شناخت امام عصر يا چهل حديث

احمد سياح

- ۴ -


حديث 11

عن ينابيع المودة عن تفسير العياشى ان على بن الحسين عليهما السلام قرأ آيه (وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض) قال: والله هم محبينا اهل البيت يفعل الله ذلک بهم على يد رجل منا وهو مهدى هذه الامة، قال رسول الله لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلک اليوم حتى يأتى رجل من عترتى اسمه اسمى يملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

حديث يازدهم - امام سجاد عليه السلام قرائت فرموده (آيه 55 سوره نور، خداوند وعده فرموده به کسانى که از شما بندگان (به خداوند وحجت عصر) ايمان آورد ونيکوکار گردد، در زمين خلافت (در ظهور حجت) دهد چنانچه امم صالح پيامبران سلف جانشين پيشينيان خود شدند) امام فرمود: به خداى تعالى قسم ايشان محب ما اهلبيت بجا آورد خداوند اين را به دست مردى از ما واو مهدى اين امت است که رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده: اگر باقى نماند از دنيا مگر يک روز، آن را خداوند آن قدر طولانى نمايد تا اين که بيايد مردى از عترت من همنام من وپر کند زمين را از عدل بعد از آن که پر شده از ظلم وستم.

حديث 12

کفاية الاثر، حدثنا محمد بن بکير قال: دخلت على زيد بن على وعنده صالح بن بشر فسلمت عليه وهو يريدالخروج الى العراق فقلت له يابن رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) الله حدثنى بشى ء سمعته عن ابيک فقال: نعم حدثنى ابى عن ابيه عن جده قال: قال رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) الله اربعة انا لهم الشفيع يوم القيمة المکرم لذريتى، والقاضى لهم حوائجهم، والساعى لهم فى امورهم عند اضطرارهم اليه، والمحب لهم بقلبه ولسانه قال: فقلت: زدنى يابن رسول الله من فضل ما انعم الله عليکم قال: نعم حدثنى ابى عن ابيه عن جده قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) من احبنا اهل البيت فنحن شفعائه يوم القيمة، يابن بکير من احبنا فى الله حشر معنا وادخلناه معنا فى الجنة: يابن بکير من تمسک بنا فهو معنا فى الدرجات العلى، يابن بکير ان الله تبارک وتعالى اصطفى محمدا (صلى الله عليه وآله وسلم) واختار ناله ذريته، فلو لا نالم يخلق الله تعالى الدنيا والآخرة، يابن بکير بنا عرف الله، وبنا عبد الله ونحن السبيل الى الله ومنا المصطفى ومنا المرتضى ومنا يکون المهدى قائم هذه الامة، قلت يابن رسول الله هل عهد اليکم رسول الله متى يقوم فائمکم؟ قال: يابن بکير انک لن تلحقه، وان هذا الامر يکون بعد ستة من الاوصياء بعد هذا ثم يجعل الله خروج قائمنا فيملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما فقلت: يابن رسول الله الست صاحب هذا الامر؟ فقال انا من العترة فعدت فعاد الى فقلت هذا الذى تقول عنک او عن رسول الله فقال: لو کنت اعلم الغيب لاستکثرت من الخير لا ولکن عهد عهده الينا رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) ثم انشأ يقول:

نحن سادات قريش
نحن الانوار التى
نحن منا المصطفى المختار
فينا قد عرف الله
سوف يصلاه سعيرا
  وقوام الحق فينا

من قبل کون الخلق کنا

والمهدى منا
وبالحق اقمنا
من تولى اليوم منا

قال على بن الحسين عليه السلام.

حديث دوازدهم - در کتاب کفايه الاثر گويد حديث کرد ما را محمد بن بکير گفت: وارد شدم بر زيد بن على ونزدش صالح بن بشر بود، سلام کردم در حالى که او قصد رفتن به عراق را داشت، گفتم: بر او اى پسر رسول خدا حديثى برايم بازگو کن که از پدرت شنيده باشى، زيد گفت: حديث کرد مرا پدرم از پدرش از جدش که گفت: رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده چهار کس را من شفاعت نمايم در قيامت،

1- آن که به ذريه من کرامتى نمايد،

2- قضاء حوائج ذريه مرا برآورد،

3- سعى در امور ذريه من نمايد وقتى که آنان گرفتارى دارند،

4- دوست ذريه من باشد با زبان ودل، گفت، گفتم: زياد فرما يابن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) از آنچه که خداوند انعام نموده بر شما، گفت: حديث نموده مرا پدرم از پدرش از جدش رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم): کسى که دوست ما اهل بيت باشد ما هم در قيامت او را شفاعت مى کنيم، اى پسر بکير کسى که دوست داشته باشد ما را براى خدا محشور شود با ما ووارد شود با ما در بهشت، اى پسر بکير کسى که متمسک شود به ما هر آينه او با ما در درجات اعلى است، اى پسر بکير خداى تعالى پاک وپاکيزه کرد پيامبرش محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) را واختيار نموده ما را به ذريه او پس اگر نبوديم ما خداوند نمى آفريد دنيا وآخرت را، اى پسر بگير بما شناخته شد خدا وبه وسيله ما عبادت کرده شد حق تعالى، مائيم راه به سوى خدا، واز ما است برگزيده او مصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم) واز ما است اختيار شده او مرتضى (عليه السلام) واز ما ميباشد مهدى (عليه السلام) قائم اين امت گفتم: يابن رسول الله آيا عهد به شما نمود رسول خدا چه وقت است قيام قائم شما، گفت: اى پسر بکير تو هرگز ملحق به او نشوى همانا اين امر مى باشد بعد از شش پشت از اوصياء من وبعد از آن قرار داده است خداوند ظهور قائم را پس از آن که دنيا پر از ظلم وستم شود، او پر نمايد از عدل وداد، گفتم: يابن رسول الله آيا نيستى تو صاحب اين امر، گفت: من از عترتم برگشت من، گفتم اين را از خودت گوئى يا از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت اگر من غيب مى دانستم بسيارى از خير وخوبى ها را به جا مى آورم ولکن عهد فرموده به سوى ما رسول خدا ص، آن وقت اين اشعار را انشاء نمود.

حديث 13

فى کتاب کمال الدين عن محمد بن مسلم الثقفى الطحان قال: دخلت على ابى جعفر محمد بن على الباقر عليه السلام وانا اريد ان اسئله عن القائم، فقال لى مبتدئا يا محمد بن مسلم ان فى القائم من اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) سنة من خمسة من الرسل، من يونس بن متى فرجوعه من غيبته، وهو شاب بعد کبر السن، فاما سنة من يوسف بن يعقوب فا الغيبة من خاصته و... واختفائه من اخوته واشکال امره على ابيه يعقوب النبى (عليه السلام) مع قرب المسافة بينه وبين ابيه، واهله وشيعته، واما سنة من موسى فدوام خوفه، وطول غيبته، وخفاء ولادته، وتعب شيعته من بعده مما لقوا من الاذى والهوان الى ان اذن الله عز وجل فى ظهوره ونصره، وايده على عدوه، واما سنة من عيسى فاختلاف من اختلف فيه حتى قالت طائفة ما ولد، وطائفة منهم قالت مات، وطائفة قالت قتل وصلب واما سنة من جده المصطفى محمد فتجريده السيف وقتله اعداء الله واعداء رسوله والجبارين، والطواغيت، وانه ينصر بالسيف والرعب وانه لا يرد له رأيه، وان من علامات خروجه (عليه السلام) خروج السفيانى من الشام وخروج اليمانى وصيحة من السماء فى شهر رمضان، ومناد ينادى من السماء باسمه واسم ابيه.

ترجمه حديث سيزدهم در کتاب کمال الدين صدوق از محمد بن مسلم ثقفى آسيابان باسنادش حديث مى کند که گفت وارد شدم بر حضرت ابى جعفر محمد بن على باقر عليه السلام وقصد داشتم سئوال کنم از خصوصيات قائم، آن حضرت قبل از سئوال من ابتداء فرمود يا محمد بن مسلم همانا در قائم از اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) سنت از پنج پيامبر است، از يونس بن متى رجوع اوست از غيبتش واو جوانيست بعد از سن بسيار، واما سنت از يوسف بن يعقوب، غيبت او از اهلش واز عموم ومخفى بودنش از برادرانش واشکال امرش از پدرش يعقوب پيامبر با نزديکى مسافت بين او وبين پدر واهل وشيعتش.

واما سنت از موسى ادامه خوف وترس وطول غيبت ومخفى بودن ولادتش وناراحتى شيعه از بعد او از آنچه صدمات وآزار واذيت تا آن که خداى تعالى اذن دهد ظهورش را وياريش کند واو را بر دشمنانش ظفر دهد.

واما سنت از عيسى اختلاف در آن است که گروهى گويند او متولد شد وگروهى گويند مرده وطائفه ئى قائل به کشتن او وبه دار آويختنش باشند.

واما سنت از جدش پيامبر اکرم حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه وآله او را امر به شمشير نمايد در خروجش ومى کشد دشمنان خدا ودشمنان رسول وجبارين وطاغوتيان وهمانا او نصرت يابد با شمشير وترس در دلها وهر آينه برنگردد براى او رايتش واز علامات قبل خروجش، خروج سفيانى از شام وخروج يمانى وصيحه وصدا آسمانى بنامش در ماه رمضان ومنادى ندا کند به اسم او واسم پدرش.

حديث 14

عن کمال الدين، عن الحسين بن خالد عن الامام على بن موسى الرضا عليه السلام عن آبائه الکرام عن حسين بن على عليهما السلام عن ابيه أمير المؤمنين (عليه السلام) انه قال: التاسع من ولدک يا حسين هو القائم بالحق، والمظهر للدين، والباسط للعدل قال الحسين فقلت: له يا أمير المؤمنين وان ذلک لکائن فقال (عليه السلام): اى والذى بعث محمدا بالنبوة واصطفاه على جميع البرية ولکن بعد غيبته وحيرة فلا يثبت فيها على دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين الذين اخذ الله عز وجل ميثاقهم بولايتنا وکتب فى قلوبهم الايمان وايدهم بروح منه.

حديث چهاردهم - صدوق از حسين بن خالد نقل کند که حضرت امام على بن موسى الرضا عليه السلام از پدران کرامش از أمير المؤمنين حديث کند که فرمود: يا حسين نهمين فرزند تو قائم به حق وظاهر کننده دين وبسط دهنده عدل است، حضرت حسين عرض کرد: يا أمير المؤمنين (عليه السلام) همانا اين از وقايع حتميه است، أمير المؤمنين فرمود: بلى به آن کسى که پيامبر را به نبوت برگزيده وبر جميع مخلوقات قرار داد، ولکن بعد از غيبت او ثابت نمى مانند مگر مخلصون که مباشرت دارند باروخ اليقين آنانى که خداوند عهد وميثاق گرفته، ايشان را به ولايت ما ونوشته شده در قلبهايشان ايمان ومؤيد هستند به روح از قائم.

از کلامى

در ولادت با سعادت صاحب الزمان (عليه السلام)

وقت نشاط وخرمى شيعيان رسيد
ناموس دهر را چو زمين آستين فشاند
ناراحتان ظلمت اهل فساد را
با مقدم مبارک وى شد جهان جنان
رو اى صبا به گلشن پژمرده مژده ده
فجر طلوع صبح سعادت شد آشکار
دلدادگان حسن خداداد شاد باد
افسانه گشت چشمه ى ظلمات هان بيا
بار غم فراق ز دلخستگان گرفت
بر رهروان راه طريقت نويد باد
شاها زبان به مدح تو بگشود زين سبب
  روز توليد شه کون ومکان رسيد
بر آسمان فروغ از اين آستان رسيد
نور هدى وصاحب عصر وزمان رسيد
نور رخش به سلسله ى کهکشان رسيد
بلبل دگر نوا نکند باغبان رسيد
فخر ملوک خسرو گوهر فشان رسيد
معشوق دل نواز دل عاشقان رسيد
آب حيات زندگى جاودان رسيد
آن مژده کز وصال شه انس وجان رسيد
نور جبين رهبر اين کاروان رسيد
بر نطق ناتوان کلامى توان رسيد

از پيروى

دنيا پر از ترانه الله اکبر است

دنيا ز ظلم وجور پليدان چو تيره شد
چشم عدو به ساحت اسلام خيره شد
  فسق وفجور بر همه آفاق چيره شد
از بهر حفظ دين محمد (ص) ذخيره شد
مردى که بر همه سر وسالار وسرور است
آشفته شد ز جور عدو وضع مسلمين
اى قائم محمد (ص) اى پيشواى دين
  اسلام شد ضعيف ز جور معاندين
شد وقت آنکه مرکب شاهى کنى تو زين
ظاهر کن آن وجود که مهر منور است
بر شيعيان وآل على گشته عرصه تنگ
بگرفته است آينه قلبها ز زنگ
  محشور گشته عده ئى با فرقه فرنگ
يا صاحب الزمان (ع) به ظهورت مکن درنگ
گر بشمرم مفاسد آن شرم آور است
دنيا بود بدون فروغ تو تيره شب
شد وقت آنکه تيغ کشى اى شه عرب
  افتاده ايم سخت به رنج وغم وتعب
بهر قصاص خون حسين (ع) شاه تشنه لب
شاهنشهى که کشته شمشير وخنجر است
چون مرغ پرشکسته فتاديم در قفس
يا صاحب الزمان (ع) تو بفرياد ما برس
  غير از وجود تو نبود هيچ دادرس
تنها نه چشم پيروى بر اين در است وبس
چشم تمام مردم دنيا بر اين در است

از دکتر رسا

مديحه حضرت صاحب العصر

صبح پيکى ز مسيحا دم جانان آمد
مى کند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل
دعوى رهبرى اى جعفر کذاب خطاست
سحر از پرده نشينان حريم ملکوت
مه تابان امامت ثمر باغ رسول
تابش نور رخش بر همه ذرات وجود
وارث علم نبى قوت بازوى على
چهره اى زهره بپوشان که ز بام ملکوت
مظهر حسن حسن اوست که با وجه حسن
آنکه اندر تن او خون حسين ابن على است
در ره زهد وعبادت چو على ابن حسين
علم باقر همه با اوست که با مشعل نور
تا ز ناپاک کند مذهب صادق را پاک
همچو کاظم که بود قبله حاجات به خلق
چون رضا تا کند او تکيه به او رنگ علوم
اوست سرچشمه تقوى وفضيلت چو جواد
هادى وادى حق از پى ارشاد بشر
يادگارى بود از عسکرى آن حجت حق
قائم آل محمد (ص) شه اقليم وجود
اى شه منتظر از منتظران چهره مپوش
خسروا جز تو درين ملک سليمانى نيست
  گفت برخيز که آرام دل وجان آمد
که ز نرگس ثمرى پاک به دوران آمد
که به صد جلوه برون حجت يزدان آمد
نغمه برخاست که آن خسرو خوبان آمد
در سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
روشنى بخش چو خورشيد درخشان آمد
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
زهره فاطمه با چهره ى تابان آمد
پى آرامش دلهاى پريشان آمد
پى خون خواهى سالار شهيدان آمد
سوى حق قافله را سلسله جنبان آمد
رهبر جامعه ى بى سر وسامان آمد
با دو صد معجزه وحجت وبرهان آمد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
وارث خسرو دين شاه خراسان آمد
منبع فيض وجوانمردى واحسان آمد
با چراغ خرد ودانش وعرفان آمد
تا جهان را کند از عدل گلستان آمد
هان به فرماندهى عالم امکان آمد
که دگر جان به لب از محنت دوران آمد
کى رسد مژده به موران که سليمان آمد

از فتى تبريزى

آيينه غيب نما

اى نهان ساخته از ديده ى ما صورت خويش
طاق شد طاقت ياران بگشا پرده ز رخ
نه همين چشم به راه تو مسلمانانند
آمد از غيبت تو جان به لب منتظران
بى رخت بسته به روى همه درهاى اميد
گرچه غرقيم به درياى گناهان، ليکن
روى دل سوى تو داريم به صد عجز ونياز
جز تو ما را نبود ملجائى اى حجت حق
دست ما گير که بيچارگى از حد بگذشت
روزگاريست که از جهل ونفاق ونخوت
تا که بر کار خلايق سر وسامان بخشى
توئى آن گوهر يکدانه ى درياى وجود
ساخت حق آينه ى غيب نما روى ترا
هست ميلاد همايون تو آن عيد که حق
يافت زان روى، شرف نيمه شعبان کامروز
قرب حق يافت به تحقيق کسى کو به صفا
خوش زدى دم ز مديح ولى عصر (فتى)
کوش در بندگى آل على با دل وجان
  به دراز پرده ى غيب آى ونما طلعت خويش
اى نهان ساخته از ديده ى ما صورت خويش
عالمى را نگران کرده ئى از غيبت خويش
همه دادند ز کف حوصله وطاقت خويش
بگشا بر رخ احباب دراز رحمت خويش
شرم ساريم وخجالت زده از غفلت خويش
جز تو ابراز نداريم به کس حاجت خويش
باد سوگند ترا بر شرف وعصمت خويش
بگشا مشگل ما را به يد همت خويش
هر کسى رنج کسان مى طلبد، راحت خويش
گير با دست خدائى علم نهضت خويش
که خداوند جهان خواند ترا حجت خويش
نگرد خواست در آن آينه تا طلعت خويش
در چنين روز عيان کرد مهين آيت خويش
شامل حال جهان کرد خدا رحمت خويش
با تو پيوست وگسست از دگران الفت خويش
که فزودى به بر اهل ولا حرمت خويش
تا کند شامل حال تو خدا رحمت خويش

ايضا حديث عن کتاب يوم الخلاص قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): طوبى لمن ادرک قائم بيتى وهو مقتد به قبل قيامه يتولى وليه ويتبرأ من عدوه ويتولى الائمة الهادين من قبله، اولئک رفقائى، وذو وودى ومودتى، واکرم امتى على يوم القيامة، طوبى لمن لقيه، وطوبى لمن احبه وطوبى لمن قال به، ينجيهم الله من الهلکة وبالاقرار بالله ورسوله، ويجمع الائمة يفتح الله لهم الجنة، مثلهم فى الارض کمثل المسک الذى يسطع ريحه فلا يتغير ابدا ومثلهم فى السماء کمثل القمر المنير الذى لا يطفأ ابدا.

ترجمه حديث رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: خوشا به حال کسانى که درک کند زمان قائم از اولاد مرا واقتدا کند به او قبل از قيامش به دوستى او وبيزارى از دشمن او وبه دوستى امامان هادى از قبل او هم داشته، آنان رفقاى منند وصاحب دوستى ومودت واکرام کنند امت مرا بر من روز قيامت، خوشا براى کسانى که او را ملاقات کنند، خوشا به حال کسانى که دوست اويند وخوشا به حال کسانى که خداوند آنان را از هلاکت نجات دهد وبه اقرار به خدا ورسولش وجمع مى نمايد امامان را ومى گشايد خدا براى آنان بهشت را، مثل آنان در زمين مانند مشکى که بوى آن فراگير است وتغيير نمى کند هيچگاه ومثل آنان در آسمان مانند ماه نور دهنده است که خاموش نمى شود.