ظهور نور
(ترجمه کتاب الشموس المضيئه فى الغيبه والظهور والرجعه)

على سعادت پرور

- ۹ -


گفتار ما

اگر منصفانه واز روى بى غرضى، در اين روايات دقت شود به اين نتيجه خواهيم رسيد که منع وتهديدهايى که از سوى امامان عليهما السلام، نسبت به ناميدن حضرت - به اسم مبارکش - وارد شده است مربوط به فاصله ى زمانى عصر پدر آن بزرگوار تا زمان غيبت است تا اينکه از توجه بيش از حد مردم وخطرات ناشى از حکومت طاغوتيان محفوظ بماند، چنانکه در ايام حمل وتولد وخردسالى نيز به همين علت، همه چيز مخفى بوده است. روايت چهارم فصل هفت از باب اول ونيز روايات پنجم وششم همين فصل شاهد اين مطلب است.

رواياتى نظير روايت چهارم ويازدهم تا پانزدهم اين فصل - که نام آن حضرت را به صراحت ذکر کرده واجازه ى نام بردن داده است - گواه اين است که آن دسته از رواياتى که از نام بردن نهى کرده درصد بيان حکم تعبد ى محض(1) نيست، بلکه مقصود همان چيزى است که ما به آن اشاره نموديم؛ اگرچه علم به حقيقت امور، فقط از آن خداست.

روايات

1- اعمش مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (از زمانى که خداوند، آدم را خلق کرده است، زمين از حجت خدا خالى نبوده است، حجتى که يا آشکار وشناخته شده است ويا پنهان وناشناس، وتا روز قيامت هم زمين از حجت خدا خالى نخواهد بود واگر غير از اين بود عبادت خدا انجام نمى گرفت). سليمان اعمش مى گويد عرض کردم: (مردم چگونه از امام پنهان از ديده ها بهره مند مى شوند؟) فرمود: (همان طور که وقتى خورشيد زير ابرها پنهان است مردم از آن بهره مند مى شوند).(2)

2- در توقيعى که از ناحيه مقدسه حضرت مهدى عليه السلام به دست محمد بن عثمان خارج شد آمده است: (...چگونگى بهره مند شدن امت از من، در دوره غيبت، مثل بهره مندى آنها از خورشيد است وقتى که ابرها آن را از ديده ها پنهان مى کنند، من براى اهل زمين مايه امنيت هستم همچنانکه ستارگان آسمان براى اهل آسمان چنين هستند، پس، از سوال کردن درباره ى آنچه براى شما فايده اى ندارد خوددارى کنيد ودر بيش از آنچه مورد نياز شماست خود را به زحمت نيندازيد، براى تعجيل فرج، بسيار دعا کنيد که فرج شما در آن است..).(3)

3- جابر جعفى از جابر بن عبد الله انصارى نقل مى کند که او از پيامبر پرسيد: (آيا شيعيان در دوره ى غيبت از امام قائم عليه السلام بهره مند مى شوند؟) فرمود: (آرى، سوگند به آن خدايى که مرا به پيامبرى فرستاد، از او بهره مند مى شوند وهمان طور که از خورشيد پنهان زير ابرها بهره مى برند، از نور ولايت او، در دوره ى غيبتش، استفاده کرده به زندگى خود روشنى مى بخشند).(4)

4- امام موسى بن جعفر عليهما السلام درباره ى آيه ى (واسبغ عليکم نعمة ظاهرة وباطنة)(5) فرمود: (نعمت ظاهر، امام آشکار ونعمت باطن، امام غايب است که جسمش از ديدگان مردم پنهان است، گنجهاى زمين برايش پديدار مى گردد وهر امر غير ممکنى، ممکن وهر راه دورى برايش نزديک مى شود).(6)

گفتار ما

اين مطالب وآنچه در فصل اول از باب اول از امامان معصوم عليهم السلام نقل شد، تاثير وجود پيامبر وامام عليهم السلام را- چه آشکار وچه از ديده ها پنهان باشند- در عالم هستى، روشن مى سازد وحقيقت آنچه را که در روايت وادعيه وزيارتها در شان ايشان وفضليت آنها آمده است توضيح مى دهد.

در فصل اول از باب اول نيز در ذيل روايات مربوط به لزوم حجت، مطالبى ذکر کرديم که دقت در آنها براى کسى که بخواهد روايات اين فصل را بهتر بفهمد مفيد است.

روايات

1- عبد الاعلى مولى آل سام مى گويد: همراه با امام صادق از شهر خارج شده به منطقه روحاء رسيديم، امام عليه السلام در حالى که از کوه بالا مى رفت نگاهى به آن اندخت وبه من فرمود: (اين کوه را مى بينى، اين کوه رضوى از کوههاى فارس است، چون ما را دوست داشته، خداوند آن را به نزديک ما منتقل کرده است، هر درخت وهر نعمتى در آن موجود است، محل امنى است براى کسانى که بيمناکند. بدان که صاحب الامر در اين کوه دو غيبت دارد، يکى کوتاه وديگرى طولانى).(7)

2- سلام بن ابى حمزه از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (صاحب الامر خانه اى دارد که (حمد) نام دارد، از روزى که به دنيا آمده چراغى در آن روشن است تا هنگامى که با شمشير قيام کند).(8)

3- عبد الاعلى حلبى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (صاحب الامر در يکى از اين درها غيبتى خواهد داشت).سپس با دستش به بخشى از ذى طوى اشاره کرد...(9)

4- در دعاى ندبه آمده است: (اى کاش مى دانستم قصد اقامت در کجا داري؟ کدام زمين وجود نازنينت را بر خود حمل مى کند وقدم بر کدام خاک مى نهي؟ آيا در رضوى هستى يا در جاى ديگر؟ آيا در ذى طوى هستي؟).(10)

5- صالح بن اسود مى گويد: امام صادق عليه السلام در حالى که نام مسجد سهله را مى برد فرمود: (آن خانه ى صاحب ماست وقتى اهل بيتش را به همراه دارد).(11)

6- ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (گويا مى بينم که قائم ما با خانواده اش در مسجد سهله اقامت گزيده است. ابو بصير مى گويد گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم. قائم عليه السلام هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آرى..).(12)

7- عبد الوهاب بن ابى الفوارس مى گويد: اقامتگاه صاحب الامر عليه السلام خانه هايى بزرگ وچرمى است که يک سوار کار با نيزه در آن داخل مى شود. منطقه اى که آن حضرت در آن ساکن است آب وچراگاه دارد وهر گاه او از آنجا کوچ مى کند آثار چرانيدن (حيوانات) در آن پيداست.(13)

گفتار ما

از مجموع اين روايات معلوم مى شود که حضرت حجت عليه السلام، خانواده واقامتگاه دارد، هر چند که جزئيات آن را نمى دانيم.

علامه مجلسى قدس سره در بحث مربوط به کسانى که محضر آن حضرت را درک کرده اند، قضيه ى جزيره خضراء را به طور مفصل نقل مى کند وشيخ حر عاملى در کتاب اثبات الهداه بعد از ذکر آخرين روايت همين فصل، از يکى از راويان نقل مى کند که گفت: (از امام هادى نيز نظير همين مطالب نقل شده است)، وآن گاه داستانى مفصل نقل مى کند که خلاصه اش اين است که حضرت مهدى عليه السلام وفرزندانش در جزاير بزرگ وپهناورى زندگى مى کنند، وشيعيان آن جزيره، از تمام مردم دنيا تعدادشان بيشتر است وهر يک از فرزندانش در آن جزيره ها حکومتى دارد.(14) با اين همه خدا بهتر از هرکس به حقيقت امر آگاه است.

اگر در اين زمينه هيچ نقل وروايتى وجود نداشت، فقط همين مطلب که ما مى دانيم که آن حضرت با وجود سن زياد، از نظر جسمى، جوانى قوى البنيه است - کما اينکه روايت ريان بن صلت چنين مى گويد-(15) ونيز مى دانيم که آن حضرت به سنت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم عمل مى نمايد، در قبول اين مطلب که آن جناب، همسر وفرزندانى دارد کافى بود، ودر نتيجه کسى که همسر، وخانواده داشته باشد ناگزير بايد محلى براى زندگى وآسايش داشته باشد وآن طور که بعضى به اشتباه گمان کردند، لزومى ندارد که شخصى که غايب است حتما در بيابانها وکوهها، تک وتنها زندگى کند.

بنابراين با توجه به عمر طولانى ومبارک ايشان، ممکن است آن حضرت، همسر وفرزندان متعددى داشته باشند که بعضى مرده وبرخى زنده اند ومرگ وزندگى آنها طبق روال عادى مرگ وزندگى آنهاست نه مطابق با زندگى وعمر آن حضرت، بنابراين آن حضرت، فرزندان ونوادگان زيادى خواهد داشت که شمارش آنها به سادگى ممکن نيست.

روايات

1- امام باقر عليه السلام فرمود: (هنگامى که قائم ما قيام کند مردم را به آيينى فرا مى خواند که براى مردم تازگى دارد همچنانکه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم چنين فرمود. اسلام در آغاز غريب بود وباز هم غريب ونامأنوس با اذهان مردم، به ميان مردم برخواهد گشت، پس خوشا به حال غريبان).(16)

2- سکونى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (دورانى بر امت من خواهد گذشت که از قرآن جز شکلى واز اسلام جز نامى باقى نخواهد ماند، مسلمان نام دارد ولى از هر کسى، از اسلام دورترند، ظاهر مساجدشان آباد است ولى از نظر هدايت به معارف دينى، خراب وويران است..).(17)

3- در حديث حمران از امام صادق عليه السلام آمده است: (هرگاه حق را مقهور واهلش را کمياب يافتى وديدى که ستم فراگيرو قرآن کهنه شده وچيزهايى که در آن نيست به آن بسته شده وطبق هوى وهوس توجيه مى شود وهر گاه ديدى که دين مثل ظرف آب وارونه گشته ونشانه هاى حق مندرس شده است، مواظب باش واز خداوند رستگارى را طلب کن وبدان که مردم دچار خشم خداوند شده اند وبه خاطر اجراى امر مهمى درباره ى آنها، به ايشان مهلت داده است، پس بازهم مواظب باش وتلاش کن به گونه اى باشى که خداوند فکر وعمل تو را بر خلاف آنان بيايد، ودر اين صورت اگر عذابى بر آنان نازل شد وتو را هم فرا گرفت، زودتر به رحمت خدا واصل شده اى واگر عذاب به تاخير افتاد، آنها تحت آزمايش قرار گرفته اند وتو - با عمل بر خلاف روش آنان - از بى حيايى ونافرمانى در برابر پروردگار، نجات يافته اى وبدان که خداوند، اجر نيکوکاران را ضايع نمى فرمايد ورحمت خداوند پيوسته با نيکوکاران است).(18)

گفتار ما

براى فهم اينکه در دوره ى غيبت، بر کتاب وسنت چه مى گذرد، همين روايات کافى است وروايتهاى دوم وسوم، روايت اولى را که فرمود اسلام در آغاز غريب بود وباز هم غريب به ميان مردم برخواهد گشت، توضيح وتفسير مى نمايد وجمله ى (فطوبى للغرباء)، (خوش به حال غريبان)، بيانگر شرافت وعظمت کسى است که به اسلام عمل مى نمايد ودر دوره ى غربت وتنهايى اسلام، حافظ مقررات ودستورات اسلام است.

روايات

1- ابن صدقه از امام صادق از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (بر شما چه خواهد گذشت وقتى که زنانتان آلوده وجوانانتان از راه منحرف شوند، وامر به معروف ونهى از منکر ننماييد؟) عرض شد: يا رسول الله آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟) فرمود: (بدتر از آن؛ چه خواهيد کرد وقتى امر به منکر کنيد ونهى از معروف نماييد؟) عرض شد: (يا رسول الله، چنين چيزى اتفاق خواهد افتاد؟) وفرمود: (آرى، وبدتر از آن، بر شما چه خواهد گذشت وقتى که معروف را منکر به حساب آوريد ومنکر را معروف بشماريد).(19)

2- محمد بن فضيل از پدرش از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (...وقتى فقر ونياز بالا گرفت وعده اى از مردم يکديگر را نشناختند در آن هنگام، هر صبح وشب منتظر ظهور باشيد). راوى مى گويد عرض کردم: (فدايت شوم نياز وفقر را ما شناخته ايم وچشيده ايم اما اينکه بعضى مردم يکديگر را نشناسند يعنى چه؟) امام عليه السلام فرمود: (شخصى براى عرض حاجت ورفع نياز، پيش برادرش مى رود، آن برادر، با چهره اى غير از چهره اى که سابقا با او برخورد مى کرد، برخورد مى کند وبه گونه اى غير از گذشته، با او سخن مى گويد).(20)

3- سکونى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (دورانى بر امت من خواهد گذشت که به طمع رسيدن به متاع دنيا درونشان آلوده وظاهر وبيرونشان نيکوست وهيچ نيت خدايى در کارشان نيست، بدون هيچ ترسى - از عاقبت- تمام کارهايشان ريا وخودنمايى است، خداوند عذاب عمومى را بر همه فرو مى فرستد، مثل غريق بيچاره، خدا را مى خوانند اما به آنها پاسخ مثبت داده نمى شود).(21)

4- امام صادق عليه السلام فرمود: (...مسجدهاى مسلمانان (در دوره ى غيبت) ظاهرا آباد است واز نظر دين وهدايت، ويران است، فقيهان ودين شناسان آن دوره بدترين دين شناسانى هستند که در زير اين آسمان پيدا شده اند، آنها مايه فتنه وآشوبند).(22)

5- عميره بنت نفيل مى گويد: (از دختر امام حسن عليه السلام شنيدم که مى گفت: اين امر (فرج)که منتظر آن هستيد واقع نمى شود تا هنگامى که عده اى از شما از عده اى بيزارى جويند، گروهى گروهى ديگر را لعن کنند وبرخى از شما به هم اهانت کرده ودر چهره ى هم آب دهان بيندازند وبعضى بر کفر ديگران گواهى دهند). گفتم: (در آن صورت اميد خيرى نيست)گفت: (تمام خير در همان موقع است، آن موقعى است که قائم، قيام مى کند وهمه اين (زشتى وفساد) را از ميان بر مى دارد).(23)

6- کاهلى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (زمانى بيايد که جايى براى خرج کردن پولتان پيدا نکنيد).عرض شد: (کى چنين خواهد شد). فرمود: وقتى امامتان از شما پنهان شود در چنين وضعى خواهيد بود تا اينکه در کمال نااميدى از ظهور آن حضرت، همچون خورشيد، بر شما طلوع کند).(24)

گفتار ما

از اين روايات، به طور مختصر وسربسته، به گرفتاريهاى شيعه ومسلمانان در دوره غيبت، مى توان پى برد وتفصيل وتوضيح گرفتاريها ومشکلات اسلام ومسلمانان، در دوره ى غيبت، در حديث حمران(25) وروايت صعصعه(26) وروايات ديگر آمده است که در اين جا امکان ذکر آنها نيست.

در فصل سوم همين باب نيز مطالبى ذکر شد که مراجعه به آنها براى آشنايى بيشتر با موضوع اين فصل، مفيد است.

روايات

1- يحيى بن سالم مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (صاحب الامر، کم سن ترين ما وگمنام ترين ماست). عرض کردم: (چه موقع چنين خواهد شد - زمان فرج خواهد آمد-؟) فرمود: (وقتى فوجهاى سواره آماده بيعت شوند ودر آن هنگام هر- جولا، يا پيرزنى - بيرقى بر دارد، در آن موقع منتظر فرج باشيد).(27)

2- جابر جعفى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (اى جابر! بنى عباس رايتى - بيرقي- دارند وديگران هم بيرقهايى دارند. پس واظب باش وبپرهيز! باز هم بپرهيز، بيشتر مراقب باش!، تا اينکه فرزندى از نسل حسين را مى بينى که در بين رکن ومقام با او بيعت مى شود، سلاح، کلاه جنگى وزره پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با اوست).(28)

3- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (از گردنگشى وبرترى طلبى بپرهيزيد! بدانيد که دوره اى از زندگى تان، امام شما از ديدگانتان پنهان خواهد شد). تا اينکه فرمود: (دوازده بيرق مشکوک بر پا خواهد شد که از هم بازشناخته نمى شوند ومعلوم نمى شود هر کدام متعلق به چه کسى - وجريانى - است).مفضل مى گويد من گريه کردم. امام عليه السلام فرمود: اى ابا عبد الله چه چيز تو را به گريه انداخت؟) تا اينکه فرمود: (به خدا قسم امر ما از خورشيد روشنتر وواضحتر است).(29)

4- عبد الله عمر مى گويد: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (قيامت برپا نخواهد شد تا اينکه حدود شصت دروغگو پيدا شوند که هر کدام ادعا کند که: (من پيامبر هستم).(30)

5- ابو خديجه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم خروج نخواهد کرد تا اينکه دوازده نفر از بنى هاشم خروج کنند که هر کدام از آنها مردم را به خود دعوت کند).(31)

6- امام باقر عليه السلام فرمود: (اولين سرزمينى که خراب شود، شام است، سه بيرق در آن منطقه در تردد خواهد بود: بيرق اصهب (سرخ وسفيد)، بيرق ابقع (سياه وسفيد) وبيرق سفيانى).(32)

7- حسن بن جهم مى گويد: مردى از امام رضا عليه السلام درباره ى فرج سوال کرد: حضرت فرمود: (زياد ومفصل بگويم يا مختصر؟) آن مرد گفت: (مايلم مطلب را برايم کامل کنى). حضرت فرمود: (وقتى است که بيرقهاى قيس در مصر وبيرقهاى کنده در خراسان به حرکت در آمدند- احتمالا چيز ديگرى غير از کنده هم ذکر فرمود-).(33)

8- امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم ما قيام نخواهد کرد تا اينکه دوازده نفر قيام کنند که همه مدعى هستند امام را ديده اند وهر کدام ديگرى را تکذيب مى کند).(34)

9- مالک بن اعين از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (هر بيرقى که قبل از قيام قائم برپا شود طاغوت است). ودر روايت ديگرى: (صاحب آن بيرق، طاغوت است).(35)

10- در روايتى آمده است: (وقتى خداوند بخواهد آل محمد را بر عالم چيره کند، در تمام مناطق جنگ شروع مى شود وآن آغاز خروج مهدى عليه السلام است).(36)

گفتار ما

از بررسى مجموع روايات معلوم مى شود که در دوره ى غيبت، طرفداران مسلکها ومرامهاى باطل انقلابها وقيامهايى غير خدايى بر مى انگيزند که رايتها وبيرقهاى طاغوتى، همانها هستند. ونيز مقصود از بيرقهاى طاغوتى در روايت نهم، بيرقها ودعوتهاى باطلى هستند که در روايات قبل از آن ذکر شد نه اينکه هر پرچم وبيرقى منظور باشد. دليل مطلب هم اين است که پرچمى که براى زنده کردن احکام الهى واقامه معروف واز بين بردن منکرات، بر پا شود مسلما، آن پرچم وپرچمدار طاغوتى نيستند، بلکه چنين کسى به تکليف الهى عمل کرده است زيرا مسلمانان موظفند که از احکام الهى پاسدارى نمايند ودر برابر تهاجمات دشمنان، از اسلام دفاع نمايند. ونيز از آنجا که احکام اسلام، صرفا احکام فردى وشخصى نيستند که هر کسى به تنهايى مامور اجراى آنها باشد، بلکه داراى جنبه هاى اجتماعى قوى وبارزى چون امر به معروف، ونهى از منکر وقيام براى حفظ مصالح اسلام ومسلمين هستند، پرچمى که به اين منظور افراشته شود پرچمى طاغوتى نيست.(37)

در رواياتى که پس از اين، ذکر خواهد شد نيز مطالبى در همين زمينه، بيان مى شود.

پاورقى:‌


(1) مقصود از حکم تعبد ى محض، حکمى است که چه به علت وفلسفه ى صدور حکم دسترسى پيدا کنيم وچه از آن بى اطلاع باشيم، چه عقل ما از درک آن عاجز باشد وچه عقل، با استدلال ومحاسبه به آن برسد، در هر حال حکم لازم الاجر است وبايد اطاعت شود. اما در مقابل، اگر حکمى تعبد ى نباشد در هر جا موضوع آن مسلم است وعلتى براى جارى شدن آن وجود دارد جارى مى شود واگر زمينه وعلت جارى شدن وجود نداشته باشد يا مشکوک باشد جارى نمى شود. در موضوع مورد بحث، چون در حال حاظر هيچ ضرورتى براى مخفى ماندن نام ايشان وجود ندارد وخطراتى که از اين نظر متوجه وجود مقدس حضرت بوده است هم اکنون منتفى است فلذا حکم مخفى ماندن نام ايشان که - حکمى غير تعبد ى است - لازم الاجرا نيست ودر هر زمانى که تابع موضوع وعلت است.مترجم.

(2) بحار الانوار، ج 52، ص 92، روايت 6.

(3) بحار الانوار، ج 52، ص 92، روايت 7.

(4) بحار الانوار، ج 52، ص 92، روايت 8.

(5) لقمان: 20- ونعمتهاى ظاهرى وباطنى خود را بر شما تمام کرده است.

(6) اثبات الهداه، ج 3، ص 581، روايت 763.

(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 500، روايت 282.

(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 527، روايت 436.

(9) اثبات الهداه، ج 3، ص 550، روايت 559.

(10) اقبال الاعمال، ص 298.

(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 453، روايت 72.

(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 776.

(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 578، روايت 748.

(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 579، روايت 749.

(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 478، روايت 173: ريان بن الصلت مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: (آيا شما صاحب الامر هستيد؟) فرمود: (من صاحب الامر هستم، اما نه آن صاحب الامرى که زمين را بعد از پر شدن از ظلم وستم، از عدل وداد سرشار مى سازد، وبا اين ضعف بدنى که در من مى بينى چگونه مى توانم آن صاحب الامر باشم؟ قائم، آن کسى است که وقتى خروج کند، در سن پيران، داراى سيمايى جوان واندکى قدرتمند است به طورى که اگر دست دراز کند، بزرگترين درخت روى زمين را از جا مى کند واگر در بين کوهها فريادى بکشد، صخره هاى کوهها در هم شکسته واز هم مى پاشد).

(16) بحار الانوار، ج 52، ص 366، روايت 147.

(17) بحار الانوار، ج 52، ص 190، روايت 21.

(18) بحار الانوار، ج 52، ص 260- 254، روايت 147.

(19) بحار الانوار، ج 52، ص 181، روايت 2.

(20) بحار الانوار، ج 52، ص 184، روايت 9.

(21) بحار الانوار، ج 52، ص 190، روايت 20.

(22) بحار الانوار، ج 52، ص 190، روايت 21.

(23) بحار الانوار، ج 52، ص 211، روايت 58.

(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 533، روايت 465.

(25) بحار الانوار، ج 52، ص 254، روايت 147.

(26) بحار الانوار، ج 52، ص 192، روايت 26.

(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 535، روايت 481.

(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 588، روايت 808.

(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 719، روايت 16.

(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 725، روايت 44.

(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 726، روايت 47.

(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 727، روايت 51.

(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 728، روايت 61.

(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 738، روايت 112.

(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 461.

(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 578، روايت 742.

(37) پيداست که منظور از رايت (بيرق)، فقط پرچم پارچه اى نيست واز قرينه ى (کلهم يدعوا الى نفسه)، (هر کدام مردم را به خود دعوت مى کند) واز قرينه عقلى پيداست که منظور، هر باشگاه وگروه ودسته وجمعيت وسازمان وحزب وصدا وسيما ونشريه وروزنامه، وهر عامل ديگرى است که از نظر سياسى وفرهنگى، نظامى، اقتصادى، اجتماعى ومذهبى مردم را به خود دعوت مى کند، (مَنِ) خود را تبليغ مى کند وعليه ديگران فعاليت مى نمايد، چه پرچمى در کار باشد وچه نباشد، چه از جنس پارچه، کاغذ، شيشه، امواج صوتى وتصويرى، ملقب به نوعى ايسم وامثال آن باشد يا نباشد. مترجم.