تاريخ عصر غيبت

مؤ لفان : پورسيد آقايى ، جبارى ، عاشورى ، حكيم

- ۶ -


2 - جو خفقان عباسى و لزوم حفظ شيعيان و مكتب توسط امام عليه السلام  
توجه به اين حقيقت در اينجا لازم است كه حتى در شرايط عادى و در صورت فقدان جو خفقان و فشار دشمنان نيز، امكان ارتباط تمامى شيعيان در دورترين نقاط جهان اسلام با امامان شيعه عليهم السلام فراهم نبود؛ چرا كه با توجه به وسايل ارتباطى آن عصر، و فراوانى پيروان ، امكان سفر از مناطقى ؛ همچون ((ايران )) ، ((عراق ))و حتى ((حجاز))به ((مدينه ))براى همه فراهم نبود، چه رسد به اين كه جو خفقان و رعب و وحشت از سوى عباسيان عليه ائمه عليهم السلام و شيعيان نيز در ميان باشد و جاسوس ها و ماموران حكومتى به طور دائم فعاليت ها و رفت و آمدهاى امامان و شيعيان را تحت كنترل خود داشته باشند.
در چنين وضعيتى ، ايجاد ((سازمان وكالت ))براى كاهش ارتباط مستقيم شيعه و ائمه عليهم السلام و قرار دادن واسطه يا وسائطى بين دو طرف ، براى حفظ آنان و بالاتر از آن ، حفظ مكتب ، لازم و گريزناپذير است . و لذا هرگز ((سازمان وكالت ))را از آغاز تاءسيس تا پايان عصر غيبت صغرى ، داراى فعاليت آشكار و بى پرده نمى يابيم ، چرا كه اين سازمان نزد ((حكام عباسى ))وظيفه اى فراتر از جمع آورى وجوه شرعى و زكوات و نذورات و غير آنها داشت . از اين رو، هر چند وجود جو خفقان را نمى توان علت اصلى تشكيل سازمان دانست ، ولى به طور قطع ، وجود چنين جوى مى تواند علت تشديد فعاليت اين سازمان و گسترش و توسعه آن باشد. لذا، در عصر امام كاظم عليه السلام و در عصر امام هادى عليه السلام مواجه با اوج فعاليت اين سازمان هستيم .
3 - آماده سازى شيعه براى ورود به عصر غيبت  
بى شك ، يكى از علل روى آورى ائمه عليهم السلام به اين سازمان ، آماده سازى شيعه براى پذيرش وضعيت جديد در عصر غيبت بوده است . عصرى كه در آن ، شيعه جز از طريق سفرا و وكلا، امكان ارتباط با امام خويش را نداشت . با توجه به همين حقيقت بود كه هرچه شيعه به عصر غيبت نزديكتر مى شد، راه ارتباط مستقيم او با امام عليه السلام نيز محدودتر مى گشت و ((سازمان وكالت ))نيز تقويت مى شد تا آنجا كه در عصر دو امام هادى و عسكرى عليهم السلام بيشتر امور شيعيان با اين دو امام بزرگوار از راه مكاتبه و از طريق وكلا و نمايندگان صورت مى گرفت . از اين رو، مى توان گفت : دست كم در عصر دو امام عسكرى عليه السلام تقويت ((سازمان وكالت ))به خاطر زمينه سازى ورود شيعه به ((عصر غيبت )) بوده است .
4 - رفع بلاتكليفى از شيعه در ايام حبس امامان عليهم السلام و در عصر غيبت
وقتى به عصر ((غيبت صغرى ))مى رسيم با توجه به اختفاى كامل امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و غيبت او از انظار، ضرورت وجود اين سازمان بيشتر رخ مى نمايد، چرا كه تنها راه ارتباطى شيعه با امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، سفرا و وكلا بودند. در اين عصر، وكلا و سفراى خاص و عام امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به عنوان تنها مرجع براى شيعه در مشكلات سياسى ، فكرى ، اجتماعى ، اقتصادى و دينى بودند. همين طور در عصر بعضى از ائمه عليهم السلام ؛ مثل امام كاظم عليه السلام يا دو امام عسكرى عليهم السلام - كه شيعه دسترسى كمترى به آنان داشت - وكلا مرجع مطمئنى براى شيعيان بودند.
ج - بررسى محدوده زمانى و جغرافيايى فعاليت سازمان وكالت  
همانگونه كه گذشت ، ((سازمان وكالت ))به معناى مجموعه فعاليت هاى هماهنگ و برنامه ريزى شده ، با رهبرى واحد است ، نه وكالت هاى جزئى ، فردى و شخصى .
بنابراين ، گرچه مساءله وكالت و وجود وكيل يا وكلا براى معصومين عليهم السلام سابقه اى ديرين داشته است و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، امام على عليه السلام و ديگر ائمه هدى عليهم السلام تا عصر امام صادق عليه السلام ، هر يك داراى نمايندگانى بوده اند كه به منظور انجام امور خاصى تعيين مى شدند، ولى واقع مطلب آن است كه نصوص تاريخى و قرائن موجود در زمينه هاى حاكم بر عصر ائمه عليهم السلام تا عصر امام صادق عليه السلام ، به هيچ وجه ، مؤ يد وجود ((سازمان وكالت ))در اين دوره ها نمى باشد.
اما اين كه شروع به كار اين سازمان از عصر امام صادق عليه السلام است يا از عصر امام كاظم عليه السلام ، بين محققان در اين زمينه اتفاق نظر ديده نمى شود. برخى معتقدند: آغاز به كار اين سازمان با برنامه اى نسبتا گسترده ، مربوط به عصر امام كاظم عليه السلام است و لذا، حتى وجود وكلايى براى امام صادق عليه السلام (به معنى اصطلاحى آن در بحث حاضر) را منكرند؛ به عنوان مثال : ((عبدالرحمن بن الحجاح ))كه در ((الغيبة ))از ((شيخ طوسى ))جزء وكلاى مورد ستايش امام صادق عليه السلام نام برده شده را جزء وكلاى امام كاظم عليه السلام دانسته اند، (436) و يا ((معلى بن خنيس )) را كه به جرم وكالت براى امام صادق عليه السلام به شهادت رسيد، تنها به عنوان وكيل مالى حضرت قلمداد كرده اند.(437)
از سوى ديگر، برخى از محققان تاءكيد بر آن دارند كه اولين امامى كه اقدام به تشكيل ((سازمان وكالت ))نمود، امام صادق عليه السلام بوده است . گرچه منكر آن نيستند كه توسعه و گسترش فعاليت اين سازمان مربوط به دوره هاى بعد، به خصوص عصر امام كاظم عليه السلام بوده است .(438)
به نظر مى رسد با توجه به نصوص و شواهد موجود بتوان با نظر دوم موافقت نمود؛ چرا كه در منابع ما به نام وكلايى براى امام صادق عليه السلام تصريح شده است ؛ وكلايى نظير ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، ((معلى بن خنيس )) ، ((نصربن قابوس لخمى ))و غير آنها(439) . از سوى ديگر، نگاهى به وضعيت سياسى آن عصر مؤ يد اين معنا است كه امام صادق عليه السلام زمينه هاى لازم براى تشكيل چنين سازمانى را داشته است ؛ چرا كه آن عصر حضرت از نظر فشارهاى سياسى ، دشوارتر از عصر امام كاظم عليه السلام نبود، و ما در عصر امام كاظم ((سازمان وكالت ))را داراى فعاليتى در سطح گسترده مى يابيم . شيعيان نيز هر چند ممكن است در عصر امام كاظم عليه السلام روبه فزونى نهاده باشند، ولى طبيعتا نمى تواند تعدادشان تفاوت زيادى با عصر امام صادق عليه السلام داشته باشد. مجموعه امور اجتماعى نيز ما را بر آن رهنمون مى سازد كه امام صادق عليه السلام اقدام به چنين كارى كرده باشد تا از سويى ، وجوه مالى كه عناوين مختلفى ؛ مانند زكوات ، نذورات ، هدايا و اوقاف داشت ، توسط وكلا جمع آورى شوند و از سوى ديگر، كسانى وجود داشته باشند كه در صورت فقدان دسترسى به امام عليه السلام نيازهاى دينى ، فكرى ، سياسى و... شيعه را از آن طريق مرتفع سازد. همچنين برخى نصوص روايى - تاريخى ، گواه بر ارتباط مالى امام عليه السلام با شيعيان در دورترين نقاط است . به عنوان نمونه ، مى توان به توطئه ((منصور عباسى ))در فرستادن يك جاسوس به عنوان يكى از شيعيان ((خراسان ))به نزد امام صادق عليه السلام و برخى سران ((علويين ))اشاره كرد تا به ظاهر با دادن وجوه شرعى ، و اخذ رسيد، مستمسكى را براى اقدامات ((منصور)) ، برضد امام عليه السلام و ((علويان ))فراهم كند.(440)
پس مى توان نقطه آغازين فعاليت ((سازمان وكالت ))را عصر امام صادق عليه السلام دانست . اين سازمان به طور مستمر با افت و خيزهايى به فعاليت خود ادامه داد؛ به اين معنا كه كار آن ، در عصر هيچ يك از ائمه بعدى عليه السلام به تعطيل كشيده نشد. و عصر ((غيبت صغرى ))يكى از حساسترين و مهم ترين دوران فعاليت اين سازمان بود؛ چرا كه با غيبت امام معصوم عليه السلام تنها پناهگاه و مرجع شيعيان ، وكلا و نواب آن حضرت بودند. بنابراين ، ((سازمان وكالت ))با قدرت ، و در مقياس وسيع به كار خود ادامه داد.
اين فعاليت تا سال (329 ه -) كه مقارن با تاريخ وفات چهارمين سفير و نايب حضرت حجت عليه السلام است ، ادامه داشت . در اين سال با شروع دوران ((غيبت كبرى ))و قطع ارتباط حضرت با شيعيان ، به واسطه ((سفرا)) و ((ابواب )) ، كار ((سازمان وكالت ))به يك معنا به اتمام رسيد؛ چرا كه اين سازمان تا اين زمان متشكل از كسانى بود كه به طور مستقيم توسط خود امام معصوم عليه السلام به عنوان وكيل امام عليه السلام انتخاب مى شدند، ولى با شروع عصر ((غيبت كبرى ))وظايف وكلا بر دوش فقهاى ((جامع شرايط)) سپرده شد، و چنين نبود كه فقهاى خاصى توسط امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به عنوان وكيل يا وكلاى آن حضرت تعيين شوند. لذا اگر چه وكالت امام عليه السلام به معناى عام ، براى فقها در عصر غيبت وجود دارد، ولى تحت مباحث مربوط به ((سازمان وكالت )) نمى گنجد. پس مى توان از نظر زمانى ، محدوده فعاليت اين سازمان را از عصر امام صادق عليه السلام تا پايان عصر ((غيبت صغرى ))دانست .
درباره محدوده جغرافيائى فعاليت اين سازمان بايستى اذعان داشت كه ، با توجه به حضور شيعيان در دوران فعاليت اين سازمان در دورترين نقاط جهان اسلام مانند؛ ((خراسان بزرگ )) ، ((مناطق جبال ))تا ((همدان ))، و از ((اهواز))تا ((بصره )) ، ((كوفه )) ، ((بغداد)) ، ((سامرا))، ((مدائن )) ، ((قراى سواد))و از ((مدينه ))تا ((يمن )) ، ((مصر))و احتمالا ((مغرب )) ، طبيعى به نظر مى رسد كه اين سازمان محدوده فعاليت خود را به تمامى اين مناطق گسترده باشند؛ چرا كه هرچه مناطق شيعه نشين از دسترس مركز استقرار رهبرى و امامت دورتر بودند، امكان دسترسى و ملاقات با امام كمتر، و ضرورت وجود نماينده يا وكيلى از جانب امام عليه السلام در آن مناطق ، بيشتر خودنمايى مى كرد. بنابراين ، با قطع نظر از شواهد تاريخى نيز، بايستى انتظار داشته باشيم كه اين سازمان ، فعاليت خود را به پهناى مناطق شيعه نشين و مراكز تجمع شيعيان ، گسترده باشد. وقتى به نصوص تاريخى مربوط نيز بر مى خوريم گزارش هاى مؤ يد اين حدس را مشاهده مى كنيم ؛ چرا كه در ناحيه خود به فعاليت مشغول بوده اند. اكنون با توجه به شواهد موجود، به ذكر اين نواحى و برخى از وكلاى فعال در آن ها، مى پردازيم :
1 - حجاز 
مدينه  
با توجه به اين كه مركز اصلى سكونت امامان شيعه عليهم السلام ، مدينة النبى صلى الله عليه و آله بوده است و اين بزرگواران جز از سر ناچارى و يا به اجبار، از اين شهر به جاى ديگر منتقل نمى شدند، بايد ريشه هاى تشكيل ((سازمان وكالت ))را در آنجا نمود. ((معلى بن خنيس ))و ((نصر بن قابوس )) ، وكلاى امام صادق عليه السلام ، در ((مدينه ))و اطراف آن بوده اند. ((معلى بن خنيس ))به همين جرم توسط))داودبن على )) ، رئيس شرطه حكومت عباسى ، دستگير و به شهادت رسيد. به گفته ((ابن طاووس )) ، او از بهترين و مشهورترين وكلاى امام صادق عليه السلام بوده است كه اموال فراوانى توسط شيعيان به وى تحويل داده مى شد.(441)
((نصر بن قابوس ))نيز بنا به نقل ((شيخ طوسى )) ، حدود 20 سال وكيل امام صادق عليه السلام بود، در حالى كه وكالتش بر كسى (جز خواص ) معلوم نبود.(442)
در عصر امام كاظم عليه السلام ، ((يونس بن يعقوب ))(443) و ((مفضل بن عمر جعفى ))را مى توان به عنوان وكلاى آن حضرت در ((مدينه )) يادآور شد. ((مفضل بن عمر))نقش وكيل ارشد را داشت . و بنا به امر حضرت ، ساير وكلا ماءمور به مراجعه نزد او بودند. از وى به عنوان باب امم كاظم عليه السلام نيز ياد شده است .(444)
در عصر امام رضا عليه السلام ((هشام بن ابراهيم عباسى همدانى راشدى ))وكيل ارشد حضرت در ((مدينه ))بوده است .(445)
در عصر ((غيبت صغرى ))نيز ((ابوعلى محمد بن احمد بن حماد مروزى محمودى ))به عنوان وكيل ((ناحيه مقدسه )) ، مشغول به كار بوده است .(446)
مكه  
((مكه ))نيز از مناطق تحت پوشش ((سازمان وكالت ))بوده است . ((على بن جعفر همانى ))وكيل برجسته امام هادى عليه السلام ، پس از آزادى از حبس ((متوكل )) ، راه مكه را در پيش گرفت و مقيم آنجا شد،(447) و طبيعى است كه فعاليتهاى وكالت را در آنجا ادامه داده باشد. در ابتداى عصر ((غيبت صغرى ))نيز، يكى از وكلاى ((مصر)) ، به ((مكه )) آمد و ضمن ملاقات با وكلاى حاضر در آنجا، شخصى را به ((سامرا)) فرستاد تا از اوضاع آنجا خبر بياورد.(448) در ايام حج نيز ((مكه )) ، محل ملاقات وكلاى نواحى مختلف با يكديگر، در پوشش و قالب اعمال حج بود.
يمن  
طبق شواهدى ، ((يمن ))نيز محل استقرار شيعيان ، و مرتبط با ((سازمان وكالت ))بود. احتمال وكالت ((حسن بن فضل يمانى ))و برخى ديگر در اين ناحيه مى رود.(449) علاوه بر اين ، گاهى اهالى ((يمن ))با سفر به محل استقرار رهبرى ((سازمان وكالت )) ، مستقيما اموال و وجوه شرعى خود را به امامان شيعه عليهم السلام يا ((وكيل الوكلاى ))آنان تقديم مى داشتند. به عنوان نمونه ، مى توان به جريان ملاقات گروهى از اهالى يمن با امام عسكرى عليه السلام اشاره كرد كه حضرت در اين ملاقات ، ((عثمان بن سعيد عمرى ))را به آنان معرفى و تاءكيد فرمود كه اموال را به وى تحويل دهند و از آن پس با او در ارتباط باشند. (450)
2 - عراق  
كوفه  
((كوفه ))به عنوان يكى از مهمترين مناطق شيعه نشين ، همواره ميزبان وكلاى ائمه عليهم السلام بوده است . و وكلايى نظير ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، ((على بن يقطين )) ، ((على بن ابى حمزه بطائنى )) ، ((حيان سراج )) ، ((زياد قندى )) ، ((ايوب بن نوح ))و ((عاصمى ))در طول دوران حيات ائمه عليهم السلام در اين منطقه ايفاى نقش مى نمودند.(451)
بغداد  
((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، تا عصر امام جواد عليه السلام در اين منطقه فعاليت داشته است . (452) در عصر امام هادى عليه السلام ، ابتدا ((على بن الحسين بن عبد ربه ))و پس از او ((اءبوعلى بن راشد)) ، وكلاى ارشد ايشان در ((بغداد)) ، ((مداين ))و ((قراى سواد))بودند.(453)
در عصر امام عسكرى عليه السلام ، ((عروة بن يحيى ))معروف به ((دهقان )) ، به عنوان وكيل ارشد آن حضرت در ((بغداد))مشغول به كار بوده است ، ولى بعدها راه خيانت در پيش گرفت . (454)
((بغداد))در طول دوران غيبت صغرى ، به عنوان مركز اقامت ((نواب اربعه )) ، همواره محل رفت و آمد و سكونت شيعه و فعاليت وكلاى ((ناحيه مقدسه ))بود. اولين سفير آن ناحيه ، به امر امام عليه السلام محل فعاليت خود را به ((بغداد))منتقل كرد. او در آنجا همراه 3 تن از دستيارانش به نام هاى ((محمد قطان )) ، ((حاجز بن يزيد))و ((احمد بن اسحاق )) ، امور سازمان را اداره مى كرد. پس از وى ، فرزندش ((محمد بن عثمان ))نيز، ((بغداد))را به مركز رهبرى سازمان تبديل كرد و به همراه 10 تن دستيار در ((بغداد)) ، فعاليت وكلاى نواحى را كنترل و هدايت مى كرد. ((حسين بن نوح )) ، يكى از اين دستياران بود كه به امر امام عصر عليه السلام پس از سفير دوم به رهبرى سازمان منصوب شد. او نيز در ((بغداد))فعاليتهاى مخفى سازمان را ادامه داد. پس از وى سفير چهارم نيز در آن شهر ادامه فعاليت داد.(455)
سامرا  
در عصر دو امام عسكرى عليه السلام ، ((سامرا))به محل سكونت ، و از سويى به محل كنترل فعاليت هاى سازمان توسط اين دو امام بزرگوار عليه السلام تبديل شد. ((فارس بن حاتم قزوينى ))كه بعدها راه خيانت در پيش گرفت ، و همين طور ((على بن جعفر همانى ))از وكلاى امام هادى عليه السلام در اين شهر بوده اند. ((فارس بن حاتم )) ، كه مدتى در ((سامرا))مى زيسته ، اهالى ((جبال ))(قسمتهاى مركزى ايران تا همدان )، اموال و وجوه شرعى را به واسطه او به امام مى رساندند. وى سپس با ((على بن جعفر همانى )) ، ديگر وكيل امام عليه السلام درگير شد و راه انحراف را در پيش گرفت و لذا مورد طرد و لعن امام هادى عليه السلام قرار گرفت .(456)
((سامرا))تا اوايل عصر ((غيبت صغرى ))نقش خود را به عنوان محل فعاليت دو امام هادى و عسكرى عليه السلام حفظ نمود، ولى وجود علل و اسبابى موجب شد محل فعاليت ((نواب اربعه ))از ((سامرا))به ((بغداد))منتقل شود، گرچه در بخشى از عصر ((غيبت صغرى )) ، كه امام عصر عليه السلام در ((سامرا))مى زيست ، فعاليت هاى سازمان همواره از اين شهر كنترل مى شد.
واسط  
((واسط))نيز از مناطقى است كه وكلاى ائمه عليهم السلام در آنجا حضور داشته اند. وكلايى ؛ مانند: ((حسن بن قيامه ))(457) وكيل امام كاظم عليه السلام ، و ((حسن بن محمد بن قطاة صيدلانى ))وكيل وقف در عصر ((غيبت صغرى )) ، در اين منطقه مشغول فعاليت بوده اند.(458)
بصره  
گرچه ((بصره ))تحت قلمرو وكيل ((اهواز))قرار داشته ، ولى برخى از وكلا طبق شواهدى ، مستقيما براى وكالت ((بصره ))منصوب شده اند. به عنوان نمونه : ((ابوعمرو حذّاء)) ، در ((باب كلتا))در ((بصره )) ، به وكالت منصوب شده است . (459)
3 - ايران  
با توجه به كثرت نواحى شيعه نشين در ((ايران ))و وجود مراكز سنتى تشيع ، چون ((قم )) ، ((سبزوار)) ، ((نيشابور))و ...، ((سازمان وكالت ))در تمامى اين مناطق نيز داراى نماينده بود. اين مناطق طبق نگارش هاى تاريخى و منابع رجالى از اين قرارند:
خراسان بزرگ  
((خراسان )) آن زمان شامل مناطق مختلف شيعه نشين ؛ مانند ((نيشابور)) ، ((بيهق )) ، ((سبزوار)) ، ((بخارا)) ، ((سمرقند)) ، ((هرات ))و نقاط ديگر بود، ولى منابع تاريخى بسيار كم راجع به اسامى وكلاى ائمه عليهم السلام تا عصر دو امام عسكرى عليهم السلام در ((خراسان ))آن عصر سخن گفته اند. بعضى از وكلاى ساكن در ((خراسان بزرگ ))كه در منابع به نامشان تصريح شده است از اين قرارند:
((فضل بن سنان ))كه وكيل حضرت رضا عليه السلام در ((نيشابور)) بوده است . (460) و ((ابراهيم بن عبده ))كه از سوى امام عسكرى عليه السلام به عنوان وكيل ارشد در ((نيشابور)) و ((بيهق )) و ساير ((نواحى مجاور))منصوب شد.(461) همين طور ((ايوب بن ناب ))كه به عنوان وكيل آن حضرت به ((نيشابور))روانه شد.(462)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، ((محمدبن شاذان بن نعيم شاذانى )) وكيل در ((نيشابور))، و ((على بن الحسين بن على الطبرى )) وكيل در ((سمرقند))بوده اند. (463) و ((حسين بن على بن محمد قمى )) معروف به ((ابوعلى بغدادى )) وكيل ((ناحيه مقدسه )) در ((بخارا)) بوده است .(464)
قم و آوه  
با توجه به مركزيت ((قم ))براى شيعيان و سابقه ديرين آن در تشيع ، ((سازمان وكالت ))در اين منطقه از فعاليت چشمگيرى برخوردار بوده است ، و وكلاى ائمه عليهم السلام در اين منطقه ، حلقه اتصال بسيار شايسته اى براى شيعيان ساكن در نواحى ((قم ))و اطراف آن ، با ائمه عليهم السلام بودند. اين وكلا، مطابق آنچه منابع بدان تصريح كرده اند، عبارتند از:
((عبدالعزيز بن المهتدى ))كه وكيل امام رضا عليه السلام در ((قم )) بوده است .(465) ((زكريا بن آدم ))كه به عنوان وكيل مقيم از طرف امام جواد عليه السلام در اين شهر مشغول وكالت بوده و جلالت قدر او و مصاحباتش ‍ با چند تن از ائمه عليهم السلام مشهور است . (466) همين طور ((يحى بن عمران ))كه بنا به نقل ((ابن شهرآشوب ))و بعضى قرائن ، وكيل در ((قم ))بوده است . (467)
((محمد بن احمد بن جعفر القمى العطار))كه وكيل امام عسكرى عليه اسلام در آنجا بوده است . (468) ((احمد بن اسحاق قمى ))كه وكيل امام عسكرى عليه السلام ، و در عصر غيبت صغرى ، وكيل ((ناحيه مقدسه )) در امور اوقاف ((قم ))بوده است . (469) و ((احمد بن حمزة بن اليسع القمى ))همگى از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))اين شهر در عصر ((غيبت صغرى ))و به عنوان باب حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اين منطقه مطرح بوده اند. (470)
((آوه ))نيز از مناطق شيعه نشين نزديك ((قم ))و مرتبط با ((سازمان وكالت ))بوده است . گرچه حضور مستقل وكلا در اين ناحيه معلوم نيست و احتمالا وكلاى ((قم ))ناظر بر اين منطقه نيز بوده اند؛ ولى شواهدى ، گواه بر ارتباط اهالى اين منطقه با دفتر مركزى سازمان در ((سامرا))و ((بغداد))است . (471) رى  
در مورد اين منطقه ، با وجود اهميت آن و كثرت شيعيان ، منابع تاريخى نسبت به اسامى وكلاى ساكن در آن تا عصر ((غيبت صغرى ))خاموشند. در عصر ((غيبت صغرى ))((ابوالحسين ، محمدبن جعفر اسدى )) وكيل ارشد از سوى ((ناحيه مقدسه ))در ((رى ))و فردى والامقام بوده است كه توقيعاتى نيز از طريق او خارج شده است ؛ (472) مطابق روايت ((صدوق )) ، ((بسامى ))از جمله وكلاى ((ناحيه مقدسه ))در ((رى ))در عصر ((غيبت صغرى ))است كه ، موفق به ديدن سيماى دل آراى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) شده است . (473)
قزوين  
قبلا بيان شد كه ((فارس بن حاتم قزوينى )) ، وكيل امام هادى عليه السلام بود. او علاوه بر ((سامرا)) ، احتمالا در ((قزوين ))نيز مدتى فعال بوده است . در متون تاريخى ، از ((ابوجعفر، عبدالله ابى غانم قزوينى ))به عنوان ((باب المهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در ((قزوين )) ياد شده است و از جانب ((ناحيه مقدسه ))به نام او، توقيع صادر شده است .(474)
همدان  
((همدان ))از مناطق مهم شيعه نشين ((ايران ))بوده و طبعا وكلاى ائمه عليهم السلام در اين ناحيه نيز حضور داشته اند. خاندان ((ابراهيم بن محمد همدانى ))از وكلاى معروف اين منطقه ، از عصر امام رضا عليه السلام تا عصر امام عصر عليه السلام بوده اند. خود او از وكلاى چيره دست امام جواد عليه السلام در ((همدان ))بوده و بر فعاليت وكلاى بعضى مناطق ديگر نيز نظارت داشته است . بنا به نقل ((نجاشى )) ، در عصر نواده وى ، ((قاسم بن محمد بن على بن ابراهيم بن محمد)) ، كه وكيل ((ناحيه ))در ((همدان ))بوده ، ((ابوعلى ، بسطام بن على ))و ((عزيز بن زهير))نيز در اين ناحيه به وكالت مشغول بودند، و همگى مامور به مراجعه نزديك وكيل ارشد به نام ((حسن بن هارون ))بوده اند. قبل از او نيز، پدرش ((هارون بن عمران ))به عنوان وكيل ارشد در اين ناحيه فعال بوده است . (475)
در عصر امام حسن عسكرى عليه السلام و عصر غيبت ، ((محمد بن صالح ))و پدرش ، به عنوان وكيل در اين ناحيه مشغول فعاليت بوده اند. (476)
آذربايجان  
((قاسم بن العلاء)) ، وكيل برجسته امام عصر عليه السلام در منطقه آذربايجان بوده و برخى از توقيعات به واسطه او به شيعيان رسيده است . وى تا عصر ((ابن روح ))در اين ناحيه ادامه فعاليت داده است ،(477) و پس از رحلت او، وكالت به پسرش منتقل گرديده است . (478)
قرميسين  
از ((احمد بن الحسن المادرائى ))به عنوان وكيل ناحيه مقدسه در اين منطقه نام برده شده است . (479)
اهواز  
از تعدادى از شيعيان ائمه عليهم السلام به عنوان وكلاى آن بزرگواران در منطقه ((اهواز))نام برده شده است ؛ مانند: ((عبدالله بن جندب )) وكيل ارشد امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام در اهواز، (480) و ((على بن مهزيار اهوازى ))كه از سوى (امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم السلام ) به عنوان وكيل ارشد در اين منطقه منصوب شد. (481) ((ابراهيم بن مهزيار))ديگر وكيل اين منطقه و شخصى جليل القدر بوده است . او از عصر امام هادى عليه السلام تا عصر غيبت صغرى به كار وكالت در ((اهواز))مشغول بود. پس از او فرزندش ((محمد بن ابراهيم ))در عصر غيبت صغرى عهده دار مقام پدر شد.(482)
سيستان - بست  
به گفته برخى محققان ، ((سازمان وكالت ))در اين منطقه نيز فعاليت داشته است ؛ چرا كه اين منطقه نيز جزء مناطق شيعه نشين بوده است و شواهدى گواه بر ارتباط مالى شيعيان اين مناطق با ائمه عليهم السلام مى باشد. (483)
4 - مصر 
آن گونه كه از بعضى منابع بر مى آيد، ((مصر))نيز به لحاظ وجود شيعيانى در اين منطقه ، تحت قلمرو فعاليت ((سازمان وكالت ))بوده است . از ((عثمان بن عيسى رواسى )) ، كه بعد از شهادت امام كاظم عليه السلام ، جزء سران ((واقفية ))شده ، به عنوان وكيل آن حضرت در ((مصر))نام برده اند.(484) همين طور ((شفيع خادم )) ، وكيل امام عسكرى عليه السلام در ((مصر))بوده است .(485)
بدين ترتيب ، با بحث گذرايى كه پيرامون محدوده جغرافيايى فعاليت ((سازمان وكالت ))صورت گرفت مشخص مى شود كه اين سازمان ، با وجود مخفى بودن ، محدوده وسيعى را تحت پوشش داشته ، و با هماهنگى و انسجام ، ارتباط شيعيان نواحى مختلف با مركز استقرار رهبرى سازمان در ((مدينه )) ، ((سامرا))و يا ((بغداد))برقرار مى شد.
د - وظايف و مسئوليت هاى سازمان وكالت  
با بررسى شواهد تاريخى چنين به دست مى آيد كه ((سازمان وكالت ))از آغاز تا پايان آن ، كاركردهاى گوناگونى را دارا بوده است ، گرچه برخى از محققان وظيفه اصلى و عمده اين سازمان را دريافت و تحويل اموال و وجوه شرعى عنوان كرده اند، (486) ولى به نظر مى رسد كه ، اين سازمان در مجموع ، اهداف ديگر نيز داشته است و دريافت و تحويل اموال از اصلى ترين وظايف آن بوده است . اگر به اين سازمان به شكلى عميقتر و با تحليلى دقيقتر توجه كنيم آن را برتر از مجموعه اى خواهيم يافت كه صرفا براى جمع اخماس ، زكوات ، صدقات ، هدايا و نذورات تشكيل شده باشد و هيچ وظيفه ديگرى براى آن قابل تصور نباشد.
به ديگر عبارت : بررسى شواهد تاريخى مؤ يد اين مدعا است كه هدف هاى سياسى والايى در وراى وظايف شكلى و ظاهرى اين سازمان نهفته بوده است ؛ چرا كه اگر فعاليت اين سازمان به هيچ شكل جنبه سياسى نداشت ، نبايستى در طول دوران فعاليتش بارها و بارها، مورد هجمه حكومت ها قرار مى گرفت ، همچنين نمى بايست ائمه هدى عليهم السلام آن را در نهايت اختفا و پنهان كارى اداره مى كردند. لذا مى توان گفت : حتى دريافت و ارسال اموال و وجوه شرعى و حقوق الهى نيز، هدف سياسى در برداشته و انگيزه اصلى ، تقويت جانب ايمان در برابر كفر بوده است . چنان كه اهداف دينى و معنوى و نشر اصول و فروع مكتب را نيز نبايد از قلمرو اهداف ((سازمان وكالت ))خارج نمود. با توجه به اين مقدمه ، به وظايف اين سازمان - درحدى كه نصوص تاريخى و روايى اجازه مى دهند - اشاره مى كنيم :
1 - دريافت ، تحويل و توزيع وجوه شرعى  
از آغاز تاءسيس اين سازمان ، وكلا اقدام به جمع آورى و تحويل وجوه شرعى كه ائمه عليهم السلام مى كردند. از ((معلى بن خنيس )) به عنوان وكيل و قيم مالى امام صادق عليه السلام در ((مدينه ))ياد شده است . اقدام او در جهت جمع وجوه شرعى از شيعيان ، سبب بدگمانى ((عباسيان ))و شهادت او شد. ((منصور))خليفه عباسى ، وى را متهم به جمع اموال براى كمك به قيام ((محمدبن عبدالله )) ، معروف به ((نفس زكيه )) ، مى نمود.(487)
در عصر امام كاظم عليه السلام ، با توجه به گسترش دامنه كاركرد ((سازمان وكالت )) ، و گسترش مناطق شيعه نشين ، مجموع وجوه مالى كه به دست وكلاى آن بزرگوار مى رسيد به مراتب بيشتر از عصر امام صادق عليه السلام بود. همين فزونى اموال در دست بعضى از وكلاى آن امام عليه السلام ، سبب شد كه برخى از آنان پس از شهادت آن جناب ، راه خيانت در پيش ‍ گيرند، و با سر دادن داعيه مهدويت آن امام ، و انكار امامت امام رضا عليه السلام سعى در تصرف اين اموال نمايند. (488) در دوره هاى بعدى با توجه به سامان مندتر شدن اين سازمان ، وجوه مالى به طور منظم ، دريافت و توزيع مى شد.
اين وجوه مالى تحت عناوينى ، همچون زكات ، هداياى مالى ، صدقات ، نذورات ، موقوفات و احيانا خمس مى گنجيدند. (489) در برهه هايى از زمان ، كه برخى شيعيان در پرداخت وجوه شرعى سستى مى ورزيدند، امامان شيعه عليه السلام نسبت به اين امر به آنان هشدار مى دادند. به عنوان نمونه ، گويا در عصر امام عسكرى عليه السلام مقدارى سستى در پرداخت خمس ‍ توسط برخى از شيعيان ((نيشابور))بروز نمود و لذا آن حضرت ، در نامه اى از مسامحه آنان در اين باره گله مندى خود را ابراز نموده و در ادامه فرموده است : اگر به خاطر رستگارى ، سعادت و نجات اخروى آنان نبود، هرگز چنين اصرارى نداشتم .(490)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، با وفور پرداخت خمس و ساير وجوه مالى از سوى شيعيان روبه رو هستيم . در مورد سبب شدت گيرى در پرداخت وجوه مالى ، صاحب ((وسايل الشيعه ))چنين آورده است :
((علت فراوانى پرداخت خمس در اين عصر، وجود وكلايى است كه پرداخت وجوه شرعى به آنان لازم بود، و همين طور افراد محتاجى وجود داشتند كه از ((سادات ))بوده و كفايت و سرپرستى آنان بر امام عليه السلام واجب بود، ولو از نصيب خودش )) .(491)
يعنى ، وجود وكلاى متعدد از سوى ((ناحيه مقدسه ))در دور دست ترين نقاط جهان اسلام - علاوه بر ((نواب اربعه ))- موجب شده بود، شيعيان عذرى در پرداخت اين وجوه نداشته باشند و بهانه عدم دسترسى به شخص امام ، با وجود وكلاى آن حضرت ، پذيرفتنى نبود.
كيفيت دريافت وجوه شرعى توسط وكلا در عصر غيبت ، گاهى همراه با اظهار كرامت و خرق عادت بود. اين بدان جهت بود كه اطمينان كافى نسبت به حقانيت اين وكلا و نواب حاصل شود. از جمله نمونه هاى قابل طرح براى اين سخن ، تحويل مال هنگفتى به فرستاده امام عليه السلام توسط ((محمد بن ابراهيم بن مهزيار))است آنگاه كه فرستاده ، از اوصاف و ويژگيهاى پنهان آن مال خبر داد. نظير اين را در مورد ((احمد بن محمد دينورى ))نيز مشاهده مى كنيم . (492)
در مورد ((حسين بن روح نوبختى ))روايت شده است كه پس از تحويل گرفتن وجوه مالى پيرزنى از اهل ((آوه ))از ايران ، با وى به لهجه فصيح آوجى سخن گفت . (493)
در برهه اى از دوران غيبت صغرى ، دريافت اموال بدون پرداخت قبض و رسيد صورت مى گرفت كه به نظر مى رسد به خاطر وجود جو خفقان عباسى بوده است . از جمله ، در اواخر عصر سفارت ((محمد بن عثمان عمرى ))كه به خاطر خطرناك بودن وضعيت سياسى ، براى اموال هيچ گونه رسيدى داده نمى شد؛ حتى در مواردى ، آورنده اموال آن را در نقطه اى گذاشته و به راه خود ادامه مى داد. در موردى ، يكى از كسانى كه اموالى را به ((حسين بن روح ))- كه در عصر سفير دوم به عنوان دستيار وى انجام وظيفه مى كرد - تحويل داد و او از دادن رسيد خوددارى نمود، مساءله را با سفير در ميان نهاد و او نيز كار ((ابن روح ))را تاءييد كرد و به فرد مزبور فهماند كه اين كار با توجه وضعيت خاص سياسى انجام مى شود.(494)
اموالى كه نزد ائمه هدى عليهم السلام ارسال مى شد در راه هاى مختلف به مصرف مى رسيدند كه از جمله آنها، مصارف بيت امامت ، تاءمين مالى وكلا و ابواب ، كمك به نيازمندان از سادات و بنى هاشم و غير آنان ، و صرف در جهت مصالح عمومى شيعيان ، نظير رفع اختلافت مالى آنان و غير آن بود.
اموال ارسالى در عصر سفير اول و دوم امام عسكرى عليه السلام نيز انجام مى شد. او كه شغل روغن فروشى را به عنوان پوشش و قالبى براى فعاليت هايش برگزيده بود، نامه ها و اموال را در ظروف روغن نزد امام عليه السلام مى برد. يكى از دستياران اين دو سفير، به نام ((محمد بن احمد بن جعفر قطان ))نيز شغل پارچه فروشى را به عنوان استتارى براى فعاليتش قرار داده و اموال را در ميان طاقه هاى پارچه نزد سفير حمل مى كرد.(495)
2 - رسيدگى به اوقاف  
به امور اوقافى كه غالبا املاك و زمين بوده و در نقاط مختلف ، از ((ايران )) ، ((عراق ))و غير آنها پراكنده بودند، توسط بعضى از وكلا رسيدگى مى شد؛ مانند: ((احمد بن اسحاق قمى ))وكيل وقف در ((قم )) ، و ((حسن بن محمد بن قطاة صيدلانى ))وكيل وقف در ((واسط)) . (496)
3 - راهنمايى و ارشاد شيعيان ، و مناظره با مخالفان  
يكى از شؤ ون مهم اين سازمان ، راهنمايى و ارشاد شيعيان به وظايف و اصول صحيح مكتب بوده است . ترديدى نيست كه وقتى كسى به عنوان وكيل عام و فراگير يك امام معصوم عليه السلام به اهالى شهر يا منطقه اى معرفى مى شود از نظر شناخت و آگاهى ، برتر از ساير افراد است . و اين وكلا بودند كه غالبا توسط شيعيان مورد استفسار واقع مى شدند و شايد همين امر موجب شد تا عده اى گرايش به ((مذهب وقف ))پيدا كنند؛ چرا كه سران اين مذهب ، برخى از وكلاى امام كاظم عليه السلام بودند و انحراف عقيدتى آنان ، و از رسوايى وجاهت آنان نزد شيعه ، موجب گرايش عده اى به سوى آنها شد.(497)
همان گونه كه پس از شهادت امام رضا عليه السلام ، حدود 80 تن از رهبران اماميه ، كه ((عبدالرحمان بن الحجاج )) ، سر وكيل ((عراق )) ، و عده اى بسيارى از وكلاى ديگر نيز در ميان آنها بودند، در ((بغداد))در خانه ((عبدالرحمان بن الحجاج ))اجتماع نمودند تا پيرامون امامت حضرت جواد عليه السلام به بحث بنشينند؛ چرا كه نوجوانى و كمى سن آن حضرت موجب ترديد بعضى ، نسبت به امامت آن بزرگوار شده بود.(498) اين امر پس از رحلت امام جواد عليه السلام نيز مجددا توسط وكيل الوكلاى آن جناب ؛ يعنى ((محمد بن الفرج ))رخ داد و شيعيان با حضور در خانه او درباره امامت هادى عليه السلام به بحث نشستند.(499)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، كه شيعه به ناگاه با وضعيت جديدى مواجه گشت و خود را با فاجعه عدم امكان دسترسى مستقيم به امام معصوم عليه السلام روبه رو ديد، طبيعى است كه فضاى حيرت و سردرگمى به مراتب فراگيرتر از دوره هاى قبلى (به هنگام وفات يك امام ) بوده باشد. در چنين فضائى باز ((سازمان وكالت ))به عنوان مرجع و پناهگاه افراد نيازمند به ارشاد و راهنمايى مطرح بود؛ به عنوان مثال : پس از رحلت اولين نايب حضرت حجت (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) كه مردم نسبت به جانشين او سردرگم بودند، ((ابوجعفر عمرى ))- نايب دوم - بود كه وظيفه ارشاد و رفع سردرگمى شيعيان را بر دوش داشت . جريان مربوط به ((ابوالعباس ، احمد دينورى سراج ))مؤ يد اين سخن است . (500)
شواهد فراوانى حاكى از آن است كه ، امامان عليهم السلام شيعيان و حتى نمايندگان را براى شناخت حق ، در هنگام عدم دسترسى به امام به وكلاى مبرز خود ارجاع مى دادند. يكى از بارزترين اين شواهد، موردى است كه امام هادى عليه السلام ، ((احمد بن اسحاق قمى ))را به مراجعه نزد ((عثمان بن سعيد عمرى )) ، به هنگام عدم امكان دسترسى به امام عليه السلام ، ماءمور مى كند.(501)
در مسائل كلامى و اعتقادى ، به خصوص در عصر غيبت ، وكلا و نواب امام عليه السلام مرجع تعيين كننده حقانيت عقايد يا انحرافى بودن آنها بودند. به عنوان مثال : وقتى جامعه شيعه از ((عمرى ))نايب حضرت حجت (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، درباره ((مفوضه ))و عقايدشان پرسش ‍ نمودند، او در پاسخ ، ديدگاه ((مفوضه ))در نسبت دادن خلق و رزق به ائمه عليهم السلام را تكذيب كرده و آن را مربوط به ذات مقدس بارى تعالى دانست . (502) با اين كلام ، موضع رسمى نواب ائمه عليهم السلام - كه همان عقيده توده علاقمندان به اهل بيت عليهم السلام و جامعه شيعه در اين موضوع است - تاءييد شد. همين طور ((حسين بن روح نوبختى )) ، وقتى با پرسش يكى از شيعيان درباره علت تسلط دشمنان بر امام حسين عليه السلام مواجه مى شود، پاسخى تفصيلى و قانع كننده ارائه مى كند كه راوى اين جريان مى گويد ((من در اين كه اين پاسخ ‌ها را از جانب خود بگويد ترديد نمودم ، ولى بدون آن كه سخنى بگويم او رو به من كرده و گفت : اينها از ((اصل ))(حضرت حجت ((عج ))) شنيده شده است )) . (503)
گفت و گو و مناظره با مخالفان ، گرچه منحصر به وكلاى ائمه عليهم السلام نبوده ، ولى اين ماءموريت گاه به وكلا واگذار مى شد. به عنوان نمونه : ((عبدالرحمن بن الحجاج ))كه وكيل ارشد امام صادق ، و سه امام بعدى عليهم السلام بود، از جانب امام صادق عليه السلام مامور گفت و گو با اهل ((مدينه ))مى شود و گفته شده است كه حضرت به او مى فرمود: يا عبدالرحمن ، كلم اهل المدينة فانى احب ان يرى فى رجال الشيعة مثلك .(504)
گاهى وكلاى ائمه عليهم السلام ، محدثان معتبر شيعى را براى رفع شبهات و ترديدها به كمك مى گرفتند. به عنوان نمونه : ((حسين بن روح نوبختى )) كتابى را كه از نظر اعتبار مشكوك بود، براى محدثان ((قم ))فرستاد تا در آن نظر كنند و اگر چيزى بر خلاف نظرات خود يافتند به او بگويند. ارشاد شيعيان به عقايد حق توسط وكلا، تنها مربوط به جهات فكرى و اعتقادى نبود و گاه موارد شخصى را نيز شامل مى شد.(505)
4 - نقش سياسى سازمان وكالت  
گرچه اين سازمان به ظاهر براى جمع آورى وجوه شرعى و اموال اهدائى شيعيان تشكيل شده بود، ولى نمى توان نقش سياسى آن را انكار نمود؛ حتى با قطع نظر از هرگونه فعاليت صرفا سياسى ، خود مساءله جمع اموال از اطراف و اكناف براى امامان شيعه عليهم السلام ، از ديد حكام بنى عباس به عنوان فعاليتى سياسى تلقى مى گرديد. (506) متهم نمودن امام صادق و امام كاظم عليهم السلام از طرف ((منصور))و ((هارون ))مبنى بر جمع اموال براى كمك به مخالفان حكومت عباسى ، در راستاى همين مقوله است . اين نوع حساسيت در مورد امام هادى عليه السلام توسط ((متوكل ))عباسى نيز به چشم مى خورد. او پس از آگاهى از فعاليت گسترده وكلاى امام هادى عليه السلام ، درصدد قلع و قمع اين سازمان و دستگيرى اعضاى آن برآمد و حتى بعضى از ياران و وكلاى آن حضرت ؛ مانند: ((على بن جعفر همانى ))را نيز دستگير كرد، و برخى را؛ مانند: ((ابوعلى بن راشد)) ، ((عيسى بن عاصم ))و ((ابن بند))را به شهادت رساند و يا زير شكنجه قرار داد تا شهيد شدند.(507)
تلاش فراوان حاكميت عباسى در عصر غيبت ، براى شناخت اعضاى ((سازمان وكالت )) ، از ديگر قرائن وجود نقش سياسى براى اين سازمان است . (508)
اگر اين سازمان به عنوان خطرى سياسى براى حاكميت عباسى مطرح نبود، چرا اين همه حساسيت نسبت به موجوديت آن در ميان بود؟! در كنار اين نكات ، وجود اصل پنهان كارى ، تقيه ، و سرى بودن اين سازمان ، خود بهترين دليل و گواه است كه اين تشكيلات داراى چهره اى سياسى بوده و از نظر حكومت عباسى ، رها كردن آن به حال خود، مى توانست بسيار خطرآفرين باشد.
5 - نقش ارتباطى سازمان وكالت  
در مبحث ((علل تشكيل سازمان وكالت ))گذشت كه يكى از اصلى ترين انگيزه هاى شكل گيرى آن ، نقش ارتباطى اين سازمان بوده است . بديهى است شيعيانى كه در نقاط دوردست مى زيستند و گاه حتى براى يك بار نيز موفق به ديدار امام خويش نمى شدند، براى رفع نيازهاى شرعى ، مالى و... به وكلا؛ يعنى واسطه هاى امام در شهرهاى مختلف ، روى مى آوردند. پرداخت وجوه مالى به وكلا، پرسش از مسائل شرعى ، كلامى و اعتقادى ، عرضه نمودن مكاتبات و نامه ها به محضر امام عليه السلام به واسطه وكلا و دريافت پاسخ ، ارسال پيام هاى شفاهى و دريافت پاسخ آنها، و امور ديگر، از جمله مواردى بود كه وكلا به عنوان واسطه بين امام عليه السلام و شيعيان انجام مى دادند. پيدا است اگر ((سازمان وكالت ))در ميان نبود اين امور معطل ، و شيعيان بلاتكليف مى ماندند.
در دوره هاى نزديك به عصر ((غيبت صغرى ))و در طول اين دوره ، از مهم ترين وظايف وكلا ((اخراج توقيعات ))بوده است . ((توقيع ))در اصطلاح به معناى پاسخ ‌هاى كوتاه و كلمات قصارى است كه بزرگان در ذيل و حاشيه نوشته ها، عريضه ها و مانند آن ، در پاسخ سوالى ، يا براى حل مشكلى و يا براى تعبير از يك نظر و عقيده مشخص ، مرقوم مى داشتند. گرچه غالبا توقيعات در پاسخ سوالات بودند، ولى مواردى نيز بوده است كه امام عليه السلام خود، آغاز به اخراج و اصدار ((توقيع ))مى نمود، بدون آن كه پرسش و يا مشكلى مطرح شده باشد، مانند توقيعى كه حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) براى تعزيت درگذشت سفير اول به سفير دوم صادر فرمود، و يا توقيعى كه براى اعلام پايان سفارت سفير چهارم و شرع ((غيبت كبرى ))صادر فرمود.
رسم بر اين بود كه پس از عرضه داشتن سوالات ، توقيعات در فاصله دو، سه و يا چند روز صادر مى شدند، ولى گاهى برخلاف عادت ، در فاصله بسيار كوتاهى پاسخ حاضر بود.
مضمون توقيعات ، شامل امورى از قبيل : پاسخ به سوالات شرعى ، دستور كاركردهاى مختلف به وكلا، رسيد وجوه شرعى ، اعلام نصب وكيل به وكالت ، اعلام خطر سياسى نسبت به ((سازمان وكالت ))و بيان راه حل ، اعلان لعن ، عزل و طرد وكلاى خائن و فاسد يا مدعيان دروغين وكالت ، معرفى شخصيت بعضى از وكلا و رفع اتهام از آنان ، حل مشكلات شخصى افراد، و رفع اختلافات ، ترديدها و شبهات بود.(509)

next page

fehrest page

back page