وظائف الشيعة شرح دعاى ندبه

عباسعلى اديب

- ۱۴ -


8- از ابو بصير رسيده که حضرت صادق (عليه السلام) فرمود آيا خبر ندهم از امرى که به واسطه آن خدا اعمال شما را قبول فرمايد - گفتم: بفرمائيد فرمود شهادت به توحيد ونبوت واقرار به اوامر ودوستى ما ودشمنى با دشمنان ما وپرهيزکارى وانتظار کشيدن براى حضرت قائم (عليه السلام)

پس فرمود براى ما دولتى است که خدا به وقتى که صلاح داند فراهم مى سازد هر که خواهد از اصحاب قائم ما باشد. با ورع وحسن اخلاق انتظار بکشد. واگر در حال انتظار بميرد مثل کسى است که خدمت آن حضرت رسيده باشد: پس گوارا باد گوارا باد بر شما ثواب انتظار داشتن ظهور او را.

اصل - أين المدخر لتجديد الفرائض والسنن أين المتخير لاعادة الملة والشريعة أين المؤمل لاحياء الکتاب وحدوده أين محيى معالم الدين وأهله.

اعراب - المدخر اسم مفعول من باب الافتعال وهو فى الاصل المذتخر من الذخر فقلبت تاءه دالا والذال ايضا للادغام.

ترجمه - کجا است آن امامى مکه ذخيره شده است براى عود دادن ملت وشريعت. کجا است آن امامى که آرزو داشته شده است براى زنده کردن کتاب خدا وحدود آن.

کجا است آن امامى که زنده کننده است نشانه هاى دين واهل آن را.

اعتقاد به اينکه امام زمان ذخيره خدايى است که دين را تجديد مى كند

وظيفه 22- اعتقاد به اينکه امام زمان عليه السلام ذخيره خدائى است که دين را تجديد مى کند، واز اين عبارات معلوم مى شود که سر غيبت امام عليه السلام وطولانى شدن آن براى آن است که اين امام ذخيره از جانب خداست. که احکامى که به دست مردمان از بين رفته ومى رود. آن حضرت بيايد وآنها را به جاى خود برقرار فرمايد. ودر خبر است مکه يأتى بدين جديد يعنى احکامى را که تبديل نموده اند امام زمان آن احکام باطله را از بين مى برد واحکام دين را تازه مى کند؛ ونيز در خبر است که يملأ الله الارض قسطا وعدلا، بعد ما ملئت ظلما وجورا يعنى خدا زمين را از عدل وداد پر مى کند بعد از آنيکه از ظلم وستم پر شده باشد. ومراد از ظلم وجور احکام باطله است که بين مردم شايع شده. ومراد از عدل وداد احکام حقه ى اسلام است که امام زمان (عليه السلام) آنها را تجديد مى نمايد.

واز حضرت باقر (عليه السلام) رسيده که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: کيف بکم اذا فسد نساؤکم. وفسق شبابکم ولم تأمروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنکر،يعنى چگونه خواهد بود حال شما در زمانى که زنان شما فاسد وجوانان شما فاسق شوند. وشما امر به معروف ونهى از منکر نکنيد، گفتند آيا اين امر شدنى است: فرمود بلى بدتر از اين هم واقع خواهد شد کيف بکم اذا أمرتم بالمنکر ونهيتم عن المعروف.

يعنى چگونه خواهد بود حال شما در زمانى که امر به منکر ونهى از معروف بکنيد) گفتند آيا ممکن است که چنين شود: فرمود آرى بدتر از اين هم مى شود کيف بکم اذا رأيتم المعروف منکرا والمنکر معروفا.

يعنى چگونه است حال شما زمانى که ببينيد معروف منکر، ومنکر معروف شود.

واز حضرت صادق (عليه السلام) واز حضرت رضا (عليه السلام) رسيده که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود الاسلام بدا غريبا وسيعود غريبا کما بدا فطوبى للغرباء؛ يعنى اسلام شروع شد به حال غربت وآخر هم غريب مى شود: پس خوشا به حال غرباء اسلام که در حالى که اسلام ضعيف است دين خود را حفظ مى کنند،

ودر خبر است که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود سيأتى زمان على امتى لا يبقى من القرآن الا رسمه ولا من الاسلام الا اسمه يسمون به وهم أبعد الناس منه. مساجدهم عامرة وهى خراب من الهدى. فقهاء ذلک الزمان شر فقهاء تحخت ظل السماء منهم خرجت الفتنة واليهم يعود

يعنى بيايد بر امت من زمانى که باقى نماند از قرآن مگر رسمى ونه از اسلام مگر اسمى که نام ايشان مسلمان است ولى بسيار از اسلام دورند، مسجدها آباد است، ولى از هدايت وراستى خراب، فقهاء آن زمان بدترين فقهاء زمانند، از ايشان فتنه وفساد پيدا مى شود وبه سوى ايشان نيز باز مى گردد،

از صعصعة بن صوحان رسيده که حضرت امير عليه السلام فرمود از علامات آخر الزمان آن است که مردم نماز را بميرانند، وامانات را ضايع نمايند ودروغ را حلال دانند، ورباخوارى ورشوه گيرى شايع گردد:

ودر بناهاى محکم کوشند: ودين را به دنيا بفروشند، وکارها را به سفيهان واگذارند: ومشورت در امور با زنان کنند: وقطع رحم از خويشان، ومتابعت هواهاى نفسانى کنند) وخونريزى را کارى سبک دانند. حلم را ضعف شمارند. وبه ظلم وستمکارى افتخار دارند، فاجران امير وظالمان وزير شوند، عرفاء خائن وقراء فاسق باشند شهادت دروغ شايع شود. وفسق وفجور وتهمت ومعصيت وطغيان فراوان گردد، وبه زينت قرآنها ومسجدها پردازند، ومناره هاى بلند بسازند واشرار را بنوازند، در ظاهر با هم مهربان ودر باطن بدتر از دشمنان، عهدها شکسته شود، ولى وعده ها بين ايشان بسته گردد، از شدت حرص بر دنيا مردان با زنان در تجارت شرکت کنند. از فساق صداها بلند ومردم کلام ايشان را بپذيرند رذل ترين مردم رياست يابند. ومردم از خوف اشرار تقيه نمايند دروغ گو را تصديق کنند وخائن را امين دانند: ومجالس رقص وساز شايع گردد. مردم آن زمان به پيشينيان خود لعن وناسزا گويند) زنان بر زين سوار شوند. وزنان به مردان ومردان به زنان خود را تشبيه نمايند) آن يک بر امر نديده شهادت دهد: وديگرى نفهميده گواه گردد. واحکام دين را براى دنيا ياد گيرندن وکار آخرت را بر دنيا مقدم دارند وکسانى که بدتر از گرگ ودلهايشان بد بوتر از مردار وتلخ تر از صبر است بر خود لباس ميش پوشند، تعجيل کنيد به سوى بيت المقدس که در آن روز بهترين جاها است که مردم آن زمان آرزو مى کنند که در آن ساکن باشند.

ومؤمل در جمله ى سوم يکى از نامهاى امام زمان است که امام حسن عسگرى عليه السلام او را به اين نام ناميد؛ يعنى شيعيان آرزوى اورا دارند. وفرمود دشمنان گمان مى کردند که مرا مى کشند ونسل مرا منقطع مى نمايند. قدرت خدا را چگونه ديدند، که به اين فرزند، نسل مرا باقى مى دارد:

اصل - أين قاسم شوکة المعتدين. أين هادم أبنية الشرک والنفاق. أين مبيد أهل الفسوق والعصيان والطغيان

اعراب - القاصم اسم فاعل من قصم ألشىء من باب ضرب اى کسره. او من قصم الله الظالم اى نزل به البليه وهو مبتدء مؤخر ومضاف الى الشوکة وهى الى المعتدين والشوکة القوة واللبأس

ترجمه - کجاست شکننده قوت تجاوزکنندگان از حد خود، کجا است خراب کننده ى بناهاى شرک ودو رو روئى، کجا است هلاک کننده ى اهل فسق ومعصيت وسرکشى.

اعتقاد به اينکه امام زمان دستگاه ظلم را برمى چيند

وظيفه 23 اعتقاد به اينکه امام زمان عليه السلام دستگاه ظلم را برمى چيند: واين فقرات دلالت بر آن دارد که امام زمان عليه السلام عالم را از لوث شرک ونفاق وفسق وطغيان ومعصيت پاک مى فرمايد هر که را قابل است هدايت مى کند وهر که را قابل نيست به قتل مى رساند.

از حضرت باقر رسيده است که در احوالات حضرت قائم عليه السلام فرمايد: من تاب تاب الله عليه ومن أظهر شيئا أهرق الله دمه. ثم قال يذبحهم والذى نفسى بيده کما يذبح القصاب شاته. وأومى بيده الى حلقه. يعنى هر که توبه کند خدا او را ببخشد وهر که اظهار کند چيزى را که برخلاف دين باشد خون او را بريزد، پس فرمود قسم به خدائى که جان من به يد قدرت او است مانند قصاب آنها را ذبح نمايد واشاره به حلق خود فرمود.

ودر خبر ديگر فرمود اگر مردم بدانند که حضرت قائم عليه السلام چه مى کند دوست دارند که او را نبينند که آن قدر از مردم وطايفه ى قريش را به قتل رساند. وشمشير در آنها بگذراند که مردم گويند او از آل پيغمبر نيست والا به مردم ترحم مى نمود.

واز حضرت صادق (عليه السلام) از سيرت امام زمان سئوال نمودند؛ فرمود: يصنع ما صنع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أمر الجاهلية ويستأنف الاسلام جديدا. يعنى کار او مانند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم است خراب مى کند هر اساسى را که قبل از او بر باطل بنا نموده اند همچنانکه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم اساس عهد جاهليت را خراب نمود واسلام را تازه وتجديد مى نمايد.

ودر خبر ديگر حضرت باقر (عليه السلام) به ابو  حمزه ى ثمالى فرمايد

فيا طوبى لمن أدرکه وکام من أنصاره والويل کل الويل لمن خالفه وخالف أمره وکان من أعدائه. ثم قال: يقوم بأمر جديد وسنة جديدة وقضاء جديد على العرب شديد ليس شأنه الا القتل ولا يستتيب أحدا ولا تأخذه لومة لاثم.

يعنى خوشا به حال کسانى که درک امام زمان کنند واز ياوران او باشند. وويل تمام براى کسانى است که مخالفت او وامر او کنند واز دشمنان او باشند پس فرمود. قيام مى کند امام زمان به تجديد دين وزمان را تازه مى نمايد ومخصوصا بر عرب سختگيرى مى نمايد وتوبه ى ظاهرى از کسى قبول نمى نمايد وملامت کسى در او اثرى ندارد.

وحضرت صادق عليه السلام در امر امام زمان عليه السلام فرمايد: لابد للناس من أن يمحصوا ويميزوا ويغربلوا وسيخرج من الغربال خلق کثير.

يعنى ناچار براى مردم زمانى آيد که پاک کرده شوند وتميز داده شوند وغربال گردند وبسيارى از مردم از غربال خارج شوند

واز حضرت صادق عليه السلام به روايت ابو بصير رسيده که فرمود: اذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتى يرده الى أساسه وحول المقام الى الموضع الذى کان فيه وقطع أيدى بنى شيبة وعلقها على باب الکعبة وکتب عليها هؤلاء سراق الکعبة.

يعنى چون امام زمان ظاهر شود مسجد الحرام را خراب کرده باساس اول بازگشت دهد ومقام ابراهيم را به جاى خود برگرداند وبنى شيبه را دست ببرد وبر در کعبه بياويزد وبر آن بنويسد که اينها دزدان کعبه اند.

بنى شيبه کليدداران کعبه بوده اند وشايد در اينجا از راه تشبيه مراد غاصبين در امر کعبه مى باشند وحضرت باقر عليه السلام به روايت ابو بصير که خبر طولانى است فرمايد.

اذا قام القائم صار الى الکوفة فهدم بها أربعة مساجد ولم يبق مسجدا على الأرض له شرف الا هدمها وجعلها جماء ووسع الطريق الأعظم وکسر کل جناح خارج عن الطريق وأبطل الکنيف والميازيب الى الطرقات ولا يترک بدعة الا أزالها ولا سنة الا أقامها ويفتتح قسطنطنية والصين وجبال الديلم (الخ)

يعنى - چون امام زمان قيام نمايد به کوفه آيد پس چهار مسجد را خراب نمايد وباقى نگذارد مسجدى را که داراى گنبدى است مگر آنکه آن گنبد را خراب نمايد وراههاى مهم را وسيع نمايد وهر کنگره اى به طرف شارع پيش آمده است خراب نمايد ومزبله ها وناودانهائى که در راه است برطرف سازد ونماند بدعتى مگر آنکه آن را برچيند ونه طريقه ى حقه اى مگر آنکه آن را بر پا دارد وقسطنطنيه وچين وکوههاى ديلم را مسخر کند.

اصل - أين حاصد فروع الغنى والشقاق، أين طامس آثار الربغ والأهواء، أين قاطع حبائل الکذب والافتراء أين مبيد العتاة والمردة، أين مستأصل أهل العناد والتضليل والالحاد.

اعراب - اين ظرف مکان وخبر مقدم، وما بعدها مبتدا مؤخر فى جميع العبارات.

ترجمه: کجا است آن قطع کننده ى شاخه هاى گمراهى ودشمنى کجا است آن زايل کننده ى آثار کج روى وهواهاى نفسانى (کجا است آن قطع کننده ى دامهاى دروغ وبهتان. کجا است آن هلاک کننده ى سرکشان ومتمردان کجا است آن برطرف کننده ى دشمنى وگمراهى وبى دينى

شرح - چون پايه فساد دين غصب خلافت امير المؤمنين (عليه السلام) مى باشد وهر کجروى وفسادى که در عالم پيدا شده ومى شود از آن شاخه مى گيرد وتمام راههاى باطله فروع اين شجره ى خبيثه است، لذا امام زمان چون ظهور نمايد اول بدن فلان وفلان را از قبر بيرون مى آورد وآتش مى زند.

امام زمان بدن ابى بکر وعمر را از قبر بيرون مى آورد

حضرت صادق (عليه السلام) در خبر اسحق بن عمار فرمايد.

اذا قدم القائم عليه السلام وثب أن يکسر الحايط الذى على العبر، فيبعث الله تعالى ريحا شديدة وصواعق ورعودا حتى يقول الناس انما ذا لذا فيتفرق أصحابه عنه حتى لا يبقى معه أحد فيأخذ المعول بيده فيکون أول من يضرب بالمعول ثم يرجع اليه أصحابه اذا رأوه يضرب المعول بيده فيکون ذلک اليوم فضل بعضهم على بعض بقدر سبقهم اليه فيهدمون الحايط ثم يخرجهنا غضين رطبين فيلعنهما ويتبرء منهما ويصلبهما ثم ينزلهما ويحرقهما ثم يذريهما فى الريح.

يعنى چون ظاهر شود امام زمان (عليه السلام) مهيا مى شود که ديوار قبر پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم را خراب کند پس خدا براى امتحان تقدير مى کند که باد سختى مى وزد وصاعقه ها ورعدهائى مى جهد ومردم گويند اين امر براى اين عمل است پس اصحاب او پراکنده شوند واحدى با او نماند، پس آن حضرت کلنگ به دست گيرد وشروع به خرابى ديوار کند، پس اصحاب او نيز بازگرداند وهر کدام آنها سبقت به سوى او گيرند مقام او بالاتر از ديگران است پس ديوار را خراب کنند وبدن آن دو نفر را بيرون آورند در حالى که تر وتازه است واين براى امتحان تابعين آنها است پس آن حضرت لعن بر ايشان کند وبيزارى از ايشان جويد وآنها را به دار آويزد وپس از مدتى فرود آورد وبسوزاند وخاکستر آنها را به باد دهد،

ودر خبر مفضل است. که چون امام زمان (عليه السلام) بر قبر پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم وارد شود گويد اين قبر جد من است. گويند. بلى: گويد اين دو نفر که جنب آن دفن شده اند کيستند. براى چه اينجا دفن شده اند، گويند اينها دو پدر زن رسول خدايند. پس دستور فرمايند مردم اجتماع کنند وتا سه روز که اجتماع مردم زياد شود. بدن آنها را از قبر بيرون مى آورند وبدن آنها تر وتازه است، وهيچ تغييرى در خلقت ورنگ آنها پيدا نشده، پس از مردم گواهى طلبد وهمه شهادت دهند که اينها دو خليفه پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم ابوبکر وعمر مى باشند پس بدنشان را بر شاخه ى خشکى مى آويزد، وآن شاخه تازه شده برگ پيدا مى کند وشاخه هاى آن بلند مى شود. پس تابعين آنها در پيروى آنها برگردند. پس تابعين آنها صدا بلند کنند که تا حال پيروى آنها را مى نموديم با آنکه شرف وکرامتى از آنها نديده بوديم، حال که کرامتى از آنها ظاهر شده وبدن آنها تازه ودرخت به برکت آنها تازه شده وبرگ آورده چگونه دست از پيروى آنها برداريم، بلکه از شما بيزارى مى جوئيم. پس به اشاره آن حضرت باد سياهى وزيده وجميع آنها را هلاک کند. پس بدن آن دو نفر را از درخت به زير مى آورد؛ وبه اذن خدا آنها را زنده مى کند. وتمام ظلمهائى که در هر دوره واقع شده به گردن آنها مى گذارد وبر آنها مى شمارد يک يک از آنها را، از کشته شدن هابيل به دست قابيل وافروختن آتش براى ابراهيم (عليه السلام) ودر چاه انداختن يوسف (عليه السلام) وگرفتارى يونس (عليه السلام) در شکم ماهى وکشته شدن يحيى (عليه السلام) وبردار کشيدن عيسى (عليه السلام) وشکنجه هائى که بر جرجيس ودانيال وسلمان وارد شده وآتش بر در خانه على (عليه السلام) وفاطمه (عليها السلام) زدن وضربات وتازيانه که بر حضرت فاطمه وارد آمده وسقط شدن محسن وزهر دادن امام حسن (عليه السلام) وشهادت امام حسين (عليه السلام) وبرادران وخويشان وياوران او واسيرى اهل وعيال وحرم او: وهر خون ناحقى که ريخته شده وهر امر حرام وفاحشه وزنائى که واقع شده از زمان آدم تا قيام قائم (عليه السلام) همه را برآنها شماره مى کند وبه گردن آنها مى گذارد: واقرار از آنها مى گيريد: پس اشاره مى فرمايد آتشى از زمين خارج شده آنها را با آن درخت مى سوزاند وخاکستر آن ها را باد به دريا مى ريزد،

اصل - أين معز الأولياء ومذل الأعداء، أين جامع الکلمه على التقوى، أين باب الله الذى منه يؤتى، أين وجه الله الذى اليه يتوجه الأولياء، أين السبب المتصل بين الأرض والسماء، أين صاحب يوم الفتح وناشر راية الهدى، أين مؤلف شمل الصلاح والرضا.

الاعراب - اين فى جميع الجمل خبر مقدم ومنصوب على الظرفيه وما بعده مبتدأء مؤخر:

ترجمه - کجاست آن عزيز کننده ى دوستان وخوار کننده ى دشمنان کجاست آن جمع کننده ى کلمه دين را بر تقوى وپرهيزکارى، کجا است آن باب خدائى که از آن، تمام نعمت ها وروزى ها به مردم داده مى شود، کجاست آن آينه خدائى که دوستان به سوى او توجه مى نمايند کجا است آن سبب افاضات خدائى که متصل است بين زمين وآسمان.

کجا است صاحب روز فيروزى وبرافرازنده لواى هدايت، کجا است آن جمع کننده ى امورى که صلاح دين ورضاى خدا در آن است.

اعتقاد به اينکه امام زمان بر همه اديان غالب آيد

وظيفه 24 اعتقاد به آنکه امام زمان (عليه السلام) بر همه ى اديان غالب آيد. اين قطعه دعا 7 جمله است؛ جمله اول (اين معز الاولياء) الخ دلالت دارد بر عزت دوستان وذلت دشمنان در زمان ظهور امام زمان (عليه السلام) واين مطلب واضح است که زمانى که آن حضرت ظاهر شود زمين پر از عدل وداد مى شود، ورياست وعزت براى دوستان وشيعيان. وخوارى ومذلت براى دشمنان ومخالفين خواهد بود. واخبار هم دلالت بر آن دارد، حضرت زين العابدين (عليه السلام) فرمايد زمانى که قائم ما قيام نمايد. خداوند پريشانى را از شيعيان ما بردارد. ودلهاى ايشان را در ديانت مانند پاره ى آهن محکم واستوار نمايد) وبه هر فردى قوت چهل مرد عنايت فرمايد: وحکومت ورياست با ايشان باشد:

وحضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آيه 33 سوره 9 توبه هو الذى أرسل رسول بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين الخ فرمايد که معنى آيه وتأويل آن قسم به خدا ظاهر نشده ونمى شود تا وقتى که قائم ما قيام نمايد. که در آن زمان باقى نماند کافرى ونه مشرکى حتى آنکه اگر زير سنگى پنهان شود، صدا از سنگ برآيد که اى مؤمن کافرى به زير من پنهان شده مرا بشکن واو را به قتل برسان.

وحضرت باقر عليه السلام فرمايد. گويا مى بينم که اصحاب حضرت قائم عليه السلام مشرق تا مغرب زمين را در تصرف دارند. وهيچ حيوانى نيست حتى درندگان وپرندگان مگر آنکه در فرمان ايشان باشد، وبر هر زمين وگياهى عبور نمايند افتخار به مرور ايشان نمايد ومعلى بن خنيس از حضرت صادق عليه السلام سئوال مى کند که آيا سيرت وطريقه امام زمان برخلاف سيرت امير المؤمنين عليه السلام است. فرمود بلى حضرت امير (عليه السلام) از جدال خوددارى مى فرمود زيرا که مى دانست شيعيان او مغلوب دشمنان مى شوند. ولى امام زمان (عليه السلام) از قتل واسارت دشمنان خوددارى نمى نمايد. زيرا که مى داند. شيعيان هميشه بر دشمنان غالب خواهند بود.

وديگر حضرت صادق (عليه السلام) فرمايد شيعيان ما در دولت قائم (عليه السلام) رؤساء وحکم فرمايان روى زمين باشند، وهر يک ايشان را قوت چهل مرد باشد.

جمله 2- اين جامع الکلمة (الخ) دلالت دارد که به حکم امام زمان (عليه السلام) تمام مردم به کلمة واحدة داراى تقوى وديانت مى باشند. وبه نوعى عدل وداد حکمفرما باشد که احدى ظلم وگناه نکند، واخبارى که دلالت بر اين امر دارد بعضى از آنها گذشت.

جمله 3- أين باب الله الخ، دلالت دارد که امام زمان (عليه السلام) باب خدائى است ودر اين معنى دو احتمال مى رود.

اول آنکه امام (عليه السلام) راهنماى به سوى خدا وباب علم دين وهدايت است. ومردم از علم وراهنمائى امام بايستى راه حقيقت وراستى را بيابند. که طريق قويم وراه مستقيم همين است. وهر که از پيروى امام سر باز زد، گرفتار کجروى شده قدم در راه هلاکت ابدى نهاد.

دوم آنچه به مردم مى رسد از نعمت ها وروزى ها وفيروزى ها وقضاء حاجات ورفع شدائد ودفع مکاره تماما به واسطه ى امام است. پس مردم هرچه بخواهند بايستى به وسيله ى امام از خدا بخواهند تا به مقصود نائل شوند.

جمله 4 اين وجه الله الخ دلالت دارد بر آنکه امام آينه ى خداشناسى وتوحيد وصفات است. (عمان سامانى)

چه خواست آنکه جمال جميل بنمايد   على شد آينه خير الکلام قل ودل

پس هر که توجه به سوى امام کند واو را دوست دارد، توجه به سوى خدا نموده واو را دوست داشته است: واخبار مستفيضه ومضامين زيارت جامعه دلالت براين مطلب دارد.

ويا مراد آن است که وقتى که امام زمان (عليه السلام) ظهور نمايد. دوستان مخصوصى دارد که از اطراف متوجه به سوى او مى شوند.

اصحاب امام زمان سيصد وسيزده نفرند ومعنى قطب واوتاد وابدال

که در چند خبر دلالت دارد که عده ى اصحاب آن حضرت سيصد وسيزده نفر ودر بعضى از اخبار سيصد وکسرى مى باشد، مانند آنکه اصحاب پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم هم در جنگ بدر سيصد وسيزده نفر بودند، که در خبر مفضل حضرت صادق (عليه السلام) فرمايد که حضرت قائم (عليه السلام) بر منبر کوفه قرار گيرد وسيصد وسيزده نفر اصحاب او گرداگرد او باشند.

وديگر فرمايد در مکه بر منبر برآيد واول کسى که با او بيعت کند جبرئيل است پس سيصد وکسرى با او بيعت کنند ودر مکه اقامت کند تا عده اصحاب او به ده هزار مى رسد. پس به مدينه کوچ دهد.

ودر بعضى از اخبار، بلاد ايشان بلکه نام ايشان را هم معين نموده است وحضرت باقر عليه السلام فرمود که بين رکن ومقام سيصد وکسرى به عده ى اصحاب بدر با او بيعت کنند، که در ميان آنها است نجباء از اهل مصر، وابدال از اهل شام واخيار از اهل عراق.

ودر نجم الثاقب از کفعمى نقل نمايد در شرح اين جمله از دعاء ام داود. اللهم صل على الابدال والاوتاد والسياح والعباد که زمين خالى از قطب وچهار اوتاد وچهل ابدال وهفتاد تن از نجباء وسيصد وشصت صالح نيست پس قطب مهدى عليه السلام است واوتاد کمتر از چهار نمى شوند زيرا دنيا مانند خيمه است ومهدى عليه السلام عمود آن وآن چهار اوتاد طنابهاى اويند وگاه مى شود که اوتاد بيشتر از چهار وابدال بيشتر از چهل ونجباء بيشتر از هفتاد وصلحاء بيشتر از سيصد وشصت مى شوند، تا آنکه مى فرمايد که هرگاه يکى از اوتاد چهارگانه کم شود، يکى از ابدال به جاى او برقرار مى گردد، واگر يکى از ابدال کم شود از نجبا به جاى او آيد، واگر يکى از نجباء کم گردد يکى از صلحاء به جاى او برقرار مى شود، واگر از صلحاء يکى کم شود از سائر مردم يکى به جاى او آيد.

جمله 5 اين السبب المتصل الخ مراد از سبب همان باب است که در جمله 3 گذشت ومراد از سماء طرف بالا ومراد از ارض مردم است يعنى امام زمان عليه السلام سبب وواسطه است براى رسيدن فيوضات عالم بالا به مردم وسبب به معنى رشته هم آمده است، ومراد آن است که امام مانند رشته ورابطه ى ميان خالق وخلق است ودر خبر است در مجمع البحرين أبى الله أن يجرى الاشياء الا بأسباب، فجعل لکل شيىء سببا وجعل لکل سبب شرحا وجعل لکل شرح علما. وجعل لکل علم بابا ناطقا.

يعنى خداوند اباء دارد از اجراء وتقدير چيزها مگر به اسبابى، پس مقرر کرده براى هر چيزى سببى وبراى هر سببى شرحى وبراى هر شرحى علمى وبراى هر علمى باب ناطق گويائى،

وتفسير شده است چيز به دخول بهشت؛ وسبب آن طاعت وبندگى است وشرح آن شريعت واحکام است: ومراد از علم پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم ومراد از باب ناطق ائمه ى هدى هستند.

جمله ى 6 اين صاحب يوم الفتح الخ کلمه صاحب اسم امام زمان (عليه السلام) است وولى در اينجا به معنى وصفى است وروز فتح همان روز ظهور است. که هر طرف روى آورد فاتح شود ولواء هدايت را برافرازد تا عالم را مانند گلستان سازد،

حضرت باقر (عليه السلام) فرمايد که خدا وقت فتح مؤمنين را به تأخير نياندازد وآن در ابتداء زمانى بود که جبرئيل رايت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را براى جنگ بدر آورد وموجب فتح گرديد؛ وقسم به خدا آن رايت از پنبه وکتان وابريشم نبود بلکه از ورق وبرگ درختهاى بهشت بود پس آن را پيچيد وبه دست على (عليه السلام) داد تا آنکه آن حضرت در جنگ بصره برافراخت وفتح نمود، پس آن را پيچيد وآن نزد ما اهل بيتست. وديگر کسى آن را نمى افروزد مگر قائم ما (عليه السلام) که چون ظهور کند آن رايت را برافروزد پس نيست احدى از مشرق تا مغرب مگر آنکه تابع آن شوند. ورعب آن حضرت در مردم به مقدار يک ماه از پيش ويمين ويسار تأثير مى کند.

رايت فتح به دست امام زمان است واينکه سه لواء برافرازد

وحضرت صادق (عليه السلام) فرمايد چون امام زمان (عليه السلام) به کوفه آيد سه لواء برافروزد يک لواء براى فتح قسطنطنيه: ويک لواء براى فتح چين ويک لواء براى فتح کوهستان ديلم؛ وآن سه موضع را به تصرف درآورد

وجمله 7 اين مؤلف شمل الصلاح الخ دلالت دارد که پراکندگى هائى را که در امر دين وصلاح ورضايت مؤمنين فراهم شده برطرف فرمايد زيد جهنى از حضرت امام حسن (عليه السلام) روايت کند که در آخر الزمان که مردم گرفتار جهالت وسختى شوند، خداوند مردى را برانگيزد وبه فرشتگان يارى او کند وياوران او را حفظ نمايد واو را بر تمام زمين غالب سازد؛ وتمام مردم به رغبت يا کراهت تابع او شوند وزمين را پر از عدل ونور نمايد وطول وعرض بلاد همه متابعت او کنند وباقى نماند کافرى مگر آنکه ايمان آورد: ونه بد عملى مگر آنکه صالح شود ودرندگان با هم رام شوند، واز زمين نباتات فراوان برويد. واز آسمان برکات فرود آيد. وگنج هاى زمين بر او ظاهر شود، وتا چهل سال مالک مشرق تا مغرب گردد. پس خوشا حال آنانکه زمان او را دريابند ودر خبر است که حضرت صادق عليه السلام از ابو حنيفه از معنى اين آيه سئوال کرد که در آيه 17 سوره 34 سبأ فرمايد (سيروا فيها ليالى وأياما آمنين) يعنى سير کنيد در مابين مکه ومدينه در شبها وروزها با حالت ايمنى فرمود اين چه مکانى است که مردم در آن ايمن مى باشند. جواب داد که گمان مى کنم که مابين مکه ومدينه است حضرت رو به اصحاب کرده فرمود آيا چنين نيست که بسيارى از اموال مردم را در آنجا راهزنان بردند وبسيارى در آنجا کشته شدند. ابو حنيفه ساکت ماند.

اشکال حضرت صادق به ابو حنيفه در آيه ايمنى در مکه

پس نسبت به آيه 91 در سوره 3 آل عمران ومن دخله کان آمنا، يعنى هر که داخل حرم باشد ايمن است، فرمود اين مکان که خدا فرمايد هر که در آن داخل شود ايمن باشد (کجا است) ابوحنيفه جواب داد خانه مکه است؛ حضرت فرمود آيا ندانى که حجاج بن يوسف با منجنيق عبد الله زبير را در آن به قتل رسانيد؛ پس ابوحنيفه خجل ماند واز مجلس خارج شد، پس ابوبکر خضرمى از معناى اين دو آيه سئوال کرد، فرمود مراد از آيه ى اول آن است که مردمانى که با قائم ما عليه السلام مى باشند ايمن هستند، ومراد از آيه ى دوم آن است که هر که بيعت با او کرد وداخل در اصحاب او گرديد ايمن است.

اصل - أين الطالب بذحول الأنبياء وأبناء الانبياء أين الطالب (المطالب) بدم المقتول بکربلاء

اعراب - ترکيب الجمل کما ذکر فى الجمل السابقه والذحول بالذال المعجمه والحاء المهمله بمعنى طلب الدم، والانبياء من صيغ المؤنث بالالف الممدوده ولاجل الالف واللام دخلها الکسرة

ترجمه - کجا است طلب کننده ى خون پيغمبران وپسران پيغمبران کجا است طلب کننده خون کشته شده در زمين کربلا.

اعتقاد به اينکه امام زمان خونخواهى انبياء واولياء را مى کند

وظيفه 25 - اعتقاد به اينکه امام زمان (عليه السلام) خونخواهى انبياء وفرزندان ايشان وائمه (عليهم السلام) را مى نمايد ومراد به خون خواهى نمودن آن حضرت از خون انبياء وفرزندانشان يا آن است که قتله ى ايشان زنده مى شوند، وايشان را قصاص مى کند ويا آنکه فرزندان آنها را به قتل مى رساند براى آنکه راضى به فعل پدران خود بوده وافتخار مى نمودند.

حضرت باقر (عليه السلام) فرمايد چون قائم ما (عليه السلام) قيام نمايد، حميراء به دنيا برمى گردد. وامام زمان عليه السلام حد قذف بر او جارى مى کند. ونيز انتقام خون فرزند سقط شده ى فاطمه عليه السلام را مى کشد. راوى پرسيد مراد از قذف چيست، فرمود مراد نسبتى است که به ماريه مادر ابراهيم کنيز پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم داد که ابراهيم را نسبت به جريج قبطى داد؛ راوى پرسيد چرا خداوند به تأخير افکند، فرمود براى آنکه خدا پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم را به رحمت مبعوث فرمود، وحضرت قائم (عليه السلام) را به نقمت يعنى غضب. ودر خبر است که پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود چون به معراج رفتم خطاب رسيد به طرف راست نظر کن. چون نظر کردم ديدم على وحسن وحسين وعلى بن حسين ومحمد بن على وجعفر بن محمد وموسى بن جعفر وعلى بن موسى ومحمد بن على، وعلى بن محمد وحسن بن على ومهدى عليهم الصلوة والسلام را که نماز مى گذارند خطاب شد اين دوازده نفر حجت هاى منند بر مردم. واين مهدى انتقام کشنده از دشمنان دين است. ودر تفسير آيه 39 سوره 42 شورى (ولمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما عليهم من سبيل) يعنى کسانى که يارى جويند پس از مظلوم شدن، بر ايشان گناهى نيست از تفسير قمى ره از حضرت باقر (عليه السلام) نقل شده که چون قائم ما عليه السلام با اصحاب خود قيام فرمايد از بنى اميه وکذابين وناصبيان انتقام کشد.

وهروى از حضرت رضا (عليه السلام) سئوال مى کند که خبرى از حضرت صادق (عليه السلام) رسيده که چون امام زمان (عليه السلام) قيام نمايد، فرزندان کشندگان حسين (عليه السلام) را به عمل پدرانشان به قتل مى رساند. حضرت رضا (عليه السلام) فرمود بلى چنين است. پرسيد که خداوند مى فرمايد آيه 164 سوره 6 انعام (ولا تزر وازرة وزر اخرى) فرمود خدا درست فرموده ليکن اين فرزندان راضى به عمل پدران خود مى باشند. وبه آن افتخار مى کنند وهر که راضى به کارى باشد مثل آن است که خود کرده باشد واگر مردى در مشرق باشد وکسى را در مغرب بکشند واو راضى به آن باشد شريک در قتل او باشد.

ودر ذيل تفسير آيه 35 سوره 17 بنى اسرائيل (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل انه کان منصورا) يعنى کسى که از روى ظلم کشته شد. پس قرار داديم سلطنتى براى ولى او. پس نبايد در قتل اسراف نمايد. به درستى که او يارى شده است، حضرت صادق (عليه السلام) فرمايد مراد از ولى دم امام زمان عليه السلام است که از خون جد من حسين خونخواهى نمايد. پس فرمود اگر مردم روى زمين را بکشد اسراف نکرده است: پس فرمود فرزندان قتله ى حسين را نيز به قتل مى رساند.