زندگانى خاتم الاوصياء امام مهدى (عج )

باقر شريف قرشى
مترجم :ابوالفضل اسلامي

- ۱۹ -


گنجها در تسخير دجال
يكى از گرفتاريهاى دجال اين است كه گنجهاى زمين در تسخير و اختيار او در مى آيند. در حديث آمده است كه : ((دجال كنار خرابه عبور مى كند و به آن مى گويد گنجهايت را برون آر، خرابه هم گنجهايش را بيرون مى آورد(281) )).
و در حديث ديگر آمده است كه : ((دجال به زمين مى گويد: برويان ، زمين هم مى روياند)).(282) و معناى اين كار اين است كه دجال در راه رسيدن به اهدافش و در راه گمراه كردن مردم ، از سحر و جادو استفاده مى كند، پس سحر، تنها سلاح و ابزارى است كه او در اختيار دارد و به وسيله آن ، بر افراد ساده لوح و عوام كه فاقد علم و تقوا هستند، مسلط مى شود و تاءثير مى گذارد.
پايان كار دجال
پايان كار اين مجرم خطرناك ، به دست تواناى امام منتظر (عليه السلام ) منجى بزرگ انسانيت است . حضرت امام صادق (عليه السلام ) از پدران و از جدش رسول خدا روايت كرده است كه آن حضرت خروج دجال و جايى كه از آنجا خروج مى كند و برخى از اوصاف او را ذكر كرده و فرموده است كه دجال ادعاى خدايى مى كند و در روز اول خروجش ، هفتاد هزار يهودى و اولاد زنا و دايم الخمرها و غناخوانها و اصحاب لهو و اعراب و زنها، از او پيروى مى كنند.
و فرمود: ((پس دجال ، زنا و لواط و ساير گناهان را تجويز مى كند تا مردان با زنها و پسرها در كنار خيابانها و آشكارا با هم تماس و رابطه نامشروع حاصل كنند و پيروان او در خوردن گوشت خوك و شراب و ارتكاب گناهان گوناگون افراط مى كنند و مناطق مختلف زمين را به تسخير در مى آورند مگر مكه و مدينه و حرمهاى مطهر امامان (عليهم السلام ) را. و وقتى كه طغيان او بالا گرفت و زمين از ستم او و يارانش پر شود، كسى كه حضرت عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى خواند، او را به قتل مى رساند و او امام مهدى (عليه السلام ) است )).(283)
دجال كه به خاطر صهيونيسم بين الملل حملات تروريستى را تصدى مى كند و فساد و تخريب را گسترش مى دهد و به جنگ با خدا برمى خيزد، پايان كارش به دست بزرگترين مصلح جامعه حضرت بقية الله الاعظم (عليه السلام ) مى باشد.
خروج سفيانى
از علامات حتمى ظهور امام منتظر (عليه السلام ) خروج سفيانى است و او از اركان شر و فساد زمين است و به صورت كوتاه از آن سخن مى گويم .
نسب سفيانى
برخى از مصادر تصريح كرده است كه سفيانى از نسل ((خالد بن يزيد)) نوه ابو سفيان ، اولين دشمن پيغمبر اكرم و اسلام عزيز است و اصولا اين خانواده فقط دشمن اسلام و قرآن و اراذل ، پرورش داده است .
خصوصيات قيافه سفيانى
او داراى هيكل كلفت و صورت آبله دار و در چشمش نقطه سفيدى است .(284)
روحيات سفيانى
او داراى روحيه شرارت و ستم و تجاوز بر مردم است و در حقيقت ، انسانى است كه مسخ شده و كثيف ترين آنان است و وقتى كه خروج مى كند، بچه ها را به قتل مى رساند و شكم زنان را مى درد(285) و خوبان را مى كشد و كارهاى زشت و تباهى ديگر، انجام مى دهد.
حديث حضرت على (ع ) در مورد سفيانى
حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) درباره جرايم و ظلم و ستم سفيانى ، حديث مهم و مفصلى دارد. آن حضرت بعد از آنكه نام سفيانى را ذكر مى كند، مى فرمايد: ((او در آسمانها و زمين لعنت شده و ستمكارترين خلق خداست ... سپس به غوطه خروج مى كند و مردمى از اهل حقد و كينه دورش را مى گيرند و به پنجاه هزار مى رسند، سپس به سوى طايفه كلب مى فرستد و مانند سيل به سوى او مى آيند و در اين زمان ، مردان بربر، با مردان حكومت از اولاد عباسى مى جنگند و آنان ترك و ديلم و عجم اند كه داراى پرچمهاى سياه هستند و پرچم بربرها زرد و پرچم سفيانى سرخ است و در بطن وادى اردن ، جنگ سختى مى كنند و شصت هزار نفر از آنان كشته مى شوند. و در نتيجه سفيانى غالب مى شود و درباره آنان عدل اجرا مى كند تا گوينده اى مى گويد: درباره او چيزى جز دروغ گفته نمى شد و سوگند به خدا اينان خودشان دروغگويانند و اگر بدانند كه امت محمد از او چه خوبيها ديده اند، چنين چيزى درباره اش نمى گفتند. او همچنان عدل مى ورزد و به حركتش ادامه مى دهد و از فرات عبور مى كند، سپس به دمشق مراجعت مى كند، نزديك آن دو لشگر آماده مى كند، لشگرى به سوى مدينه و لشگر ديگرى به سوى مشرق مى فرستد، اما لشگرى كه به شرق مى فرستد، در زوراء (بغداد) هفتاد هزار نفر را به قتل مى رساند و شكم سيصد زن را مى شكافد و لشگر از وراء به كوفه مى رود و در آنجا جمعى را مى كشد.
و اما لشگر مدينه بعد از آنكه آنچه را مى خواهند در آنجا عمل مى كنند، به طرف مكه مى روند و وقتى كه به وسط بيابان رسيدند، صيحه كننده اى بر آنان صيحه مى كشد و او جبرئيل است ، پس هيچ صالحى از آنان نمى ماند مگر آنكه خداوند او را فرو مى برد و در آخر لشگر او دو نفر مرد است كه يكى از آنان ((بشير)) مى باشد كه آنان را بشارت مى دهد و ديگرى ((نذير)) است ، پس نزد سفيانى برمى گردد و آنچه بر سر لشگر آمده به او خبر مى دهد و آن ((بشير و نذير)) از جهينه مى باشند.
سپس گروهى از فرزندان پيغمبر خدا به روم فرار مى كنند، پس سفيانى پيش ملك روم مى فرستد و آنان را از او مى خواهد، ملك روم آنان را به سوى سفيانى برمى گرداند، سفيانى هم گردن آنان را در شرق مسجد دمشق مى زند و هيچ كس به او اعتراض نمى كند و پس از آن با هفتاد هزار نفر به طرف كوفه و بصره حركت مى كند و شهرها را دور مى زند و دانشمندان را مى كشد و مصحفها را مى سوزاند و مسجدها را تخريب مى كند و حرامها را مباح مى نمايد و فحشا را حلال مى كند و هر آنچه را كه خدا بر آنان واجب كرده بود، حرام مى كند و از ستم و فسق و عصيان ، كناره نمى گيرد و هر كس كه نام ((احمد، محمد، على ، جعفر، حمزه ، حسن ، حسين ، فاطمه ، زينب ، رقيه ، ام كلثوم ، خديجه و عاتكه )) را داشته باشد، به خاطر بغض و كينه اى كه با آل رسول خدا دارد، آنان را مى كشد.
سپس بچه ها را جمع مى كند و روغن زيتون را براى آنان مى جوشاند و آنان را از بين مى برد، آن بچه ها مى گويند اگر پدران ما با تو مخالفت كردند ما كه تو را اذيت نكرديم ، پس دوتاى آنان به نام ((حسن و حسين )) را مى گيرد و به دار مى آويزد.
سپس به طرف كوفه مى رود و همان كارى را كه نسبت به بچه ها انجام مى داد، آنجا هم انجام مى دهد و در درب مسجد كوفه دو نفر از بچه ها به نام ((حسن و حسين )) را به دار آويزان مى كند، پس خون آنان همانند خون يحيى فرزند زكريا مى جوشد. پس وقتى كه آن را مى بيند، يقين مى كند كه بلا و هلاكت حتمى است ، پس ، از آنجا به طرف شام حركت مى كند و هيچ كس را نمى بيند كه با او مخالفت كند و وقتى كه وارد دمشق مى شود، خودش را به شراب و گناهان مى بندد و به پيروانش هم دستور مى دهد كه چنين كنند. سفيانى آشكارا در حالى كه در دستش حربه اى هست خارج مى شود و زنى را مى گيرد و او را به طرف بعضى از يارانش پرت مى كند و به او مى گويد با اين زن زنا كن و او هم در وسط خيابان با او زنا مى كند و شكم او را مى درد و جنين را از شكمش در مى آورد و هيچ كس قدرت اعتراض ندارد، پس ‍ فرشتگان خدا در آسمانها مضطرب مى شوند، آن وقت خداى متعال به جبرئيل فرمان مى دهد كه بر سور دمشق صيحه بزند به اينكه اى امت محمد! پناه و ماءوايتان آمد، فرجتان آمد، اين مهدى است كه در خارج مكه است ، پس به او لبيك بگوييد)).
سپس حضرت على (عليه السلام ) اوصاف امام مهدى (عليه السلام ) و اوصاف و تعداد ياران آن حضرت و اوصاف سيد حسنى را كه با امام (عليه السلام ) بيعت مى كند، توضيح مى دهد و مى افزايد:
((و ضجه اى در شام پيدا مى شود كه اعراب حجاز به سوى شما مى آيند، پس سفيانى به يارانش مى گويد: درباره اين قوم چه مى گوييد؟ مى گويند آنان اصحاب تيراندازى و شترند و ما اصحاب نيرو و اسلحه ايم ، ما را بيرون ببر تا در مقابل آنان بايستيم . آنان مى بينند كه سفيانى ترسيده است و او مى داند كه از او چه خواسته شده ، پس با 260 هزار نفر بيرون مى آيند و در حيره ((طبريه )) نازل مى شوند و ((مهدى )) هم حركت مى كند و در بين راه در هيچ شهرى غير از امنيت و ايمان و بشارت ، چيز ديگرى اتفاق نمى افتد. جبرئيل در طرف راست و ميكائيل در طرف چپ او قرار دارد و مردم از هر طرف به او ملحق مى شوند و اين موكب با اين كيفيت در طبريه با سفيانى برخورد مى كند. خداوند متعال بر سفيانى و پيروان او غضب مى كند و ساير مخلوقات خدا حتى پرنده ها بر او غضب مى كنند و با پرها و بالهايشان ، سفيانى و يارانش را مى زنند و كوهها با سنگهايشان ، لشگر سفيانى را در هم مى كوبند و خداوند لشگر سفيانى را هلاك مى كند و در اثر شكست ، فرارى مى شود، مردى از موالى كه نامش ((صباح )) است او را مى گيرد و تحويل حضرت امام مهدى كه مشغول خواندن آخر نماز عشاست ، مى دهد و آن حضرت در اثر اين بشارت ، نمازش را سريع مى خواند و بيرون مى آيد و سفيانى را در حالى كه عمامه اش به گردنش انداخته شده و كشيده مى شود، مى بيند، پس سفيانى خطاب به آن حضرت مى گويد: پسر عمو! بر من منت بگذار تا زنده بمانم و من قول مى دهم كه شمشير شما باشم و با دشمنان تو جهاد كنم . آن حضرت در حالى كه بين يارانش جلوس دارد مى فرمايد: بگيريد او را.
اصحاب مى پرسند: اى پسر دختر رسول خدا! او را زنده نگاه مى دارى در حالى كه فرزندان پيغمبر خدا را به قتل رسانده است ؟
آن حضرت مى فرمايد: وضع او با شماست .
((صباح )) با گروهى نزد سدره به سفيانى مى رسند و سر او را مى برند و سر او را براى حضرت امام مهدى (عليه السلام ) مى آورند. پس شيعيان مهدى به آن سر نگاه مى كنند و تكبير و تهليل و حمد خدا مى كنند، سپس آن حضرت دستور مى دهد كه او را دفن كنند)).(286)
اين حديث ، بنابر اينكه سندش صحيح باشد، توضيح مفصلى از وضعيت سفيانى مى دهد؛ به اينكه او يك فرد مجرم و خونريز و حلال كننده حرام خداست و پايان كار او به دست تواناى حضرت ولى الله الاعظم (عليه السلام ) مى باشد.
مدت حكومت سفيانى
مدت حكومت و ظلم و ستم سفيانى ، هشت ماه است كه در اين مدت كوتاه ، خفقان و كشتار و وحشت را به حد اعلاى خود مى رساند؛ خوبان را مى كشد و در دوران اوست كه اميد و آرزوى مستضعفين حضرت امام مهدى ظهور مى كند.
پرچمهاى سياه
از علامتهاى حتمى ظهور، تشكيل لشگر اسلامى است كه پرچمهاى سياه را بلند مى كند و گمان قوى آن است كه به خاطر عزادارى بر سيد الشهدا و ريحانه رسول خدا امام حسين (عليه السلام ) اين پرچمها را سياه قرار مى دهند. و ما در اينجا برخى از روايات را ذكر مى كنيم :
1 - ((ثوبان )) از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مى كند كه فرمود: ((زمانى كه ديديد پرچمهاى سياه از طرف خراسان آمده ، با آنان همراه شويد؛ زيرا خليفه خداوند حضرت مهدى (عليه السلام ) در آنان است (287) )).
2 - حسن از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه آن حضرت ، بلايى را كه اهل بيتش به آن گرفتار مى شوند، ذكر كرد، سپس فرمود: تا اينكه خدا پرچم سياهى را از مشرق به راه مى اندازد، هر كس آن را يارى كند، خدا ياريش مى كند و هر كس آن را ذليل كند، خداوند ذليلش مى كند تا اينكه نزد مردى كه همنام من است جمع مى شوند و امورشان را در ولايت او قرار مى دهند، پس خدا او را تاءييد و يارى مى كند)).(288)
3 - جابر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت مى كند كه فرمود: ((پرچمهايى كه از خراسان مى آيند، در كوفه نازل مى شوند و وقتى كه حضرت مهدى (عليه السلام ) از مكه ظهور كند، اين پرچمها به سوى او مى روند و بيعت مى كنند)).
4 - ((عبدالله بن مسعود)) مى گويد: ما نزد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوديم ، ناگهان ديديم كه عده اى از جوانان بنى هاشم آمدند و وقتى كه آن حضرت آنان را ديد در فكر فرو رفت و چشمهايش به آنان خيره شد و رنگش متغير گشت ، گفتم يا رسول الله ! چرا چنين شدى و حال تو عوض شد، فرمود:
((ما و اهل بيتم كه خداوند متعال براى ما آخرت را بر دنيا اختيار كرده است ، به زودى اهل بيت من گرفتار بلا و تبعيد و فرار مى شوند تا آنكه گروهى از مشرق بيايند و همراه آنان پرچمهاى سياه است و طالب خيرند، پس به آنان خير داده نمى شود، آن وقت مى جنگند و غالب مى شوند و آنچه را كه مى خواستند به آنان داده مى شود، ولى آنان قبول نمى كنند و در اختيار مردى از اهل بيت من مى گذارند كه زمين را پر از عدل كند، همچنانكه آن را پر از ظلم كرده باشند، هر كس از شما آن را درك كرد، به آن گروه ، ملحق شويد)).
5 - ((جلال الدين سيوطى )) از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه فرمود: ((پرچمهاى سياه از خراسان خارج مى شود و چيزى جلو آنها را نمى گيرد تا آنكه در ((ايليا)) قرار داده شوند)).
ابن كثير گفته است : ((اين پرچمها، پرچمهاى ابو مسلم خراسانى نيست كه بنى اميه را از بين برد، بلكه پرچمهاى سياه ديگرى است كه حضرت مهدى (عليه السلام ) را همراه دارد)).
6 - ((ابو طفيل عامر)) از حضرت على (عليه السلام ) روايت مى كند كه فرمود: ((اى عامر! هر زمانى كه شنيدى پرچمهاى سياه از طرف خراسان به حركت آمده و تو در ميان صندوقى باشى كه قفل بر آن زده شده باشد، آن را بشكن تا در زير آن پرچمها به قتل برسى و اگر نمى توانى آن را بشكنى ، آن را بغلطان تا به پاى پرچمها برسى )).
و روايات ديگرى كه دلالت مى كنند بر اينكه پرچمهاى سياه از طرف خراسان يا از طرف مشرق ظاهر مى شوند و آنها مقدمه ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) است .
نداى آسمانى
از علامتهاى حتمى ظهور امام منتظر (عليه السلام ) نداى فرشته آسمانى است كه به ظهور آن حضرت بشارت مى دهد و مردم را به سوى حضرت صاحب ، دعوت مى كند و در اين زمينه چند دسته روايات آمده است :
دسته اول
اين دسته از روايات به صراحت دلالت مى كنند كه امام منتظر (عليه السلام ) زمانى كه ظهور كند، بالاى سر مباركشان فرشته اى است كه ندا مى كند: اين همان مهدى است ، پس او را پيروى كنيد.
الف - ((عبدالله بن عمر)) از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت مى كند كه حضرت فرمود: ((مهدى ، ظهور مى كند و بالاى سرش ابرى است كه فرشته اى در آن قرار دارد و ندا مى كند كه اين خليفه خداوند و همان مهدى است ، پس از او اطاعت كنيد)).(289)
ب - ((محمد بن صبان شافعى )) گفته : ((در روايات آمده است كه امام مهدى هنگامى كه ظهور مى كند، فرشته اى بالاى سرش ندا مى كند: اين همان مهدى است كه خليفه خداوند مى باشد، پس او را تبعيت كنيد و مردم به او ايمان مى آورند و محبت او به دلشان مى افتد. اوست كه به شرق و غرب زمين تملك پيدا مى كند و آنانى كه در ابتدا با او بيعت مى كنند، تعدادشان تعداد اهل بدر و بين ركن و مقام است )).(290)
ج - ((ابو نعيم )) از ((ابن عمر)) آورده است كه پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((ظهور مى كند در حالى كه فرشته اى بالاى سرش ندا مى كند: اين مهدى خليفه خداوند است پس از او اطاعت و پيروى كنيد)).(291)
دسته دوم
فرشته اى در آسمان ندا مى كند كه امام منتظر (عليه السلام ) ظهور كرده پس از او پيروى كنيد:
الف - حضرت امام رضا (عليه السلام ) فرمود: ((زمانى كه حضرت مهدى ظهور كند، زمين به نور او روشن مى شود و ترازوى عدل در بين مردم برقرار مى گردد، پس هيچ كس به ديگرى ظلم نمى كند و زمين در اختيارش مى باشد و منادى از آسمان ندا مى كند- و همه ساكنين زمين نداى او را مى شنوند- آگاه باشيد كه حجت خدا در كنار خانه خدا ظهور كرده و حق در او و با اوست پس از او پيروى كنيد. و آن قول خداست كه مى فرمايد: و ان نشاء ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين .
ب - ((ربعى بن خراش )) از حذيفه در مورد حديث سفيانى نقل مى كند كه گفت : ((او گردنهاى كسانى را كه به بلاد روم فرار كرده اند، در درب دمشق مى زند و وقتى كه چنين شد، منادى از آسمان ندا مى كند اى مردم ! دوران ستمكاران و منافقان و پيروان آنان به پايان رسيد و بهترين امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) يعنى همان مهدى ، صاحب ولايت بر شماست ، پس در مكه به او ملحق شويد)).(292)
ج - ((حذيفه يمانى )) از پيغمبر اسلام نقل مى كند كه فرمود: ((در چنين وقتى - يعنى جنايات سفيانى - از آسمان ندا مى شود: ((اى مردم ! خداوند متعال ، روزگار جباران و ظالمان را به پايان رسانده و بهترين افراد امت محمد؛ حضرت مهدى (عليه السلام ) را ولى شما قرار داده است ، پس در مكه به او ملحق شويد.))(293)
د - حضرت على (عليه السلام ) فرمود: ((در سه وقت منتظر فرج باشيد، گفته شد آن سه مورد چه چيز مى باشند؟ فرمود: وقتى كه شاميان بين خودشان اختلاف كنند و وقتى كه پرچمهاى سياه خراسان در رفت و آمد شوند و در وحشت و فزع ماه رمضان . به آن حضرت گفته شد: فزع و تكان در ماه رمضان چيست ؟ فرمود: منادى از آسمان ندا مى كند به طورى كه شخص در خواب را بيدار و شخص بيدار را تكان مى دهد و دختر جوان از سراپرده اش بيرون مى آيد و همه صداى آسمانى را مى شنوند و هر كس كه از هر طرف مى آيد، مى گويد من هم صدا را شنيدم )).(294)
ه‍- حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: ((وقتى كه منادى از آسمان ندا كند كه حق حتما در آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، در چنين زمانى حضرت مهدى (عليه السلام ) ظهور مى كند و مردم خوشحال مى شوند و ظهور آن حضرت مساءله روز همگان مى گردد.))(295)
دسته سوم
اين دسته ، تصريح دارند فرشته اى كه ندا مى كند و ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) را بشارت مى دهد، ((جبرئيل )) است :
حضرت امام محمد باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: ((آن صدا در ماه رمضان و در شب جمعه است ، پس بشنويد و اطاعت كنيد. و در آخر روز، شيطان ملعون صدا مى زند كه فلانى - شايد سفيانى باشد- مظلومانه به قتل رسيد و مردم را تشكيك و به ترديد مى اندازد و در آن روز، چه مردم فراوانى هستند كه در شك و تحير قرار مى گيرند)).
آن حضرت فرموده است : ((پس اگر صداى اول را در ماه رمضان شنيديد شك نكنيد كه آن صدا از جبرئيل است و نشانه اش آن است كه به نام مهدى و پدر آن حضرت ، صدا مى كند.))(296)
اقتداى حضرت عيسى مسيح به نماز حضرت بقية الله
از علامات حتمى ظهور حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) به زمين آمدن حضرت عيسى مسيح و بيعت و نماز جماعت او با حضرت مهدى (عليه السلام ) است . وقتى كه مسيحيان آن را بينند به اسلام ايمان مى آورند و آن را به آغوش مى گيرند و مسيحيت را رها مى كنند:
1 - پيغمبر اسلام مى فرمايد: ((عيسى بن مريم در وقتى كه صبح طلوع كند، بين ((مَهروَدين )) به زمين مى آيد. و مهرودين ، دو پارچه و لباس زرد از زعفران است . سفيد و داراى موى سر سرخ و سفيد و كم پشت است ، مثل اينكه از سرش روغن مى چكد. و در دست او حربه اى است كه با او صليب را مى شكند و خوك را مى كشد و دجال را نابود و اموال امام (عليه السلام ) را قبض مى كند و اهل كهف پشت سر او راه مى روند و او زير دست راست قائم آل محمد و حاجب و نايب او مى باشد و در شرق و غرب ، امنيت را گسترش مى دهد)).(297)
2 - حضرت على (عليه السلام ) بعد از بيان جنايات و زشتيهاى دجال مى فرمايد: ((وقتى كه جمعه شود و نماز اقامه گردد، عيسى بن مريم با دو لباس و پارچه درخشنده به زمين مى آيد، مثل اينكه از موى سرش ‍ روغن مى چكد و صورتى زيبا دارد و شبيه ترين خلق خدا به ابراهيم خليل است ، پس حضرت مهدى نگاهى مى كند و عيسى مسيح را مى بيند و به او مى فرمايد: اى فرزند بتول (مريم )! نماز را تو بخوان . عيسى مسيح مى گويد: اقامه نماز براى تو است ، پس مهدى (عليه السلام ) جلو مى افتد و براى مردم نماز جماعت مى خواند و حضرت مسيح در پشت سر آن حضرت مى خواند و با او بيعت مى كند و حضرت عيسى وقتى كه خارج مى شود، دجال را مى بيند كه به او طعنه اى مى زند، او همانند سرب ، آب مى شود)).(298)
3 - ((سعيد بن جبير)) از ابن عباس روايت مى كند كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خلفا و اوصياى من دوازده نفرند؛ اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم مى باشد. سوال شد اى رسول خدا! برادر شما چه كسى است ؟ فرمود: على بن ابيطالب . گفته شد فرزند شما كيست ؟ فرمود: مهدى كه زمين را از عدل و داد پر مى كند، همچنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد. سوگند به كسى كه جانم در دست اوست ! اگر از دنيا فقط يك روز مانده باشد، خداوند متعال همان روز را طولانى مى كند تا فرزندم مهدى ظهور كند و عيسى بن مريم به زمين مى آيد و پشت سر آن حضرت نماز مى خواند و زمين را نور مى گيرد و بر شرق و غرب مسلط مى شود.(299)
4 - ((ابو امامه باهلى )) روايت كرده است كه پيغمبر اسلام براى ما خطبه خواند و از دجال و فتنه او سخن گفت ، سپس فرمود: ((و امام مردم ، مرد صالح و شايسته اى است كه حضرت مهدى باشد، به آن حضرت گفته مى شود نماز صبح را بخوان و وقتى كه حضرت مهدى او را ببيند مى شناسد، عقب عقب مى آيد تا عيسى بن مريم مقدم شود، ولى حضرت عيسى دستش را روى دوش او مى گذارد و به آن حضرت مى گويد: نماز را بخوان و اقامه نماز براى تو است ، پس حضرت عيسى (عليه السلام ) نمازش را پشت سر آن حضرت مى خواند، سپس مى گويد: درب را باز كنيد و درب را باز مى كنند و با دجال در آن وقت هفتاد هزار يهودى مسلح و با شمشير هست ، و وقتى كه دجال نگاهش به عيسى (عليه السلام ) بيفتد، آب مى شود، همچنانكه سرب در آتش يا يخ در آب ، حل و آب مى شود...(300) ))
5 - ((محى الدين عربى )) مى گويد: ((بدانكه حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - وقتى كه ظهور كند، همه مسلمين خوشحال مى شوند و مردان خدا دعوت او را مى پذيرند و ياريش مى كنند و آنان وزراى او هستند كه كارهاى سنگين حكومت او را به دوش مى گيرند و عيسى بن مريم در مناره بيضا طرف شرق دمشق در حالى كه فرشته اى در طرف راست و فرشته ديگرى در طرف چپ او قرار دارد، به زمين پايين مى آيد و بر آن حضرت وارد مى شود)).(301)
البته روايات بسيارى بر نزول حضرت عيسى مسيح از آسمان دلالت مى كنند و نيز بيانگر آنند كه حضرت عيسى با حضرت بقية الله بيعت مى كند و در راه نشر عدل و برقرارى حق ، آن حضرت را يارى مى كند.
اين بود، نمونه اى از علامتهاى حتمى ظهور حضرت مهدى - سلام الله عليه - و البته علامات و نشانه هاى ديگرى همچون خروج يمانى و قتل نفس زكيه و طلوع شمس از مغرب و غيره در منابع و مصادر حديثى آمده است كه از ذكر آنها خوددارى نمودم . و طالبين مى توانند به آنها مراجعه كنند.
زمان و مكان ظهور حضرت صاحب العصر (ع )
روايات و اخبارى كه از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و ائمه اطهار (عليهم السلام ) در مورد زمان و مكان ظهور و روش حكومت و خصوصيات ياران آن حضرت نقل شده ، به طور اجمال و كوتاه مورد بحث قرار مى دهيم .
زمان ظهور
اما زمانى كه حضرت مهدى (عليه السلام ) در آن وقت ظهور مى كند، روز شنبه دهم ماه محرم است و آن روزى است كه سيد الشهدا امام حسين (عليه السلام ) در آن روز به شهادت رسيده است .
1 - ((ابو بصير)) از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود: ((قائم ما در روز شنبه و در عاشورا- روزى كه امام حسين (عليه السلام ) در آن روز به قتل رسيده است - ظهور مى كند(302) )).
2 - ((على بن مهزيار)) از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود: ((كاءنه مى بينم قائم روز شنبه و روز عاشورا بين ركن و مقام ايستاده و جبرئيل در مقابل او ندا مى كند كه براى خدا بيعت كنيد، پس زمين را پر از عدل مى كند، همچنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد.))(303)