تفسير مجمع البيان جلد ۱۶

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۷ -


/ سوره مريم / آيه هاى 70 - 66

66 . وَ يَقُولُ الْاِنْسانُ ءَاِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ اُخْرَجُ حَيّاً.

67 . اَوَ لا يَذْكُرُ الاِْنْسانُ اَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً.

68 . فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّياطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيّاً.

69 . ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شيعَةٍ اَيُّهُمْ اَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيّاً.

70 . ثُمَّ لَنَحْنُ اَعْلَمُ بِالَّذينَ هُمْ اَوْلى بِها صِلِيّاً.

ترجمه

66 - و انسان مى گويد: آيا هنگامى كه جهان را بدرود گفتم، راستى [از آرامگاه ابدى خويش ] زنده بيرون آورده خواهم شد؟

67 - [آيا او بى آنكه بينديشد چنين مى گويد؟] و آيا [اين ] انسان به خاطر نمى آورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه هيچ چيزى نبود؟

68 - پس به پروردگارت سوگند كه [همه ] آنان را [در روز رستاخيز] با شيطان ها [ى گمراهگرشان ] برمى انگيزيم، آنگاه همه آنان را در حالى كه به زانو درآمده اند، گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم ساخت.

69 - آنگاه از هر گروهى، كسانى را كه در برابر [خداى ] بخشاينده [از همه ]سركش تر [و گستاخ تر] بوده اند، بيرون خواهيم كشيد.

70 - پس از آن ما به آنان كه براى سوختن در [آتش ] آن سزاوارترند، داناتريم.

نگرشى بر واژه ها

«جثى»: اين واژه جمع «جاثى» به مفهوم كسى است كه به زانو درآمده و بر زانو نشسته است.

«شيعه»: گروهى همرأى و همفكر و همكار.

«صلى»: وارد شدن؛ يادآورى مى گردد كه اين واژه مصدر است.

شأن نزول

1 - در شأن نزول و داستان فرود نخستين آيه مورد بحث آورده اند كه اين آيه در باره عنصر شرك گرايى به نام «ابى بن خلف» فرود آمد، چرا كه او روزى استخوان پوسيده اى را برگرفت و در حالى كه آن را ميان دو دست فشرده و به صورت گرد و غبارى آن را بر باد مى داد، گفت: هان اى محمد صلى الله عليه وآله! تو بر اين باورى كه خدا ما را پس از مرگ و پوسيده شدن استخوان هايمان، در آستانه رستاخيز، زندگى نوينى خواهد بخشيد؟!

ما بر اين پنداريم كه هرگز چنين چيزى امكان نخواهد داشت، و زنده شدنى در كار نخواهد بود. آنجا بود كه در پاسخ پندار او اين آيات فرود آمد.

2 - و «عطا» از «ابن عباس» آورده است كه شأن نزول آيه همين است، امّا در مورد «وليد بن مغيره» فرود آمد، چرا كه او بذر اين ترديدها را مى افشاند و رستاخيز را انكار مى كرد.

تفسير

دوزخيان تيره بخت

در آيات پيش، در مورد نويدها و هشدارها و زنده شدن مردگان در آستانه رستاخيز سخن رفت، اينك در اين آيات به ترسيم پندار و گفتار انكارگران رستاخيز پرداخته و با روشن ترين سخن به پاسخ آنان مى پردازد.

در نخستين آيه مورد بحث، در مورد ترديدافكنى آنان مى فرمايد:

وَ يَقُولُ الْاِنْسانُ ءَاِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ اُخْرَجُ حَيّاً.

اين انسان كفرگرا مى گويد: آيا هنگامى كه اين جهان را بدرود گفتم، دگرباره زنده مى شوم و سر از خاك برمى آورم؟!

اين پرسش، در حقيقت تمسخر است نه سؤال، و بدين وسيله زنده شدن مردگان در آستانه رستاخيز را انكار نموده و به باد استهزا مى گيرد.

در دومين آيه مورد بحث، در پاسخ اين پندار مى فرمايد:

اَوَ لا يَذْكُرُ الاِْنْسانُ اَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ

آيا اين انسان نمى انديشد و به ياد نمى آورد كه ما او را هنگامى كه چيزى نبود لباس هستى پوشانديم و آفريديم!

اگر در مورد آغاز آفرينش خود مى انديشيد، در مى يافت كه زنده شدن او براى آن آفريدگار توانايى كه او را بى آن كه چيزى باشد آفريده است، كارى ناممكن نيست.

به باور پاره اى منظور از انسان جنس انسان است كه به همه آنان دلالت دارد.

وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً.

و او آنگاه كه پديدارش ساختيم و آفريديم، چيزى نبود.

چگونه؟

ما در زندگى خويش حركت ها و توقف ها و كارهايى را انجام مى دهيم و صداهايى را ايجاد مى كنيم كه پس از آن ديگر نمى توانيم آنها را برگردانيم. با اين وصف چگونه مى توان از آفرينش نخست، به آفرينش دگرباره در آستانه رستاخيز استدلال كرد؟

سه پاسخ

1 - آفريدگار هستى پديدآورنده پديده ها و اجسام و آفريدگار حيات است، و مى دانيم كه اين پديده ها پس از مرگ نابود نمى شوند؛ از اين رو ممكن است خدا در پرتو قدرت خود دگرباره به آنها حيات و زندگى بخشد.

2 - افزون بر آن، هماره آغاز كارى دشوارتر از تكرار آن است، و آفرينش دگرباره نيز همين گونه است كه از آفرينش نخست آسان تر است، و بى گمان قدرتى كه مى تواند آفرينش نخستين را آغاز نمايد، بر آفرينش دگرباره نيز تواناست.

3 - و سرانجام اين كه خدا از راه آفرينش پديده ها نشان داده است كه قدرت چنين كارى را دارد؛ و كسى كه داراى چنين توان و قدرتى باشد، هرگز از بازگرداندن جسم ها و جان ها و آفرينش دگرباره ناتوان نخواهد بود.

در سومين آيه مورد بحث در هشدارى سخت و تكان دهنده به انكارگران رستاخيز، براى اثبات آن مى فرمايد:

فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّياطينَ

هان اى پيامبر! به خداى سوگند كه ما آنان را همراه دوستان و همفكران و شيطان هايى كه آنان را وسوسه مى نمودند، برمى انگيزيم.

به باور پاره اى منظور اين است كه: همان گونه كه آنان را برمى انگيزيم، شيطان ها را نيز برخواهيم انگيخت.

ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيّاً.

آنگاه آنان را در حالى كه به زانو درآمده اند، گرداگرد دوزخ حاضر مى سازيم، و آنان در آن حال با يكديگر در ستيز و كشمكش هستند و از يكديگر بيزارى مى جويند، چرا كه حسابرسى آنان در كنار آتش شعله ور دوزخ خواهد بود.

«ابن عباس»، واژه «جثى» را به مفهوم گروه گروه گرفته كه در آن صورت منظور اين است كه: و آنان را گروه گروه گرداگرد دوزخ گرد مى آوريم.

و به باور پاره اى منظور اين است كه آنان برروى زانو ايستاده اند و به خاطر تنگى جا نمى توانند بنشينند.

در ادامه سخن، در وصف آن روز سهمگين و موضوع حسابرسى مى فرمايد:

ثُمَّ لَنَنْزِ عَنَّ مِنْ كُلِّ شيعَةٍ اَيُّهُمْ اَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيّاً.

آنگاه كسانى را كه در زندگى از همه سركش تر و گستاخ تر بوده اند، و در برابر آفريدگارشان پيش از همه نافرمانى نموده اند، نخست آنان را بيرون مى آوريم.

به باور «قتاده» منظور اين است كه: از رهروان هر راه و پيروان هر كيشى، كسانى را كه رهبر و پيشواى آنان بوده اند بيرون مى آوريم.

واژه «عتى»، در آيه شريفه بسان «عتو» مصدر و به مفهوم سركشى و گستاخى در نافرمانى است.

پاره اى از جمله «مجاهد» مى گويند: منظور اين است كه نخست آن كسانى را كه جرم و گناهشان سنگين تر است بيرون مى آورند، و آنگاه ديگران به ترتيب گناهانشان احضار مى شوند.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ثُمَّ لَنَحْنُ اَعْلَمُ بِالَّذينَ هُمْ اَوْلى بِها صِلِيّاً.

و ما به حال كسانى كه در خور عذاب سخت تر و سهمگين ترى هستند، و بايد در آن بمانند، داناتريم.

/ سوره مريم / آيه هاى 75 - 71

71 . وَ اِنْ مِّنْكُمْ اِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَّقْضِيّاً.

72 . ثُمَّ نُنَجِّى الَّذينَ اتَّقَوْا وَّ نَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيّاً.

73 . وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ اياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ امَنُوا اَىُّ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَّقاماً وَّ اَحْسَنُ نَدِيّاً.

74 . وَ كَمْ اَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِّنْ قَرْنٍ هُمْ اَحْسَنُ اَثاثاً وَّ رِءْياً.

75 . قُلْ مَنْ كانَ فِى الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتّى اِذا رَاَوْا ما يُوعَدونَ اِمَّاالْعَذابَ وَ اِمَّاالسَّاعَةَ فَسَيَعْملَوُنَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكاناً وَّاَضْعَفُ جُنْدًا.

ترجمه

71 - و هيچ كس از شما نخواهد بود جز [اينكه نخست ] در آن [دوزخ ]وارد مى گردد. [اين كار] برپروردگارت بايسته و مقرّر شده است.

72 - آنگاه كسانى را كه پرواپيشه ساخته اند [از آن ] رهايى مى بخشيم، و بيدادگران به زانو درآمده را در [آتش شعله ور ]دوزخ وامى گذاريم.

73 - و هنگامى كه آيات روشن [و روشنگر] ما بر آنان تلاوت مى گردد، كسانى كه كفر ورزيده اند، به آنان كه ايمان آورده اند، مى گويند: كدام يك از [ما ]دو گروه [با ايمان و كفرگرا ]جايگاهش بهتر و انجمن آن نيكوتر است؟

74 - و چه بسيار نسل هايى را پيش از آنان نابود ساختيم كه از نظر [امكانات و ]وسايل زندگى بهتر، و ظاهرى [فريباتر و] نيكوتر از آنان داشتند.

75 - [هان اى پيامبر!] بگو: هركس در گمراهى [و انحراف ] است [خداى ]بخشاينده بايد [بر اساس سنّت خويش با وانهادن او به حال خود، گمراهى را ]به طور كامل براى او استمرار بخشد، تا آنگاه كه آنچه وعده داده مى شوند، يا عذاب [دنيا ]يا روز رستاخيز را ببينند، پس به زودى خواهند دانست كه جايگاه چه كسى بدتر و سپاه او ناتوان تر است.

نگرشى بر واژه ها

«حتم»: اين واژه به مفهوم قطعى و ترديدناپذير است.

«اثاث»: كالا و اثاثيه، و مفرد آن «اثاثه» آمده است.

«رئى»: آنچه انسان از ظاهر و برون حال و روز مردم مى نگرد.

«ندى»: به محفل، مجلس و باشگاه گفته مى شود. اصل اين واژه به مفهوم نشستى است كه بزرگان در آن گرد مى آيند.

تفسير

آيا به راستى همگى ناگزير از ورود به دوزخند؟

در اين آيات به وصف روز رستاخيز و بيان حال و روز شايسته كرداران و تبهكاران پرداخته و مى فرمايد:

وَ اِنْ مِّنْكُمْ اِلاَّ وارِدُها

و از شما كسى نخواهد بود جز اينكه نخست وارد دوزخ مى گردد.

در اين مورد كه چگونه همگان بايد وارد دوزخ گردند ميان دانشمندان بحث و گفتگوست:

1 - گروهى، همچون: «ابن مسعود»، «حسن»، «قتاده»، «مختار» و «ابومسلم» برآنند كه منظور از اين بيان، نه رفتن درون آتش دوزخ، بلكه رسيدن به كنار آن است.

اين گروه براى اين ديدگاه به اين آيه استدلال مى كنند كه مى فرمايد:

و لمّا ورد ماء مدين...(218)

و هنگامى كه موسى به آب «مدين» رسيد، گروهى از مردم را بركنار آن يافت كه دام هاى خود را آب مى دادند...

و نيز به اين آيه كه مى فرمايد:

...فارسلوا واردهم فادلى دلوه...(219)

و كاروانى از راه رسيد و آب آور خود را براى تهيه آب گسيل داشت و او دلو آب خود را به چاه افكند...

و نيز استدلال مى كنند كه وقتى در فرهنگ عرب گفته مى شود: به آن شهر و يا آن آب رسيديد، «وردت بلد كذا و ماء كذا» منظور آن است كه شما به آنجا رسيديد، خواه به آنجا وارد گرديد يا هرگز وارد نشويد.

و نيز به ضرب المثل هاى رايج در ادبيات عرب استدلال مى كنند كه مى گويد:

«ان ترد الماء بماء اكيس» اگر با آگاهى از وجود آب در جايى به آن برسى، به زيركى و تدبير نزديك تر است.

و نيز به سرودهاى عرب استدلال نموده اند كه از جمله مى سرايد: فلمّا وردن الماء زرقاً جمامُه...

پس هنگامى كه به آب صاف و زلال رسيديد، در آنجا رحل اقامت بيفكنيد و سراپرده ها و چادرها را برپا داريد...

2 - «زجاج» نيز ضمن تأييد ديدگاه فوق كه همه وارد دوزخ نمى گردند مى گويد: دليل ترديدناپذير اين سخن اين است كه قرآن مى فرمايد:

انّ الّذين سبقت منا الحسنى اولئك عنها مبعدون...(220)

به يقين كسانى كه پيشتر از سوى ما به آنان وعده نيكو و نويد خوش داده شده است، از آن آتش شعله ور دوزخ دور داشته خواهند شد؛ آنان صداى آن را نيز نمى شنوند...

و مى افزايد: از آيه ثم لنحضرنّهم...(221) نيز اين واقعيت دريافت مى گردد كه تنها گروهى از انسان ها - نه همه آنان - نخست بر گرد دوزخ گردآورده مى شوند و به آتش هاى شعله ور وارد مى گردند.

3 - امّا به باور پاره اى منظور آيه شريفه اين است كه همه مردم - از شايسته كرداران گرفته تا تبهكاران - در صحراى محشر گرد مى آيند.

4 - به باور بيشتر مفسّران، از جمله «ابن عباس» و «جابر»، منظور اين است كه نخست بايد همه انسان ها وارد دوزخ گردند.

اينان بر درستى ديدگاه خويش به اين آيه استدلال مى كنند كه مى فرمايد:

فاوردهم النار...(222)

و فرعون در روز رستاخيز پيشاپيش قوم و پيروان خويش مى رود و آنان را به آتش شعله ور دوزخ وارد مى سازد...

و نيز به اين آيه كه:

انتم لها واردون.(223)

اگر اينها خدايان راستين بودند هرگز در آن آتش دوزخ درنمى آمدند، درحالى كه نه تنها آنها وارد آتش مى شوند كه همگى شما در آن وارد مى گرديد و در آنجا ماندگاريد.

و نيز براى تأييد ديدگاه خويش به آيه پس از آيه مورد بحث استدلال مى كنند كه از آن به روشنى دريافت مى گردد كه همه انسان ها نخست وارد دوزخ مى گردند و آنگاه خوبان نجات يافته و تبهكاران مى مانند.

ثم ننجّى الذين اتقوا...

آنگاه كسانى را كه در زندگى پروا پيشه ساخته اند از آن آتش رهايى مى بخشيم و بيدادگران به زانو در آمده را در دوزخ وامى گذاريم.

5 - پاره اى بر اين باورند كه روى سخن در آيه شريفه با شرك گرايان است نه همه انسان ها. بنابراين منظور اين است كه همه شما شرك گرايان وارد دوزخ مى گرديد.

6 - و پاره اى ديگر از «ابن عباس» آورده اند كه به جاى «منكم» در آيه شريفه «منهم» مى خواند كه به شرك گرايان برگردد. امّا به باور بيشتر مفسران روى سخن با همه انسان هاست و بيانگر آن است كه همگى وارد دوزخ مى گرديد.

پس از پذيرش اين ديدگاه - كه خطاب قرآن به همه انسان هاست و همگان به ناگزير بايد نخست وارد دوزخ گردند و آنگاه هر كس در پى فرجام كار و سرنوشت خويش برود - در انبوهى از روايات آورده اند كه: دوزخ براى مردم با ايمان و عدالت پيشه، سرد و سلامت خواهد شد، و براى كفرگرايان و ظالمان شعله ور و سوزان؛ و آنان هستند كه گرفتار عذاب سهمگين و شكنجه دردناك مى گردند.

پرتوى از روايات در اين مورد

1 - از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه در پاسخ از تفسير آيه مورد بحث فرمود:

يرد النّاس النّار، ثم يصدرون باعمالهم، فاولهم كلمح البرق، ثم كمرّ الريح، ثم كحضر الفرس، ثم كالرّاكب، ثم كشدّ الرّجل، ثم كمشية. (224)

مردم در روز رستاخيز همگى وارد آتش شعله ور دوزخ مى گردند، امّا هر گروه و هر كسى به تناسب عملكردش در زندگى از آن نجات مى يابد؛ براى نمونه:

پاره اى بسان درخشش برق بيرون مى آيند،

و پاره اى ديگر بسان وزش تندباد.

برخى همچون سرعت دويدنِ بسيار تند اسب نجات پيدا مى كنند،

و برخى همانند سوار عادى.

بعضى بسان انسان دونده اى كه به سرعت مى دود، رهايى مى يابند.

و بعضى ديگر همانند كسى كه به طور عادى راه مى پيمايد.

2 - و نيز آورده اند كه پس از رحلت پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله كه در تفسير اين آيه ميان مفسّران بحث پيش آمد، در اين مورد از «جابر بن عبدالله» پرسيدند. او در حالى كه به دو گوش خويش اشاره مى نمود گفت: به خداى سوگند اگر از پيامبر نشنيده بودم چيزى نمى گفتم، امّا از آن بزرگوار شنيدم كه مى فرمود:

الورود الدخول لا يبقى برّ و لا فاجر الاّ يدخلها، فيكون على المؤمنين برداً و سلاماً كما كانت على ابراهيم حتى ان للّنار ضجيجاً من بردها، ثم ينجّى اللّه الّذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيّاً.

واژه ورود در آيه شريفه به مفهوم درآمدن به دوزخ است؛ از اين رو هيچ شايسته كردار و گناه پيشه اى نخواهد بود جز اين كه به دوزخ وارد مى گردد، امّا نكته مهم اين است كه آتش دوزخ در برابر مردم با ايمان سرد و سالم خواهد شد، درست همانسان كه بر ابراهيم سرد و سلامت شد، تا آنجايى كه خود آتش - يا دوزخ -(225) از شدت سردى فرياد سر مى دهد.

پس از اين مرحله است كه خدا پرواپيشگان را رهايى بخشيده و بيدادگران را در نهايت خفت و خوارى در آنجا رها مى سازد.(226)

3 - و نيز آورده اند كه آن حضرت فرمود:

تقول النّار للمؤمن يوم القيامة جزْ يامؤمن! فقد اطفأ نورك لهبي (227)

در آن روز سهمگين آتش به انسان با ايمان و شايسته كردار مى گويد: زودتر از روى من بگذر كه فروغ ايمان تو شعله هاى سركش مرا فرو نشاند.

4 - و نيز آورده اند كه آن بزرگوار در پاسخ از تفسير آيه مورد بحث فرمود:

خدا آن روز آتش را بسان روغن جامد و بسته مى سازد، آنگاه همه مردم را بر آن گرد مى آورد و به او مى فرمايد: هان اى آتشِ دوزخ! ياران خود را كه در خوركيفرند بگير، و رهروان راه مرا رها كن.

انّه سئل عن معنى الاية فقال: انّ اللّه تعالى يجعل النّار كالسّمن الجامد و يجمع عليها الخلق ثم ينادى المنادى: ان خذى اصحابك و ذرى اصحابى.

آنگاه پيامبر افزود:

فو الَّذى نفسى بيده لهى اعرف باصحابها من الوالدة بولدها. (228)

به خدايى كه جان محمد صلى الله عليه وآله در كف قدرت اوست، آتش دوزخ، اهل خود را بهتر از مادرى كه فرزندش را مى شناسد، مى شناسد و برمى گيرد.

از «حسن» آورده اند كه روزى مردى را ديد كه بسيار شادمان و خندان است؛ به او گفت: دوست عزيز! آيا مى دانى كه سرانجام وارد آتش دوزخ خواهى شد؟

او پاسخ داد: آرى، از آيه شريفه قرآن آموخته ام.

پرسيد: و مى دانى كه از آن نجات خواهى يافت؟

او پاسخ داد: نه!

گفت: پس چرا مى خندى؟!

قال فيم هذا الضّحك؟ و كان الحسن لم ير ضاحكاً قط حتى مات.

و آورده اند كه خود «حسن» هرگز خندان ديده نشد تا جهان را بدرود گفت.

هدف از اين كار چيست؟

هدف از اين كار چيست؟ و حكمت و سود آن كدام است؟

در برخى از روايات آورده اند كه خدا كسى را به بهشت پرطراوت و زيبا نمى برد، تا او را از عذاب دردناك دوزخ آگاه سازد، تا بدين وسيله آنان فضل و بزرگوارى وصف ناپذير خدا و كمال مهر و لطف او را بشناسد و از بهشت و نعمت هاى آن بيشتر شادمان باشد. و نيز كسى را به دوزخ نمى برد، تا او را از نعمت هاى گوناگون و وصف ناپذير بهشت آگاه سازد تا بر حسرت و افسوس او افزون گردد.

از «مجاهد» آورده اند كه مى گفت: تَب، بهره انسان با ايمان از آتش است، و آنگاه آيه مورد بحث را تلاوت مى كرد، و نتيجه مى گرفت كه هر انسان با ايمانى دچار تب گردد و رنج كشد گويى وارد دوزخ شده است.

و نيز پاره اى آورده اند كه تب از چرك هاى دوزخ است.

و از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه به هنگام عيادت از بيمارى فرمود:

ابشر انّ اللّه عزّ و جلّ يقول: الحمى هى نارى اسلطها على عبدى المؤمن فى الدّنيا لتكون حظّه من النّار.(229)

مژده ات باد كه خدا فرمود: تَب، آتش من در دنياست كه گاه آن را بر بنده با ايمان خويش چيره مى سازم تا بهره او از دوزخ باشد.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَّقْضِيّاً.

اين كار بر پروردگارت بايسته و مقرر شده است.

به بيان روشن تر، او بر اساس حكمت و مصلحت انجام اين كار را بر خويشتن لازم ساخته است.

با اين بيان، بر خلاف پندار جبرگرايان، آيه شريفه نشانگر آن است كه برخى كارها، گاه از روى حكمت بر آفريدگار هستى واجب مى گردد.

بيدادگران در قعر دوزخ

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ثُمَّ نُنَجِّى الَّذينَ اتَّقَوْا

آنگاه آن كسانى را كه پروا پيشه ساخته اند نجات مى بخشيم.

«ابن عباس» مى گويد: آنگاه كسانى را كه از شرك و بيداد دورى جسته اند، آنان را نجات مى بخشيم.

وَ نَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيّاً.

و شرك گرايان و ظالمان را در حالى كه از فرط واماندگى و حقارت به زانو درآمده اند در همان آتش هاى شلعه ور دوزخ رها مى كنيم.

به باور پاره اى منظور اين است كه: آنان را گروه گروه در دوزخ وامى گذاريم.

گفتنى است كه واژه «ظالم» در آيه شريفه به مفهوم گسترده آن آمده و همه بيدادگران و گناهكاران را در بر مى گيرد، كه با اين بيان بيدادگران هستند كه در قعر دوزخ مى مانند.

منطق پوسيده بيدادگران دوزخى

در ادامه بحث، در اين آيه در مورد منطق پوسيده و واپسگرايانه ظالمان مى فرمايد:

وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ اياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ امَنُوا اَىُّ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَّقاماً وَّ اَحْسَنُ نَدِيّاً.

هنگامى كه آيه هاى روشن و روشنگر ما در قرآن، بر كفرگرايان و ظالمان تلاوت مى گردد، آنان از سر حق ستيزى و بيداد، به مردم با ايمان و حق پذير مى گويند: كدامين گروه از ما و شما از نظر موقعيت و مسكن و جايگاه بهتر است؟! ما يا شما؟!

به باور پاره اى منظور اين است كه: كدامين از ما دو گروه توحيدگرا و كفرگرا، جايگاهش پرشكوه تر و نشست هاى انس و محفل هايشان پررونق تر و بخشش و بريز و بپاش او بيشتر است؟

و بدين سان به ثروت و اقتدار پوشالى خود مى نازند و به فرجام كار نمى انديشند؛ و با اين بازيگرى ها، مردم بينوا را به ترديد و اشتباه مى افكنند و چنين وانمود مى كنند كه ملاك برترى و نجات در سراى آخرت نيز ثروت و رفاه و امكانات مادى و زور و زر و تزوير است، نه دادگرى و ايمان و شايسته كردارى.

اينك در هشدارى سخت و تكان دهنده، به روشنگرى مى پردازد كه:

وَ كَمْ اَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِّنْ قَرْنٍ هُمْ اَحْسَنُ اَثاثاً وَّ رِئْياً.

و چه بسيار نسل ها را كه پيش از آنان نابود ساختيم، در حالى كه آنان از نظر ثروت و امكانات زندگى از اين بيدادگران در شرايط بهتر و آراسته ترى بودند.

«ابن عباس» مى گويد: واژه «اثاث» به مفهوم كالا و زر و زيور زندگى، و واژه «رئى» به معناى منظره و شكوه و آراستگى ظاهرى است.

با اين بيان منظور اين است كه آفريدگار تواناى هستى چه بسيار نسل ها را كه ثروتمندتر و خوش منظرتر و پر زرق و برق تر از اينان بود، به كيفر بدانديشى و بيدادشان، چهره هايشان را زشت گردانيد و امكاناتشان را تباه ساخت، و در نتيجه نه دارايى و ثروتشان برايشان سودبخش افتاد، و نه جمال و آراستگى ظاهريشان؛ و طومار همه آنان در هم پيچيده شد.

به باور پاره اى منظور از اين بيدادگران «نضر بن حارث» و دار و دسته تبهكار اوست. اينان موهاى خود را آرايش مى كردند و با پوشيدن لباس هاى گران قيمت و آراستن خود به زر و زيور، به محرومان فخرفروشى مى كردند.

و آنگاه روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله نموده و به وسيله آن حضرت هشدار ديگرى مى دهد و مى فرمايد:

قُلْ مَنْ كانَ فِى الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً

هان اى پيامبر! به آنان بگو: هر كسى گرفتار گمراهى و در بند حق ستيزى است، كيفرش اين است كه خدا او را در ژرفاى گمراهى اش وامى گذارد.

با اين بيان، فعل امر در آيه شريفه، به مفهوم خبر به كار رفته است، چرا كه منظور و مفهوم را بهتر و رساتر ترسيم مى كند و روشنگرى مى نمايد كه حق ستيزان روزگاران، هرآنچه مى خواهند و مى توانند گمراهگرى كنند و خود غرق در زشتى و گناه شوند، خدا بر اساس حكمت خويش به آنان مهلت و فرصت و امكانات داده است؛ امّا آيا مى دانند كه طول عمر و يا امكانات مادى براى آنان كارساز نخواهد افتاد و كيفر بدمستى گريبانشان را خواهد گرفت؟

در آيه ديگرى مى فرمايد:

و نذرهم فى طغيانهم يعمهون (230)

و آنان را وا مى گذاريم تا در سركشى و طغيانشان سرگردان بمانند.

در آخرين آيه مورد بحث در هشدارى ديگر به آنان مى فرمايد:

حَتّى اِذا رَاَوْا مايُوعَدونَ اِمَّا الْعَذاب وَ اِمَّا السّاعَة

تا آنگاه كه وعده هاى ما را با چشم خود ديدند، و عذاب اين جهان يا كيفر دردناك آخرت را مشاهده كردند،

فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكاناً وَّاَضْعَفُ جُنْدًا.

آن روز خواهند دانست كه جايگاه و موقعيت چه كسى بدتر است؛ موقعيت كفرگرايان و بيدادگران و يا جايگاه مردم حق پرست و با ايمان و آزاديخواه.

و نيز درخواهند يافت كه سپاه كدامين طرف ناتوان تر است، سپاه آنان يا ياران فداكار پيامبر و مردم با ايمان.

گفتنى است كه منظور از عذابى كه بيدادگران و شرك گرايان از آن هشدار داده شده اند ممكن است يكى از چهار نوع عذاب يا همه آنها باشد:

1 - عذاب استيصال

2 - عذاب پريشانى و درماندگى و ذلّت

3 - عذاب قبر و عالم برزخ

4 - عذاب شمشير

5 - و عذاب سراى آخرت.

و نكته آخر اين است كه اين آيه شريفه در حقيقت پاسخ پندار و گفتار آنان است كه بر زر و زور و اقتدار و امكانات مادى و مالى خويش مغرور بودند و با فخرفروشى و مستى مى گفتند:

اي الفريقين خير مقاماً و احسن نديا.

جايگاه و موقعيت و محفل كدام يك از اين دو گروه بهتر و نيكوتر است؟!

ترجمه تفسير مجمع البيان

/ سوره مريم / آيه هاى 82 - 76

76 . وَ يَزيدُ الَّلهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَّالْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوابًا وَّ خَيْرٌ مَّرَدًّا.

77 . اَفَرَاَيْتَ الَّذى كَفَرَ بِاياتِنا وَ قالَ لَاُوتَيَنَّ مالاً وَّ وَلَدًا.

78 . اَطَّلَعَ الْغَيْبَ اَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدًا.

79 . كَلاَّ سَنَكْتُبُ ما يَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا.

80 . وَ نَرِثُهُ ما يَقُولُ وَ يَاْتينا فَرْدًا.

81 . وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ الَّلهِ الِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا.

82 . كَلاَّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا.

ترجمه

76 - و خدا بر هدايت كسانى كه راه يافته اند مى افزايد، و كارهاى شايسته ماندگار پاداشش نزد پروردگارت بهتر و فرجام آن نيكوتر است.

77 - پس آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت: بى ترديد دارايى و فرزند [بسيار] به من داده خواهد شد؟!

78 - آيا [او] بر غيب آگاهى يافته و يا از نزد [خداى ] بخشاينده پيمانى گرفته است؟

79 - چنين نيست! به زودى آنچه را مى گويد خواهيم نوشت و عذاب را چنان كه بايد براى او استمرار مى بخشيم.

80 - و آنچه را كه [از آن سخن ] مى گويد ما از او به ارث مى بريم، و [او ]تنها به سوى ما خواهد آمد.

81 - و [شرك گرايان ] جز خدا [ى يكتا] خدايانى برگرفته اند تا براى آنان مايه عزّت [و اقتدار] باشند.

82 - چنين نيست! به زودى [آن خدايان دروغين ] پرستش آنان را انكار مى نمايند و بر ضد آنان ستيزه مى كنند.

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود دومّين آيه مورد بحث آورده اند كه اين آيه در نكوهش «عاص بن وائل» فرود آمد، چرا كه از «خبّاب» در اين مورد آورده اند كه مى گفت: من از نظر اقتصادى در شرايط خوبى بودم و «عاص» از من وامى دريافت داشت، امّا هنگامى كه پرداخت وام خويش را از او خواستم، گفت: تنها در صورتى وام تو را خواهم داد كه به دين و آيين محمد صلى الله عليه وآله كفر ورزى.

گفتم: چنين چيزى نخواهد شد، و من هرگز به آن حضرت و دين آسمانى او كفر نخواهم ورزيد، و اگر در اين سرا نتوانستم حق خويش را از تو دريافت دارم، فرداى رستاخيز كه برانگيخته شدى، آنجا گريبانت را خواهم گرفت.

او به تمسخر گفت: هنگامى كه پس از مرگ زنده شدم و بر سر مال و خاندان خود بازگشتم، در آنجا وام خويش را خواهم پرداخت؛ در اينجا بود كه اين آيه شريفه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد: أفرأيت الّذى كفر باياتنا و قال...(231)

تفسير

پاداش راه يافتگان

در نخستين آيه مورد بحث، قرآن به وصف ايمان آوردگان و راه يافتگان پرداخته و مى فرمايد:

وَ يَزيدُ الَّلهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً

و خدا بر هدايت كسانى كه راه يافته اند مى افزايد.

به باور «مقاتل» منظور اين است كه خدا بر هدايت كسانى كه به وسيله راه و رسم پيامبران و اديان پيشين راه يافته اند، با آمدن پيامبر و فرود قرآن شريف مى افزايد.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه خدا از راه يارى رسانى و ارزانى داشتن توفيق در فرمانبردارى، راه به دست آوردن خشنودى خود را به آنان مى آموزد.

آرى، آفريدگار هستى دليل هاى روشن خود را به چنين كسانى نشان مى دهد، و مهر و لطف خود را به آنان ارزانى مى دارد تا بدين وسيله به انجام كارهاى شايسته نزديك شوند و خشنودى خدا را به دست آورند.

وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَّ خَيْرٌ مَّرَدًّا.

و كارهاى شايسته اى كه آثار و پاداش آنها براى انسان باقى مى ماند و در اين سرا و سراى آخرت به انسان سود مى رساند، از موقعيت كفرگرايان و بيدادگران كه به زر و زور خود مى بالند، بهتر و فرجام آن پرارزش تر و ماندگارتر است.

واژه «مرّد» به مفهوم بازگشتن است. و گفتنى است كه آيه شريفه روشنگر آن است كه اگر خودكارهاى شايسته نيز با گذشت زمان از ميان برود، پاداش آنها به انسان باز مى گردد و انجام دهنده آنها هميشه از پاداش آنها بهره ور مى شود.

خرافه پردازى كفرگرايان

در دومين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى آورد و مى فرمايد:

اَفَرَاَيْتَ الَّذى كَفَرَ بِاياتِنا

آيا ديدى آن كسى را كه به آيات روشن و روشنگر ما كفر ورزيد!

به باور «ابن عباس» و «مجاهد» چگونگى آغاز آيه براى برانگيختن شگفتى شنونده است و منظور اين است كه: هان اى پيامبر! آيا ديدى «عاص بن وائل» چگونه به آيات ما كفر ورزيد؟!

امّا به باور «حسن» هدف نكوهش «وليد بن مغيره» است.

«ابو مسلم» مى گويد: منظور نكوهش همه كسانى است كه داراى اين خصلت هاى نكوهيده باشند.

وَ قالَ لَاُوتَيَنَّ مالاً وَ وَلَدًا.

و به تمسخر مى گفت: بى گمان در زندگى ثروت و فرزندان بسيارى به من ارزانى شده است.

به باور پاره اى مى گفت: در سراى آخرت نعمت و فرزندان فراوانى نصيب من خواهد شد.

منظور آن عنصر كفرگرا اين بود كه اگر بر راه و رسم خرافى نياكان خويش كه پرستش بتهاست باقى باشم، از اين نعمت ها محروم نخواهم شد.

در سومين آيه مورد بحث، قرآن به پاسخ پندار پوچ او پرداخته و مى فرمايد:

اَطَّلَعَ الْغَيْبَ

آيا او بر غيب آگاهى يافته است؟

به باور «ابن عباس» و «مجاهد» منظور اين است كه: آيا او به راستى فهميده است كه به بهشت پرطراوت خدا راه خواهد يافت؟

امّا به باور «كلبى» منظور اين است كه: آيا او به لوح محفوظ نگريسته و فرجام كار خود را دريافته است، و يا از راه علم غيب فهميده است كه اگر برانگيخته شود، به او ثروت و نعمت و فرزند ارزانى مى گردد؟!

اَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدًا.

يا اينكه از راه انجام كارهاى شايسته، از خداى بخشاينده عهد و پيمان گرفته است كه او را به بهشت درآورد!

«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه آيا به يكتايى خدا ايمان آورده است، تا خدا او را مورد رحمت و بخشايش خود قرار دهد؟!

در چهارمين آيه مورد بحث در نفى پندار پوچ اين عنصر كفرگرا مى فرمايد:

كَلاَّ

نه، هرگز اين گونه نيست كه او مى پندارد، و كفر و شرك را مايه فزونى ثروت و اقتدار مى خواند. و هرگز به او دارايى و فرزندان فراوانى داده نخواهد شد.

سَنَكْتُبُ ما يَقُولُ

ما به زودى به فرشتگان مراقب فرمان مى دهيم تا آنچه را مى گويد بنگارند.

وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا.

و در سراى آخرت بر آنچه به ناروا مى گويد، كيفرش نموده و هماره بر عذابش مى افزاييم و هرگز از آن نمى كاهيم.

و مى افزايد:

وَ نَرِثُهُ ما يَقُولُ

و آنچه را از آن سخن مى گويد و به آنها مى بالد، همه را ما از او به ارث مى بريم.

به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و «قتاده»، ما او را نابود ساخته و ثروت و فرزندانش را مالك مى گرديم...

وَ يَاْتينا فَرْدًا.

و او در روز رستاخيز تك و تنها و بدون زر و زور و ثروت و فرزند نزد ما خواهد آمد.

در ششمين آيه مورد بحث از پندار ابلهانه ديگر آنان كه به انگيزه رسيدن به عزّت و اقتدار در راه شرك و بيداد پافشارى مى كردند پرده برداشته و مى فرمايد:

وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ الَّلهِ الِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا.

اين كفرگرايان به جاى خداى يكتا و بى همتا خدايان دروغين را به خدايى گرفته اند تا براى آنان مايه عزّت و اقتدار باشند و در سراى آخرت از شفاعت آنها برخوردار شوند.

آرى، آنان از خدايان دروغين و بت هاى گوناگون خود اميد يارى رسانى در اين جهان، و شفاعت و نجات در سراى آخرت را دارند و مى خواهند به وسيله آنها عزّت و سرفرازى به دست آورند.

امّا بهوش كه هرگز آن گونه كه آنان مى پندارند و بت ها را مايه عزّت و سرچشمه اقتدار مى نگرند نيست.

كَلاَّ

نه، هرگز اين گونه نيست كه آنان مى پندارند؛ اين خدايان دروغين وسيله عزّت و سرفرازى نيستند، بلكه مايه خوارى و عذاب هستند.

سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ

در تفسير اين فراز دو نظر است:

1 - به باور گروهى منظور اين است كه: ديرى نمى پايد كه همين گمراهان عبادت آنها را انكار خواهند كرد و از آنها بيزارى خواهند جست، و فرياد برخواهند داشت كه: به خداى يكتا، پروردگارمان سوگند كه ما هرگز مشرك نبوده و براى خداى بى همتا شريك و نظير نگرفتيم.

و اللّه ربّنا ما كنّا مشركين.(232)

2 - امّا به باور «جبايى» منظور اين است كه: ديرى نمى پايد كه خدايان دروغين به پرستش اين پرستشگران نابخرد و تيره بخت كفر مى ورزند و ضمن تكذيب آنان، خواهند گفت: ما از آنان به سوى تو اى خداى بزرگ بيزارى مى جوييم. آنان ما را نمى پرستيدند، بلكه هواهاى ابلهانه و پندارهاى احمقانه خود را مى پرستيدند.

تبرأنا اليك ما كانوا ايّانا يعبدون.(233)

در آخر جمله اين آيه شريفه مى فرمايد:

وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا.

در اين مورد نيز سه نظر آمده است:

1 - به باور «اخفش» واژه «ضد» بسان «عدوّ» و «رسول»، هم براى مفرد به كار مى رود و هم براى جمع، و منظور اين است كه بت پرستان با همكارى و همدلى يكديگر بر ضد اين خدايان دروغين به پاخاسته و به بيزارى از آنان خواهند پرداخت.

2 - امّا به باور «قتاده» منظور اين است كه شرك گرايان و خدايان دروغين در آتش دوزخ همدم و همنشين يكديگرند، و شرك گرايان آنجا آنها را مورد لعن قرار داده و از آنها بيزارى مى جويند.

3 - و «قتيبى» مى گويد: منظور اين است كه اين شرك گرايان در دنيا خدايان دروغين را دوست مى داشتند، امّا در سراى آخرت به دشمنى آنها برخواهند خاست.