راه شناخت مهدى
براى شناخت حضرت مهدى عليه السلام وويژگى هاى شخصى وکيفيت غيبت
وظهور او هيچ وسيله اى بهتر از آيات شريفه قرآن کريم وروايات
معصومين عليهم السلام نيست. با اين که در اين زمينه وبا اتّکاى به
همين آيات وروايات، بيش از هزار کتاب ورساله نوشته شده است، باز هم
به طور يقين مى توان گفت که در تمامى آن ها، جز بخش کوچکى از معارف
مربوط به آخرين ذخيره الهى، تبيين نشده است؛ زيرا ابعاد وجودى او
را - همچنان که درباره امير المؤمنين عليه السلام فرموده اند -،
کسى جز خدا وپيامبر صلى الله عليه وآله به تمام وکمال نشناسد، وباز
کلام خدا وپيامبر واهل بيت را هرکسى به درستى فهم نتواند کرد.
علاوه بر اين، خاصيت دوران غيبت است که نمى توان مطمئن بود که همه
فرمايشات آنان به ما رسيده باشد.
با اين همه، آن چه در پى مى آيد تنها مرورى بر پاره اى عناوين وذکر
نمونه هايى در هر باب است، بسان بر گرفتن قطره هايى از دريايى بى
کرانه، که گفته اند:
آب دريا را اگر نتوان کشيد |
|
هم به قدر تشنگى بايد چشيد |
توجه امام مهدى به شيعيان خويش
قالَ الاِْمامُ الْمَهْدِى عليه السلام:
إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِکُمْ، ولا ناسينَ لِذِکْرِکُمْ،
ولَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الْأَوَّاءُ، واصْطَلَمَکُمُ
الْأَعْداءُ، فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ وظاهِرُونا؛
ما در رعايت حال شما کوتاهى نمى کنيم وياد شما را از خاطر نبرده
ايم، که اگر جز اين بود، گرفتارى ها به شما روى مى آورد، ودشمنان،
شما را ريشه کن مى کردند، از خدا بترسيد وما را پشتيبانى کنيد.
عمل صالح وتقرب به اهل بيت
فَلْيَعْمَلْ کُلُّ امْرِءٍ مِنْکُمْ بِما يُقَرَّبُ بِهِ مِنْ
مَحَبَّتِنا، وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ کَراهِيَّتِنا
وسَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً يَبْغَتُهُ فُجْأَةً حينَ لا
تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، ولا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى
حَوْبَة؛ هريک از شما بايد به آن چه او را به دوستى ما نزديک مى
سازد، عمل کند، واز آن چه خوش آيند ما نبوده، وخشم ما در آن است،
دورى گزيند؛ زيرا خداوند - به طور ناگهانى - انسان را مى گيرد، در
وقتى که توبه برايش سودى ندارد، وديگر پشيمانى، او را از کيفر ما
به خاطر گناهش نجات نمى دهد.
تسليم در برابر دستورهاى اهل بيت
فَاتَّقُوا اللَّهَ، وسَلِّمُوا لَنا، ورُدُّوا الاََْمْرَ
إِلَيْنا، فَعَلَيْنَا الْإِصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الْإيرادُ،
ولا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّى عَنْکُمْ، واجْعَلُوا قَصْدَکُمْ
إِلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ؛
از خدا بترسيد وتسليم ما شويد، وکارها را به ما واگذاريد، بر ما
است که شما را از سرچشمه، سيراب برگردانيم، چنان که بردن شما به
سرچشمه از ما بود، در پى کشف آن چه از شما پوشيده شده، نرويد. مقصد
خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهيد.
تحقق حتمى حق
أَبَى اللَّهُ - عَزَّ وجَلَّ - لِلْحَقِّ إِلاَّ إِتْماماً،
ولِلْباطِلِ إِلاَّ زَهُوقاً، وهُوَ شاهِدٌ عَلَى بِما أَذْکُرُهُ؛
خداوند، مقدّر فرموده است که حقّ، به مرحله نهايى وکمال خود برسد،
وباطل از بين رود، واو بر آن چه بيان نمودم، گواه است.
خلقت هدفدار وهدايت پايدار
إِنَّ اللَّهَ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثاً، ولا
أَهْمَلَهُمْ سُدى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وجَعَلَ لَهُمْ
أَسْماعاً وأَبْصاراً وقُلُوباً وأَلْباباً، ثُمَّ بَعَثَ
إِلَيْهِمُ النَّبِيّينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرينَ
ومُنْذِرينَ، يَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ ويَنْهَوْنَهُمْ عَنْ
مَعْصِيَتِهِ ويُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ
خالِقِهِمْ ودينِهِمْ وأَنْزَلَ عَلَيْهِمْ کِتاباً، وبَعَثَ
إِلَيْهِمْ مَلائِکَةً يَأْتينَ بَيْنَهُمْ وبَيْنَ مَنْ
بَعَثَهُمْ إِلَيْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ
عَلَيْهِمْ؛
خداوند متعال، خلق را بيهوده نيافريده، وآنان را مهمل نگذاشته است؛
بلکه آنان را به قدرتش آفريده، وبراى آن ها گوش وچشم ودل وعقل قرار
داده، آن گاه پيامبران را که مژده دهنده وترساننده هستند، به
سويشان برانگيخت، تا به طاعتش دستور دهند، واز نافرمانى اش جلوگيرى
فرمايند، وآن چه را از امر خداوند، ودينشان نمى دانند به آن ها
بفهمانند، وبر آنان کتاب فرستاد، وبه سويشان فرشتگان برانگيخت تا
آن ها ميان خدا وپيامبران به واسطه تفضّلى که بر ايشان روا داشته،
واسطه باشند.
ظهور حق
إِذا أَذِنَ اللَّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ
واضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وانْحَسَرَ عَنْکُمْ؛
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوييم، حقّ ظاهر خواهد شد
وباطل از ميان خواهد رفت، وخفقان از (سر) شما برطرف خواهد شد.
تفتيش ناروا
مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، ومَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، ومَنْ
دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ ومَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ؛
(حضرت مهدى عليه السلام در خصوص کسانى که در جست وجوى او بوده اند
تا به حاکم جور تحويلش دهند، فرموده است): آن که بکاود، بجويد، وآن
که بجويد، دلالت دهد، وآن که دلالت دهد، به هدف رسد، وهرکه (در
مورد من) چنين کند، شرک ورزيده است.
ظهور حق به اذن حق
فَلا ظُهُورَ إِلاَّ بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ - تَعالى ذِکْرُهُ -،
وذلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وامْتِلاءِ
الْأَرْضِ جَوْراً؛
ظهور نيست، مگر به اجازه خداوند متعال، وآن هم پس از زمان طولانى
وقساوت دل ها وفراگير شدن زمين از جور وستم.
مدعيان دروغگو
سَيَأْتى إِلى شيعَتى مَنْ يَدَّعِى الْمُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ
ادَّعَى الْمُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيانى والصَّيْحَةِ
فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَر، ولا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ
الْعَلِى الْعَظيم؛
آگاه باشيد به زودى کسانى ادّعاى مشاهده (نيابت خاصّه) مرا خواهند
کرد. آگاه باشيد هرکس قبل از (خروج سفيانى) وشنيدن صداى آسمانى،
ادّعاى مشاهده مرا کند، دروغ گو وافترا زننده است؛ حرکت ونيرويى جز
خداى بزرگ نيست.
دنيا در سراشيبى زوال
إِنَّ الدُّنْيا قَدْ دَنا فَناؤُها وزَوالُها وأَذِنَتْ
بِالْوِداعِ، وإِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللَّهِ ورَسُولِهِ صلى
الله عليه وآله، والْعَمَلِ بِکِتابِهِ، وإِماتَةِ الْباطِلِ،
وإِحْياءِ السُّنَّةِ؛
دنيا فنا وزوالش نزديک گرديده، ودر حال وداع است، ومن شما را به
سوى خدا وپيامبرش - که درود خدا بر او وآلش باد -، وعمل به قرآنش،
وميراندن باطل وزنده کردن سنّت، دعوت مى کنم.
ذخيره بزرگ
أَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ، وذَخيرَةٌ مِنْ نُوحٍ ومُصْطَفى مِنْ
إِبْراهيمَ وصَفْوَة مِنْ مُحَمَّد (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ
أَجْمَعينَ)؛
من، باقى مانده از آدم، وذخيره نوح، وبرگزيده ابراهيم، وخلاصه
محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.
حجت خدا
زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ داحِضَةٌ، ولَوْ
أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ؛
ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بين رفته است، در حالى که اگر به
ما اجازه سخن گفتن داده مى شد، تمام شکّ ها را از بين مى برديم.
عطسه، نشانه سلامت
(أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ؟).
فَقُلْتُ: (بَلى).
قالَ: (هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ)؛
(نسيم، خدمتکار حضرت مهدى عليه السلام گويد: آن حضرت به من فرمود):
(آيا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟).
گفتم: (آرى).
فرمود: (عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است).
نماز، طرد کننده شيطان
ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّيْطانِ بِشَىءٍ مِثْلِ الصَّلوةِ،
فَصَلِّها، وأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيْطانِ؛
هيچ چيز مثل نماز، بينى شيطان را به خاک نمى مالد، پس نماز بخوان،
وبينى شيطان را به خاک بمال.
اذن مالک
لا يَحِلُّ لاَِحَدٍ أَنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ
إِذْنِهِ؛
تصرّف در مال هيچ کسى - بدون اجازه او - جايز نيست.
استعاذه به خدا
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْعَمْى بَعْدَ الْجَلاءِ، ومِنَ
الضَّلالَةِ بَعْدَ الْهُدى، ومِنْ مُوبِقاتِ الْأَعْمالِ
ومُرْدِياتِ الْفِتَنِ؛
پناه به خدا مى برم از نابينايى بعد از بينايى، واز گمراهى بعد از
راه يابى، واز اعمال ناشايسته وفرو افتادن در فتنه ها.
اسوه هاى حقيقت
إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وفينا، لا يَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاَّ
کَذَّابٌ مُفْتَر؛
حقّ با ما ودر ميان ما است، کسى جز ما چنين نگويد؛ مگر آن که دروغ
گو وافترا زننده باشد.
ظهور فرج به اذن خدا
وَأَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ،
کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ.
وَأَمَّا قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ عليه السلام لَمْ
يُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وتَکْذيبٌ وضَلالٌ؛
امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است، وهرکس براى ظهور
ما وقت تعيين کند، دروغ گو است.
وامّا گفته کسانى که پنداشته اند امام حسين عليه السلام کشته نشده،
کفر ودروغ وگمراهى است.
شناخت خدا
إِنَّ اللَّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الْأَجْسامَ وقَسَّمَ
الْأَرْزاقَ لاَِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ، ولا حالَّ فى جِسْمٍ (لَيْسَ
کَمِثْلِهِ شَىءٌ وهُوَ السَّميعُ الْعَليمُ)؛
همانا خداوند متعال، کسى است که اجسام را آفريده، وارزاق را تقسيم
فرموده، او جسم نيست، ودر جسمى هم حلول نکرده، (چيزى مثل او نيست
وشنوا ودانا است).
ائمه، دست پرورده هاى پروردگار
إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ولا فاقَةَ بِنا إِلى غَيْرِهِ، والْحَقَّ
مَعَنا، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنَّا، ونَحْنُ صَنائِعُ
رَبِّنا، والْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا؛
خداوند با ما است، وبه جز ذات پروردگار به چيزى نياز نداريم، وحقّ
با ماست. اگر کسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ايجاد نمى شود،
ما دست پرورده هاى پروردگارمان، ومردم، دست پرورده هاى ما هستند.
دانش حقيقى
اَلْعِلْمُ عِلْمُنا، ولا شَى ءَ عَلَيْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ
کَفَرَ؛
دانش، دانشِ ما است، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نيست.
اتفاق ووفاى به عهد
لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى
اجْتِماعِ مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ
لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا، ولَتَعَجَّلَتْ
لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا؛
اگر شيعيان ما که خداوند آن ها را به طاعت وبندگى خويش موفّق بدارد
در وفاى به عهد وپيمان الهى اتّحاد واتّفاق مى داشتند، وعهد وپيمان
را محترم مى شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمى افتاد، وزودتر به
سعادت ديدار ما نائل مى شدند.
پيروان نادان
قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّيعَةِ وحُمَقاؤُهُمْ، ومَنْ دينُهُ جَناحُ
الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ؛
نادانان وکم خردان شيعه، وکسانى که بال پشه از دين دارى آنان محکم
تر است، ما را آزردند.
بيزاري از غاليان
أَنَا بَريءٌ إِلَي اللَّهِ وَ إِلي رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ:
إِنَّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ نُشارِکُهُ في مُلْکِهِ أَوْ
يُحِلُّنا مَحَلّاً سِوَي الَْمحَلِّ الَّذي رَضِيَهُ اللَّهُ
لَنا؛
من از افرادي که مي گويند: ما اهل بيت (مستقلّاً
از پيش خود، و بدون دريافت از جانب خداوند)
غيب مي دانيم، و در سلطنت و آفرينش موجودات با خدا شريکيم،
يا ما را از مقامي که خداوند براي ما پسنديده بالاتر مى
برند، نزد خدا و رسولش، بيزاري مي جويم.
سجده شکر
سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وأَوْجَبِها؛
سجده شکر، از لازم ترين وواجب ترين مستحبّات است.
سيماى حکومت مهدى در آينه قرآن
شخصيت امام مهدى عليه السلام همراه وهمپاى قرآن مجيد است؛ از آن جا
که ايشان در شمار عترت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله است، وايشان
در سفارش مشهور خويش به امّت اسلامى فرموده اند:
(إِنّى تارِکٌ فيکُمُ الثَّقَلَيْن کِتابَ اللَّه وعِتْرَتى، ما
إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً).
قرآن کريم در زمينه ظهور وقيام حضرت مهدى عليه السلام - مانند
بسيارى از زمينه هاى ديگر - بدون اين که وارد جزييّات شود، به صورت
کلّى واصولى بحث کرده است؛ يعنى از تشکيل حکومت عدل جهانى، وپيروزى
کامل ونهايى صالحان وشايستگان در روى زمين سخن گفته است.
اين گونه آيات را مفسّران اسلامى - به استناد مدارک حديثى وتفسيرى
- مربوط به حضرت مهدى عليه السلام وظهور وقيام آن حضرت عليه السلام
دانسته اند.
ما از مجموع آيات قرآن کريم که
صراحت بيشترى دارند، ودانشمندان، آن ها را ناظر به اين موضوع
دانسته اند،(1)
جهت رعايت اختصار، سه آيه را مورد بررسى قرار مى دهيم:
1. (وَلَقَدْ
کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ
يَرِثُها عِبادِى الصَّالِحُونَ)؛.(2)
ما، در (کتاب) زبور پس از تورات نوشته ايم که سرانجام، زمين را
بندگان صالح من به ارث خواهند برد.
در توضيح معناى اين آيه يادآورى مى کنيم که: (ذکر) در اصل به معناى
هرچيزى است که مايه تذکّر ويادآورى باشد، ولى در آيه ياد شده، به
کتاب آسمانى حضرت موسى عليه السلام يعنى تورات تفسير گرديده، به
قرينه اين که قبل از زبور معرّفى شده است.
طبق تفسير ديگرى، (ذکر) اشاره به قرآن مجيد است؛ زيرا که در خود
آيات قرآن، اين عنوان به قرآن گفته شده است:
(إِنْ هُوَ
إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمينَ).(3)
بنابراين، کلمه (من بعد) به معناى (علاوه بر) بوده، ومعناى آيه،
چنين خواهد بود:
ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشته
ايم که سرانجام، زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.(4)
مرحوم شيخ مفيد در آغاز فصل مربوط
به حضرت مهدى - عجّل اللَّه تعالى فرجه -، به اين آيه وآيه بعدى که
نقل مى کنيم، استناد کرده است.(5)
در تفسير اين آيه از امام باقر
عليه السلام نقل شده است که فرمود: اين بندگان صالح، همان ياران
مهدى در آخر الزّمان اند.(6)
مفسّر برجسته قرآن، مرحوم (طبرسى) در تفسير آيه مزبور پس از نقل
حديث ياد شده مى گويد: حديثى که شيعه وسنّى از پيامبر اکرم صلى
الله عليه وآله نقل کرده اند، بر اين موضوع دلالت دارد:
(اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى
نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولانى مى گرداند تا مردى صالح از
خاندان مرا برانگيزد، واو جهان را پر از عدل وداد کند، همان گونه
که از ظلم وجور پر شده باشد).(7)
اشاره قرآن به پيش گويى حکومت بندگان شايسته خداوند در روى زمين در
کتاب تورات وزبور، نشان مى دهد که اين موضوع، از چنان اهميتى
برخوردار است که در کتب آسمانى پيامبران پيشين، يکى پس از ديگرى
مطرح مى شده است.
جالب توجّه اين است که عين اين موضوع در کتاب مزامير داوود که
امروز جزء کتب عهد قديم (تورات) است، ومجموعه اى از مناجات ها
ونيايش ها واندرزهاى داوود پيامبر عليه السلام است، به تعبيرهاى
گوناگون به چشم مى خورد؛ از جمله در مزمور 37 مى خوانيم:
(... شريران منقطع مى شوند، امّا متوکّلانِ به خداوند، وارث زمين
خواهند شد، و... شرير نيست مى شود که هرچند مکانش را استفسار
نمايى، ناپيدا خواهد بود، امّا متواضعان، وارث زمين شده، از کثرت
سلامتى، متلذّذ خواهند شد).
هم چنين در همان مزمور چنين مى خوانيم:
(... متبرّکان (خداوند) وارث زمين
خواهند شد، امّا ملعونان وى منقطع خواهند شد).(8)
2. (ونُريدُ
أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأَْرْضِ
ونَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ)؛.(9)
(واراده کرده ايم که بر مستضعفان زمين، نعمت بخشيم، وآنان را
پيشوايان ووارثان (زمين) قرار دهيم).
امير مؤمنان عليه السلام پس از پيش گويى بازگشت وگرايش (مردم) جهان به
سوى خاندان وحى، اين آيه را تلاوت فرمود.(10)
(محمّد بن جعفر)، يکى از علويان، در زمان مأمون بر ضدّ خلافت
عبّاسى قيام کرد.
او مى گويد: روزى شرح گرفتارى ها وفشارهايى را که با آن ها رو به رو
هستيم، براى مالک بن انس نقل کردم.
او گفت: (صبر کن تا تأويل آيه: (ونُريدُ أَنْ
نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ...)(11)
آشکار گردد).(12)
3. (وَعَدَ
اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ
لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ
مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَُيمَکِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِى ارْتَضى
لَهُمْ ولَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً
يَعْبُدُونَنى لا يُشْرِکُونَ بى شَيْئاً...)؛.(13)
(خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده، واعمال صالح انجام داده
اند، وعده داده است که حتماً آنان را خليفه روى زمين خواهد کرد،
همان گونه که پيشينيان را خلافت روى زمين بخشيد؛ ودين وآيينى را که
خود براى آنان پسنديده، استقرار خواهد بخشيد، وبيم وترس آنان را به
ايمنى وآرامش مبدّل خواهد ساخت (آن چنان که) مرا مى پرستند، وچيزى
را براى من شريک قرار نمى دهند...).
مرحوم (طبرسى) در تفسير اين آيه مى گويد:
از خاندان پيامبر، روايت شده است که اين آيه درباره آل محمّد صلى الله
عليه وآله نازل شده است.
عيّاشى از حضرت على بن الحسين عليه السلام روايت کرده است که اين آيه را
خواند، وفرمود:
به خدا سوگند، آنان شيعيان ما خاندان پيامبر هستند. خداوند اين کار را
در حقّ آنان به دست مردى از ما به آن جا مى رساند، واو مهدى اين
امّت است. او همان کسى است که پيامبر صلى الله عليه وآله درباره او
فرمود:
اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى نمانَد، خداوند، آن روز را آن قدر
طولانى مى گرداند تا مردى از خاندان من حاکم جهان گردد.
اسم او اسم من (محمّد) است، او زمين را از عدل وداد پر مى سازد،
همان گونه که از ظلم وجور پر شده باشد.
طبرسى مى افزايد: (اين معنا در
تفسير آيه مزبور از امام باقر عليه السلام وامام صادق عليه السلام
نيز روايت شده است).(14)
پيامبر اکرم
(... وجَعَلَ مِنْ صُلْبِ
الْحُسَيْن عليه السلام أَئِمَّة يَقُومُونَ بِأَمْرى...
التَّاسِعُ مِنْهُمْ قائِم أَهْل بَيْتى، مَهْدى أُمَّتى، اَشْبَهُ
النَّاس بى فى شَمائِلِهِ واَقوالِهِ وأَفْعالِهِ، يَظْهَرُ بَعْد
غَيْبَةٍ طَويلَة، وحَيْرَة مضلّة، فَيُعْلِنُ أَمْر اللَّهِ،
ويُظْهِرُ دينَ اللَّه...فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وعَدْلاً،
کَما مُلِئَتْ جَوْراً وظُلْماً؛.(15)
... خداوند از فرزندان امام حسين، امامانى قرار داده است که امر
(راه وروش آيين) مرا بر پا مى دارند.
نهم آنان قائم خاندان من مهدى امّتم است. او شبيه ترين مردمان است
به من در سيما وگفتار وکردار. پس از غيبتى طولانى وسرگردانى
وسردرگمى مردم، ظاهر مى شود، آن گاه امر (آيين) خدا را آشکار مى
سازد...، پس زمين را از عدل وداد لبريز مى کند، پس از آن که از ستم
وبيداد لبريز شده باشد).
امام حسن
مردم! آيا نمى دانستيد که هر کدام از ما خاندان وحى ورسالت، مجبور
به بيعت با حکمران طغيانگر زمان خود مى شويم، مگر قائم - ارواحنا
فداه - که حضرت عيسى بن مريم روح اللّه به او اقتدا مى کند، ونماز
مى خواند؛ چراکه خداوند، ولادت او را مخفى، وشخص او را نهان مى
دارد، تا هنگامى که به دستور او ظهور کند، وبيعت هيچ قدرتمدارى را
به گردن نداشته باشد، او نهمين امام معصوم از نسل برادرم حسين عليه
السلام است، وفرزند بهترين کنيزان.
خداوند در غيبت او، عمرش را طولانى مى کند، وسپس - به قدرت خويش -
او را در چهره جوانى کم تر از چهل سال ظاهر مى سازد، تا همگان
بدانند که خداوند بر هرکارى توانا است.
پاورقى:
(1)
حکيمى، محمّد
رضا، خورشيد مغرب، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1360ش،
صص151 - 140.
(2)
سوره انبياء، آيه 106.
(4)
مکارم شيرازى، ناصر، مهدى انقلابى بزرگ، قم: مطبوعاتى هدف،
چاپ دوم، صص122 - 121.
(5)
الارشاد، قم: مکتبة بصيرتى، ص346.
(6)
طبرسى، مجمع البيان، تهران: شرکة المعارف الاسلامية،
1379ق، ج7، ص66.
(7)
طبرسى، همان کتاب، ص67.
(8)
تورات، ترجمه فارسى توسّط وِليَم کِلِن فسّيس اِکِسّى به
دستور مجمع مشهور بِرِتِش فاين بَيبَل سُسَيتى، چاپ لندن،
1856م، ص1030.
(10)
ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة، ج19، ص29، حکمت 205.
(12)
مقاتل الطّالبييّن، ص359.
(14)
طبرسى، مجمع البيان، ج7، ص152.
(15)
همان، ج1، ص257، به نقل از: حکيمى، محمّد، عصر زندگى
وچگونگى آينده انسان واسلام، قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه
علميّه قم، 1374ش، ص 36 - 35.