روزها و رويدادها
على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى
- ۱۶ -
چگونگى پيدايش بانك
اقتصاددانان معتقدند كه اقتصاد جهان بر مبناى نحوه مبادلات كالا تاكنون دو مرحله را
پشت سر گذارده است و در حال مرحله سوم را طى مى كند.
1 - اقتصاد مبتنى بر مبادلات پاياپاى
2 - اقتصاد مبتنى بر پول
3 - اقتصاد مبتنى بر اعتبار
حال با توجه با اين سه مورد تاريخ تولد بانك را بايد در دوران دوم و يا اقتصاد
مبتنى بر پول جستجو كرد.
صرافان پايه گذاران اصلى بانكها
به تحقيق روشهاى بانكدارى امروز جهان نتيجه تحول رويه اى است كه صرافان قديم آغازگر
آن بوده اند. اين اشخاص طلا و جواهرات مردم را مى گرفتند و نزد خود به امانت نگه مى
داشتند. امانت گذار رسيدى دريافت مى كرد و سپس هنگام دريافت امانت رسيد را مسترد مى
داشت و به صراف نيز بابت اين كار مبلغى مى پرداخت .
صرافان و زرگران بتدريج دريافتند كه لازم نيست به هر شخصى همان قطعه طلايى را كه از
او دريافت داشته اند مسترد كنند، بلكه مشتريان حاضرند رسيدى دريافت دارند كه در آن
مقدار طلا به ارزش معينى ذكر شده باشد و در اين صورت به دريافت عين قطعات طلايى كه
به امانت گذارده اند اصرار ندارند. ابتدا صرافان لندن در قبال سپرده هاى طلا و نقره
قبضهاى رسيد قابل انتقالى را به كار انداختند كه به دنبال آن استفاده از سفته و
برات ، به منظور انجام پرداختهاى مختلف معمول و مرسوم گرديد.
از سوى ديگر مقارن با همين احوال سرمايه داران (يا بهتر بگوييم رباخواران ) بزرگ به
صورت انفرادى و يا شراكتى دست به ايجاد صرافى هاى بزرگ زدند كه به بانك موسوم شد.
بدين ترتيب بانك انگلستان ، بانك پروس ، صندوق تنزيل پاريس يكى پس از ديگرى به وجود
آمدند و سرانجام در نيمه دوم قرن هفدهم ميلادى بانك سوئد از طريق انتشار اوراق رسيد
متحد الشكل و بى نام در مقابل سپردهاى فلزات گرانبها براى اولين بار اسكناس جديد را
بوجود آورد. بدين ترتيب مقدمات ايجاد پول كاغذى فراهم شد.
اولين اثرات عمليات ربوى بانكها در
قرن نوزدهم
سنگ بناى اولين بانكهايى كه بر پايه ربا در دوران سوداگرى (صاحبان عقايد مبتنى بر
كسب هر چه بيشتر فلزات گرانبها) گذارده شده بود در اوايل قرن نوزدهم ميلادى يعنى در
اوج اقتدار پيروان مكتب كلاسيك (عقايد مبتنى بر فرد) بيش از پيش نقش ويرانگر خود را
نمايان ساخت .
آدام اسميت بنيانگذار مكتب كلاسيك تحت اين عنوان كه محرك فعاليت اقتصادى هر فرد
منفعت شخصى اوست ، معتقد به آزادى كامل و بى چون و چراى فردى در تكوين و افزايش
سرمايه ها بود. اين نظريه كه در اواخر قرن هيجدهم عنوان شده بود خيلى زود با پديد
آمدن بحرانهاى شديد اقتصادى در اوايل قرن نوزدهم ميلادى رنگ و لعاب بظاهر فريبنده
خود را از دست داد. بدين شكل كه نفع شخصى سرمايه داران نه تنها كل جامعه را متنعم
نكرد، بلكه اين امر به رقابتهاى بى رحمانه اى بين كارفرمايان تبديل شد، كه در اين
ميان كارگران و افراد كم سرمايه بيش از هر زمان ديگر در زير چرخهاى ظالمانه صاحبان
سرمايه خرد شدند. از سوى ديگر بانكها و موسسات اعتبارى و به طور كلى مناسبات ربوى
آنها نقش عمده اى از اين روند استثمارى را ايفا مى كرد، تا حد امكان سعى در سود دهى
به صاحبان سرمايه را داشته باشند. سرانجام با بالا گرفتن عمليات ربوى و شتاب صاحبان
سرمايه در ازدياد و توسعه ثروت ، كارگران و افراد كم سرمايه را ناچار به قيامهاى
خونين كرد.
تاريچه بانكدارى در ايران
سنگ بناى بانكدارى در ايران نيز توسط صرافان و بر مبناى عمليات ربوى گذاشته شد. اين
صرافان كه عموما يهودى بودند على رغم تحريم مسلم و صريح ربا در دين مبين اسلام با
سوء استفاده از توسعه تجارت در زمان صفويه عمليات صرافى خود را رونق بخشيدند.
بانكدارى در دوران قاجاريه :
در اواسط قرن نوزدهم ميلادى استعمار پير انگليس در پى رسيدن به اهداف شوم خود مبنى
بر احاطه بر اقتصاد كشورهاى زير سلطه و گشودن درهاى تجارى بر توليدات خود در صدد
گرفتن امتياز تاسيس واحدهاى بانكى و حق انحصارى نشر اسكناسازمان ملل متحد در ايران
بر آمد. با چنين هدفى براى اولين بار در سال 1266 شمسى بانكهاى خارجى در ايران
تاءسيس شدند. بانكهايى كه در دوران حكومت قارجاريه تا قبل از كودتاى سوم اسفند 1299
و استقرار سلطنت پهلوى تاءسيس شدند عبارتنداز:
1 - بانكهاى جديد شرق :
اين بانك كه مركز آن در لندن بود از سال 1266 فعاليت خود در ايران آغاز كرد.
2 - بانك شاهى :
در سال 1267 شمسى ناصرالدين شاه قاجار در قبال دريافت مبلغ ناچيزى امتياز فعاليتهاى
صنعتى ، تجارى و بانكى را با حق معافيت از ماليات صدور اسكناس و بروات به بارون
جوليوس دو رويتر مؤ سس خبرگزارى رويتر داد.
اين بانك با با داشتن امتيازات فراوان به غارت اموال مردم پرداخت و با وجود اين كه
مدت امتياز 60 ساله آن در سال 1327 منقضى شد اما تحت عنوان بانك انگليس تا سال 1331
به فعاليت خود ادامه داد.
3 - بانك استقراضى :
امتياز اين بانك توسط ناصرالدين شاه و به سال 1270 شمسى به يكى از اتباع دولت روسيه
(بنام ژاك پوليا) واگذار شد و پس از چندى با دخالت دولت روسيه در امور بانكى موجب
انتقال كليه سهام اين بانك به بانك دولتى پطزبورك گرديد و رسما تحت اداره دولت
روسيه تزارى در آمد.
چهره بانكها پس از كودتاى 1299
پس از استقرار مشروطيت و اگاهى نسبى مردم نسبت به مسائل سياسى روز دولت انگليس با
شناخت اين احساسات بلافاصله پس از كودتاى 1299 و آغاز ماموريت رضاخان به منظور
انحراف افكار عمومى و ملى جلوه دادن وى تشكيل بانك ايرانى و واگذارى نشر اسكناس را
توصيه كرد. بانكدارى در ايران از اين تاريخ به بعد به چهار دوره قابل تقسيم است :
الف : از سال 1299 تا شهريور 1320:
سر سلسله بانكهاى بظاهر ايرانى كه با سرمايه ايرانى تشكيل شد، بانك پهلوى قشون بود
كه با موجودى صندوق باز نشستگى ارتش در سال 1304 هجرى تاسيس شد. اين بانك بعدها به
بانك سپه تغيير نام يافت .
بانكهاى ديگر اين دوره عبارتند از:
1 - بانك ملى كه در سال 1307 تاسيس شد. قابل ذكر است كه اين بانك در سال 1310 در
اثر فعاليت نمايندگان دوره اول مجلس شوراى ملى داراى حق انحصارى انتشار اسكناس
گرديد كه تا آن سال در اختيار بانك شاهى بود.
2 - تاسيس بانك كشاورزى در سال 1312
3 - تاسيس بانك رهنى ايران در سال 1317
ب : از شهريور 1320 تا كودتاى 1332
در اين دوره كه باصطلاح شروع برنامه هاى هفت ساله اول (1328) در آن قرار داشت زمينه
ورود بخش خصوصى به صحنه بانكدارى فراهم شد. اين دوره را مى توان دوران حاكميت
صرافان و رباخواران بر بانكدارى ايران ناميد.
بانكهاى اين دوره عبارتند از:
1 - بانك بازرگانى ايران (1328)، 2 - بانك بيمه بازرگانان (1331)، 3 - بانك پارس
(1331)، 4 - بانك صادرات و معادن (1331)، 5 - بانك تهران (1331)، 6 - بانك عمران
(1331)
ج : از سال 1332 تا 1342
در پى كودتاى ننگين 28 مرداد 1332 به كارگردانى آمريكا و انعقاد قراردادهاى فروش
نفت به استعمارگران بتدريج در آمدهاى نفتى به اقتصاد كشور وارد گرديد. هجوم
رباخواران بين المللى يكى از مشخصه هاى اصلى اين دوره بانكدارى ايران است .
استعمارگران در شاخه پولى به منظور چپاول ثروتهاى ملى ، مقدمات تاسيس بانكهاى مختلط
با سرمايه هاى خارجى و سرمايه داران بخش خصوصى ايرانى را فراهم كردند كه اين امر
نشندهنده وابسته تر شدن هر چه بيشتر، صنايع ، اتكاء صد در صد به نفت و بالاخره
آسوده خاطر بودن سرمايه داران جهانى از اوضاع سياسى كشور بود.
بانكهاى تاسيس شده در اين دوره عبارتند از:
1 - بانك اعتبارات صنعتى (1335)،
2 - بانك اعتبارات ايران (1327)،
3 - بانك اصناف ايرانشهر (1337)،
4 - بانك بانك ايران و انگليس (1337)،
5 - بانك بيمه ايران (1337)،
6 - بانك تجارت خارجى ايران (1337)،
7 - بانك تجارتى ايران و هلند (1337)،
8 - بانك كار (1337)،
9- بانك اعتبارات تعاونى و توزيع (1338)،
10 - بانك ايران و خاور ميانه (1338)،
11 - بانك ايرانيان (1338)،
12 - بانك بين المللى ايران و ژاپن (1338)،
13 - بانك توسعه صنعتى و معدنى ايران (1338)،
14 - بانك رفاه كارگران (1340)
تاسيس بانك مركزى
تاسيس بانك مركزى نيز در اين دوره و در سال 1339 صورت گرفت . اصولا بانك مركزى
سالها قبل از آغاز بانكدارى در ايران در اثر گسترش و رقابت بيش از حد بانكها در
كشورهاى اروپايى و آمريكايى ايجاد گرديد، كه عمده ترين هدف آن جلوگيرى از ورشكستگى
بانكها و كنترل عمليات بانكى بود.
در ايران نيز با توجه به اعمال سياستهاى درهاى باز و با رشد بى رويه بانكها و با
توجه به رقابتى كه بين آنها به وجود آمد و از سوى ديگر بروز بحران اقتصادى سال 1338
تاسيس بانك مركزى ضرورى به نظر مى رسيد. اين بانك موظف شد كه بدون رقابت با ساير
بانكها ضمن اشراف بر سيستم بانكى وظايفى از قبيل : انجام خدمات بانكى براى دولت ،
انتشار اسكناس و كنترل اعتبارات و حجم پول را به عهده گيرد؛ به همين جهت وظايف بانك
مركزى از بانك ملى جدا شد و اين بانك در سال 1339 رسما شروع به كار كرد.
د: وضعيت بانكدارى از سال 1342 تا پيروزى انقلاب اسلامى :
در اين دوره دوازده بانك جديد تاسيس شد.
1 - بانك توسعه كشاورزى ايران (1347)،
2 - بانك داريوش (1352)،
3 - بانك شهريار (1352)،
4 - بانك صنايع ايران (1352)،
5 - بانك توسعه و سرمايه گذارى ايران (1352)
6 - بانك ساختمان (1352)،
7 - بانك ايران و عرب (1354)،
8 - بانك بين المللى ايران (1354)،
9- بانك گسترش آذربايجان (1354)،
10 - بانك گسترش خزر (1354)،
11 - بانك گسترش خوزستان (1354)،
12 - بانك فرهنگيان (1356).
از سال 1352 به بعد كه در فروش و قيمت نفت جهش تازه اى ايجاد گرديد و با توجه به
رشد صنايع مونثاژ تجارت رها شده و بى بند و بار بخش خصوصى و سرمايه داران را بيش
از گذشته به سمت ايجاد بانكهاى متعدد كشاند.
بانك و بانكدارى پس از پيروزى انقلاب
اسلامى
به طور كلى در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى ، 36 بانك با 8274 شعبه و بيش از 70
هزار كارمند به عنوان نظامى از هم پاشيده وبال گردن اقتصاد پرآشوب دوران انقلاب
گرديد. در اولين اقدام در تاريخ 18 خرداد ماه سال 1358 كليه بانكهاى كشور از سوى
شوراى انقلاب ملى اعلام شد. لكن اين ملى شدن كه در نتيجه ورشكستگى كامل و به منظور
رفع نگرانى مشتريان بانكها از سپرده هايشان صورت گرفت ، ناشى از ضرورتى بود كه مرور
بر آن عملكرد ضعيف و سهل انگارى دولت موقت را در اين زمينه نشان مى دهد.
دومين اقدامى كه در بانكدارى پس از انقلاب واقع شد، ادغام بانكها بود براساس طرحى
كه از سوم دى ماه 1358 به مرحله اجرا در آمد كليه بانكهاى تجارى در دو بانك تجارت و
ملت و كليه بانكهاى تخصصى نيز در سه بانك صنعت و معدن ، كشاورزى و مسكن ادغام شدند
و بانكهاى ملى ، سپه و رفاه كارگران نيز به همان وضع سابق خود باقى ماندند.
مساله حذف بهره
از همان ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى مساله بهره و به عبارت ديگر رباى بانكى مد نظر
و مورد اعتراض مسئولان و فقهاى گرانقدر قرار گرفت . امام خمينى
(ره ) در ديدار با اعضاى
شوراى انقلاب در آبان ماه سال 1358 تاكيد كردند كه ربا بايستى هر چه زودتر از سيستم
بانكى حذف شود. در سوم دى ماه 1358 مسئولان وزارت اقتصاد و دارائى اعلام كردند كه
بهره از سيستم بانكى حذف مى شود و از آن تاريخ به بعد بانكها به جاى بهره ، 4 درصد
كارمزد دريافت كردند و براى سپرده ها سودى به عنوان حداقل سود تضمين شده با نرخ 7
تا 5/8 درصد در سال پرداخت شد كه اين مسئله يعنى حداقل سود تضمين شده فرق زيادى با
بهره بانكى نمى كرد و مورد اعتراض قرار گرفت .
قانون عمليات بانكى بدون ربا
قانون عمليات بانكى بدون ربا مصوب دهم شهريور ماه 1362 ضمن تاكيد بر حذف ربا، حداقل
سود تضمين شده و كارمزد ثابت ، نظر بر حذف بهره از سپرده هاى قرض الحسنه و جارى و
اعطاى جوايز غير ثابت نقدى يا جنسى براى اين گونه سپرده ها، و همچنين مشاركت در
سپرده هاى مدت دار، در اشكال مختلف مضاربه ، اجاره به شرط تمليك ، معاملات اقساطى ،
مزارعه ، مساقات ، سرمايه گذارى مستقيم ، معاملات سلف و جعاله دارد. اين قانون از
دو جنبه قابل بررسى است : 1 - حذف بهره از پس انداز، 2 - چگونگى مشاركت بانكها با
سپرده گذاران .
قانون فوق كه مشتمل بر 27 ماده و 4 تبصره مى باشد، هشتم شهريور ماه 1362 در مجلس
شوراى اسلامى تصويب و در دهم شهريور همان سال به تاييد شوراى نگهبان رسيد و از اول
سال 1363 به اجرا در آمد.
اين قانون به پنج فصل تقسيم شد كه فصل اول آن اهداف و وظايف نظام بانكى در جمهورى
اسلامى را بيان كرده است و در فصول بعدى به تجهيز منابع پولى ، تسهيلات اعطايى
بانكى بانك مركزى ايران و سياست پولى و در فصل آخر به متفرقه ها پرداخته است .
فصل اول -
اهداف و وظايف نظام بانكى در جمهورى اسلامى ايران
ماده 1 - اهداف نظام بانكى عبارتند از:
1 - استقرار نظام پولى و اعتبارى بر مبناى حق و عدل (ضوابط اسلامى ) به منظور تنظيم
گردش صحيح پول و اعتبار در جهت سلامت و رشد اقتصاد كشور.
2 - فعاليت در جهت تحقق اهداف و سياستها و برنامه هاى اقتصادى دولت جمهورى اسلامى
با ابزارهاى پولى و اعتبارى .
3 - ايجاد تسهيلات لازم جهت گسترش تعاون عمومى و قرض الحسنه از طريق جذب و جلب وجوه
آزاد و اندوخته ها و پس اندازها و سپرده ها و بسيج و تجهيز آنها در جهت تامين شرايط
و امكانات كار و سرمايه گذارى به منظور اجراى بند
(2) و
(9)
اصل چهل و سوم قانون اساسى .
4 - حفظ ارزش پول و ايجاد تعادل در موازنه پرداختها و تسهيل مبادلات بازرگانى .
5 - تسهيل در امور پرداختها و دريافتها و مبادلات و معاملات و ساير خدماتى كه به
موجب قانون بر عهده بانك گذاشته مى شود.
ماده 2 - وظايف نظام بانكى عبارتند از:
1 - انتشار اسكناس و سكه هاى فلزى رايج كشور طبق قانون و مقررات .
2 - تنظيم ، كنترل و هدايت گردش پول و اعتبار طبق قانون و مقررات .
3 - انجام كليه عمليات بانكى ارزى و ريالى و تعهد يا تضمين پرداختهاى ارزى دولت طبق
قانون و مقررات .
4 - نظارت بر معاملات طلا و ارز و ورود و صدور پول رايج ايران و ارز و تنظيم مقررات
مربوط به آنها طبق قانون .
5 - انجام عمليات مربوط به اوراق و اسناد بهادار طبق قانون و مقررات .
6 - اعمال سياستهاى پولى و اعتبارى طبق قانون و مقررات .
7 - عمليات بانكى مربوط به آن قسمت از برنامه هاى اقتصادى مصوب كه از طريق سيستم
پولى و اعتبارى بايد انجام گيرد.
8 - افتتاح انواع حسابهاى قرض الحسنه (جارى و پس انداز) و سپرده هاى سرمايه گذارى
مدت دار و صدور اسناد مربوط به آنها بر طبق قوانين و مقررات .
9- اعطاى وام و اعتبار بدون ربا (بهره ) طبق قانون و مقررات .
10 - اعطاى وام و اعتبار و ارائه ساير خدمات بانكى به تعاونيهاى قانونى جهت تحقق
بند (2)
اصل 43 قانون اساسى .
11 - انجام معاملات طلا و نقره و نگاهدارى و اداره ذخائر ارزى و طلاى كشور با رعايت
قوانين و مقررات مربوط به آن .
12 - نگاهدارى وجوه ريالى موسسات پول و مالى بين المللى و يا موسسات مشابه و يا
وابسته به اين موسسات طبق قانون و مقررات .
13 - انعقاد موافقتنامه پرداخت در اجراى قراردادهاى پولى و بازرگانى و ترانزيتى بين
دولت و ساير كشورها طبق قانون و مقررات .
14 - قبول و نگاهدارى امانات طلا و نقره و اشياء گرانبها و اوراق بهادار و اسناد
رسمى از اشخاص حقيقى و حقوقى و اجاره صندوق امانات .
15 - صدور و تاييد و قبول ضمانتنامه ارزى و ريالى جهت مشتريان .
16 - انجام خدمات وكالت و وصايت بر طبق قانون و مقررات .
11 شهريور 1365
عمليات كربلاى 3
به منظور انجام عمليات ايذايى و محدود، طرحى جهت حمله به اسكله الاميه
(180) عراق در منطقه خليج فارس تصويب
(181) و اجراى اين ماموريت به نيروى دريايى سپاه واگذار شد و يكى از
يگانهاى با تجربه نيروى زمينى سپاه از لشگر 14 امام حسين
(ع
)، براى انجام اين عمليات ، به قرارگاه
نوح مامور گرديد و در ساعت 30/1 دقيقه بامداد روز سه شنبه 11/6/1365 با رمز مقدس
(حسبنا الله و نعم الوكيل )
در منطقه خليج فارس آغاز گرديد.
مختصرى از موقعيت جغرافيايى منطقه و
اهميت آن
دو اسكله الاميه و البكر در آبهاى خليج فارس و در جنوب شرقى
(راس البيشه )، با فاصله
12 كيلو متر از يكديگر، در يك راستا - نسبت به خط شمال - واقع شده اند. سواحل
جمهورى اسلامى ، در شمال اين اسكله ها، و بندر فاو، خور عبدالله و بوبيان نيز در
غرب آن ، قرار دارند.
محل تعبيه اين سكوها، نقطه تلاقى آبهاى اروند رود و خور عبدالله با خليج فارس است .
عمق آب در اطراف اين اسكله ها - در حالت مد - 34 متر و در حالت جزر، بين 30 تا 31
متر است .
فاصله اين دو سكو تا مواضع خوددى (در نهر قاسميه )، به ترتيب ، 25 و 35 كيلو متر
است و طى مسافت ميان اين اسكله ها تا ام القصر، به وسيله ناوچه هاى دشمن ، 3 ساعت
به طول مى انجامد.
سكوهاى البكر و الاميه ، قبل از شروع جنگ ، از عمده ترين محلهاى صدور نفت عراق
بودند كه كشتيهاى بزرگ با تناژ بيش از 300 هزار تن ، با پهلوى گرفتن در كنار اين
سكوها، بارگيرى مى كردند و به دليل موقعيت جغرافيايى خاص اين دو اسكله (عميق بودن
آب در اين منطقه و...) يك سوم نفت عراق از اين منطقه صادر مى شد. علاوه بر اين ، با
قرار گرفتن اين دو اسكله بر سر راه ام القصر و بندر بصره ، كشتيهاى بازرگانى عراق ،
در كنار آنان لنگر مى انداختند و پس از فرا رسيدن موعد تخليه و يا بارگيرى ، راهى
بنادر مذكور مى شده اند.
با شروع جنگ و تلاش عراق براى افزايش صدور نفت ، فعاليت اين سكوها زياد و در نتيجه
، به صورت يكى از اهداف مورد حمله ايران در آمدند.
با وجود همه موانع و مشكلات موجود، تصرف سكوها - به دليل اهميت اين منطقه براى
جمهورى اسلامى - ارزش فراوانى داشت و مزاياى زير را در برداشت :
1 - ارزش سياسى اسكله
تصرف اين دو اسكله ، تسلط بر شمال خليج فارس را به دنبال داشت . و لازم به ياد آورى
است - كه بعد از عمليات والفجر 8 - كه جمهورى اسلامى اعلام كرد بر شمال خليج فارس
مسلط شده است - عراق تعدادى خبرنگار و فيلمبردار به روى اسكله ها آورده بود، تا
بدين وسيله نشان دهد كه هنوز اين منطقه ، داراى فعاليت است . همچنين اين عمليات
مقارن با تشكيل كنفرانس سران غير متعهدها در حراره بود و لذا قبل از اين كه آن را
عمليات نظامى صرف محسوب كنيم مى بايستى بعنوان يك عمليات سياسى نظامى قلمداد كرد.
2 - زمينه سازى براى تصرف و تهديد ام
القصر
با گذاشتن امكانات وسيعى روى آن ، رفتن به سوى ام القصر به راحتى انجام مى گرفت .
از طرف ديگر، نيروهاى خودى مى توانستند، روزها در اين منطقه مستقر و شبها جهت انجام
عمليات ، به سوى بوبيان حركت و مجددا به اين منطقه باز گردند.
شرح عمليات
شب اول (9/6/65)
نيروهاى رزمنده پس از آن كه توسط امام جمعه اصفهان آيت الله طاهرى از زير قرآن عبور
كردند در ساعت 21 سوار قايقها شده ، حركت كردند، اما به دلايلى موفق نشدند در
زمانبندى مورد نظر، خود را به موقعيتهاى از قبل تعيين شده برسانند و بعد از ظاهر
شدن اشكالاتى ، انجام عمليات در آن شب منتفى و در ساعت 42/00 دقيقه بامداد، به آنها
دستور برگشت داده شد.
بعد از عقب نشينى نيروها، كه تا حدود ساعت 3 بامداد به طول انجاميد، فرماندهى دستور
داد كه اولا، كليه قايقها - به دليل پروازهاى احتمالى هواپيماهاى دشمن در روز -
داخل نهرها استتار شود؛ ثانيا: جهت جلوگيرى از خروج اطلاعات پيرامون عمليات ، از
خروج كليه نيروها از منطقه عملياتى جلوگيرى شود.
شب دوم عمليات
با در نظر گرفتن اشكالات به وجود آمده در منطقه ، تصميم گرفته شد كه نيروها، در
ارتباط با عمليات بيشتر توجيه شوند. اين توجيه ، تا ظهر روز 10 شهريور به طول
انجاميد. از ظهر تا ساعت 16 آن روز نيز نيروها استراحت كردند و بر خلاف شب قبل ، در
ساعت 17 بعد از خوردن شام - به طرف اسكله خودى به راه افتادند. حدود نيم ساعت بعد
در اسكله خودى حاضر شدند. وضعيت عقب نشينى شب گذشته و جلوه دادن آن براى نيروها، به
گونه اى بود كه همگى گمان مى كردند كه حركت شب گذشته ، جهت آمادگى بوده است .
درباره چگونگى حركت غواصها، مسئولين معتقد بودند كه حركت شب گذشته آنها، از لحاظ
رعايت غافلگيرى و به كار بستن تاكتيكهاى مورد نظر، موفق بوده ؛ زيرا در غير اين
صورت ، هواپيماهاى عراق مى بايست از صبح ، منطقه را بمباران مى كردند.
بدين ترتيب ، با استفاده از تجربيات شب اول ، تدابيرى در جهت رفع پاره اى از نقايص
و تقويت بيشتر نقاط قوت ، اتخاذ شد.
با آغاز تاريكى ، نيروها نماز را در اسكله شهيد شمس
(182) به جا آوردند، پس از آن ، حدود 10 دقيقه مراسم نوحه خوانى بود، كه
شور و حالى ايجاد كرد و بعد، بتدريج ، آماده حركت شدند.(183)
به دنبال حركت اين نيروها، هماهنگى لازم براى آمادگى نيروهاى موج دوم و... انجام
گرفت .
در ساعت 17/21، بيسيم خبر داد كه غواصها به اولين منطقه تعيين شده رسيده و مشغول
پوشيدن لباسهاى خود هستند.
در ساعت 15/22، مسئول محور گزارش داد كه به دومين نقطه تعيين شده رسيده و از آنجا
به طرف نقطه سوم حركت كرده است . بعد از اين گزارش ، دستور سوار شدن اولين گروه هاى
رزمنده صادر شد و حدود ساعت 35/22، اين نيروها از اسكله به راه افتادند.
از اينجا به بعد، پيدا كردن سومين نقطه تعيين شده ، به صورت مسئله عمده غواصها مطرح
شد و در اين رابطه ، برخى اشكالات بروز كرد. از آنجا كه در ساعت 00/23 شب ، جزر
شروع مى شد، پيدا نكردن آن نقطه تا اين ساعت به معناى ايجاد وقفه و بروز مشكلات
اساسى در انجام عمليات تلقى مى شد.
در اين حال ، نيروها با وجود آن كه حدود يك كيلومترى نقطه مورد نظر بودند، اما نمى
توانستند به آن دست پيدا كنند، از اين رو در صدد بر آمدند كه بوسيله رادار قرارگاه
نوح ، مشكل را حل كنند.
در ساعت 32/23، پس از رفع برخى اشكالات ، گراى لازم جهت حركت نيروها داده شد ؛ اما
باز هم گشايشى در كار حاصل نشد. اشكال كار در اين بود كه برادران ، شبهاى گذشته با
گراى ديگرى همين مسير را مى رفتند و به همين دليل ، حركت با گراى داده شده ، براى
آنها مفهوم نبود. سرانجام ، در يك هماهنگى بين برادران ، قرار شد يكى از مسئولين
قرارگاه ، با قايق مجهز به رادار خود، براى هدايت نيروها به جلو برود. او در ساعت
37/23 حركت كرد.
در ساعت 35/23، فرماندهى لشكر، به نيروهاى احتياط سوار شناور دستور داد، يك گروهان
را آماده حركت كنند تا بنا به دستور، سريعا به جلو بيايند. اين كار از آن جهت ضرورى
بود كه احتمال تغيير در تاكتيكهاى پيش بينى شده ، وجود داشت .
8 دقيقه بعد از نيمه شب ، فرماندهى لشكر، تصميم گرفت خود به جلو حركت كند و چند
دقيقه بعد، اين كار عملى شد.
در ساعت 37/00، به فرماندهى كه در راه بود، خبر داده شد كه غواصها كار خود را براى
پيشروى - با تغيير مختصرى در شيوه پيش بينى شده - شروع كرده اند. براساس پيش بينى
قبلى ، حركت نيروهاى موج اول ، بدين صورت بود كه بعد از پياده شدن در آب ، در سه
محور مشخص حركت مى كردند و به سه نقطه جداگانه از اسكله حمله ور مى شدند. با ورود
غواصان به داخل آب و توجه به مسير آن ، معلوم شد كه بر خلاف پيش بينى قبلى ، جهت
وزش باد، تقريبا بر عكس نياز است و موجب مى شود كه آب ، به سينه نيروهايى كه به طرف
اسكله حركت مى كنند، كوبيده شده ، ضمن كند كردن حركت ، باعث خستگى آنها بشود.
در همين حال كه قايق فرماندهى در حال حركت به سمت جلو بود، تماس بيسيم با نيروهاى
غواص قطع شد و تلاش براى ايجاد تماس با آنها به جايى نرسيد. اين در حالى بود بودن
كه طبق تماس قبلى ، نيروها در عين اخلالى كه در يكى از محورها به وجود آمده بود، با
موفقيت در حال پيشروى به سوى اسكله بودند. علاوه بر آن ، با نزديك شدن ساعت 3
بامداد و مد آب ، حركت براى نيروها دشوارتر مى شد.(184)
با شروع مد، هر گونه اميدوارى نسبت به موفقيت غواصها، بتدريج ، تبديل به ياس مى شد.
موج آب ، شديد بود و همه گمان مى بردند كه آب ، نيروهاى غواص را به طرف اسكله خودى
خواهد راند.
قطع بيسيم ، منجر به طرح اين سئوال كه چه بايد كرد! آيا نيروها را بايد به عقب
كشيد؟ يا در همين حال ، سوار شناورها را وارد عمل كرد؟ حتى اين مسئله مطرح شد كه
آيا مى توان با قايقهايى به جمع كردن غواصها پرداخت ؟! زمان بسرعت مى گذشت و نزديك
ساعت 4 صبح ، هوا كم كم در حال روشن شدن بود. در واقع ، قطع تماس با نيروهاى غواص ،
ترديد و دو دلى ناراحت كننده اى را در گرفتن تصميم قاطع به وجود آورده بود.
از يك طرف ، غواصهاى پيشتاز در داخل آب قرار داشتند و از وضعيت آنها اطلاع درستى در
دست نبود و احتمال مى رفت كه بر اثر فشار مد به عقب رانده شده باشند و اين ترس وجود
داشت كه بر اثر ورود و حمله سوار شناورها، غواصهايى كه جاى آنها مشخص نبود، توسط
قايقها زير گرفته شوند. از سوى ديگر، با فرا رسيدن روز، ديده شدن قايقهاى آماده ،
توسط دشمن عكس العمل طبيعى وى را نيز به دنبال داشت و احتمال محاصره غواص ها نيز از
طرف دشمن مى رفت .
رسيدن نيروها و شروع عمليات در اسكله
بعد از قطع ارتباط بيسيم غواصها به راه خود ادامه داده بودند. در اين ميان ضمن اين
كه بين ستونها فاصله افتاده بود ارتباط آنها نيز با يكديگر قطع شده بود. با مد آب و
تلاطم فوق العاده و تغيير جهت آن ، برادران جناح چپ و وسط، عملا از مقابل اسكله رد
شده ؛ ولى در محور راست ، نيروها توانسته بودند، حدود ساعت 4 صبح ، در سمت چپ اسكله
به پد هليكوپتر برسند. اكنون بايستى تصميم مى گرفتند: آيا ماموريت نيروهاى ديگر را
بايد انجام بدهند؟ چگونه ؟ تصميم مشخص بود. در همانجا با مشورتى كوتاه ، طرحى ريخته
شد كه بر طبق آن ، وارد عمل شدند. بر اساس اين طرح ، در صد مترى اسكله ، فرمانده
نيروهاى محور راست ، به همراه معاون خود و يكى از مسئولين دسته ها، از گروه جدا شده
، به طرف اسكله حركت كردند و به زير آن رسيدند. اين برادران ، با يك سلسله حركات و
تاكتيكهاى بى نظير، موفق شدند خود را به بالاى اسكله - روى پد هليكوپتر - برسانند.
رزمندگان در بالاى پد، به يك سنگر نگهبانى عراقيها برخوردند كه سه نفر نگهبان در آن
مستقر بودند و بايستى اين قسمت از اسكله ، بدون سر و صدا پاكسازى مى شد.
دقايقى گذشت ؛ برادران در تاريكى ايستاده ، منتظر فرصتى براى غافلگير ساختن دشمن
بودند، در اين هنگام ، با خوردن دست يكى از آنها به كلاه آهنى كه در كنار سنگر بود
و با افتادن كلاه بر روى زمين ، يكى از افراد دشمن هشيار شده ، پس از لحظه اى ، به
سوى مكانى كه از آن صدا برخاسته بود، حركت كرد و بدين ترتيب ، ديگر چاره اى جز
درگيرى باقى نماند.
درست در زمان رسيدن نگهبان دشمن به نزديكى غواصان ، يكى از آنها بلند شد و ايستاد.
اين رزمنده ، نظير ساير برادران ، به لباس غواصى سپاه ملبس بود، و لوله مخصوص
لباس نيز به آن آويزان بود. نگهبان مزبور كه در تاريك و روشن بامداد، ناگهان خود را
با موجود عجيب و پر هيبتى مواجه مى ديد، از شدت وحشت بيهوش شد و به زمين افتاد. با
افتادن وى ، رزمندگان توانستند با استفاده از اسلحه كلت ، بدون دادن فرصتى به
نگهبان ديگر، آنها را به هلاكت برسانند.
شعاع پد، حدودا يك كيلومتر بود. برادران غواص ، بسرعت عمليات پاكسازى پد، انهدام
موانع ، و آماده كرن محل براى ورود ديگران را انجام دادند. بدين ترتيب ، نيروها
عازم بالا رفتن از اسكله شدند. در اين هنگام ، يك نفر عراقى - در حالى كه فرياد مى
زد و تيراندازى مى كرد - به بالاى سر نيروهاى خودى رسيد، كه توسط رزمندگان ايرانى ،
با كلت هدف قرار گرفت . دشمن متوجه حضور نيروهاى ايرانى در اطراف پد هليكوپتر شده
بود، اما ديگر دير بود و در اين زمان نصف نيروهاى محور راست ، از اسكله بالا رفته
بودند، بدين ترتيب دشمن از اقدامات خود سودى نبرد و بشدت سركوب شد و نفرات خودى
توانستند بدون دادن تلفات تا ساعت 30/4 به بالاى اسكله برسند.
از اين سوء در وضعيت نوميدى و نگرانى و در شرايطى كه تنها حدود نيم ساعت به روشنى
هوا مانده بود ايستگاه شنود خبر داد كه بالاى اسكله درگيرى است . به دنبال آن ، چند
رگبار تير رسام ، شليك و سپس قطع شد. اكنون بايد دقيقا مشخص مى شد كه آيا عراقيها
تيراندازى كرده اند و يا اين كه نيروهاى پيشتاز، درگيرى را آغاز كرده اند. از آنجا
كه قرار بود رزمندگان ايرانى ، با رسيدن به اسكله ، با پرتاب گلوله منور علامت
بدهند و اين امر اتفاق نيفتاده بود، هنوز شك و دو دلى ، به قوت خود باقى بود. با
اين وجود، سوار شناورها، آماده صدور فرمان حركت شدند.
اين زمانى بود كه هوا روشن شده ، شبح اسكله از دور ديده مى شد. در اين هنگام ، بار
ديگر تيراندازى آغاز شد و همراه آن ، دو گلوله آر پى جى ، نيز شليك شد. با شليك
ديگر گلوله هاى آر پى جى مسلم شد كه نيروها درگير شده اند و دستور حركت سوار
شناورها به سوى اسكله صادر گرديد.
از سوى ديگر، نيروهاى جلو، پاكسازى اسكله را آغاز كردند. در اين حال ، نيروهاى غواص
، با سلاحهاى محدود خود، توانستند از پد هليكوپتر تا بريدگى وسط اسكله را پاكسازى
كنند.
مقاومت دشمن در سمت مقابل ، زياد بود. علاوه بر آن ، رزمندگان خودى همگى خسته شده
بودند و محدوديت سلاح موجود نيز مانع از پيشروى بيشتر آنان از اين نقطه مى شد. در
ساعت 30/5 گروهان سوار شناور به اسكله رسيد. دشمن به علت در دست داشتن سمت راست
اسكله ، با سلاح 57 ميليمترى به سوى قايقهاى خودى شليك مى كرد. با وارد شدن گروهان
سوار شناور، از فشار وارده بر برادران غواص كاهش يافت . تا اين مرحله از كار،
نيروهاى عمل كننده غواص ، تنها چند مجروح داشتند.
از سوى ديگر، با روشن شدن هوا، تعدادى از غواصان محورهاى ديگر، موقعيت را يافتند كه
خود را به اسكله برسانند و تعدادى ديگر نيز توسط نيروهاى خودى ، از سطح آب جمع آورى
شدند.
دريا همچنان تلاطم داشت و حركت قايقهاى سوار شناور، بر روى موجهاى آب ، تلاطم خاصى
به آن بخشيده بود. اما قايقها با سرعت ، بر روى امواج ، به طرف اسكله حركت مى
كردند. در نزديكى اسكله ، دشمن بر روى نيروها توسط چهار لولها، و 75 م م اجراى آتش
مى كرد، كه چند قايق نيز مورد هدف قرار گرفت و تعدادى از رزمندگان ، زخمى شدند.
همزمان يك فروند هواپيماى دشمن نيز در آسمان ظاهر شد ؛ ولى به علت حضور نيروهاى
عراقى بر روى اسكله ، از حمله خوددارى كرد و در عوض ، با تيربار، به قايقهاى ايرانى
حمله كرد و خساراتى نيز وارد ساخت .
در اين هنگام ، يكى از غواصان ، به وسيله چهار لولى كه سه لول آن خراب بود، به طرف
هواپيما تيراندازى كرد. هواپيما هدف قرار گرفت و سقوط كرد و خلبان آن على رغم خارج
شدن از هواپيما، به علت انفجار آن ، كشته شد.
سقوط هواپيما و رسيدن نيروهاى تازه نفس احتياط، همان اندازه در تقويت روحيه نيروهاى
ايرانى موثر بود كه در تضعيف روحيه دشمن ، دشمن در انتهاى سمت راست اسكله ، دو قبضه
توپ 57 م م داشت ، كه با استفاده از آنها، اسكله و مسير قايقهاى ايرانى را زير آتش
مى گرفت . علاوه بر آن ، عراقيها با استفاده از هتل بلند واقع در سمت راست اسكله ،
سنگر گرفته ، نيروهاى ايرانى را مورد هدف قرار مى دادند، در مقابل ، رزمندگان
ايرانى نيز در پناه آتش آر پى جى هاى خود، به جلو رفته ، به پاكسازى و تامين منطقه
اقدام مى كردند. از سوى ديگر، با ورود توپهاى 23 و 106 م م دشمن در سمت راست و شليك
آن به داخل ساختمان هتل ، باقيمانده عراقيها تسليم شدند. بدين ترتيب ، كار تصرف
اسكله نزديك ساعت 8 صبح پايان يافت .
استقرار بر روى اسكله و حملات هوايى
دشمن
با تصرف اسكله ، فرماندهى نيروهاى حمله ور تصميم گرفت كه نيروهاى اضافه ، هر چه
سريعتر، تخليه شده ، فقط تعداد محدودى از رزمندگان براى پدافند باقى بمانند. اين
كار، با توجه به سرعت عمل عراق ، در استفاده از هواپيماها، هر چه سريعتر انجام
پذيرفت و حدود ساعت 10 صبح ، كليه نيروهاى موج اول و دوم عقب كشيده شدند و نيروهاى
احتياط، به تعداد مورد نياز، در اسكله استقرار يافتند.
بالاى اسكله ، تعداد چهار قبضه پدافند چهار لول ، دو عدد دو لول ، چند قبضه 57 م م
و دو قبضه شليكا موجود بود، كه بلافاصله ، اقدام به راه اندازى آنها شد. از سوى
ديگر، اسكله البكر نيز كه صبح هنگام به آتش كشيده شده بود در حال سوختن بود.
نخستين فشار دشمن به اسكله الاميه ، با زدن يك موشك به پد هليكوپتر - در ساعت 10
صبح آغاز شد. اين در حالى بود كه در اين مكان ، تعدادى از زخميهاى خودى و عده اى از
اسرايى كه آماده تخليه بودند، مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. بدين جهت ، با هماهنگى
فرماندهى با مسئولين واحدهاى ، قرار شد كه حتى المقدور، تعداد نيروهاى موجود بالاى
اسكله ، محدود باشد تا از تلفات بيشتر جلوگيرى شود.
در اين حال ، طبق گزارشات شنود، نيروهاى دشمن مستقر در اسكله البكر، به علت آتش
سوزى شديد، دائما تقاضاى انتقال از منطقه را مى كردند. سوختن اسكله البكر، از اسكله
خودى در كنار اروند رود - يعنى از فاصله 35 كيلومترى - بوضوح مشخص بود و دود سياه
غليظى آسمان اطراف البكر را پوشانده بود.
در اين وضعيت ، دشمن براى ادامه فشار خود بر روى اسكله الاميه ، از موشكهاى دوربرد
استفاده كرد. علاوه بر موشك صبح ، به هنگام عصر نيز از موشك ديگرى استفاده كرد، كه
به 150 مترى پد هليكوپتر اصابت كرد و دو يا سه نفر تلفات داشت . دشمن علاوه بر
پرتاب موشكها، حدود پنجاه بار نيز اقدام به بمباران هوايى كرد كه فشار زيادى بر
رزمندگان خودى وارد نكرد.
على رغم تصور نيروهاى ايرانى ، مبنى بر عدم فعاليت دشمن در شب ، نخستين موشك دشمن
در ساعت 10 شب به اسكله اصابت كرد و تا صبح 4 فروند موشك ديگر نيز به سوى اسكله
شليك شد كه در نزديكى صبح ، يكى از آنها به اسكله خورد و سه فروند ديگر به انحراف
رفت .
شليك موشك اولى در ابتداى شب ، باعث شد كه از اين پس نيروها دائما در انتظار اصابت
موشك دوم باشند. بدنى ترتيب ، هيچ جاى اسكله ، محل امنى براى استراحت آنها به شمار
نمى رفت .
دشمن توانست حوالى نيمه شب ، هشت فروند شناور خود را به طرف اسكله هاى البكر و
الاميه بياورد. ورود شناورها با وجود مشكلات مربوطه ، گواه اين مطلب بود كه عراق ،
بر حفاظت از اسكله البكر و تصرف مجدد الاميه اصرار داد و بدين ترتيب ، با آمدن
شناورها، واضح بود كه دشمن از صبح فردا، علاوه بر بمباران ، با شناورها نيز به
اسكله حمله خواهد كرد.
روز سوم ، تشديد حملات و تهديدات دشمن
و تصميم به عقب نشينى
به دنبال موشكى كه صبح هنگام به اسكله شليك شد و به آن اصابت كرد، با روشن شدن هوا،
هواپيماهاى دشمن ، در منطقه حضور و به بمباران اسكله پرداختند.
سپس ، ناوچه هاى دشمن نيز آرايش گرفته ، در حالى كه هليكوپترها در بالاى سر آنها
قرار گرفته بودند، به سمت اسكله حركت كردند.
فشار بر روى نيروهاى خودى ، هر لحظه بيشتر مى شد و مشخص بود كه بدون عمليات
پشتيبانى و تكميلى (كه انجام آن به دلايلى صورت نگرفت ) و بدون پشتيبانى هوايى و
دريايى لازم ، مى بايست عمليات تهاجمى پايان مى يافت و نيروهاى خودى اعم از آنهايى
كه روى اسكله مستقر بودند و آنهايى كه در قايقها مى جنگيدند، منطقه را ترك كنند و
سرانجام براساس تدبير اتخاذ شده رزمندگان دلاور جمهورى اسلامى ايران اقدام به عقب
نشينى كردند و ساعتى به ظهر مانده ، كه نيروهاى دشمن از اسكله بالا رفته ولى ديگر
نه از تاسيسات اثرى مانده بود و نه از تجهيزات مربوطه .
از كشته هاى دشمن در اين عمليات ، آمار دقيقى در دست نيست ؛ اما بنا به گفته
رزمندگانى كه در جريان تك به اسكله حضور داشتند، حدود پنجاه تن از دشمن كشته شده و
حدود 110 نفر به اسارت در آمدند ؛ كه به هنگام انتقال آنان ، بر اثر اصابت موشك
دشمن به پد هليكوپتر اسكله ، تعدادى از آنان به قتل رسيدند و حدود 90 تن تخليه
شدند.
12 شهريور 1294 / 3 سپتامبر 1915
شهادت رئيسعلى دلوارى
رئيس على دلوارى فرزند رئيس محمد كد خداى ده دلوار
(185) بود كه در سال 1299 ه.ق متولد شد. او در عصر مشروطيت جوانى بيست و
چهار ساله بود و جوانى بلند همت ، شجاع ، در صدق و وفا بى مانند و در حب وطن كم
نظير و در توكل به خدا ضرب المثل بود. اگر چه سواد كامل و معلومات كافى نداشت . اما
پاكى سرشت و صفات حميده او طورى بود كه زبانزد خاص و عام بود. رئيس على بعد از اين
كه قواى اشغالگر انگليس بوشهر را به تصرف خود در آوردند با شجاعتى وصف ناپذير به
مقابله با متجاوزان پرداخت و شكست سنگينى بر قواى انگليس وارد كرد و در حين مبارزه
با دشمنان اسلام و ايران ، از پشت مورد هدف گلوله فرد خائنى قرار گرفت و در منطقه
تنگك صفر، در بيست و سوم شوال 1333 ه.ق / 3 سپتامبر 1915 به شهادت رسيد.
بوشهر و تاريخچه هجوم انگليسيها به آن
بوشهر از بنادر بزرگ و مهم ايران مى باشد كه قريب به يكصد سال است ، به عنوان مركز
بنادر جنوب كشور شناخته شده است . قبل از ظهور و ورود دين اسلام به ايران ، بندرى
به نام بوشهر اساسا وجود نداشته است و آبادى در دو فرسنگى سمت جنوب بوشهر در ساحل
دريا بوده كه آنجا را (ريشهر)
مى ناميده اند.
به قول مولفين (فارسنامه ناصرى
) و (گنج دانش
)، بوشهر از زمان كريم خان زند رو به آبادى گذاشت و در زمان ناصر الدين
شاه رو به عمران بيشتر گذاشت و از بنادر تجارى مهم محسوب شد. تا در سال 1273 هجرى
قمرى كه شهر هرات از طرف دولت ايران محاصره شد، انگليسيها خائف گشتند و براى انصراف
ايران از تصرف هرات كه كليد هندوستان شمرده مى شد، سى فروند كشتى جنگى به خليج فارس
فرستادند و پس از جنگ با دلاورمردان تنگستان اين بندر را تصرف كردند. (اين درگيرى
بين باقر خان ضابط تنگستانى و پسر رشيدش احمد خان تنگستانى با چهار صد تفنگچى در
قلعه ريشهر روى داد و احمد خان تنگستانى به همراه 72 نفر در اين راه شهيد شدند.)
دومين هجوم قواى انگليس به بوشهر
در آغاز جنگ جهانى اول (1914) قواى روس از شمال و نيروهاى انگليس از جنوب كشور،
ما را در معرض هجوم قرار دادند و كشتيهاى جنگى انگليس در مقابل بوشهر لنگر انداختند
و نيروهاى اشغالگر در 8 اوت 1915، برابر با 17 مرداد 1294 (26 رمضان 1333)، شهر
بوشهر را به اشغال خود در آورند. يك روز از پس از اشغال بوشهر، چهارده نفر از احرار
آن عليه اشغالگران اعتراض كردند ولى چون اهل جدال و اسلحه نبودند دستگير و به
هندوستان تبعيد شدند.
رئيسعلى خان دلوارى و شيخ حسين خان چاه كوتاهى و زاير خضر خان اهرمى سه نفر خوانين
دلير تنگستان از اين وقايع آگاه شدند و تصميم گرفتند كه عليه دشمن قيام ، و در مقام
مدافعه از وطن برآيند.
حدود دو ماه قبل از اين كه قواى انگليس بوشهر را اشغال كنند، جنرال كاكس كنسول
انگليس در خليج فارس ، نامه اى به مرحوم شيخ محمد حسين برازجانى روحانى متنفذ و
مجتهد معروف دشتستان نوشت كه جواب آن نامه انگيزه قيام رئيسعلى دلوارى آن قهرمان
نامى ايران و اسلام شد.
كنسول انگليس در اين نامه از شيخ محمد حسين برازجانى خواسته بود كه از نفوذ خود
استفاده كند و از هرگونه آشوب و قيام عليه اشغالگران جلوگيرى نمايد. در اين نامه
تاكيد شده بود كه از دشمنى با دولت انگليس هيچ سودى عايد ملت ايران نخواهد شد،
بلكه در صورتى كه ايرانيان وارد جنگ شوند، انگليس يك سوم خاك ايران را به تصرف خود
در خواهد آورد.
شيخ ، در پاسخ به اين نامه تمام مصيبتها را از طرف دولت انگليس بر شمرده و اعلام
كرده بود كه چنانچه عمليات انتقام جويانه عليه اشغالگران صورت پذيرد مسئوليت آن بر
عهده انگليسيها خواهد بود.
رئيسعلى ، در نامه هاى متعدد به شيخ محمد حسين برازجانى از براى جهاد و قيام عليه
قواى انگليس كسب تكليف مى كند كه سرانجام مرحوم شيخ صورتى از حكم جهادى كه مراجع
شيعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضميمه حكم خود مبنى بر وجوب جهاد با كفار
انگليسى و جلوگيرى از رخنه آنها به بنادر جنوب و دشتى و تنگستان و لزوم همكارى
خوانين اين مناطق و بسيج مردم مسلمان براى رفتن به ميدان جنگ صادر مى كند و براى
همه خوانين مى فرستد.
رئيسعلى دلوارى همين كه از حكم جهاد مرحوم شيخ محمد حسين برازجانى و ديگر مراجع
دينى آگاهى مى يابد، آماده نبرد با قدرت امپراتورى انگليس مى شود و مقدمات كار را
در خانه حاج سيد محمد رضاى كازرونى فراهم مى سازد.
رئيسعلى همراه دوستش خالو حسين دشتى در اوايل ماه رمضان 1333 ه.ق در عمارت حاج سيد
محمد رضا كازرونى ، پس از مذاكراتى با وى آمادگى خود را براى دفاع از بوشهر و
جلوگيرى از پيشروى نيروهاى انگليسى اعلام مى دارد.
رئيسعلى پس از اظهار تشكر، قرآن مجيد را مى طلبد و همين كه خادم قرآن مى آورد برمى
خيزد و تعظيم مى كند و با احترام تمام آن را روى ميز جلو خود مى گذارد، آن گاه رو
به حاضرين كرده و مى گويد:
(اى كلام الله گفتار مرا شاهد باش . من
به تو سوگند ياد مى كنم كه اگر انگليسيها بخواهند بوشهر را تصرف كنند و به خاك وطن
من تجاوز نمايند در مقام مدافعه برآيم ، و تا آخرين قطره خون من بر زمين نريخته است
، دست از جنگ و ستيز با آنان نكشم ، و اگر غير از اين رفتار كنم در شمار منكرين و
كافرين به تو باشم ، و خدا و رسول از من بيزار شوند)
بعد از اشغال شهر بوشهر در 26 رمضان 1333 هق ، نيروهاى انگليسى قصد تصرف ناحيه
دلوار را مى كنند. دلوار محلى بود كه پيش از آن چند بار سربازان انگليسى بدانجا
تجاوز كرده اما طعم تلخ شكست را در ناحيه چشيده بود.
رئيسعلى خان دلوارى و شيخ حسين خان كوتاهى و زاير حضرخان اهرمى كه از اين وقايع
آگاه و در مقام دفاع از وطن بر مى آيند.
قيام دليران تنگستان عليه اشغالگران انگليس آغاز مى شود و نيروهاى متجاوز انگليس كه
قريب به پنچ هزار بودند در دام دلير مردان تنگستانى گرفتار مى آيند و عده زيادى از
متجاوزان انگليسى در اين حمله از بين مى روند. قيام مردم تنگستان بر روى هم هفت سال
طول مى كشد و در اين مدت دليران تنگستانى دو هدف عمده را دنبال مى كند:
1 - پاسدارى از بوشهر و دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سكوت خود.
2 - جلوگيرى از حركت قواى بيگانه به درون مرزهاى ايران و دفاع از استقلال وطن .
رئيسعلى دلوارى كه در حقيقت روح قيام شورانگيز مردم جنوب ايران به شمار مى رفت و از
حيث خصائص اخلاقى و نظامى بر سايرين تفوق داشت ، قبل از اين كه زندگى را به درون
گويد، بارها مرگ خود ررا پيش بينى كرده بود تا اين كه سرانجام ، در شب هجوم دشمن در
ناحيه (تنگگ صفر)هنگام
شبيخون به دشمن از پشت سر توسط غلامحسين تنگكى در روز بيست و سوم 1333 هق به فيض
شهادت نايل مى آيد. درباره علل قتل رئيسعلى به صراحت نمى توان چيزى گفت چه وقايع
نگاران و مورخان آن عصر به اين موضوع اشاره اى نكرده اند. ولى غلامحسين تنگكى قبل
از به شهادت رساندن رئيسعلى خطاب به صاحب منصب انگليسى گفته است :
(من تشنه خون رئيسعلى هستم چون جد او قاتل پسر عموى من است و مدتهاست كه
منتطر هستم با يك گلوله او را سوراخ كنم .)
|