گفتار ما
شايد همان طور که از روايت پنجم فصل چهارم از همين باب بر مى آيد،
علت خروج وقيام حضرت مهدى عليه السلام از کعبه، تأسى وپيروى آن
حضرت از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم باشد، علاوه بر آنکه شهر
مکه، در تمام ايام سال، محل تجمع مسلمين وگردهمايى آنان در طواف
است واحتمال اين نيز هست که در دوره ى ظهور حضرت حجت به واسطه ى
مسائل سياسى وارتباطات بين المللى، طرفداران مذاهب مختلف، با همه ى
اختلافى که در نظريات وعقايدشان دارند، بيش از امروز، به مکه علاقه
نشان دهند وبه آن، رو بياورند،(1)
چنانکه روايت سوم نيز از اشاره به اين مطلب خالى نيست.
در فصل چهارم همين باب نيز، رواياتى درباره ى اين موضوع ذکر شده
است.
روايات
1- امام صادق عليه السلام فرمود: (...امام قائم عليه السلام به
کعبه تکيه مى زند، دستش را دراز مى کند، (بيضاء
من غير سوء)(2)
بدون هيچ عيب ومرضى، نورانى ديده مى شود ومى گويد: (اين دست خدا
واز جانب خدا وبه امر خداست). سپس اين آيه را تلاوت مى کند: (ان
الذين يبايعونک انما يبايعون الله، يدالله فوق ايديهم، فمن نکث
فانما ينکث على نفسه..).(3)
اول کسى که دست او را مى بوسد وبا او بيعت مى کند جبرئيل است، سپس
فرشتگان ونجباء (برگزيدگان) جنيان بيعت مى کنند وآن گاه نقباء
(بزرگان) دست بيعت مى دهند..).(4)
2- محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ى (أمن
يجيب المضطر اذا دعاه)(5)
نقل مى کند که فرمود: (درباره ى قائم عليه السلام وجبرئيل که روى
ناودان وبه صورت پرنده اى سفيد به عنوان اولين مخلوق پروردگار با
او بيعت مى کند وبعد از آن سيصد وسيزده نفر از مردم با او بيعت مى
کنند، نازل شده است).(6)
3- ابو خالد کابلى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (در مکه،
براى عمل به کتاب خدا وسنت پيامبرش با امام عليه السلام بيعت مى
شود، آن گاه امام عليه السلام، حاکمى در مکه مى گمارد وبه سمت
مدينه حرکت مى کند..).(7)
4- ابو بصير مى گويد: مردى از امام صادق عليه السلام سوال کرد: چند
نفر با قائم عليه السلام خروج مى کند؟ مردم مى گويند با او سيصد
وسيزده نفر به تعداد مجاهدان بدر خروج مى کنند) فرمود: جز در بين
عده اى اولى قوه (نيرومند) خروج نمى کند واولوالقوه (نيرومندان)
کمتر از ده هزار نفر نيست).(8)
5- عوام بن زبير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه
السلام با چهل وپنج نفر از نه قبيله (منطقه يا محله)خروج مى کند،
از يک قبيله يک نفر، از قبيله اى دو نفر، از قبيله اى سه نفر، از
قبيله اى چهار نفر، از قبيله اى پنج، از قبيله اى شش از قبيله اى
هفت، از قبيله اى هشت واز قبيله اى نه نفر تا اينکه چهل وپنج نفر
تمام شود).(9)
6- طبرسى، صاحب مجمع البيان، ذيل آيه شريفه ى (أينما
تکونوا يأت بکم الله جميعا)(10)
مى نويسد: (در اخبار اهل بيت عليه السلام نقل شده است که مقصود،
اصحاب مهدى عليه السلام در آخر الزمان است، وامام رضا عليه السلام
فرمود: (به خدا قسم، وقتى قائم ما قيام کند، خداوند همه شيعيان ما
را از تمام مناطق به دور او جمع خواهد کرد.(11)
7- طبرسى در ذيل آيه (ان الأرض يرثها عبادى
الصالحون)(12)
از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: آنها ياران مهدى
عليه السلام در آخر الزمان هستند).(13)
8- ابوبصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (عده ى کمى از
عرب با قائم همراهند). به آن حضرت عرض شد: (عده ى زيادى از آنها در
اين باره حرف مى زنند). فرمود: (مردم، ناگزير، بايد آزمايش شوند،
سره از ناسره ومؤمن از غير مؤمن بازشناخته شود وغربال شوند، وعده
زيادى از مردم از غربال خارج خواهند شد).(14)
9- امام صادق عليه السلام فرمود: (از عرب بپرهيزيد، در مورد آنها
خبر ناگوارى هست، بدانيد که يک نفر هم از آنها همراه قائم خروج
نخواهد کرد).(15)
10- ريان بن شبيب در حديث فضل الحسين عليه السلام، از قول امام رضا
عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (هفت هزار فرشته براى يارى امام
حسين به زمين فرود آمدند، اما به آنها اجازه يارى وجنگ داده نشد،
آنها غبارآلود وپريشان در کنار قبر آن حضرت آماده اند تا اينکه
قائم قيام کند وآنها او را يارى کنند).(16)
11- امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه السلام در ميان کمتر
از فئه (گروه) خروج نخواهد کرد وفئه از ده هزار نفر کمتر نيست).(17)
12- عمر بن شمر مى گويد: نزد امام باقر عليه السلام از مهدى عليه
السلام نام برده شد، امام فرمود: در حالى وارد کوفه مى شود که سه
بيرق، اوضاع کوفه را در هم ريخته است آن گاه همه چيز، خالص تحت
ولايت او قرار مى گيرد..).(18)
13- عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که
فرمود: (وقتى قائم قيام کند، به دشت کوفه مى آيد وبه محلى اشاره
کرده مى گويد: (اينجا را حفر کنيد). آن جا را حفر مى کنند ودوازده
هزار زره، دوازده هزار شمشير ودوازده هزار کلاه خود جنگى که هر
کلاه خود دو طرف دارد بيرون مى آورند، سپس دوازده هزار نفر از
موالى وعجم را فرا مى خواند وآن لباسها را به تن آنها مى پوشاند
ومى گويد: (هر کس اين لباس را بر تن نداشت، او را بکشيد).(19)
14- امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى قائم از پشت اين خانه ظهور
کند خداوند بيست وهفت مرد را با او بر مى انگيزد که چهارده تن آنها
از قوم موسى عليه السلام هستند..).(20)
15- امام باقر عليه السلام فرمود: (وقتى قائم ظهور کند وبه کوفه
وارد شود، خداوند از وراى کوفه، هفتاد هزار صديق را بر مى انگيزد
که يار وياورش باشند).(21)
16- امام باقر عليه السلام فرمود: (گويا قائم اهل بيتم را مى بينم
که به نجف شما وارد مى شود وبيرق رسول الله صلى الله عليه وآله
وسلم را مى گشايد ووقتى بيرق را باز کرد فرشتگانى که در جنگ بدر
پيامبر را يارى کردند فرود مى آيند).(22)
17- محمد بن مسلم مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند دو
شهر، يک در شرق ويکى در مغرب، دارد،(23)
در آنها مردمى هستند که ابليس را نمى شناسند واز خلقت او بى
اطلاعند، هميشه آنها با ما ديدار مى کنند، آنچه را نياز دارند از
ما مى پرسند، ما هم به آنها مى آموزيم، از ما مى خواهند برايشان
دعا کنيم ودر مورد زمان ظهور قائم ما، از ما سوال مى کنند، اهل
عبادت ومجاهده ى شديد هستند). تا آنجا که فرمود: (گروهى از آنها
هستند که از زمانى که منتظر قائم هستند سلاح را کنار نگذاشته اند،
از خدا درخواست مى کنند که آن حضرت رابه ايشان بنماياند.(24)
18- هشام بن سالم مى گويد:امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند در
مشرق شهرى دارد به نام جابلقا که دوازده هزار دروازده ى طلايى دارد
وبين هر دروازه با دروازه ى مجاورش يک فرسخ فاصله است. هر درى برجى
دارد که در آن دوازده هزار رزمنده با اسبهاى آماده وسلاح برنده
منتظر قيام قائم ما هستند، وخداوند در مغرب شهرى دارد به نام
(جابلصا)،(25)
سپس امام عليه السلام فرمود که آنهم مثل جابلقاست ودر انتظار قائم
ما هستند).
19- مفضل مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (همراه با قائم
عليه السلام سيزده نفر زن هستند). عرض کردم: (به آنها چه کارى
واگذار مى کند؟) فرمود: (آنها مجروحان را مداوا واز بيماران
نگهدارى وپرستارى مى کنند، همچنانکه در زمان پيامبر چنين بود).،(26)
در ادامه حديث نامهاى آنها ذکر شده است.
20- جابر جعفى از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (...به خدا
قسم، سيصد وچند ده نفر که پنجاه نفر زن در ميان آنها هستند، بدون
قرار قبلى، مثل تکه هاى ابر پاييزى که به سرعت باد در حرکتند، يکى
پس ديگرى وارد مکه مى شوند وگرد هم مى آيند وآن مصداق همين آيه
شريفه است که فرمود: (أينما تکونوا يأت بکم
الله جميعا ان الله على کل شىء قدير)(27) ).(28)
گفتار ما
علاوه بر مقامات بلند آن حضرت عليه السلام وتائيد الهى وى با
نيروهاى غيبى وتقويت ياورانش با نيروى فوق العاده وفراتر از معمول،
مطلب ديگرى که از روايات بر مى آيد اين است که آن حضرت از بين
فرشتگان وانسانها وجنيان وديگران هم ياران ودوستدارانى دارد.
اما ما از جابلقا وجابلصا اطلاعى نداريم تا اينکه ساکنانش را
بشناسيم، فقط چيزى که هست، در روايات از آنها زياد نام برده شده
است،(29)
- وقابل انکار نيست- وشايد از اين پس اوضاع به گونه اى سير وتحول
پيدا کند که موجب شود آنها را بشناسيم، چنانکه امامان معصوم عليهم
السلام از چيزهايى خبر داده اند که گذشتگان ما از آنها اثرى
نيافتند وما بعضى از آنها را به چشم خود ديديم وبعضى ديگر يا بهتر
بگوييم بيشتر آنها، هنوز آشکار نشده است وبيشتر حوادثى که در دوران
ظهور ورجعت رخ مى دهد از همين قبيل است.
اما زنان به طور کلى ويا زنان مؤمن در چه حالى هستند؟ آيا با وجود
تعداد زيادشان حضرت حجت را يارى مى نمايند يا خير؟
تاکنون غير از دو روايتى که بر مداواى مجروحان ورسيدگى به بيماران،
توسط زنان، دلالت مى کند به دليل ديگرى که بر يارى کردن با يارى
نکردن آنها، حضرت حجت را، دلالت کند دست نيافته ايم.
اين احتمال نيز هست که آن زنان، همان پيرزنانى باشند که خداوند
تعالى درباره ى آنها فرموده است: (والقواعد
من النساء اللاتى لا يرجون نکاحا فليس عليهن جناح ان يضعن ثيابهن
غير متبرجات بزينه وأن يستعففن خير لهن والله سميع عليم).(30)
روايات
1- امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (ياران مهدى جوان هستند وپير
در ميان آنها وجود ندارد مگر به مقدار سرمه در چشم ونمک در غذا،
وکمترين چيز در غذا نمک است).(31)
2- امام صادق عليه السلام فرمود: (گويا قائم عليه السلام را بر
منبر کوفه مى بينم که سيصد وسيزده تن از يارانش، به عدد مجاهدان
بدر، گرداگردش را گرفته اند، آنها ياران بيرقها
(32)
وحکام خدا در روى زمين هستند..).(33)
3- امام باقر عليه السلام فرمود: (گويا اصحاب وياران امام قائم
عليه السلام را مى بينم که شرق وغرب را پر کرده اند، هيچ چيز در
عالم پيدا نمى شود مگر اينکه از آنها اطاعت مى کند، وحتى درندگان
وپرندگان وحشى نيز مطيع آنها هستند، همه چيز در روى زمين خواهان به
دست آوردن رضايت آنهاست تا جايى که قطعه اى از زمين بر قطعه اى
ديگر افتخار مى کند ومى گويد: (امروز مردى از ياران قائم عليه
السلام از روى من عبور کرد).(34)
4- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (اينکه لوط
عليه السلام به قومش گفت: (لو أن لى بکم قوه
أو اوى الى رکن شديد)،(35)
چيزى جز آرزوى داشتن نيروى حضرت قائم، وتکيه به قدرت ياران آن حضرت
نبود، به هر مردى از ياران امام عليه السلام، نيروى چهل مرد داده
شده ودلش از پاره هاى آهن محکمتر وقويتر است، اگر از کوهها عبور
کنند، کوهها از هم مى پاشند، تا خداوند عز وجل راضى نشود
شمشيرهايشان را غلاف نخواهند کرد).(36)
5- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: آيه ى (أينما
تکونوا يأت بکم الله جميعا)(37)
درباره ى آن عده از اصحاب امام قائم عليه السلام، که غايب هستند
نازل شده است که ناگاه شب هنگام از بسترهايشان غايب مى شوند وصبح
در مکه هستند، بعضى از آنها در ميان ابر حرکت مى کنند، اسم آنها،
نام پدرشان وسيما وقيافه ونسبشان شناخته مى شود). مفضل مى گويد:
عرض کردم: فدايت شوم، ايمان کدام يک از آنها قويتر است؟ فرمود:
(آنکه روز در ميان ابر حرکت مى کند).(38)
6- جابر جعفى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (در بين رکن
ومقام، سيصد وچند نفر، به تعداد مجاهدان بدر، با امام بيعت مى
کنند، که برگزيدگان مصر، شايستگان اهل شام، ونيکان عراق در ميان
آنها وجود دارند، آن گاه آنچه خداوند اراده کند به دست امام قائم
بر پا مى شود).(39)
7- ابان بن تغلب مى گويد: با امام محمد باقر در مسجد کوفه - مسجد
الحرام - بودم، آن حضرت در حالى که دستم را گرفته بود فرمود: (اى
ابان سيصد وسيزده نفر به اين مسجد خواهند آمد، مردم مکه مى دانند
که هنوز پدران واجداد آن افراد هم به دنيا نيامده اند، شمشيرهايى
با خود دارند که روى هر کدام، نام صاحب شمشير به دنيا نيامده اند،
شمشيرهايى با خود دارند که روى هر کدام، نام صاحب شمشير ونام پدرش
وحسب ونسبش نوشته شده است، آن گاه منادى ندا مى دهد که: (اين مهدى
است که چون داوود وسليمان قضاوت مى کند، ودر قضاوت کردن احتياجى به
دليل وشاهد ندارد).(40)
8- امام باقر عليه السلام فرمود: (...شمشيرهايى بر خود بسته اند که
بر روى هر کدام هر هزار کلمه نوشته شده وهر کلمه کليد هزار کلمه
است، باد از هر ناحيه اى وزيدن مى گيرد ندا مى دهد که: (اين مهدى
است که همچون داوود قضاوت مى کند وبه شاهد ومدرک احتياج ندارد).(41)
9- امام باقر عليه السلام فرمود: (ياران قائم، سيصد وسيزده نفر از
فرزندان عجم هستند، بعضى از آنها به هنگام روز در ميان ابر حرکت مى
کنند، به اسم خودشان ونام وپدرشان وحسب ونسب شناخته مى شوند، بعضى
از آنها بر بستر خوابيده اند ولى ناگهان بدون قرار قبلى در مکه گرد
هم مى آيند).(42)
10- حسين بن ثوير بن ابى فاخته از پدرش از امام زين العابدين نقل
مى کند که فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند خداوند مرض وناراحتى را
از شيعيان ما مى برد ودلهاشان را چون پاره هاى آهن، محکم قرار مى
دهد ونيروى هر مردى را با نيروى چهل نفر برابر مى گرداند وآنها را
حاکم ورئيس بر مردم قرار مى دهد).(43)
11- امام صادق عليه السلام فرمود: اصحاب حضرت موسى طبق آيه (ان
الله مبتليکم بنهر)،(44)
با خوردن از آب نهرى امتحان شدند، ياران قائم نيز تحت چنين امتحانى
واقع خواهند شد).(45)
گفتار ما
از نه حديث اول، ويژگيهاى ياران خاص آن حضرت واز حديث دهم، خصوصيات
عموم اصحابش شناخته مى شود وحديث يازدهم گواه آن است که تمام ياران
امام مورد آزمايش واقع مى شوند.
چگونگى امتحان اصحاب امام از روايت يازدهم فهميده مى شود واز آيه
بعد (ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض
لفسدت الأرض ولکن الله ذو فضل على العالمين)(46)
نيز بر مى آيد که وجود اصحاب سرافراز در امتحان، فضل ومنتى است که
خداوند بر جهانيان مى گذارد وبه دست آنها فساد ومفسدان را از زمين
بر مى دارد.
اينکه در حديث يازدهم آمده است که اصحاب مهدى مثل اصحاب موسى
امتحان مى شوند، بر حسب ظاهر دلالت دارد که آزمايش ياران حضرت،
نظير آن چيزى است که براى لشگر طالوت واقع شد وبا آن مشابهت دارد،
اما کاملا عين همان آزمايشها نيست، واين مطلب از کلمه ى (مثل) در
روايت، فهميده مى شود.(47)
در بعضى از روايات اشاراتى بر اين مطلب وجود دارد: مثلا ابو بصير
از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم عليه السلام
احکامى اجرا مى فرمايد که بعضى، آنها را نادرست مى دانند وانکار مى
کنند، مثل کسى که طبق حکم آدم عليه السلام، در برابر حضرت کشته مى
شود، عده اى انکار مى کنند ونادرست مى شمارند، آنها را پيش مى کشد
وگردن مى زند؛ بر طبق حکم داوود عليه السلام، کسى در برابر آن حضرت
با شمشير کشته مى شود، طبق حکم ابراهيم عليه السلام، در برابر آن
حضرت با شمشير کشته مى شود، عده اى آن را نادرست مى دانند، آنها را
پيش مى کشد وگردن مى زند، آن گاه بر طبق حکم محمد صلى الله عليه
وآله وسلم حکمى مى فرمايد، هيچکس آن را انکار نمى کند ونادرست نمى
شمارد).(48)
روايات
1- جابر مى گويد: گروهى بوديم که بعد از انجام مناسک، بر امام باقر
عليه السلام وارد شديم وبا ايشان خداحافظى کرده عرض کرديم: (يا بن
رسول الله! توصيه اى بفرمائيد). پس امام عليه السلام فرمود: (امر
ما وآنچه از جانب ما به شما رسيده است مراعات کنيد، اگر آن را
موافق قرآن يافتيد به آن عمل کنيد واگر آن را موافق قرآن نيافتيد
رد کنيد واگر امر بر شما مشتبه شد ونداستيد چه کنيد، تامل کنيد وآن
را به ما برگردانيد تا اينکه برايتان تفسير کرده مطلب را روشن
نمائيم. اگر آن طور که ما توصيه کرديم عمل نموديد واز آن تخطى
نکرديد، در اين صورت هر يک از شما، قبل از خروج قائم ما از دنيا
برود شهيد به حساب مى آيد واگر قائم ما را درک کند ودر رکاب او
کشته شود اجر دو شهيد را دارد وهر کس در کنار او، دشمنى از دشمنانش
را بکشد پاداش بيست شهيد دارد).(49)
2- عبد الحميد واسطى مى گويد: به امام باقر عرض کردم: (خداوند
سالمت بدارد، ما در انتظار اين امر، بازارها وکسبمان را ترک کرديم
تا جايى که نزديک است بعضى از ما، به احتياج ودرخواست بيفتد).
فرمود: (اى عبد الحميد!آيا فکر مى کنى کسى که خود را براى خدا در
گرفتارى ومشقت افکنده است، خداوند، راه خلاصى برايش قرار نمى دهد؟
آرى به خدا قسم، خدا برايش گريزگاهى از گرفتارى قرار خواهد داد،
رحمت خداوند بر کسى که به خاطر ما، خود را به گرفتارى بيندازد،
رحمت خداوند بر کسى که به خاطر ما، خود را به گرفتارى بيندازد،
رحمت خداوند بر کسى که امر ما را زنده بدارد). عرض کردم: (اگر قبل
از اينکه قائم را درک کنم از دنيا بروم چطور؟) فرمود: (هر کس از
شما که بگويد: (اگر قبل از اينکه قائم آل محمد را درک کنم او را
يارى مى کنم)، او مثل کسى است که در کنار او شمشير زده است. وکسى
که در کنار او شهيد شود، دو شهادت نصيبش شده است - يا ثواب دو
شهادت را داردـ.(50)
3- ابى الجارود از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (بدان که بنى
اميه، سلطنتى دارند که مردم نمى توانند آن را از ايشان بگيرند واهل
حق، دولت وحکومتى دارند که وقتى زمان برقرارى آن برسد، خداوند هر
کس از ما اهل بيت را که بخواهد، ولايت مى دهد، هر کس از شما که آن
دولت وولايت را درک کند، با ما در اوج اعلى است، وهر کس که قبل از
رسيدن آن، خداوند جايش را بگيرد، خير او را اراده فرموده است).(51)
4- ابو حمزه از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (از مسائل حتمى
وتغيير ناپذير در نزد خداوند، قيام قائم ماست وهر که در آنچه مى
گويم، شک کند، در حال کفر خدا را ملاقات خواهد کرد). تا اينکه
فرمود: (اى ابا حمزه! هر کس او را درک کند وهمان طور که تسليم ودر
اختيار محمد وعلى بوده است، تسليم ودر اختيار او باشد، بهشت بر او
واجب است وهر که تسليم او نباشد از بهشت محروم است وجايگاهش جهنم
است، وجايگاه ستمکاران، بد جايگاهى است).(52)
پاورقى:
(1) اگر چنين احتمالى واقعيت پيدا کند، شايد هم به اين علت
باشد که طرفداران مذاهب مختلف، اجتماع مردم در مکه را
موقعيت مناسبى براى نشر افکار وجلب هوادار براى خودشان
ببينند. در اين صورت اگر صاحبان بيرقها، که سابقا از آنها
ياد شد، نيز به سمت مکه روان شوند، ودر آنجا حقشان به امام
بپيوندد وباطلشان به دست ايشان نابود شود، بر صحيح بودن
اين علت براى رو آوردن به مکه، بيشتر مى توان اعتماد
کرد.مترجم.
(2) اشاره به آيه ى 32 سوره ى قصص است که خداوند به موسى
فرمود: دست در گريبانت فرو بر وآن را نورانى، بدون عيب،
بيرون آر. حضرت حجت نيز عينا همين عمل را انجام دهد.
(3) فتح: 10- آنها که با تو بيعت کنند همانا با خدا بيعت کرده
اند، قدرت پروردگار از تمام قدرتها برتر است وهر که نقض
بيعت کند به زيان خويش پيوند گسسته است.
(4) بحار الانوار، ج 53، ص 8، از روايت 1.
(5) نمل: 62- يا کيست که دعاى درمانده را چون بخواندش، اجابت
مى کند؟!.
(6) اثبات الهداه، ج 3، ص 546، روايت 538.
(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 774.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 491، روايت 234.
(9) اثبات الهداه، ج 3، ص 496، روايت 258.
(10) بقره: 148- هر جا باشيد همه شما را يک جا گرد مى آورد.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 524، روايت 415.
(12) انبياء: 105- زمين را بندگان صالح من به ارث مى برند.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 525، روايت 419.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 537، روايت 489.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 517، روايت 376.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 456، روايت 85.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 548، روايت 549.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 555، روايت 588.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 558، روايت 611.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 573، روايت 707.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 584، روايت 788.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 548، روايت 548.
(23) مقصود از اينکه خداوند شهر هايى دارد، شايد اين باشد که
مردم از آنها بى اطلاعند وفقط خداوند به حال آنها عالم
است، يا اينکه خداوند به آنها عنايتى ويژه دارد، يا هر دو،
وگرنه تمام هستى از آن خداست واختصاص دو شهر به خدا معنى
ندارد. والله العالم. مترجم.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 522، روايت 405.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 522، روايت 406.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 575، روايت 725.
(27) بقره: 148- هر جا باشيد خداوند شما را گرد هم آورد که او
بر هر کارى تواناست.
(28) تفسير البرهان، ج 2، ص 164، روايت 10.
(29) به بحار الانوار، ج 12، ص 206، ج 27، ص 43 و47، ج 44، ص 41
و56، ج 57، ص 324 و329، 333، 334، 336 مراجعه کنيد.
(30) نور: 60- وآن زنان بازنشسته واز تک وتا افتاده که اميدى به
ازدواج- يا ميل وتوانى براى امور جنسي- ندارند، بر آنان
ايرادى نيست که، بدون زينت وخودنمايى، لباس خود را کنار
گذراند، وپوشش جدى لازم براى جوانترها را نداشته باشند،
والبته اگر عفاف پيشه کنند، وهمان حجاب را رعايت کنند،
براى آنها بهتر است وخداوند به همه ى امور شنوا وداناست.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 517، روايت 377.
(32) در متن روايت، عبارت (أصحاب الألويه) است که ما، ياران
بيرقها ترجمه کرديم ولى ظاهرا، به قرينه ى اينکه آنها در
زمين حاکم هستند وروايت در مقام بيان قدرت آنهاست، چنانکه
در روايت ششم از فصل اول همين باب نيز چنين است، ممکن است
(أصحاب الولايه) يعنى داراى ولايت، بوده باشد، واين با
معنى بقيه قسمتهاى روايت سازگارتر است. مترجم.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 247.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 248.
(35) هود: 80- اى کاش در برابر شما نيرويى داشتم يا به شخص قابل
اعتماد وقدرتمندى پناه مى بردم.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 249.
(37) بقره: 148- هر جا که باشيد همه ى شما را گرد هم مى آورد.
(38) اثبات الهداه، ج 3، ص 493، روايت 246.
(39) اثبات الهداه، ج 3، ص 517، روايت 378.
(40) اثبات الهداه، ج 3، ص 546، روايت 537.
(41) اثبات الهداه، ج 3، ص 546، روايت 539.
(42) اثبات الهداه، ج 3، ص 547، روايت 540.
(43) اثبات الهداه، ج 3، ص 496، روايت 259.
(44) بقره: 249- خداوند شما را به نهر آبى مى آزمايد.
(45) اثبات الهداه، ج 3، ص 516، روايت 367.
(46) بقره: 249 تا 251 - اگر خداوند ضرر وفساد بعضى از شما را
به وسيله ى بعضى ديگر از ميان بر ندارد فساد وتباهى، زمين
را فرا مى گيرد اما خداوند بر تمام جهانيان فضل ورحمتش را
فرو مى ريزد.
(47) يعنى ممکن است در جزئيات، مکان، زمان وساير مشخصات تفاوتى
وجود داشته باشد، اگرچه در اصل نحوه ى امتحان مشابهت وجود
دارد. مترجم.
(48) اثبات الهداه، ج 3، ص 585، روايت 796.
(49) بحار الانوار، ج 52، ص 122، روايت 5.
(50) بحار الانوار، ج 52، ص 126، روايت 16.
(51) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 486.
(52) اثبات الهداه، ج 3، ص 571، روايت 692.