ياد مهدى

محمد خادمى شيرازى

- ۷ -


نيکبختى او را با فرزندش (على) (هادى) کامل گردانم که يار وياور منست وگواه من در ميان بندگان وامين من بر وحى منست. از او (حسن) را پديد آوردم که دعوت کننده به سوى من، ومخزن علوم منست. آنگاه سعادت او را به اوج رسانم با فرزندش: (م ح م د) که رحمت است براى جهانيان. کمال موسى، شوکت عيسى وشکيبائى ايوب با اوست.

در زمان (غيبت) او دوستان من خوار وزبون مى شوند. وسرهاى آنها همچون سرهاى وديلم به پيش اين وآن به رسم هديه فرستاده مى شود، کشته مى شوند، سوزانيده مى شوند وهمواره در ترس ووحشت واضطراب به سر مى برند. زمين با خونشان رنگين گردد. زنانشان در سوک آنها گريان ونالان شوند. آنها دوستان حقيقى من هستند. که به وسيله ى آنها فتنه هاى تيره وتار را دفع کنم. وبه وسيله ى آنها اضطرابها وتشويشها را برطرف سازم وگرفتاريها را رفع نمايم وبندها را فروگشايم. برآنها باد صلوات ودرود ورحمت از پروردگارشان وآنهايند هدايت يافتگان).(1)

عبد الرحمن بن سالم مى گويد: هنگامى که ابو بصير اين روايت را براى من نقل کرد، به من گفت: اگر در تمام عمر هيچ حديثى به جز اين حديث نشنيده باشى، اين حديث ترا کفايت کند. آنرا مکتوم بدار، مگر از اهلش.

در منابع ياد شده (در پاورقى) خبر لوح با سندهاى معتبر از (ابو بصير) از امام صادق عليه السلام از امام باقر عليه السلام از جابر بن عبد الله انصارى از حضرت فاطمه زهرا، صديقه کبرى سلام الله عليها روايت شده است.

متن خبر لوح با سندهاى معتبر از طريق (اسحاق بن عمار) از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است:

57- (اى اسحاق! ترا مژده بدهم؟). اسحاق بن عمار گفت: آرى، خداوند مرا فداى تو سازد اى فرزند پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)!. فرمود:

- (صحيفه اى يافتم به املاى رسول اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) وخط امير مؤمنان (على عليه السلام) که در آن نوشته شده: بسم الله الرحمن الرحيم، (هذا کتاب من الله العزيز الحکيم) آنگاه متن آن را عينا همانند حديث شماره 56 بيان فرموده است.(2)

فشرده ى خبر لوح با سندهاى معتبر، از طريق (ابو الجارود) از امام باقر عليه السلام از جابر بن عبد الله انصارى به اين تعبير نقل شده است:

58- (خدمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شرفياب شدم، در برابر آن حضرت لوحى بود که اسامى اوصياء از نسل او در آن ثبت بود، شمردم تعدادشان دوازده تن بود که آخر آنها (قائم) (عليه السلام) بود. سه تن از آنها به نام (محمد) وچهار تن به نام (على) بود).(3)

تعبير (از نسل او) در اين روايت از باب تغليب است، به اين معنى که چون يازده تن آنها از نسل حضرت فاطمه (سلام الله عليها) مى باشد، جابر در حق همه شان اين تعبير را به کار برده است. ودر حديث (کمال الدين صدوق) اين فراز وجود ندارد، ونيازى به اين توجيه نيست. ومنظور از سه (محمد): امام باقر عليه السلام، امام محمد تقى عليه السلام وحضرت بقية الله ارواحنا فداه، مى باشد. ومقصود از چهار (على): امير مؤمنان على عليه السلام، امام زين العابدين عليه السلام، امام رضا عليه السلام وامام هادى عليه السلام مى باشد.

نظير اين حديث با تفصيل بيشتر از طريق (جابر جعفى) از امام باقر عليه السلام از جابر بن عبد الله انصارى، از حضرت زهرا سلام الله عليها نقل شده است.(4)

59- (سليم بن قيس هلالى از جناب سلمان نقل مى کند که در آخرين لحظات زندگى حضرت رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در محضر آن حضرت بودم که حضرت زهرا (سلام الله عليها) وارد شد، چون وضع پدر بزرگوارش را ديد، سيل اشک از ديدگانش جارى شد، پيامبر اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) فرمود: چرا گريه مى کنى؟ عرض کرد: اى پيامبر خدا! مى ترسم که من وفرزندانم بعد از شما تباه شويم. پيامبر اکرم (صلى الله عليه واله) در حاليکه قطرات اشک در اطراف چشمان مبارک مبارک حلقه زده بود فرمود:

- (اى فاطمه! مگر نمى دانى که ما اهل بيتى هستيم که خداوند براى ما آخرت را برگزيده است..)..

- (دخترم! خداوند به ما هفت امتياز داده که به احدى از اولين وآخرين نداده است: من بهترين وبرترين پيامبرانم. جانشين من که شوهر توست، برترين اوصياست. شهيد ما برترين شهداست..)..

- (سوگند به خداوندى که جانم در دست اوست، مهدى اين امت از ماست، که زمين را پر از عدل وداد کند، آن چنان که پر از جور وستم شده باشد..)..(5)

اين حديث با تفصيل بيشترى از طريق اهل سنت نيز به نقل از جناب سلمان نقل شده است. که ضمن آن مى فرمايد:

60- (يا فاطمه والذى بعثنى بالحق، ان منهما مهدى هذه الأمة، اذا صارت الدنيا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وتقطعت السبل واغار بعضهم على بعض، فلا کبير يرحم صغيرا ولا صغير يوقر کبيرا فيبعث الله عز وجل عند ذلک من يفتح حصون الضلالة: وقلوبا غلفا يقوم بالدين فى اخر الزمان کما قمت به فى اول الزمان ويملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا).

- (اى فاطمه! سوگند به خداوندى که مرا به حق برانگيخت، مهدى اين امت از اين دو (حسن وحسين) مى باشد. چون دنيا پر از هرج ومرج شد، فتنه ها همه جا را گرفت، راهها نا امن شد، گروهى بر گروهى شبيخون زدند. بزرگان بر زيردستان ترحم نکردند، کوچکها احترام بزرگان را رعايت نکردند، خداوند در چنين زمان کسى را مى فرستد که قلعه هاى ضلالت را فتح مى کند ودلهاى بسته را مى گشايد ودين را در آخر الزمان به پا مى دارد، چنانکه من در اول زمان به پا داشتم. زمين را پر از عدل وداد کند، چنانکه پر از ستم شده باشد).(6)

مهدى از ديدگاه امام حسن مجتبى

(طوبى لمن ادرک ايامه وسمع کلامه).

(خوشا به سعادت کسى که روزگار او را درک کند واوامر او را گوش فرا دهد).

(امام حسن مجتبى عليه السلام).(7)

روزگار پر آشوب عهد امام حسن مجتبى عليه السلام موجب شد که شيعيان نتوانند احاديث طولانى فراوانى از آن حضرت بشنوند وبراى نسلهاى بعدى روايت کنند، از اين رهگذر روايات مربوط به حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز از آن حضرت کمتر روايت شده است که آنچه به دست ما رسيده در اينجا مى آوريم:

61- (بعد از امضاى قرارداد صلح با معاويه برخى از شيعيان ناآگاه به خدمت امام حسن مجتبى عليه السلام رسيده، او را براى پذيرش صلح سرزنش کردند. امام حسن عليه السلام فرمود:

شما نمى دانيد که من براى شما چه کرده ام؟! به خدا سوگند آنچه من انجام داده ام براى شما از تمام اين جهان سودمندتر است. مگر نمى دانيد که من امام شما هستم؟! اطاعت من بر همه ى شما واجبست، وبه صريح فرمايش رسول اکرم صلى الله عليه وآله يکى از دو سروران جوانان بهشتى هستم؟! مگر نمى دانيد که هنگامى که حضرت خضر عليه السلام کشتى را سوراخ کرد وجوانى را کشت وديوار را تجديد بنا کرد حضرت موسى خشمگين شد، زيرا سبب وحکمت آنها را نمى دانست، ولى کارهاى حضرت خضر درنزد خدا صحيح وبى اشکال بود. مگر نمى دانيد که هر يک از ما بر گردنش بيعت طاغوت زمانش خواهد بود به جز قائم ما که حضرت عيسى در پشت سر او نماز مى خواند وخداى تبارک وتعالى ولادتش را مخفى نگه مى دارد وخودش را در پشت پرده ى غيبت نهان مى سازد تا به هنگام ظهور، بيعت احدى در گردن او نباشد).(8)

62- (التاسع من ولد اخى الحسين ابن سيده الاماء، يطيل الله عمره فى غيبته، ثم يظهره بقدرته فى صورة شاب دون اربعين سنة، ذلک ليعلم ان الله على کل شىء غدير).

- (نهمين فرزند برادرم حسين عليه السلام فرزند سرور کنيزانست، خداوند در زمان غيبت عمرش را بسيار طولانى مى کند وآنگاه او را به صورت جوانى کمتر از چهل ساله ظاهر مى سازد. تا دانسته شود که خداوند به هر چيزى قادر است).(9)

63- (لا يکون الأمر الذى تنتظرون حتى يبرء بعضکم من بعض ويتفل بعضکم فى وجوه بعض ويشهد بعضکم على بعض بالکفر ويلعن بعضکم بعضا).

- (اين امر که فرا رسيدن موعد آنرا انتظار مى کشيد واقع نمى شود مگر بعد از آنکه برخى از شما برخى ديگر بيزارى بجويد، وبرخى در صورت برخى آب دهان بيندازد وبعضى از شما بعضى ديگر را کافر بداند ويکديگر را لعن کنند).

عمير مى گويد عرض کردم: چنين زمانى چه ارزشى دارد؟ امام عليه السلام فرمود:

- (الخير کله فى ذلک الزمان، يقوم قائمنا ويدفع ذلک کله).

- (همه ى خيرها در آن زمانست، زيرا قائم ما قيام مى کند وهمه ى اين حوادث را از بين مى برد).(10)

ما اين حديث را به پيروى از صاحب (بشارة الاسلام) از امام حسن مجتبى عليه السلام نقل کرديم ولى صاحب (عقد الدرر) آنرا از امام حسين عليه السلام نقل کرده است(11) وپژوهشگر معاصر آقاى على اکبر غفارى در پاورقيهاى سودمند خود بر کتاب پرارج (غيبت نعمانى) يادآور شده که اين حديث در برخى نسخه ها از امام حسن عليه السلام ودر برخى ديگر از امام حسين عليه السلام نقل شده است.(12)

64- (تصطلح فى ملکه السباع، وتخرج الأرض نبتها، وتنزل السماء برکتها، وتظهر له الکنوز، يملک ما بين الخافقين، فطوبى لمن ادرک ايامه وسمع کلامه).

- (در زمان او درندگان با يکديگر سازش مى کنند، زمين گياهانش را خارج مى کند، آسمان برکاتش را فرو مى فرستد، گنجهاى نهفته در دل زمين براى او ظاهر مى شود. بين شرق وغرب عالم تحت سيطره ى او در مى آيد. خوشا به سعادت کسى که زمان او را درک کند وبه اوامر او گوش فرا دهد).(13)

65- (لموضع الرجل فى الکوفة احب الى من دار فى المدينة).

- (جاى يک پا نهادن در کوفه براى من از يک خانه در مدينه محبوب تر است).(14)

در روايات فراوانى از ارزش والاى زمين در کوفه در عهد حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه) گفتگو شده است، وآن بسيار طبيعى است، زيرا کوفه يايتخت حکومتى خواهد بود که بر زمين وزمان فرمانروايى خواهد نمود.

66- (اسعد الناس به اهل الکوفة).

- (خوشبخت ترين مردم در زمان ظهور، مردم کوفه هستند).(15)

چه سعادتى بالاتر از اينکه انسان در شهر حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه زندگى کند وهر روز در پشت سر او اقتدا کرده فرائض دينى را انجام دهد وپرسشهاى خود را بى واسطه از قبله ى خود مقصود وکعبه ى موعود بپرسند وهر روز ديدگانش با ديدار آن آفتاب عالم تاب نورانى شود ومعارف الهى را از سرچشمه ى زلال علوم آل محمد فرا گيرد.

67- (امام جواد عليه السلام روايت مى کنند که روزى حضرت على عليه السلام در حالى که به دست سلمان تکيه داده بودند وارد مسجد الحرام شدند وامام حسن مجتبى در محضر آن حضرت بود، در آن هنگام مردى نيکو صورت که جامه هاى زيبا بر تن داشت وارد شد وبه خدمت امير مؤمنان عليه السلام عرض ادب وتقديم سلام نمود، سپس گفت: من از محضر شما سه پرسش مى کنم، اگر آنها را پاسخ فرمائيد مى فهمم که اين مردم به شما ستم کردند وحق شما را به ناحق غصب کردند، امير مؤمنان فرمود: آنچه مى خواهى بپرس.

چون آن مرد سوالاتش را پرسيد، امام عليه السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى رو کرد وفرمود: اى ابومحمد سوالات اين مرد را پاسخ بگو.

چون امام حسن مجتبى عليه السلام هر سه پرسش را پاسخ گفت، آن مرد به وحدانيت خدا ورسالت رسول اکرم گواهى داد وسپس به امامت امير مؤمنان وامام حسن مجتبى وامام حسين سيد الشهداء (عليهم السلام) گواهى داد وآنگاه امامها را يکى پس از ديگرى شمرد وبه امامت هر يکى شهادت داد تا به امام حسن عسکرى عليه السلام رسيد وآنگاه گفت:

- (واشهد على رجل من ولد الحسن لا يکنى ولا يسمى حتى يظهر امره، فيملأها عدلا کما ملئت جورا).

- (وگواهى مى دهم به امامت فرزند امام حسن -عسکرى - که نام وکنيه اش گفته نمى شود تا روزى که ظاهر شود وجهان را پر از عدالت کند، آنچنان که پر از ستم شده است).

آنگاه امير مؤمنان را توديع کرد واز مسجد خارج شد.

امير مؤمنان خطاب به امام حسن فرمود: اى ابو محمد برخيز واين مرد را تعقيب کن. امام حسن مجتبى عليه السلام بلند شد وبه دنبال آن مرد حرکت کرد، لحظاتى بعد برگشت وعرض کرد: اين مرد تا از مسجد خارج شد اصلا متوجه نشدم که کجا پاى نهاد وبه کجا رفت!!.

امير مؤمنان فرمود: آيا اين مرد را شناختى؟ امام حسن عرض کرد: خدا وپيامبر وامير مؤمنان داناترند. امير مؤمنان فرمود: او حضرت خضر بود).(16)

طبق روايات فراوانى حضرت خضر زنده است ودر فرصتهاى مناسب در مجلس امامان معصوم عليهم السلام حضور مى يافت واينک در خدمت حضرت بقية الله روحى وارواح العالمين له الفداء مى باشد وجزء 30 نفرى است که همواره در ملازمت آن حضرت هستند وخداوند به وسيله ى آنها رفع غربت از وجود مقدس حضرت صاحب الزمان در زمان غيبت مى نمايد.(17)

مهدى از ديدگاه امام حسين

(اما ان الصابر فى غيبته على الأذى والتکذيب، بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه وآله).

- (کسى که در زمان غيبت به آزار وانکار دشمنان صبر کند همانند کسى است که در محضر رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم جهاد کند).

(امام حسين عليه السلام).(18)

از روزى که انسان بر فراز کره ى خاکى پاى نهاد مبارزه ى حق وباطل آغاز گرديد وقابيليان در برابر هابيليان صف آرائى نمودند ونبردهاى سختى به وجود آوردند که در اين ميان داستان کربلا از برجستگى هاى خاصى برخوردار است. قهرمان کربلا به دليل ويژگيهاى حوادث کربلا لقب سيد الشهداء يافت وتا ظهور فرزند رشيدش حضرت بقية الله روحى فداه به عنوان بزرگان مظلوم تاريخ ياد مى شود تا آن دست انتقام الهى ظهور کرده خون جد بزرگوارش سالار شهيدان ابا عبد الله الحسين عليه السلام را از يزيديان بگيرد.

از اين رو ظهور حضرت ولى عصر روحى فداه با حوادث کربلا رابطه ى خاصى پيدا کرده، که از آن جمله است:

1- در تمام ايام مربوط به حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف زيارت امام حسين عليه السلام وارد شده است، چون شب نيمه ى شعبان وشب قدر.

2- آغاز قيام جهانى حضرت ولى عصر عجل الله فرجه طبق روايات فراوانى در روز عاشورا خواهد بود.

3- در بيشتر احاديثى که از وجود مقدس رسول اکرم صلى الله عليه وآله در پيرامون آن مصلح جهانى وارد شده به وسيله ى امام حسين وبه عناوينى چون: (از تبار پسرم حسين)، (از نسل اين پسرم) و(نهمين فرزند پسرم حسين) معرفى شده است.

4- سفر تاريخى امام حسين عليه السلام که از مکه معظمه به قصد کوفه آغاز شد وبه مقصد نرسيد توسط فرزندش رشيدش تکميل مى شود وپايتخت حکومت جهانى آن حضرت، شهر کوفه خواهد بود.

5- وجود مقدس ولى الله الأعظم طبق روايات همواره به ياد جد بزرگوارش امام حسين عليه السلام هر صبح وشام اشک مى ريزد.

وجود مقدس ابا عبد الله الحسين عليه السلام نيز همواره به ياد حضرت بقية الله روحى فداه بودند وهمواره از او ياد مى کردند وبه ياد اين فرزند عزيزش که خون او وخون همه ى مظلومان در راستاى تاريخ را از يزيديان خواهد گرفت، سخن مى گفتند. از اين رهگذر على رغم خفقان شديدى که در عهد امام حسين عليه السلام بر جامعه ى اسلامى حکومت مى کرد احاديث فراوانى از امام حسين عليه السلام در پيرامون نهضت جهانى آن حضرت به ما رسيده است که به نمونه هايى از آن در اينجا اشاره مى کنيم:

68- (از محضر امام حسين عليه السلام پرسيدند: آيا حضرت مهدى متولد شده است؟ فرمود:

- (لا، ولا ادرکته لخدمته ايام حياتى).

- (نه هنوز متولد نشده است، من اگر زمان او را درک کنم، همه ى عمر به خدمت او کمر مى بندم).(19)

عين همين عبارت از وجود مقدس امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است.(20)

هنگامى که معصوم عليه السلام در حق آن ولى الله اعظم چنين تعبيرى را به زبان آورد، مقام رفيع ياران آن حضرت روشن مى شود. خدا را به عظمت خضرتش قسم مى دهيم که ما را از بهترين ياران آن حضرت در دولت حقه اش قرار دهد، انشاء الله.

69- (از پيشگاه امام حسين عليه السلام سوال کردند: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود:

- (لا، ولکن صاحب الأمر الطريد الشريد الموتور بابيه، المکنى بعمه، يضع السيف على عاتقه ثمانية اشهر).

- (نه من نيستم، بلکه صاحب اين امر کسى است که از ميان مردم کناره گيرى مى کند وبه سرزمينهاى دور دست مى رود وخون پدرش بر زمين مى ماند واز عمويش پنهان مى شود، آنگاه شمشير برمى دارد وهشت ماه تمام شمشير بر زمين نگذارد).(21)

امروز يک هزار ويک صد وپنجاه سال تمامست که آن مهر تابان از ميان جامعه ى اسلامى کناره گيرى کرده ودر سرزمينهاى دور دست سکنى گزيده است وعاشقان کويش با ديدگانى اشکبار در انتظار مقدمش ثانيه شمارى مى کنند.

خون به ناحق ريخته شده ى پدران بزرگوارش هنوز هم بر زمين مانده ونگران آن دست انتقام الهى است.

بسيار تأثر آور واعجاب انگيز است که خاندان امامت ناچار بودند ولادت با سعادت آن مهرتابان را از عمويش پوشيده نگهدارند.(22) ولذا به هنگام شهادت امام حسن عسکرى برادرش جعفر نمى دانست که برادرش فرزندى دارد تا هنگامى که براى نماز ايستاد آن مهر تابان با گامهايى استوار نزديک آمد ودست رد بر سينه ى نامحرم زد وفرمود: عموجان! من براى نماز پدرم از تو شايسته ترم.

ما در اين حديث تعبير (المکنى بعمه) را (پنهان شده از عمو) معنى کرديم ولى معناى ساده ى آن چنين است (کنيه ى او به نام عمويش خواهد بود) يعنى چون عمويش (جعفر) است پس کنيه ى او (ابو جعفر) خواهد بود.

کنيه ى معروف حضرت ولى عصر (ابو القاسم) است ولى کنيه ى ديگر آن حضرت (ابو جعفر) است، چنانکه حديث شماره 98 کتاب نيز آنرا تاييد مى کند.

70- (شعيب بن ابى حمزه مى گويد: به خدمت امام حسين عليه السلام شرفياب شدم وپرسيدم:

- آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود:

- نه، پرسيدم:

-آيا پسر شما صاحب اين امر است؟ فرمود:

- نه. گفتم:

- آيا پسر پسر شما صاحب اين امر است؟ فرمود:

نه. گفتم:

پس چه کسى صاحب اين امر است؟ فرمود:

- (الذى يملأها عدلا، کما ملئت جورا، على فترة من الأئمة يأتى کما ان رسول الله صلى الله عليه و(آله) وسلم بعث على فترة من الرسل).

- (صاحب اين امر کسى است که روى زمين را پر از عدالت خواهد کرد آنچنان که پر از ستم شده است، او به هنگام فترت امامان خواهد آمد، چنانکه رسول اکرم صلى الله عليه وآله در زمان فترت پيامبران بر انگيخته شد).(23)

71- (دوازده مهدى از ما هست که نخستين آنها على بن ابى طالب وآخرين آنها نهمين فرزند منست که او امام قائم به حق است، خداوند زمين مرده را به وسيله ى او زنده مى کند ودين حق را بر تمام اديان پيروز مى گرداند.

- (له غيبة يرتد فيها اقوام ويثبت على الدين فيها آخرون، فيؤذون ويقال لهم: متى هذا الوعد ان کنتم صادقين. اما ان الصابر فى غيبته على الأذى والتکذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه وآله).

- (براى او غيبتى است که گروههايى در آن از دين برمى گردند وگروههايى ديگر بر آيين خود استوار مى مانند ودر اين راه آزارها مى بينند، به آنها گفته مى شود: (اين وعده کى خواهد شد اگر راستگو يانيد)، آنانکه بر اين آزارها وتکذيبها صبر کنند همانند کسى هستند که شمشير به دست گرفته در پيشاپيش رسول اکرم صلى الله عليه وآله جهاد کند).(24)

72- (لصاحب هذا الأمر غيبتان، احداهما تطول حتى يقول على موضعه احد من ولى ولا غيره الا المولى الذى يلى أمره).

- (براى صاحب اين امر دوغيبت است که يکى از آنها به درازا مى کشد که گروهى مى گويند: مرده، برخى گويند: کشته شده، بعضى گويند: رفته است. احدى از دوستان از اقامتگاه او آگاه نمى شود جز خدمتگزارى که متصدى امور اوست).(25)

73- (فى التاسع من ولدى سنة من يوسف، وسنة من موسى بن عمران، وهو قائمنا اهل البيت، يصلح الله امره فى ليلة واحدة).

- (نهمين فرزند من نشانى از حضرت يوسف ونشانى از حضرت موسى بن عمران دارد، او قائم ما اهل بيت است که خداوند امر ظهورش را در يک شب فراهم مى کند).(26)

ديدگان نگران حضرت يعقوب سرانجام با ديدار جمال يوسف روشن گرديد وفروغ از دست رفته اش به او بازگشت وانشاءالله بسيار نزديک است که ديدگان اشکبار منتظران با ديدار جمال يوسف گمگشته روشن شود وفروغ از دست رفته ى مشتاقان با درک دولت حقه ى آن حضرت به آنها باز گردد وپيشواى موعود با عصاى موسى باز آيد ودمار از روزگار فرعونيان در آورد وبه ضعف کشيده شدگان را عزت بخشد وآنان را از زير يوغ پيروان فرعون رها سازد.

74- (ان لله مأدبه بقرقيسيا، يطلع مطلع من السماء، فينادى: يا طير السماء! ويا سباع الأرض! هلموا الى الشيع من لحوم الجبارين).

- (خداى تبارک وتعالى يک سفره ى گسترده ومهمانى عمومى در (قرقيسا) دارد که منادى آسمانى بانگ بر مى آورد: اى پرندگان آسمان! واى درندگان بيابان! بياييد تا با گوشت ستمگران شکمى از عزا درآوريد).(27)

پاورقى:‌


(1) حديث شريف (لوح) روايت بسيار معروفى است که در غالب کتابهاى حديثى نقل شده است، که به 10 نمونه ى آن اشاره مى کنيم:

اصول کافى، ج 1 ص 442، اعلام الورى، ص 371، اثبات الوصية، ص 143، احتجاج طبرسى، ص 67 الزام الناصب، ج 1 ص 213، بحار الانوار، ج 36 ص 195، غيبت شيخ طوسى، ص 93، غيبت نعمانى، ص 30، کمال الدين صدوق، ص 308 ومنتخب الاثر ص 133.

(2) اعلام الورى، ص 373، کمال الدين ص 312، عيون الاخبار ص 27 وبحار الانوار ج 36 ص 200.
(3) اصول کافى، ج 1 ص 447، اعلام الورى، ص 375، بحار الانوار ج 36 ص 202، کمال الدين صدوق، ص 311، اعيان الشيعه ص 47 وکشف الغمه، ج 2 ص 505.
(4) کمال الدين ص 311، بحار الانوار، ج 36 ص 201 والزام الناصب ج 1 ص 215.
(5) کتاب سليم بن قيس، ص 71-69.
(6) ذخائر العقبى، ص 136 واربعين ابونعيم حديث پنجم.
(7) يوم الخلاص، ص 374.
(8) اعلام الورى، ص 401.
(9) يوم الخلاص، ص 170.
(10) بشارة الاسلام، ص 81.
(11) عقد الدرر، ص 64.
(12) غيبت نعمانى، پاورقى ص 205.
(13) يوم الخلاص، ص 374.
(14) بحار الانوار، ج 52 ص 386.
(15) يوم الخلاص، ص 375.
(16) اصول کافى، ج 1 ص 441.
(17) غيبت شيخ طوسى، ص 102.
(18) کمال الدين صدوق، ص 317.
(19) عقد الدرر، ص 160.
(20) به حديث شماره 148 از همين کتاب مراجعه فرمائيد.
(21) کمال الدين، ص 318.
(22) جزيره ى خضراء ص 11.
(23) عقد الدرر، ص 159.
(24) بحار الانوار، ج 51 ص 133.
(25) عقد الدرر، ص 134.
(26) المحجة البيضاء، ج 4 ص 338.
(27) عقد الدرر، ص 87.