امثال و حکم قرآن کریم

هاجر صداقت مهر (اندقانی)

- ۵ -


88 - لَیسَ للانسانِ الّا ماسَعی (394)

ترجمه آیه به نثر:

برای انسان بهره ای جز سعی وکوشش او نیست.

ترجمه آیه به نظم:

نبیند به جز حاصل ان تلاش     کهکردست در زندگی ومعاش (395)

نابرده رنج گنج میسر نمی شود    مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

از این بایست چندین رنج بردن    کی بی رنج نخواهی گنج بردن

«اسرارنامه»

یکی را که سعی قدم بیشتر    به درگاه حق منزلت بیشتر

یکی باز پس خائن و شرمسار     نیابد همی مزد، ناکرده کار (396)

هرکه رنجی دید گنجی شد پدید    هر که جدی کرد در جدی رسید

«مولوی»

سایه حق بر سر بنده بود    عاقبت جوینده یابنده بود

نیاید مراد آنکه جوینده نیست    که جویندگی عین یابندگی است

گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن. «حافظ»

مقام عیش میسر نمی شود بی رنج. (397)

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. (398)

نظیرش: مَنْ کانَ یرید حرث الدنیا نوته منها. (399)

باحتمال المُؤنِ یجبُ السُؤدَدُ. (400)

مَنْ طَلَبَ شیئاً نالَهُ اوبَعضَهُ. (401)

بِقَدْرِ الکدِ تُکتَسَبُ المَعَالِی    ومَنْ طَلَبَ العُلی سَهِرَ اللّیالی

السوددُ مع السّوادِ. (402)

89 -مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ (403)

ترجمه آیه به نثر:

پیامبر وظیفه ای جز رساندن پیام ندارد.

ترجمه آیه به نظم:

به جز انتشار کلام خدا     وظیفه ندارد دگر مصطفی (404)

گر نباید بگوش رغبت کس    بر رسولان پیام باشد و بس

خواه ردش کنی و خواه قبول     نیست غیر از بلاغ کار رسول (405)

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم     تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست     گر نامه رد کنند گناه رسول نیست (406)

نظیرش: ماعَلَی الرسولِ اِلاّ البَلاغ المُبین. (407)

بًلَغَ المَقْطَعَ عُذْرُهُ و نَذْرُهُ. (408)

90 مَثَلُ الَذینَ اتَّخذوا مِنْ دونِ اللّهِ اولیاءَ کمَثلِ العنکبوتِ اتَّخَذَتْ بیتاً وَ اِنَّ أَوْهَنَ البیوتِ لبیتُ العنکبوتِ (409)

ترجمه آیه به نثر:

مثل کسانی که غیر از خدا اولیای خود برگزیدند، مثل عنکبوت است که خانه ای را برای خودانتخاب کرد، در حالی که سست ترین خانه ها. خانه عنکبوت است.

ترجمه آیه به نظم:

هر آن کس که برد یزدان زیاد    به غیر از خداوند دل برنهاد

مثل می زند حالشان راخدا    بر آن عنکبوتی که سازد سرا

هر آنچه کند عنکبوتی درست    ازآن سست تر خانه ای نیست سست

نشاید ز خاطر برید این مثل     ببینید این خانه را در عمل (410)

تاخصن تو نسج عنکبوت است    اوهن چه که احسن البیوت است (411) «جمال اصفهانی»

مثل تار عنکبوت. (412)

91 مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اسفاراً (413)

ترجمه آیه به نثر:

کسانی که مکلف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا نکردند، مانند الاغی هستند که کتابهایی حمل می کنند.

ترجمه آیه به نثر:

هر آن کس که تورات خواند در عمل     نکو وی بر آن همت اندر مثل

حماری که بر پشت گیرد کتاب    نجوید ولی بهره ای از صواب

بلی آن گروهی که اندر حیات     چنین اند در راه و رسم و صفات (414)

عالم که ندارد عمل مثل حمار است    بی فایده اثقال کتب راشد، حاصل (415)

الم چندان که بیشتر خوانی     چون عمل در تو نیست نادانی

نه محقق بود نادانشمند    چارپایی بر او کتابی چند

آن تهی مغز را چه علم وخبر     که بر او هیزم است یا دفتر (416)

نظیرش: اَلعِلمُ یهْتِفُ بالعَمَلِ فَاِنع اَجَابَهُ وَ اِلّا اِرْتَحَل عَنْهُ. (417)

92 مَثَلَ الذینَ کفَروُاکمَثَلِ الَّذی ینْعِقُ بَما لا یسْمَعُ الّا دُعَاءٌ و نداءً صُمٌ بکمٌ عُمی فَهُمْ لَا یعقِلونَ (418)

ترجمه آیه به نثر:

مثل (تو در دعوت) کافران، بسان کسی است که صدا می زند ولی آنهاچیزی جز سرو صدا نمی شوند، کر و لال و نابینا هستند، ازاین رو چیزی نمی فهمند.

ترجمه آیه به نظم:

چنین سیره کافران در عمل     همانند ان است اندر مثل

که بر سوی حیوان برآرد ندا    کز آن بانگ تنها نیوشد صدا

ندانند مفهوم آن بانگ چیتس    که قادر به درک سخن هیچ نیست

بلی کافران هم به گفتار و کار    چو حیوان بمانند در روزگار

که هستند آنها کر و لال و کور    ندارند خود بهره ای از شعور (419)

کی شود حجت بیهوده سوی جاهل    پیش گوساله نشاید که قرآن خوانی (420)

به سیه دل چه سود گفتن وعظ    نرود میخ آهنی در سنگ

نصیحت همه عالم چو باد در قفس است    به گوش مردم نادان چو آب در غربال (421)

دوزخی راسوی جنت نتوان برد به زور    پند سعدی نکند دردل نااهل اثر (422)

یاسین به گوش خر خواندن.

93 مَثَلَ الذینَ کفَروا بربّهم أعْمَالُهُمْ کرَمادٍ اشْتدَّتْ بِهِ الرّیحُ فی یومٍ عاصفٍ لایقْدِرُونَ ممّا کسَبُوا عَلَی شَی ءٍ ذلک هُوَ الضلَّالُ البعیدُ (423)

ترجمه آیه به نثر:

اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند، همچون خاکستری است در برابر تند بد در یک روز طوفانی، آنها توانایی ندارند کمترین چیزی از آنچه را انجام داده اند، به دست آورند، و اینهمان گمراهی دو رو دراز است.

ترجم آیه به نظم:

عملهای کفار در روزگار    بود همچو خاکستری پست و خوار

که چون تند بادی وزد در هوا    سپارد خود را به باد فنا

هم از کوشش خود چه سهل و چه سخت    نتینند سودی همه تیره بخت

ضلالت همین است اندر حیات    که باشند دور از طریق نجات (424)

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی    کاین ره که تو می روی به ترکستان است

94 مَثَلَ الذِین ی نفِقُونَ أَموَالَهُمْ فی سبیل اللّهِ کمَثَلِ حَبّةٍ أنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِائةُ حَبَّةٍ واللّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشَاءُ واللّهُ واسعٌ علیمٌ (425)

ترجمه آیه به نثر:

کسانی که اموال خود را در راه خداانفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در خوشه، یکصد دانه باشد، و خداوند آن را برای هر کس بخواهد، دو یا چند برابر می کند و خداوند وسیع و داناست.

ترجمه آیه به نظم:

کسانی که در راه ایزد زمال    نمایندانفاق اندر مثال

بود همچو دانه که چون کاشت رست    ز هر دانه شد هفت خوشه درست

که صد دانه باشد به هر خوشه ای     چه باشد از ین نیک تر توشه ای

ز رحمت از آن بیشتر هم خدا     به هر کس بخواهد نماید عطا

که لطف خداوند بی انتهاست    به هر چیز آگاه یکتا خداست (426)

هر یکی را عوض دهد هفتاد    چو دری بست بر تو ده بگشاید

95مَثَلَ مَا ینفِقونَ فی هذه الحیاةِ الدّنیا کمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اصابتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَموا انفسَهُمْ فَأهْلَکتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمْ اللّهُ ولکنْ ُنفُسَهُمْ یظْلِمونَ (427)

ترجمه آیه به نثر:

آنچه آنها دراین زندگی پست دنیوی انفاق می کنند، همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نکرده. بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم می کنند.

ترجمه آیه به نظم:

هر آنچه نمایندانفاق آن    به قصد هدفهای پست جهان

نیازند از آن نصیبی به دست    چنین است فرجام هر خودپرست

چو بدی که سردست و باشد شدید    به کشت ستمکار مردم، وزید

که نابودسازد همه کشتزار    کزان میوه ای هیچ ناید به بار

نکرده خداوند بر کس ستم    که خود ظلم کردند بر خویش هم (428)

ای بسا امساک کز انفاق به    مال حق را جز به امر حق مده

تا عوض یابی تو گنج بی کران    تا نباشی از عداء کافران

کاشتران قربان همی کردند تا    چیره گردد تیغشان بر مصطفی

امر حق را باز جواز و اصلی    امر حق را در نیابد هر ولی (429)

اهل جهان همه کشاورزند    هر چه کارند همان بروند (430)

«ابن یمین»

هر چه کاری همان بدروی.

96 مَنْ جَاءَ بالحَسَنةِ فَلَهُ عَشْرُ امثالِهَا (431)

ترجمه آیه به نثر:

هرکس نیکی به جا آورده، ده برابر آن پاداش دارد.

ترجمه آیه به نظم:

هر آنکس که بنمود کار نکو    همه ده برابر شود اجر او

کسی کاو کند زشت کاری روا    به قدر همان کار بیند جز (432)

تو نیکی می کن و در دجله انداز     کهایزد در بیابانت دهد باز

نکو کاری از مردم نیک رأی     یکی را به ده می نویسد خدای (433)

نظیرش: اِن تقرضوا اللّهَ قرضاً حسناً یضاعقه لکم (434)

مَنْ یعط بالید القصیر یعط بالید الطویلة. (435)

97 مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِی الأَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً (436)

ترجمه آیه به نثر:

هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یافساد درروی زمین بکشد،چنان است که گویی همه انسانها را کشته، وهرکس. انسانی راازمرگ رهایی بخشد،چنان است که گویی همه مردم رازنده کرده است.

ترجمه آیه به نظم:

کسی کاو مکر دست هرگز فساد    بریزید اگر خون او دربلا

همانندآنست بی گفتگو     که کل جهان را بکشتست او

هر آنکس بهشخصی ببخشد حیات    ز چنگال مرگش ببخشد نجات

بود مثل اینکه بدادست جهان    به هرکس که بودست اندر جهان (437)

تار وپود عالم امکان به هم پیوسته است    عالمی را شاد کرد آن کس که یکدل شاد کرد

پیوسته است سلسله موجها به هم    خودراشکتسه هر که دل ما شکسته است

«صائب»

بنی آدم اعضای یکدیگرند    که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار     دگر عضوها را نماند قرار

«سعدی» (438)

98 مَنْ یضلِلِ اللّهُ فَمَالَهُ مِنْ هَادٍ (439)

ترجمه آیه به نثر:

هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایی برای او نخواهد بود.

ترجمه آیه به نظم:

کسی را که گمره نماید خدا    چه کس بازش آرد ز راه خط (440)

خوی بد بر طبیعتی که نشست    نرود تابه وقت مرگ از دست

عاقبت گرگ زده گرگ شود    گر چه با آدمی بزرگ شود

یکی بچه گرگ می پرورید    چو پروده شد خواجه را بردرید (441)

درخت تلخ هم تلخ آورد بر    همان میوه تلخ بار آورد (442)

«ویس ورامین»

99 نَحنُ أَقرَبُ الیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید (443)

ترجمه آیه به نثر:

ما ازشاهرگ او بهاو نزدیک تر هستیم.

ترجمه آیه به نظم:

که مااز رگ گردن آدمی    بدونیم نزدیکتر هر دمی (444)

میان عاشق ومعشوق هیچ حائل نیست    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

خدا از رگ گردن به بنده نزدیک تر است.

100 نَصَحْتُ لَکم وَ لَکنْ لاتُحِبُّونَ النّاصحینَ (445)

ترجمه آیه به نثر:

شما را نصیحت کردم، ولی شما خیرخواهان رادوست ندارید.

ترجمه آیه به نظم:

نمودم من ابلاغ پیغام خویش     گرفتم ره پند واندرز پیش

ولیکن شما روی جهل و غرور    از فرد صالح بگردید دور (446)

لاابالی چه کند دفتر دانایی را     طاقت وعظ نباشد سر سوائی را

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم    تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست    گرنامه رد کنند گناه رسول چیست

نظیرش:وَقَد یستفید الظنه المتنصّح. (447)

101 واتّقُوا فِتنةً لَاتُصیبَنَّ الذّین ظَلَمُوا مِنْکمْ خاصَّةً (448)

ترجمه آیه به نثر:

واز فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد.

ترجمه آیه به نظم:

بترسید زآن فتنه ای در جهان    که تنها رسد بر ستم پیشگان (449)

توآتش به نی در زن و در گذر    که در بیشه نه خشک ماند نه تر (450)

«سعدی»

زآتش قهر و با گردید ناکامان خراب    استرآبادی که خاکش بود خوشبوتر زمشک (451)

آتش چو به شعله برکشد سر     چه هیزم خشک و چه گل تر (452)«امیر خسرو»

آتش که به بیشه افتادتر و خشک نپرسد. (453)

102 وَتَلْک الأَمثالَ نَضرِبُها لِنَّاسِ وما یعْقِلُهااِلّا العَالِمونَ (454)

ترجمه آیه به نثر:

اینها مثالهایی است که مابرای مردم می زنیم و جز دانایان آن را درک نمی کنند.

ترجمه آیه به نظم:

نماییم ما این مثلها بیان    مگر مردمان پند گیدند از آن

ولیکن جز افراد صاحب خرد    به کار خدا کس نکو ننگرد (455)

من این مثل که بگفتم تو رانکو مثلی است    مثل بسنده بودهوشیار مردان را

«ناصر خسرو»

نظیرش: وَیضرِبُ اللّهُ الامثالَ للناسِ لعلَّهُمْ یتَذَکرُونَ. (456)

وَلَقَدْصَرَّفْنافی هَذَاالقرآنِ للناس مِنْ کلِّ مَثَلٍ. (457)

103وعلی الیه فلیتوکل المؤمونِ (458) ترجمه آیه به نثر: و مؤمنان تنها برخداتوکل کنند.

ترجمه آیه به نظم:

پس ای مؤمنان درتمام امور    توکل نمایید بر آن غفور (459)

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست    راهرو گر صد هزار دارد توکل بایدش (460)

نظیرش: وَمَن یتَوَکلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. (461)

وَکفَی باللّهِ وَکیلاً. (462)

104 وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ (463) ترجمه آیه به نثر: ومپندارید ان کسانی راکه کشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.

ترجمه آیه به نظم:

مبادا نمایید در دل گمان     که آنها که درراه رب جهان

بگشتند کشته همی مرده اند    که آنان همه تا ابد زنده اند

همیشه به درگاه پرودرگار    برآنهاست رزق نکو برقرار (464)

ای جای به غمت شاد. غمت شادی جان    وی شرح معانی تو بیرون زبیان

آن که به تو زنده است نمیرد هرگز    وآن راکه نمرد درمت زنده مخوان (465)

گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق    خونبهای من ولسوخته بر قاتل نیست (466)

105 وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی (467)

ترجمه آیه به نثر:

هیچ گناهکاری گناه دیگری رامتحمل نمی شود.

ترجمه آیه به نظم:

کسی بار دیگر رابه پشت    نخواهد کشیدن ز ریز و درشت (468)

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت    که گناه دگران برتونخواهد نوشت

من اگر نیکم و گر بد توبرو خود راباش     هرکسی ان درود عاقبت کار که کشت (469)

106 وَلَاتَکونُواکالّتی نَقَضَتْ غَزْلًهامِنْ بَعدِ قُوّةٍ انکاثاً تَتَّخِذُونَ أیمانَکمْ دَخَلا بینَکمْ أَنْ تَکونَ أُمَّةٌ هِی أَرْبَی مِنْ اُمَّةٍ اِنَّما یبلُوکمْ اللّهُ به (470)

ترجمه آیه به نثر:

همانند زنی مباشید که پشمهای تابیده خود را پس از استحکام، وا می تابد در حالی که سوگند خود را وسیله خیانت وفساد قرار می دهید، بخاطر این که جمعیتی گروهشان از گروه دیگر بیشتر است، خدا شما را با این وسیله آزمایش می کند.

ترجمه آیه به نظم:

نباشید همچون زنی در مثل     که بعداز بسی کوشش وبس عمل

نخی را که تابیده بر هم به زجر    زهم بگسلد دور از مزد و اجر

مبادا که بندید عهد و قسم     به امید ان که فریبید هم

که با اینچنین کارهایی مگر     بگردید فائق بر تو می دگر

بدینگونه سوگند وعهد و بیان    شما را خدا می کند امتحان (471)

«ناصر خسرو»

چه رفتن زپیمان چه گشتن زدین    که این هر دو بد زآسمان و زمین (472)

«اسدی»

شهان گفته خود بجای آورند    زعهد و زپیمان خود نگذرند (473)

مجو غیر از شکست از سست عهدان    مخواه از موم نفع مومیائی (474)

نظیرش: الوَفاءُ تَوأَمُ الصِّدْقِ. (475)

أَفُوا بالعَهدِ اِنَّ العَهدِ کانَ مَسؤلاً. (476)

107 وَلَا تَقْتُلُوا النَفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلّا بالحقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظلوماً فقد جعلنا لولیه سُلطَاناً (477)

ترجمه آیه به نثر:

کسی را که خداوند خونش راحرام شمرده، نکشید جز به حق. و آن کس که مظلوم کشته شد. برای ولیش سلطه (حق قصاص)قرار دادیم.

ترجمه آیه به نظم:

مریزید خون کسی هیچگاه    که باشد به حکم شریعت گناه

مگر آن کسی کاو به دستور حق    به قتل الهی بود مستحق

اگر خون مظلوم ریزد کسی     که او را نبوده گناهی بسی

بهصاحب دم او تسلط دهیم    به قاتل ورا اقتداری نهیم

که از قاتل اوکشد انتقام    نسازد زیاده روی در مرام (478)

خون نخسبد بعد مرگت در قصاص    تو مگو که میرم و یابم خلاص (479)

تو مپندار که خون ریزی وپنهان ماند.«سعدی».

نظیرش:تَعِجُّ مِنْهُ المَواریثُ. (480)