11- در کتاب من لا يحضره الفقيه آمده است: امام صادق عليه السلام
فرمود: (هر کس به رجعت ما ايمان نداشته باشد ومتعه ى ما را حلال
نشمارد از ما نيست).(1)
12- هروى از امام رضا از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السلام از
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى کند که خداوند سبحان در شب
معراج، در تجليل از جانشينان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به
پيامبرش فرمود: (... زمين را بوسيله ى آخرين آنها از دشمنانم پاک
مى کنم). تا آنجا که فرمود: (حکومتش را دوام بخشم وتا روز قيامت در
ميان اوليائم دست به دست بگردانم).(2)
13- موسى بن عبد الله نخعى از قول امام هادى عليه السلام، در زيارت
جامعه نقل مى کند: (... و- خداوند- مرا از کسانى که از آثار
وگامهاى شما پيروى مى کنند وراه شما را طى مى نمايند وبه هدايت
شما، راه مى يابند ودر گروه شما محشور مى شوند ودر رجعت شما، به
دنيا بر مى گردند ودر دولت شما به سلطنت مى رسند وبا سلامت شما
بزرگى مى يابند ودر روزگار قدرت شما، قدرت مى يابند وفردا چشمشان
به ديدن شما روشن مى شود قرار دهد).(3)
14- صفوان بن مهران جمال در زيارت اربعين از امام صادق عليه السلام
چنين نقل مى کند: (گواهى مى دهم که به شما ايمان دارم وبه بازگشت
شما يقين دارم وبه احکام دين وعواقب امورم ملتزم هستم).(4)
15- در دعاى عرفه از امام سجاد عليه السلام مى خوانيم: (پروردگارا
بر اولياء آنها که به مقامشان معترفند...و ايام (رجعت) آنها را
انتظار مى کشند وبه سوى آنها چشم دوخته اند درود فرست).(5)
16- در زيارت امام حسين عليه السلام که از امام صادق عليه السلام
نقل شده آمده است: (تو خون به ناحق ريخته در زمين هستى، خونى که جز
به دست اولياء تو، خونخواهى نخواهد شد).(6)
17- از همان بزرگوار نقل شده است: (...به دست شما خونخواهى هر
مؤمنى انجام مى شود).(7)
18- از همان بزرگوار نقل شده است: (خداوند وشما را گواه مى گيرم که
به شما ايمان وبه رجعت شما يقين دارم).(8)
19- از همان بزرگوار نقل شده است: (...دل من تسليم شما، امر من
تابع شما، ونصرت وياريم براى شما حاضر وآماده است تا اينکه خداوند
حکم کند واو بهترين حاکم در دين من است، شما را بر مى انگيزد، پس
من با شما هستم وبا دشمنان شما نيستم، من به رجعت شما مؤمن هستم،
قدرت خدا ومشيت او را انکار نمى کنم وهرگز گمان نمى کنم که آنچه او
اراده مى کند نشدنى باشد).(9)
20- از همان بزرگوار نقل شده است: (...اى خواننده ى به سوى خدا!
گوش به فرمانم. گوش به فرمانم.گوش به فرمانم. آماده ى يارى شما
هستم، تا خداوند به دينش حکم کند وشما را برانگيزد).(10)
21- در زيارتى که حسين بن روح- رضى الله عنه - از ناحيه ى مقدسه
حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه - نقل کرده آمده است: (... ورحمت
وبرکات ودرود خدا بر شما باد تا اينکه به حضور شما بازگردم ودر
رجعت شما رستگار شوم).(11)
22- در مصباح الزائر آمده است: از امام صادق عليه السلام نقل شده
است بايد گويد: (...من از معتقدان به فضل شما ومعترف به رجعت هستم،
هيچ قدرتى براى خدا را، انکار نمى کنم وواقع شدن چيزى جز آنچه خدا
بخواهد به گمانم خطور نمى کند).(12)
گفتار ما
تعدادى از روايات وبخشهايى از زيارات که از آنها مى توان به رجعت
پيامبران وامامان عليهم السلام استدلال کرد آورده شد ورواياتى نيز
بعدا خواهد آمد، اما چيزى که هست، مساله رجعت از امورى است که تصور
آن هم براى عموم مردم سخت است تا چه رسد به تصديق وقبول کردن آن.
واز همين روست که بعضى از امامان عليهم السلام غالبا براى اظهار
وقوع رجعت، سوگند خورده اند وبر رجعت انبياء وامامان عليهم السلام
از حد اشاره گذرانده، وتصريح کرده اند، تا اينکه براى عموم مردم
وبلکه براى بعضى از دانشمندان ومحدثين وخواصى که ممکن است عجيب
وبعيد بودن رجعت به دلشان خطور کند، هيچ شک وترديدى در اصل وقوع
وخصوصيات رجعت، باقى نماند. ونيز از همين رو براى بيان حتمى وقطعى
بودن آن به آيه ى (بل کذبوا بما لم يحيطوا
بعلمه ولما يأتيهم تأويله)(13)
متمسک شده وآن را شاهد آورده اند ونيز به ما آموخته اند که در
زيارت امامان معصوم عليهم السلام با تاکيد بر واقع شدن مساله رجعت
بگوييم: (به رجعت شما معترفيم وهيچ قدرتى براى خدا را، انکار نمى
کنيم).يا بگوييم: (وقوع چيزى جز آنچه خدا بخواهد، به گمان ما نرسد)
وشبيه اين حرفها.
بنابراين آنچه از عموم روايات رجعت به ويژه از اين رواياتى که ذکر
شد بر مى آيد، اين است که خداى تعالى قصد نابود کردن سريع جهان
وبلافاصله بر پا کردن قيامت وحشر خلائق را ندارد، بلکه به عکس،
بناى آن ذات مقدس اين است که جهان، باقى باشد، وبر خلاف زمانهاى
پيشين، عدالت بر پا شود وايمان وتوحيد برقرار باشد وادامه پيدا
کند.
از آنجا که اراده ى خداى تعالى وبناى او بر اين نيست که زمين، از
حجت خالى باشد، ناگزير بايد قبل از قيامت وبر پاشدن عدل الهى در
جهان آخرت، حجتهاى الهى - صلوات الله عليهم اجمعين- رجعت کنند ودر
بين رجعت کنندگان حکومت نمايند، ودلهاى آنان وشيعيانشان را آرامش
وتسلى بخشند.
روايات
1- در حديث محمد بن مسلم از حمران وابوالخطاب، از قول امام صادق
آمده است که فرمود: (اولين کسى که زمين بر رويش شکافته مى شود وبه
دنيا بر مى گردد حسين بن على عليهما السلام است).(14)
2- از رفاعه بن موسى نقل شده که امام صادق عليه السلام فرمود:
(اولين کسانى که به دنيا بر مى گردند، حسين بن على عليهما السلام
ويارانش ويزيد بن معاويه ويارانش هستند، وهمه ى آنها را از اول تا
آخر مى کشد). سپس امام صادق عليه السلام تلاوت فرمود: (ثم
رددنا لکم الکرة عليهم وامددناکم بأموال وبنين وجعلناکم أکثر نفيرا)(15) ).(16)
3- احمد بن عقبه از پدرش نقل مى کند که از امام صادق عليه السلام
درباره ى حق بودن رجعت سوال شد. حضرت فرمود: (آرى حق است). سوال
شد: (اولين کسى که خروج مى کند کيست؟) فرمود: (حسين بعد از قائم
عليه السلام خروج مى کند). عرض کردم: (آيا همه ى مردم با او
هستند؟) فرمود: (نه، بلکه همان طور که خداى تعالى فرموده است: (يوم
ينفخ فى الصور فتأتون أفواجا)(17) )
گروهى بعد از گروه ديگر خروج خواهند کرد.(18)
4- جابر جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که فرمود:
(...آنگاه منتصر - يارى شده- به دنيا بر مى گردد واو حسين عليه
السلام است که به خونخواهى خود ويارانش قيام مى کند، مى کشد وبه
اسارت مى گيرد تا اينکه سفاح، از زمين خارج شود، واو امير المؤمنين
عليه السلام است).(19)
5- در زيارت امام حسين عليه السلام که از امام صادق عليه السلام
نقل شده آمده است: (...گواهى مى دهم که تو به عدل وداد امر کردى
ومردم را به سوى آن دعوت نمودى وگواهى مى دهم که تو ثارالله- خون
الهى به ناحق ريخته - در زمين هستى تا به خاطر تو از جميع خلقش
خونخواهى نمايد).(20)
6- در زيارت ديگرى که از همان بزرگوار براى امام حسين عليه السلام
نقل شده چنين آمده است: (...زمين وهر که روى آن است در گرو خون تو
وخونخواهى توست، يا بن رسول الله! گواهى مى دهم که آن يارى وپيروزى
که خدا به تو وعده داد خواهد رسيد ووعده ى حق براى نابودى دشمنت
محقق خواهد شد).(21)
7- در دعاى روز سوم شعبان، ولادت امام حسين عليه السلام، که از
ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام رسيده چنين آمده است:
(پروردگارا! به حق آن کسى که در اين روز متولد شده...آقاى خاندان،
که در روز رجعت با نصرت الهى يارى مى شود ودر برابر کشته شدنش،
امامان از نسل او هستند ودر تربتش شفاى امراض قرار داده شده ودر
رجعت - عده اى - با او رستگار مى شوند، وجانشينان پيمبر بعد از
قائم وغيبتش، از خاندان اويند تا خونهاى ناحق ريخته شده را طلب
کنند وپروردگار جبار را خشنود سازند وبهترين ياوران - حق وامامان -
باشند، ودرود خدا درگذر شب وروز بر آنان باد).(22)
گفتار ما
از مجموع اين روايتها وزيارتها وحديث هشتم ونهم از فصل بيست ويکم
از باب سوم چند مطلب روشن مى شود:
الف - اولين کسى که رجعت مى کند کيست؟
ب - چه موقع رجعت مى کند؟
ج - همراه چه کسانى رجعت مى کند؟
د- با چه کسانى مبارزه وجنگ مى کند؟
ه- چه کسى خاتم - انگشتر يا مهر - حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه
- را مى گيرد؟
و- چه کسى بعد از رحلت حضرت حجت، متصدى غسل وکفن ودفن آن حضرت است؟
ز- امام حسين عليه السلام تا کى زنده است وحکومتش چقدر دوام دارد؟
همچنين، از اين روايتها، معنى فرمايش امام صادق عليه السلام، در
حديث اول فصل دوم از همين باب که فرمود: (رجعت عمومى نيست، بلکه
مربوط به عده ى خاصى است، جز آنها که داراى ايمان ناب وغير از آنها
که کافر محض هستند کسى رجعت نمى کند).روشن مى شود.
روايات
1- عبد الکريم بن عمرو خثعمى مى گويد: از امام صادق عليه السلام
شنيدم که فرمود: (ابليس گفت: (أنظرنى الى
يوم يبعثون)(23)
خداوند، آن را ناخوش داشت وفرمود: (انک من
المنظرين الى يوم الوقت المعلوم)(24)
وقتى آن روز معين فرا رسد، ابليس با تمام پيروانش که از زمان خلقت
آدم تا آن روز به دنيا آمده اند ظهور مى کند، ويا آن آخرين بارى
است که امير المؤمنين عليه السلام رجعت مى کند). عرض کردم: (آن
حضرت بيش از يک بار رجعت مى کند؟) امام عليه السلام فرمود: (آرى،
بارها وبارها، هيچ امامى نيست که در زمانى آمده باشد، مگر اينکه
نيکوکار وبدکار زمانش رجعت مى کنند تا خدا مؤمنانش را بر کافران
مسلط کند).
وقتى روز معين برسد، امير المؤمنين با اصحابش وابليس هم با يارانش
رجعت مى کنند ومحل برخوردشان زمينى از اطراف فرات است که (روحا)
ناميده مى شود ونزديک کوفه است. جنگ سختى بين آنها در مى گيرد که
تا آن روز در عالم، سابقه نداشته است، گويى ياران امير المؤمنين
عليه السلام را مى بينم که صد قدم به عقب بر گشته وبعضى از آنها
پايشان در آب فرات فرو رفته است.
در اين هنگام است که عذاب پرورگار براى ابليسان، در شکل توده ى ابر
ودسته هاى فرشتگان فرا مى رسد،(25)
وکار تمام مى شود، رسول الله پيشاپيش آنها، در حالى که حربه اى از
نور در دست دارد در حرکت است. وقتى ابليس به آن حضرت مى نگرد به
عقب بر مى گردد وبه پشت مى افتد- وقصد فرار دارد- که يارانش به او
مى گويند: (کجا؟ تو که داشتى پيروز مى شدى). مى گويد: (من چيزى مى
بينم که شما نمى بينيد، من از پروردگار جهانيان مى ترسم)،(26)
آن گاه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به او مى رسد ونيزه اى بين
دو کتفش فرو مى کند که سبب نابودى او ويارانش مى شود، آن موقع
خداوند- به دور از هر شرکى - پرستيده مى شود).(27)
2- عاصم بن حميد از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که امير
المؤمنين عليه السلام فرمود: (... خداوند از من ومحمد صلى الله
عليه وآله وسلم بر يارى يکديگر، پيمان گرفته است، من محمد را يارى
کردم، پيشاپيش آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپيمانى
که خداوند بر يارى محمد صلى الله عليه وآله وسلم از من گرفته بود
وفا کردم، وچون پيامبران نسل آدم تا محمد صلى الله عليه وآله وسلم
را زنده کند تا پيشاپيش من، سرهاى زندگان ومردگان جن وانس را با
شمشير قطع کنند... ومن بارها وبارها رجعت خواهم کرد وصاحب رجعتها
وحمله ها ومصيبتها بر کافران وداراى قدرتهاى شگفت انگيز خواهم بود،
من اميرى آهنين، بنده ى خدا وبرادر رسول الله صلى الله عليه وآله
وسلم هستم).(28)
3- جابر بن يزيد از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود:على
عليه السلام با فرزندش حسين عليه السلام رجعتى خواهد داشت، با
پرچمش پيش مى رود تا از بنى اميه ومعاويه وخاندان معاويه وهمه
کسانى که شاهد جنگ آن حضرت بود انتقام بگيرد، سپس خداوند سى هزار
از ياران آن حضرت از کوفه وهفتاد هزار از بقيه ى مردم را بر مى
انگيزد تا مثل دفعه اول، در صفين با آنها روبرو شوند وطورى آنها را
بکشند که کسى باقى نماند تا خبرى از آنها بياورد، سپس خداوند آنها
را بر مى انگيزد وبه دست آنان شديدترين عذاب را بر فرعون وخاندانش
نازل مى کند.
سپس امير المؤمنين يک بار با رسول الله رجعت مى کند تا خليفه ى روى
زمين باشد وامامان عليهم السلام کارگزارانش باشند، تا اينکه
خداوند، آشکارا او را بر انگيزد وعبادتش در زمين، آشکارا باشد،
همان طور که قبلا خدا را، در سر ونهان، عبادت کرده است...آرى به
خدا چندين بار وبيش از آن - وبا دست چند بار اشاره فرمود- خداوند،
ملک تمام دنيا وپادشاهى آن - از روزى که دنيا را آفريد وتا وقتى
فانى شود - را به پيامبرش مى دهد وتا وعده اى را که در کتاب داده
است که (ويظهره على الدين کله ولو کره
المشرکون)(29) )
وفا نمايد.(30)
4- حسن بن عبد الله از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که امير
المؤمنين عليه السلام فرمود: (من فاروق(31)
اکبر هستم، من صاحب آهن گداخته ونشر اول وآخر(32)
وصاحب رجعتها وبرترين دولت وقدرت هستم، وعده ى خدا به دست من انجام
مى گيرد وکلمه اش تمام مى شود وبه دست من دين کامل مى گردد).(33)
گفتار ما
از روايات اين فصل وروايات مشابه ديگرى که ما آنها را در اين جا
نياورده ايم، معلوم مى شود که مشيت واراده ى خداوند بر اين تعلق
گرفته است که در ادامه ى اين عالم، عالم ديگرى که طول آن با طول
دنيا از زمان آدم عليه السلام تا قائم عليه السلام برابر است،
برقرار شود تا پيامبران وجانشينانشان عليهم السلام وپيروانشان از
اول عالم ومستضعفان وصالحانى که داراى ايمان ناب هستند، بعد از
پيدايش دولت عدل وحکومت صالح، از عنايات خاص الهى در زمين بهره مند
شوند ومستکبران ودشمنان وکافران محض، پاداش کارهاى بدشان را
ببينند.
آيه ى (ونريد أن نمن على الذين استضعفوا فى
الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين ونمکن لهم فى الأرض ونرى
فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا يحذرون)(34)
ونيز آيه ى (وعد الله الذين آمنوا منکم
ليستخلفنهم فى الأرض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم
الذى ارتضى لهم وليبدلنم من بعد خوفهم أمنا يعبد وننى لا يشرکون بى
شيئا).(35)
بر اين مطلب يعنى برقرارى عالمى ديگر، در ادامه ى همين عالم، دلالت
مى کنند.
بنابر آنچه گذشت، روايات گواه آن هستند که وعده هايى که خداوند در
اين آيه ها داده تا مستضعفين را پيشوايان ووارثان زمين قرار دهد،
به جانشينى بگمارد، قدرت بخشد وترسشان را به امنيت تبديل کند، در
مدت کوتاهى واقع نمى شود، بلکه در دوران طولانى وروزگارى دراز محقق
مى شوند، ودر نتيجه، وقوع اين امر، به رجعتهاى متعدد نياز دارد تا
تمام کسانى که از اول عالم داراى ايمان ناب بوده اند يا از کافران
محض به شمار ميرفته اند رجعت نمايند.
بنابراين ، دنيا پس از ظهور حضرت مهدى، بلافاصله وبا سرعت، به برپا شدن قيامت
منتهى نمى شود. حديث هفتم فصل ششم همين باب که در آينده خواهد آمد،
بر همين مطلب دلالت مى کند. در آن حديث که از روز مورد اشاره در
آيه (فى يوم کان مقداره خمسين ألف سنة)(36)
سؤال شده است امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (آن بازگشت رسول
الله صلى الله عليه وآله وسلم است، حکومتش در رجعتش پنجاه هزار سال
است وامير المؤمنين در رجعتش چهل وچهار هزار سال حکومت مى کند).
اما علت اختصاص چند بار رجعت به امير المؤمنين عليه السلام از حديث
چهارم - که تمام آن را در آخر کتاب ذکر خواهيم کرد- فهميده مى شود
که شايد اين علت، يک ويژگى وخصيصه اى باشد که خداوند براى امير
المؤمنين عليه السلام قرار داده است.
درباره ى چگونگى رجعتهاى متعدد امير المؤمنين عليه السلام واينکه
آيا بعد از مرگ طبيعى، يا شهادت وکشته شدن آن حضرت با هر پيامبر
وامامى رجعت مى کند تا او را يارى وحمايت کند، هر دو احتمال وجود
دارد.
روايات
1- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (امير
المؤمنين عليه السلام، در مسجد مقدارى ريگ جمع کرده، زير سرش
گذاشته وخوابيده بود که رسول الله به آنجا رسيد، با پا او را تکان
داد وفرمود: (برخيز اى دابة الله). مردى از ياران حضرت عرض کرد:
(يا رسول الله آيا ما مى توانيم يکديگر را به اين اسم بناميم؟)
حضرت فرمود: (نه، به خدا قسم. اين اسم مخصوص اوست واو همان دابة
الله است که خدا در قرآن فرمود: (واذا وقع
القول عليهم أخرجنا لهم دآبة من الأرض تکلمهم أن الناس کانوا
بآياتنا لا يوقنون)(37)
سپس حضرت فرمود: اى علي! وقتى آخرالزمان برسد، خداوند، تو را به
بهترين صورت خارج مى کند وآهن گداخته اى با توست که دشمنانت را با
آن داغ مى کنى..).(38)
2- در حديث سليم بن قيس از على عليه السلام، که آن را به طور کامل
بر امام سجاد عليه السلام خوانده وآن حضرت، آن را تاييد فرموده
اند، آمده است: (...عرض کردم: (يا امير المؤمنين، در آيه ى (اذا
وقع القول..).(39)
مقصود از دابه چه کسى است؟) فرمود: (اى ابو الطفيل! از اين مطلب
بگذر). عرض کردم: (اى امير المؤمنين! فدايت شوم! از اين قضيه مطلعم
کن). فرمود: (آن، دابه اى (جنبنده اى) است که غذا مى خورد، در
بازار راه مى رود، وبا زنان ازدواج مى کند). عرض کردم: (يا امير
المؤمنين! او کيست؟) فرمود: (او قوام زمين است که زمين به واسطه ى
او آرام مى گيرد). عرض کردم: (يا امير المؤمنين! او کيست؟) فرمود:
(صديق اين امت، فاروق، ربى(40)
وذوالقرنين اين امت)، عرض کردم: (يا امير المؤمنين! او کيست؟)
فرمود: (همان کسى که خداوند درباره ى او فرموده است: (ويتلوه
شاهد منه)(41)
وآن کسى که علم الکتاب(42)
پيش اوست وآن کسى که صدق وراستى پيش آورد وپيامبر را قبول وتصديق
کرد(43)
در حالى که همه ى مردم کافر بودند).
عرض کردم: (يا امير المؤمنين، او را نام ببر) فرمود: (اى
ابوالطفيل! برايت نام بردم، به خدا قسم اگر در بين آن عده از
شيعيانم که به کمک آنها با دشمن مى جنگم واز من اطاعت مى کنند ومرا
امير المؤمنين مى نامند وجهاد با دشمنانم را جايز مى دانند، وارد
شوم وبعضى از آنچه را از کتاب خدا مى دانم بيان کنم، از گردم
پراکنده مى شوند تا اينکه در ميان عده ى اندکى از شيعيان نظير تو
باقى مى مانم).ترسيدم وگفتم: (يا امير المؤمنين! من وامثال من از
دور تو پراکنده مى شويم؟ يا در کنار تو ثابت مى مانيم؟) فرمود:
(ثابت مى مانيد).
سپس به من رو کرد وفرمود: (امر ما سخت است ومردان سخت کوش سختى
پذير را مى طلبد، جز سه گروه کسى آن را نمى شناسد وقبول نمى کند:
يکى فرشته ى مقرب درگاه الهى، ديگرى پيامبر مرسل وسومى بنده ى مؤمن
برگزيده اى که خداوند، دلش را با ايمان آزموده است. اى ابوالطفيل،
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم از دنيا رفت ومردم پس از او با
نادانى وگمراهى، از دين برگشتند بجز آنکه خداوند به واسطه ى ما اهل
بيت آنها را از انحراف حفظ کرد).(44)
3- ابوالصامت حلوانى از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که امير
المؤمنين - صلوات الله عليه - فرمود: (شش چيز به من داده شده است:
(علم خوابها، وقايع، کلام حق ومن صاحب رجعتها وبهترين دولت هستم،
من صاحب عصا وآهن گداخته هستم، من دابه اى هستم که با انسانها سخن
مى گويد).(45)
4- ابو عبد الله جدلى مى گويد: بر على بن ابى طالب وارد شدم. آن
حضرت به من فرمود: (آيا مى خواهى قبل از اينکه کسى به جمع ما وارد
شود سه مطلب را برايت بگويم؟) عرض کردم: آرى، فرمود: من بنده ى
خدا، دابه ى زمين، صدق وعدل آن وبرادر پيامبر هستم، ومن بنده ى خدا
هستم. آيا مى خواهى از چشم وبينى مهدى خبرت کنم؟) عرض کردم:آرى، پس
با دست به سينه اش زد وفرمود: (من).(46)
5- نزال بن سبره از على بن ابى طالب عليهما السلام نقل مى کند که
فرمود: (...بدانيد که بعد از آن - يعنى دجال - واقعه ى بزرگ اتفاق
مى افتد). گفتيم: (يا امير المؤمنين! واقعه ى بزرگ چيست؟) فرمود:
(خروج دابه اى از زمين نزديک صفا، که انگشتر سليمان وعصاى موسى را
همراه دارد، انگشتر را به چهره ى هر مؤمنى بگذارد وروى آن حک مى
شود: (اين واقعا مؤمن است). وروى چهره ى هر کافرى بگذارد وروى آن
حک مى شود: (اين واقعا کافر است) ومؤمن صدا مى زند که: (واى بر تو
اى کافر) وکافر فرياد مى کشد که: (خوش به حال تو اى مؤمن)، دوستم
داشتم که امروز مثل تو مى بودم ورستگار مى شدم، آن گاه دابه سربلند
مى کند وبه اذن پروردگار، بين شرق وغرب عالم، همه چيز را مى بيند،
آن روز، توبه از ميان مردم برداشته مى شود وقبول نمى شود وهيچ
عملي- از غير مؤمن - پذيرفته نمى شود و(لا
ينفع نفسا ايمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فى ايمانها خيرا)(47) ).(48)
پاورقى:
(1) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 101.
(2) بحار الانوار، ج 53، ص 337، روايت 1.
(3) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 99.
(4) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 100.
(5) صحيفه ى سجاديه، دعاى 45.
(6) کامل الزيارات، ص 195، از زيارت 1.
(7) کامل الزيارات، ص 199، از زيارت 2.
(8) کامل الزيارات، ص 202، از زيارت 3.
(9) کامل الزيارات، ص 218، از زيارت 13.
(10) کامل الزيارات، ص 230، از زيارت 18.
(11) اقبال الاعمال، ص 632 از زيارت مخصوص به ماه رجب.
(12) بحار الانوار، ج 53، ص 97، روايت 112.
(13) يونس: 39- بلکه آنچه را به آن دانشى ندارند دروغ معرفى
کردند وحقيقت آن، هنوز برايشان روشن نشده است.
(14) بحار الانوار، ج 53، ص 39، روايت 1.
(15) اسراء: 6- سپس شما را بار ديگر بر آنها مسلط کنيم وبا مال
وفرزندان يارى رسانيم وتعدادتان را افزونتر کنيم.
(16) بحار الانوار، ج 53، ص 76، روايت 78.
(17) نباء: 18- روزى که در صور دميده شود گروه گروه خواهيد آمد.
(18) بحار الانوار، ج 53، ص 103، روايت 130.
(19) بحار الانوار، ج 53، ص 103، روايت 130.
(20) کامل الزيارات، ص 196، از زيارت 1.
(21) کامل الزيارات، ص 217، از زيارت 3.
(22) اقبال الاعمال، ص 689.
(23) اعراف: 14- مرا تا روز قيامت مهلت ده.
(24) حجر:37 و38 وص 80 و81- به تو تا روز معين مهلت داده مى
شود.
(25) اشاره به آيه ى 210 سوره ى بقره: (هل
ينظرون الا أن يأتيهم الله فى ظلل من الغمام والملائکة)
(آيا انتظار دارند که خداوند با ملائکه در هاله اى از ابر
بر آنها نازل شود).
(26) به سوره ى انفال آيه ى 48 وسوره ى حشر آيه 16 مراجعه شود.
(27) بحار الانوار، ج 3، ص 42، روايت 12 - حديث به طور کامل در
آخر کتاب خواهد آمد.
(28) بحار الانوار، ج 53، ص 46، روايت 20.
(29) توبه:33، وصف: 9- تا دينش را على رغم ميل مشرکان بر تمام
اديان مسلط کند. ودر هر دو جا آيه به اين صورت است:
ليظهره...
(30) بحار الانوار، ج 53، ص 74، روايت 75.
(31) فرق گذارنده وتميزدهنده ى بين حق وباطل. مترجم.
(32) شايد مقصود نشر وباز کردن اولين رايت وآخرين رايت
باشد.مترجم.
(33) بحار الانوار، ج 53، ص 98، روايت 114.
(34) قصص: 5 و6- اراده کرده ايم که بر مستضعفان زمين منت گذاريم
وآنها را پيشوايان ووارثان زمين گردانيم ودر زمين، قدرت
دهيم وبه فرعون وهامان ولشگريانش، همان چيزى را که از
ناحيه آنان بيم داشتند بنمايانيم.
(35) نور: 55- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به
جانشينى در زمين بگمارد همان طور که ديگران را قبل از
ايشان به جانشينى گماشت، وتا دين آنها را که براى ايشان
پسنديده است قدرت دهد وترسشان را به امنيت بدل کند تا،
بدون هيچ شرکى، مرا بپرستند.
(36) معارج: 4- روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است.
(37) نمل: 82- هنگامى که وعده ى عذاب کافران به وقوع پيوندد
جنبنده اى از زمين برانگيزيم که با آنان سخن گويد که مردم
به آيات ما يقين نداشته اند.
(38) بحار الانوار، ج 3، ص 52، روايت 20.
(40) هزاران نفر از مردم، جماعت، مجمع البحرين، ماده ربب.
(41) هود: 17- گواهى صادق، آن را تلاوت مى کند.
(42) اشاره به آيه 43 سوره ى رعد.
(43) اشاره به آيه 33 سوره ى زمر.
(44) بحار الانوار، ج 53، ص 668، روايت 66.
(45) بحار الانوار، ج 53، ص 101، روايت 123.
(46) بحار الانوار، ج 53، ص 110، روايت 4.
(47) انعام: 158- ايمان کسى که قبلا ايمان نياورده برايش فايده
اى ندارد واگر بعد از ايمان، کار خيرى هم انجام دهد
پذيرفته نيست.
(48) بحار الانوار، ج 52، ص 194، از روايت 26.