پرچم هدايت
(سيماى شكوهمند حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف )

محمد رضا اكبرى

- ۳ -


ظاهر اين روايت ، نفى ملاقات و ديدن آن حضرت نيست زيرا مفاد آن اين است كه كسى مى آيد و ادعاى رؤ يت مى كند. شما چنين ادعايى را نپذيريد و كسى هم كه چنين ادعايى كند دروغ گفته و افترا بسته است . معلوم مى شود ادعاى مورد بحث صرف ديدار نيست بلكه امام عليه السلام خواسته است باب ادعاى مشاهده خود را به عنوان نايب خاص مسدود كند، به ويژه اين كه سخن مورد نظر، توقيع شريف آن حضرت به آخرين نايب خاصّ خود على بن محمد سمرى بوده است . امام زمان عليه السلام خواسته است به آخرين نايب خود و همه شيعيان بفرمايد كه باب نيابت خاص بسته شد و هر كسى قبل از ظهور چنين ادعايى كند دروغ گفته و افترا بسته است .بنابراين مراد از مشاهده ، مشاهده حاكى از نيابت است . البته ممكن است مشاهده را به معناى رؤ يت بعد از ظهور مطرح كرد چه اين كه برخى فرقه هاى گمراه معتقدند حضرت ظهور كرده است ! چنين كسانى دروغگو و اهل افترا هستند. در هر صورت روايت ردّى بر مشاهداتى كه در طول تاريخ غيبت صورت گرفته است نمى باشد و اگر هم چنين بود خبر واحد كه نهايتا افاده گمان مى كند نمى تواند در برابر يقينى كه از ملاقات گسترده مؤمنين و به ويژه علماى مورد وثوق حاصل مى شود معارضه اى داشته باشد.
علماى شيعه در كتاب هايى نظير: بحارالانوار، جنة الماءوى ، نجم الثاقب و منتهى الآمال به ذكر ملاقات هايى از مؤمنين ، با صاحب الزمان عليه السلام پرداخته اند و البته آنچه نوشته اند يكى از صدها ملاقاتى است كه انجام گرفته است . نويسنده كسى را مى شناسد كه چند مرتبه در خواب و بيدارى به حضور كعبه دلها رسيده است . يكى از كسانى كه به محضر او بار يافته است حاج على بغدادى مى باشد. او مى گويد:
((هشتاد تومان خمس ((سهم امام )) داشتم و براى پرداخت آن به نجف اشرف رفتم و بيست تومان آن را به فقيه پارسا، شيخ مرتضى انصارى و بيست تومان به جناب شيخ محمد حسين مجتهد كاظمينى و بيست تومان به جناب محمد حسن شروقى تحويل دادم و بيست تومان ديگر باقى مانده بود كه خواستم به هنگام برگشت به جناب شيخ محمد حسن كاظمينى آل يس تحويل دهم . وقتى از نجف به بغداد برگشتم دوست داشتم هر چه زودتر بدهى خود را بپردازم .
روز پنج شنبه راهى كاظمين شدم و به زيارت دو امام همام ((امام كاظم و امام جواد عليه السلام )) مشرّف شدم ، آنگاه به حضور جناب شيخ محمد حسن شرفياب شدم و بخشى از آن بيست تومان را پرداختم و از او اجازه گرفتم بقيه آن را به تدريج در مواردى كه شايسته است صرف كنم .
وقتى عازم بغداد شدم ، يك سوم راه را طى كرده بودم كه ديدم سيّد جليل القدرى از طرف بغداد به طرف من مى آيد. چون نزديك شد سلام كرد و دست هاى خود را براى دست دادن و معانقه گشود و فرمود: ((اهلا و سهلا)) و مرا در بغل گرفت و معانقه كرديم و يكديگر را بوسيديم . او عمامه سبزى بر سر داشت و بر رخسار مباركش خال سياهى بود. فرمود: خير است به كجا مى روى ؟
گفتم دو امام مدفون در كاظمين را زيارت كردم و به بغداد بر مى گردم . فرمود: امشب شب جمعه است برگرد! گفتم : نمى توانم برگردم . فرمود: مى توانى ! برگرد تا شهادت دهم كه تو از دوستداران جدم امير المؤمنين عليه السلام و ما هستى و شيخ هم شهادت دهد، زيرا خداى -تعالى - امر فرموده است كه دو شاهد بگيرد. و اين اشاره به مطلبى بود كه در خاطر داشتم تا از جناب شيخ خواهش كنم نوشته اى به من دهد كه تاءييد كند از دوستداران اهل بيت عليهم السلام هستم و آن را در كفن خود گزارم . از او پرسيدم شما از كجا مى دانى و چگونه شهادت مى دهى ؟ فرمود: چگونه كسى كه حق او را مى رسانند، رساننده حق را نشناسد؟
گفتم : چه حقى ؟ فرمود: آن كه به وكيل من رساندى . گفتم : وكيل شما كيست ؟ فرمود: شيخ محمد حسن . گفتم وكيل شماست ؟ فرمود: وكيل من است .
من پيش خود گفتم اين سيّد هم سهم سادات مى خواهد و دوست دارم بخشى از سهم امام را كه نزد خود دارم به او بدهم . گفتم : چيزى از حق شما نزد من باقى مانده است و من از جناب شيخ محمد حسن اجازه مصرف آن را گرفته ام .
تبسمّى در روى من كرد و فرمود: آرى ، بخشى از حقّ ما را به وكلاى ما در نجف اشرف رساندى . گفتم : آنچه را ادا كردم مورد قبول قرار گرفت ؟ فرمود: آرى . در خاطرم گذشت كه اين سيّد علماى اعلام را وكلاى خود معرّفى مى كند و اين براى من ، امر بزرگى جلوه كرد. سپس گفتم : علما، وكلاى اخذ حقوق ساداتند، و مرا غفلت گرفت . آن گاه فرمود: برگرد جدّم را زيارت كن ... سپس فرمود: امام زمان خود را مى شناسى ؟ گفتم : چرا نمى شناسم ؟ فرمود: بر امام زمان خود سلام كن ! من هم گفتم :
السلام عليك يا حجة اللّه يا صاحب الزّمان يابن الحسن .
او هم تبسمى كرد و فرمود:عليك السلام و رحمة اللّه و بركاته . آن گاه وارد حرم مطهر شديم و ضريح را بوسيديم ... وقتى از نماز فارغ شدم او را نديدم و هر چه در حرم جستجو كردم او را مشاهده نكردم . سپس به خاطرم آمد، اين سيّد چه كسى بود؟ نشانه ها و معجزات گذشته را مورد توجّه قرار دادم كه با اينكه من كار ضرورى داشتم به راحتى به دستور او بازگشتم و با اينكه او مرا نديده به اسم صدايم كرد و اين كه فرمود: دوستداران ما، و من شهادت مى دهم و ديدن نهر جارى و درختان ميوه دار در غير فصل آن به هنگام رفتن به كاظمين و غير اين مسائل آنچه كه گذشت همه سبب گرديد كه يقين پيدا كنم كه او حضرت مهدى عليه السلام است .(72)

گفتم شبى به مهدى ، بردى دلم ز دستم   من منتظر به راهت ، شب تا سحر نشستم
گفتم چه كار بهتر، زين انتظار جانان   من راه وصل خود را، بر روى تو نبستم
گفتم دلم ندارد، بى تو قرار و آرام   من عقده دلم را، امشب دگر گسستم
گفتا هواى نفست ، باشد حجاب وصلم   گر نفس را شكستى ، دستت رسد به دستم
فوايد ولى عصر عليه السلام در زمان غيبت
تشبيه زيبايى در احاديث آمده است كه فايده امام غايب را به بهترين شكل بيان مى كند. جابربن عبداللّه انصارى از رسول خدا صلى اللّه و آله پرسيد:
هل ينتفع الشيعة بالقائم فى غيبته ؟ فقال : اى والذى بعثنى بالنبوّة انّهم لينتفعون به و يستضيئون بنور ولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشّمس و ان جلّلها السّحاب .(73)
آيا شيعه در زمان غيبت از وجود قائم بهره مند مى باشد؟ حضرت فرمود: قسم به كسى كه مرا به نبوّت برانگيخت ، آنها از وجود او بهره مند مى شوند و به نور ولايتش روشنى مى گيرند همان گونه كه مردم از خورشيد پشت ابر بهره مى گيرند.
امام مهدى عليه السلام نيز در جواب اسحاق بن يعقوب كه سؤ ال كرده بود چگونه از امام غايب بهره مند مى شويم فرمود:
امّا وجه الانتفاع بى فى غيبتى فكاالانتفاع بالشّمس اذا غيّبها عن الابصار السّحاب .(74)
امّا بهره مندى از من در زمان غيبتم ، همانند بهره مندى از خورشيد است وقتى ابر آن را از چشم ها پنهان كند.
خورشيد داراى دو نورافشانى مستقيم و غير مستقيم است . در تابش غير مستقيم ابرها مانند شيشه مات نور مستقيم خورشيد را از خود عبور مى دهند و در نتيجه به موجودات زنده مى رسد. غايب بودن خورشيد در پشت ابرها غير از نبودن آن است . اگر خورشيد نباشد همه جا تاريك است امّا با وجود خورشيد در پس ابرها هه جا روشن است و خورشيد فوايد خود را از پشت ابرها به موجودات مى رساند. با ذكر اين تشبيه جامع به برخى از فوايد امام غايب عليه السلام مى پردازيم .
1- اميد بخشى
شيعه به خاطر عقيده اى كه به وجود امام زنده خود دارد اگر چه او را نمى بيند امّا احساس تنهايى هم ندارد و همواره چشم اميد به آن عزيزى دارد كه وعده ظهورش داده شده است . شيعه منتظر است و انسان منتظر، اميدوار است و كسى كه اميدوار باشد فعّال و با نشاط است و از هر گونه كسالت ، افسردگى و دل مردگى به دور خواهد بود.
2- امنيّت
زمين همواره بايد از حجّت خدا برخوردار باشد تا وضعيت عادى خود را طى كند و گرنه امنيت آن از ميان مى رود. اين حقيقت در روايات زيادى بيان شده است كه ما به برخى از آنهااشاره مى كنيم . اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
لم تخل الارض منذ خلق اللّه من حجّة اللّه فيها، ظاهر، مشهور او غايب مستور و لا تخلوا الى ان تقوم الساعة من حجّة اللّه فيها.(75)
از زمانى كه خداوند آدم را آفريد، زمين از حجّت خالى نشده است ، چه آشكار و چه شناخته شده و چه نهان و پوشيده و تا قيامت هم از حجّت الهى خالى نخواهد شد. اوّلين انسانى كه آفريده شد حجّت خدا بود و از آن پس همواره زمين از حجّت خدا خالى نبوده است . بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله هم ائمه عليهم السلام حجّت هاى خدا بر زمين بوده اند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
لو بغيت الارض بغير امام ساعة لساخت .(76)
اگر زمين ساعتى بدون امام بماند از هم فرو مى پاشد.
و امام سجاد عليه السلام فرمود:
ما كسانى هستيم كه خداوند به بركت ما آسمان را از فرو افتادن بر زمين حفظ مى كند و تعادل زمين را تضمين تضمين مى نمايد تا به اهلش آسيب نرساند و به بركت ما باران مى بارد و رحمت خدا گسترش مى يابد و بركات زمين سر بر مى آورد. اگر كسى از ما در زمين نباشد زمين اهل خود را فرو مى برد.(77)
اكنون حجّت خدا بر روى زمين ، حضرت مهدى عليه السلام است كه به زمين امنيت بخشيده است ، چه اين كه خود فرمود:
انّى لامان لاهل الارض .(78)
من مايه امنيت اهل زمين هستم .
3-گره گشايى
يكى ديگر از فوايد امام غايب گره گشايى مادى ، معنوى و علمى از مؤمنين است . هر مؤمنى مى تواند با توسّل به وجود مبارك آن حضرت از او بخواهد از مشكلاتى كه دارد گره گشايى كند چه اين كه محدّث خبير، حاجى نورى مى گويد:
اغاثه و فرياد رسى درماندگان از مناصب الهيه آن جناب خواهد بود.(79)
يكى از شيعيان امام زمان عليه السلام ابو راجح است . او سرپرست يكى از حمام هاى عمومى شهر حلّه بود و بسيارى از مردم او را مى شناختند. در آن زمان ، حاكم شهر حلّه فردى به نام ((مرجان صغير)) بود. روزى به او خبر دادند كه ابو راجح به بعضى از صحابه پيامبر صلى اللّه عليه و آله بدگويى مى كند. حاكم او را احضار كرد و دستور داد او را كتك بزنند. ماءموران به اندازه اى ابو راجح را زدند كه نزديك بود جان بدهد. ضربه هايى به صورت او زدند كه دندان هايش كنده شد و زبانش را از دهان بيرون آوردند و با جوال دوز سوراخ كردند و بينى اش را بريدند و با وضع بدى او را بستند و در خيابان هاى حلّه گرداندند و آنقدر مورد ضرب و جرح قرار گرفت كه بر زمين افتاد و مرگ را مشاهده كرد.
سرانجام حاكم را از رفتارى كه با ابو راجح داشتند آگاه كردند او هم دستور داد ابوراجح را به قتل برسانند. اطرافيان حاكم گفتند: او پيرمرد كهنسالى است و به اندازه كافى با وى برخورد شده است او را رها كن تا خود بميرد و شما در خونش شريك نباشى . با اصرار فراوان آنها، حاكم از قتل او گذشت امّا وضع او به گونه اى بود كه ترديدى در مرگش وجود نداشت . روز بعد مردم ديدند كه ابوراجح با سلامت كامل به نماز ايستاده است . با شگفتى از او پرسيدند: چگونه سلامت خود را باز يافته اى ؟! ابوراجح پاسخ داد: وقتى مرگ را مشاهده كردم و زبانى نداشتم كه خدا را بخوانم ، با قلب خود از خدا درخواست كردم و از سيّد و مولاى خود صاحب الزمان خواستم به فريادم رسد.
وقتى شب فرا رسيد ناگهان ديدم خانه ام پر از نور شد و صاحب الزمان عليه السلام را نزد خود حاضر ديدم . حضرت عليه السلام جلو آمد و دست بر چهره ام كشيد و فرمود: برو و براى تاءمين زندكى خانواده ات تلاش كن كه خداوند تو را شفا داد. من هم شب را صبح كردم و همان گونه اى كه مى بينيد سلامت خود را باز يافتم .
يكى از نيكوكاران زمان ابوراجح ، شيخ شمس الدين محمد بن قارون است . او ميگويد: به خدا قسم ابوراجح مردى ضعيف ، زرد چهره ، بد قيافه و كم ريش بود. من همواره به حمام او مى رفتم و او را اين گونه مى ديدم ، امّا بعد از اين واقعه او را مردى جوان ، قوى ، سرخ چهره و داراى قامتى افراشته ديدم و همواره اين گونه بود تا از دنيا رفت .
خبر شگفت آور سلامت ابوراجح منتشر شد، حاكم او را احضار كرد و چون تفاوت عجيب ديروز و امروز او را ديد، رعب و وحشتى بزرگ بر قلب او افتاد و آن چنان تحت تاءثير قرار گرفت كه در برخورد خود با شيعيان تجديد نظر كرد و به آنها احترام مى كرد و لغزش هاى آنها را مى بخشيد و به نيكوكاران آنها احسان مى كرد.(80)
فصل چهارم : وظايف شعيه در عصر غيبت
انتظار، چراغ شب هاى
تاريك غيبت است .
عصر غم انگيز غيبت
عصر غيبت ، عصر پنهانى حجّت خدا و غربت مؤمنان است . عصرى است كه غم و اندوه بر چهره جان آنان نشسته است . غم آنها، غم تنهايى ، غم دورى ، غم غربت ، غم عزلت ، غم نديدن مولا و حاكميت دشمنان خدا بر زمين است .
به راستى زمان غيبت چه اندوه بار است . حزن ، آسمان دل ها را فرا گرفته و گرد غم بر چهره ها نشسته است . كاشانه منتظران غم انگيز است و آه دورى از حجّت خدا، جان ها را مى گدازد. همه در انتظارند و درد انتظار چه غوغايى در دل ها ايجاد كرده است . دل ها گريان ، اشك ها ريزان ، چشم ها به راه ، تا كه در آسمان باز شود و جبرئيل عليه السلام مژده آمدن عزيز و سالار منتظران را در آسمان فرياد كند. امام رضا عليه السلام فرمود:
كم من مؤمن متاءسّف حيران حزين عند فقدان الماء المعين .(81)
چه بسيار مؤمنانى كه در نبود آب پاك و روان ((مهدى عليه السلام )) اندوهگين و گرسنه و محزونند.
آيا دورى از محبوب غم انگيز نيست ، آن هم محبوبى كه حجّت خدا باشد؟ اين سخت است كه انسان هر كسى را ببيند امّا مولاى خود را نبيند، سخن هر كسى را بشنود امّا سخن مولاى خود را نشنود و نداند او كجاست تا به سويش پر كشد و يا از كجا عبور كرده است تا گرد راهش را سرمه چشمش ‍ كند. آه ، كجايند آنهايى كه در فراقش مى سوزند و چراغ يادش را همواره در دل روشن نگاه داشته اند چنان كه رسول خدا صلس اللّه عليه و آله فرمود:
تحزن لفقده اهل الارض والسمّاء. فكم من مؤمن و مؤمنة متاءسّف متهلّف حيران عند فقده .(82)
اهل زمين و آسمان در نبود او غمگينند، چه بسيار مردان و زنان مؤمنى كه در نبود او در اندوه و افسوس و سرگردانى به سر مى برند.
فداى آن عزيزى بشوم كه دل عزيزان در فراقش مى سوزد و لحظه اى از ياد دوستدارانش باز نمى ماند. پروردگارا! اين شب طولانى غيبت را به پايان رسان و رخسار نورانى عزيز و محبوب ما را از پشت پرده غيبت آشكار ساز تا در پناهش آرام گيريم .يا ارحم الرحمين به حق محمّد و آله الطاهرين .
وظايف شيعه در زمان غيبت
شيعه در زمان غيبت آرام نمى گيرد، بى تحرك نيست ، غفلت نمى كند و جذب فرهنگ مردود قبل از ظهور نميگردد و ما در اين بحث به برخى از وظايف مهم او اشاره مى كنيم .
1- شناخت امام عصر عليه السلام
از وظايف مهم شيعه تلاش در جهت شناحت امام زمان عليه السلام است . كسى كه امام عصر خود را بشناسد به توفيق بزرگى يار يافته است . زيرا با وجود اين معرفت ، در اوج بحران هاى فكرى و اعتقادى جامعه كه بسيارى از مردم را به گمراهى مى كشاند منحرف نخواهد شد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
امام خود را بشناس ! وقتى او را شناختى ، دير و زود ظهور، آسيبى به تو نخواهد رساند.(83) و در روايت ديگرى فرمود:
كسى كه اين امر را بشناسد و قبل از قيام قائم بميرد مانند كسى كه با او كشته شود به پاداش مى رسد.(84)
منتظران آگاه ، شقايقان عصر غيبت اند كه در گرماى گدازنده فراق ، رنگين شده اند و براى همين است كه اجر شهيدى را دارند كه در ركاب مولاى خود جان مى سپارند.
اثر ديگر اين شناخت رهايى از مرگ جاهليت است .
امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود:
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليتة (85)
كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است .
ازويژگى هاى مهم و ممتاز حضرت مهدى عليه السلام كه بايد مورد شناسايى قرار گيرد: امامت ، عصمت ، علم ، حيات ، طول عمر، غيبت ، ظهور و قيام و حكومت جهانى اوست . شيعه معتقد است مهدى عليه السلام امام دوازدهم است كه در پس پرده غيبت به سر مى برد تا پس از آن كه زمين را از ظلم و جور فرا گرفت ظهور كند و آن را پر از عدل و داد كند. او حجّت خدا، معصوم از خطا و آخرين جانشين رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و از نسل على و فاطمه و فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام است كه خداوند انتقام از دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به عهده او گزارده است .
رسول گرامى اسلام عليه السلام فرمود:
در شب معراج به سمت راست عرش نگاه كردم و على ، فاطمه و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على عليه السلام را ديدم و مهدى را در نور فراگيرى مشاهده كردم . همه نماز مى خواندند و مهدى در وسط آنها مانند ستاره اى درخشان بود. خداوند فرمود: اى محمد! اينها حجّت هاى من هستند و او ((مهدى عليه السلام )) انتقام گيرنده از ميان عترت توست .(86)
ما در اين بحث برخى از روايات اعتقادى را كه به امامت ، علم ، عصمت و محبت او مربوط مى شود نقل مى كنيم و شناخت مسائل ديگر را به بخش هاى مختلف اين كتاب وا مى گذاريم .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:
امامان بعد از من دوازده نفرند كه نه نفر آنها از نسل حسين مى باشند. همه آنان امين و معصوم اند و مهدى اين امت از ما اهل بيت است .(87)
و در حديث ديگرى فرمود:
خداوند نه امام پاك و معصوم از صلب حسين بيرون مى آورد و مهدى اين امت از ما اهل بيت است .(88)
و درباره امامت و برخى ويژگى هاى آن فرمود:
فهو امام ، تقىّ، بارّ، رضىّ، هاد، مهدى .(89)
او امامى با تقوا، پاك ، نيكوكار، مورد رضايت ، هدايت كننده و هدايت شده است .
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: به رسول خدا صلى اللّه عيله و آله عرض ‍ كردم : مرا از تعداد امامان بعد از خود آگاه گردان . حضرت در جواب فرمود: يا على ! آنها دوازده نفرند، اولين آنان تو هستى و آخرين آنها قائم است .(90)
هم چنين رسول خدا صلى اللّه عليه و آله درباره علم ائمه بعد از خود كه آخرين آنها امام مهدى عليه السلام است فرمود:
دوازده امام ، كه نه نفر آنها از صلب حسين هستند پس از من به ولايت مى رسند كه خداوند علم و فهم مرا به آنها عطا كرده است .(91)
و امام باقر عليه السلام درباره علم او فرمود:
علم او به كتاب خداى -عزّ و جلّ- و سنّت پيامبرش صلى اللّه عليه و آله در قلب مهدى ما مى رويد همان گونه كه خوشه از بهترين جاى گياه خود مى رويد.(92)
امّا خداوند درباره وجوب محبّت حضرت مهدى عليه السلام به پيامبرش ‍ فرمود: اى محمّد! او را دوست داشته باش كه من ، او و دوستدارانش را دوست مى دارم .(93)
و پيامبر فرمود:
من احبّ ان يلقى اللّه و قد كمل ايمانه و حسن اسلامه فليتولّ الحجّة صاحب الزّمان المنتظر.(94)
كسى كه دوست دارد خدا را ملاقات كند در حالى كه ايمانش كامل و اسلامش نيكو باشد حجّت منتظر، صاحب الزمان را دوست داشته باشد.
و در بخشى از خطبه خود در غدير خم فرمود: اى مردم ! من پيامبر شما، و على جانشين من است .
آگاه باشيد! آخرين امام از جانشينان من ، مهدى قائم عليه السلام است .
آگاه باشيد! او پيروز كننده دين خداست .
آگاه باشيد! او انتقام گيرنده از ستمگران است .
آگاه باشيد! او فتح كننده دژها و خراب كننده آنهاست .
آگاه باشيد! او نابود كننده قبايل مشركين است .
آگاه باشيد! او انتقام گيرنده خون اولياء خداست .
آگاه باشيد! او يارى كننده دين خداست .
آگاه باشيد! او نهر عظيمى از درياى ژرف ولايت است .
آگاه باشيد! او دارندگان فضل و جهل را شناسايى مى كند.
آگاه باشيد! او برگزيده خداست .
آگاه باشيد! او وارث همه دانش ها و مسلط بر آنهاست .
آگاه باشيد! او خبر دهنده از پروردگار عزيز و بزرگ خود مى باشد و ايمان به او را يادآورى مى كند.
آگاه باشيد! او داراى رشدى كامل و نظرى استوار است .
آگاه باشيد! اداره جهان به او واگذار شده است .
آگاه باشيد! اوست كه پيامبران پيشين به آمدنش بشارت داده اند.
آگاه باشيد! او حجّت خداست كه باقى مى ماند و پس از او حجّت و امام ديگرى نيست و حقى نيست مگر با او، و نورى نمى باشد مگر نزد او.
آگاه باشيد! كسى بر او پيروز نخواهد شد.
آگاه باشيد! او ولىّ خدا در روى زمين و داور او در ميان بندگانش و امين او در پنهان و آشكار است .(95)
اگر چه شناخت امام زمان عليه السلام به عنوان يك وظيفه اصلى مطرح است امّا نبايد از نظر دور داشت كه مهدى شناسى مقدمه مهدى باورى و مهدى باورى مقدمه مهدى محورى است .
2- تقويت اعتقاد به امام زمان عليه السلام
تحكيم مبانى اعتقادى و حفظ گوهر عقيده به ولى عصر عليه السلام يك اصل مهم و يك وظيفه جدى براى هر شيعه اى است كه مى خواهد از آراء و نظريات گمراه كننده آخر زمان در امان باشد. زراره گويد:
امام صادق عليه السلام فرمود:
زمانى بر مردم خواهد آمد كه امام آنها غايب مى شود. عرض كردم : مردم در اين زمان چه مى كنند؟ فرمود: به ولايت او تمسك جويند تا آشكار شود.(96)
چه كسانى كه يك عمر دم از ولايت او مى زنند امّا قلب آنها گرفتار ترديد مى شود.
امام جواد عليه السلام مى فرمايد:
او بعد از محو نامش و مرتد شدن اكثر كسانى كه معتقد به امامتش مى باشند قيام مى كند.(97)
در صدر اسلام همه به وجود قائم عليه السلام اعتقاد داشتند، امّا اكنون مضمون اين حديث در فرقه هاى مختلف اسلامى به جز شيعه دوازده امامى تحقق يافته است و حتى عدّه اى از كسانى كه از زمره شيعيان محسوب مى شوند از اعمال و اخلاق و روحيه اى برخوردارند كه گويا مهدى عليه السلام كمترين جايگاهى در زندگى آنها ندارد. البته هر چه از صدر اسلام فاصله مى گيريم و عصر غيبت طولانى تر مى شود غروب دين دارى فرا مى رسد و زمستان دين دارى كه نويد بخش بهار آن است لايه هاى سرد و سنگين خود را بر روى زمين پهن مى كند و چه كسانى كه در اين سرماى زمستانى تلف مى شوند.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:
او غيبتى طولانى خواهد داشت و امت ها درباره او به سرگردانى و حيرت خواهند افتاد و از دين خود منحرف مى شوند. در اين هنگام مثل ستاره اى درخشان به سوى مردم روى مى آورد.(98)
در چنين اوضاع و شرايطى كه زمستان دين دارى است ، يك گل ، از يك گلستان در فصل بهار دين دارى ، ارزشمندتر خواهد بود. از اين رو شيعيان عصر غيبت ار ويژگى هاى ممتازى برخوردارند كه به برخى احاديث آن اشاره مى كنيم . امام سجاد عليه السلام فرمود: همانا كسانى كه در زمان غيبت او به سر مى برند و به امامت او اعتقاد داشته و منتظر ظهورش هستند از مردم هر زمانى برترند زيرا خداوند عقل و فهم و معرفى به آنها داده است كه عصر غيبت براى آنها نظير زمان حضور و مشاهده است و آنها را در زمان غيبت به منزله كسانى قرار داده است كه در پيش ‍ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در راه خدا شمشير مى زنند. اينها مخلصان واقعى و شيعيان راستين و دعوت كنندگان پنهان و آشكار به دين خدا هستند.(99)
و امام كاظم عليه السلام فرمود:
خوش به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به ما محبت مى ورزند و بر دوستى ما و برائت از دشمنانمان ثابت قدم مى باشند. اينها از ما هستند و ما هم از آنها هستيم . آنان راضى شدند كه ما امام آنهاباشيم و ما هم راضى شديم كه آنان شيعيان ما باشند و خوش به حال آنها. به خدا قسم ، آنها در روز قيامت با ما و در مرتبه ما هستند.(100)
و امام باقر عليه السلام فرمود:
زمانى بر مردم خواهد آمد كه امامشان از آنها غايب خواهد شد. خوش به حال كسانى كه بر ولايت ما در اين زمان ثابت و استوارند. كمترين ثوابى كه براى آنها مى باشد اين است كه خداى بلند مرتبه به آنها مى فرمايد: به سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا پذيرفتيد. پس مژده باد شما را، به ثواب نيكوى من . شما، از زن و مرد، حقيقتا بنده من هستيد، از شما مى پذيرم و بر شما عفو مى كنم و مى بخشم و به خاطر وجود شما به بنده هايم باران عطا مى كنم و بلا را ار آنان دفع مى نمايم و اگر شما نبوديد عذابم را بر آنها نازل مى كردم .(101)