تفسير مجمع البيان جلد ۱۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۰ -


/ سوره حج / آيه هاى 10 - 6

6 . ذلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنَّهُ يُحْيِى الْمَوْتى وَ اَنَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ.

7 . وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ اَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ.

8 . وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللَّه بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ.

9 . ثانِىَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سِبيلِ اللَّهِ لَهُ فِى الدُّنْيا خِزْىٌ وَ نُذيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَريقِ.

10 . ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ وَ اَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ.

ترجمه

6 - اين [قدرت نمايى ها و توجه دادن به نظام شگفت انگيز آفرينش، همه ] براى آن است كه خدا حق است و هموست كه مردگان را [در آستانه رستاخيز] زنده مى سازد، و اوست كه بر هر چيزى تواناست.

7 - و اين كه رستاخيز - كه هيچ ترديدى در آن نيست - آمدنى است، و بى گمان خدا كسانى را كه در گورها هستند برمى انگيزد.

8 - و از مردم كسى است كه بى هيچ [آگاهى و] دانشى، و بدون هيچ رهنمود و كتاب روشنگرى، در باره خدا ستيزه مى نمايد.

9 - [از خود بزرگ بينى ] دامن كشان [به ستيزه برمى خيزد] تا [مردم را] از راه خدا گمراه سازد؛ براى او در اين جهان [خوارى و] ذلّتى است و در روز رستاخيز [نيز] عذاب [آتش ]سوزان را به وى خواهيم چشاند.

10 - [و آن گاه به او خواهيم گفت:] اين به كيفر چيزى است كه پيش تر به دست خود انجام دادى [و از پيش به اين جهان فرستادى ] و براى آن است كه خدا هرگز نسبت به بندگان ستمكار نيست.

نگرشى بر واژه ها

«ثانى»: اين واژه از ريشه «ثنى» به مفهوم پيچيدن آمده است.

«عطف»: اين واژه به مفهوم پهلو و كنار انسان آمده است كه به هنگام رويگردانى از چيزى آن را مى گرداند و با نخوت و تكبّر مى رود.

«ظلاّم»: بسيار ستم كننده.

تفسير

هدف هاى چندگانه ترسيم دلايل معاد

قرآن پس از ترسيم دلايل معاد در آيات پيش، اينك ضمن يك نتيجه گيرى درس آموز مى فرمايد:

ذلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُ

اين قدرت نمايى شگفت انگيز و توجّه دادن افكار و انديشه ها به مراحل چندگانه آفرينش انسان و تحولات زمين و رويش شگرف گياهان به خاطر آن است كه بدانند كه خدا حق است و به همين جهت هم تنها او در خور پرستش و ستايش و فرمانبردارى است.

وَ اَنَّهُ يُحْيِى الْمَوْتى

و نيز به خاطر آن است كه بدانند هموست كه در آستانه رستاخيز مردگان را زنده مى سازد، چرا كه آن قدرتى كه مى تواند آفرينش و جلوه هاى متنوّع و حيرت انگيز آن را پديد آورد، و امور و شئون جهان هستى را تدبير نمايد، چنين كسى بر بازگرداندن آن و آفرينش ديگر تواناست و اين كار از آفرينش نخستين براى او آسان تر است.

وَ اَنَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ

و او بر هر كارى تواناست.

آرى تنها اوست كه جامه هستى بر اندام پديده ها مى پوشاند و آنها را مى آفريند، و اوست كه آنها را مى ميراند و از ميان بر مى دارد، و هموست كه دگرباره آنها را باز مى گرداند، و او داراى قدرتى وصف ناپذير و بى كرانه است.

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها

و بدانند كه رستاخيز آمدنى است و در آن ترديدى نيست.

وَ اَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ

و باور كنند كه خدا همه مردگان را در آستانه رستاخيز براى حسابرسى و دريافت پاداش و كيفر عملكردشان، از گورها بر مى انگيزد، چرا كه دليل هاى روشن و روشنگرى كه در آيات پيش ترسيم گرديد، به خوبى نشان مى دهد كه معاد و جهان پس از مرگ در پيش روى ماست.

كشمكش بى پايه و اساس

قرآن دگرباره در اشاره به كشمكش بى اساس و مجادله تعصب آميز شرك گرايان در انكار خدا و روز رستاخيز مى فرمايد:

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللَّه بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ

و پاره اى از مردم كسانى هستند كه بدون هيچ دانشى و هدايت و كتاب روشن و روشنگرى - كه آنان را به سوى حق راهنمايد - در باره خدا به جدال و ستيز مى پردازند و لجوجانه حقيقت را انكار مى كنند.

آرى، اينان نه پيرو خرد و انديشه و منطق درست و سالم اند و نه پيرو دليل هاى قانع كننده نقلى، بلكه هماره از هواها و هوس ها و دنباله روى هاى كوركورانه و تعصّبات كور و از رهبران خودسر و فريبكار خود پيروى مى كنند و بر اين اساس سست سخن مى گويند.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه مناظره و گفت و گو و بحث و جدل، اگر به راستى بر اساس آگاهى و دانش و به انگيزه حق پويى و شناخت حق باشد پسنديده و خوب است و بدون آن آفت جان جامعه ها و تمدن ها و انسان هاست، چرا كه بحث و جدال آگاهانه و منصفانه و حق طلبانه انسان را به سوى حق و ايمان به آن راه مى نمايد اما كشمكش بى پايه و اساس انسان رابه كام باطل مى افكند.

در ادامه سخن در مورد حق ستيزان مى افزايد:

ثانِىَ عِطْفِهِ

جدال كنندگان و حق ستيزان دامان كشان و با غرور و خودبزرگ بينى از حق روى مى گردانند و به آيات خدا بى اعتنايى مى كنند.

لِيُضِلَّ عَنْ سِبيلِ اللَّهِ

تا با اين شگرد خويش مردم را از راه خدا گمراه سازند.

لَهُ فى الدُّنْيا خِزْىٌ

براى چنين گمراهگر و چنين خودپرستانى در اين جهان خوارى و ذلّت است چرا كه گرفتار بدنامى و نكوهش كيفر كار خويش مى شوند.

وَ نُذيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَريقِ

و در سراى آخرت و روز رستاخيز نيز عذاب مرگبار و آتش سوزان دوزخ را به آنان خواهيم چشاند.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ

و به آنان گفته مى شود: اين كيفر دردناك و رسواگر به خاطر كارهاى زشت و ظالمانه اى است كه شما در دنيا بدانها دست يازيديد و از پيش فرستاديد.

وَ اَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ

و خدا هرگز گناهكاران را از روى ستم كيفر نمى كند، چرا كه او هرگز نسبت به بندگان ستمكار نيست.

آيه شريفه نشانگر ديدگاه پوچ و بى اساس جبرگرايانى است كه به خدا نسبت ظلم مى دهند چرا كه در آيه به صراحت روشنگرى مى كند كه او نسبت به بندگانش ستمكار نيست.

/ سوره حج / آيه هاى 15 - 11

11 . وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَاِنْ اَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَاَنَّ بِهِ وَ اِنْ اَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبْ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ.

12 . يَدْعُوا مِنْ دُوْنِ اللَّهِ ما لايَضُرُّهُ وَ ما لايَنْفَعُهُ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ.

13 . يَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ اَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشيرُ.

14 . اِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ اِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ.

15 . مَنْ كانَ يَظُنُّ اَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ اِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظُ.

ترجمه

11 - و از ميان مردم كسى است كه خدا را تنها يك جانبه [و بر پايه گفتار بدون كردار ]مى پرستد، از اين رو اگر به او [در مسير زندگى ] خيرى برسد به آن آرامش خاطر مى يابد [و مست نعمت مى شود]، اما اگر بلايى به او برسد به شيوه [ناپسند و كفرآلود ]خويش باز مى گردد؛ [چنين كسى ]اين جهان و آن جهان را [يكسره ] باخته است. [آرى ]اين است آن زيانِ آشكار [و زيانكارى جبران ناپذير].

12 - او به جاى خدا چيزى را مى خواند كه نه زيانى به او مى رساند و نه سودش مى بخشد، اين است آن گمراهى دور [و دراز].

13 - كسى را مى خواند [و مى پرستد] كه زيان او از سودش نزديك تر است؛ راستى كه چه بد سررشته دارى و چه بد دمسازى [را برگرفته است ]!

14 - به يقين خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند به بوستان هايى [از بهشت پرطراوت و زيبا] در خواهد آورد كه از زير [درختان ] آن جويبارها روان است، بى گمان خدا هرآنچه بخواهد انجام مى دهد.

15 - كسى كه [در مورد پيامبر چنين ] مى پندارد كه خدا هرگز او را در اين جهان و جهان ديگر يارى نخواهد كرد، [و اينك از سرفرازى و پيروزى او اندوه زده است، به او بگو ]ريسمانى به بالا بياويزد [و آن را به گردن خويش بيفكند] آن گاه [آن را آن قدر بكشد تا ]ببرد و خود را خفه سازد، سپس بنگرد كه آيا تدبيرش خشم او را [فرو مى نشاند و] از ميان مى برد!

نگرشى بر واژه ها

«حرف»: جانب، كنار و طرف.

«اطمينان»: آرامش خاطر.

«فتنه»: رنج و مشقت.

«انقلاب»: بازگشت.

«عشير»: همدم و همنشين.

«نصرت»: يارى رساندن.

«سبب»: وسيله، به همين جهت به ريسمان، راه، پول و امكانات نيز سبب و اسباب مى گويند.

شأن نزول

برخى در شأن نزول و داستان فرود نخستين آيه مورد بحث آورده اند كه گروهى به «مدينه» و به حضور پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آمدند و پس از گفت وگو ايمان آوردند، اما ايمان پاره اى از آنان يكجانبه و بر پايه گفتار و بدون كردار شايسته و خداپسندانه بود، به گونه اى كه هرگاه خود در اوج سلامتى و نشاط بود و ثروت و امكاناتش رو به فزونى مى نهاد و اسب و گوسفندانش نتيجه مى دادند و زياد مى شدند آنها شاد و خشنود مى شدند و آن را به حساب بركت دين و آيين مى گذاشتند، اما اگر بيمارى به سراغ او مى آمد و همسرش دختر مى آورد و درآمدش رو به كاهش مى نهاد، مى گفتند در اين دين و آيين نيز خيرى نيست و نبايد به آن دل بست.

تفسير

زيانكاران دنيا و آخرت

در آيات گذشته در باره شرك گرايان و حق ناپذيران و مجادله و حق ستيزى آنان سخن رفت، اينك در اين آيات در مورد دنباله روان و رهروان گمراهگران و فريبكاران پرداخته و در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ

و از ميان مردم كسى هست كه خدا را تنها يكجانبه و بر اساس گفتار و بدون عملكرد شايسته و خداپسندانه مى پرستد.

به بيان ديگر، پاره اى خدا را با گرايشى ضعيف و ايمانى لرزان مى پرستند. آنان در اين راه به گونه اى ضعف نشان مى دهند كه گويى بر لبه پرتگاه ايستاده اند؛ قدرت و توان به دست آوردن دليل هاى نيرومند و اطمينان آور را ندارند و خدا را تنها با اندك پندار و شبهه اى عبادت مى كنند.

«حسن» در اين مورد مى گويد: دين باورى و ديندارى بر دو اصل و دو حرف استوار است: زبان و دل؛ هر كسى خدا را تنها با زبان بپرستد و نه به دل، چنين كسى بر لبه پرتگاه است و در فراز و نشيب زندگى به دوزخ كفر و شرك روى خواهد كرد.

فَاِنْ اَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَاَنَّ بِهِ

آنان چنانند كه اگر بر اثر عبادت و پرستش، دنيا به آنان رو كند و به رفاه و فراوانى نعمت برسند، به دين باورى و ديندارى و عبادت خدا اطمينان پيدا مى كنند و آن را دليل درستى دين مى نگرند.

وَ اِنْ اَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبْ عَلى وَجْهِهِ

اما اگر بر اثر رويدادهاى تلخ و فراز و نشيب ها و يا به خاطر آزمون هاى زندگى نعمت را از دست دهند و گرفتارى بيابند، به كفر مى گرايند و با يك چرخش واپسگرايانه به شرك وبيداد روى مى آورند.

خَسِرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةَ

چنين كسانى بر اثر بيگانگى از توحيدگرايى و تقواپيشگى و ديندارىِ درست، هم در اين جهان گرفتار زيان مى گردند و هم در سراى آخرت.

ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ

و اين همان زيان آشكار است كه انسان هم دنيا را ببازد و هم آخرت و نعمت هاى جاودانه آن را.

در ادامه سخن در اين مورد مى افزايد:

يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لايَضُرُّهُ وَ ما لايَنْفَعُهُ

چنين كسى به جاى خدا چيزى را مى پرستد و به خدايى مى خواند كه اگر پرستش آن را واگذارد نه زيانى به او برساند و نه سودى.

ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ

اين است آن گمراهى دور و دراز كه انسان را از حق و فضيلت دور مى سازد.

در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

يَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ اَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ

او در اين سرا كسى را مى خواند و مى پرستد كه زيانش از سود رساندنش نزديكتر است.

لَبِئْسَ الْمَوْلى

راستى كه اين خدايان دروغين و بت هاى رنگارنگى كه شرك گرايان به خدايى بر مى گيرند چه بد سررشته دار و چه بد سرپرستى براى آنان هستند.

وَ لَبِئْسَ الْعَشيرُ

و راستى كه چه بد همساز و همدمى براى خود برگرفته اند.

به بيان ديگر، منظور اين است كه اين خدايان ساختگى كه شرك گرايان به جاى خداى يكتا برگرفته و آنها را مى پرستند، در اين سرا و سراى آخرت بد يار و ياور و بد همدم و همنشينى هستند.

پس از ترسيم شرايط زيانبار و فرجام زيانبارتر كسانى كه در ديندارى و دين باورى دستخوش ترديد و تزلزل و ضعف ايمان و باورند و تنها با ادعا و گفتار خدا را مى پرستند نه با عملكرد عادلانه و انسانى، اينك در مورد پاداش پرشكوه و فرجام خوش ايمان آوردگان راستين مى فرمايد:

اِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِها الْاَنْهارُ

به يقين خدا كسانى را كه در زندگى ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند به بوستان هاى سرسبز و پرنعمتى از بهشت پرطراوت و زيبا - كه از زير درختان آن جويبارها روان است - در خواهد آورد.

اِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ

بى گمان خدا در مورد دوستان و فرمانبرداران از دين و آيين خود، هرآنچه بخواهند انجام مى دهد و آنان را غرق در نعمت ها مى سازد؛ و در باره دشمنانش نيز - كه به كفر و بيداد مى گرايند و گناه مى كنند - هرآنچه كيفر و عذاب مقرّر دارد، هيچ مانعى در برابر خواست او نيست.

در آخرين آيه مورد بحث، دگرباره در مورد مدعيان دين باورى و ديندارى كه خدا را تنها با گفتار مى پرستند و نه عملكرد عادلانه و خداپسندانه، مى فرمايد:

مَنْ كانَ يَظُنُّ اَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ اِلَى السَّماءِ

هر كسى مى پندارد كه خدا پيامبرش را در اين جهان و جهان ديگر يارى نخواهد كرد و دشمنان و بدخواهان او را به خفت و خوارى نخواهد كشيد، ريسمانى به سقف خانه خويش بياويزد...

ثُمَّ لْيَقْطَعْ

آن گاه آن را به اندازه اى بكشد تا گسيخته شود و با بريده شدن نفس خود بر زمين سقوط نمايد و از شدت خشم و كينه و حسادت و خودخواهى بميرد، اما بداند كه اين كار نيز براى او بى فايده است، چرا كه خدا پيامبر گرانمايه اش را يارى مى كند و به هر صورت خشم آن عنصر كينه توز بى ثمر است.

فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظُ

و سرانجام ببيند كه آيا با اين نيرنگ و اين شگرد، شعله هاى خشم و كينه اش فرو مى نشيند يا نه؟

به باور پاره اى تفسير آيه شريفه اين گونه است:

اين عنصر بدانديش و بدخواه، اگر مى تواند وسيله اى بيابد و به آسمان رود و راه را بر يارى خدا و وحى او بر پيامبرش ببندد و اگر مى تواند با اين نيرنگ خشم خود را فرونشاند، آيا اين كار از او ساخته است؟

منظور اين است كه، درست همان گونه كه اين كار براى او ممكن نيست، بستن راه وحى و پيام خدا بر پيامبر و جلوگيرى از فرود يارى او نيز بر بنده برگزيده اش ناممكن است.

و بدان دليل در آيه شريفه به آن عنصر بدانديش رفتن به سوى آسمان پيشنهاد مى شود كه وحى الهى و يارى او از آسمان و به وسيله فرشتگان فرود مى آيد.

پاره اى منظور از يارى خدا را رزق و روزى پنداشته اند، كه اگر درست باشد در آن صورت مفهوم آيه اين است كه: هر كسى مى پندارد كه خدا روزى او را نمى دهد و خود روزى خويشتن را به دست مى آورد، پس برود و هر تدبير و نيرنگى دارد به كار گيرد و روزى خود را افزون سازد، آيا چنين كارى از او ساخته است؟

روشن است كه هرگز! بنابراين بايد با قلبى صاف و پاك و با خردى روشن و انديشه اى حقجو حقپو به بارگاه آفريدگار يكتا و بى همتا روى آورد و توحيدگرايى و پرواى از خدا را راه و رسم خويش ساخت و حقوق ديگران را رعايت كرد كه نيكبختى و سعادت در گرو اين شيوه است.