در اين جا من هم مى خواستم کم کم احتمال بدهم که اين راهنمايى ها
طبيعى نيست.
زيرا اگر فرد اول به حسب تصادف آن صدا را زده بود، ديگر اين موتورى
که معمولا ايرانيها در مدينه موتور سوار نمى شوند عادى نبوده به
خصوص که اين موتور سوار نزديک ما توقف کرد وما را ديد وممکن نيست
که ما را با رفقاى خودش اشتباه کرده باشد.
به هر حال آقاى حاجى خادمى با اشک ريزان وذکر يا صاحب الزمان عليه
السلام به طرف آن خيابان فرعى به راه افتاد من هم بهت زده با ايشان
مى رفتم هنوز ده قدمى بيشتر در آن خيابان نرفته بوديم که ديديم
جمعى حدود ده نفر جوان اطراف مرد با شخصيتى را که لباس عربى در
برداشت گرفته بودند وسخنان او را گوش مى دادند وخوب روشن بود که از
خانه اى تازه خارج شده اند ومى خواهند به جايى بروند وآهسته وآهسته
به طرف ما مى آمدند وقتى به ما رسيدند آن مرد بزرگوار وبا شخصيت
نگاهى به ما کرد وگفت (سلام عليکم) ما جواب داديم ولى اين سلام وآن
نگاه به قدرى دلربا بود که ما را مبهوت کرده بود.
حاجى خادمى به ديوار تکيه زده بود واشک مى ريخت وپشت سر آنها نگاه
مى کرد من به فکر افتادم که ببينم آنها از کجا بيرون آمده اند وقتى
به پشت سر نگاه کردم ديدم چراغ خانه اى روشن است وکاملا مشخص است
که آنها از اين خانه بيرون آمده اند در منزل چوبى بود وبه جاى شيشه
روى در ميل گردهايى به فاصله سه انگشت از هم جدا نصب شده بود.
خانه کاملا قديمى وبدون تشريفات ظاهرى بود داخل منزل پشت در چراغى
روشن بود وشخصى که ظاهرا خادم آن خانه بود زير آن چراغ ايستاده
بود.
بالاى در خانه تابلويى نصب بود وچراغ نسبتا پر نورى روى آن تابلو
روشن شده بود که کاملا تابلو ومقدارى از سطح خيابان را منور کرده
بود.
روى اين تابلو با خط طلائى برجسته اى نوشته شده بود:
(منزل المهدى الغوث)
البته ترتيب نوشته باين نحوه بود که کلمه (منزل) بالاى تابلو قرار
گرفته ودر سطر دوم کلمات (المهدى - الغوث) به همين نحوه که اينجا
نوشته شده قرار داشت وقتى آقاى حاجى خادمى اين تابلو را ديد يقين
کرد که با سهولت به مقصد وهدف خود رسيده وخانه پرنور حضرت بقية
الله ارواحنا فداه را پيدا کرده است ولذا او پشت در خانه مختصرى
نشست ولى من هنوز مى خواستم از موضوع بيشتر تحقيق کنم خود را پشت
ميل گردهاى آن در چوبى رساندم واز مردى که زير چراغ در داخل منزل
ايستاده بود به زبان عربى پرسيدم:
صاحب البيت فيه.
يعنى صاحب خانه در خانه است او با کمال محبت با لبهاى متبسم به من
جواب داد وگفت (الان راح) يعنى همين الان تشريف برد.
من دانستم که آقايى که با جمعى در خيابان مى رفتند صاحب خانه است
ونامش مهدى است ولقبش الغوث است ولى آيا حقيقتا او حضرت بقية الله
الاعظم امام زمان عليه السلام بوده يا شخص ديگر به حسب تصادف با
اين نام ولقب در اينجا زندگى مى کند؟
خلاصه پشت آن در نشسته بوديم کم کم مستخدم آن خانه چراغ داخل منزل
را خاموش کرد ومثل آنکه رفت بخوابد.
ولى من در باطن آن چنان دچار طوفان فکرى عجيبى شده بودم که نزديک
بود قالب تهى کنم با خود مى گفتم مگر مى شود مثل منى لياقت به اين
فيض عظمى پيدا کند.
از طرف ديگر با توجه به اينکه آن موتور سوار به فارسى ما را
راهنمايى کرد وديگر آنکه معمولا اهل سنت نام مهدى از روى خود نمى
گذارند وحتى شيعيان مدينه هم از باب تقيه کمتر اين نام مقدس را
دارا هستند مرا اميدوار مى نمود که شايد اين لياقت نصيبم شده باشد.
به هر حال حدود يک ساعت پشت آن در نشستيم وآقاى حاجى خادمى حال
خوشى داشت سپس حرکت کرديم وبه محل اقامتمان رفتيم صبح آن شب قافله
ما عازم مکه بود ومن در آن سفر نتوانستم دو مرتبه به در آن خانه
بروم ولى در سفرهاى بعد که موفق به زيارت مدينه منوره شده بودم به
آنجا رفتم چند خانه شبيه يکديگر در آنجا بود ولى آن تابلو روى
هيچيک از آن درها نبود اما آقاى حاجى خادمى مى گفتند من در هر سفر
که مشرف شده ام آن خانه را با همان تابلو زيارت کرده ام...(1)
آنانکه از نزديک با مؤلف بزرگوار آشنا هستند به خوبى مى دانند که
در شبانه روز بيشترين ساعات عمر با برکتشان را با (ياد مهدى) سپرى
مى شود وچه قدر متناسب است که عنوان سرى آثار خود را (ياد مهدى)
ناميده اند، وبه همين دليل مطالب کتاب از کشش وجذبه ى خاصى
برخوردار است، زيرا اين مطالب از قلبى سرشار از عشق مولى، ودلى
خونبار از درد هجران سرچشمه گرفته، وهمراه با قطرات اشک بر روى
صفحات کاغذ نقش بسته است. که اميدواريم خواننده ى گرامى نيز در وضع
مشابهى حقايق مندرج در آن را مطالعه نمايد وبا مطالعه ى هر سطرى بر
مراتب ولائى او افزوده شود وبا مطالعه ى هر سطرى گامى به مولى
وپيشواى خود نزديکتر شده، از عوامل بازدارنده دورتر گردد، تا در
حومه ى مغناطيسى او قرار گيرد وهمراه ديگر ذرات عالم در پيرامون
هسته ى مرکزى جهان آفرينش، خورشيد فروزان امامت، وهدف اعلاى جهان
خلقت به گردش در آيد.
واينک دامن سخن فرا مى چينم وهمراه ديگر خوانندگان گرامى پاى سخنان
مؤلف گرانقدر مى نشينم. اميد آنکه پيش از پايان يافتن اين کتاب،
فرمان ظهور فرارسد وخلعت ظهور به اندام رساى حضرت بقية الله
ارواحنا فداه پوشانيده شود وديدگان نگران ما با ديدار آن جمال الهى
منور گردد وپرچم حق بر فراز کره ى خاکى به اهتزار در آيد وتوفيق
جهاد در محضر آن پيشواى دادگستر نصيبمان گردد.
دهم شوال المکرم 1404 ه.ق.
على اکبر مهدى پور
اهداء
به ياد مهدى عليه السلام
بيا بيا که سوختم زهجر روى ماه تو
تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو
اين ران ملخ به پيشگاه تو:
- اى سليمان جهان هستى!
- اى آخرين سفير اعظم الهى!
- اى جان جانان!
- اى بنيانگذار عدل وداد آسمانى!
- اى پرچمدار تقوى وبنيانگذار سعادت نوين بشر!
- اى منتقم ستمديدگان وشهيدان!
- اى يادگار احمد مختار!
- اى آئينه ى جمال وکمال همه ى انبياء واوصياء واولياء!
- اى پياده کننده ى حکومت (الله) ودر هم کوبنده ى حکومت ستمگران!
- اى مهدى! اى مظلوم! اى اسير آل محمد! اى زندانى فاطمه!
- اى اميد بيچارگان وريشه کن ساز فقر وتهيدستى!
- اى منتظر! اى غائب!
- اى زنده کننده ى حق على وديگر معصومين!
با اميد قبول تقديم مى گردد.
پيشگفتار مؤلف
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام على المهدى الذى وعد الله عز وجل به الأمم، ان يجمع به
الکلم ويلم به الشعث، السلام على الحجة المنتظر، الامام الثانى
عشر، روحى وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء.
نياز به وجود يک قائد ورهبر الهى که بر پا دارنده ى عدالت در
سرتاسر گيتى باشد، بر هيچ انسانى پوشيده نيست. جهان هستى منهاى آن
قائد الهى وبدون قوانين حياتبخش اسلام، روى آرامش وآسايش نخواهد
ديد. دنياى متمدن ومترقى کنونى با آن همه رهبران پيشتاز سياسى،
مغزهاى متفکر جهانى، مجامع بين المللى، از سازمان ملل گرفته تا
سازمان عضو جهانى، همه وهمه با طرحها وبرنامه هاى گسترده ى خود، که
با تلاشى طاقت فرسا وکوششى بى نظير براى بازگردانيدن آرامش وآسايش
به جهان، مشغول فعاليت هستند، ميزان موفقيتشان در ايجاد سعادت
وامنيت جهانى براى همگان روشن است ونيازى به توضيح ندارد.
جنگهاى خانمانسوز الجزائر، ويتنام، اعراب واسرائيل، آوارگى ملت
فلسطين اشغال افغانستان وجنايات رژيم پليد بعث، همه وهمه سند
رسوائى سازمانهاى بين المللى وناتوانى آنها از بازگردانيدن صلح
وآرامش در جهان امروز است.
بررسى جنايتها وخيانتهاى زمامداران ممالک اسلامى وتجاوز. آنها به
حقوق ملت خود، براى منافع شخصى ويا تأمين مصالح ابر قدرتها، هر
انسان هشيار وبا انصافى را از اصلاح جهان به دست اين اصلاح طلبان
مأيوس ونا اميد مى کند واو را مطمئن مى سازد که مصلح بايد آسمانى
باشد، از طرف خداوند دانا وتوانا تعيين گردد، وبه قدرت ناپيدا
کرانه ى حضرت احديت متکى باشد. واو کسى جز ويرانگر کاخهاى ظلم
واستبداد، بنيانگذار عدل وداد (مهدى منتظر ارواح العالمين له
الفدا) نمى باشد.
سلام بر مهدى منجى انسانها.
سلام بر مهدى زنده کننده ى شرايع آسمانى.
سلام بر مهدى منتقم خون شهيدان.
سلام بر مهدى احياء کننده ى تعاليم عاليه ى اسلام.
سلام بر مهدى بر پا دارنده ى حق در سراسر جهان.
واسطه ى فيض
خداوند از ديده ها پنهان است وانسان خاکى توانائى گرفتن فيض از آن
فياض على الاطلاق را ندارد. از اين رهگذر نياز مبرمى به يک واسطه ى
فيض هست که فيوضات الهى توسط آن واسطه ى فيض به جهان آفرينش سرازير
شود. از اين رهگذر قانون لطف ايجاب مى کند که گروهى از بندگان
شايسته ى خداوند عهده دار اين مسووليت بزرگ بشوند. پيامبران عظيم
الشأن وجانشينان والا قدر آن سفيران الهى، يکى بعد از ديگرى اين
مسووليت حياتى را بر عهده گرفتند وچون مشعل فروزانى گمگشتگان وادى
ضلالت را به شاهراه سعادت رهنمون شدند.
پيامبران سلف يکى پس از ديگرى همه ى رنجها وناملايمات را به جان
خريدند ورسالت سنگين خود را به نحو احسن به پايان بردند- که درود
حق بر آنان باد- واينک نوبت به اشرف کائنات ومفخر موجودات حضرت
ختمى مرتبت (صلى الله عليه واله وسلم) رسيده است، که همه ى رنجها
را تحمل کرده وبيش از هر پيامبرى شکنجه وآزار ديده، واز زبان
مبارکش اين جمله صادر شده که (ما اوذى نبى مثل ما اوذيت) (هرگز
پيامبرى چون من آزار نديد).
پس از تحمل رنجهاى فراوان،پيک اجل فرا رسيده، ديدگان نگرانش از اين
جهان فرو بسته مى شود. ديدگان مبارکش نگران امت نوپاى اسلام است که
اين امانت الهى را چگونه پاسدارى خواهند کرد، اين آئينه پاک که
ضامن خوشبختى انسان درد وسر است به چه کسى بايد سپرد، که شايستگى
تربيت اين طفل نوزاد را داشته باشد؟! کدام دامن پاکى است که بتواند
اين تازه مولود را در آغوش خود پرورش دهد؟! مگر هر دامن آلوده وبشر
فرومايه اى مى تواند چنين در گرانمايه اى را قدر بشناسد ودست
اهريمنان را از حريم پاکش کوتاه نمايد وسرپرستى آن را به عهده
گيرد؟! نه، هرگز.
اين خداست که بايد براى سرپرستى آئين مقدسش، اتمام رسالاتش، ايصال
فيوضاتش، رهبرانى را برگزيند که شايستگى پرورش آئين مقدس وقطع دست
بيگانگان را از حريم شريعت اقدس وايصال فيوضات الهى به جهان آفرينش
را داشته باشند.
انتخاب رهبر
برنامه ى بعثت انبياء با نهضت جهانى خاتم انبياء حضرت محمد بن عبد
الله (صلى الله عليه وآله وسلم) پايان يافت. ديگر پيامبرى
برانگيخته نخواهد شد وپس از قرآن کتابى نازل نخواهد شد، که اين
کتاب آسمانى، زنده ى جاويد است وپاسخگوى نيازمنديهاى انسان در تمام
قرون واعصار. ديگر پرسشى در مسائل اقتصادى، سياسى،نظامى، علمى
واخلاقى براى جهان بشريت پيش نخواهد آمد، جز اينکه پاسخ آنرا در
اين کتاب مقدس خواهد يافت، تنها چيزى که لازم است پيشوايان معصومى
است که جاه ومقام اين جهان آن را قريب ندهد ودر برابر زر وزور
وتزوير تسليم نشوند، تا رهبرى امت را به عهده گرفته، اين قوانين
عاليه را پياده کنند، وسعادت واقعى هر دو جهان را براى جهان بشريت
تأمين نمايند.
آيا بشر مى تواند براى خود رهبرى انتخاب کند؟!
آيا انسان با بينش محدود ودانش ناچيز خود قادر است رهبرى انتخاب
کند که بتواند جهان را اداره کند ودر برابر تمايلات نفسانى واز آن
چشم نپوشد. باطل را بشناسد وهرگز در برابرش تسليم نشود؟! يا براى
اين منظور انسانى لازم است که از دانش نامحدود حضرت احديت برخوردار
باشد وبه قدرت بيکران او متکى باشد وهمه ى جهان هستى با تمام
فريبندگى هايش در ديدگان او بى فروغ نمايد وهمه ى قدرتهاى اهريمنى
در نزد او بى مقدار باشد واگر جهان را از کران تا کران در اختيار
او بگذارند که خسى را از مورچه اى بگيرد، نپذيرد. با اطمينان
بتواند ادعا کند که هر چه مى خواهيد از من بپرسيد که من به راههاى
آسمان آشناترم تا راههاى زمين؟!
طبيعى است که گزينشهاى بشرى هرگز نمى تواند اين منظور را تأمين
کند. اگر تاريخ را ورق بزنيم، قسمت اعظم صفحات تاريخ پر از جنايات
رژيمهاى خون آشامى است که بشر به خيال خود آنها را براى تأمين صلح
وصفا برگزيده است. اگر گفتارها ونوشتارهاى مردم را در رابطه با
ندامت وپشيمانى خود جمع کنيم که چرا فلانى را به فلانى سمت
برگزيدم، مثنوى هفتاد من کاغذ شود. برگزيدگان حضرت موسى (عليه
السلام) همگى دچار عذاب الهى شدند. انتخابات سقيفه ضربه هاى جبران
ناپذيرى را به پيکر اسلام فرود آورد که هم اکنون نيز زخمهاى آن را
بر پيکر امت مسلمان لمس مى کنيم. واگر تاريخچه ى انتخابات جهان را
بررسى کنيم با نتايج مشابهى روبرو مى شويم.
با اين مقدمه ى کوتاه ودر عين حال مستدل، به سراغ انتخاب خدايى مى
رويم، که عملکرد انبيا واوصياى منتخب الهى صفحات زرين تاريخ بشرى
را به خود اختصاص داده اند.
تاريخ پيشوايان منتخب بشرى، مملو از مکر، حيله، چپاول، خونريزى،
تجاوز، سوء استفاده، اختلاس، و...مى باشد.
ولى تاريخ پيشوايان منتخب الهى، پر از ايثار، مساوات، مواست، خدمت،
از خود گذشتگى، صفا، مهر وعواطف انسانى است. پيروان اديان آسمانى
هيچ اختلافى ندارند در اينکه بايد پيامبر از طرف خدا تعيين شود
وهرگز مردم حق انتخاب پيامبر را ندارد.
ما بر اساس مطالب گذشته وبه دلايل ديگرى که همه ى پيروان اديان
آسمانى در مورد انتخاب پيامبر گفته اند، معتقديم که بايد امام نيز
از طرف خداوند متعال تعيين شود که امامت امتداد رسالت است. وامامى
که از طرف مردم وبه استناد اکثريت آراء برگزيده شود از برگزيدگان
حضرت موسى (عليه السلام) بهتر نخواهد بود. وبر اساس دهها آيه وصدها
روايت قطعى ومتواتر معتقديم که دوازده تن امام معصوم، از طرف خدا
تعيين وتوسط پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) اعلام شده اند
که اول آنها پيشواى پرهيزکاران وامير مؤمنان على بن ابى طالب عليه
السلام وآخرين آنها بنيانگذار حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت
وآزادى حضرت حجة بن الحسن المهدى روحى وارواح العالمين لتراب مقدمه
الفداء مى باشد. که يازده تن از آنها عمرى را با فضيلت وتقوى سپرى
کرده، ديده از جهان فرو بسته اند وواپسين آنها که يکتا باز مانده
از حجتهاى حضرت پروردگار است يک هزار ويکصد وپنجاه سال پيش در پگاه
نيمه ى شعبان 255 هجرى ديده به جهان گشود در پشت پرده ى غيبت
انتظار فرا رسيدن فرمان الهى را مى کشيد تا از پرده برون آيد وبر
جنايتها وخيانتها خاتمه دهد وحکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت
وآزادى واقعى بنيان نهد.
(ان شاء الله)
واينک به اميد اين که اين ران ملخ در پيشگاه سليمان زمان مقبول
افتد وعاشقان راه او را مفيد باشد، به پيشگاه آن کعبه ى مقصود
وقبله ى موعود، تقديم مى گردد.
سيماى پيشوايان در قرآن
صدها آيه از قرآن کريم به پيشوايان معصوم از اهل بيت عصمت وطهارت
عليهم السلام تأويل وتفسير شده است که حتى فهرست آن نيز از حوصله ى
اين کتاب بيرون است. عبيد الله حسکانى دانشمند معروف اهل سنت در
قرن پنجم هجرى، کتابى در اين رابطه تأليف کرده وآن را (شواهد
التنزيل) نام نهاده است. وى 210 آيه از قرآن، در حق امامان معصوم
عليهم السلام آورده، که به استناد 1163 حديث از طريق علماى خودشان
اثبات کرده که آيه هاى ياد شده در حق على بن ابى طالب عليه السلام
ويازده فرزند آن بزرگوار نازل شده است. ما در اين جا فقط به چند
نمونه از آنها براى تبرک اشاره مى کنيم وعلاقمندان را به مطالعه ى
کتاب گرانقدر (شواهد التنزيل) توصيه مى کنيم:
1- (يا ايها الرسول! بلغ ما انزل اليک من ربک وان لم تفعل فما بلغت
رسالته، والله يعصمک من الناس، ان الله لا يهدى القوم الکافرين).
يعنى: (اى پيامبر؟ آنچه از پروردگارت به تو نازل شده تبليغ کن، اگر
انجام ندهى، رسالت او را تبليغ نکرده اى، خداوند ترا از مردم
محافظت مى فرمايد. به راستى خداوند قوم کافر را هدايت نمى فرمايد).(2)
در اين آيه ى شريفه به پيامبر امر شده که فرمان خدا را برساند واگر
انجام ندهد همه ى زحمات 23 ساله اش تباه شده است. وبه او وعده داده
شده که از گزند مردم بدخواه در امان خواهد بود وخبر داده شده که
قوم کافر شايستگى هدايت را پيدا نخواهد کرد.
در اين آيه نکاتى چند به چشم مى خورد که در خور اهميت است.
1- تهديد بى سابقه نسبت به رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم که
حاکى از اهميت بى نظير مورد مأموريت است.
2- تضمين حفاظت از جان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در برابر
خطرات احتمالى.
3- سلب شايستگى هدايت از کافران.
اين آيه به اتفاق مفسران در (حجة الوداع) يعنى آخرين سال زندگى
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم ودر حدود 70 روز پيش از رحلت
آن حضرت نازل شده است. آنچه مسلم است اينست که همه ى احکام شريعت
تا به آن روز ابلاغ شده بود وچيزى از احکام عاليه ى اسلام نا گفته
نمانده بود.
پس چه مطالبى باقى مانده بود که براى اسلام سرنوشت ساز باشد وجنبه
حياتى داشته باشد، که اگر آن ابلاغ نمى شد، همه ى زحمات 23 ساله ى
پيامبر تباه مى شد؟!.
علماى اهل سنت نيز چاره اى نداشتند جز اينکه اعتراف کنند که اين
آيه مربوط به مسئله ى رهبرى است ومتعلق (بلغ) چيزى جز خلافت وولايت
مولاى متقيان امير مؤمنان على عليه السلام نمى باشد.(3)
2- (اليوم اکملت لکم دينکم واتمت عليکم
نعمتى ورضيت لکم الاسلام دينا).
(يعنى امروز دين شما را کامل نمودم ونعمتم را براى شما به اتمام
رسانيدم، واسلام را به عنوان دين براى شما برگزيدم).(4)
اين آيه کى نازل شده؟! چه روزى دين کامل شد ونعمتها به اتمام
رسيد؟! آنروز چه چيزى بر احکام قبلى اسلام افزوده شد که با افزايش
آن دين خدا کامل گرديد وبدون آن ناقص بود؟!، جاى ترديد نيست که اين
آيه در روز غدير خم نازل شده وپيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم
پس از نزول آن، خلافت بلا فصل امير مؤمنان عليه السلام را اعلام
نموده است.(5)
مشروح داستان غدير خم را مرحوم علامه ى امينى (رضوان الله عليه) در
دائرة المعارف بزرگ (الغدير) در بيش از 20 جلد از منابع معتبر اهل
سنت گرد آورده است.
3- (يا ايها الذين آمنوا! اطيعوا الله
واطيعوا الرسول واولى الامر منکم).
يعنى: (اى کسانيکه ايمان آورده ايد از خدا اطاعت کنيد، از پيامبر
وصاحبان امر که از شمايند، اطاعت نماييد).(6)
مطابق صدها روايتى که از اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام رسيده
است واژه ى (اولى الامر) در اين آيه مخصوص دوازده امام معصوم است،
وخرد نيز به آن داورى مى کند، زيرا در اين آيه به صراحت به اطاعت
(ولى الامر) امر شده، واطاعت اولى الامر با اطاعت پيامبر اکرم صلى
الله عليه وآله وسلم مقرون گشته است، که از همين اقتران وعدم تکرار
کلمه ى (اطيعوا) نسبت به (اولى الامر) معلوم مى شود که اطاعت (اولى
الامر) مثل اطاعت رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم به طور مطلق
واجب است. لذا از اين لحاظ واز جهت اينکه امر به اطاعت (اولى
الامر) مطلق است، استفاده مى شود که مراد از (اولى الامر) اختصاص
به معصوم دارد وشامل غير معصوم نمى شود.(7)
در ميان صدها آيه اى که طبق روايات شيعه وسنى به پيشوايان معصوم
عليهم السلام تأويل وتفسير شده، به سه نمونه ى ياد شده بسنده مى
کنيم وعلاقمندان را به کتب تفسير وحديث ارجاع مى کنيم. واينک وقت
آن فرا رسيده است که سيماى تابناک آخرين خورشيد امامت، يکتا باز
مانده از حجتهاى حضرت احديت، واپسين وصى حضرت ختمى مرتبت صلى الله
عليه وآله وسلم، حجة بن الحسن المهدى روحى وارواح العالمين لتراب
مقدمه الفداء را از ديدگان قرآن وديگر اديان آسمانى مورد مطالعه
قرار دهيم.
شيراز- محمد خادمى
مهدى از ديدگاه ديگران
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
سيرى گذرا در کتب مقدسه ى اديان ومذاهب مختلف جهان، هر پژوهشگر با
انصافى را به پذيرش اين حقيقت ناگزير مى سازد که اعتقاد به ظهور
مصلحى که در آخر الزمان ظهور کرده، جهان را پر از عدل وداد خواهد
کرد، يک اعتقاد جهانى وهمگانى است وهمه ى پيامبران از طرف آفريدگار
توانا به قوم خود نويد داده اند که سرانجام مصلحى غيبى ظهور کرده،
طومار جنايتها وخيانتها را در هم پيچيده حکومت واحد جهانى را بر
اساس عدالت وآزادى واقعى بنياد خواهد نهاد.
از اين رهگذر پيروان راستين همه ى اديان آسمانى در انتظار آن مصلح
بزرگ دقيقه شمارى مى کنند ونويد ظهور آن انقلابگر پيروز در همه ى
کتابهايى که از نظر پيروانشان (کتاب آسمانى) شناخته مى شود، يافت
مى شود، که در اينجا به چند نمونه ى کوتاه اشاره مى کنيم:
زبور
قرآن کريم تعبيرى را از زبور نقل مى کند که در زبور فعلى عينا
موجود است. قرآن کريم مى فرمايد:
(ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان
الأرض يرثها عبادى الصالحون):
(علاوه بر ذکر-تورات - در زبور نيز نوشتيم که بندگان صالح من وارث
زمين خواهند شد).(8)
واينک متن زبور:
(زيرا که شريران منقطع خواهند شد، واما منتظران خداوند، وارث زمين
خواهند شد. هان بعد از اندک زمانى شرير نخواهد بود، در مکانش تأمل
خواهى کرد ونخواهد بود. واما حليمان وارث زمين خواهند شد... زيرا
که بازوان شرير شکسته خواهد شد. واما صالحان را خداوند تأييد مى
کند. خداوند روزهاى کاملان را مى داند وميراث آنها خواهد بود، تا
ابد الاباد).(9)
ودر جاى ديگر مى فرمايد:
(قومها را به انصاف داورى خواهد کرد. آسمان شادى کند وزمين مسرور
گردد. دريا وپرى آن غرش نمايند. صحرا وهر چه در آن است به وجد آيد.
آنگاه تمام درختان جنگل ترنم خواهد نمود به حضور خداوند. زيرا که
مى آيد. زيرا که براى داورى جهان مى آيد. ربع مسکون را به انصاف
داورى خواهد کرد).(10)
نويدهاى مصلح غيبى در زبور بسيار فراوان است، طالبين مى توانند به
متن (مزامير) که در ضمن (عهد عتيق) چاپ شده، مراجعه فرمايند.
تورات
نويدهاى مصلحى که در آخر الزمان ظهور کرده جهان را پر از عدل وداد
کند در تورات وديگر کتابهاى مندرج در (عهد عتيق) بسيار فراوان است
که به سه نمونه ى کوتاه بسنده مى کنيم:
در کتاب اشعيا نبى مى خوانيم: (مسکينان را به عدالت داورى خواهد
کرد...گرگ با بره سکونت خواهد کرد، پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد...
ودر تمامى کوه مقدس من، ضرر وفسادى نخواهد کرد، زيرا که جهان از
معرفت خداوند پر خواهد شد).(11)
ودر کتاب دانيال نبى مى خوانيم که خداوند خطاب به حضرت دانيال مى
فرمايد: (ودر آن زمان ميکائيل، امير عظيمى که براى پسران قوم تو
(ايستاده) (قائم) است خواهد برخاست... وبسيارى از آنانکه در خاک
زمين خوابيده اند، بيدار خواهند شد... آنانکه بسيارى را به راه
عدالت رهبرى مى نمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالاباد. اما
تو اى دانيال! کلام را مخفى دار وکتاب را تا آن زمان مهر کن.
بسيارى به سرعت تردد خواهند نمود... خوشا به حال آنانکه انتظار
کشند).(12)
ودر کتاب حبقوق نبى آمده است: (اگر چه تأخير نمايد برايش منتظر
باش، زيرا که البته خواهد آمد ودرنگ نخواهد کرد...بلکه جميع امتها
را نزد خود جمع مى کند وتمامى قوم ها را براى خويشتن فراهم مى
آورد).(13)
پاورقى:
(1)
ملاقات با امام زمان عليه السلام ص 41 -37.
(3)
از جمله ى مدارک ومنابع مهم اهل سنت که تصريح مى کند اين
آيه در مورد امامت وولايت امير مؤمنان عليه السلام نازل
شده، کتابهاى زير است:
1- الدر المنثور، ج 2 ص 298
2- الخصائص، ص 29
3- اسباب النزول، ص 150
4- فتح القدير، ج 3 ص 57
5- تفسير کبير، ج 3 ص 636
6- الفصول المهمة، ص 27
7- روح المعانى، ج 2 ص 248
8- تفسير المنار، ج 6 ص 463
9- ينابيع المودة، ص 120
10- شواهد التنزيل، ص 193-178.
(5)
در صدها کتاب معتبر اهل سنت آمده است که اين آيه روز عيد
غدير خم، در سرزمين غدير (جحفه ى امروز)، ودر رابطه با
اعلام خلافت حضرت على عليه السلام نازل شده است. واينک به
چند نمونه اشاره مى شود:
1- الاتقان، ج 1 ص 31
2-الدر المنثور، ج 2 ص 259
3- تاريخ بغداد، ج 8 ص 290
4- العمده (ابن مغازلى) ص 52
5- شواهد التنزيل، ص 160-156
6- المناقب، ص 94-80
7- تذکرة الخواص، ص 18
8- فرائد السمطين، ج 1 ص 73
9- تاريخ ابن کثير، ج 5 ص 210
10- تفسير ابن کثير، ج 2 ص 14.
(7)
آية الله صافى (دبير فقهاى نگهبان) مى نويسد: تفسير اولى
الامر در اين آيه بر غير ايشان هر کس باشد حتى (فقها)
تفسير به رأى ومورد تهديد (من فسر القرآن برأيه القرآن
فليتبوء مقعده من النار) مى باشد. (معرفت امام ص 59).
(9)
مزامير، مزمور 37 جمله هاى 12-9 و18-17.
(10)
مزامير، مزمور 96 جمله هاى 13-10.
(11)
کتاب اشعيا نبى، فصل 11 جمله هاى 10-4.
(12)
کتاب دانيال نبى، فصل 12 بندهاى 5-1 و13 -10.
(13)
کتاب حبقوق نبى، فصل 2 جمله هاى 5-3.