روزها و رويدادها

على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى

- ۱۵ -


زندگينامه شهيد محمد على رجايى 
شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 ه.ق در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يغنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و صمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس ‍ آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .
ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش ‍ موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .
شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.
به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه (اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام (ره ) بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.
زندگينامه شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر 
شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، در سال 1312 در يك خانواده پيشه ور ساده در شهر كرمان به دنيا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت و سپس به تحصيل علوم دينى در مدرسه معصوميه آن شهر پرداخت .
همزمان ، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را نيز ادامه داد و پس از اخذ ديپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالى علوم اسلامى را در حوزه علميه قم طى كرد. وى فقه را در محضر مرحوم آيت الله بروجردى ، فقه و اصول را در محضر امام خمينى (ره ) و تفسير و فلسفه را نزد علامه طباطبايى فراگرفت .
شهيد باهنر سپس به تحصيلات دانشگاهى رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ ليسانس در رشته الهيات و بعد از آن موفق به اخذ فوق ليسانس در رشته علوم تربيتى و سپس دكتراى الهيات از دانشگاه تهران شد.
شهيد باهنر ضمن تدريس و ايراد خطابه و برنامه ريزى ، دينى ، به تاليف كتب درسى اشتغال ورزيد و حدود سى كتاب و جزوه تعليمات دينى را براى تدريس (از دوره ابتدايى تا دانشسرا) تاليف كرد؛ وى همزمان ، فعاليتهاى اجتماعى خود را نيز ادامه داد و در تاسيس (دفتر نشر و فرهنگ اسلامى ) كانون توحيد و (مدرسه رفاه ) نقش موثرى داشت .
شهيد باهنر در سال 1341، همكارى خود را با نهضت اسلامى و سياسى روحانيت به رهبرى امام خمينى (ره ) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس از ايراد سخنرانى هايى در مساجد، (هدايت )، (الجواد) و (حسينيه ارشاد)، به مناسبت سالگرد حادثه (فيضيه )، دستگير شد و پس از آن متناوبا شش بار به زندانهاى كوتاه مدت محكوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گرديد و بالاجبار در جلساتى كه به عنوان كلاس درس ‍ برپا مى شد، سخنرانى و به بيان نقطه نظرات اسلامى ، انقلابى خود مى پرداخت .
وى در سال 1357 به فرمان امام (ره ) و به همراه چندتن از ياران ، مامور تنظيم اعتصابات شد و در همان سال نيز با فرمان امام (ره ) به عضويت شوراى انقلاب اسلامى در آمد.
ديگر مسئوليتهاى شهيد باهنر پس از پيروزى انقلاب اسلامى عبارتند از:
مسئوليت نهضت سواد آموزى ، نماينده مردم كرمان در مجلس خبرگان ، نماينده شوراى انقلاب اسلامى در وزارت آموزش و پرورش ، نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى .
شهيد باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور و آينده نونهالان انقلاب بى اندازه توجه داشت و مدام در فكر بهبود و پيشرفت آن بود، سرانجام در كابينه محمد على رجائى به سمت وزير آموزش و پرورش منصوب شد. پس از فاجعه شوم بمب گذارى در دفتر حزب جمهورى اسلامى و شهادت دكتر بهشتى ، شهيد باهنر به عنوان دبير كل حزب جمهورى اسلامى انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهيد رجائى به سمت رياست جمهورى ، به عنوان نخست وزير جمهورى اسلامى به مجلس معرفى شد كه با راى قاطع مجلس به تشكيل كابينه خود پرداخت .
اين شهيد فرزانه و سراسر اخلاق و اخلاص و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمديده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه تلاش ، به همراه يار و ياور ديرينه اش (محمد على رجائى ) رئيس جمهور اسلامى ايران ، در هشتم شهريور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزيرى كه به دست منافقين كوردل صورت گرفت به مقام منيع شهادت دست يافت .
9 شهريور 1357 
ناپديد امام موسى صدر 
روز نهم شهريور هر سال ، در لبنان اوضاع خاصى وجود دارد. مناطق مسلمان نشين كشور اعم از شمال ، جنوب و حتى بيروت به حال تعطيل در مى آيد.
كارمندان مسلمان ادارات دولتى دست از كار مى كشند، فعاليت فرودگاه بين المللى بيروت چند ساعت متوقف مى شود. مردم غرق در ماتم و اندوه ، گروه گروه به خيابانها مى آيند و پس از انجام تظاهرات و راهپيمايى ، در مساجد و حسينيه ها و تكايا گرد هم مى آيند. آنها با قلوبى سرشار از عشق و صفا چشم انتظار بازگشت گمشده اى والا و بسيار عزيز را دارند، گمگشته اى كه همه واژه هاى مقدس خود را يكجا در وجود او مى جويند، اسلام ، امام خمينى (ره )، انقلاب اسلامى ، مبارزه و...
آنها با قطع اميد از همه جا را همه كس ملتمسانه دست دعا به درگاه الهى بلند مى كنند و آرزوى بازگشت معجزه آساى اين يار و ياور بزرگ و ديرين خود را مى نمايند. اين مراسم همه ساله با شور بسيار تكرار مى گردد.
از تولد تا هجرت  
امام موسى صدر در 24 اسفند 1317 در خانواده اى كه اصالتا از جبل عامل بود در شهر مقدس قو تولد يافت . نام اين خانواده روحانى با علوم دينى ، اجتهاد، ترقى خواهى و مبارزه با استكبار و شورش عليه ستمگرى پيوند خورده و در همين راه بسيارى از فرزندان عالم خود را در لبنان ، عراق و ايران فدا كرده است . پدر امام موسى صدر آيت الله صدر، رئيس حوزه علميه قم ، فرزند آقا سيد اسماعيل صدر از مراجع بزرگ تقليد شيعه است كه پس از ميرزاى شيرازى مرجعيت به ايشان منتقل گرديد، اما ايشان از ادامه آن صرفنظر كردند. مادر امام موسى صدر، دختر آيت الله قمى (كه پس از رحلت مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى ، همراه با آيت الله بروجردى به مرجعيت رسيدند) مى باشد.
امام موسى صدر پس از پايان دروس حوزوى وارد دانشگاه تهران و در رشته حقوق موفق به اخذ ليسانس شد. در مسافرتى كوتاه كه به لبنان داشت حضرت آيت الله سيد شرف الدين (رهبر شيعيان لبنان ) به وى علاقمند شدند. امام موسى صدر در سال 1959 ميلادى (1338) به دعوت مصرانه سيد شرف الدين و به پيشنهاد حضرت آيت الله بروجردى به لبنان هجرت نمود و امام جماعت يكى از مساجد شهر صور گرديد. به سبب اين كه آيت الله سيد شرف الدين همواره سخنانى بر زبان مى آوردند كه حاكى از صلاحيت امام موسى صدر براى جانشينى خود بود، يكسال بعد و پس از رحلت سيد شرف الدين رهبر شيعيان لبنان شد.
فعاليتهاى امام موسى صدر در لبنان 
دهه 1970، در لبنان ، دهه تجديد حيات اسلام ، قدرتمند شدن مسلمانان و احياى عزت و شرف شيعيان بود. در گذشته هاى نه چندان دور مسلمانان شيعه لبنان احساس حقارت مى كردند و در بدترين شرايط اجتماعى ، سياسى ، فرهنگى و اقتصادى بسر مى بردند، زيرا دولت فرانسه كه به ظاهر سلطه خود را از لبنان برچيده بود، جهت محروم نگهداشتن شيعيان در آن كشور برنامه ريزى وسيعى كرده بود. شيعيان در لبنان جا، مكان حق و حقوقى نداشتند و در اثر فقر و فلاكت اجتماعى ، سركوفتهاى مداوم عوامل وابسته از خود بيزارى مى جستند و به مكاتب ديگر پناه مى بردند. جهل به فرهنگ غنى اسلام كه توسط استعمارگران ، به مسلمانان لبنان تحميل شده بود مزيد بر علت بود؛ فقر فرهنگى و اقتصادى به حدى رسيده بود كه مسلمانان جنوب ، مراسم عروسى و عزاى خود را در كليساها برگزار مى كردند و اموات خود را در گورستان مسيحيان دفن مى كردند. دختران محروم شيعه براى فرار از فقر راهى بيروت مى شدند و بتدريج طعمه دام باندهاى فساد و فحشاى عوامل ضد اسلامى مى گشتند. از سوى ديگر اين فقر و جهل سبب گرايش جوانان شيعه به مكاتب الحادى شده بود تا جايى كه حزب كمونيست و اكثر احزاب چپ لبنان را شيعيان سر خورده از همه جا تشكيل مى دادند. در اين دوران امام موسى صدر با فعاليتهاى شبانه روزى و مسافرتهاى مكرر، به روستاها و شهركهاى مسلمان نشين به آموزش ‍ مسائل فرهنگى و اعتقادى پرداخت . در اثر مجاهدتهاى ايشان ، سرنوشت لبنان عوض شد. جوانان شيعه وى را همچون نگين انگشترى در ميان گرفتند، ترس و وحشت را به كنارى زدند و در جهت احقاق حقوق را دسته رفته خود را بازيافتن عزت و شرف دينى خويش با امام موسى بيعت كردند.
فعاليتهاى امام موسى ؛ علاوه بر آگاهى دادن مستمر به شيعيان ، مشتمل بر مجموعه اى از خدمات است كه موارد زير آن جمله است :
تاسيس موسسه صنعتى حرفه اى جبل عامل ، چندين كارگاه آموزشى ، مدارس متعدد، مدرسه مذهبى صور براى تربيت روحانيون شيعه ، چند انجمن مطالعات اسلامى ، چند دارالايتام براى فرزندان شهداى جنگهاى داخلى و عليه اسرائيل ، تعدادى بيمارستان و مدرسه پرستارى و...
او سعى نمود فئوداليسم سياسى و اقتصادى چندين خانواده حاكم بر لبنان را در هم بشكند كه البته موفق هم بود. امام موسى هويت اسلامى را به محرومان جنوب و ديگر نقاط لبنان بازگرداند و همواره با بيسوادى و بيكارى و آوارگى مبارزه كردند. اما تنها كار فرهنگى كارگشا نبود و شيعيان بايد به يك تشكيلات مكتبى - سياسى براى احقاق حقوقشان دست مى يافتند؛ بدين منظور با تهييج و بسيج مردم و فشار بر دولت ، سرانجام توانست قانون شماره 72/67 مورخه 19/2/1967 را درباره تشكيلات مربوط به امور شيعيان در مجلس لبنان به تصويب رساند و با انتخابات آزاد از سوى مردم به رياست اين مجلس انتخاب گرديد، اين قانون به اعتبار اين كه لبنان متكى بر سيستم فرقه هاى مذهبى مى باشد (و بر همين اساس ‍ تشكيلات خاص براى فرقه اسلامى سنى و تشكيلات ويژه اى براى فرقه دروزى تاسيس شده بود) تصويب شد.
خط كلى و روش امام صدر پيش از جنگ  
امام موسى صدر به محض انتخاب به رياست شوراى عالى اسلامى شيعى در تاريخ 22/5/1969 در يك سخنرانى كه در گردهمايى انتخاب كنندگانش ايراد كرد، اهداف شوراى عالى اسلامى شيعه را در زمينه تنظيم امور فرقه اسلامى شيعى و كوششهاى فرزندان اين مذهب به شرح زير ترسيم نمود:
- ايفاى كامل نقش اسلامى خود از حيث انديشه ، عمل و جهاد با تاكيد بر اين كه تشكيلات مطلقا باعث تفرقه ميان مسلمين نبوده ، بلكه وظيفه ايجاد اتحاد كامل از طريق گفتگو و تفاهم ميان نمايندگان حقيقى را آسان مى سازد.
- بهبود بخشيدن به اوضاع اجتماعى ، اقتصادى ، بسيج جسمى - روحى آنان و تجهيز نيروهايشان براى انجام وظيفه به طور كامل براى حراست از خاك ميهن و دفاع از آن در برابر دشمن غدار (اسرائيل )، ضمن مشاركت صحيح با برادران سنى براى كمك به پايدارى فلسطين در جهت آزادى سرزمينهاى غصب شده .
- پيكار با جهل ، فقر و عقب ماندگى ، بى عدالتى اجتماعى و همكارى با همه خانواده هاى روحانى لبنان در راه مبارزه با فساد روزافزون اخلاقى كه سرنوشت لبنان و همه جهان را تهديد مى كند، تا هر چه بيشتر به صورت دستى نيرومند و بازويى توانا براى لبنان و اسلام در هر جا كه هست در آيند.
در نخستين بيانيه عمومى كه در تاريخ 10/6/1969 صادر شد به گونه اى ويژه تاكيد كرد كه :
فرزندان فرقه اسلامى شيعه براى بذل همه نيروهاى خود و ايثار جان در راه اعتلاى اسلام و دفاع از ميهن و مشاركت با كشورهاى عربى برادر، در آزاد ساختن فلسطين مقدس و پشتيبانى از مقاومت فلسطينيان آماده اند.
روش امام صدر 
به هنگام تجاوز اسرائيل غاصب به جنوب لبنان سكنه اين منطقه به مهاجرت پرداختند، امام صدر رهبرى جنبش را به دست گرفت ، از مقامات لبنانى خواست تا با تجهيز روستاهاى جنوب به استحكامات دفاعى ، اهالى آنجا را آموزش داده مسلح نمايد. همچنين خطراتى كه جنوب لبنان را در نتيجه مطامع و اهداف توسعه طلبانه اسرائيل تهديد مى كرد، تشريح نمود و اهالى را به عدم مهاجرت و اقامت و استقامت دعوت كرد.
امام موسى صدر در تاريخ 13/5/1970 به ابتكار خود و با شركت روساى دينى فرقه هاى مختلف جنوب ، (هيات پشتيبانى و يارى جنوب ) را براى حمايت از خواسته هاى مربوط به پايدارى و دفاع از فلسطين تاسيس ‍ نمود و مردم را به يك اعتصاب عمومى مسالمت آميز دعوت كرد، كه با موفقيت در تمام مناطق لبنان صورد گرفت و مجلس شوراى نمايندگان در عصر همان روز تشكيل جلسه داد و قانون (تاسيس يك شوراى ويژه جنوب براى برآوردن نيازهاى منطقه جنوب و ايجاد وسايل امنيت و آرامش ) را براى رويارويى جدى با اسرائيل به تصويب رساند.
امام صدر، شعار (السلاح زينت الرجل ) را در لبنان فرياد كرد و اهالى جنوب را به مقاومت در برابر تجاوزات وحشيانه اسرائيل دعوت نمود. در سالن اجتماعات دانشگاه بيروت ، براى بيش از هزار و دويست دانشجو به سخنرانى پرداخت و فرياد برآورد كه : سكوت در برابر تجاوزات اسرائيل به جنوب ، رضايت دادن به خوارى ، و خيانت به لبنان است ... اسرائيل ، اسلام و اعراب ، فلسطينيان و لبنانيها را مورد تهديد قرار مى دهد، راه حل فقط نابود ساختن اسرائيل است و راه رسيدن به آن همان مقاومت مومنانه فلسطين است كه بايد گسترش يابد تا هسته نبرد همه جانبه مردمى گردد. جمله معروفش براى هميشه در اذهان فلسطينيان خواهد ماند كه گفت :
(مقاومت فلسطينى شعله اى است مقدس كه ما آن را با جسم و جان خود حفظ خواهيم كرد.)
او به حق بزرگترين ياور صديق و حقيقى مقاومت فلسطين بود. او خود و شيعيان لبنان را سپر بلاى فلسطينيان ساخت و مرتبا دامنه نبرد، بلكه صحنه هاى نبرد را از اردوگاههاى فلسطينى به محلات شيعه نشين لبنان كشيد تا مقاومت فلسطين آسيب نبيند و همانند سپتامبر سياه اردن تجربه نگردد. او گفته بود: تا من زنده هستم نخواهم گذاشت دست احدى از شيعه به خون فلسطينيان آغشته گردد. مردم لبنان شهادت مى دهند كه در زمان امام صدر هيچ كس از نبرد با اسرائيل منع نشد، بلكه مبارزه با اسرائيل ، افتخار و هرگونه تماس و مسالمت با اسرائيل حرام شمرده مى شد زيرا امام صدر گفته بود: التعامل مع اسرائيل حرام ... اسرائيل شر مطلق ...
امام موسى از مقاومت فلسطين در مقابل حكومت لبنان و احزاب دست راستى قاطعانه دفاع نمود و بارها مصالح شيعيان را فداى مصالح فلسطين كرد. در سالن يونسكو صريحا به ياسر عرفات گفت : اى ابوعمار! حرمت قدس ابا دارد از اين كه به دست غير مؤ منين آزاد گردد.)
در روز جمعه 18 / 5 / 1973 طى خطبه نماز جمعه در مسجد صور، اصل مقدس بودن تلاش و جهاد در راه آزادى فلسطين را اعلام داشت و گفت : تلاش براى آزادى فلسطين ، تلاش براى آزادى مقدسات اسلامى و مسيحى و تلاش براى آزادى انسان است و همچنين تلاش براى جلوگيرى از آلوده شدن نام خداوند در روى زمين ، زيرا صهيونيسم با رفتارهاى خود نام خداوند را آلوده مى سازد.
در جنگ اكتبر سال 1973 كه در ماه مبارك رمضان در گرفت ، امام صدر با صدور پيامى مجاهدين را به جهاد در راه خدا تشويق كرد و گفت :
- اگر پيامبر اسلام (عليه الصلوة والسلام ) تاكيد كرده است كه ما در خلال اين ماه ميهمان خدا هستيم . بهترين شرايط و والاترين نتايجى كه از اين مهمانى حاصل مى آيد جهاد در راه دين و تطهير مقدسات و شرافت انسانى است .
تظاهرات مسلحانه بعلبك كه واقعا لبنان را لرزاند در خاطره ها زنده است در اين راهپيمايى امام صدر از هم ميهنان خواست تا اردوگاههايى براى آموزش ‍ نظامى در بقاع و جنوب ايجاد كنند. او گفت : ما مى خواهيم آماده بشويم و نسلى را بپروريم كه بتواند با يك دست ديگر قرآن برگيرد و باايمان به الله به مبارزه ادامه دهد. ما ناگزير از آموزش نظامى و مسلح نمودن فرزندانمان براى حفظ و حراست از شرف و خانه هايمان و نواميس خود هستيم در اين راه پيمانيها توده هاى مردم مسلمان سوگند ياد كردند كه همچنان خواستار حقوق اجتماعى خويش و همه محرومان باشند و بدينسان ( حركة المجرومين )تولد يافت .
هياءت عمومى مجلس عالى شيعه در تاريخ 29 / 3 / 1975 با حضور 1041 عضو تشكيل جلسه داد و امام صدر رابه عنوان رئيس طايفه اسلامى شيعه تا پايان سن 65 سالگى ايفا كرد.
امام موسى نشان داد كه وجدان تمام گروهها و فرق ملت لبنان نيز هست ، زيرا از تاءيد و حمايت رهبران فكرى و انديشمندان لبنانى برخوردار بود و 190 تن از همين متفكران نامه اى را در تاءييد جنبش محرومين امضاء كردند و نيز مفسرين مطبوعاتى مطالبى تاءييدآميز درباره جنبش محرومين نوشتند.
استاد مفسر مطبوعاتى الياس الديرى در ستون (موضع امروز) در روز نامه اى پرتيراژ (النهار) در تاريخ 1/4/1975 نوشت : (خداوند امام موسى صدر را صد و يك سال حفظ فرمايد تا نافوسى خروشان و فريادى طنين انداز درجهان باشد و وجدانى باشد كه خفتگان غرق در خواب رابه هنگامى كه خلق از نگرانى ديده بر هم نمى گذارند و ناله مى كنند، پر آشوبد. خداوند او را براى طايفه محروم خود و ساير محرومان لبنان در طول تاريخ محفوظ بدارد... شايد براى نخستين بار است كه جنبش يك رجل دينى رنگ فرقه اى ندارد و از تعصب عارى است زيرا و اعجاب و تقدير و همدلى مارونى ها، سنى ها و ارتدكسها را اجماعا به خود جذب كرده است و از اين روى عنوان دفاع از انسان را در لبنان يافته است ، نه دفاع از حقوق طايفه يا فردى از اين طايفه را...). او بهترين منادى وحدت بود، اگر چه رهبرى شيعى بود ولى ، در قلب برادران اهل سنت نيز جايگاهى خاص داشت و بزرگان اهل سنت لبنان نيز او را بزرگ مى شمرند. مسيحيان نيز به او به ديده احترام مى نگريستند. و ايشان را يك روحانى شيعه علاقه مند به حضرت مسيح و آشناى به آيين مسيحيت مى يافتند كه برايشان از انجيل و مسيح مقدس سخنها مى گفت . او در روزهايى كه جنگ داخلى توسط فالانژهاى دست راستى به اوج خود رسيده بود در تلويزيون ظاهر شد و در يك خطابه پانزده دقيقه اى آن چنان معجزه اى نمود كه مسيحيان به خيابانها و محله هاى شيعه نشين ريختند برادران هموطن شيعه و مسلمان خود را در آغوش گرفتند و كشيشهاى لبنان اعتراف كردند كه روحانيت و قداستى كه امام موسى صدر در طول يك ساعت وعظ در ديرها به وجود آورد از تاثير كشيشان در طول 7 سال بيشتر بوده است .
به طور كلى موضع امام صدر از همان آغاز جنگ داخلى لبنان يعنى از اوايل سال 1975 تا زمانى كه ناپديد شد به شرح زير استوار بوده است :
1 - حفاظت اصل همزيستى مسالمت آميز فرقه هاى مذهبى مختلف كشور لبنان و تلاش در جهت جلوگيرى از تجزيه كشور
2 - حفظ اصل همزيستى مسالمت آميز لبنان و فلسطين و حمايت همه جانبه از انقلاب فلسطين .
3 - تكيه بر اصل مبارزه در جهت رفع هرگونه اختلاف و تفرقه براى به ثمر رسانيدن اصلاحات سياسى و اجتماعى .
4 - اجتناب از تعصبات مذهبى و فرقه اى و احتراز از هر گونه درگيرى و ستيز فرقه گرايانه .
5 - احترام به رعايت دفاع از خويشتن براى هر گروه و دسته يا افراد.
6 - مبارزه با خط تجزيه كشور و تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان و جلوگيرى از سركوب شدن انقلاب فلسطين .
7 - مبارزه مداوم با اسرائيل تجاوزگر تا نابودى كامل غاصب فلسطين .
سرانجام اين مجاهد نستوه و مبارز خستگى ناپذير با هدف ، ايجاد اتحاد بين اعراب و جلب حمايت كشورهاى عربى و متقاعد ساختن آنان به منزوى كردن اسرائيل متجاوز و تحريم هرگونه رابطه با اشغالگران فلسطين و به منظور تقويت جنبش محرومين و تهيه سلاح ، به كشورهاى مختلف مسافرت كرد، و پس از سفر به الجزيره و مذاكره با مقامات آن كشور در تاريخ 25 اوت 1978 به همراه شيخ محمد يعقوب و يك روزنامه نگار به نام عباس بدر الدين ، وارد طرابلس شد و پس از پنج روز اقامت در هتل شاطى ليبى ، (همزمان با اوجگيرى مبارزات ملت شريف ايران و شكوفايى انقلاب اسلامى ) خبر ناپديد شدن اين سلاله پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) انتشار يافت . ايشان طبق برنامه مى بايد پس از ليبى به ايتاليا مسافرت مى كرد. دولت ايتاليا با ارائه مدارك معتبر ورود ايشان را به ايتاليا (كه توسط ليبى ادعا مى شد) تكذيب نمود. و تاكنون سرنوشت اين مجاهد نستوه در پرده ابهام باقى مانده است .
اولسپتامبر 1939 / 10 شهريور 1318
آغاز جنگ جهانى دوم (1945 - 1939) 
جنگ جهانى دوم ، آتشى بود كه شعله هاى آن تقريبا در سراسر نيمكره شرقى زبانه كشيد و هستى ميليونها تن از مردم جهان را نابود كرد و در اوضاع سياسى ، اقتصادى و حتى فرهنگى ملل جهان بويژه آنهايى كه مستقيم يا غير مستقيم درگير آن شدند تحولات و دگرگونيهاى عميقى به وجود آورد.
مرگ آريستيد بريان Briand Aristide (1932 - 1862) سياستمدار معروف فرانسه در هفتم مارس 1932 و نيز نايل آمدن آدولف هيتلر AdolfHitler (؟ 1945 - 1889) به مقام صدارت عظماى آلمان در 30 ژانويه 1933 دو روز سرنوشت ساز تاريخى بودند كه ، بعد از آن اروپا به سراشيبيس جنگ افتاد.
رويداد نخست ، راه اقدامات و ابتكارات ملل را براى تشكيل سازمان صلح و امنيت دسته جمعى مسدود ساخت و رويداد دوم ، دول جهان را بخ مسابقه مجدد تسليحاتى سوق داد. از آن به بعد قدرت جامعه ملل روز به روز به افول رفت و سيستمهاى منطقه اى براى حفظ صلح كه به موجب معاهده لوكارنو (174) Locarno (16 اكتبر 1925) و عهدنامه بالكان و... به رسميت شناخته شده بودند به طور عملى ملغى شدند، در حالى كه دولت آلمان نقشه وسيعى براى تجديد تسليحات خود طرح مى كرد.
آلمان در اكتبر سال 1933 از كنفرانس خلع سلاح خارج شد و در مارس ‍ 1935 با نقض پيمان ورساى (175) خدمت نظام اجبارى را مجددا برقرار ساخت . از سوى ديگر توافقى كه به موجب معاهده واشنگتن (6 فوريه 1922) و معاهده دريايى لندن (22 آوريل 1930) و پيمان دريايى آلمان و انگليس (18 ژوئن 1935) راجع به تجديد تسليحات دريايى به عمل آمده بود يا عملى نشد و يا از طرف دولتهاى آلمان و ژاپن ملغى گرديد. آلمان در هفتم مارس 1936 فسخ معاهده لوكارنو را اعلام كرد و سربازان آن كشور ايالت رنان Rhenane را مجددا اشغال كردند. از طرف ديگر حمله جديد ژاپن در سال 1937 به چين مقررات متاركه جنگ را كه در مه 1932 منعقد شده بود نقض كرد. ژاپن و آلمان شركت در كنفرانس كشورهاى امضاء كننده پيمان 9دولت را كه در سال 1922 راجع به امور چين منعقد شده بود به طور آشكار رد كردند. دخالت جامعه ملل كه ژاپن از سال 1923 به بعد از عضويت آن استعفا داده بود، بى نتيجه ماند. آلمان نيز در اكتبر 1933 از عضويت جامعه ملل استعفا داد.
از سال 1936 به بعد محقق شد كه آلمان ، ايتاليا و ژاپن حاضر شده اند كه خطرات جنگ را تحمل كنند. هيلتر پيشواى آلمان نازى در فوريه 1938 با در دست گرفتن فرماندهى كل قواى آلمان ، موقعيت خود را استحكام بخشيد و بتدريج مقامات حساس و مهم دولت را به نازى هاى اتريش ‍ بخشيد. روز 12 مارس قواى آلمان از مرز اتريش سرازير و روز بعد الحاق اتريش به آلمان اعلام شد.
هيتلر مصمم شد تا با يارى سه ميليون چك آلمانى زبان ساكن ايالت (سودت )، آن كشور را نيز ضميمه آلمان سازد. در ماه مارس سال 1939 هيلتر علنا به چكسلواكى حمله كرد و سرتاسر آن كشور را اشغال و به آلمان الحاق نمود.
پس از اشغال اين دو كشور هيتلر شروع به تهديد لهستان كرد و در اوت 1939 آلمان و اتحاد جماهير شوروى (سابق ) قرار داد عدم تجاوز با يكديگر را امضاء كردند.
روز اول سپتامبر 1939 قواى موتوريزه آلمان با حمايت گسترده (لوفت وافه ) Waffe Luft (نيروى هوايى آن كشور) ظرف چهار هفته ، لهستان را تصرف كرد. بهانه جنگ مزبور، ظاهرا تحميل مقررات سنگين و حقارت آور (عهدنامه ورساى ) (28 ژوئن 1919) بر آلمان بود. پس از اين تجاوزات ، لهستان ، بريتانيا و فرانسه مشتركا عليه آلمان اعلام جنگ دادند، و در ماه ژوئيه ، نبردهاى هوايى آلمان و انگليس در گرفت .
در نهم آوريل 1940، آلمان به دانمارك حمله كرد و آن كشور را وادار به تسليم نمود. در حمله به نروژ، قواى فرانسوى و انگليسى به كمك نيروهاى نروژى شتافتند، اما مقاومت آنها نيز در 10 ژوئن پايان يافت . آلمان در 10 مه همان سال به هلند، بلژيك ، لوگزامبورگ حمله ، و آنها را متصرف شد. در 26 ماه مه ارتش بلژيك نيز تسليم شد.
در روز پنجم ژوئن 1940 قواى آلمان نازى خطوط دفاعى ارتش فرانسه را در هم شكسته و بسرعت عازم جنوب شدند. ايتاليا بعنوان متحد آلمان ، در روز 10 ژوئن به فرانسه اعلان جنگ داد. آلمانها پس از ورود به پاريس در 22 ژوئن 1940 شرائط صلح خود را به فرانسه ديكته كردند كه براساس آن فرانسه به دو قسمت تقسيم شد. بخشى از آن زير نفوذ آلمان و بخش ديگر كه پايتختش شهر (ويشى ) Vichy بود تحت حاكميت فرانسه قرار گرفت . رياست حكومت را مارشال پتن .
Petain Philippe Henri (1951 - 1856) بر عهده داشت . فرانسه ويشى در سال 1942 توسط قواى آلمان اشغال شد اما حكومت پتن تا سال 1944 باقى ماند.
در ژوئيه 1940 نيروهاى آلمانى ، حملات هوايى خود را با (عمليات عقاب ) عليه انگلستان آغاز كردند. انگليسى ها به علت دارا بودن دستگاههاى رادار ضربات فراوانى بر نيروهاى (لوفت وافه ) وارد ساختند.
در ماه ژوئن 1941 ارتشهاى زمينى و هوايى هيتلر خاك اتحاد جماهير شوروى را مورد تهاجم قرار داده و شروع به پيشروى كردند. اين تهاجم با مقاومت مردم در استالينگراد (نبرد استالينگراد) متوقف شد. در طول جنگ دولتهاى محور (آلمان ، ايتاليا، ژاپن ) سرزمينهاى تازه اى را نيز فتح كردند.
در هفتم دسامبر 1941 ژاپنيها (بندر پرل هاربر(176)))HarburPearl را مورد تهاجم قرار دادند و سرانجام آمريكا در ماه مه 1942 عليه دولتهاى محور، وارد جنگ شد.
در اواخر سال 1942 انگليسى ها ضد حمله وسيعى را تدارك ديدند و توانستند بتدريج آلمانيها و ايتاليائيها را از شمال آفريقا بيرون برانند (جنگ العلمين ) (177).
در سال 1943 متفقين با حمله به سيسيل اقدام به گشودن جبهه دو مى كردند. اين نيروها پس از سرنگونى موسولينى در ژانويه 1944 در بندر (گنزيو) در نزديكى رم پياده شدند.
در 6 ژوئن 1944 ارتشهاى عظيمى از نيروهاى آمريكا، انگليس ، كانادا در ساحل (نور ماندى )فرانسه كه در اشغال نازيها بود پياده شدند. در عمليات (نور ماندى )به فرماندهى (ژنرال )آيزنهاور)متفقين ضربات مرگبار خود را بر پيكر ماشين جنگى آلمان وارد ساختند و پس از نبردهاى شديدى آلمانيها به عقب رانده شدند و سرانجام در روز 15 اوت 1944 قواى متفقين در جنوب فرانسه پياده شدند.
در فوريه 1945 خط دفاعى (زيگفريد)شكسته شد و نيروهاى متفقين در ماه مارس وارد آلمان شدند در ژانويه 1945 نيروهاى اتحاد جماهير شوروى (سابق ) بسرعت هاى قواى آلمان را از خاك خود بيرون داندند و از شرق به آلمان نزديك شدند. نيروهاى مشترك انگليس و آمريكا نيز از غرب آماده جمله به پايتخت آلمان شدند.
روز 24 آويل قواى شوروى (سابق ) وارد برلن شد و به قواى آمريكا پيوست سرانجام ارتش آلمان تسليم و اين جنگ خونين روز هشتم ماه مه 1945 در قاره اروپا پايان يافت .
ارتش آمريكا براى تسليم نهايى ژاپن و نيز نمايش قدرت بمب اتمى بر فراز شهرهاى (هيروشيما)و (ناكازاكى )پرتاب كرد (6 و9 و اوت 1945) و مقاومت آن كشور را در هم شكست . ژاپنيها درتاريخ 14 اوت 1945 تسليم بلاشرط را پذيرفتند و به اين ترتيب جنگ جهانى دوم ، در تمامى جبهه ها رسما به پايان رسيد.
اين جنگ كه بزرگترين و هوالناكترين جنگ در طول تاريخ بشر، تا به امروز است چهار تغيير اساسى در وضع بين المللى به وجود آورد:
1 - سيستم قديمى دولتهاى اروپا كه در جنگ جهانى اول ، ضربه خرد كننده اى بر آن وارد شده بود، تقريبا از ميان رفت . فرانسه ديگر به صورت يك دولت قدرتمند در قاره اروپا نبود وانگلستان ديگر قادر نبود با افزودن وزنه سياسى خويش سياست خود را درباره تعادل قوا، در مقابل نيرومندترين كشورهاى قاره اروپا دنبال كند.
2 - صحنه قطعى قدرت جهانى ، از محل طبيعى قديمى اروپائى به ايالات متحده و روسيه شوروى تغيير مكان داد و هر كدام از اين دو كشور امكان يافتند كه كانون سلطه جهانى شوند.
3 - اختراع سلاحى جديد، مفاهيم جغرافياى نظامى را به طور مؤ ثرى تغيير داد، و در عصر سلاحهاى اتمى ، ضعف روز افزونى در اركان دولتهاى صنعتى غرب بويژه بريتانيا، راه يافت .
4 - نيروى حياتى ناسيوناليسم تا آسيا و آفريقا توسعه يافت و ملتهاى استعمار شده خواستار استقلال داخلى و پايان يافتن سلطه امپرياليزم شدند و اين امر وضع موجود سياسى و اقتصادى را واژگون ساخت .
از نتايج ناپدار جنگ جهانى دوم مى توان به : كنفرانس (يوتسدام )Potsdam
(178) كه براى روشن شدن نحوه اداره آلمان در ژوئيه 1945 در شهر پوتسدام نزديك برلين ، مركب از نمايندگان ايالات متحده ، و اتحاد جماهير شوروى تشكيل شده بود اشاره كرد. در اين كنفرانس دول متفق بر محاكمه سران نازى ، گرفتن غرامت جنگى به صورت جنسى از آلمان و نيز كوچاندن آلمانيهاى ساكن اروپاى شرقى به خاك اصلى آلمان توافق كردند. على رغم اين توافقها، اختلاف نظر شديدى درباره سرنوشت كشورهاى اروپاى شرقى ، آينده يونان و چگونگى كنترل تنگه هاى (بسفر و داردانل ) ميان اتحاد جماهير شوروى (سابق ) و ايالات متحده آمريكا و انگليس بروز كرد، كه اين نخستين اختلاف آشكار متفقين از آغاز جنگ تا اين زمان بود.
از ديگر نتايج جنگ مى توان به كنفرانس صلح (پاريس ) كه با توافق قدرتهاى بزرگ در ژوئيه 1946 مركب از بيست و يك دولت كه عليه آلمان اعلان جنگ كرده بودند اشاره كرد، هدف اين كنفرانس آن بود تا به امضاى صلحى ميان متفقين با كشورهاى ايتاليا، رومانى ، بلغارستان ، مجارستان و فنلاند كه در طول جنگ از متحدين آلمان بودند نايل گردند. آلمان تنها كشورى بود كه عقد پيمان صلح با آن انجام نگرفت ؛ زيرا اين كشور پس از خودكشى (؟) هيلتر فاقد دولت بود.
كنفرانس مسكو 
در مارس 1947 بار ديگر دول متفق در مسكو اجتماع كردند، دستور كار اين كنفرانس بحث درباره اتريش و آينده آلمان بود. چون روسها حاضر به خروج از اتريش نبودند و در مورد آلمان ، روسها با ديگر كشورها در سه مورد مرزهاى شرقى آلمان ، كميت و كيفيت گرفتن غرامات و وحدت سياسى آن كشور، اختلاف نظر داشتند، همچنين تقسيم جهان به دو قطب غرب و شرق از ديگر نتايج جنگ جهانى دوم بود كه غربيها به بلوك شرقى اصطلاح كشورهاى (پشت پرده آهنين ) و روسها به دول غرب (پرده اورانيوم ) را لقب دادند.
از نتايج پايدار جنگ جهانى دوم مى توان به (ايجاد سازمان ملل ) اشاره كرد كه در ژوئن 1945 نمايندگان پنجاه كشور طرح تاسيس آن را در (سانفرانسيسكو) امضاء كردند و يكسال بعد سازمان ملل كار خود را آغاز كرد. همچنين مى توان به (جنگ سرد) War Cold ميان آمريكا و شوروى (سابق ) اشاره كرد كه مبين كشمكش سياسى - عقيدتى ميان دو ابرقدرت شرق و غرب بود كه بدون استفاده از نيروى نظامى به ايجاد دسته بنديهاى سياسى - نظامى و رقابت تسليحاتى دست زدند.
اثرات جنگ  
بسيارى از اثرات جنگ جهانى دوم چون افزايش قدرت دولتها، ايجاد تلفات سنگين و نيز پيشرفت تكنولوژى و... به مانند جنگ اول جهانى بود. جنگ ، اهميت علوم و اثر آن به صنعت را دو چندان نمود و بسيارى از اختراعات ، چون رادار، موتور جت و انرژى اتمى به منظور استفاده در جبهه هاى جنگ پا به عرصه گذاردند.
جنگ جهانى دوم ، موجب آزادى بسيارى از مستعمرات انگلستان و فرانسه و هلند بويژه در خاور دور گرديد. در طول جنگ 5/7 ميليون سرباز روسى ، 3 ميليون سرباز آلمانى ، 5/1 ميليون سرباز ژاپنى ، 400 هزار سرباز انگليسى ، 300 هزار سرباز آمريكايى ، 210 هزار سرباز فرانسوى ، 187 هزار سرباز ايتاليايى و 147 هزار سرباز كشورهاى كامنولث (179) كشته شدند. كل كشته شدگان جنگ جهانى دوم را حدود 39 ميليون نفر تخمين زده اند كه اتحاد جماهير شوروى (سابق ) با بيشترين آن يعنى 5/17 ميليون نفر در راس كشورهاى مصيبت زده از جنگ قرار گرفت .
تصويب نظام بانكدارى بدون ربا 10 شهريور 1362 
نظام بانكدارى بدون ربا در جمهورى اسلامى ايران ، يكى از دستاوردهاى پرارزش انقلاب اسلامى است . پس از پيروزى ، اداره بانكها براساس موازين اسلامى و احكام الهى ، از جمله خواستهاى بر حق مردم بود. در دى ماه 1358، با اعلام برقرارى حداقل سود تضميين شده ، به جاى بهره سپرده هاى و كارمزد به جاى بهره وامها و اعتبارات مورد مصرف بانكها عنوان شد كه ، بانكها اسلامى شده اند، ولى با عنايت به فقه پرپار اسلام و احكام مربوط به معاملات اسلامى ، اين تغييرات جزيى نمى توانست به عنوان (بانكداى اسلامى )مورد قبول مردم باشد، به همين سبب ، پيش ‍ نويس قانون عمليات بانكى بدون ربا كه به وسيله متخصصين مجرب و آگاهان مسائل شرعى تهيه شده بود به مجلس شوراى اسلامى تقديم شد و در دهم شهريور ماه 1362، از تصويب مجلس و تاءييد شوراى نگهبان گذشت . آئين نامه اجرايى قانون مزيور نيز طرف مدتى كوتاه به تصويب هياءت دولت رسيد و دستورالعملهاى اجرايى مربوطه هم از تصويب شوراى پول و اعتبار گذشت و به بانكهاى سراسر كشور ابلاغ شد و به اين ترتيب نظام بانكدارى بدون ربا، از اول فروردين ماه 1363، توسط بانكهاى كشور به مورد اجرا گذاشته شد.
تاريخچه بانكدارى اسلامى در جهان 
نظام بانكدارى متداول در كشورهاى جهان امروز، نظام متكى بر (ربا)و اخذ بهره هاى كلان از مشتريان است . به عبارتى رساتر، بانكدارى جهان امروز، بر ربا و بهره استوار است ودر كشورهاى سرمايه دارى و غير سرمايه دارى بانكدارى يكى از منابع سرشار حكومتها و بخش خصوصى ، به شمار مى رود. بديهى است اين نظام كه در حقيقت شكل تكامل يافته و پرسودتر نزول خوارى و مرايحه است ، با احكام عاليه اسلام در تضاد كامل است و به همين سبب فكر ايجاد نظام بانكى بر مبناى احكام اسلامى ، از ديرباز بين مسلمانان جهان ، بويژه مردم كشورهاى اسلامى مطرح بود، در اين راستا تلاشهايى هم صورت گرفته است .
اولين بانكى كه در قالب اسلامى موجوديت يافت ، (بانك پس انداز) بود كه در اوايل دهه 1960، در مصر تشكيل شد. اين بانك كه با اتكا به سپرده هاى اشخاص موجوديت يافته بود، به منزله انبارى كه كالا را مى پذيرد و براى مصرف در اختيار مناطق مختلف مى گذارد عمل مى كرد. بدين معنى كه با پذيرش سپرده هاى اشخاص ، منابع حاصله را به ساير مؤ سسات وام مى داد. در دهه 1970 نيز تعدادى بانك مشابه بانكى كه در مصر تاءسيس شده بود، در كشورهاى كويت ، امارات متحده ، اردن ، سودان و پاكستان تشكيل شد و همزمان ، دو بانك نظير اين بانكها در كشورهاى لوگزامبورگ و سوئيس داير شد.
در سال 1975 نيز يك بانك بين المللى ، با نام (بانك توسعه اسلامى )در جده (عربستان سعودى ) تاءسيس شد.
از سال 1980 تلاش براى اسلامى كردن نظام بانكى كشورهاى مسلمان و كوشش براى از بين بردن نظام بانكى متكى به ربا، سرعت گرفت . به عنوان نمونه دولت پاكستان از سال 1978 بهره معاملات را از تمام نظام بانكى كشور حذف كرده و از اول ژوييه 1985، كليه معاملاتى كه با بانكها صورت مى گيرد، بر پايه مشاركت است و طرفين به رعايت قوانين شرعى در اين خصوص ملزم هستند.

next page

fehrest page

back page