گفتار ما
در بعضى از روايات مثل روايت سوم، مقصود از بيرق ورايت، همان بيرق
ظاهرى است اما در بعضى روايات ديگر، مثل روايت ابو بصير وابو حمزه،
مقصود پرچمهايى که معمولا براى ترساندن دشمنان به اهتزاز در مى آيد
وچرخانده مى شود نيست، بلکه مقصود پرچم معنوى است که رعب ووحشت
ويژه اى ايجاد مى کند به طورى که اهل باطل در شرق وغرب عالم، آن را
لعنت مى کنند واين مطلب از عبارت: (چوبش از عمود عرش ورحمت
پروردگار وبقيه قسمتهاى آن از نصرت الهى است) پيداست.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (ايام الله سه روز است، روز قيام
قائم، روز رجعت، وروز قيامت).(1)
2- ابوالجارود مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (فدايت
شوم، از صاحب الامر چيزى برايم بگو). فرمود: (شب هنگام بيش از همه
مردم در خوف وهراس است وصبح بيش از هر کسى امنيت دارد واين خوف
وامن هر روز وهر شب به او الهام - وحي- مى شود).عرض کردم: (اى ابا
جعفر! آيا به او وحى مى شود؟) فرمود: (اى ابا جارود، اين وحى، وحى
پيامبرى نيست، اما همان طور که به مريم دختر عمران، مادر موسى وبه
زنبور عسل وحى شد به او هم وحى مى شود. اى ابا جارود! قائم، در نزد
خداوند، از مادر عيسى ومادر موسى وزنبور عسل گرامى تر است!).(2)
3- عبد الاعلى حلبى مى گويد:امام باقر عليه السلام فرمود: (صاحب
الامر در يکى از اين دره ها غيبتى خواهد داشت). سپس با دستش به
منطقه ى ذى طوى اشاره کرد، تا اينکه فرمود: (به خدا قسم، گويا او
را مى بينم که به سنگ تکيه زده است وخدا را به حق خودش سوگند مى
دهد).(3)
4- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى
خداوند بلند مرتبه به قائم عليه السلام اجازه ى خروج بدهد، او بر
منبر بالا مى رود ومردم را بسوى خود فرا مى خواند..).(4)
5- عبد الرحمن بن کثير از امام صادق عليه السلام در مورد آيه (اتى
امر الله فلا تستعجلوه)(5)
نقل مى کند که فرمود: (آن امر، امر ما، يعنى قيام قائم ماست،
خداوند به ما امر فرموده است که در آن شتاب نکنيم وهر گاه که سه
لشگر فرشتگان، مؤمنان ورعب بر او نازل شدند، اين امر به انجام مى
رسد، وخروج امام عليه السلام، مثل خروج رسول الله صلى الله عليه
وآله وسلم از شهر مکه است که خدا مى فرمايد: (کما
اخرجک ربک من بيتک بالحق))(6) .(7)
6- محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام درباره ى آيه شريفه (امن
يجيب المضطر اذا دعاه)(8)
نقل مى کند که فرمود: (اين آيه در مورد امام قائم عليه السلام است،
آن گاه که خروج کند عمامه به سر بندد، نزد مقام ابراهيم نماز گزارد
وبه پيشگاه پروردگارش زارى کند، آن گاه هيچ چيز وهيچ کس از تحت
سلطه وغلبه ى او خارج نخواهد شد).(9)
7- از امام زين العابدين نقل شده است که فرمود: (سپس در حالى که
مردم اطرافش گرد آمده اند به سمت مکه خروج مى کند، خود به تنهايى
قيام مى کند ومى گويد: (اى مردم! من فلانى فرزند فلانى هستم، من
پسر پيغمبر خدا هستم، شما را به همان چيزى دعوت مى کنم که پيامبر
خدا، شما را به آن فرا خواند).(10)
8- سماعه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: گويا قائم عليه
السلام را مى بينم که در ناحيه ى ذى طوى روى پاهايش ايستاده
وهراسان ونگران است، همان طور که موسى چنين حالتى داشت، تا اينکه
به نزد مقام ابراهيم مى آيد ومردم را - به حق - فرا مى خواند).(11)
9- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (چرا در خروج
قائم شتاب مى کنيد؟ به خدا قسم، او جز لباس خشن نمى پوشيد وجز غذاى
ناگوار نمى خورد، او جز شمشير - ومظهر مبارزه - چيزى نيست، ومرگ در
سايه شمشير، گريبان مردم را مى گيرد).(12)
10- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه
السلام از مکه خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اى گرداگردش را فرا
گيرد). عرض کردم: (تعداد حلقه چند نفر است؟) فرمود: (ده هزار نفر،
جبرئيل از سمت راست، ميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام،
پرچم غلبه وپيروزى را به اهتزاز در آورده، با آن به راه مى افتد).(13)
11- ابو حمزه ثمالى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که در
مورد آيه ى (ولمن انتصر بعد ظلمه)فرمود يعنى قائم ويارانش، (فاولئک
ما عليهم من سبيل)(14)
وقائم هنگامى که قيام کند، خود ويارانش، از بنى اميه، دروغگويان
ودشمنان عداوت پيشه انتقام مى گيرند).(15)
گفتار ما
علاوه برآنچه در اين فصل ذکر شد، در بابهاى اول ودوم وفصلهاى قبلى
همين باب نيز درباره ى چگونگى خروج امام عليه السلام مطالبى وجود
داشت ودر فصلهاى آينده نيز، مطالبى در اين باره خواهد آمد.
روايات
1- امام رضا عليه السلام فرمود: (امام نشانه هايى دارد،
دانشمندترين مردم، حکيمترين، با تقواترين، حليمترين وپر تحمل ترين،
شجاعترين، عابدترين، بخشنده ترين آنان است. مختون، پاکيزه وبدون
عيب متولد مى شود، همان طور که از روبرو مى بيند از پشت سر هم مى
بيند، سايه ندارد، وقتى از مادر متولد مى شود روى رانها به زمين مى
نشيند وصدايش را به شهادتين بلند مى کند، شيطان در خواب به او راه
ندارد، چشمش مى خوابد ولى دلش نمى خوابد، با او- از سوى خدا
وفرشتگان - سخن گفته مى شود، زره پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
بر اندام واندازه است، از او ادرار ومدفوع ديده نشده است زيرا
خداوند به زمين فرمان داده است که هر چه از او خارج شود در خود فرو
برد، بوى او از مشک خوشتر است، نسبت به مردم، از خودشان، اولى
وداراى حق بيشترى است، از پدر ومادر بر آنان مهربانتر است وبيش از
همه ى مردم، براى خداوند، فروتنى دارد وبيش از همه از دستورات او
اطاعت مى کند واز آنچه نهى فرموده دورى مى جويد، دعا ودرخواستش
پذيرفته است به طورى که اگر صخره اى را نفرين کند از وسط به دو نيم
خواهد شد، سلاح پيامبر نزد اوست، شمشيرش ذوالفقار است، کتابى که
نامهاى تمام شيعيان ونيز کتابى که نامهاى تمام دشمنان، تا قيامت،
در آن نوشته شده است؛ جامعه، که صحيفه اى است با هفتاد ذرع طول
وتمام نيازهاى بنى آدم در آن موجود است نزد اوست، جفر اکبر، جفر
اصغر، پوست بز وميشى که در آنها تمام علوم، حتى ديه ى خراشى که بر
پوست افتد، تا حد يک تازيانه ونصف تازيانه وثلث تازيانه، در آن
موجود است، ونيز مصحف حضرت فاطمه عليهما السلام، نزد او موجود
است).(16)
2- ابا صلت هروى مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم:
(نشانه ى قائم شما چيست؟) فرمود: (نشانه اش اين است که از نظر سنى،
پير ودر قيافه وسيما، جوان است به طورى که هر کس او را نگاه مى
کند، او را مردى چهل ساله يا کمتر مى داند واز نشانه هايش آن است
که با گذشت زمان، پير نمى شود تا اينکه اجلش برسد).(17)
3- ابوالجارود از امام باقر از پدران بزرگوارش نقل مى کند که امير
المؤمنين عليه السلام بر بالاى منبر فرمود: (در آخر الزمان از نسل
من فرزندى متولد مى شود که داراى چهره اى درخشنده، سينه اى ستبر،
پاهايى قوى، شانه هايى پهن وتناور است که در پشتش دو علامت دارد،
يکى همرنگ پوست خودش وديگرى همرنگ علامتى که پيامبر صلى الله عليه
وآله وسلم داشت، او دو اسم دارد، يکى پنهان وديگرى آشکار، آن اسم
پنهان احمد واسم آشکارش محمد است، هرگاه رايت وبيرقش را تکان دهد
هر چه بين شرق وغرب عالم است برايش روشن وآشکار مى شود، وقتى دستش
را بر سر بندگان خدا بکشد هيچ مؤمنى نيست مگر اينکه دلش از پاره ى
آهن محکمتر مى شود ونيروى چهل مرد پيدا مى کند، تمام مردگان، در آن
هنگام، در دل خويش احساس شادى مى نمايند ودر قبرها به ديدار يکديگر
رفته، قيام قائم را به يکديگر تبريک مى گويند).(18)
4- جابر جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که فرمود:
عمر بن خطاب از امير المؤمنين عليه السلام در مورد حضرت مهدى
ونامش، سوال کرد حضرت فرمود: (حبيبم رسول الله از من پيمان گرفته
است که تا زمانى که خداوند او- حضرت مهدى - را مبعوث مى نمايد نامش
را ذکر نکنم).عمر گفت: (اوصافش را برايم بيان کن).حضرت فرمود:
(جوانى ميان قامت، خوشرو ونيکو موى است که مويش بر شانه هايش ريخته
ونور چهره اش بر سياهى محاسن وموى سرش غلبه کرده است، پدرم فداى
پسر بهترين کنيزان باد).(19)
5- امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر در روز غدير فرمود: (اى
مردم! من پيامبرم وعلى جانشين من است، بدانيد که پايان امامت با
مهدى قائم است، او در دين غالب است واز ستمکاران انتقام مى گيرد،
بدانيد که او گشاينده ى دژها وويران کننده ى آنهاست، او بر قبايل
مشرکين پيروز مى شود، خوانخواه خون به ناحق ريخته ى اولياء خداست،
او ياريگر دين است، او از درياى ژرف آب مى کشد وهر صاحب فضل وهنر
را به فضلش وهر جاهلى را به جهلش مى شناسد ومى نامد، او برگزيده
خداوند است، او وارث هر علمى ومسلط به هر دانشى است، اطلاعات او از
ناحيه پروردگار است، او رشيد وکامل است وتمام امور در اختيار اوست،
او حجت باقى است وديگر بعد از او حجتى نيست، حق جز با او ونور
وروشنى جز در نزد او يافت نمى شود، او پيروز ومسلط است وکسى بر او
غالب نمى شود، او ولى خدا در زمين وحاکم او در بين مردم وامين
خداوند در آشکار ونهان است).(20)
گفتار ما
مقصود از آوردن روايات اين فصل، توجه دادن خوانندگان محترم وشيعيان
امام عليه السلام وبه صفات ونشانه هاى آن حضرت است تا اينکه به
دنبال ادعاى مدعيان دروغگو، در دوره ى غيبت وظهور، به گمراهى
نيفتند، به ويژه آنکه در بعضى از روايات بر شناخت آثار ونشانه هاى
امام، براى نيفتادن به ورطه ى گمراهى، جدا تاکيد شده است.
روايات
1- ابو بصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود:
(سنتهايى که براى پيامبران در دوره ى غيبتشان جارى شده است عينا در
مورد قائم ما اهل بيت جارى مى شود).(21)
2- سعيد بن جبير مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که
فرمود: (در مورد قائم ما، سنتهايى از سنن پيامبران جارى مى شود:
سنتى از آدم، سنتى از نوح، سنتى از ابراهيم، سنتى از موسى، سنتى از
عيسى، سنتى از ايوب وسنتى از محمد صلى الله عليه وآله وسلم، اما
سنتى که از آدم ونوح درباره ى قائم عليه السلام انجام مى شود طول
عمر است، از ابراهيم، مخفى بودن ولادت وکناره گيرى از مردم، از
موسى، خوف وهراس وغيبت، از عيسى، اختلاف مردم درباره ى او، از
ايوب، فرج وگشايش بعد از آزمايش ومصيبت واز محمد، خروج با شمشير).(22)
3- محمد بن مسلم طحان مى گويد: بر امام باقر عليه السلام وارد شدم،
در حالى که قصد داشتم در مورد قائم آل محمد صلى الله عليه وآله
وسلم، از ايشان سوال کنم. آن حضرت ابتدائا - بدون اينکه من قصدم را
در ميان بگذارم - فرمودند: (اى محمد بن مسلم! در قائم آل محمد به
پنج تن از پيامبران شباهتهايى وجود دارد: يونس بن متى، يوسف بن
يعقوب، موسى، عيسى ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم، اما شباهتش به
يونس، بازگشتش به ميان مردم است در حالى که با وجود سن زياد، جوان
به نظر مى رسد، اما شباهتش به يوسف، غايب شدن از ديد عام وخاص
ومخفى بودن از برادرانش ومشکل شدن کار بر پدرش يعقوب عليه السلام
است، با اينکه فاصله بين او وخانواده وشيعيانش نزديک است، اما
شباهتش به موسى، دوام ترس وهراس وبه درازا کشيدن غيبت، مخفى بودن
ولادت، رنج وسختى شيعيانش وناراحتى ومصيبتى است که کشيدند تا اينکه
خداوند به او اجازه ى ظهور داد وياريش کرد وبر دشمنش غلبه داد، اما
شباهتش به عيسى، اختلافى است که درباره ى او واقع شد وگروهى گفتند:
(متولد نشده است)، عده اى گفتند: (مرده است). بعضى گفتند: (کشته
شده وبه دار آويخته شده است).، اما شباهتش به جدش مصطفى صلى الله
عليه وآله وسلم خروجش، با شمشير وکشتن دشمنان خدا ودشمنان پيامبر
وستمکاران وگردنگشان است واينکه با شمشير وافتادن ترس به دل
دشمنان، خداوند او را يارى مى کند آن گاه هيچ چيز وهيچ کس از تحت
سلطه وغلبه او خارج نخواهد ماند).(23)
4- در سوالى که احمد بن اسحق بن سعد اشعرى از امام عسکرى عليه
السلام پرسيده آمده است: (...از خضر وذوالقرنين چه سنتى در مورد آن
حضرت جارى مى شود؟) امام عليه السلام در جواب فرموده است: (به
درازا کشيدن غيبت، اى احمد!..).(24)
5- حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق عليه السلام نقل مى
کند که فرمود: (قائم ما غيبتى دارد که طولانى مى شود). عرض کردم:
(يا بن رسول الله! علت آن چيست؟) فرمود: (خداوند نمى خواهد اين امر
انجام شود مگر اينکه تمام سنتهايى را که پيامبران در غيبتهايشان
داشته اند، در اين غيبت قرار دهد واى سدير!- بنابراين بايد تمام
مدت مجموع غيبتهاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند
مى فرمايد: (لترکبن طبقا عن طبق)(25)
(مرحله اى پس از مرحله ى ديگر را سير خواهد کرد). مقصود اين است که
سنتهاى گذشتگان در مورد شما جارى خواهد شد).(26)
گفتار ما
آنچه از مجموع اين روايات به دست مى آيد اين است که سنتهايى از سنن
پيامبران عليهم السلام درباره ى حضرت حجت عليه السلام جارى مى شود
وآن حضرت در بعضى مسائل ووقايع با آنها مشابهتى دارد. علت اين مطلب
براى ما روشن نيست وفقط شايد بتوان گفت که اين سنتها، نشانه ها
واشاره هايى بر امامت وولايت آن حضرت است تا اينکه پيروان حق
وطرفداران خط هدايت، راه را گم نکنند. چنانکه روايت هشتم از باب
سوم شاهد خوبى بر درستى اين احتمال است.
اما روايت اول وپنجم درصدد بيان مطلب ديگرى است وآن مطلب -
احتمالا- اين است که غيبتهاى پيامبران براى آزمايش امتشان بوده است
ومقدار طولانى شدن دوره ى آزمايش هر امت بر حسب نقص وکمال عقلى
وايمان واقبال وتوجه به آنان به فطرت توحيدى خودشان است واز آن جا
که امت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، از اين جهات، کاملترين
امتها هستند، هم در زمان خود پيامبر وهم در زمان جانشينان ايشان به
قدر کمالاتشان مورد امتحان قرار گرفته اند وبعد از آن نيز چون روز
به روز کمال عقلى بيشترى يافته اند با غايب شدن امام دوازدهم
وطولانى شدن غيبتش تحت آزمايش بزرگترى واقع شده اند وبعد از سپرى
شدن اين دوره ى آزمايش، زمان ظهور قائم وغايب منتظر فرا مى رسد
وهنگامه ى تحقق وعده ى الهى وچيره شدن دين اسلام بر همه ى اديان بر
پا مى گردد وبرترين مصداق آيه شريفه که فرمود: (هو
الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله ولو کره
المشرکون)(27)
نمايان مى شود.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (عصاى موسى از آن آدم بود، بعد به
شعيب رسيد وسپس به دست موسى بن عمران افتاد، هم اکنون نزد ماست،
چندى قبل آن را ديدم، مثل وقتى که از درخت کنده شده بود تر وتازه
است، اگر از آن سوالى بشود جواب مى دهد، آماده ى استفاده ى قائم
ماست، با آن همان کارى را خواهد کرد که موسى بن عمران انجام مى
داد..).(28)
2- ابو سعيد خراسانى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: امام
باقر عليه السلام فرمود: (هنگامى که قائم، در مکه قيام کند وقصد
رفتن به کوفه را داشته باشد، منادى آن حضرت ندا مى دهد که: (اى
مردم! کسى با خود، غذا ونوشيدنى نياورد) وسنگ حضرت موسى، که بار
شترى است، همراه اوست، به هر جا مى رسند، چشمه اى از وسط آن مى
جوشد، که هر گرسنه اى از آن بخورد سير مى شود وهر تشنه اى را سيراب
مى نمايد، توشه ى آنها همين است تا اينکه از طرف کوفه وارد نجف
شوند).(29)
3- امام باقر از پدران بزرگوارش از على عليه السلام نقل مى کند:
(پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (مهدى از نسل من است، او
غيبت وگمگشتگى دارد که مردم، در آن دوره، به گمراهى مى افتند،
ذخيره وگنجينه ى پيامبران را با خود دارد، زمين را همان طور که از
ستم وبيداد پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد نمود).(30)
4- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام، در روايت پيراهن يوسف،
نقل مى کند: عرض کردم: (پيراهن يوسف به چه کسى رسيد؟) فرمود: (به
اهلش، ووقتى قائم ما خروج کند، پيراهن پيش اوست). سپس فرمود: (هر
پيامبرى، علم يا هر چيز ديگرى به ارث گذاشته باشد به حضرت محمد صلى
الله عليه وآله وسلم رسيده است).(31)
5- عبد الله بن سنان مى گويد: از امام صاقد عليه السلام شنيدم که
فرمود: (عصاى موسى از چوب آس درخت بهشتى بود که وقتى به سمت مدين
رفت جبرئيل برايش آورد، وآن عصا وتابوت آدم در درياچه طبرستان است،
نه مى پوسند ونه تغيير حالت پيدا مى کنند تا اينکه وقتى قائم قيام
کند، آنها را بيرون آورد).(32)
6- زياد بن منذر مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود:
(وقتى قائم عليه السلام ظهور کند، بيرق رسول الله صلى الله عليه
وآله وسلم، انگشتر سليمان، وسنگ وعصاى موسى را به همراه خود آشکار
مى سازد).(33)
7- امام باقر عليه السلام فرمود: (امام قائم عليه السلام اول از
انطاکيه شروع مى کند، تورات، عصاى موسى وانگشتر سليمان را از غارى
در آنجا بيرون مى آورد..).(34)
8- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم از مکه
خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اى گرداگردش را فرا گيرد) عرض کردم:
تعداد حلقه چند نفر است؟ فرمود: (ده هزار نفر، جبرئيل را از سمت
راست وميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام پرچم غلبه
وپيروزى را به اهتزاز در آورده با آن به راه مى افتد، در شرق وغرب
عالم، همه آن را لعنت مى کنند، در حالى که آن، همان پرچم پيامبر
صلى الله عليه وآله وسلم است که جبرئيل در روز جنگ بدر، آن را فرود
آورد). تا اينکه امام عليه السلام فرمود: (پيراهنى که رسول الله در
روز جنگ احد به تن داشت، عمامه وزره بلند آن حضرت به تن قائم عليه
السلام است وذوالفقار، شمشير رسول الله، در دست اوست).(35)
9- على بن حسين مسعودى در کتاب اثبات الوصيه نقل مى کند: (در سال
دويست وپنجاه ونه، امام عسکرى عليه السلام به مادرش فرمود که حج به
جا بياورد وآنچه را در سال دويست وشصت واقع مى شود به او خبر داد،
وصاحب الامر عليه السلام را خواست، به او وصيت فرمود، اسم اعظم
وديگر مواريث وسلاح را به او تحويل داد، آن گاه، مادر امام عسکرى
عليه السلام همراه صاحب الامر عليه السلام به سمت مکه رفتند).(36)
گفتار ما
آنچه ذکر شد بعضى از روايات است که مى فرمايد، ميراثهاى پيامبران
نزد حضرت حجت، - عجل الله تعالى فرجه - است. اگر کسى بپرسد فايده ى
اين ميراثها وبودن آنها در دست حضرت مهدى عليه السلام چيست؟ مى
توان گفت: همان طور که از روايت اول فصل پنجم همين باب بر مى آيد،
اين ميراثها، نشانه ها واشاره هايى بر امامت حضرت مهدى عليه السلام
وحجت بودن ايشان در روى زمين است - تا مردم گمراه نشوند- وآن حضرت
براى استفاده در رسيدن به اهدافش، آنها را به کار مى گيرد، چنانکه
پيامبران پيشين نيز - آن طور که از دقت در روايات قبلى بر مى آيد-
چنين مى کردند.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (قائم از راه گردنه ى ذى طوى فرود
مى آيد، سيصد وسيزده نفر - به تعداد مجاهدان بدر- همراه او هستند،
تا اينکه پشتش را به حجر الاسود تکيه مى دهد وبيرق پيروزى را به
اهتزاز در مى آورد).(37)
2- صالح بن عقبه از قول امام صادق عليه السلام در مورد آيه ى (امن
يجيب المضطر اذا دعاه ويکشف السوء ويجعلکم خلفاء الارض)(38)
نقل مى کند که فرمود: (درباره ى قائم آل محمد نازل شده است که در
مقام ابراهيم، دو رکعت نماز مى گزارد، وخداوند را مى خواند، خدا او
را پاسخ مى گويد وناراحتى او را برطرف مى نمايد واو را خليفه
وجانشين خود در روى زمين قرار مى دهد).(39)
3- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود:
(مولاى قائم ما به کعبه تکيه مى زند ومى گويد: (اى مردم! بدانيد!
که هر کس مى خواهد به آدم وشيث بنگرد، همانا من، آدم وشيث هستم، هر
که مى خواهد نوح وفرزندش سام را ببيند، بداند که من نوح وسام هستم،
هر که مى خواهد ابراهيم واسماعيل را نظاره کند، من ابراهيم
واسماعيل هستم، هر که ميل نگاه به چهره ى موسى ويوشع دارد، بداند
که من موسى ويوشع هستم، هر که جمال وکمال عيسى وشمعون را طالب است،
من عيسى وشمعون هستم، هر که مى خواهد به محمد وامير المؤمنين صلوات
الله عليهما بنگرد- ومعنى حسن وکمال را دريابد- من محمد وامير
المؤمنين هستم وهر که مى خواهد جلوه ى حسن وحسين عليهما السلام را
درک کند، من حسن وحسين هستم، وهر که مى خواهد امامان سلاله ى حسين
عليهم السلام را بنگرد، من آن امامان هستم، درخواست ودعوت مرا پاسخ
مثبت گوئيد، من به شما از همان چيزى خبر مى دهم که به شما خبر داده
شده است وشما به گوش نگرفته ايد. هر کس اهل خواندن کتابها وصحف
آسمانى وفهم آنهاست، پس به من گوش بسپارد).
سپس شروع به خواندن صحفى که خداوند بر آدم وشيث عليهما السلام نازل
کرده، مى نمايد. امت آدم صفوه الله وشيث هيبه الله مى گويند: (به
خدا قسم که بى هيچ ترديدى، اين همان صحف است، به ما چيزى نماياند
که از آن بيخبر بوديم وبر ما پوشيده بود، وهيچ چيز از آن کم نشده،
عوض نشده وتحريف نگشته است). سپس صحف نوح وابراهيم وتورات وانجيل
وزبور را مى خواند، آن گاه اهل انجيل وتورات وزبور مى گويند: (به
خدا قسم که بى هيچ ترديدى، اين همان صحف نوح وابراهيم عليهما
السلام است وچيزى از آن کم نشده، عوض نشده وتحريف نگشته است، وبه
خدا قسم اين همان تورات وزبور وانجيل کامل ودست نخورده است وبيش از
آن چيزى است که به دست ما رسيده بود). سپس، آن حضرت قرآن را تلاوت
مى فرمايد، آن گاه مسلمانان مى گويند: (به خدا قسم، بدون هيچ
ترديدى، اين همان قرآنى است که خداوند بر محمد صلى الله عليه وآله
وسلم نازل کرده است وهيچ چيز از آن کاسته نشده، عوض نشده وتحريف
نگشته است).(40)
پاورقى:
(1) اثبات الهداه، ج 3، ص 560، روايت 624.
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 585، روايت 798.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 550، روايت 559.
(4) اثبات الهداه، ج 3، ص 555، روايت 592.
(5) نحل: 1- امر خدا واقع شدنى است، شتاب مکنيد.
(6) انفال:5- همان گونه که خداوند ترا به حق از خانه ات بيرون
برد.
(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 562، روايت 635.
(8) نمل: 62- کيست که آن هنگامى که مضطر ودرمانده او را مى
خواند پاسخ گويد؟.
(9) اثبات الهداه، ج 3، ص564، روايت 644.
(10) اثبات الهداه، ج 3، ص 582، روايت 771.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 779.
(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 540، روايت 503.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.
(14) شورى: 41- آنان که بعد از ستمى که کشيده اند، انتقام مى
گيرند، گناهى بر ايشان نيست.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 553، روايت 578.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 716، روايت 9.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 722، روايت 29.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 722، روايت 32.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 730، روايت 71.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 558، روايت 613.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 473، روايت 152.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 466، روايت 124.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 468، روايت 132.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 479، روايت 180.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 486، روايت 212.
(27) توبه: 33، وصف:9- اوست که پيامبر را براى هدايت بشر
وحاکميت دين حق فرستاد تا على رغم ميل مشرکان، بر همه ى
اديان پيروز شود.
(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 439، روايت 2.
(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 440، روايت 3.
(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 461، روايت 105.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 251.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 540، روايت 508.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 541، روايت 509.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 584، روايت 786.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 579، روايت 750.
(37) اثبات الهداه، ج 3، ص 547، روايت 541.
(38) نمل: 62- کيست که آن هنگامى که مضطر ودرمانده او را مى
خواند پاسخ مى گويد، وبلا ورنجورى را مى گرداند، وشما را
جانشينان روى زمين مى کند؟!.
(39) اثبات الهداه، ج 3، ص 553، روايت 576.
(40) بحار الانوار، ج 53، ص 9 و10 از روايات طولانى باب 25.