آيين قرائت و كتابت قرآن كريم در سيره نبوى

محسن رجبى

- ۷ -


ج. مدارسه قرآن‏

مدارسه مصدر باب مفاعله از ريشه درس است كه مراد از ساخت‏هاى گوناگون آن درباره قرآن، آموختن، فراگرفتن، پيوسته خواندن (براى حفظ كردن آسان و فراموش نكردن‏(456))، با هم خواندن و بررسى كردن و براى يكديگر خواندن است‏(457).

ابن منظور، اصلى معنايى دراسة را تمرين و ممارست و تعاهد بر آن مى‏داند(458).

راغب اصفهانى، باقى ماندن اثر يك شى‏ء را اصل معنايى درس دانسته و آورده است:

وقتى گفته مى‏شود درست العلم يعنى اثر آن علم را با حفظ كردن آن دريافتم و چون دريافت اثر علم و باقى ماندن آن در ذهن و قلب آدمى با پى در پى خواندن و مداومت بر آن امكان دارد، از خواندن مداوم به واژه درس تعبير شده است‏(459).

در كتاب التحقيق فى كلمات القرآن الكريم آمده است:

جريان عمل و تكرار استعمال به قصد بهره‏گيرى و استنتاج، اصل معنايى ماده درس است كه درباره قرآن، اين جريان منجر به ضبط و حفظ آن مى‏شود. بنابراين حقيقت معنايى اين ريشه، همان كوشش و ممارست و مداومت در عمل است تا اثر عمل و آنچه بر آن مترتب است، تحصيل و محقق شود؛ پس مفاهيمى همچون: باقى ماندن، حك شدن و حفظ، از آثار و نتايج حقيقت معنايى ريشه درس است‏(460).

بنابراين صيغه‏هاى: تدرسون‏(461)، يدرسونها(462)، درسوا(463) و دراستهم‏(464) كه در قرآن به همراه واژه كتاب به كار رفته است، همگى بيانگر مفهوم واحدى است كه همان تكرار مراجعه به كتاب و مداومت بر قرائت آن براى به دست آوردن بهره‏هاى شايسته و بايسته از آن است. پس مداومت در عمل (خواندن) و تكرار نظر (در متن مكتوب) ملحوظ در ريشه درس به هنگام كاربرد واژه كتاب به همراه آن است‏(465).

مسجد، نخستين نهاد آموزشى، اجتماعى و عبادى بود كه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در بدو ورود به مدينه، آن را براى تقويت بنيان‏هاى نظام نوپاى اسلامى طرح‏ريزى و اجرا كردند(466).

مسجد كه مركز اجتماع، شورا، تعاون، برنامه‏ريزى و راه اندازى امور مسلمين بر مبناى تعاليم قرآن است‏(467)، به كانون مهم و اصلى تعليم و تعلم قرآن و ترويج و تثبيت آن در مدينه نيز تبديل شد.

با اقامه نمازهاى جماعت، جمعه و عيدين، اكثر مسلمانان در طول هر شبانه روز، پنج نوبت در مسجد جمع مى‏شدند و آيات و سوره‏هاى فراوانى را استماع و قرائت مى‏كردند و بعد از اقامه نماز يا در فرصت‏هاى ديگر، به گروه‏هاى كوچك‏تر تقسيم مى‏شدند و با تشكيل حلقه‏هايى‏(468)، به آموزش، يادگيرى، و مقارئه و مدارسه قرآن مى‏پرداختند.

انس بن مالك مى‏گويد:

انما كانوا اذا صلوا الغداة قعدوا حلقا يقرأون القرآن و يتعلمون الفرائض و السنن‏(469).

عقبة بن عامر نيز مى‏گويد: نحن فى المسجد نتدارس القرآن‏(470).

عبادة بن صامت نيز مى‏گويد: كنا فى المسجد نتقرأ، يقرأ بعضنا على بعض‏(471).

ابو سعيد خدرى مى‏گويد: كان أصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) اذا اجتمعوا تذاكروا العلم، و قرأوا سورة(472).

او در روايت ديگرى با همين مضمون مى‏گويد:

كان أصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) اذا قعدوا يتحدقون، و كان حديثهم الفقه الا أن يأمروا رجلا فيقرأ عليهم سورة أو يقرأ رجل سورة من القرآن (473)؛

صحابه (قرآن‏آموزان) در هر فرصتى كه در كنار هم قرار مى‏گرفتند، به قرائت و مقارئه سوره‏هاى قرآن مى‏پرداختند و قرائت آيات قرآن محور عمده فعاليت‏هاى آنان بود.

گويا مراد از مذاكره علم، يادآورى آيات و سوره‏هاى قبلى يا يادآورى مسائل و مباحث مربوط به شناخت قرآن و سوره‏هاست؛ مانند شناخت وقوف، تعداد آيات و چگونگى املاى كلمات قرآن. منظور از فقه نيز يا قرائت سوره‏اى از قرآن و بررسى فهم‏ها و برداشت‏هاى مختلف از آن است (معناى لغوى‏(474)) يا آشنايى با احكام عملى است كه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آن‏ها را به همراه اقرا و قرائت قرآن به قرآن‏آموزان، آموزش مى‏دادند؛ چنان كه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از ورود به مدينه، با اقرا و قرائت آيات 14 و 15 سوره اعلى: قد أفلح من تزكى * و ذكر اسم ربه فصل كه در مكه نازل شده بود، زكات فطره، نماز عيد فطر و... را آموزش مى‏دادند(475).

ابن عباس مى‏گويد: كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يعلمنا التشهد كما يعلمنا القرآن‏(476).

عبدالله بن سخيره نيز مى‏گويد: از ابن مسعود شنيدم كه مى‏گفت: علمنى رسول الله التشهد - كفى بين كفيه - كما يعلمنى السورة من القرآن (477).

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر مدارسه قرآن نظارت داشتند و فعاليت‏هاى آنان را هدايت و هماهنگ مى‏كردند. ابو سعيد خدرى مى‏گويد:

به همراه گروهى از قرآن‏آموزان نشسته بوديم و فردى از گروه، قرآن را بر ما قرائت مى‏كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد شد و با ديدن اين صحنه آموزشى، خدا را شكر گفت و به جمع ما پيوست. سپس از ما خواست كه به چند گروه كوچك‏تر تقسيم شويم و در اين بين، آن حضرت به گونه‏اى در وسط ما نشست كه صورت‏هاى همه ما را مى‏ديد(478).

عبدالله بن عمرو نيز مى‏گويد: گروهى از قرآن‏آموزان در مسجد به تعليم و تعلم مشغول بودند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با ورود به مسجد، به جمع آنان پيوست و فرمود: انما بعثت معلما(479).

سهل بن سعد انصارى نيز مى‏گويد:

خرج علينا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و نحن نقترى بعضنا بعضا فقال: الحمدلله، كتاب الله واحد و فيكم الأحمر و الأسود، اقرأوا القرآن، اقرأوا القرآن قبل أن يجى‏ء أقوام يقيمونه، كما يقام القدح لا يجاوز تراقيهم يتعجلون أجره و لا يتأجلونه‏(480)؛

گروهى از ما (صحابه) در حال قرائت، مقارئه، استقراء و اقراى بر يكديگر (مدارسه قرآن) بوديم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر جمع ما وارد شد و فرمود: خدا را سپاس (با اينكه) كتاب خدا يكى است و در ميان شما تفاوت‏هايى از نظر نژاد، رنگ پوست و لهجه و زبان وجود دارد (با اين حال، اين تفاوت‏ها سبب تفاخر و تبعيض و كناره‏گيرى افراد از اهداف و فعاليت‏هاى آموزشى قرآن نشده است). قرآن را بخوانيد و بر قرائت آن مداومت و استمرار داشته باشيد، قبل از اين كه زمانى برسد و مردمانى بيايند كه اقامه قرآن ايشان و عنايت و توجه خاص آنان به قرآن، همانند عنايت مسافر به قدح و جامى (يا قدح و تيرى) است كه آن را به كوله بار خود بسته است و فقط در برخى مواقع از آن استفاده مى‏كند. قرآن از گلوى اينان عبور نمى‏كند (و در جايگاه اصلى خود قرار نمى‏گيرد)؛ با اين حال، در به دست آوردن اجر و ثواب و محصول قرائت خويش عجله مى‏كنند، بدون اينكه عنايت و زمان لازم و كافى را به قرآن بدهند!

جابر بن عبدالله انصارى نيز مى‏گويد:

خرج علينا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و نحن نقرأ القرآن و فينا الأعجمى و الأعرابى فاستمع، فقال: اقرأ و فكل حسن‏(481)؛

در حال قرائت قرآن بوديم و در جمع ما عرب و غير عرب در كنار هم قرار داشتند كه رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر ما وارد شد و به قرائت ما گوش فرا داد؛ سپس فرمود: به قرائت خود ادامه دهيد كه قرائت همه شما نيك و قابل ستايش است.

عقبة بن عامر روايت مى‏كند:

خرج علينا رسول‏الله يوما و نحن فى المسجد نتدارس القرآن‏(482). أن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) قال: تعلموا كتاب الله تعالى و تعاهدوه، و اقتنوه و تغنوا به، فوالذى نفسى بيده لهو أشد تفلنا من المخاض فى العقل‏(483)؛

گروهى از ما در حال تدريس و آموختن و تكرار و تمرين قرآن در مسجد بوديم كه رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر جمع ما وارد شد و فرمود: كتاب خدا (متن مكتوب قرآن) را نيز بياموزيد و آن را سياه و پر رنگ بنويسيد(484) تا قرآن، ذكر و زمزمه شما گردد (485)، زيرا سوگند به آن‏كس كه جانم در دست اوست! اگر به شيوه‏اى درست به تكرار و تمرين قرآن پرداخته نشود تا ذكر و زمزمه زبان گردد و اگر قرآن به نگارش در نيايد و قرآن‏آموز از مصحف استفاده نكند، فرا گرفتن قرآن از شتر جوانى كه پاى او را بسته‏اند و با اين حال، تلاش مى‏كند كه خود را از بند آن برهاند، فرارتر است.

بر پايه اين تعليم پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) قرآن‏آموزان در مدارسه قرآن بايد به مسئله نوشتن و رعايت آداب و شروط آن و خواندن از روى نوشته (مصحف) نيز براى تثبيت قرائت قرآن و فراگيرى كامل آن توجه اهتمام جدى داشته باشند و فعاليت‏هاى آموزشى بايد به گونه‏اى تنظيم، هدايت و هماهنگ شود كه منجر به تغنى قرآن از سوى قرآن‏آموزان گردد؛ يعنى قرآن، ذكر و زمزمه زبان و قلب آنان گردد تا در همه احوال، آن را با خود داشته باشند و قرائت آن در همه جا براى آنان ميسر باشد. رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايند: و اتلوه حق تلاوته آناء اليل و النهار و أفشوه و تغنوا به، و تدبروا ما فسه لعلكم تفلحون‏(486).

بنابراين هدف از مدارسه و به طور كلى، نظام تعليم و تعلم قرآن، حفظ قرآن خصوصا به معناى مصطلح امروزى نبود، بلكه همان طور كه در اصل و حقيقت معناى ماده درس و ساير تعاليم پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده است، حفظ قرآن از آثار و نتايج فرعى نظام آموزشى قرآن بود. آن چه هدف اوليه نظام آموزشى قرآن را تشكيل مى‏داد، حمل تدريجى قرآن در قلب و مداومت و استمرار و تعاهد بر قرائت و مقارئه آن بود تا قرآن، ذكر زبان گردد.

به بيانى ديگر، قرآن به عنوان يك زبان، آموزش داده مى‏شد تا جزئى از وجود آدمى گردد؛ به طورى كه انسان‏ها در كاربرد و فهم آن مشكلى نداشته باشند. از اين رو پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مهارت نوشتن و خواندن را بعد از مهارت‏هاى گوش فرا دادن (استماع) و بازگو كردن و تكرار قرائت عن ظهر القلب قرار مى‏دادند، تا سير صحيح آموزش زبان قرآن طى شود و منجر به تغنى قرآن و كاربر آن در همه احوال گردد (487).

براى ايجاد انگيزه و بيان آثار و بركات مدارسه قرآن، بيانات مختلفى از رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده است:

- عن أبى هريرة قال رسول‏الله (صلى الله عليه و آله و سلم):... و من يسر على معسر يسر الله عليه فى الدنيا و الآخرة، والله فى عون العبد ما كان العبد فى عون أخيه، و من سلك طريقا يلتوس فيه علما سهل الله له طريقا الى الجنة، و ما قعد قوم فى مسجد يتلون كتاب الله و يتدار سونه بينهم الا نزلت عليهم السكينة، و غشيتهم الرحمة، و حفتهم الملائكة، و من أبطأ به عمله لم يسرع به نسبه‏(488).

- عن ابن عباس قال: سمعت رسول‏الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يقول، و قد سأله رجل فقال: أى العمل أفضل؟ قال: ذكر الله، فأعادها عليه ثلاثا، ثم قال: ما جلس قوم فى بيت من بيوت الله يدرسون كتاب الله و يتعاطونه بينهم الا كانوا أضياف الله تعالى، و أظلت عليهم الملائكة بأجنحتها ماداموا فيه حتى يخوضوا فى حديث غيره (489).

- عن معاذ بن جبل ثال: كنا مع رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) فى سفر، فقلت: يا رسول الله! حدثنا بما لنا فيه، فقال: ان أردتم عيش السعداء و موت الشهداء و النجاة يوم الحشر و الظل يوم الحرور، و الهدى يوم الضلالة، فادرسوا القرآن، فانه ذكر الرحمن، و حرز من الشيطان، ورجحان فى الميزان‏(490).

در مجموع مى‏توان ثمرات مدرسه قرآن را چنين برشمرد:

1. سبب مى‏شود كه قرآن‏آموزان در گروههاى كوچك يادگيرى و فضايى كاملا آرام و طبيعى و متناسب با سطح توانايى و علايق مشترك خويش به تكرار، تمرين، يادآورى و فراگيرى آيات و سور قرآن و به رونويسى آن بپردازند(491).

2. فرصتى فراهم مى‏آورد كه قرآن‏آموزان بتوانند آموخته‏هاى خود را به كار گيرند و هر يك نقش فعال و مؤثرى را پذيرا شوند و آموخته‏هاى خود را مورد ارزيابى قرار دهند.

3. دقت، توجه و تمركز قرآن‏آموزان را نسبت به آموخته‏هايشان مى‏افزايد و سطح توانايى‏هاى آنان را در كسب مهارت‏هاى آموزشى، افزايش مى‏دهد.

4. فرصتى فراهم مى‏آورد كه قرآن‏آموزان به مسائل، مشكلات، تجربيات و توانايى‏هاى خويش در امر آموزش و يادگيرى آگاه شوند و آن‏ها را به يكديگر منتقل كنند و براى ارائه راه حل مناسب و غلبه بر مشكلات، به يكديگر يارى رسانند و در مسائل و تجربيات يكديگر سهيم شوند و اشتباهات و خطاهايشان به صورت غير مستقيم تصحيح شود (492).

5. مسير رسيدن به اهداف آموزشى - تربيتى در سه حيطه: عاطفى، شناختى و روانى را آسان و تسهيل مى‏كند.

6. اصل شورى و مشورت‏(493) و روحيه تعاون و همكارى گروهى‏(494)و رابطه دوستى و برادرى‏(495) و ايجاد ارتباط اجتماعى مطلوب را ميان مسلمانان تقويت مى‏كند.

7. فرصتى را در اختيار قرآن‏آموزان قرار مى‏دهد كه هر يك از آنان فهم، درك، شناخت، احساس، يافته‏ها و برداشت‏هاى تدبرى خود را از آيات و سوره‏هاى قرآن بيان كنند و بدين ترتيب، روح تدبر و انديشيدن را در آنان تقويت مى‏كند(496).

8. براى رعايت نظم و ترتيب و به منظور سازمان دهى و اداره مدارسه قرآن، هر يك از قرآن‏آموزان در هر جلسه، اداره و رهبرى گروه را بر عهده مى‏گيرد و همين امر موجب ايجاد و تقويت و توان مديريتى و رهبرى در قرآن‏آموزان مى‏شود كه اصطلاحا به مدير و اداره كننده گروه، امير القراءة يا عريف مى‏گويند(497).

5. عرضه قرائت‏

عرض؛ يعنى در معرض نهادن چيزى به منظور خاصى همچون توجه و مراقبت يا بررسى و ارزيابى. در عرضه قرائت، قرآن‏آموز، سوره يا آياتى را كه آموخته است، بر معلم عرضه مى‏كند؛ يعنى براى او مى‏خواند (از روى نوشته يا از حفظ) و معلم با دقت به قرائت او گوش فرا مى‏دهد، اگر قرائت او درست باشد، مورد تأييد واقع مى‏شود، وگرنه معلم، همان سوره يا آيات را براى قرآن‏آموز مى‏خواند و قرآن‏آموز با گوش دادن دقيق به قرائت معلم، به موارد اشتباه يا ديگر نكاتى كه بايد در قرائت رعايت كند، پى مى‏برد. اين عمل به اندازه‏اى تكرار مى‏گردد تا قرائت قرآن‏آموز تصحيح شود و صحت آن مورد تأييد معلم قرار گيرد.

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى آموزش عملى عرضه قرائت و اهميت ترويج آن، قرآن را بر قرآن‏آموزان عرضه مى‏كرد. انس بن مالك روايت مى‏كند كه رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به ابى بن كعب گفت: از جانب خداوند سبحان مأمور شده‏ام كه قرآن را بر تو عرضه كنم. ابى گفت: آيا خداوند متعال اسم مرا نزد تو ياد كرد؟ رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آرى. چشمان ابى از اشك لبريز شد. آن حضرت سوره لم يكن الذين كفروا را بر ابى عرضه كرد (خواند(498)).

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از ابن مسعود مى‏خواهد كه قرآن را براى آن حضرت بخواند. ابن مسعود با تعجب مى‏پرسد: من بر شما قرآن بخوانم، در حالى كه قرآن بر شما نازل مى‏شود و ما آن را از شما فرا مى‏گيريم؟! فرمود: آرى، با اين حال، دوست دارم قرآن را از زبان ديگران نيز بشنوم‏(499).

همچنين بر پايه روايتى كه بخارى از حضرت فاطمه زهرا (س) نقل كرده و ابن سعد در الطبقات الكبرى از ابن عباس و ابن شبه از ابن مسعود آورده‏اند، جبرئيل (عليه السلام) در هر ماه رمضان قرآن را يك بار بر پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) عرضه و مرور مى‏كرد و در سالى كه آن حضرت رحلت فرمود، قرآن را دو بار بر ايشان عرضه كرد (500).

اين روايات، علاوه بر تأكيدى كه بر الهى و وحيانى بودن الفاظ قرآن و مراقبت، نظارت و هدايت كامل خداوند حكيم بر جريان ابلاغ، آموزش، ترويج و تثبيت قرآن و تأييد و تثبيت بيشتر قلب پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) دارند، تعليم مى‏دهند كه قرآن‏آموز در هر سال، دست كم يك بار آن مقدار از قرآن را كه فرا گرفته است، بر معلمان و مقريان قرآن عرضه كند يا به معارضه قرآن با يكديگر بپردازند؛ يعنى به طور مساوى، مقدارى از قرآن را نفر اولى به دومى عرضه كند، سپس متقابلا نفر دوم، مقدارى ديگر از قرآن را به او عرضه كند و او تحويل بگيرد تا آيات و سور قرآن بيش از پيش به طور منظم بر زبان و در قلب و ذهن آنان روان و تثبيت گردد.

ابن مسعود مى‏گويد: بعد از هر بار كه قرآن در ماه رمضان بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عرضه مى‏شد، من نيز آن مقدار را كه فرا گرفته بودم، براى آن حضرت مى‏خواندم‏(501).

عرضه قرائت، بخشى از جريان آموزشى و يادگيرى و نوعى بازيابى و ارزيابى مرحله‏اى و مداوم در نظام آموزشى قرآن و يك خودآزمايى تشخيصى - پيشرفتى است كه هدف از آن، ايجاد فرصتى مناسب براى انعكاس اطلاعات لازم و مرتبط با يادگيرى قرآن‏آموزان است تا هم هر قرآن‏آموزى از ميزان پيشرفتش آگاه گردد و نسبت به مهارت‏هايى كه بايد بر آنها تسلط يابد، مطلع شود؛ به طورى كه در تمرين‏ها و مرورهاى بعدى بتواند دقت و كوشش خود را براى كسب آن مهارت‏ها متمركز كمد و هم معلم، قادر به كشف ريشه مسائل و مشكلات خاص يادگيرى قرآن‏آموز گردد و بتواند از شيوه‏هاى متنوع آموزشى براى تكميل يادگيرى قرآن‏آموز بهره ببرد.

6. تشويق به كتابت قرآن و خواندن مصحف‏

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) صحابه را تشويق مى‏فرمودند كه سواد نوشتن را همراه با فراگيرى شفاهى قرآن بياموزند(502) تا بتوانند آيات و سوره‏ها را بنويسند؛ زيرا نگارش قرآن و استفاده از نسخه مكتوب با رعايت آداب و شرايط آن، موجب انس عميق‏تر با قرآن و تمركز و تدبر در تلاوت و تثبيت و تحكيم آموخته‏ها در قلب قرآن‏آموز مى‏گردد.

براى اين منظور، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) صحيفه‏هاى قرآن را كه توسط كتاب مخصوص وحى و تحت تعليم و نظارت آن حضرت نوشته مى‏شد، در مسجد قرار مى‏دادند تا قرآن‏آموزان بتوانند از روى اين صحيفه‏ها استنساخ كنند(503).

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نگارش قرآن و روخوانى آن را زمانى توصيه مى‏كردند كه قرآن‏آموز پس از حمل تعدادى از آيات و سور قرآن در قلب خويش، آن‏ها را ذكر و زمزمه زبان خود كرده بود؛ به طورى كه مى‏توانست آن‏ها را در هر زمان و مكانى به راحتى از قلب بر زبان آورد و بخواند: تعلموا القرآن و غنوا به، و اكتبوه، فوالذى نفسى بيده لهو أشد تفصيا من المخاض فى العقل‏(504)؛ قرآن را بياموزيد و آن را ذكر و زمزمه زبان خود كنيد، سپس آن را بنويسيد؛ زيرا سوگند به آن‏كس كه جانم در دست اوست! فرا گرفتن قرآن از شتر جوانى كه پاى او را بسته‏اند و با اين حال، تلاش مى‏كند كه خود را از بند آن برهاند، فرارتر است. از اين رو براى ايجاد انگيزش بيشتر مى‏فرمودند:

- فضل قراءه القرآن نظرا على من يقرأه ظاهرا كفضل الفريضة على النافلة(505).

- قراءتك نظرا تضاعف على قراءتك ظاهرا كفضل المكتوبة على النافلة(506).

- أعطوا أعينكم حظها من العبادة، قالوا: و ما حظها من العبادة يا رسول الله؟ قال: النظر فى المصحف، التفكر فيه، و الاعتبار عند عجائبه (507).

- النظر فى المصحف عبادة(508).

- من سره أن يحب الله و رسوله فليقرأ فى المصحف‏(509).

- ما من عين فاضت من قراءة القرآن الا فرت يوم القيامة(510).

- ان أصفر البيوت بيت ليس فيه من كتاب الله شى‏ء(511).

- أفضل العبادة القراءة فى المصحف‏(512)

- أفضل عبادة أمتى تلاوة القرآن نظرا(513).

منظور از نظرا قرائت از روى نسخه مكتوب و مراد از ظاهرا، قرائت عن ظهر القلب (خواندن از روى قلب) است.

7. عرضه مصحف‏

قرآن‏آموز، آيات و سوره‏هايى را فرا گرفته و نوشته بود، بر معلم يا مصحف او عرضه مى‏كرد تا ضمن توجه بيشتر قرآن‏آموزان به تفاوت قرائت و كتابت قرآن و ويژگى‏هاى رسم الخط آن، خطاهاى نگارشى و كاستى‏ها و افزوده‏هاى احتمالى مصحف او براساس مصحف معيار معلوم گردد.

ابوادريس خولانى مى‏گويد: ابودرداء (د 32 ق) و گروهى از اهل دمشق به مدينه رفتند و مصحف اهل دمشق را بر ابى بن كعب، زيد بن ثابت، على و اهل مدينه عرضه كردند(514).

سفيان نيز گويد: در ماه رمضان زبيد (زيد بن ثابت) قرآن را عرضه كرد و افراد بسيارى با مصحفشان نزد او جمع مى‏شدند(515).

ابو ظبيان نيز از عرضه مصاحف نزد علقمه سخن گفته است (516).

هانى بن (نيار) نيز مى‏گويد: نزد عثمان بودم كه مصاحف را عرضه كردند و ابى بن كعب برخى خطاهاى نگارشى را تصحيح كرد(517).

حكم گويد: مجاهد و عبدة بن ابى لبابه و گروهى از مردم، مصاحف را عرضه مى‏كردند(518). ابو الاحوص مى‏گويد: گروهى از ياران پيامبر از جمله ابن مسعود در خانه ابوموسى به عرضه مصحف مى‏پرداختند(519).

فصل چهارم: زبان قرآن‏

رسالت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در سرزمينى آغاز شد كه مردمان آن در قبايل مختلف و داراى صدها لهجه و گويش بودند كه به طور كلى به همه آن‏ها زبان عربى اطلاق مى‏شد. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در مكه به دنيا آمد و مدتى از دوران كودكى را ميان قبيله سعد بن بكر و دوران جوانى و ميان سالى را در قبيله قريش گذراند(520)تا اين كه در سن چهل سالگى به رسالتى جهانى مبعوث شد(521) كه همه مردم جهان در هر عصر و مكانى، مخاطب پيام و رحمت او شدند.

با توجه به گزارش منابع لغوى و زبان‏شناسى، هر يك از اين لهجه‏ها داراى ويژگى‏هاى آوايى خاصى چون كشكشه، تلتله، عنعنه و.... بوده‏اند(522) در حالى كه در قرائت متواتر قرآن تا به امروز از اين پديده‏ها خبرى نيست.

حال اين سؤال مطرح مى‏شود كه چگونه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) توانستند قرائت قرآن را به شكل واحدى ميان صدها لهجه و گويش، ترويج و تثبيت كنند؟ به طورى كه به پديده‏اى شفاهى تبديل گردد كه نسل به نسل و به صورتى متواتر، جريان و سريان يابد! آيا رسول‏اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) قرآن را به زبان و لهجه قريش اقرا و قرائت مى‏كرده است؟ و منظور از لسان عربى مبين‏(523) كه خداوند، قرآن را نازل شده به آن زبان اعلام مى‏فرمايد، چيست؟

1. نزول قرآن به لهجه قريش‏

نظر مشهور در ميان دانشمندان متقدم علوم قرآنى و زبان عربى اين است كه قرآن كريم به لهجه قبيله قريش نازل شده است‏(524). در مقابل، برخى معتقدند كه قرآن به زبان و لهجه اغلب قبايل عرب؛ مانند هوازن، هذيل، تميم، ازد، ربيعه، سعد بن بكر، قريش و... نازل شده است؛ زيرا در قرآن از ويژگى‏هاى ساير لهجه‏ها نيز استفاده شده است (525).

2. نزول قرآن به زبان عربى فصيح (شمالى)

زبان‏شناسان معاصر معتقدند زبان عربى كه شاخه‏اى از خانواده زبان‏هاى سامى است، به دو شاخه جنوبى و شمالى تقسيم مى‏شود(526) و زبان عربى شمالى به سه دوره متقدم (باستانى يا قبل از اسلام)، ميانى (كلاسيك يا ادبى) و نو (عربى بعد از اسلام) قابل تقسيم است كه در اين ميان، قرآن به زبان عربى شمالى كلاسيك نازل شده است. به آثار باقيمانده از اين دوره؛ يعنى اشعار جاهلى، قرآن كريم و برخى كتيبه‏ها، نامه‏ها و خطبه‏هاى محدود، العربية الباقية يا العربية الفصحى نيز گفته مى‏شود.

قبل از نزول قرآن، زبان فصيح و ادبى ميان عرب‏ها رايج شد كه بيشتر به طبقه برتر قبايل عرب تعلق داشت و قرآن براساس آن نازل شد. عربى فصيح، نه زبان قبيله قريش بود و نه زبان ديگر قبايل عرب، بلكه زبانى تشكيل شده از همه آن‏ها بود كه بر اثر تعامل افراد اين قبايل در موسم حج و تجارت در بازارهاى مختلف آن روز تأسيس شد. اديان هر قبيله از زبان فصيح به عنوان يك زبان مشترك استفاده مى‏كردند. آنان اشعار خود را به اين زبان مى‏سرودند و خطبه‏ها را با آن بيان مى‏كردند با اين همه، لهجه قبيله قريش به علت شرايط دينى و اقتصادى مكه و قريشيان، سهم به سزايى در تشكيل ويژگى‏هاى زبان فصيح داشت. بنابراين زبان عربى فصيح (مشترك)، هم در سطحى بالاتر از زبان عامه بود و زبان آثار ادبى به شمار مى‏رفت و هم زبانى مشترك، منسجم و خالى از خصوصيات محلى و قبيله‏اى بود.

با اين حال، درباره چگونگى پيدايش و انتشار اين زبان در كنار صدها لهجه گوناگون، نظريات مختلفى ارائه شده است كه از حد فرضيه فراتر نمى‏رود؛ به طورى كه برخى از صاحب نظران بر اين باورند كه هيچ يك از آن‏ها آن طور كه بايد، مسئله را حل نكرده‏اند و رابطه ميان زبان عربى فصيح و لهجه‏هاى گوناگون را پيچيده و مبهم مى‏دانند و معتقدند كه تاكنون در اين‏باره به سؤال‏هاى اساسى، پاسخى قاطع و مقبول داده نشده است. يكى از آن سؤال‏ها اين است كه چطور در سرزمينى چنين گسترده و با داشتن آن وضعيت فرهنگى و جغرافيايى و در حالى كه اين سرزمين قبل از اسلام هيچ‏گاه داراى حكومت مركزى واحدى نبوده است، زبانى مشترك و ادبى، نضج يافته و همگان نيز بر آن اتفاق كرده‏اند؟

انگيزه‏هاى دينى، اقتصادى و سياسى‏اى كه برخى آن را در شكل‏گيرى و رشد آن زبان مؤثر دانسته‏اند، هيچ كدام چنين نيست كه بتواند آن اثر عظيم را كه باعث يگانگى صدها زبان قبل از نزول قرآن در سرزمين وسيع عربستان شد، به وجود آورد(527)!

از سوى ديگر، در اصالت و صحت آثار به جا مانده از اين دوره از زبان عربى، جز قرآن كريم و برخى كتيبه‏ها، شك و ترديد وجود دارد(528)؛ چنان كه برخى محققان بر اين باورند كه آن‏چه به نام شعر جاهلى معروف شده است، در واقع سروده شاعران عصر جاهلى نيست، بلكه پس از ظهور اسلام سروده شده و به شاعران عصر جاهلى نسبت داده شده است؛ به طورى كه اكثر آن‏ها كم‏ترين ارتباطى با دوره جاهليت ندارد (529). نوشته‏هاى موجود بر كتيبه‏ها نيز كوتاه است و فقر واژه و جمله و اطلاعات موجود در آن‏ها، به شدت از اهميت آن‏ها مى‏كاهد(530).

3. نزول قرآن به زبان عربى مبين

مطابق بيان قرآن كريم و روايات معتبر نبوى، قرآن كريم به زبان عربى مبين نازل شده است‏(531)؛ عربى ويژه، خاص و بى‏نظيرى كه ويژگى‏هاى مخصوصى دارد و منحصر به هيچ يك از لهجه‏ها و گويش‏هاى زبان عربى گذشته و حال نيست.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد:

ان الله لم ينزله (القرآن) لزمان دون زمان، و لا لناس دون ناس، فهو فى كل زمان جديد، و عند كل قوم غض الى يوم القيامة(532)؛

خداوند متعال، قرآن را براى زمان و مكان خاصى نازل نكرده است، بلكه قرآن در هر زمانى و نزد هر قوم و اهل هر زبانى، تا روز قيامت طراوت و تازگى دارد.

از اين رو فرا زمانى و فرا مكانى بودن قرآن، اولا: و بالذات، مربوط به ساختار و تركيب لفظى و الهى آن است كه همواره بى‏نظير و بى همتاست و اين همه، به سبب كلام الله بودن آن است و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين باره مى‏فرمايد:

فضل القرآن على سائر الكلام كفضل الله على خلقه و ذلك أنه منه‏(533)؛

برترى و فضيلت قرآن (كه كلام الله است) بر همه كلام‏ها، مانند برترى خداوند بر مخلوقات اوست؛ چرا كه قرآن از خداست.

ثانيا: چون رسالت پيامبر خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم) جهان شمول و ابدى است و قوم آن حضرت، همه مردم هستند يا أيها الناس انى رسول‏الله اليكم جميعا(534)، بر پايه اصل تطابق لسان رسول و قوم او و ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم‏(535)، زبان قرآن، زبانى است جهانى و بين المللى. پس اين زبان مانند هر زبان ديگر، نظام واژگانى، دستورى و آوايى ويژه‏اى دارد و نكره آمدن هر سه واژه لسان، عربى و مبين در آيه بلسان عربى مبين آن را از هر عربى ديگرى متمايز مى‏كند(536).

هر زبان از دو شبكه محدود و گسترده تشكيل شده است: 1- شبكه محدود نشانه‏ها و 2- شبكه گسترده معانى. نظام زبان بين اين دو شبكه پيوند برقرار مى‏كند كه نحوه پيوند اين دو در زبان‏هاى مختلف، متفاوت است. از اين رو در قرآن كه كلام الله است، اين پيوند را خداوند انجام داده است نه بشر.

بنابراين زبان قرآن نمى‏تواند زبان عربى معمول عرب زبانان باشد (537). از اين رو براى شناخت قرآن و تبيين آن بايد زبان ويژه و خاص آن را فرا گرفت و در اين باره فرقى ميان عرب و غير عرب وجود ندارد. چنان كه از همان عصر نزول، شاهد اعترافات گسترده‏اى مبنى بر تمايز زبان قرآن (عربى مبين) از عربى معمول عرب زبانان بوده‏ايم! به طورى كه آن را در سطحى عالى و بى‏نظير مى‏دانستند(538).