گفتار ما
از اين روايات، وضعيت سفيانى وويژگيهايش آشکار مى شود واحتياج به
توضيح ديگرى نيست.
روايات
1- نزال بن سبره مى گويد: على بن ابى طالب عليه السلام براى ما
خطبه ايراد فرمود، خدا را حمد وثنا گفت وفرمود: (مردم، قبل از
اينکه مرا نيابيد، هر چه مى خواهيد، از من بپرسيد).- سه بار اين
مطلب را فرمود- آن گاه اصبغ بن نباته بلند شد وگفت: (اى امير
المؤمنين!دجال کيست؟) فرمود: (بدانيد که دجال، صائد بن صيد (صائد)
است، بدبخت کسى است که او را تصديق کند وبپذيرد، وخوشبخت کسى است
که او را تکذيب کند ودروغگو بشمارد. او از شهرى به نام اصبهان -
اصفهان - از روستايى يهودى، خروج مى کند، چشم راستش از حدقه صاف
است - حدقه ندارد- وچشم چپش در پيشانى است که مثل ستاره ى صبح مى
درخشد، درون آن پاره ى گوشت خون آلوده اى است، بين دو چشمش طورى
نوشته شده است: (کافر) که هر باسواد وبيسوادى مى تواند آن را
بخواند.
در درياها فرو مى رود وخورشيد هم با او حرکت مى کند، پيشاپيش او
کوهى از دود وپشت سرش کوهى سفيد است که مردم آن را غذا مى پندارند،
در زمانى که قحطى شديد است خروج مى کند، چهارپاى سفيد رنگى دارد که
هر قدمش يک ميل است وراهها را منزل به منزل طى مى کند، از کنار هيچ
آبى نمى گذرد مگر اينکه آن آب، تا قيامت به زمين فرو مى رود.
با فرياد بلندى که جن وانس وشيطانها، بين مشرق وغرب عالم، آن را مى
شنوند مى گويد: (دوستان من، نزد من بياييد، من آن خدايى هستم که
موجودات را خلق کرد ونظام داد وهمه چيز را به ميزان معين کرد
وهدايت نمود، من پروردگار بلند مرتبه ى شما هستم). او دشمن خداست
ودروغ مى گويد، يک چشم است، شکم دارد وچيزى مى خورد ودر بازارها
راه مى رود، در حالى که خداوند وپروردگار شما، يک چشم نيست، غذا
نمى خورد، راه نمى رود واز بين رفتنى نيست - او برتر وبلند مرتبه
تر از اين حرفهاست-.
بيشتر پيروان دجال، حرامزادگانى هستند که طيلسان(1)
سبز مى پوشند، خداوند، قبل از نيمروز روز جمعه، در دره اى به نام
افيق در شام، به دست کسى که حضرت مسيح عيسى بن مريم در نماز به او
اقتدا مى کند، دجال را مى کشد..).(2)
2- مردى از اهل بلخ بر امام باقر عليه السلام وارد شد، آن حضرت به
وى فرمود: (اى خراساني! آيا منطقه ى فلان وفلان منطقه را مى
شناسي؟)عرض کرد: (آرى)، امام به او فرمود: (آيا در فلان منطقه، دره
اى با اين خصوصيات مى شناسي؟) گفت: (آرى)، امام عليه السلام فرمود:
(دجال از آن جا خروج مى کند).(3)
گفتار ما
اولا: اگرچه - به علت اينکه ما از حقايق امور بى اطلاعيم - تصور
بياناتى که به معصومين نسبت داده شده براى ما مشکل است، اما قبول
اينکه خداوند مقدر کرده باشد که روزى اين حوادث، اتفاق بيفتد هيچ
اشکالى ندارد، کما اينکه در گذشته، امور خارق العاده اى در جهان
اتفاق افتاده که اگر به گفتار کسانى که آنها را مشاهده کرده اند يا
اخبارش را نقل کرده اند اعتقاد نداشتيم، يا آثار باقيمانده از آن
را نمى ديديم، ممکن نبود آن را باور کنيم، نسبت به مسائلى که در
آينده ممکن است اتفاق بيفتد عينا همين وضع وجود دارد- وبعيد بودن
وغير ممکن به نظر رسيدن چيزى، نبايد ما را يکسره به وادى انکار
بکشاند- به خصوص آنکه کسى که از اين امور خبر داده است به حقايق
عالم وآنچه بوده وهست وخواهد بود آگاه است.
ثانيا: ممکن است مقصود از نشانه هايى که براى دجال ذکر شده است
کنايه از وسايل وابزار پيشرفته امروزى مثل هواپيماها، موشکها، قمر
مصنوعى، راديو، تلويزيون ويا دست ساخته هاى ديگر انسان که هنوز به
ميدان اختراع پانگذاشته يا حتى مخترعش متولد نشده است باشد، وبنا
بر احتمال، امام عليه السلام با چشم حقيقت بين خويش، آنچه را در
دوره ى نزديک به ظهور واقع مى شود مشاهده فرموده است، اما چون آن
دوره فهم ودرک اين پيشرفتها را نداشته اند وتصور آن برايشان ميسر
نبوده است امام عليه السلام با اين تعبيرات به آنها اشاره فرموده
است، وهر چند بعضى از جملات حديث، با اين بيان سازگارى ندارد اما
در هر حال چنين احتمالى مردود نيست.
در هر حال صرفا به خاطر عجيب وغريب بودن اين مسائل وامکان بحث
ومناقشه وخدشه وارد کردن در سند احاديث، نمى توان مضامين اين گونه
روايات را انکار کرد، زيرا در رواياتى که از پيامبر واهل بيت عليهم
السلام نقل شده است نظير اين مطالب، بسيار زياد است.
روايات
1- مفضل بن عمر مى گويد: از مولايم امام صادق عليه السلام پرسيدم:
(آيا براى - ظهور- امام منتظر، حضرت مهدى عليه السلام وقت مشخصى
هست که مردم بدانند؟) فرمود: (منزه است خداوند از اينکه براى ظهور-
حضرت حجت - وقتى قرار دهد که شيعيان ما از آن مطلع باشند). عرض
کردم: (مولاى من! علت چيست؟) فرمود: (زيرا زمان ظهور همان ساعتى
است که خداوند تعالى فرمود: (ويسئلونک عن
الساعه ايان مرسيها قل انما علمها عند ربى لا يجليها لوقتها الا
هو، ثقلت فى السموات والارض)(4)
وآن زمان ظهور، همان ساعتى است که خداوند فرمود: (يسئلونک
ايان مرسيها)(5)
وفرمود: (عنده علم الساعه)،(6)
(علم آن ساعت فقط نزد اوست)، ونفرمود نزد کس ديگرى هست، وفرمود: (فهل
ينظرون الا الساعه ان تاتيهم بغته، فقد جاء اشراطها)(7)
وفرمود: (اقتربت الساعه وانشق القمر)(8)
وفرمود: (وما يدريک لعل الساعه تکون قريبا)(9)
وفرمود: (يستعجل بها الذين لا يومنون بها
والذين آمنوا مشفقون منها ويعلمون انها الحق، الا ان الذين يمارون
فى الساعه لفى ضلال بعيد).(10)
عرض کردم: (معنى (يمارون) چيست؟)، (اينکه مجادله مى کنند يعنى
چه؟)، فرمود: (مى گويند: کى متولد شده؟ چه کسى او را ديده؟ کجاست؟
کى ظهور خواهد کرد؟ وهمه اينها به خاطر عجله داشتن در امر الهى وشک
وايراد در قضا وقدرت اوست. آنها کسانى هستند که در دنيا زيان کرده
اند وکافران به بد جايگاهى برخواهند گشت).
عرض کردم: (آيا مى شود براى آن وقتى معلوم کرد؟) امام فرمود: (اى
مفضل، من وقتى تعيين نمى کنم، وقت آن هم تعيين شدنى نيست، هر کس
براى ظهور مهدى ما وقتى تعيين کند در علم خدا خود را شريک دانسته
ومدعى اطلاع از اسرار الهى شده است. وهيچيک از اسرار الهى که در
ميان اين خلق گمراه واز اولياء خدا بريده موجود است، پنهان نشده
است، مگر اينکه اولياء خدا به دانستن آن راز مخصوص شده اند وآن راز
نزد ايشان موجود است تا بر آنان حجت باشد).(11)
2- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام درباره ى آيه ى (فاذا
نقر فى الناقور)،(12)
(آن گاه که در صور دميده شود). نقل مى کند که فرمود: (از ما اهل
بيت امامى پيروز وپنهان وجود دارد که وقتى خداوند بخواهد او را
آشکار کند، به دلش الهام نمايد واو به امر خداى تبارک وتعالى ظهور
نمايد).(13)
3- ابو بصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد قائم سوال
کردم، فرمود: آنها که وقت - براى ظهور- تعيين مى کنند دروغگويند،
ما اهل بيت، هيچ گاه وقت تعيين نمى کنيم).(14)
4- در روايت ابى وائل از امير المؤمنين عليه السلام آمده است: در
حالى که مردم در حيرت وبى توجهى، حق در حال نابودى وباطل غالب است،
ظهور مى نمايد..).(15)
5- حکيمه دختر امام جواد عليه السلام از امام عسکرى عليه السلام
نقل مى کند که فرمود: (...اى عمه! او در حمايت پروردگار وپناه او
زير پرده غيب اوست تا اينکه به او اجازه ى ظهور بدهد، پس هرگاه
خداوند مرا ميراند وديدى شيعيانم دچار اختلاف شدند، معتمدان شيعه
را خبر کن، پيش خودت وآنها مخفى بماند، خداوند ولى خودش را از ديده
ى مردم پنهان مى کند، هيچکس او را نمى بيند تا اينکه جبرئيل اسبش
را تقديم کند تا آنکه آنچه شدنى است خداوند به انجام رساند).(16)
6- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى به
امام، اذن خروج داده شود، خدا را به اسم عبرانى حق مى خواند، سيصد
وسيزده نفر از اصحابش مثل پاره هاى ابر خزانى وپراکنده، به دورش
هجوم مى برند وآنها داراى ولايت هستند..).(17)
7- زراره بن اعين مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه (هل
ينظرون الا الساعه ان تاتيهم بغتة)(18)
فرمود: (آن ساعت قيام قائم است که ناگهان فرا مى رسد).(19)
8- محمد بن حنفيه از پدرش امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که
فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (مهدى، از ما اهل
بيت است، خداوند در يک شب، امر فرجش را مهيا سازد).(20)
9- عبد الله بن عمر مى گويد: شنيدم که حسن بن على عليهما السلام
فرمود: (اگر از دنيا غير از يک روز باقى نمانده باشد، خداوند، همان
يک روز را طولانى مى کند تا مردى از نسل من ظهور کند که بعد از پر
شدن زمين از جور وتباهى، آن را از عدل وداد سر شار نمايد، اين مطلب
را به همين شکل، از پيامبر شنيدم).(21)
10- ابو بصير مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (امام قائم
عليه السلام، روز شنبه عاشورا، روزى که امام حسين عليه السلام کشته
شد، خروج مى نمايد).(22)
11- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (امام قائم
عليه السلام قيام نمى کند مگر يکى از سالهاى فرد، نه، سه، پنج
ويک).(23)
12- معلى بن خنيس در حديث نوروز، از امام صادق عليه السلام نقل مى
کند که فرمود: (آن روزى است که، در آن، قائم ما اهل بيت وواليان
حکومت الهى ظهور مى کنند وخداوند، قائم عليه السلام را بر دجال
پيروز مى نمايد واو را بر خرابه هاى کوفه به دار مى آويزد، هيچ
نوروزى نمى آيد مگر اينکه ما در آن روز، منتظر فرج هستيم، زيرا که
نوروز از روزهاى ماست، ايرانيها آن را حفظ کردند وشما آن را ضايع
نموديد).(24)
گفتار ما
اگر کسى در احاديثى که ذکر شد دقت نمايد متوجه مى شود که نه
رواياتى که بر ظهور امام بعد از پر شدن زمين از عدل وداد، دلالت
دارد ونه رواياتى که نشانه هاى حتمى ظهور را بيان مى کند ونه هيچيک
از روايات ديگر، براى ظهور، وقت تعيين نمى کنند، بلکه فقط درصدد
بيان علائم ظهور وآثار آن هستند.
اما در مورد علم امام عليه السلام به زمان ظهور؛ معلوم است که بر
اساس رواياتى که دلالت دارد بر اينکه امام به همه ى حقايق عالم
وآنچه بوده وهست وخواهد بود،(25)
آگاه است امام عليه السلام زمان ظهور را مى داند والبته اين مطلب
با رواياتى که ذکر شد منافاتى ندارد زيرا مقصود از آن روايات اين
است که امام عليه السلام تعيين وقت نمى فرمايد نه اينکه وقت ظهور
را نمى داند، بلکه مى توان گفت، جمله ى انتهايى روايت اول که
فرمود: (هيچيک از اسرار الهى نيست مگر اينکه اولياء خدا به دانستن
آنها مخصوص شده اند وآن راز نزد ايشان موجود است تا بر آنان حجت
باشد). دلالت بر اين مى کند که امام عليه السلام از زمان ظهور،
مطلع است.
روايات
1- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (... صيحه
(فرياد آسمانى)، جز در ماه مبارک رمضان نخواهد بود، وآن نداى
جبرئيل به سمت مردم است).
سپس فرمود: فريادگرى از آسمان به نام قائم عليه السلام ندا در مى
دهد که هر کس در شرق وغرب عالم است مى شنود واز هول وهراس آن، هر
که خواب است بيدار مى شود، هر که برپا ايستاده بر زمين مى نشيند
وهر که نشسته است از جا بر مى خيزد. هر کس که به اين صدا توجه کند
وبه آن پاسخ گويد مورد رحمت پروردگار واقع مى شود. صداى اول، همانا
صداى جبرئيل روح الامين است..).(26)
2- امام صادق عليه السلام فرمود: (... صداى آسمانى در شب جمعه بيست
وسوم ماه مبارک رمضان به گوش مى رسد، در آن هيچ شک نکنيد، بشنويد
واطاعت کنيد، ودر آخر روز صداى ابليس ملعون به گوش مى رسد که مى
گويد: (آي! فلانى کشته شد) تا اينکه مردم را به شک بيندازد وآنها
را بفريبد، آن روز چقدر افراد گيج وسرگردان ودودل پيدا مى شوند که
در آتش سقوط کرده اند! هر گاه در ماه رمضان ندا را شنيديد ترديد به
دل راه ندهيد که صداى جبرئيل است ونشانه ى آن اين است که به نام
قائم عليه السلام وپدرش ندا مى دهد تا جايى که دختران پشت پرده،
صدا را مى شنوند وپدران وبرادرانشان را تحريک به خروج مى
نمايند..).(27)
3- امام صادق عليه السلام فرمود: (...قطعا قبل از خروج قائم، اين
دو صدا به گوش مى رسد: صدايى از آسمان، که صداى جبرئيل است وصدايى
که از زمين که صداى ابليس ملعون است، که نام شخصى را مى بردو مى
گويد مظلوم کشته شد، ومقصودش از اين حرف، ايجاد فتنه وآشوب است، از
نداى اولى اطاعت کنيد واز صداى دومى بپرهيزيد که مبادا شما را
بفريبد..).(28)
4- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (...وقتى
خورشيد طلوع کند وآفتاب بدرخشد، ندايى از جانب خورشيد، به زبان
عربى روشن ورسا، به طورى که هر که در آسمانها وزمين است بشنود،
مردم را مخاطب قرار داده مى گويد: (اى مردم! اين مهدى آل محمد است،
او را به نام وکنيه ى جدش پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى نامد
ونسبش را از امام حسن عسکرى عليه السلام به امام حسين - صلوات الله
عليهم اجمعين - مى رساند، با او بيعت کنيد که به راه راست هدايت
شويد واز امر او سرپيچى نکنيد که گمراه خواهيد شد..).(29)
5- امام صادق عليه السلام: (...اولين کسى که دست او (قائم) را مى
بوسد، فرشتگان، سپس جنيان وبعد از آن برگزيدگان بشر هستند ومى
گويند: (شنيديم واطاعت کرديم)، وهيچ صاحب گوشى در عالم نمى ماند
مگر اينکه آن صدا را مى شنود، وهمه ى مردم، شهرى وبيابانى، اهل
خشکى ودريا همه طاعتش را پذيرا مى شوند وبعضى از همديگر در مورد
صدايى که شنيده اند توضيح مى خواهند.
وقتى غروب خورشيد نزديک مى شود، فريادى از مغرب بلند مى شود که:
(اى مردم! پروردگار شما از دره ى يابس از سرزمين فلسطين ظهور کرده
است، او عثمان بن عنبسه اموى از نسل يزيد بن معاويه است، با او
بيعت کنيد تا به حق راه يابيد ومخالفت نکنيد که گمراه مى شويد).
فرشتگان، جنيان وبرگزيدگان بشر در پاسخ، او را تکذيب کرده، حرفش را
دروغ مى شمارند ومى گويند: (کلامت را شنيديم وزير پا گذاشتيم) ودر
آن هنگام، هيچ شکاک، دو دل ومنافق يا کافرى باقى نمى ماند مگر
اينکه با اين صداى آخرى گمراه مى شود..).(30)
6- عثمان بن سعيد عمرى از امام عسکرى عليه السلام نقل مى کند:
(...سپس او خروج مى کند وگويا من بيرقهاى سفيد را مى بينم که بر
بالا ى سرش، در نجف به اهتزاز در آمده اند).(31)
7- عبد الکريم جلاب مى گويد: در خدمت امام صادق عليه السلام، سخن
از امام قائم عليه السلام به ميان آمد، فرمود: (بدانيد که وقتى او
قيام کند، مردم مى گويند: (اين ديگر کجا بود واز کجا آمده است؟ اين
مدتهاست استخوانهايش هم پوسيده است).(32)
8- على بن ابى حمزه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى
قائم قيام کند، مردم او را انکار خواهند کرد، زيرا در سيماى جوانى
مؤمن ظهور خواهد کرد، وهيچکس بر اعتقاد به او ثابت نمى ماند مگر
کسى که خداوند، در عالم ذر، از او پيمان گرفته است).(33)
9- سيف بن عميره مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: وقتى
قائم عليه السلام قيام کند، مؤمن در قبرش مطلع مى شود وبه او گفته
مى شود: صاحب تو قيام کرده است، اگر مى خواهى به او ملحق شوى، ملحق
شو واگر مى خواهى همچنان در نعمت وبزرگداشت پروردگارت بمانى،
بمان).(34)
10- ام سعيد احمسيه مى گويد: به امام عليه السلام عرض کردم: (نشانه
اى از خروج قائم برايم بيان فرما). امام عليه السلام فرمود: (اى
سعيد! هرگاه قرص تمام ماه، در ماه رجب گرفت ومردى در آن هنگام خروج
کرد، آن موقع، وقت خروج قائم است).(35)
گفتار ما
در فصلهاى بعد نيز، احاديث ديگرى ذکر خواهد شد که به موضوع نشانه
هاى ظهور مربوط است.
قابل ذکر است که هر چند محتوا ومضمون احاديث مربوط به صيحه (فرياد
آسمانى) با هم اختلاف دارند، اما همه آنها اصل واقع شدن صيحه را
اثبات مى کنند وشايد اين اختلاف جزئى از ناحيه ى راويانى باشد که
احاديث را نقل کرده اند.(36)
روايات
1- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه
السلام از مکه خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اى گرداگردش را فرا
گيرد). عرض کردم: (تعداد حلقه چند نفر است؟) فرمود: (ده هزار نفر؛
جبرئيل از سمت راست، وميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام
پرچم غلبه وپيروزى را به اهتزاز در آورده آن را به حرکت در آورد،
در شرق وغرب عالم کسى نمى ماند مگر اينکه آن را لعنت مى کند، در
حالى که آن، همان پرچم پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم است که
جبرئيل در روز جنگ بدر آن را فرود آورد). سپس فرمود: (اى ابا محمد!
به خدا قسم، آن پرچم از نخ، کتان، ابريشم ويا حرير نيست). عرض
کردم: (پس، از چه چيزى است؟) فرمود: (از برگهاى بهشتى است که
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، در روز جنگ بدر، آن را باز کرد،
سپس پيچيد وبه على عليه السلام داد، پرچم نزد على عليه السلام بود
تا اينکه در جنگ جمل، امير المؤمنين عليه السلام آن را باز کرد
وخداوند، فتح وپيروزى نصيب او فرمود، سپس آن حضرت، بيرق را در هم
پيچيد، هم اکنون آن پرچم نزد ماست وهيچکس آن را نمى گشايد تا اينکه
قائم عليه السلام قيام کند، وقتى امام قائم عليه السلام قيام کرد
پرچم را باز مى کند، ودر شرق وغرب عالم کسى نمى ماند مگر اينکه آن
را لعنت مى کند، در فاصله اى به اندازه ى حرکت يک ماه، از چهار
طرف، ترس از آن بيرق، همه را فرا مى گيرد.(37)
2- ابو حمزه ثمالى مى گويد:امام باقر عليه السلام به من فرمود: (اى
ثابت گويا قائم اهل بيتم را مى بينم که به نجف شما مشرف شده وبا
دستش به طرف کوفه اشاره مى کند، وقتى به نجف وارد شود پرچم پيامبر
صلى الله عليه وآله وسلم را باز مى کند وبا باز شدن آن بيرق،
فرشتگانى که در جنگ بدر پيامبر را يارى کردند، فرود مى آيند). عرض
کردم: (پرچم رسول الله چيست؟) فرمود: چوب تيرک آن از عمود عرش
ورحمت پروردگار است وبقيه ى قسمتهاى آن از نصرت ويارى الهى، بر هيچ
چيزى فرود نمى آيد مگر اينکه خداوند، آن را نابود مى کند). عرض
کردم: (آيا آن پرچم نزد شما پنهان است؟ آيا آن حضرت، پرچم را مى
يابد يا برايش مى آورند؟) فرمود: (برايش مى آورند) عرض کردم: (چه
کسى برايش مى آورد؟) فرمود: (جبرئيل عليه السلام).(38)
3- عمر بن شمر مى گويد: نزد امام باقر عليه السلام از مهدى عليه
السلام نام برده شد، امام عليه السلام فرمود: در حالى وارد کوفه مى
شود که سه بيرق، اوضاع کوفه را درهم ريخته است، آن گاه همه چيز،
خالص تحت ولايت او قرار مى گيرد).(39)
پاورقى:
(1) طيلسان جامه ى بلندى است که تمام بدن را مى پوشاند وفاقد
دوخت وبرش است. مجمع البحرين، مترجم.
(2) بحار الانوار، ج 52، ص 194- 192، روايت 26.
(3) بحار الانوار، ج 52، ص 192، روايت 19.
(4) اعراف:186- با اين تفاوت که در اول آيه شريفه حرف واو
نيست. ترجمه: از تو درباره ى زمان وقوع (قيامت يا ظهور)
سوال مى کنند، بگو علم آن نزد خداست وکسى جز او نمى داند،
امر آن بر آسمانها وزمين سنگينى مى کند.
(5) نازعات: 42- از تو مى پرسند که آن - قيامت يا ظهور- کى
واقع خواهد شد.
(6) لقمان:42 وزخرف: 85- با اين تفاوت که يک واو آيه بيشتر
دارد. ترجمه: اطلاع از آن زمان، منحصر به اوست.
(7) محمد: 18- آيا منتظرند که آن ساعت ناگهان فرا رسد؟علائم آن
نزديک است.
(8) قمر: 1- زمان نزديک شده وماه شکافت.
(9) احزاب: 63- چه مى داني؟ شايد زمان نزديک باشد.
(10) شورى: 18- آنها که ايمان ندارند عجله مى کنند وآنها که
ايمان دارند، از آن (ساعت قيامت) مى ترسند ومى دانند که حق
است، بدانيد کسانى که در مورد آن مجادله ونزاع مى کنند در
گمراهى آشکارند.
(11) بحار الانوار: ج 53، ص 1، روايت 1.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 447، روايت 39.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 447، روايت 40.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 505، روايت 308.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 506، روايت 315.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 548، روايت 547.
(18) محمد: 18، وزخرف: 66.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 565، روايت 654.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 459، روايت 100.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 465، روايت 122.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 491، روايت 233.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 514، روايت 354.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 571، روايت 693.
(25) برخى از اين روايات در کتاب فروغ شهادت صفحات 100- 90 ذکر
شده است.
(26) بحار الانوار، ج 52، ص 230، روايت 96.
(27) بحار الانوار، ج 52، ص 230، روايت 96.
(28) بحار الانوار، ج 52، ص 230، روايت 96.
(29) بحار الانوار، ج 53، ص 8، روايت 1.
(30) بحار الانوار، ج 53، ص، روايت 1.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 482، روايت 189.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 533، روايت 467.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 483.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 574، روايت 721.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 575، روايت 724.
(36) براى کسانى که همه چيز را با معيارهاى مادى مى سنجند وقدرت
خداوند را هم در چارچوب ابزارهاى دنيوى واسباب مادى بررسى
مى نمايند، روزى اين اشکال مطرح شده است که چگونه ممکن است
شخصى در کنار کعبه فريادى بزند يا صيحه اى در نقطه اى بلند
شود وتمام مردم دور ونزديک، آن صدا را بشنود در حالى که نه
افراد نزديک، از شدت صدا آسيبى ببينند ونه افراد دور،
مشکلى در شنيدن داشته باشند. اما امروزه که سلطه انسان بر
امواج به جايى رسيده که شخصى در دورترين فاصله، به همان
راحتى نزديکترين افراد، ودر همان زمان، صداى يک نفر را مى
شنود وتصوير او را مى بيند، ديگر اين اشکال، خود بخود
مرتفع شده است، به خصوص اگر به اين نکته توجه داشته باشيم
که هرچه در عالم هست مقهور اراده امام عليه السلام است.
ضمن آنکه تازه، کيفيت اين ندا وانتقال آن هنوز معلوم نيست
به استفاده از قوانين کشف شده فعلى هم احتياجى باشد. در هر
حال، انکار واشکالتراشى در امکان اين امور، فقط ناشى از سر
سختى در پذيرش حق، اعتماد به ديده ها وملموسات وانکار غير
آنها، وداشتن روحيه استبعاد ولجاج است. مترجم.
(37) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.
(38) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 534.
(39) اثبات الهداه، ج 3، ص 555، روايت 588.