ورزش در اسلام

حسين صبورى

- ۵ -


((اولياى امور بايد متوجه كيفيت ورزش در سطح كشور، بيش تر از به دست آوردن چند مدال باشند. درست است كه مدال هاى افتخار به دست آوردن ، امتيازات ارزنده اى در جهان حاضر محسوب مى شود، اما در يك كشور چند ميليونى ، چند نفر مدال داشته باشند و بقيه از ورزش و ضوابط و خواص آن بى خبر و دور، مايه تاءسف است . ورزش در سطح همگانى ، آن چنان ارزش دارد كه گويا در كشورى همه دانشمندند. و چند نفر قهرمان مدال دار، چون كشورى است كه همه جاهلند و چند نفر نابغه اى كه با همه فاصله دارند.))(176)
ميزان ورزش و استراحت
گروهى از مردم هيچ گاه ورزش نمى كنند و عده اى نيز بيش از حد ورزش ‍ مى كنند و براى رسيدن به مقام قهرمانى ، با ورزش بيش از حد، سلامتى خويش را به مخاطره مى اندازند، در حالى كه ورزش براى كسب و يا حفظ سلامتى است . هم گروه اول كه تفريط مى كنند به خطا مى روند، و هم گروه دوم كه افراط. راه صحيح و عقلايى ، راه سوم است ؛ يعنى حد وسط بين افراط و تفريط. به طور كلى در همه شؤ ون و امور زندگى ، راه ميانه و معتدل ، بهترين راه است . خداوند متعال در قرآن كريم ، امت اسلامى را - كه بهترين امت است - به عنوان ((امت وسط و ميانه )) معرفى مى فرمايد:
و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ؛(177)
و ما همچنين شما را گروهى ميانه رو قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد.
حضرت على عليه السّلام نيز به صور مختلف ، راه ميانه را به عنوان بهترين راه معرفى فرموده اند:
اليمين و الشمال مضلة ، و الطريق الوسطى هى الجادة ؛(178)
رفتن از راست و چپ راه به گم راهى مى انجامد، و راه راست ، ميانه است .))
نحن النمرقة الوسطى بها يلحق التالى ، و اليها يرجع الغالى ؛(179)
ما (اهل بيت چون ) پشتى هستيم در ميانه (يعنى ما راه راست و بر حد اعتدال مى باشيم ) آن كه وامانده ، خود را به آنان پشتى برساند، و آن كه تجاوز كرده و پيشى گرفته ، به جانب آن پشتى بازگشت نمايد (تا از گم راهى برهد).
وليكن احب الامور اوسطها فى الحق ؛(180)
(اى مالك اشتر!) و كارى كه بايد بيش از هر كار دوست داشته باشى ، ميانه روى در حق است .
و خير الناس فى حالا النمط الاوسط فالزموه ؛(181)
و بهترين مردم درباره من ، گروه ميانه مى باشند، پس همراه اين گروه باشيد.
بنابراين ، ورزش هم از اين قاعده مستثنا نبوده و بايد در آن ميانه روى نمود، نه افراط و نه تفريط. هميشه ورزش در حد معمول و متناسب با سن و وضعيت جسمانى و كشش بدن و شغل مفيد بوده و حتى خستگى ناشى از اين مقدار ورزش ، لذت بخش و آرامش آفرين است .
خستگى اندك ناشى از تمرين هاى ورزشى ، عامل خوبى جهت جلوگيرى از بى خوابى است ، هر چند كه تمرين هاى زياد از حد و خستگى زياد ماهيچه ها، آثار معكوس دارند، كه بايد از آن اجتناب كرد.(182)
در اين جا توجه شما را به نظريات گروهى از دانشمندان و متخصصان در اين خصوص جلب مى نمايم :
شهيد دكتر سيد رضا پاك نژاد:
كسى كه فعاليت و ورزش مدام را بخواهد، در پى آن پيدايش بيمارى است ؛ و آن كه به استراحت و تقويت هميشگى چشم دوخته ، به دنبالش ‍ رنج و درد مى باشد، و براى اين كه رشد مناسب ، تعادل مطلوب و بالاخره سلامتى و شادابى بر قرار باشد، بايد ميان فعاليت و استراحت ، زندگى كرد؛ زندگى كرد؛ نه استراحت بدون ورزش ارزش دارد و نه ورزش بدون استراحت سودى مى رساند. بلكه همه ضرر است .(183)
على بن سهل بن ابن طبرى (192 - 247 ه‍ ق ):
اگر اين ورزش ها و حركات بدنى ، از حد خودش تجاوز نمايد، موجب مى گردد كه مواد زايد بدن ، زير جلد (پوست ) جمع گردد و سپس همين فضولات جمع شده در زير پوست ، پوست را بتركاند و ترك خوردگى در پوست بر اثر جمع شدگى ، چون انقباض پوست در سرما، سبب پديد آمدن جراحت و زخم هايى در پوست بدن گردد.
و نيز ديگر از مضرات ، ورزش به افراط و بى موقع با پر بودن شكم و معده و اين كه تازه شروع به هضم غذا مى نمايد، موجب دردسر و اختلال در كار كبد مى گردد.(184)
ابن سينا:
نكاتى كه در ورزش بايد مراعات شود:
اول : رنگ : ورزش بايد تا موقعى كه رنگ رو به زيبايى (بهترى ) مى گرايد انجام گيرد.
دوم : جنبش : ورزش تا موقعى كه حركات به آسانى انجام پذيرد ادامه يابد.
سوم : حالت اندام ها و باد كردن آنها: تا موقعى كه اندام ها بيش تر باد مى كنند، بايد ورزش كرد.(185)
پروفسور هولمن :
(در اثر تمرينات بيش از حد) ورزشكار از يك نارضايتى و ناآرامى درونى صحبت مى كند، احساس خستگى دايمى و حساسيت فوق العاده مى كند، از بى خوابى مى نالد، از شدت اشتياق او كاسته مى شود، تمركزهاى او كم شده ، كليه مهارت هاى جسمانى او تضعيف مى گردد. كليه ارگان ، به خصوص قلب ، معده و شش ها مى تواند در اين حالت دچار ناراحتى شوند و به طور كلى ناهماهنگى عصبى در ارتباط با تمام سيستم هاى بدن بوجود بيايد. آزمايشات و تجربيات انجام شده روى ورزشكار، اختلال در هماهنگى داد و ستد كار قلب و گردش خود و همچنين در سيستم ((عصبى نباتى )) را نشان داده اند... چنان چه زمان هاى استراحت كافى نباشد، به هماهنگى و جبران كسرى اكسيژن گيرى لطمه وارد آمده ، و اين ارگان (دستگاه تنفسى ) فرصت ترميم كسرى خود را نخواهد داشت . به علت ايجاد ((خستگى بيش از حد)) يعنى عارضه ((تمرين بيش از اندازه ))، بر روى دستگاه مركزى اعصاب فشار بيش ترى وارد مى آيد و موجب اختلال در ارتباط تحريك و جواب گويى به تحريك مى گردد.(186)
ورزش مذهبى
((ورزش زورخانه اى )) كه به آن ((ورزش باستانى )) نيز اطلاق مى گردد، ورزشى است كه كاملا بعد مذهبى داشته و به سختى با مذهب در آميخته ، به گونه اى كه اگر بخواهيم ورزش زورخانه اى را از مذهب جدا سازيم ، ديگر ماهيت خود را از دست داده ، و ورزش ‍ زورخانه اى نخواهد بود.
در اين ورزش ، تنها به تقويت جسم توجه نشده ، بلكه تقويت روح و روان و تربيت مذهبى و اخلاقى جوانان نيز مورد توجه ويژه قرار گرفته است . در اين ورزش ، ورزش كاران ياد مى گيرند كه پايان بدن ، بلكه قبل از بدن ، ايمان خود را تقويت نموده ، و هر چه بر قوت و قدرت بدنى و رزمى آنان افزوده مى گردد، تواضع آنان نيز فزونى يابد.
ورزش كاران - بنابر آن چه كه اسلام آموزش داده - در زورخانه اى كه بر مبناى تعليمات اسلام و اهل بيت رسول خدا (ص ) بنا شده ، متوجه مى شوند كه ((ورزش ، هدف نيست ))، بلكه وسيله اى است براى بيش تر و بهتر خدمت نمودن به خدا و خلق خدا و مى فهمند كه ((قوى ترين مردم كسى است كه بر هواهاى نفسانى خود غلبه نموده به هنگام خشم ، آن را فرو برده و به گاه غلبه بر خصم ، عفو را شكرانه نعمت پيروزى كه خدا به آنان عطا فرموده قرار دهد.)).
پورياى ولى ، يكى از پيروان راستين حضرت على عليه السّلام - كه شايد بتوان وى را بنيان گذار ورزش زورخانه اى دانست - در باره قهرمان واقعى مى گويد:

گر بر سر نفس خود اميرى مردى   بر كور و كر ار نكته نگيرى مردى
مردى نبود فتاده را پاى زدن   گر دست فتاده اى بگيرى مردى
گر مرد رهى ، نظر به ره بايد داشت   خود را نگه از كنار چه بايد داشت
در خانه دوستان چو گشتى محرم   دست و دل و ديده را نگه بايد داشت
در اين رشته ورزشى ، همه چيز: اشعار، آداب ، تشويق ها، شكل ساختمان زورخانه ، شكل گود و تعداد اضلاع آن ، ساعات تمرين و حتى شمارش ‍ حركات ورزشى و... رنگ مذهبى دارد، از اين رو مى توان زورخانه را يك مكتب دانست .
ورزش در زورخانه ، با نام خدا و ذكر ائمه اطهار آغاز (شده ) و پايان مى گيرد. در گذشته نه چندان دور، پهلوانان ... نه تنها پرورش جسم را به جوانان مى آموختند، بلكه درس آزادى ، انسانيت ، تقوا و پرهيزكارى به آنان داده و مسائل شرعيه را نيز گوشزد مى كردند.(187)
ما در اين جا در صدد توضيح تاريخچه و آداب و سنن ورزش زورخانه نبوده ، ولى براى روشن شدن رابطه تنگاتنگ اين ورزش با دين و مذهب ، ناگزيريم به برخى از آداب و مقررات زورخانه و نيز شكل ساختمان گود و... اشاره داشته باشيم :
پاره اى از آداب زورخانه
1. ورزشكار بايد موقع ورود به گود، از نظر شرعى پاك باشد. (شخص ‍ جنب و يا محتلم ، حق ورود به گود را ندارد).
2. ختم ورزش را مياندار، با اجازه بزرگ ترها و حضار اعلام مى كند، و براى دعا تعارف و پيش نهاد مى كند، تا يكى از پيش كسوتان حاضر در باشگاه ، مراسم دعا را انجام دهد.
3. موقع مراسم دعا بايد همه ساكت و خاموش باشند و هر كس هر كجا هست بايد بى حركت باشد و گوش به سخنان دعا كننده بدهد. (چه ورزشكار و چه تماشاچى ).
4. اگر ضمن دعا تماشاچيان از باشگاه خارج شوند، به ورزشكاران داخل گود بى احترامى است .
5. داخل گود و رو به روى سر دم ، محل ورود ورزش كاران به گود است كه پايين ترين نقطه گود محسوب مى شود، و بالعكس بالاترين محل آن جنب سر دم است .
6. ورزش كاران در داخل گو به ترتيب سوابق . از پايين به بالا مى ايستد، غير از سادات كه آنها چنان چه مبتدى هم باشند، بالاست قرار مى گيرند و بعد از عمه مى چرخند.(188)
7. كباده كشيدن ، كه اصطلاحا به آن كباده زدن هم مى گويند، بر خلاف چرخيدن از سادات و بزرگ ترها شروع مى شود،(189) و هنگام كباده كشيدن بايد كمان در دست چپ و زنجير (چله ) در دست راست قرار گيرد.
در زورخانه
از گذشته هاى دور چنين معمول بوده است كه در زورخانه ها را كوتاه مى ساخته اند. گويند در زورخانه از آن جهت كوتاه ساخته شده ، كه چنان چه كسى خواست وارد شود، خميده و سر به زير و با ادب وارد شود و بداند آن جا مكان جوان مردان است . ديگر كه وجود لنگرگاه (زورخانه ) در زير زمين ها به اين دليل بوده ، كه دشمن مكان پهلوانان و عياران را پيدا نكند.(190)
احترام به سادات
همان گونه كه در ((آداب زورخانه )) اشاره شد، در اين ورزش به سادات و فرزندان حضرت زهرا عليه السّلام احترامات فوق العاده اى گذاشته مى شود و سادات مبتدى را بر پيش كسوتان با سابقه و قديمى ، مقدم مى دارند، هم در چرخيدن و هم در كباده زدن و هم در ترتيب ايستادن در گود.
طرز ايستادن در گود زورخانه ، گونه است كه مياندار رو به مرشد، وسط مى ايستد و آن كه پيش كسوت است ، پشت به مرشد در كنار ديوار گود و همين طور به ترتيب رتبه و سابقه زير دست يكديگر تا آخر، ولى اگر يكى از پهلوانان (و يا حتى مبتديان ) سيد و (از) اولاد حضرت زهرا عليه السّلام باشد، به جاى اولين نفر، پشت به مرشد قرارش ‍ مى دهند.(191)
در مورد نحوه ورود و خروج ورزش كاران نيز چنين است . اگر عده اى از ورزش كاران بخواهند دسته جمعى به زورخانه بروند، يا از آن خارج شوند، حق تقدم با سادات پهلوان ، پيش كسوتان ، و بعد نوبت بقيه است .(192)
در اين رشته ورزشى ، محل ورزش پهلوانان در داخل گود است و اين به معناى تواضع پهلوانان در برابر حضار است . با اين كه به طور معمول ، ورزش كاران از سايرين از نقطه نظر جسمى و بدنى قوى تر مى باشند، ولى زور بازو آنان را مغرور نساخته ، بلكه روز به روز، هماهنگ با قدرت بدنى ، به تواضعشان نيز افزوده مى شود.
اما نكته قابل توجهى كه ارتباط گود را با مذهب ، هر چه بيش تر آشكار مى سازد، شكل خاصى است كه در ساختمان گود رعايت مى شود.
گود زورخانه ، به ويژه از زمان صفويه ، به ياد قبر شش گوشه حضرت سيدالشهدا عليه السّلام يا به افتخار امام هشتم عليه السّلام ، شش ضلعى ، هشت ضلعى و گاهى كم تر يا بيش تر درست مى شد، كه همه عنوان مذهبى داشت . سردم هم در زمان صفويه آن چنان شد كه بر آن مى نشستند و علاوه بر آن چه گفته شد، حتى در تعزيه حضرت امام حسين عليه السّلام شعرها مى خواندند و يا تبليغ مذهب جعفرى مى نمودند؛ مخصوصا تا اين اواخر، اين عمل براى ماه هاى محرم و رمضان انجام مى گرفت و هنوز هم در بسيارى زور خانه ها معمول است .(193)
ماه رمضان و زورخانه
تا از ماه مبارك رمضان سخن به ميان مى آيد، ذهن انسان به سوى روزه و ارتباط با خداوند متعال متوجه مى شود. در ماه رمضان همه مسلمانان جهان روزه گرفته و از اذن صبح تا اذان مغرب از مبطلات روزه ، از جمله خوردن و آشاميدن خوددارى مى نمايند. از آن جا كه روزه ماه مبارك رمضان واجب بوده و ترك آن گناه و موجب كفاره است ، انسان نبايد كارى كند كه مجبور به ترك و يا نقض روزه شود، و به طور كلى انجام هر كارى كه مانند خون گرفتن و حمام رفتن باعث ضعف مى شود، بر شخص ‍ روزه دار مكروه است ،(194) هر چه مجبور به خوردن روزه خود نشود؛ از اين رو مى بينيم كه برنامه كار زورخانه در ماه رمضان ، با ساير ماه هاى سال متفاوت است .
زور خانه در بسيارى از اوقات ، صبح و عصر و شب ، داير بوده و هر كس به مقتضاى كارى كه پيشه داشته ، اوقات فراغت مخصوص خود را با وقت زورخانه متناسب مى ساخته و ورزش مى كرده ، به استثناى ماه رمضان كه فقط شبها داير بوده و مى باشد.(195)
شمارش حركات ورزشى
ارتباط ورزش زورخانه اى و مذهب ، آن چنان قوى و نزديك است كه حتى شمارش حركات ورزشى نيز در اين رشته ورزشى ، رنگ مذهبى به خود گرفته است ؛ براى نمونه به نحوه شمارش سنگ گرفتن (196) و شنا در اين رشته ورزشى اشاره مى نماييم .
در ابتداى شعرى به مناسبت شروع ورزش سنگ با آواز مى خوانند و سپس شروع به شمردن مى كنند:
اول دفتر به نام ايزد دانا   صانع و پروردگار حى توانا
يك است خدا، دو نيست الله ، سبب ساز كل سبب ، چاره بيچارگان ، پنج تن آل عبا، شش طاق عرش مجيد، امام هفتم ، قبله هشتم ، نوح نبى ، دهنده بى منت الله ، على و يازده فرزندش ، جمال هشت و چهار صلوات ، زياد باد دين نبى ، چهارده معصوم پاك ، نيمه كلام الله مجيد، شانزده گلدسته طلا، هفده كمر بسته مولا، هجده هزار عالم و آدم ، ختم پورياى ولى ، آقاى خوبان على . شمارش سنگ در تهران 117 عدد است كه به آن 117 كمر بسته مولا مى گويند، اما در كاشان و اصفهان و بعضى از ولايات جنوبى ، عدد 114 مرسوم است كه به 114 سوره كلام الله مجيد استناد شده ، و در بعضى از شهرهاى خراسان و شهرهاى شمال ، عدد 110 را براى شمارش ‍ مبنا مى گيرند كه طبق حروف ابجد، نام مبارك على - عليه السّلام - است .(197)
يكى ديگر از بخش هاى ورزش زورخانه اى ، شنا مى باشد كه با شكل هاى گوناگون و در چند مرحله انجام مى گيرد. (مجموعه شناها اغلب به هزار مى رسد و آنها كه قدرت ندارند، يك در ميان مى روند يا زانوها را بر زمين نهاده ، هماهنگ ديگران سر تكان مى دهند). شنا در تقويت تمام ماهيچه هاى بدن ، به ويژه عضلات سرشانه ها و بازوها مؤ ثر است . در قديم ، مرشد جوشن كبير مى خواند، كه هزار نام خدا در آن است و با هر نامى كه مى برد، پهلوانان به شنا مى رفتند و در پاسخ مرشد با يكديگر مى گفتند: ((يا الله ))، و احتمالا در بعضى از شهرستان ها هنوز مرسوم است .(198)
دعا و نيايش در ورزش
پس از پايان ورزش ، مياندار يا يكى از پيران و پيش كسوتان حاضر در زورخانه ، ختم ورزش را اعلام مى كند و از خداوند بزرگ ، سعادت و سلامت ورزش كاران را مساءلت مى نمايد. مراسم دعا يك سنت بسيار ارزنده اخلاقى و مذهبى است كه شخص را به رعايت مبانى تقوا و انسانيت مقيد مى سازد.
موقع دعا همه ساكت و بى حركت ، گوش به گفتار دعا كننده مى دهند و سخنان او را با كلمه آمين تاءييد مى كنند.
نيايشگر موقع دعا حتى الامكان بايد باوضو و پاك باشد، و اگر اين چنين نيست ، از قبول دعا بايد خوددارى كند. گو اين كه پاكى در داخل گود براى ورزش موجب مى شود تا موضوع دعا كم و بيش فرق كند، و اين بر دعا كننده است كه زمان و مكان را تشخيص دهد و با تيزبينى بداند كه در زورخانه چه كسانى حضور دارند. (منظور، شخصيت هاى اجتماعى و پيش كسوتان است ).
دعا كننده بايد توجه به وقت داشته باشد و طورى نشود كه دعايش كم كم به سخنرانى تبديل شود. قاطع و با صداى بلند دعا كند و به ويژه حاضران در گود بايد با صداى بلند و رسا آمين گفته و يا صلوات بفرستد.
دعاى زير، نيايشى است كه در ورزش خانه ها معمول است و اين دعا تقريبا از ساليان گذشته ، سينه به سينه تا به حال به شكل فرمول در آمده و بنا به تشخيص دعا كننده ، با شرايط محيط، با آن چيزهايى مى افزايند: پس ‍ از ختم ورزش ، مياندار با صداى بلند مى گويد:
- اول و آخر مردان عالم به خير حضار مى گويند: - آمين
- خداوند زحمات همه مرشدين را بر ما حلال كند (( آمين
- پيران را عزت (( آمين
- حق پير (( آمين
- مزد استاد (( آمين
- برايش ذوالفقار (( آمين
- تن درستى حضار (( آمين
نيستى جان كفار (( آمين
- تيغ امام زمان برا (( آمين
دشمنش فنا (( آمين
سايه اش مستدام (( آمين
دم به دم ، قدم به قدم ، زبده اولاد بنى آدم ، خواجه كاينات ، احمد محمود، ابوالقاسم محمد صلوات . حضار، صلوات مى فرستند.
- دعاى پير در حق جوان حضار مى گويند: - آمين
دعاى پير و جوان در حق يكديگر (( آمين
بر بد و بخيل لعنت (( آمين
بر شيطان لعنت (( آمين
بر موذى و منافق لعنت (( آمين
بر آن كسانى لعنت كه خدا و رسول لعنتشان كرده (( آمين
بر آن كسانى رحمت كه خدا و رسول رحمتشان كرده (( آمين
الهى ! مريض هاى اسلام شفا (( آمين
- و علماى اسلام در پناه امام زمان (( آمين
خدايا به علم و حلم مجتهدين با عمل ما بيفزا (( آمين
- خدايا! آن كسانى كه در اين مكان ، پيش از ما به راستى و درستى قدم برداشته اند و اكنون سر به تيره تراب فرو برده اند، همه را غرق رحمت بفرما! حضار مى گويند: - آمين
- كسانى كه حيات دارند و براى روشنى چراغ اين مكان مقدس ، در هر كسوتى و به هر شكلى زحمت ، مى كشند همه را معزز و موفق بدار! حضار مى گويند: - آمين
- و كسانى كه با اين حلقه فتوت و اين سنت پسنديده ، ناآگاهانه مخالف هستند، از دم گرم فيض بخش شاه مردان على مرتضى مى خواهيم كه همه آن ها را به راه راست هدايت بفرمايد!
حضار مى گويند: - آمين
و آن كسانى كه آگاهانه تيشه بر ريشه اين گود مقدس مى زنند، انشاء الله به جزاى اعمالشان برسند!
حضار مى گويند: - آمين
براى شادى روح اموات ، لختى و رخت پوشيده ، صلوات و فاتحه .
حضار، صلوات مى فرستند و فاتحه مى خوانند.(199)
آيا ورزشهاى زورخانه اى باستانى است يا اسلامى ؟
ما از اين ورزشها، تحت عنوان ((ورزش مذهبى )) ياد كرديم . همان گونه كه از نظر مباركتان گذشت ، اين ورزشها به نحو عجيب و غير قابل تفكيكى با دين و بويژه مذهب جعفرى گره خورده اند؛ بنابراين نمى توان آن ها را جدا از مذهب از تصور نمود، و اگر كسى تصورى از اين ورزشها - كه در اصطلاح به آن ((ورزش باستانى )) اطلاق مى گردد - جداى از مذهب و تعليمات سازنده آن داشته باشد، بايد بگوييم : آن ورزش ، اگر هم ورزش باشد، ديگر اين ورزش نبوده و ماهيت ديگرى خواهد داشت .
نويسنده كتاب پژوهشى در ورزشهاى زورخانه اى ايران ، اين بحث را مطرح نموده و مى نويسد:
((اينك مى پردازيم به تحقيق اينكه آيا اين ورزش زورخانه كه آن را ورزش باستانى مى گويند واقعا ورزش باستانى است و در دوران قبل از اسلام ، اين ورزش متداول بوده يا نه ؟ گو اينكه با توجه به آن چه در تاريخ ورزش ايران باستان مشروح شد، به نامى از ورزش زورخانه و يا چيزى شبيه آن برنخورديم ، ولى در اين مورد به دو نظريه كاملا متفاوت برمى خوريم ))(200) سپس به طرح آن دو نظريه و ادله دو گروه پرداخته و در پايان ، چنين نتيجه گيرى مى نمائيد:
((بالاخره از ماحصل اين حدسيات و كنكاش هاى محققان به نتايج كلى به شرح زير دست مى يابيم :
نخست اين ورزشى مانند ورزشهاى زورخانه اى و با اين مشخصات و آداب به كلى در ايران باستان وجود نداشته است كه ما بخواهيم از آن به عنوان ورزش باستانى ياد كنيم ؛ در نتيجه ، پيدايش اين نهاد مربوط است به بعد از اسلام ، كه بنا به نيازهاى مقطعى براى مقابله با ستمگران عرب مغول به وجود آمده است و....
دوم اينكه خمير مايه اصالت و فرهنگ اين ورزش كه بايد بر ما روشن شود و از تاريكى و ابهام خارج شود: بنابراين مى رسيم به اينكه آيا تدوين اين نهاد و شالوده آن ، توسط مردم كوچه و بازار و افراد عادى شكل گرفته ، آيا توسط گروهى از نخبگان و مردمان ويژه اى كه مقابله با دشمنان ايران و اسلام را براى خود فرض مى دانستند؟
جواب آن روشن است ، زيرا اين پيدايش نمى تواند كار آسانى جز متفكران و شيرمردان و فتيان و پيروان مولا على عليه السلام باشد. و اين ها همان هايى هستند كه مسلمانان مهاجم را براى برانداختن نظام فاسد ساسانى يارى كرده اند.
اين ها همان هايى هستند كه در دوران ساسانيان به علت ظلمى كه بر آن ها رفته بود، با آن نظام درگير بودند.
اين ها همان هايى هستند كه قبل از پيدايش اسلام ، در ايران براى خود دارى آيينى بودند كه زير پوشش آن با ديگر آيينهاى رايج در آن نظام ، مبارزات زيرزمينى داشتند و بالاخره اين ها همان هايى هستند كه بارها توسط پادشاهان ساسانى قتل عام شدند و همه چيز آن ها به غارت رفت .
اين ها با آمدن اسلام به اين سرزمين ، چون مكتب قرآن را با آيين خود - كه هر دو براى حق جويى و عدالت خواهى و جوان مردى است - همسو يافتن و حتى برترى هاى چشمگيرى را در مكتب جديد نسبت به آيين خود ديدند به جان و دل پذيرفتند و همچون سلمان پارسى در برابر اسلام سر فرود آوردند و در جامعه به تبليغ آن پرداختند.
اما خيلى زود متوجه شدند كه حكومت جابر اموى نه تنها دست كمى از نظام شاهنشاهى ساسانى ندارد، بلكه بيش از آن ، مفاسدى مانند برترى نژاد عرب بر عجم را داراست ، و خليفه بر كرسى پادشاهان ايران و روم تكيه دارند و بدتر از آن مى كنند كه سلاطين ايران و روم مى كردند؛ و اوج مطلب اينجاست .
اين نخبگان مسلمان ايرانى ، با معجونى از فرهنگ اصيل اين آب و خاك در مكتب والاى اسلام ، طرح مقابله با فساد بنى اميه را در ابعاد گوناگون پى افكندند. اين ها آداب و سنتها و شيوه هاى قديمى خود را، كه از آيين مهر در عهد اشكانيان مايه مى گرفت و با هدفهاى عالى اسلام مغاير نبود، با شعاير انسان ساز اسلام در آميختند و شيوه پهلوانى قبل از اسلام را كه در خدمت زورمندان و سلاطين قرار داشت ، به خدمت خلق خدا كشاندند و جوان مردى و فتوت را به پيروى از على مرتضى - عليه السلام - سرلوحه آيين خود قرار دادند.
اين ها مهرابه هاى كهن را بازگشودند و در آن هر چه برخلاف اسلام و قرآن بود برانداختند و آنچه در جهت آن مكتب بود حفظ كردند: بوسيدن زمين ادب را، زنگ را، برهنگى پهلوانان را، ميان بستن ، جوان مردى را و بالاخره براى آن و ديگر سنتهاى ارزنده را.
همه آن ها در اعصار مختلف رو به كمال رفت ، تا آنجا كه پس از نسلها و گذشت سالها، با آمدن اقوام وحشى تاتار و مغول والايش يافت و در چهارچوب عرفان و سلسله هاى فقر، رنگ تصوف گرفت .
و عاقبت در سالهاى نخست صفويه و شايد قبل از آن ، از زير زمينها سر بركشيد و عموميت يافت بنابراين اگر از بعد فرهنگى - اجتماعى به اين ورزش بنگريم رنگ باستانى دارد ولى اگر به عمليات و پيدايش آن توجه كنيم بى شك مربوط به بعد از اسلام است ؛ يعنى نخست مربوط به دوران بنى اميه و بعدها به دوران مغولهاى وحشى ، يعنى دوره رنج و گداز.)(201)
دانشمند شهيد، مرحوم سيد رضا پاك نژاد نيز در كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، در اين مورد چنين مى نگارد:
((زورخانه در دويست سال استيلاى عرب بر كشور ايران استقلال يافت ، زيرا جوانان سلحشورى كه مايل به داشتن زور بازو بودند و از حكام عرب رخصت نمى يافتند، به محلى كه در پيچ و خم كوچه اى بود و از خارج منظره اى و رونقى نداشت و جلب توجهى نمى كرد و فقط با دريچه اى كوچك به خارج ارتباط مى يافت ، خود را مى رسانيدند و همين طور كه چنين رسم برقرار بوده و محل ورود به زورخانه به اين مناسبت ، كوچك است كه پهلوان هنگام ورود به زمين مقدس زورخانه به اجبار تعظيم كند و سر فرود آورد.))(202)
نظرهاى امام خمينى - قدس سره - درباره ورزش
بدون ترديد، ورزشكاران مسلمانان مايلند از ديدگاه حضرت امام خمينى (ره )، دانشمند، انديشمند، و بزرگ رهبر و بنيان گذار جمهورى اسلامى درباره ورزش و ورزشكار مطلع شوند. در اين جا بخشى از فرمايشات ايشان در اين زمينه ، از نظر گراميتان مى گذرد.
ايشان در جمع ورزشكاران و كارمندان تربيت بدنى فرمودند:
((مملكت ما همين طور كه به علما و دانشمندان احتياج دارد به اين قدرت شماها هم احتياج دارد اين قدرت وقتى با ايمان باشد، وقتى كه زورخانه با قرآن باشد با ايمان باشد پشتوانه يك ملت است . وقتى قهرمانها، قهرمانهاى اسلامى باشند، پشتوانه يك ملت هستند، بازوى يك ملت هستند. آنچه كه پشتوانه ملت است ، پشتوانه اسلام است ، آن مردهاى با ايمان هستند ورزشكاران باايمان هستند، روحانى باايمان و دانشگاهى باايمان و...اين ها مى توانند پشتوانه يك ملت باشند و نگذارند دستهاى خائنانه كسانى كه گاه مى خواهند همه چيز را از بين ببرند، قدرت مادى ما، قدرت معنوى ما را از بين ببرند.))(203)
آن حضرت در ديدار با گروهى ديگر از ورزشكاران ، درباره وظايف ورزشكاران فرمودند:
((ورزشكاران دو وظيفه دارند:
يك ورزش جسمانى براى قوه پيدا كردن و قدرت پيدا كردن . وقتى قدرت جسمانى پيدا شد، دفاع از مملكت مى تواند بكنند، دفاع در برابر مخالفين كه مى خواهند به آن ها حمله بكنند مى توانند بكنند.
يكى هم پرورش روحانى ، كه اگر پرورش روحانى در انسان پيدا بشود آن وقت قدرت جسمانى اش مضاعف مى شود. شما كوشش كنيد آن قدرت را هم كه قدرت الهى است ، قدرت هم به بركت اسلام و به بركت مولا اميرالمؤ منين عليه السلام در شما پيدا شود، كه يك مرد روحانى قوى و جسمانى قوى بشويد. كه هم جانب روحتان قوى باشد و هم از جانب جسمتان قوى باشد.))(204)
وى در جمع قهرمانان منتخب فوتبال تذكر داد كه ورزش بايد در همه ابعاد انسانى باشد:
((در همه ابعاد انسانى ورزش كنيد من خودم ورزشكار نيستم ، ولى ورزشكاران را دوست دارم . اگر خداى تبارك و تعالى خواهانم كه شما جوانان را كه ذخيره اين كشور هستيد و مايه اميد ملت و اسلام هستيد، هر چه بيشتر موفق كند يك بعدش آن بعدى است كه شما در آن متخصص ‍ هستيد، و اميد است بعدهاى ديگرى هم كه انسان دارد و انسانيت دارد، در شما رشد كند.
ورزشكارها هميشه اين طور بوده اند كه يك روح سالمى داشتند از باب اينكه توجه به شهوات نداشتند، توجه به لذات نداشتند، توجه به يك فعاليت جسمانى داشتند كه عقل سالم در بدن سالم است ، شما اگر دقت كنيد در حال جوانها و طبقات جامعه ، مى بينيد كه آن هايى كه در عيش و عشرت مى گذرانند، حقيقتا عيش و عشرت نيست ، بدنهاى افسرده و روح پژمرده و كسالت سرتاپاى آن ها را گرفته است ، اگر دو ساعت عشرت مى كنند، بيست و دو ساعت در ناراحتى آن هستند. آن ها كه اهل خدا هستند، توجه به خدا دارند، ورزش جسمى مى كنند و ورزش روحى . آن ها در تمام مدت ، اشخاصى هستند كه پژمردگى در آن ها نيست ، افسردگى در آن ها نيست ، و اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى نصيب همه كند، ان شاء الله .))(205)
امام خمينى (ره ) همچنين در سخنانى كه با صدا و سيماى جمهورى اسلامى داشتند، فرمودند:
((اسلام رزمنده مى خواهد جنگجو مى خواهد، در مقابل كفار، در مقابل آن هايى كه هجوم مى كنند. مملكت اسلام ، مجاهد مى خواهد درست كند نمى خواهد يك نفر آدم عياش درست كند كه اين آدم عياش ، عياشى اش را بكند و همه چيزش را از بين ببرند، همه شرافتش را از بين ببرند، او مشغول عياشى و رقصيدن باشد.
اسلام جد است و يك مسلك جدى است ؛ هزل در آن نيست ، لغو در آن نيست ، لهو در آن نيست ، بازى در آن نيست . آن بازيى كه اسلام اجازه داده ، تيراندازى است ، اسب سوارى ، مسابقه در اسب سوارى مسابقه در تيراندازى آن هم جنگ است آن را اجازه داده است ؛ حتى براى آن رهان قرار داده اند؛ يعنى شرطبندى هم بكنند آن را اجازه داده اند ليكن مساءله جدى است ، آن جا تربيت است .))(206)
بخش دوم : انواع ورزش در اسلام
در بخش اول كتاب ، درباره ورزش از ديدگاه اسلام ، به طور عمومى سخن گفتيم . اكنون برآنيم تا در حد وسع ، در خصوص ورزشهايى كه به نحوى در اسلام مطرح بوده اند - نه ورزشهايى جديد - صحبت كنيم . اميد آن كه تاءييدات خداوندى ، ياريگر ما باشد.
اسب سوارى
اسب ، اسب دوانى و پرورش اسب در اسلام ، مورد توجه فراوان قرار گرفته است . در قرآن و احاديث اسب به صور مختلف و از جهات متعدد، بويژه از ديدگاه نظامى و رزمى مورد تمجيد و تقدير قرار گرفته است . خداوند متعال در قرآن به رزمندگان اسلام دستور مى دهد، هميشه اسبان جنگى را آماده و مهيا نگهدارند:
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم ؛(207)
هر چه در توان داريد، از نيرو و اسب هاى آماده بسيج كنيد، تا با اين (تداركات )، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد.
همچنين ، اسب ، قاطر و الاغ را وسيله سوارى و زينت مناسب معرفى مى كند:
والخيل والبغال والحمير لتركبوها وزينه و يخلق ما لا تعلمون .(208)
و اسبان و استران و خران را (آفريد) تا بر آن ها سوار شويد و (براى شما) تجملى (باشد)، و آن چه را نمى دانيد مى آفريند.(209)

 

next page

fehrest page

back page