تفسير مجمع البيان جلد ۱۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۹ -


/ آشنائى با سوره حج

ترجمه تفسير مجمع البيان

اين سوره مباركه بيست و دوّمين سوره از سوره هاى قرآن شريف است. مناسب و بجاست كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آيات آن به نكاتى از شناسنامه اش بنگريم.

1 - نام اين سوره

نام الهام بخش و جاودانه اين سوره مباركه «حجّ» است و از آيه 27 سوره برگرفته شده است.

افزون بر اين آيه، اين نام و نامگذارى به خاطر آن است كه شمارى از آيات انسانساز آن، در مورد مراسم معنوى و عبادى «حجّ» و آداب و مقررات تفكرانگيز آن پيام مى دهد و پژوهشگر و مطالعه كننده را به حال و هواى پرشور طواف بر گرد خانه عشق و كهن ترين خانه توحيد و تقوا و فداكارى هاى خالصانه و خداجويانه ابراهيم و اسماعيل اين دو پيامبر بزرگ اوج مى بخشد، و نيز به بازماندگان از حج و طواف بر گرد خانه خدا هشدار مى دهد كه عذابى سخت در انتظار آنان است.

2 - فرودگاه آن

اين سوره از سوره هايى است كه در مورد فرودگاه آن ميان مفسّران و نويسندگان تاريخ قرآن بحث است.

به باور «ابن عباس»، «عطا» و پاره اى ديگر همه آيات اين سوره، جز چند آيه آن در مكّه بر قلب پاك پيامبر مهر و رحمت فرود آمده است.

اما به باور برخى از جمله «حسن» همه آيات اين سوره مباركه - جز شمارى چند از آيات آن كه در سفر فرود آمده است - «مدنى» مى باشد، و آن چند آيه را پاره اى چهار آيه و پاره اى ديگر شش آيه به شمار آورده اند.

3 - شمار آيات آن

در شمار آيات انسانساز اين سوره نيز ديدگاه ها متفاوت است.

1 - به باور كوفيان كه مشهورترين ديدگاه است، اين سوره داراى 78 آيه است.

2 - اما به باور مكّيان داراى 77 آيه مى باشد.

3 - قاريان مدينه آن را داراى 76 آيه شمرده اند؛

4 - و قاريان بصره بر آنند كه اين سوره 75 آيه دارد.

5 - و عقيده شاميان اين است كه اين سوره مباركه داراى 74 آيه است.

دليل اين تفاوت در شماره به هنگام بحث از آيات خواهد آمد.

گفتنى است كه اين سوره داراى 291 واژه، و 5070 حرف است و به بخش هاى گوناگون قابل تقسيم مى باشد.

4 - فضيلت و پاداش تلاوت آن

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود:

من قرأسورةالحجّ اعطى من الاجر كحجّة حجّها وعمرة اعتمرهابعددمن حجّ واعتمرفيما مضى و فيما بقى.(59)

هر كسى سوره حجّ را تلاوت كند، خدا پاداش شكوهبارى بسان پاداش «حج» و «عمره» همه كسانى كه در سال گذشته و آينده حج و عمره گزارده و مى گزارند، به او ارزانى مى دارد.

و از ششمين امام نور حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود:

من قرأها فى كلّ ثلاثة ايام لم يخرج من سنة حتى يخرج الى بيت الله الحرام وان مات فى سفره دخل جنة.(60)

هر كس هر سه روز يك بار اين سوره را تلاوت كند، در همان سال خداى توانا زيارتِ خانه اش را روزى او مى سازد و بدون اين نعمت بزرگ از سال بيرون نمى رود، و اگر در راه سفر حجّ جهان را به درود گويد پاداش او بهشت پرطراوت و زيباى خدا خواهد بود.

گفتنى است كه پاداش و وعده شكوهبار آن، تنها براى تلاوت ظاهرى آن نيست، بلكه منظور تلاوت به همراه انديشه درست و عملكرد عادلانه و انسانى است، و تنها در اين صورت است كه انسان در خور اين پاداش پرشكوه مى گردد و نه تنها به تلاوت ظاهرى آن.

5 - دورنمايى از محتواى اين سوره

اين سوره با نام انسانساز و ياد با عظمت خدا آغاز مى گردد و در آيات الهام بخش خود از مبدأ گرفته تا معاد، برنامه هاى انسانساز عبادى و معنوى و اخلاقى گرفته تا مقررات جهاد و پيكار با بيدادگران و پايمال كنندگان حقوق انسان و سرنوشت زشت و عبرت انگيز خودكامگان قرون و اعصار و برخى جامعه ها و تمدن ها ظالم و استبدادگر را به تابلو مى برد.

بخشى از آيات آن در مورد آداب و مقررات حجّ است و در لابه لاى مفاهيم گوناگون و معارف انسانساز خويش باران اندرزها و پندهاى گوناگون را در ابعاد مختلف بر مزرعه دل ها و جان ها مى باراند.

در اين سوره مباركه بيشتر از اين مفاهيم و موضوعات متنوع سخن رفته است:

از توحيد و توحيدگرايى و پرستش راستين خداى يكتا در هشدار از شرك گرايى و مبارزه با اين آفت انحطاط آفرين با توجّه دادن دل ها و جان ها به نشانه هاى گوناگون يكتايى و قدرت وصف ناپذير آفريدگار توانا و فرزانه هستى در كران تا كران آسمان ها و زمين و نظام شگفت آفرينش...

از موضوع معنوى و عبادى و تفكّرانگيز حجّ و مقررات آن...

از جهاد و پيكار قهرمانانه با بيدادگران و خودكامگان...

از فرجام عبرت انگيز و زشت و تكان دهنده برخى از جامعه ها و تمدن هاى بيدادگر و حق ستيز...

از برنامه هاى و معنويت پرداز و روح بخشى چون نماز و پيوند با خدا، اداى حقوق مالى و پرداخت زكات...

از موضوع توكّل به خدا و اعتماد به او كه سرچشمه قدرت ها و عزت هاست...

از دعوت به ارزش ها و هشدار از ضد ارزش ها و گناه و ستم...

و از ده ها و صدها نكته انسانساز و پند و اندرز الهام بخش ديگرى كه در قالب هاى متنوع آمده است.

/ سوره حج / آيه هاى 5 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

1 . يا اَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ ءٌ عَظيمٌ.

2 . يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ.

3 . وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَريدٍ.

4 . كُتِبَ عَلَيْهِ اَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَاَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ اِلَى عَذابِ السَّعيرِ.

5 . يَا اَيُّهَا النّاسُ اِنْ كُنْتُمْ فى رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَاِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نَطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فى الْاَرْحامِ ما نَشاءُ اِلَى اَجَلٍ مُسَمّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاٍ ثُمَّ لِتَبْلُغُوا اَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ اِلَى اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَىْ لايَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْاَرْضَ هامِدَةً فَاِذا اَنْزَلْنا عَلَيْها الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ اَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ.

ترجمه

1 - اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، چرا كه زلزله [سخت ]رستاخيز چيزى سهمگين است.

2 - روزى كه آن [رويداد هراس انگيز] را مى بينيد، هر زنِ شيردهنده اى، آن [كودكى ] را كه شير مى دهد، [از شدت هراس ]از ياد مى برد، و هر زن باردارى بار خويشتن را فرو مى نهد، و مردم را [بسان ] مستانى [بيگانه از خرد و انديشه ] بنگرى در حالى كه آنان مست نيستند، اما عذاب [هول انگيز ]خدا سخت [و وصف ناپذير] است.

3 - و از مردم كسى است كه در باره خدا بى هيچ دانشى ستيزه مى كند و از هر شيطان سركشى پيروى مى نمايد.

4 - بر اين شيطان [سركش ] مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى برگيرد، بى گمان وى او را گمراه مى سازد و به عذاب سوزانش مى كشاند.

5 - هان اى مردم! اگر در برانگيخته شدن [مردگان ]ترديدى داريد، [بدانيد كه ]ما شما را از خاكى [ناچيز و بى مقدار]، آن گاه از نطفه اى [بى ارزش ]، سپس از خونى بسته، و پس از آن از پاره گوشتى، با آفرينشى تمام و [يا] ناتمام آفريديم تا [بدين وسيله قدرت و دانش وصف ناپذير خود را ]براى شما آشكار سازيم؛ و آنچه را بخواهيم، تا سرآمدى معيّن، در رحم ها نگاه مى داريم؛ آن گاه شما را به صورت كودكى [از شكم مادرانتان ]خارج مى سازيم؛ سپس [شما را مى پروريم ] تا به رشد خود برسيد؛ و از ميان شما كسى است كه [پيش از رسيدن به مرحله سالخوردگى ]جانش برگرفته مى شود؛ و از شما كسى [نيز ]هست كه به [دوران سالخوردگى و ]پست ترين [مرحله ]زندگى بازگردانيده مى شود تا پس از دانشى [كه به دست آورده است، ]چيزى نداند، و [نشانه ديگر قدرت ما اين است كه ] زمين را [پيش از بارش باران ]بدون [گل و] گياه مى نگرى، آن گاه چون آب بر آن فروفرستاديم، [با رويش گياهان ]مى جنبد و برمى آيد و از هر نوع [گل و گياه ]زيبا و [تفكرانگيز ]مى روياند [و بينندگان را به خود مجذوب مى سازد].

نگرشى بر واژه ها

«زلزله»: حركت شديد زمين.

«ذهول»: غفلت كردن و از ياد بردن.

«حمل»: باردارى و آبستنى.

«متمرِّد»: سركش و آماده تباهى و تبهكارى و فسادانگيزى.

«مضغه»: پاره اى گوشت جويده شده.

«هامده»: از ريشه «همود» برگرفته شده، از مفهوم خشكيدن و كنده شدن آمده است.

«بهيج»: به زيبايى و نيكويى چهره و منظره گفته مى شود.

شأن نزول

بسيارى از مفسران و محدثان از «ابو سعيد خدرى» و «عمران بن حصين» و...آورده اند كه دو آيه آغاز اين سوره مباركه در ماه شعبان به سال ششم از هجرت، شب هنگام در «غزوه بنى المصطلق»، درباره گروهى از جنگاوران «خزاعه» فرود آمد؛درست در لحظاتى كه همه جهادگران صف زده و با نظام آماده حركت به سوى ميدان پيكار بودند، و پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آنان را فرا خواند و فرود آن دو آيه را به اطلاع آنان رسانيد و همه با شور و شوق از حركت باز ايستادند و بر گرد خورشيد جهان افروز وجود آن حضرت حلقه زدند تا آيات جديد را بشنوند و نيرو بگيرند.

پيامبر لب بازگشود و اين دو آيه را براى آنان تلاوت فرمود:

يا اَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ ءٌ عَظيمٌ

يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ

اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، چر اكه زلزله [سخت ] رستاخيز چيزى سهمگين است.

2 - روزى كه آن [رويداد هراس انگيز] را مى بينيد، هر زنِ شيردهنده اى، آن [كودكى ] را كه شير مى دهد، [از شدت هراس ] از ياد مى برد، و هر زن باردارى بار خويشتن را فرو مى نهد، و مردم را [بسان ]مستانى [بيگانه از خرد و انديشه ] بنگرى در حالى كه آنان مست نيستند، اما عذاب [هول انگيز] خدا سخت [و وصف ناپذير ]است.

آرى، پيامبر اين دو آيه تكان دهنده را بر مردم خواند و صداى گريه مجاهدان بود كه در آن دل شب و آن دشت خسته و سوزان طنين افكند.

آن شب مردم آن قدر گريه كردند و باران اشك از آسمان ديدگان بر دامان خويش فرو باراندند و ضجه زدند كه به يادماندنى و بى سابقه بود، و بامداد آن شب به گونه اى از دنيا و ارزش هاى مادى دل ها گسسته و به زندگى بى رغبت شده بودند كه كسى نه دل داشت تا زين بر روى مركب نهد و نه بردارد و نه كسى انگيزه اى براى برافراشتن خيمه و چادر داشت. بله گروهى در اندوه فرو رفته بودند و گروهى مى نگريستند و دسته اى ديگر در انديشه رستاخيز و آن روز هراس انگيز بودند.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آنان را ندا داد و فرمود:

أتدرون اىّ يوم ذاك؟

آيا مى دانيد رستاخيز چه روزى است؟

آنان گفتند: اللّه ورسوله اعلم.

خدا و پيامبرش داناترند.

آن حضرت فرمود: ذاك يوم يقول اللّه تعالى لآدم ابعث بعث الناس من ولدك ...(61)

آن روز، همان روز سهمگين و هراس انگيزى است كه خدا به آدم عليه السلام پيام مى دهد كه: هان اى آدم! امروز فرزندان گناهكار و بيدادپيشه ات را به آتش مى سوزانم...

آدم رو به بارگاه خدا مى آورد كه: پروردگارا، چه شمار از آنان را به سوى آتش برمى انگيزى؟ پاسخ مى رسد كه از هر هزار نفر 999 نفر را به سوى آتش دوزخ برمى انگيزم و يكى را به سوى بهشت پرطراوت و زيبا و پرنعمت!

اين سخن پيامبر گرامى عليه السلام بر مبارزان و مجاهدان مسلمان گران آمد، از اين رو دگرباره طنين گريه آنان فضا را پركرد و گفتند: اى پيامبر خدا! پس چه كسانى نجات خواهند يافت؟

پيامبر فرمود: مردم بيدادپيشه و گناهكارى در قرون و اعصار خواهند بود كه آنان بيشترند و شما در مقايسه با آنان اندك هستيد و من اميدوارم شما از آن نجات يافتگان باشيد و يك چهارم بهشتيان از شما مسلمانان باشند... آنان به نشان شادمانى خداى را بزرگ داشتند و اللّه اكبر گفتند.

پيامبر فرمود: من بر آن اميد هستم كه شما مردم توحيدگرا و با ايمان كارى كنيد كه يك سوم بهشتيان را تشكيل دهيد. آنان دگرباره فرياد تكبير سر دادند.

دگرباره پيامبر به منظور انگيزش آنان به سوى انجام كارهاى شايسته و خودسازى بيشتر فرمود: من اميدوارم شما دو سوم اهل بهشت باشيد، چرا كه اهل بهشت در يكصد و بيست صف منظم و پرشكوه صف مى زنند كه هشتاد صف تماشايى آنان از امّت من خواهند بود.

آن گاه پيامبر گرامى عليه السلام فرمود: هان اى مردم بهوش باشيد كه هفتادهزار تن از امّت من بدون حسابرسى و حضور در دادگاه قيامت به بهشت زيبا مى روند.

«عمر» گفت: اى پيامبر خدا! هفتاد هزار تن بدون حسابرسى؟

پيامبر فرمود: آرى، و با هر يك از آنان هفتاد هزار نفر ديگر.

مردى با ايمان و درستكار به نام «عكاشه» به پا خاست و گفت: اى پيامبر خدا در حق من دعا كنيد كه از بهشتيان باشم.

پيامبر فرمود: دعا مى كنم، و دست ها را به سوى بارگاه خدا گشود و گفت: پروردگارا! او را از آنان قرار ده.

فرد ديگرى كه از «انصار» بود به پاخاست و همين تقاضا را نمود، اما پيامبر او را دعا نكرد و فرمود: «عكاشه» از تو پيشى گرفت.

«ابن عباس» آورده است كه پيامبر بدان دليل نفر دوم را دعا نفرمود كه او درونى پاك و درست نداشت و عنصرى فريبكار و ظاهرساز بود.

تفسير

زلزله هراس انگيز رستاخيز

آفريدگار هستى سوره «انبياء» را با دعوت به توحيدگرايى و يكتاپرستى و معرّفى به پيامبرش به عنوان رحمت و بخشايشى براى جهان و جهانيان به پايان برد، اينك اين سوره را با هشدار از شرك و كفر و مخالفت با دين و آيين و توجه دادن مردم به زلزله هراس انگيز رستاخيز آغاز مى كند و مى فرمايد:

يا اَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ

هان اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد.

منظور از اين جمله اين است كه از گناه و نافرمانى خدا دورى جوييد، درست همان گونه كه وقتى گفته مى شود: از شير بترسيد، منظور اين است كه از درندگى آن بترسيد نه از خود آن.

اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ ءٌ عَظيمٌ

چرا كه زلزله رستاخيز پديده اى هراس انگيز و سهمگين است.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه به پديده و چيزى كه هنوز تحقق نيافته و جامه هستى نپوشيده است نيز، «چيز» و يا «پديده» گفته مى شود، چرا كه در آيه مورد بحث به رستاخيزى كه هنوز نيامده است واژه «شيى» گفته شده است.

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا اَرْضَعَتْ

روزى كه زلزله هراس انگيز رستاخيز را مى بينيد، به گونه اى ترس و هراس دل هايتان را آكنده مى سازد كه مادران شيرده كودكان شيرخوارشان از ياد مى برند.

به باور پاره اى اين زلزله سخت و هولناك در آستانه رستاخيز خواهد بود.

اما به باور پاره اى پيش از فرارسيدن آن.

و از ديدگاه برخى اين زمين لرزه شديد از نشانه هاى رستاخيز است و زنگ خطر را به صدا در مى آورد كه رستاخيز در راه است و به زودى فرا مى رسد.

به هر حال اين زمين لرزه پيش از فرارسيدن آن و در آستانه آن، يا به هنگام پديد آمدنش زمين و زمان را يكسره به لرزه درخواهد آورد و دل ها را از وحشت و هراس آكنده خواهد ساخت.

وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها

و هر باردارى با ديدن آن منظره هولناك و نشانه ها و آثار آن، جنين خود را سقط مى كند و بار خود را فرو مى نهد.

از اين فراز چنين دريافت مى شود كه آن زلزله سخت در آستانه رستاخيز و در پايان اين جهان خواهد بود، چرا كه موضوع شيردادن به كودكان شيرخوار و سقط جنين در زندگى اين جهان است نه آن جهان.

اگر منظور از واژه «يوم» خود رستاخيز باشد، در اين صورت منظور اين است كه آن روز به گونه اى هراس انگيز خواهد بود كه اگر مادرى شيرده و يا باردار باشد، از شدت ترس و دلهره، شير دادن شيرخوارش را از ياد مى برد و جنين خود را سقط مى كند، گرچه در سراى آخرت نه شير دادن كودك در كار است و نه باردارى زنان و سقط جنين.

وَ تَرَى النّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى

و مردمان را در آن شرايط هولناك به صورت مست مى نگرى، اما نه مست باده، نه آنان مست شراب نيستند بلكه عذاب هول انگيز خدا سخت و سهمگين است.

به باور پاره اى، از آن جايى كه آنان از شدت ترس و هراس رويدادهاى تكان دهنده روز رستاخيز، خرد خويش را از دست داده اند چنين مست و از خود بى خود به نظر مى رسند.

وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ

آرى، عذاب خدا سخت و هولناك است كه آنان را از خود بى خود ساخته و سراپا دچار وحشت كرده است.

ستيزه جويان حق ناپذير يا رهروان راه شيطان

پس از نمايش بازتاب وحشت و هراس مردم در آستانه رستاخيز، اينك در اشاره اى درس آموز و هشدار دهنده به غفلت زدگانى كه آن روز سرنوشت ساز را در زندگى فراموش مى كنند، مى فرمايد:

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَجادِلُ فى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ

و برخى از مردمان كسانى هستند كه در باره خدا بى هيچ دانشى ستيزه مى كنند...

اين آيه در مورد شرك گرايانى است كه در باره توحيدگرايى و يكتاپرستى و دورى گزيدن از شرك و كفر، بدون هيچ دانش و آگاهى ستيزه مى كردند و با نادانى و تعصب و كينه توزى به شرك و بيداد و گمراهى و خيره سرى خويش پافشارى مى نمودند.

به باور برخى منظور از اين تيره بختان حق ستيز، از جمله «نضر بن حارث» بود كه عنصرى سخت ستيزه جو و مجادله گر و كشمكش كننده در بحث و گفت وگو بود و احمقانه پافشارى مى كرد كه فرشتگان دختران خدا هستند و قرآن نيز افسانه و داستان هاى بى هدف پيشينيان است و بدين وسيله رستاخيز و حسابرسى و پاداش و كيفر را انكار مى كرد.

وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَريدٍ

و اين گمراهان و خيره سران از هر شيطان سركش و گمراهگرى پيروى مى كنند.

اگر همان گونه كه برخى آورده اند، اين آيه در مورد «نضر بن حارث» باشد، در اين صورت منظور از شيطان، هر شيطان گمراهگرى از انسان هاست، چرا كه او بافته هاى شرك آلود خود بر ضد قرآن و پيامبر را از برخى يهود و عجم دريافت مى داشت.

در ادامه سخن در مورد او مى افزايد:

كُتِبَ عَلَيْهِ اَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَاَنَّهُ يُضِلُّهُ

او از شيطانى پيروى مى كند كه بر او مقرر شده است كه هر كسى او را دوست بدارد و سر در خط ولايت او گذارد و از فرمانبردارى كسانى كه او را به بخشايش و رحمت خدا فرا مى خوانند، سر باز زند شيطان او را گمراه مى كند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: بر شيطان نوشته شده است كه هر كس فرمان او را برد، خدا گمراهش مى سازد.

و به باور پاره اى ديگر، بر ستيزه جويان و مجادله گران نوشته شده است كه هر كسى آنان را پيروى نمايد، آنان او را از دين خدا به بيراهه كشند و گمراه سازند.

وَ يَهْديهِ اِلَى عَذابِ السَّعيرِ

و به سوى عذاب سوزانش كشند.

معاد در عالم جنين

از آن جايى كه بيشتر كشمكش هاى كفرگرايان در مورد معاد و زنده شدن مردگان بوده اينك قرآن روى سخن را به مردم به ويژه انكارگران معاد و جهان پس از مرگ نموده و با ترسيم نمونه ها و صحنه هايى از معاد در همين زندگى دنيا، و از راه توجه دادن به دگرگونى هاى دوران جنين و تحولات شگفت انگيز زمين به هنگام رويش و رشد گل ها و گياهان، به دلايل معاد در عالم جنين و گياه پرداخته و مى فرمايد:

يَا اَيُّهَا النّاسُ اِنْ كُنْتُمْ فى رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَاِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ

هان اى مردم! اگر در مورد در پيش بودن معاد و جهان پس از مرگ در ترديد هستيد بدانيد كه ما شما را از خاكى ناچيز آفريده ايم.

به بيان ديگر، قرآن روشنگرى مى كند كه يكى از دلايل معاد اين است كه اصل و ريشه و تبار شما انسان ها از آدم است و او نيز از مشتى خاك بى مقدار. هنگامى كه قدرتى بتواند خاك را به صورت انسانى زنده پديد آورد، چرا نتواند استخوان هاى فرسوده و پوسيده را زنده سازد و مردگان را دگرباره بيافريند؟

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

ثُمَّ مِنْ نَطْفَةٍ

آن گاه فرزندان همان آدم را از نطفه اى پديد مى آوريم كه بر اساس تدبيرى شگرف در رحم مادران قرار مى گيرد و بخشى از آن، از آنِ پدر و بخشى نيز از آنِ مادر است.

ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ

آن گاه آن نطفه به خواست ما به صورت خون بسته اى پديدار مى گردد.

ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ

پس آن خون بسته در مسير تكامل به صورت پاره گوشت جويده شده اى درمى آيد.

مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ

آرى، گوشت جويده شده اى كه آفرينش آن تمام و يا ناتمام و بدون شكل است.

به باور پاره اى منظور صورت يافته و يا شكل نيافته است و هنوز داراى خطوط و نقش و نگارها نيست.

لِنُبَيِّنَ لَكُمْ

همه اينها بدان دليل است كه پرتوى از قدرت و دانش و تدبير وصف ناپذير خود را در آفرينش انسان بر شما بنمايانيم و نشان دهيم كه ما بر هر كارى توانا و آگاهيم.

به باور پاره اى منظور اين است كه: تا بدين وسيله براى شما روشنگرى كنيم كه هر كس بر آغاز كارى تواناست، به بازگردانيدن و پديد آوردن نمونه اى ديگر از آن كار تواناتر است و آن كار برايش آسان مى باشد.

و به باور پاره اى ديگر، تا بدين وسيله چيزى را برايتان بيان كنيم كه در مورد پديد آمدن و فرا رسيدن آن در ترديد هستيد و ما بر آنيم كه ترديد شما را بزداييم تا فرا رسيدن آن را باور كنيد.

وَ نُقِرُّ فِى الْاَرْحامِ ما نَشاءُ اِلَى اَجَلٍ مُسَمّى

و در رحم مادران، جنين هايى را كه بخواهيم تا مدتى مقرّر - كه هنگامه به دنيا آمدن نوزاد باشد - قرار مى دهيم و نگاه مى داريم.

ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً

آن گاه شما را كه كودكى گشته ايد، پس از اين مراحل گوناگون از رحم مادرتان بيرون مى آوريم. يادآورى مى گردد كه واژه «طفل» مصدر است كه در اين جا معناى جمع مى دهد.

ثُمَّ لِتَبْلُغُوا اَشُدَّكُمْ

پس هدف اين است كه شما به مرحله اى از رشد برسيد كه نيروى جسم و خردتان به كمال نايل آيد.

و به باور پاره اى تا به مرحله بلوغ برسيد.

وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفّى

و از شما برخى پيش از رسيدن به مرحله رشد و بلوغ مى ميرند.

وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ اِلَى اَرْذَلِ الْعُمُرِ

و پاره اى به فروترين مرحله پيرى مى رسند.

اين مرحله را بدان دليل فروترين مرحله عمر مى نامد كه انسان در اين مرحله ديگر به انتظار مرگ مى نشيند، و ديگر از آمدن سلامت و نشاط و جوانى و شادابى نوميد مى گردد.

لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً

تا پس از دانشى كه به دست آورده است، چيزى نداند و دانستنى هاى خود را به فراموشى سپارد.

«عكرمه» مى گويد: كسى كه قرآن را با اخلاص و انديشمندانه بخواند، به اين روز نمى افتد چرا كه قرآن مى فرمايد:

ثم رددناه اسفل سافلين الاّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات(62)

آن گاه او را به فروترين و پست ترين مراتب بازگردانيديم، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند كه پاداشى بى منّت خواهند داشت.

دلايل معاد در عالم گياه

و در ترسيم صحنه اى از معاد در عالم گياه و تحوّلات تفكّرانگيز زمين به هنگام رويش گلها و گياهان كه دليل ديگرى بر امكان معاد و فرارسيدن رستاخيز است مى فرمايد:

وَ تَرَى الْاَرْضَ هامِدَةً فَاِذا اَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ

و تو اى انسان زمين را در مرحله اى خشك و بى گياه مى نگرى، اما هنگامى كه باران در آن مى بارانيم و آبى از آسمان بر آن فرو مى فرستيم، با رويش گياهان و گل ها به جنب و جوش مى آيد و نشاط و شادابى و تحرّك و زندگى به آن باز مى گردد.

وَ اَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ

و از انواع گياهان زيبا و تفكرانگيز و شادى بخش مى روياند و منظره دلپذيرى پيدا مى كند.

پرتوى از آيات

در آيات پنجگانه اى كه ترجمه و تفسير آنها از نظر شما خواننده گرامى گذشت قرآن شريف بر آن است كه خردها و انديشه ها را به اين نكات دگرگونساز توجه دهد:

1 - به اين واقعيت ترديدناپذير و سازنده كه رستاخيز يك حقيقت است و زلزله اى كه در آستانه آن خواهد آمد، سخت سهمگين و وحشت انگيز است؛ پس بايد به فكر آن روز بود و ضمن دورى از گناه و زشتى، كارهاى شايسته انجام داد و پناهى جست.

2 - يكى از آفت هاى زندگى كشمكش و مجادله در باره خدا و رستاخيز، آن هم بدون داشتن آگاهى و دانش در اين مورد است. بحث و گفت وگوى روشنگرانه و حق طلبانه و آگاهانه و منصفانه كه از آن به «جدال نيكوتر» تعبير شده روشى نيكو و آگاهى بخش است اما به شرط اين كه از سه ويژگى انصاف، حق جويى و آگاهى و آگاهى بخشى به دور نباشد، و گرنه انسان اسير تعصب كور، دنباله روى احمقانه از رهبران و سركرده هاى ستم و گمراهى مى شود و كارش به انكار حقايق و پايمال ساختن حقوق مردم مى كشد و در نتيجه طعمه شيطان هاى گوناگون مى گردد و به سرنوشت رقت انگيز قربانيان ستم و بارگاه فريب دچار مى شود.

3 - قرآن در اين آيات از دو راه تفكرانگيز به امكان معاد و جهان پس از مرگ توجه مى دهد:

الف: نخست با ترسيم مراحل گوناگون آفرينش انسان، روشنگرى مى كند كه چگونه انسان از مشتى خاك بى مقدار، به مرحله «نطفه»، از آن به «علقه»، از آن مرحله به «مضغه» يا پاره گوشت جويده شده و از مرحله چهارم به مرحله جنين و پديدار شدن همه اعضا و اندام ها و آن گاه به مرحله كودكى، نوجوانى و جوانى، ميانسالى، پيرى و سالخوردگى مى رسد و آن گاه با از دست دادن همه توانايى ها و نعمت ها، جهان را به درود مى گويد و به خاك باز مى گردد.

آيا اين مراحل شگفت انگيز هشتگانه نشان نمى دهد كه جهان هدفدار است؟

آيا نشان نمى دهد كه آفريدگار هستى حق است؟

و آيا نشان نمى دهد كه او مردگان را زنده خواهد كرد و رستاخيز و حسابرسى و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخى در كار خواهد بود؟!

ب: و ديگر از راه ترسيم تحولات عجيب و شگفت انگيز زمين به هنگام جوانه زدن دانه ها و رويش، رشد، نموّ، بارورى و شكوفايى گل ها و گياهان و درختان متنوع و تماشايى و پرميوه ضمن نمايش نمونه هايى تفكّرانگيز از رستاخيز زمين و زمان، قدرت وصف ناپذير و دانش بى كران آفريدگار هستى را در برپايى رستاخيز به نمايش مى گذارد، و روشنگرى مى كند كه صحنه هايى از رستاخيز هماره در برابر ديدگان آنان است كه تنها اهل دل و دانش واقعى به آنها دل مى دهند و آنها را مى نگرند.