93- (من مات وليس له امام فميتته ميتة جاهلية ومن مات وهو عارف
لامامه، لم يضره تقدم هذا الأمر او تأخر، ومن مات وهو عارف لامامه
کان کمن هو مع القائم فى فسطاطه).
- (هر کس بميرد وامامش را بشناسد مرگ او مرگ جاهلى است، وهر کس
بميرد در حالى که امامش را مى شناسد براى او آسيبى نمى رسد که امر
ظهور زود باشد ويا دير شود. کسى که با شناخت امام از دنيا برود
همانند کسى است که دچار فرماندهى قائم عليه السلام باشد).(1)
94- (ايام الله عز وجل ثلاثة: يوم يقوم القائم، ويوم الکرة، ويوم
القيامة).
- (ايام الله سه روز است:
1- روز قيام قائم عليه السلام.
2- روز رجعت.
3- روز قيامت).(2)
اين روايت به همين تعبير از امام صادق عليه السلام نيز رسيده است.(3)
95- (اذا استولى السفيانى على الکور الخمس، فعدوا له تسعة اشهر).
- (هنگامى که سفيانى بر پنج شهر تسلط يافت، نه ماه بشماريد).
معناى اين حديث به قرينه ى احاديث فراوانى که ظهور حضرت بقية الله
روحى فداه را با خروج سفيانى در يک سال مى داند، اين است که نه ماه
بعد از خروج سفيانى، آن مهر تابان ظهور خواهد کرد.(4)
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام اسامى شهرهاى پنجگانه چنين
آمده است:
1- دمشق
2- حمص
3- فلسطين
4- اردن
5- قنسرين.(5)
امام صادق عليه السلام در اين حديث مدت حکومت سفيانى را هشت ماه
تمام فرموده است وتعبير امام باقر عليه السلام اين بود که از حکومت
سفيانى نه ماه بشماريد، شايد وجه جمع بين اين دو حديث اين باشد که
سفيانى هشت ماه تمام حکومت مى کند ودر آغاز ماه نهم حضرت بقية الله
روحى فداه قيام مى کند.
96- (کانت عصا موسى لآدم عليهما السلام، فصارت الى شعيب، ثم صارت
الى موسى بن عمران، وانها لعندنا، وان عهدى بها آنفا وهى خضراء
کهيئتها حين انتزعت من شجرتها وانها لتنطق اذا استنطقت وانها تصنع
ما تومر، وانها حيث القيت تلقف ما يأفکون بلسانها).
- (عصاى حضرت موسى قبلا از آن حضرت آدم بود سپس به حضرت شعيب وبعدا
به حضرت موسى منتقل شد وهم اکنون در نزد ماست، در همين نزديکى که
آنرا مى ديدم هنوز سبز بود همانند روزى که از درخت بريده شده.
هنگامى که از آن، حرف خواسته شد حرف مى زند. اين عصا براى قائم ما
(که درود خدا بر او باد) تهيه شده است. قائم ما به وسيله ى آن،
کارى انجام مى دهد که حضرت موسى انجام مى داد. به اين عصا هر چه
امر شود انجام مى دهد وآنچه دشمنان فراهم کنند با زبانش آنرا مى
بلعد).(6)
97- (عبد الله بن عطا مى گويد: به خدمت امام باقر عليه السلام
شرفياب شدم وعرض کردم: شيعيان شما در عراق بسيار فراوانند ودر ميان
اهل بيت پيامبر کسى همانند شما نيست. فرمود: اى عبد الله! سخنان
اراذل واوباش را در مغز خود وارد کرده اى، به خدا سوگند صاحب شما
من نيستم. پرسيدم:
پس صاحب ما چه کسى است؟ فرمود:
- (انظر من يخفى على الناس ولادته فهو صاحبکم).
- (نگاه کن، کسى که ولادتش بر مردم پوشيده بماند او صاحب شماست).(7)
98- (ابو حمزه ى ثمالى مى گويد: در خدمت امام باقر عليه السلام
بودم، چون مردم رفتند ومجلس خلوت شد فرمود:
- (يا ابا حمزه! من المحتوم الذى حتمه الله قيام قائمننا، فمن شک
فيما اقول، لفى الله وهو به کافر).
- (اى ابا حمزه! از امور حتمى اى که خداوند حتمى ساخته است قيام
قائم ماست، هر کس در اين گفتار ترديد کند خدا را در حال کفر ملاقات
مى کند).
سپس فرمود: پدر ومادرم به فداى کسى که همنام وهم کنيه ى من است(8)
او هفتمين فرزند من است که زمين مرا پر از عدالت کند هنگامى که پر
از جور وستم شده باشد.
اى ابا حمزه! کسى که او را درک کند ودر برابر او تسليم شود آن چنان
که در برابر پيامبر وامير مؤمنان تسليم است، بهشت بر او واجب مى
شود وهر کس تسليم نشود بهشت بر او حرام مى شود وجايگاهش دوزخ است
وجايگاه ستمگران چه زشت است).(9)
جالب توجه وشايان دقت است که علماى اهل سنت نيز معتقدند که هر کس
حضرت مهدى را انکار کند کافر است واين فتوى بر اساس روايتى است که
به سند خود از جابر بن عبد الله انصارى نقل کرده اند که مى گويد:
رسول اکرم صلى الله عليه وآله فرمود:
- (من کذب بالدجال فقد کفر، ومن کذب بالمهدى فقد کفر).
- (هر کس دجال را انکار کند کافر است وهر کس مهدى را انکار کند
کافر است).(10)
از اين رهگذر همه ى علماى اهل سنت وجود مقدس حضرت ولى عصر عجل الله
تعالى فرجه الشريف را مى پذيرند، فقط برخى از آنها خيال مى کنند که
در آخر الزمان متولد خواهد شد ولى محققين آنها نيز او را فرزند
امام حسن عسکرى مى دانند وغيبت او را مى پذيرند.
دانشمند معاصر آقاى (على دوانى) در کتاب پرارج (دانشمندان عامه
ومهدى موعود) اسامى بيش از صد تن از بزرگان اهل سنت را نقل کرده
است که در کتابهاى خود به ولادت حضرت ولى عصر عليه السلام اعتراف
کرده اند واو را فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى عليه السلام مى
دانند.
99- (کأنى باصحاب القائم عليه السلام وقد احاطوا بما بين الخافقين،
فليس من شىء الا وهو مطيع لهم حتى سباع الأرض وسباع الطير، يطلب
رضاهم فى کل شىء، حتى تفتخر الأرض وتقول: مربى اليوم رجل من اصحاب
القائم عليه السلام).
- (گويى اصحاب قائم عليه السلام را با چشم خود مى بينم که شرق وغرب
جهان را تحت سيطره ى خود در آورده اند ودر روى زمين چيزى نيست جز
اينکه از آنها فرمان مى برد، حتى درندگان زمين وپرندگان آسمان. هر
چيزى در جهان، رضايت آنها را جستجو مى کند وقطعات زمين بر يکديگر
مباهات کرده مى گويند: امروز يکى از ياران قائم عليه السلام بر
فراز من قدم نهاد).(11)
واقعا چه سعادتى بالاتر از آنکه انسان هر روز ديدگانش با جمال عالم
آراى مهر تابان وقبله ى خوبان روشن گردد، ما چقدر محروم هستيم که
از اين فيض بزرگ محروميم، که اين محروميت بدون ترديد از خشم خدا بر
مردم اين زمان ناشى است، چنانکه امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
100- (اذا غضب الله تبارک وتعالى على خلقه نحانا عن جوارهم).
- (هنگامى که خداوند بر قومى غضب کند ما را از مجاورت آنها دور مى
سازد).(12)
وجود مقدس حضرت بقية الله روحى فداه به همين نکته اشاره مى کنند
ودر توقيع شريفى که به افتخار شيخ مفيد (رحمة الله عليه) صادر
فرموده اند مى نويسند:
- (اگر چه ما در سرزمين دور دستى سکنى گزيده ايم که از جايگاه
ستمگران بدوريم. زيرا خداوند مصلحت ما وشيعيان مؤمن ما را در اين
ديده که تا حکومت دنيا در دست تبهکاران است در اين نقطه ى دور دست
مسکن نماييم).(13)
101- (حکم بن عتبه مى گويد: به خدمت امام باقر عليه السلام گفتم:
شنيده ايم که مردى از شما ظهور کرده، عدالت را در ميان اين امت
پياده خواهد کرد؟ فرمود:
- (انا نرجو ما يرجو الناس، وانا نرجو لو لم يبق من الدنيا الا يوم
واحد سيطول ذلک اليوم حتى يکون ما ترجو هذه الامة. وقبل ذلک فتنة
شر فتنة يمسى الرجل مؤمنا ويصبح کافرا، ويصبح مؤمنا ويمسى کافرا،
فمن ادرک ذلک منکم فليتق الله تعالى وليکن من احلاس بيته).
- (ما نيز چون ديگران انتظار آن روز را مى کشيم واميدوار هستيم که
اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى نباشد خداوند آنرا به قدرى طولانى
سازد که آرزوى اين امت برآورده شود. ولى پيش از آن روز فتنه اى هست
که بسيار فتنه ى جانکاهى است. انسان شب با ايمان مى خوابد وصبح بى
ايمان برمى خيزد. صبح با ايمان از خانه بيرون مى رود وشب بى ايمان
برمى گردد. هر کس چنين روزى را درک کند، از خدا تقوى کند وچون يکى
از گليمهاى خانه اش باشد).(14)
102- حکم بن ابى نعيم مى گويد: در مدينه به خدمت امام باقر عليه
السلام رسيدم وگفتم: من در ميان رکن ومقام نذر کرده ام که هنگامى
که شما را در مدينه ملاقات کنم از مدينه بيرون نروم جز اينکه
دانسته باشم که آيا قائم آل محمد شما هستيد يا نه؟ امام عليه
السلام چيزى نفرمود. در حدود يک ماه گذشت روزى در يکى از کوچه هاى
مدينه مرا ديد وفرمود: تو هنوز اينجا هستى؟ گفتم: آرى، به شما گفتم
که چه نذرى دارم وشما چيزى به من نفرموديد.
فرمود: فردا صبح بيا منزل وپرسش خود را بپرس. فردا صبح به خدمتش
مشرف شدم، فرمود: پرسش خود را بپرس. گفتم: من در ميان رکن ومقام
روزه وصدقه اى نذر کردم که هنگامى که شما را در مدينه ملاقات کردم
از مدينه بيرون نروم جز اينکه دانسته باشم که آيا شما (قائم آل
محمد) هستيد يا نه؟ اگر شما باشيد از شما جدا نشوم تا در حضورتان
شمشير بزنم واگر شما نباشيد به دنبال کار وزندگى خود بروم. فرمود:
- اى حکم همه ى ما قائم به امر خدا هستيم.
گفتم: آيا شما (مهدى) هستيد؟ فرمود:
- همه ى ما به سوى خدا هدايت مى کنيم.
گفتم: آيا شما (صاحب شمشير) هستيد؟ فرمود:
- همه ى ما صاحب شمشير هستيم ووارث شمشير هستيم.
گفتم: آيا شما آن کسى هستيد که دشمنان خدا را مى کشد ودوستان خدا
را عزت مى بخشد ودين خدا را آشکار مى سازد؟ فرمود:
- اى حکم چگونه ممکن است من او باشم؟! در صورتى که من به 45 سالگى
رسيده ام ولى صاحب اين امر از من به سن کودکى نزديکتر است وبر پشت
مرکب از من چابکتر است).(15)
روايات بسيار فراوانى داريم که حضرت بقية الله روحى فداه هنگامى که
ظاهر مى شود بين 30 الى 40 ساله به نظر مى رسد، وگرنه در دهها حديث
از غيبت طولانى آن حضرت گفتگو شده است وهرگز مقصود اين نيست که سن
واقعى آن حضرت کمتر از 45 باشد بلکه برحسب آنچه مردم از سيماى
مبارک آن حضرت تصور مى کنند جوان با طراوت وشادابى است که بين 30
الى 40 مى باشد.
103- (امام باقر عليه السلام مى فرمايد: حضرت موسى عليه السلام چون
سفر اول را خواند شرح فضائل قائم آل محمد در آن ديد عرض کرد:
پروردگارا مرا قائم آل محمد قرار بده.
خطاب شد: او از نسل احمد (صلى الله عليه واله) خواهد بود.
چون سفر دوم را خواند نظير همان مطالب را ديد وباز چنين در خواستى
کرد وباز همان خطاب فرا رسيد.
چون سفر سوم را خواند باز هم نظير آن مطالب را يافت وشبيه همان
درخواست را از پيشگاه حضرت احديت نمود وشبيه همان پاسخ را دريافت
کرد).(16)
104- (اذا قام القائم (عجل الله فرجه) سار الى الکوفة وهدم بها
اربع مساجد ولم يبق مسجد على وجه الأرض له شرف الا هدمه وجعلها جما
ووسع الطريق الأعظم، وکسر کل جناح خارج فى الطريق، وابطل الکنف
والميازيب، ولا يترک بدعة الا ازلها ولا سنة الا اقامها، ويفتح
قسطنطينية والصين وجبال الديلم ويمکث على الأرض سبع سنين من سنينکم
هذه، ثم يفعل الله ما يشأ).
- (هنگامى که قائم (عجل الله فرجه) قيام کند رهسپار کوفه مى شود
وچهار مسجد را در آنجا ويران مى کند وهر مسجدى که محل مرتفع دارد
خراب مى کند وهموار مى سازد. راه اصلى را توسعه مى دهد وسايبانهايى
را که وارد خيابانها شده، برمى دارد وسايبان وناودانى به کوچه ها
اجازه نمى دهد. وهر بدعتى را نابود مى کند، وهفت سال به اين منوال
مى گذرد. آنگاه خداوند هر چه اراده کند، انجام دهد).(17)
ممکن است منظور از چهار مسجدى که حضرت بقية الله ارواحنا فداه در
کوفه خراب مى کند، مساجد چهارگانه اى باشد که به شکرانه ى شهادت
امام حسين عليه السلام ساخته شده است! ومنظور از محل مرتفع مساجد،
قسمتهاى مرتفعى باشد که در کشورهاى سنى مرسوم است وبه آن شاه نشين
مى گويند که حضرت بقية الله ارواحنا فداه آنها را خراب کرده، مساجد
را هموار مى سازد تا اين نشانه ى اختلاف طبقاتى نيز از بين برود.
105- (کل رأية ترفع قبل قيام القائم، فصاحبها طاغوت).
- (هر پرچمى که پيش از قيام قائم (عجل الله فرجه) بر افراشته شود،
صاحبش طاغوت است).(18)
106- (القائم منا منصور بالرعب، مويد بالنصر تطوى له الأرض وتظهر
له الکنوز، يبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ويظهر به الله دينه على
الدين کله ولو کره المشرکون، فلا يبقى فى الأرض خراب الا عمر،
وينزل روح الله عيسى بن مريم، فيصلى خلفه).
- (قائم ما به رعب ووحشت در دل مردم تأييد شده، وبا نصرت خداوندى
تقويت شده، زمين در زير پاهايش طى مى شود. گنجينه هاى زمين براى او
آشکار مى شود وسلطنتش به شرق وغرب جهان مى رسد. خداوند دين خود را
به دست او بر همه ى اديان پيروز مى سازد، اگرچه مشرکان خوش ندارند.
در روى زمين جاى ويرانى نمى ماند جز اينکه آباد مى کند. حضرت عيسى
روح الله (عليه السلام) نازل مى شود وپشت سر او نماز مى خواند).
محمد بن مسلم پرسيد: قائم شما کى ظاهر مى شود؟ فرمود: هنگامى که:
1- مردها خود را به زنان تشبيه کنند.
2- زنها خود را به مردان تشبيه کنند.
3- مردان به مردان وزنان به زنان بسنده کنند.
4- زنها سوار بر زينها شوند.
5- شهادت دروغ پذيرفته شود.
6- شهادت راست رد گردد.
7- خون سبک شمرده شود.
8- روابط نامشروع رواج پيدا کند.
9- ربا خوارى رائج گردد.
10- اشرار از ترس زبانشان احترام شوند.
11- سفيانى از شام خارج شود.
12- يمانى قيام کند.
13- سپاه سفيانى در سرزمين بيدا خسف شوند.
14- جوانى از آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم) به نام (محمد بن
حسن نفس زکيه) در ميان رکن ومقام کشته شود.
15- صحيفه ى آسمانى شنيده شود که مى گويد: حق با او (قائم عليه
السلام) وشيعيان اوست.
در چنين موقعى قائم ما (ارواحنا فداه) خارج مى شود وپشت خود را به
ديوار کعبه تکيه مى دهد وسيصد وسيزده نفر در اطراف او جمع مى شوند.
اولين چيزى که به زبان مى آورد. اين آيه ى شريفه است:
(بقية الله خير لکم ان کنتم مؤمنين).
سپس مى فرمايد: من تنها بازمانده از حجتهاى پروردگار وخليفه ى خدا
در ميان شما هستم. کسى نمى ماند، جز اينکه به او سلام کرده مى
گويد:
(السلام عليک يا بقية الله فى ارضه).
هنگامى که ده هزار نفر براى يارى او گرد آمدند، ديگر در روى زمين
بتى نمى ماند جز اينکه طعمه ى حريق مى شود. واين روز پر شکوه پس از
يک غيبت طولانى است تا معلوم شود که چه کسى به غيب ايمان مى آورد
واز خدا اطاعت مى کند).(19)
107- (يقوم القائم بکتاب جديد وقضاء جديد، على العرب شديد. ليس
شانه الا السيف. لا يستتيب احدا ولا تأخذه فى الله لومة لائم).
- (قائم (عليه السلام) با کتابى تازه، امرى تازه وداورى تازه ظاهر
مى شود. بر عرب بسيار سخت خواهد بود. جز شمشير کارى ندارد. کسى را
وادار به توبه نمى کند. ودر راه اجراى احکام الهى از نکوهش وسرزنش
احدى انديشه نمى کند).(20)
آرى پيش از ظهور آن حضرت تعاليم عاليه ى اسلام به قدرى تحريف
وتأويل مى شود که به هنگام پياده شدن احکام اصيل اسلامى، چيزى تازه
به نظر مى رسد، حتى برداشت مردم از قرآن آن قدر دگرگون مى شود که
تفسير صحيح قرآن چيزى تازه به شمار مى آيد. او حق را عرضه مى کند
وهر کس نپذيرد به سزاى عناد ولجاجتش مى رساند.
108- (يا ابا حمزة! لا يقوم القائم الا على خوف وزلزال وفتنة وبلاء
يصيب الناس، وطاعون قبل ذلک وسيف قاطع بين العرب، واختلاف شديد بين
الناس وتشتيت وتشتت فى دينهم وتغير من حالهم، حتى يتمن المتمنى
الموت صباحا ومساءا من عظم ما يرى من کأب الناس واکل بعضهم بعضا
وخروجه اذا خرج، عند اليأس والقنوط. فياطوبى لمن ادرکه وکان من
انصاره والويل کل الويل لمن خالفه امره وکان من اعدائه).
- (اى ابا حمزه! قائم ما (عجل الله فرجه) قيام نمى کند مگر پس از
ترس شديد، اضطرابها، نگرانيها، فتنه ها وبلاهايى که بر مردم وارد
شود. وپيش از آن فتنه ها طاعون شايع شود وشمشير در ميان عربها حاکم
گردد واختلاف وپراکندگى در دين ودگرگونى در اوضاع پديد آيد. انسان
به قدرى شاهد گرفتارى مردم مى شود که هر صبح وشام از خدا مرگ خويش
را درخواست وآرزو مى کند. پس از يک چنين يأس ونوميدى او ظاهر مى
شود. خوشا به حال کسى که او را درک کند وبه يارى او برخيزد. واى به
حال کسى که با او مخالفت کند واوامر او را نپذيرد وبا او به دشمنى
برخيزد).(21)
109- (اذا ظهر القائم (عليه السلام) ظهر براية رسول الله (صلى الله
عليه واله وسلم) وخاتم سليمان وحجر موسى وعصاه).
- (هنگامى که قائم (عليه السلام) ظاهر شود، پرچم رسول اکرم (صلى
الله عليه واله وسلم) انگشتر حضرت سليمان (عليه السلام)، سنگ وعصاى
حضرت موسى (عليه السلام) را همراه خود مى آورد).(22)
110- (فضيل مى گويد: به خدمت امام باقر (عليه السلام) عرض کردم:
آيا براى آن روز پرشکوه وقت معينى هست؟ فرمود:
- (کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون).
- (هر کس وقت تعيين کند، دروغ گفته است. هر کس وقت تعيين کند، دروغ
گفته است. هر کس وقت تعيين کند، دروغ گفته است).(23)
مهدى از ديدگاه امام صادق
(لکل اناس دولة يرقبونها ودولتنا فى آخر الزمان تظهر).
(براى هر ملتى دولتى است که در انتظارش به سر مى برند، دولت ما نيز
در آخر الزمان ظاهر خواهد شد).
(امام صادق عليه السلام).(24)
مصادف شدن دوران امامت پيشواى ششم شيعيان حضرت امام جعفر صادق عليه
السلام با انقراض رژيم ستمگر اموى وآغاز رژيم جنايت پيشه ى عباسى
فرصت بسيار خوبى براى آن حضرت پيش آورد تا تعاليم عاليه ى اسلام را
در سطح بسيار گسترده اى در ميان مسلمانان تعليم نموده، علوم آل
محمد (صلى الله عليه واله وسلم) را پخش ومنتشر کند. بديهى است که
هر رژيم پليد وخون آشام هنگامى که در سراشيبى سقوط قرار گرفت، با
تمام قدرت براى نگهدارى خود از سقوط حتمى تلاش مى کند ودر نتيجه يک
آزادى کاذب براى شخصيتها مى دهد، از اين رو امام باقر عليه السلام
از اين فضاى باز به اصطلاح سياسى استفاده کرده، پايه هاى دانشگاه
علوم شيعه را پى ريزى نمود وامام جعفر صادق عليه السلام آن را محکم
واستوار ساخت. پس از سقوط رژيم اموى، رژيم جنايت پيشه ى عباسى روى
کار آمد. اين رژيم اگرچه در جنايت گوى سبقت را از رژيم قبلى ربود
ولى على الظاهر به محبت اهل بيت عليهم السلام تظاهر مى کرد، وبنى
هاشم را پسر عموهاى خود خطاب مى کرد، دژخيمان رژيم اموى پيشوايان
اهل بيت عليهم السلام را مى کشتند وجشن مى گرفتند، ولى سران رژيم
عباسى امامان اهل بيت عليهم السلام را مى کشتند وعزاى ملى اعلام مى
کردند. بديهى است که آنها بيشت از رژيم اموى توانستند ضربه هاى
کارى بر پيکر اهل بيت عليهم السلام وارد سازند، ولى امام صادق عليه
السلام از همين آزادى کاذب وفضاى باز سياسى استفاده کرده، تشنگان
دانش وفضيلت را از سراسر جهان به دور خود گرد آورد، ودر آن زمان
غربت دانش وفرهنگ، بيش از چهار هزار شاگرد تربيت نمود ودر بيش از
500 رشته متخصص تحويل جامعه اسلامى داد. ولذا مى بينيم فى المثل
شاگردى که در علم شيمى تريبت نموده، پس از گذشت سيزده قرن هنوز هم
در جهان غرب به عنوان پدر شيمى شناخته شده وبيش از 500 جلد از
تأليفات او (جابر بن حيان) به زبانهاى اروپايى ترجمه شده است.
وقتى که سر آمد شاگردان امام صادق عليه السلام توانسته باشد بيش از
3900 رساله وکتاب در علوم شيمى، رياضى وغيره تأليف نمايد، سرآمد
شاگردانش در فقه وتفسير وحديث وعقايد، طبعا مقامى بسيار والا
خواهند داشت واحاديث واصله از آنها در هر رشته اى بيرون از شمار
خواهد بود. از اين رهگذر خواننده ى گرامى توجه دارد که اگر بخواهيم
روايات واصله از امام صادق عليه السلام در رابطه با برنامه ى جهانى
ونهضت همگانى حضرت بقية الله ارواحنا فداه استقصا کنيم، مثنوى
هفتاد من کاغذ خواهد بود. ولذا دامن سخن فرامى چينيم وبه نقل نمونه
هايى از آن بسنده مى کنيم:
111- (من اقر بجميع الأئمة (عليهم السلام) وجحد المهدى (ارواحنا
فداه) کان کمن اقر بجميع الأنبياء وجحد محمدا (صلى الله عليه واله
وسلم) نبوته).
- (کسى که به همه ى امامان (عليهم السلام) معتقد باشد وحضرت مهدى
(ارواحنا فداه) را رد کند، مانند کسى است که همه ى پيامبران را
بپذيرد ورسالت پيامبر اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) را رد کند).
پاورقى:
(1)
اصول کافى، ج 1 ص 303.
(2)
معانى الاخبار، ص 366.
(6)
الامامة والتبصره، ص 116.
(8)
در حديث شماره 69 گفتيم که يکى از کنيه هاى حضرت مهدى (ابو
جعفر) است.
(9)
بحار الانوار، ج 51 ص 139.
(11)
الامامة والتبصرة، ص 131.
(12)
اصول کافى، ج 1 ص 277.
(13)
احتجاج طبرسى، ص 497.
(15)
بحار الانوار، ج 51 ص 140.
(18)
اثباةالهداة، ج 3 ص 532.
(20)
اثباة الهداة، ج 3 ص 540.
(21)
بشارة الاسلام، ص 105.
(22)
اثباة الهداة، ج 3 ص 542.
(23)
غيبت شيخ طوسى، ص 262.
(24)
بحار الانوار، ج 51 ص 143.