آيين قرائت و كتابت قرآن كريم در سيره نبوى

محسن رجبى

- ۴ -


پيوند تدبر با ترتيل

كيفيت اقرا و قرائت قرآن (كيفيت آموزش) با دريافت درست و درك و فهم آن (كيفيت يادگيرى) و پيشرفت قرآن‏آموز در امر يادگيرى، رابطه‏اى محكم و مستقيم دارد؛ به نحوى كه بدون يك قرائت مطلوب، فراگيرى و فهم و درك آيات به خوبى ميسر نمى‏شود و اصولى و پايدار نخواهد بود.

درك و فهم آيات و سوره‏ها (واحدهاى يادگيرى) نقش مهمى در جلوگيرى از فراموشى آن‏ها و استحكام بخشيدن و نظم دادن به آن‏ها در قلب و ذهن قرآن‏آموز دارد. از اين رو نظام آموزشى قرآن با بهره‏گيرى از روش‏ها و شيوه‏هايى راه تقويت انديشيدن و درك و فهم آيات و سوره‏هاى قرآن را مى‏گشايد و كليد آن را تدبر مى‏داند تا قرآن‏آموزان به صورت خودآموز در مسير كشف معنا و مراد آيات و كاوش محور موضوعى سوره‏هاى قرآن قرار گيرند، زيرا شناخت و دريافت معنا و مفاهيم قرآن به صورت خودآموز و به شيوه يادگيرى اكتشافى، انگيزه قرآن‏آموز را در ارتقاى ميزان يادگيرى و پيشرفت و استقامت در راه آن افزايش مى‏دهد و يادگيرى را براى او معنادار و لذت‏بخش مى‏سازد و او را به فردى فعال و خلاق در صحنه آموزش و محيط يادگيرى تبديل مى‏كند؛ به طورى كه آيات و سوره‏هاى قرآن براى او تكرارى و كهنه به نظر نمى‏آيد، بلكه هر بار اقراء و قرائت قرآن، فعال و مؤثر و زنده بودن قرآن را به او نشان مى‏دهد و همواره در زندگى فردى و اجتماعى، خود را به آن نيازمند و آن را پاسخ‏گو و برآورنده نيازها و مايه رسيدن به كمال و سعادت خود و اجتماع خويش مى‏يابد.

بنابراين آموزش تدريجى قرآن به روش اقراء و قرائت قرآن به شيوه ترتيل، راه تدبر در آيات و سوره‏هاى قرآن را از آغاز يادگيرى، پيش روى قرآن‏آموز مى‏گشايد تا فرآيند يادگيرى، حمل و تثبيت قرآن در قلب و راه شناخت معانى و مقاصد و دريافت آثار و بركات و كارآيى و كمال قرآن براى قرآن‏آموز ميسر، ماندگار و دلپذير باشد.

از اين رو تدبر يك كار و تكليف اضافى بر عهده قرآن‏آموز نيست، بلكه حالت و محصولى است كه كاملاً با روش صحيح آموزش قرآن و فرآيند درست يادگيرى و انس و مجالست با آن در ارتباط است؛ يعنى همين كه قرآن به روش اقراء و به شيوه ترتيل، در جايگاه اصلى خود (قلب قرآن‏آموز) قرار مى‏گيرد و در آن‏جا حمل مى‏شود و ذكر و زمزمه او مى‏گردد، تدبر نيز خود به خود از اعماق قلب او خواهد جوشيد و او را متذكر مى‏كند و در مسير تزكيه و فرهنگ قرآن قرار مى‏دهد(251).

بنابراين قلب قرآن‏آموز جايگاه و كارگاه اصلى تدبر و تكرار قرائت به شيوه ترتيل و استماع قرآن، ابزار بالندگى و پرورش اوست‏(252)؛ زيرا قرائت، بدون اسماع شخص قارى به خودش و استماع تحقق نمى‏يابد: ما قرأ من لا يسمع نفسه و به فرموده امام على (عليه السلام) خير و بركتى در اين گونه قرائت‏ها نيست: لا خير فى عبادة لا علم فيها، و لا علم لا فهم فيه، و لا قراءة لا تدبر فيها(253)؛ ألا لا خير فى قراءة ليس فيها تدبر(254).

گروهى از رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيدند: چرا وقتى ما قرآن را از شما مى‏شنويم، چيزهايى را درك مى‏كنيم كه هنگام قرائت خودمان آن‏ها را نمى‏بينيم؟! آن حضرت فرمود:

أجل، أنا أقرأه لبطن و أنتم تقرؤونه لظهر، قالوا: يا رسول‏الله! ما البطن؟ قال: أقرأ أتدبره، و أعمل بما فيه، و تقرؤونه أنتم هكذا و أشار بيده فأمرها(255)؛

بله، من قرآن را با توجه به بطن آن و با تدبر مى‏خوانم و به آن عمل مى‏كنم، ولى شما فقط ظاهر آن را مى‏خوانيد و از آن عبور مى‏كنيد.

از اين رو فيض كاشانى (د1091 ق) فلسفه تشريع ترتيل را مربوط به تدبر مى‏داند: والمقصود من القراءة، التدبر، و لذلك سن فيه الترتيل؛ لأن الترتيل فى الظاهر يمكن من التدبر فى الباطن‏(256).

4. حزب مفصل، باب و لباب قرآن‏

مسلمانان پا به پاى تنزيل تدريجى، آيات و سوره‏هاى قرآن را به فراخور حال خود فرا مى‏گرفتند. با افزايش تعداد سوره‏ها، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى بنيان‏گذارى و ترويج آموزش منظم و اصولى قرآن‏كريم، به معلمان و مقريان تعليم داد كه آموزش قرآن به نوآموزان را از سوره‏هاى كوتاه آغازين نزول شروع كنند. مجموعه اين سوره‏ها را رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حزب مفصل ناميدند.

براء ابن عازب مى‏گويد:

مصعب بن عمير و عبدالله بن ام مكتوم، اولين معلمان قرآنى بودند كه وارد مدينه شدند و قرآن را به مردم تعليم مى‏دادند و من قبل از ورود پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه، سوره اعلى و برخى ديگر از سوره‏هاى حزب مفصل را فرا گرفته بودم و قرائت مى‏كردم‏(257).

ابن عباس مى‏گويد:

هنگام وفات پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى كه ده سال سن داشتم، حزب مفصل را آموخته و آن را قرائت مى‏كردم‏(258).

از ابن مسعود نيز روايت شده است كه گفت: نزل المفصل بمكة فمكثنا حججا نقرؤه لا ينزل غيره‏(259)، يا قرأنا المفصل بمكة حججا(260)؛ سوره‏هاى حزب مفصل در عهد مكى نازل شد و ما اين سوره‏ها را به تدريج فرا مى‏گرفتيم و اقرا و قرائت مى‏كرديم بدون اين‏كه سوره‏هاى احزاب ديگر قرآن در آن مدت نازل شود.

بنابراين نزول و آموزش قرآن با سوره‏هاى حزب مفصل آغاز شد(261) و چون اين حزب به تدريج كامل گشت، دوباره سوره آغازين و تعداد سوره‏هاى آن اختلاف شده است. زركشى دوازده قول درباره تعيين سوره ابتداى اين حزب در ترتيب تلاوت نقل مى‏كند و در پايان مى‏گويد: والصحيح عند أهل الأثر أن أوله ق‏(262)؛ يعنى مطابق قول صحيح كه نزد راويان است، اولين سوره اين حزب در ترتيب جاودانه مصحف شريف، سوره ق، و آخرين آن بالاجماع، سوره ناس است، ولى در سير حكيمانه آموزش، سوره ناس اولين سوره‏(263) و سوره ق آخرين سوره حزب مفصل است كه مجموعاً 65 سوره را شامل مى‏شود. البته برخى از سوره‏هاى حزب مفصل مانند سوره تحريم، طلاق (نساء قصرى)، ممتحنه و مجادله در مدينه نازل شدند و سپس در جايگاه اصلى خود قرار گرفتند.

با توجه به خصايص آيات و سوره‏هاى حزب مفصل، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در تبيين جايگاه اين حزب و پايه آموزش قرآن، مى‏فرمايند: ان لكل شى‏ء سناماً (و أن سنام القرآن البقرة) و أن لكل شى‏ء قلباً و قلب القرآن يس. و أن لكل شى‏ء باباً و باب القرآن المفصل‏(264) و از ابن مسعود، مرفوعاً، روايت شده است:

ان لكل شى‏ء سناماً و سنام القرآن سورة البقرة، و أن لكل شى‏ء لباباً و لباب القرآن سور المفصل‏(265)؛

هر چيزى نقطه اوج و بلندايى دارد و سوره بقره بلنداى قرآن است؛ هر چيزى مسير ورود و خلاصه و چكيده‏اى دارد و سوره‏هاى حزب مفصل، مسير ورود به قرآن و چكيده و مغز آن است.

بنابراين آغاز آموزش و تحقيق از سوره بقره به عنوان سنام قرآن صحيح و اصولى نيست، بلكه ابتدا بايد از باب و لباب (266) قرآن؛ يعنى حزب مفصل از سوره ناس آغاز و به سوره بقره ختم كرد.

شروع نزول و آموزش قرآن از سوره‏هاى كوتاه و كم حجم حزب مفصل با آيات كوتاه و مشابه و داراى نظم آهنگ خاص و نيز مقارنت و همراهى اين سوره‏ها با اساسى‏ترين و اصلى‏ترين نيازها و مسائل زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها، ويژگى خاصى به اين قسمت از قرآن بخشيده است كه مسير آموزش و تحقيق در آن را تسهيل مى‏كند (267)؛ به طورى كه قرآن آموزان از اين‏كه مى‏توانند در اولين مراحل آموزش، تعداد سوره‏هاى بيشترى را به آسانى و به خوبى فرا بگيرند، احساس موفقيت و پيشرفت بزرگى خواهند داشت و از اين‏كه مى‏توانند آموخته‏هاى خود را به آسانى در همه جا و همه وقت به كار ببرند، احساس رضايت و شور و شعف مى‏كنند. همين امر، انگيزه درونى و نياز آنان را در فراگيرى ساير سوره‏هاى قرآن كه به صورت زنجيره‏اى و تصريفى، تفصيل يافته حزب مفصل‏اند(268) بر مى‏انگيزد.

زبان‏شناسان نيز بر اين باورند كه زبان يك نظام است، بنابراين نمى‏توان آموزش آن را از هر جايى آغاز كرد، بلكه:

روش‏هاى آموزشى بايد به نحوى سامان يابد كه با ارائه داده‏هاى زبانى سازمان يافته (صورت‏هاى اساسى و الگوهاى ساختى زبان) به صورت مرحله‏اى و تدريجى و به طور منظم پيش رود؛ به گونه‏اى كه روند قاعده‏سازى ذهنى زبان‏آموز را تسهيل كند. البته داده‏هاى زبانى‏اى كه ياد گيرنده زبان دوم در معرض آن قرار مى‏گيرد، بايد ويژگى‏هاى مشابه داده‏هاى زبانى محيط كودك در دوران فراگيرى زبان اول را دارا باشد؛ به اين معنا كه در مراحل ابتدايى يادگيرى، داده‏هاى زبانى بايد ساخت‏هاى ساده و قابل درك و واژگانى محدود داشته باشد و در آن تكرار زياد باشد و نيز بيشتر به موقعيت حاضر و علايق فورى يادگيرنده زبان مربوط شود. روشن است كه درك چنين زبانى آسان‏تر است. از اين رو به زبان‏آموز امكان مى‏دهد كه قاعده‏هاى زبان را كشف و در ذهن خود بنا كند(269).

5. آموزش انفرادى‏

گرچه در سيره نبوى آموزش به هر دو صورت جمعى و انفرادى نقل شده است، ولى شكل مطلوب آموزش در الگوهاى ارائه شده و مورد تأكيد قرار گرفته، اين است كه صحنه يا كلاس آموزش، شامل يك معلم (مقرى) و يك متعلم (مستقرى) باشد كه اصطلاحاً به آن، آموزش انفرادى مى‏گوييم.

چون هر يك از قرآن‏آموزان داراى علايق، سوابق، توانايى‏ها و تفاوت‏هاى فردى خاصى هستند، مدت زمانى را كه براى يادگيرى صرف مى‏كنند، متفاوت است.

بنابراين در اين شيوه، هر قرآن‏آموزى براى خود فعاليت يادگيرى ويژه‏اى معين مى‏كند كه با سطح توانايى و علاقه او تطابق دارد و طبق آن پيشرفت مى‏كند. اين امر باعث صرفه جويى در وقت معلم و قرآن‏آموزان مى‏شود و معلم مى‏تواند با توجه به خصوصيات هر قرآن‏آموز، از شيوه‏ها و روش‏ها گوناگون آموزشى و متناسب با آن‏ها بهره بگيرد و وقت خود را براى بهبود تعليم هر يك از قرآن‏آموزان به نحو شايسته‏ترى توزيع كند تا قرآن‏آموزان بتوانند مهارت يابند و اين تجربه موفقيت‏آميز (فراگيرى كامل هر واحد يادگيرى) نتايج بسيار مثبتى در حيطه شناختى و عاطفى به ارمغان مى‏آورد و انگيزه درونى، استقامت و پايدارى آنان را در امر يادگيرى بسيار بالا مى‏برد. همچنين تبحر كامل در هر گام از يادگيرى، كل فرآيند يادگيرى را معنادارتر و آسان‏تر مى‏سازد و اين همه سبب پيشرفت همه جانبه آنان در قرآن‏آموزى مى‏شود.

از سوى ديگر، به علت تفاوت‏هاى فردى و افزايش روز افزون تعداد قرآن‏آموزان، كلاس‏هاى آموزشى به سمت سطوح و پايه‏هاى مختلف سوق داده مى‏شود و گروه‏هاى مختلف يادگيرى شكل مى‏گيرد؛ چنان كه برخى از صحابه (مانند حضرت على (عليه السلام) و ابى بن كعب) در مقطع زمانى سال هشتم هجرى كه تقريباً نزول قرآن پايان يافته بود، همه آيات و سوره‏هاى نازل شده را فراگرفته بودند و بسيارى از نو مسلمانان، كودكان و نوجوانان (مانند ابن عباس)، هنوز در حال فراگيرى سوره‏هاى حزب مفصل بودند.

در اين موقعيت نيز كوشش پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و معلمان قرآن بر اين بود كه موقعيت‏هاى آموزشى به طريقى هماهنگ شود كه بيشترين استفاده را براى نوآموزان داشته باشد؛ مثلاً پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نمازهاى جماعت، جمعه و خطبه‏ها كه حالت آموزش عمومى داشت، بر اقرا و قرائت سوره‏هاى حزب مفصل تأكيد فراوان داشتند تا شأن و مقام نوآموزان رعايت شود و همگان امكان بهره‏گيرى آموزشى را از اين موقعيت‏ها داشته باشند.

6. آموزشى تدريجى در قالب دسته‏هاى پنج آيه‏اى و واحدهاى موضوعى (ركوعات‏(270))

هر يك از آيات و واحدهاى موضوعى يك سوره، يك واحد درسى محسوب مى‏شود. از اين رو پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و معلمان قرآن در هر فرصت آموزشى، آيات را در قالب پنج آيه يا ده آيه اقرا مى‏كردند. بديهى است كه تقسيم سوره‏ها به واحدهاى موضوعى (ركوعات) و تقسيم آن‏ها به واحدهاى پنج آيه‏اى با تكيه بر شماره آيات كار تعليم و تعلم قرآن را بسيار آسان مى‏ساخت و سبب مى‏شد قرآن‏آموزان در فراگيرى و حمل آيات، احساس دشوارى و تكلف نكنند و فرصت كافى براى تمرين نيز در اختيار داشته باشند.

همين امر، عامل مهمى است كه قرآن‏آموزان را به تدريج و با پيشرفت‏هاى مرحله‏اى، به سمت تبحر و فراگيرى كامل سوق مى‏دهد و از فراموشى آيات جلوگيرى مى‏كند؛ چنان كه راوى از حضرت على (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: انزل القرآن خسماً خمساً و من حفظ خمساً خمساً لم ينسه‏(271).

عبارت حفظ در اين روايت، ناظر به مقام تعليم و تعلم قرآن است؛ يعنى مطابق الگوى آموزشى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) كه خود برگرفته از الگوى نزول تدريجى قرآن بود، اگر قرآن را در اجزاء پنج آيه‏اى فرا بگيريد و تكرار كنيد، فراموش نخواهيد كرد. از عمر بن خطاب و ابوالعاليه نيز روايت شده است: تعلموا القرآن خمس آيات خمس آيات، فان جبريل نزل بالقرآن على النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) خمس آيات خمس آيات‏(272).

7. عقد انامل و يادگيرى شماره آيات‏

عقد أنامل يعنى بستن انگشتان دست، هنگام يادگيرى و قرائت قرآن. قرآن‏آموز با شنيدن و خواندن هر آيه، يك انگشت دست خود را مى‏بندد و با اين ابتكار جالب، احساس مى‏كند گويى آيات روى انگشتانش ثبت مى‏شود و به همين واسطه، شماره آيات هم به آسانى براى او قابل شناسايى و بازيابى است.

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمود: هنگام قرائت قرآن، از بستن انگشتان غفلت نكنيد؛ چرا كه موجب رحمت است و انگشتان هم در قيامت مورد سؤال قرار مى‏گيرند و سخن خواهند گفت: فانهم مسؤلات مستنطقات‏(273).

ام سلمه در پاسخ سؤال ابن ابى مليكه، قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را فراز به فراز و آيه به آيه توصيف مى‏كند و براى مثال، قرائت سوره حمد را در نماز آن حضرت به اين صورت توضيح مى‏دهد:

قرأ فى الصلاة (بسم الله الرحمن الرحيم) فعدها آية (الحمد لله رب العالمين) آيتين، (الرحمن الرحيم) ثلاث آيات، (مالك يوم الدين) أربع آيات و قال هكذا، (اياك نعبد و اياك نستعين) و جمع خمس أصابعه‏(274).

بستن انگشتان در وقت آموزش و تلاوت قرآن، عامل مهمى در سهولت جريان حمل و نگه‏دارى بهتر آيات در قلب است‏(275). فردى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و از بدى حافظه خود شكايت كرد. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: از دستت كمك بگير (276) كه اشاره به كتابت يا عقد انامل يا هر دو است.

پس با توجه به اين كه آيات در مصاحف ثبت نمى‏شد، عقد انامل كليد يادگيرى و بازيابى شماره آيات بود و بدين سان تعداد آيات سوره‏ها و آغاز و انجام هر آيه و جايگاه نهايى و جاودانه آن در ساختمان سوره، به صورتى مشخص و معين، ترويج و تثبيت شد.

فصل دوم: ترويج قرآن‏

با بررسى سيره نبوى درباره قرآن در مى‏يابيم كه يكى از نكات مهم سيره ايشان، توجه به ترويج قرائت قرآن و اهتمام براى عمومى‏سازى آن بوده است؛ زيرا قرآن از آن همه مردم و للناس‏(277) است و بايد اين امكان براى همگان فراهم باشد كه بتوانند آن را به آسانى فرا گيرند. به همين منظور، در نظام آموزشى - ترويجى قرآن، روش‏ها و شيوه‏هايى را به كار مى‏بردند كه اكنون نيز عمومى و فراگير است و در هر زمان و مكان و براى هر فرد و قوم و نژادى، با هر لهجه و زبان كه دارند، قابل اجراست.

مبانى ترويج قرآن‏

1. ترغيب به جاى تحميل‏

با توجه به اصولى همچون: لست عليهم بمصيطر(278)؛ و ما أنت عليهم بجبار(279) و و ما أنا من المتكلفين (280) و بررسى سيره رسول‏اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فهميم كه آن حضرت هرگز قرآن را بر كسى تحميل نمى‏كرد، بلكه همواره با ابلاغ مبين قرآن كه بلاغ للناس‏(281) است، زمينه معارفه و آشنايى مردم را با قرآن فراهم مى‏كرد تا كسانى كه خواهان استماع و فراگيرى هستند، به آسانى بتوانند آن را بياموزند؛ چنان‏كه مى‏فرمود:

لا أكره أحداً على شى‏ء، من رضى الذى أدعوه اليه، فذلك و من أكره لم أكرهه، انما أريد... أبلغ رسالات ربى‏(282)؛

من كسى را وادار به كارى نمى‏كنم، بلكه دعوت من براساس رضايت و علاقه‏مندى اشخاص است، پس اگر كسى اكراه داشت، او را مجبور نخواهم كرد. هدف من ابلاغ رسالت الهى است.

بنابراين اولين اصل در ترويج قرآن، پرهيز از اجبار و تحميل آن است. بر همين اساس در نظام آموزشى قرآن، نخست مستقرى براى يادگيرى قرآن، از مقرى طلب اقرا مى‏كند و پس از آن، مقرى و نظام آموزشى، همه توان خود را براى ارتقاى كيفيت آموزش و بهبود فرآيند يادگيرى مستقرى، به كار مى‏گيرند. مقرى، تكليف و تكلفى را بر مستقرى تحميل نمى‏كند.

2. قرائت ساده و آسان‏

يكى از اركان ترتيل، ادا و اظهار آسان و روان آيات است. راغب آورده است: ترتيل، يعنى ادا كردن كلمات از دهان به سهولت و با اعتدال و استوارى‏(283).

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و معلمان قرآن، آيات را به گونه‏اى آسان، روان و بى‏پيرانه اقرا و قرائت مى‏كردند كه مخاطبان و قرآن‏آموزان، در مى‏يافتند همان‏گونه كه به راحتى مى‏توانند به زبان مادرى خود تكلم كنند، مى‏توانند قرآن را به آسانى استماع و تكرار كنند.

ساده و آسان‏خوانى قرآن، تيسيرى بود از جانب رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه راه ترويج قرائت قرآن را بر روى همگان گشود. اين تدبير حكيمانه، مانع آن شد كه قرائت قرآن، فن و هنرى مخصوص تلقى شود كه تنها ويژه افراد خاصى باشد (از لحاظ حنجره، صدا، لهجه و زبان) تا صنفى خاص به نام قاريان قرآن به وجود آيد و ديگران از قرائت قرآن محروم شوند.

رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به گونه‏اى عمل كردند كه هر مسلمان، خود را قارى قرآن بداند و آموختن قرآن و قرائت آن، هويت هر فرد مسلمان را تعريف كند. بر همين اساس، بر ساده، روان و واضح خواندن قرآن در مقام آموزش آن و مواضعى كه قرائت قرآن حالت ابلاغ و ترويج همگانى داشت (مانند قرائت قرآن در نماز جماعت) تأكيد داشتند. البته در مقام قرائت شخصى، قرائت قرآن به صورت ترجيع و مانند آن، اشكال و محذورى نداشت.

سعيد بن مسيب شنيد كه عمر بن عبدالعزيز در نماز جماعت، قرآن را با ترجيع و تطريب مى‏خواند، به وى پيغام داد: خدا تو را به راه صلاح و درست آورد. ائمه جماعات (به پيروى از سنت نبوى) اين‏گونه قرآن نمى‏خوانند(284).

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از قرائت اذان به صورت تطريب و ترجيع و مانند آن نهى مى‏كرد تا اذان به آسانى ابلاغ، آموزش و ترويج شود: ابن عباس مى‏گويد: كان لرسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) مؤذن يطرب، فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): ان الأذان سهل سمح، فاذا كان أذانك سمحاً سهلاً (فأذن) و الا فلا تؤذن‏(285).

ابن قتيبه (د 276ق) با اشاره به نحوه قرائت حمزة بن حبيب زيات كوفى (د 156ق) از قراء هفت‏گانه، مى‏گويد:

او در مد، همزه و اشباع، راه افراط پيمود و در اضجاع و ادغام، زياده‏روى كرد و متعلمان (قرآن‏آموزان) را بر مركبى سخت نشاند و آنچه را كه خداوند آسان گرفته بود، بر امت مسلمان دشوار ساخت و مردم چون ديدند كه هنگام قرائت، فك‏هاى خود را به اين طرف و آن طرف مى‏برد و رگ‏هاى صورتش برجسته مى‏شود، پنداشتند كه اين فضيلت مهارت و استادى اوست، اما نه قرائت رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اين‏گونه بود، نه قرائت نيكان سلف، تابعين و قاريان دانشمند، بلكه قرائت آنان بسيار رسا و آسان بود(286).

3. اصلاح غير مستقيم اشتباهات‏

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با شناخت جامع و كاملى كه از ماهيت و اهداف نزول قرآن و گوناگونى مخاطبان آن، به ويژه از دو جنبه زبان و روان داشتند، هنگام تعليم قرآن، هر طور كه آيات قرآن بر زبان افراد جارى مى‏شد، آن را تجويز و تحسين مى‏كردند و بر قرآن‏آموز اجبار و تكليف نمى‏كردند كه حتماً بايد همان‏طور كه من خواندم، بخوانى. همين امر سبب شده بود كه هر فردى يادگيرى قرآن را امرى آسان بداند.

به طور كلى، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) شرايط و فضايى را براى آموزش و ترويج قرآن به وجود آوردند كه هركس، هرطور كه مى‏شنيد و هر طور كه مى‏آموخت و هر طور كه قرائت مى‏كرد، تأييد و تحسين مى‏شد تا به ادامه يادگيرى و مداومت در قرائت آنچه فرا گرفته بود، تشويق شود.

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مسير آموزش و فرآيند يادگيرى يكايك قرآن‏آموزان را متناسب با وضعيت و توانايى هر كدام از آنان آسان مى‏كرد تا هيچ قرآن‏آموزى احساس نكند كه نسبت به او و مشكلاتش در روند يادگيرى، بى‏اعتنايى و بى‏توجهى شده است؛ مثلاً بلال حبشى قادر به تلفظ صحيح حرف شين نبود و آن را سين تلفظ مى‏كرد. شايد به همين علت، مورد انتقاد ظاهرگرايان واقع شده بود. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى رفع نگرانى او و دفع اعتراضات ديگران، فرمودند: ان سين بلال عند الله الشين‏(287)؛ نزد خداوند، سين بلال همان شين است.

تحسين هرگونه قرائتى را مى‏توان از كليدى‏ترين عناصرى دانست كه در كنار اسوه بودن قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و اقرا و قرائت پيوسته و مستمر ايشان در منظر صحابه (قرآن‏آموزان)، به صورت جدى و مؤثر مسئله تصحيح را در امر قرائت قرآن راهبردى مى‏كرد. اصلاحى كه پيامد آن، اقبال جدى‏تر و شوق‏آورتر قرآن‏آموز به يادگيرى بيشتر و تداوم قرائت قرآن بود. به بيانى ديگر، اگر قرآن‏آموزى، آيات قرآن را كامل و درست فرا نگرفته بود يا آن را اشتباه قرائت مى‏كرد، هنگامى كه اقرا و قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ساير قرآن‏آموزان را كه همواره در حال افزايش بودند، در ديگر صحنه‏ها (مانند نماز، عرضه قرائت و مانند آن) مى‏ديد و مى‏شنيد، به اشتباه خود پى مى‏برد و خودش آن را اصلاح مى‏كرد. بنابراين اگر فردى قرآن را بارها اشتباه قرائت مى‏كرد، اين اشتباه خوانى‏ها عين پيشرفت در امر آموزش و ترويج قرآن محسوب مى‏شد و پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) يقين داشت كه دير يا زود، قرائت او اصلاح خواهد شد(288).

اين مسئله مانند فرآيند زبان‏آموزى كودك است. كودك در جهان سخن‏گويان به دنيا مى‏آيد و واژه‏ها و جمله‏هاى مختلف را مى‏شنود و سعى مى‏كند آن‏ها را ادا و تلفظ كند، ولى تا مدتى به اشتباه مى‏افتد و آن‏ها را غلط، در هم و آميخته يا با حذف قسمتى از آن ادا مى‏كند. والدين و بزرگترها بى‏آن كه كوچك‏ترين نگرانى و دغدغه‏اى داشته باشند، هرگونه تكلم كودكانه او را عين پيشرفت به سمت زبان‏آموزى مى‏دانند.

لارى هايمن بر اين باور است كه:

غالباً درك شنيدارى كودك درست عمل مى‏كند، ولى بر نحوه تلفظ درست آن هنوز قدرت كافى ندارد. بنابراين اشكال گرفتن از نحوه تلفظ او باعث رنجش و ناراحتى و حتى لكنت زبان و گوشه‏گيرى او مى‏شود و اگر والدين تلفظ به ظاهر اشتباه او را تقليد كنند و با همان تلفظ اشتباهش با او تكلم كنند، كودك در مقابل اين تقليد نيز حالت آزردگى نشان مى‏دهد(289).

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز همچون پدر و معلمى آگاه و دلسوز، اشتباهات قرآن‏آموزان در قرائت قرآن را به صورت مستقيم و رو در رو تصحيح نمى‏كردند و آن‏ها را به غلط و درست تقسيم نمى‏فرمودند و هرگونه قرآن خواندنى را عين پيشرفت در روند يادگيرى قرآن مى‏دانستند و آن را تحسين مى‏كردند، زيرا ان ملكاً موكل بالقرآن، فمن قرأه من أعجمى أو عربى فلم يقومه قومه الملك ثم رفعه قواماً (290)؛ همانا فرشته‏اى بر قرآن موكل است كه اگر هركسى از عرب يا غير عرب آن را (به هر دليلى) درست؛ چنان‏كه هست، نخواند، آن ملك قرائت آن شخص را تصحيح مى‏كند و سپس به نزد خداوند بالا مى‏برد. بنابراين تصحيح قرائت بر عهده خداوند است و مأموران آن هم ملائكه‏اند نه غير ايشان!

با ادامه نزول و افزايش تعداد آيات و سوره‏ها و وجود شرايط آسان و آرام براى يادگيرى، برخى از صحابه ناخودآگاه، قرآن را به وجوه و ترتيب‏هاى مختلف مى‏خواندند. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از اين‏گونه قرائت‏ها نيز نهى و منع نفرمود، بلكه آن‏ها را تحسين و تأييد مى‏كردند همين امر باعث شده بود كه بارها هنگامى كه برخى مشغول قرائت قرآن بودند، با اعتراض و ممانعت برخى ديگر رو به رو شوند و وقتى بازخواست مى‏شدند كه چه كسى اين قرائت را به شما آموخته است؟ بى‏درنگ، قرائت خود را به پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) منسوب مى‏كردند. در نتيجه، بر سر قرائت درست آيات و ترتيب آن‏ها با يكديگر به مجادله و مشاجره مى‏پرداختند و گاهى نيز اين مجادله به درگيرى و نزاع منجر مى‏شد و براى حل اختلاف، حكميت به نزد رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏بردند. آن حضرت در مقام رفع اختلاف، از آنان مى‏خواست كه دوباره آن قسمت از آيات را كه در نحوه قرائت آن با يكديگر اختلاف دارند، قرائت كنند. با پايان يافتن قرائت هر يك از طرفين اختلاف، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) قرائت همه آن‏ها را بر پايه اصل نزل القرآن على سبعة احرف جايز و روا و در راستاى تحقق اهداف نزول قرآن مى‏دانستند و آنان را تحسين و تأييد مى‏فرمودند و هيچ قرائتى را بر ديگرى برترى نمى‏دادند و از همه آنان مى‏خواستند كه از هرگونه جدال و كشمكش بر سر قرائت قرآن بپرهيزند و قرائت يكديگر را تخطئه نكنند، بلكه توان خود را در راه استمرار و تداوم قرائت قرآن به هرگونه‏اى كه براى آنان ميسر است، به كار گيرند(291):

فاقرءوا ما تيسر من القرآن‏(292).

عمر به خطاب مى‏گويد:

هشام بن حكيم سوره فرقان را در زمان حيات رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز قرائت مى‏كرد. به قرائتش گوش فرا دادم. با كمال تعجب شنيدم كه سوره فرقان را با وجوه متعددى قرائت مى‏كند كه با قرائت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تفاوت بسيار دارد! چيزى نمانده بود كه در همان حال نماز با او گلاويز شوم، ولى منتظر ماندم تا نمازش را سلام داد. عبايش را بر او پيچيدم و او را در هم فشردم و گفتم: چه كسى قرائت اين سوره را به تو ياد داده است؟ گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم). به او گفتم: دروغ مى‏گويى؛ به خدا سوگند! كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) همين سوره را طور ديگرى به من آموخته است. به راه افتادم و كشان كشان او را به نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بردم و گفتم: يا رسول الله! من شنيدم كه اين مرد سوره فرقان را با وجوه متعددى مى‏خواند كه با ترتيبى كه تو به من تعليم فرموده‏اى، تفاوت دارد؟! تو خود سوره فرقان را به من آموختى! رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: عمر! رهايش كن! سپس به هشام فرمود: بخوان! او همان قرائتى را كه از او شنيده بودم، دوباره خواند. آن گاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هكذا انزلت؛ سوره همين طور كه هشام مى‏خواند از جانب خداوند نازل شده است. سپس فرمود: عمر! تو بخوان! و من همان طور كه آن حضرت خودش به من ياد داده بود، خواندم. باز هم رسول خدا فرمود: هكذا انزلت؛ سوره همين طور كه تو مى‏خوانى نازل شده است. آن گاه فرمود: ان هذا القرآن انزل على سبعة احرف، فاقرؤا ما تيسر منه؛ قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ به هرگونه كه برايتان ميسر است، قرآن را قرائت كنيد(293).

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از يك سو قرآن آموزان را از ماهيت قرآن آگاه ساختند تا هيچ‏كس از بروز خطا، اشتباه و اختلاف در قرائت قرآن نهراسد، بلكه همه اين اختلاف قرائت‏ها را عين اتفاق و عين پيشرفت در يادگيرى قرآن و ترويج آن بدانند و از سوى ديگر، انگيزه قرآن آموزان را در يادگيرى و قرائت قرآن تقويت كردند؛ به طورى كه هركس، هر طور كه مى‏تواند، قرآن را قرائت كند: فاقرؤا كيف شئتم‏(294).

بدين سان، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فضايى امن و شرايطى آرام و روان و قابل انعطاف در برابر تفاوت‏ها، سلايق و ذوق‏هاى گوناگون انسان‏ها براى ترويج قرآن به وجود آورد، زيرا اولا: يادگيرى نسبت مستقيمى با آرامش روحى و روانى و شرايط اجتماعى زبان‏آموز دارد(295) و از اين رو زدوده شدن مسائل اضطراب آور و دلهره‏انگيز و ايجاد شرايط آرام بخش و طبيعى، تمركز فكرى را كه اساس يادگيرى است، فراهم مى‏آورد.

ثانيا: از حقوق اوليه و مسلم هر متعلم و متربى اين است كه او را راحت بگذارند و به او اجازه دهند كه شخصا خود را امتحان كند؛ زيرا هر قدر او از آزمون و خطا و فعاليت بيشترى برخوردار باشد، بيشتر به يادگيرى خود مطمئن مى‏شود و به معلم و آنچه آموخته است، احترام مى‏گذارد و سعى در كاربرد و گسترش آن خواهد داشت‏(296).

از سوى ديگر، اكثر صحابه، عرب زبان بودند، اما با توجه به خاص و بى نظير بودن زبان قرآن (عربى مبين‏(297)) و تفاوت آن با زبان عربى آن زمان، در واقع قرآن آموزان در حال يادگيرى زبان دومى بودند. بنابراين، ريشه و منشأ بسيارى از خطاهاى آن‏ها در هنگام قرائت قرآن را مى‏توان ناشى از پديده تداخل زبان عربى با زبان قرآن و فرا گرفتن اسلوب و قواعد زبان قرآن دانست.

توضيح اين‏كه زبان شناسان، يادگيرى زبان دوم را فرآيندى آگاهانه و روان شناختى مى‏دانند كه از برخى جهات با يادگيرى زبان اول (زبان مادرى) مشابه است.

به طور كلى از آن جا كه ياد گيرنده زبان دوم، مهارت‏ها و شم خاص زبان اول را از پيش داراست، بى شك عوامل و توانايى‏هاى ياد شده به صورت تداخل يا انتقال منفى و بروز خطا يا به صورت انتقال مثبت يا تسهيل در فرآيند يادگيرى زبان دوم ظاهر مى‏شود.

براساس نظريه‏هاى نوين زبان‏شناسى و آموزش زبان، فراگيرى زبان، الزاما همراه با خطاست و همين اشتباهات و خطاها نشانه زبان آموزى و پيشرفت در آن است و امرى كاملا عادى و طبيعى به شمار مى‏رود و نبايد نگران كننده يا بازدارنده انگاشته شود؛ هر چند كه بايد با قرار دادن زبان‏آموز در معرض نمونه‏هاى زبانى درست و كافى و نيز تمرين‏هاى مناسب، روند يادگيرى او را تسهيل كرد(298).