنده، از برخورد آراء و عقايد و يافته هاى انسان ها به يكديگر پديدار و شكوفا مى گردد، و دانشگاه انسانساز و فرهنگ پرور حج جايى است كه هر سال مى تواند ميليون ها انسان را از پنج قاره گيتى در كنار هم گرد آورد، و اگر به درستى برگزار گردد مى تواند مهم ترين ارمغان هاى فكرى و فرهنگى و مؤثرترين و سازنده ترين موج هاى علمى را ايجاد كند و تازه هاى گوناگون و تحسين برانگيز علمى و فكرى را به امّت اسلام و آن گاه بشريت هديه نمايد.

ششمين امام نور در اين مورد از جمله فرمود:

... فجعل فيه الاجتماع من المشرق و المغرب و ليتعارفه...(71)

آفريدگار هستى در دين و آيين زندگى ساز و فرهنگ پرور خويش برنامه سالانه حج را مقرر داشت تا در هر سال كنگره عظيمى از انسان ها در كنار خانه خدا در جهت خشنودى او تشكيل گردد و مردم ضمن تبادل فكرى و فرهنگى از حال و روز و سرنوشت يكديگر و تازه هاى فكرى و علمى و اجتماعى آگاه گردند و در جهت رشد و نجات يكديگر گام بردارند.

و در اين راستاست كه فرمود:

لا يزال الدّين قائماً ما قامت الكعبة (72)

تا زمانى كه اين كنگره عظيم حج و اين خانه پرمعنويت برپاست، دين نيز پايدار خواهد بود.

و نيز امير مؤمنان عليه السلام در وصيت نامه اش فرمود:

اللّه اللّه فى بيت ربّكم لا تخلوه ما بقيتم فانّه ان ترك لم تناظروا.(73)

خداى را، خداى را در باره خانه پروردگارتان! مباد آن را غريب و خالى گذاريد و از برگزارى شايسته و خداپسندانه مناسك و آداب حج خوددارى ورزيد، كه اگر حرمت و شكوه آن را واگذاريد مهلت داده نخواهيد شد و نخواهيد پاييد.

5 - منافع معنوى و مادّى

و اين برنامه پرشكوه و پرمعنويت اين درس را مى آموزد و اين الهام را مى بخشد كه بايد مردم با بهره ورى از معنويت آن، پايه هاى استقلال جامعه اسلامى را در ابعاد گوناگون سياسى، اجتماعى، فرهنگى، فكرى، علمى، صنعتى، هنرى و از آن جمله اقتصادى بريزند و در كنار انجام وظايف عبادى و پس از آن فضل خدا را بجويند و منافع مشروع و عادلانه مادّى را بطلبند، و با پى ريزى يك بازار مشترك اسلامى شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه جانبخش و انسانساز و جامعه پرداز اسلامى گردند.

ليشهدوا منافع لهم(74)

6 - اصلاح و تطهير روح و اخلاق جامعه

و درس ديگر اين برنامه شكوهبار دينى آن است كه با انجام اين مراسم و مناسك، پاكسازى و تطهير و بهداشت جسم و جان به پايان مى رسد.

ثم ليقضوا تفثهم

آن گاه آلودگى ها را بزدايند و ضمن غسل كردن و عطرآگين ساختن خود آماده خروج از جامه احرام و حالت احرام گردند.

و اين درس را مى دهد كه در پرتو اين خانه پربركت و پرمعنويت و انجام مناسك عمره و حج بايد آنان بلكه جامعه مسلمانان هماره در حال خانه تكانى روح و جان و جسم و روان خويش باشند؛ بايد هماره در حال نوسازى و اصلاحگرى و طراوت و بالندگى زندگى كنند، و مكه و كعبه و مراسم معنوى آن، بسان رمضان بايد دانشگاه خودسازى و تزكيه جان و عامل ساختن جامعه شايسته و آراسته به ارزش هاى عادلانه اسلامى باشد تا با زدودن زنگارهاى خودخواهى و خودكامگى، خكومت فردى و استبدادى روز به روز به سوى آزادى، عدالت اجتماعى، حاكميت قانون خدا و رعايت حقوق و حرمت ديگران گام سپارد. تنها در اين صورت است كه به فلسفه و اسرار حج توجه شده است.