نشانه هاى ظهور او

مرحوم حاج شيخ محمد خادمى شيرازى

- ۶ -


هرگاه ديدى كه حق و طرفداران آن از بين رفتند و ديدى كه جهان پر از جور و ستم شد و ديدى كه چيزهايى كه در قرآن نيست به آن نسبت مى دهند و چيزهايى به نام قرآن بيان مى كنند كه در آن نيست و بر طبق هوى و هوس خود توجيه مى كنند و ديدى كه دين موقعيت خود را از دست داده و دچار انقلاب شده است و ديدى كه طرفداران باطل بر پيروان حق برترى يافته اند و ديدى كه شر ظاهر شده است و كسى را از آن نهى نمى كنند و مجريان شر را معذور مى دارند و ديدى كه فسق (فساد اخلاقى ) در اجتماعات رواج يافته است و ديدى كه مردها به مردها اكتفا مى كنند (اشاره به عمل شنيع لواط) و زنها به زنها (اشاره به مساحقه ) و ديدى كه افراد با ايمان خاموش نشسته اند و اگر حرف بزنند سخن آنها را رد مى كنند و ديدى كه دروغگو با شناختى كه از او دارند در عين حال دروغش را رد نمى كنند و ديدى كه افراد كوچك به بزرگترها احترام نمى گذارند و ديدى كه مردم قطع رحم مى كنند و با افرادى كه به گناهان مباهات مى ورزند با خنده برخورد مى شود و حرف بد آنان را به ايشان برنمى گردانند و ديدى كه پسر بچه ها مانند زنان خود فروشى مى كنند و ديدى كه عده اى از زنها با زنان ازدواج مى كنند و ديدى كه تعريف بيجا زياد مى شود و ديدى كه مرد اموال خودش را در راه غير مشروع به مصرف مى رساند (قمار، شراب ، ربا و...) و كسى او را نهى نمى كند و ديدى كه مردم از مشاهده كارهاى اهل ايمان به خدا پناه مى برند و ديدى همسايه ، همسايه خود را اذيت مى كند و احدى او را باز نمى دارد (نگارنده سالهاى اين ابتلاء را داشتم ) و ديدى كه كفار از رنجى كه اهل ايمان به خاطر شيوع فساد در زمين مى برند خوشحال هستند و ديدى كه علنا شرب خمر مى شود و افرادى كه از خداوند نمى ترسند مجلس شراب را گرم مى كنند و ديدى كسى كه امر به معروف مى كند (امر به كارهاى خوب و مفيد) در بين مردم ذليل و طرفداران فساد اخلاق در جامعه برومند و محترم هستند و ديدى كه صاحب آيات (يعنى طرفداران و خوانندگان آيات قرآن و هر كسى كه آنها را دوست بدارد) كوچك شمرده مى شوند و ديدى كه راه خير منقطع و مسدود و راه بديها و شرها باز و محل رفت و آمد مردم است و ديدى كه زيارت خانه كعبه معطل و متروك مانده است (به خاطر مشكلاتى كه در اين راه به وجود آمده است ) و ديدى كه افراد به آنچه مى گويند عمل نمى كنند و ديدى كه مردها و زنها و دواها و اغذيه اى استعمال مى كنند تا براى اعمال قبيحه فربه شوند و ديدى كه مردها از راه خود فروشى (لواط) و زنها از راه زنا زندگى خود را تاءمين مى كنند (150) و ديدى كه زنان براى خود مجلس و كنفراس تشكيل مى دهند - چنانكه مردها داراى مجالس و محافل سياسى هستند - و در سياست اجتماعى دخالت مى كنند و ديدى كه از فرزندان عباس افرادى خود را مانند زنان مى آرايند و اموال خود را در اين راه صرف مى كنند براى پياده كردن برنامه هاى جنسى اعم از مرد يا زن ، در اين دوره از زمان صاحب مال در ميان مردم از صاحب ايمان عزيزتر است و آشكارا رباخوارى مى شود و كسى سرزنش نمى كند و ديدى كه زنان به عمل بد زنا ستوده مى شوند و ديدى كه زنان به شوهران خود رشوه مى دهند تا بتوانند با مردان ديگر رابطه داشته باشند و ديدى كه اكثر مردم و بهترين خانه ها آن خانه اى است كه زنان را در فسق و گناهانشان كمك كنند و ديدى كه مؤ من در اجتماع خوار و ذليل زندگى مى كند و ديدى كه بدعت و زنا شيوع يافته است و ديدى كه مردم به وسيله شهادت ناحق به يكديگر تعدى مى كنند و ديدى كه مردم فعل حرام را حلال و حلال را حرام مى شمارند (تغيير احكام ) و ديدى كه مردم دين را با راءى خودشان تطبيق مى دهند و قرآن و احكام آن معطل مانده است و ديدى كه براى انجام كارهاى بد مردم انتظار شب را نمى كشند بلكه در روز انجام مى دهند و ديدى كه اهل ايمان در مقابل منكرات جز با قلبشان ، توان انكار ندارند و ديدى كه بخش عظيمى از مال صرف در غضب خدا مى شود (مانند پولهاى كلانى كه خرج خريد اسلحه مى شود و افراد مسلمان و غير مسلمان را آتش مى زنند و نابود مى كنند) و ديدى كه فرمانروايان به دشمنان خدا و كفار تقرب مى يابند (مانند فرستادن هياءتهاى به اصطلاح حسن نيت ، بستن قراردادهاى مختلف ، ديدارهاى سياسى از كشورهاى غير مسلمان ) و ديدى كه زمامداران از اهل خير دورى مى جويند و ديدى كه فرمانروايان در حكم دادن رشوه مى گيرند و ديدى كه به دست آوردن حكومت با پول انجام مى شود و ديدى كه با محارم خود ازدواج مى كنند و به آنها اكتفا مى كنند و ديدى كه به مجرد تهمت و سوءظن افراد را مى كشند (بدون تحقيق و بررسى ) و ناگهان هجوم مى آورند و مال و جان او را تصاحب مى كنند (ممكن است در راه طغيان شهوت باشد كه زنان هرجايى همه چيز مردها را مى برند يا به وسيله حكام جور اموال مردم مصادره مى شود و جانشان هم به مخاطره مى افتد) يا اينكه در راه رسيدن به پسر بچه ها براى كار زشت از مال و جان مى گذرند و ديدى كه مردها را به خاطر تماس و آميزش با زنان سرزنش مى كنند و ديدى كه بعضى از مردها از درآمد زنان خود در ارتباط با بى بند و بارى و فجور امرار معاش مى كنند در حالى كه مى دانند زن آنها فاسد است و به اين وضع تن مى دهند.
و ديدى كه زنان بر مردان غالب مى شوند و برخلاف رضاى شوهر عمل مى كنند و مردشان را از نظر زندگى اداره مى كنند و ديدى كه بعضى از مردها زنان و كنيزان خود را در اختيار اشخاص قرار مى دهند و در مقابل به مختصرى از خوراكيها و آشاميدنيها قناعت مى ورزند و ديدى كه ايمان به خداوند بزرگ (اظهار ايمان ) با زور و جبر انجام مى شود (يا از طرف اولياء يا زمامداران ) و ديدى كه مردم علنا قمار مى كنند و ديدى كه علنا شراب خريد و فروش مى شود و هيچ مانعى هم بر سر راه آن نيست و ديدى كه زنان مسلمان خودشان را در اختيار كفار قرار مى دهند و ديدى كه گناهان در اجتماع آشكار مى شود و مردم آنها را مى بينند و كسى هم منع نمى كند و جراءت بر منع آنها در مردم نيست و ديدى كه افراد با شخصيت ذليل صاحبان قدرت مى شوند و ديدى كه نزديكترين افراد به زمامداران آنهايى هستند كه نسبت به ما اهل بيت بدگويى مى كنند (يا به زبان و يا در عمل ) و ديدى افرادى كه نسبت به ما اظهار محبت مى كنند مورد احترام نيستند و حرف آنها را نمى پذيرند و ديدى كه مردم در گفتار خلاف حق با هم رقابت مى كنند و ديدى كه شنيدن آيات كريمه قرآن براى مردم سنگين اما شنيدن ساز و آواز آسان و شيرين است و ديدى كه به خاطر زبان بد همسايه ، همسايه ديگر او را اكرام مى كند و ديدى كه حدود الهى معطل مانده است و مردم آنها را طبق هواى نفسشان پياده مى كنند و ديدى كه مساجد زينت داده مى شود (از نظر ساختمان و رنگ آميزى ) و ديدى كه راستگوترين مردم دروغگوترين افراد است (از نظر واقع ) و ديدى كه شر و سخن چينى در ميان مردم ظاهر گشته است و ديدى كه ستمگرى در ميان مردم شيوع يافته است و ديدى كه غيبت كردن را سخنى خوشمزه و دلچسب مى دانند و يكديگر را به غيبت كردن بشارت مى دهند و ديدى حج خانه خدا و جهاد را براى غير رضاى خدا انجام مى دهند و ديدى كه پادشاهان به خاطر دلجويى از كفار اهل ايمان را ذليل مى كنند و ديدى كه خرابى بر عمران و آبادانى فزونى يافته است (اثر شوم جنگها) و ديدى كه مردم روزى خود را با كم فروشى به دست مى آورند و ديدى كه خونريزى در جامعه سبك شمرده مى شود و ديدى كه مرد به خاطر رسيدن به رياست دنيا بدزبانى مى كند و خود را به بد زبانى مشهور مى سازد تا مردم از او بترسند و ديدى كه مردم نماز را سبك مى شمارند (هر وقت كه شد يا آخر وقت مى خوانند) و ديدى كسى كه داراى اموال فراوان است از اول زكات آن را نداده است و ديدى كه نبش قبر مى كنند و كفن مردگان را مى فروشند و ديدى كه هرج و مرج زياد مى شود (امنيت از مردم گرفته مى شود) و ديدى كه مردم شبانه سر سفره شراب مى نشينند و صبح مست بر مى خيزند و به فكر مردم نيستند و ديدى كه با حيوانات معامله جنسى انجام مى دهند (با آنها آميزش مى كنند) و ديدى كه حيوانات بعضى ، بعضى ديگر را مى درند و ديدى كه مردى براى نماز مى رود و در برگشتن لباس ندارد (لباس او را مى برند) و ديدى كه قلبهاى مردم سخت شده است و اشكشان جارى نمى شود (و ياد خدا بر آنها گران مى آيد) و ديدى كه مردم در خوردن مال حرام با يكديگر رقابت مى كنند و ديدى كه نمازگزار براى خوش آيند و خودنمايى به مردم نماز مى خواند و ديدى كه فقيه احكام دين را براى رسيدن به دنيا مى آموزد (نه خدا) و ديدى كه مردم طرفدار آن كسى هستند كه قدرت در دست اوست و ديدى كه طالب مال حلال را سرزنش و دوستدار حرام را تمجيد و تكريم مى كنند و ديدى در حرمين (مكه و مدينه ) كارهاى خلاف انجام مى دهند و كسى جلوى آنها را نمى گيرد و ديدن آلات لهو و لعب را در حرمين به طور آشكار (مانند ساز و آواز، قمار و انواع گناهان ديگر) و ديدى به كسانى كه حق را مى گويند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند، به عنوان نصيحت گفته مى شود اين موضوع به شما مربوط نيست و بهتر است دست برداريد و ديدى كه مردم با هماهنگى يكديگر به مردم بد اقتدا مى كنند (يا پيروى ) و ديدى كه راه خير و سعادت خالى مانده است و كسى بدان راه نمى رود و ديدى كه مردگان را به مسخره مى گيرند و زندگى ابدى ندارند (از خدا) و ديدى كه هر سال بدعتها و فتنه هاى تازه به وجود مى آيد كه بدتر از سال قبل است و ديدى كه در ميان مردم و در محافل عمومى تنها نسبت به اغنيا احترام مى شود و ديدى كه در مقابل فقير و كمك به او مردم مى خندند و براى غير خدا به او رحم مى كنند و ديدى كه مردم از آيات و نشانه هاى آسمانى وحشت و ترسى ندارند (مانند سرخى در آسمان و ستاره دنباله دار در همين سال اخير) و ديدى كه مردم مانند بهائم سوار يكديگر مى شوند و كسى آنها را سرزنش نمى كند و ديدى كه مردم در راه غير رضاى خداوند انفاق زياد و در راه خدا انفاق كم مى كنند و ديدى كه فرزندان احترام پدر و مادر به جاى نمى آورند و آنها را حقير مى شمارند و بدترين حالات را پدر و مادر دارند (نزد فرزندانشان ) و از افترا زدن به پدر و مادر خوشحال مى شوند (پسران و دختران ) و ديدى كه زنها بر كشورها و بر تمام امور غلبه مى يابند (نخست وزير مى شوند، پادشاه مى شوند، وكيل مجلس مى شوند) و كارها بدون رضا و هوس زنان انجام نمى گيرد و ديدى كه پسر به پدرش افترا مى زند و به پدر و مادر نفرين مى كند و انتظار مرگ آنها را مى كشد و از اين بابت خوشحال است (براى تقسيم ارث و غيره ) و ديدى در هر روزى كه بر مرد بگذرد و در آن روز مرتكب معصيتى مانند خوردن حرام و شرب مسكرات يا كم فروشى يا غش در معامله نشود، آن روز براى او روز سختى خواهد بود و ديدى كه پادشاهان مواد غذايى را در اختيار خود قرار مى دهند و ديدى كه خمس آل محمد (سهم امام و سهم سادات ) در راه باطل تقسيم مى شود و با آن ميخوارگى مى كنند و ديدى كه شراب را وسيله درمان امراض قرار مى دهند (بعضى از پزشكان گاه به بيماران خود توصيه مى كنند كه براى شفاى پاره اى امراض از شراب استفاده كنند) و ديدى كه همه مردم در ترك امر به معروف و نهى از منكر هماهنگى پيدا كرده اند و ديدى كه پرچم نفاق و منافقان به اهتزاز در آمده است اما از حق خبرى نيست و ديدى كه مؤ ذن براى اذان و نمازگزار (نماز استيجارى ) براى نماز خواندن مطالبه پول مى كنند (يا نماز ميت و امثال آن ) و ديدى كه مساجد محل اجتماع ، اما بيشتر برنامه هاى غيبت و خوردن گوشت مردم است و در مساجد وصف شراب و شرابخوار را مى كنند و ديدى كه آدم مست براى مردم نماز مى خواند (پيشنماز مى شود)
و هرگاه مشروب خورد مردم او را احترام مى كنند و ديدى كه اموال يتيم را مى خورند ولى به صلاح و نيكى هم معروف هستند و ديدى كه قضات بر خلاف آنچه خداوند فرموده است قضاوت مى كنند و ديدى كه زمامداران به جهت طمع ، خيانتكاران را امين خويش قرار مى دهند و ديدى كه حكام اجتماع ، ميراث را به دست اهل فسق و فجور مى دهند و آنها بر خدا جراءت پيدا مى كنند و از اين اموال مى خورند و به هر نحو كه بخواهند با آن عمل مى كنند و ديدى كه بر سر منبرها امر به تقوا مى كنند اما گوينده خود به آن عمل نمى كند و ديدى كه مردم نماز را در وقت خودش نمى خوانند و آن را سبك مى شمارند و ديدى كه زكات و صدقات ديگر را به وساطت افراد مى دهند اما براى خدا نيست و قصد تقرب به خداوند را ندارند و ديدى كه هّم و هدف مردم پر كردن شكم و ارضاى غرايز جنسى است و از هر راهى باشد مانعى ندارد و ديدى كه دنيا رو به آنها آورده و ديدى كه نشانه هاى حق و درستى كهنه شده است ، - اى حمران !- پس بر حذر باش و از پيشگاه خداوند بزرگ تقاضاى رهايى كن و بدان كه مردم گرفتار خشم خداوند هستند و به آنها مهلت داده شده در مقابل اوامرى كه به آنها شده است . پس ، مواظب خويشتن باش و كوشش كن تا خداوند تو را برخلاف آنها ببيند و اگر در ميان آنها باشى و عذاب خداوند نازل شود همانا به سوى رحمت واسعه الهى شتافته اى و اگر از آنها جدا شدى آنها گرفتار هستند و تو از جراءت بر خداوند در امان مانده اى . و بدان كه خداوند پاداش نيكوكاران را مى دهد و همانا رحمت خداوند نزديك به نيكوكاران است .
مفضل بن عمر از اصحاب حضرت صادق عليه السّلام ، از محل و كيفيت ظهور حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء و نشانه هاى آن سؤ ال كرد، مى گويد:
يا سيدى فمن اين يظهر و كيف يظهر قال يا مفضل يظهر وحده و ياءتى البيت وحده و يلج الكعبة وحده و يجن عليه الليل وحده فاذا نامت العيون و غسق الليل نزل اليه جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام و الملئكة صفوفا فيقول له جبرئيل يا سيدى قولك مقبول و امرك جائز فيمسح عليه السّلام يده على وجهه و يقول ((الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العاملين )).
و يقف بين الركن و المقام فيصرخ صرخة فيقول يا معشر نقبائى و اهل خاصتى و من ذخرهم الله لنصرتى قبل ظهورى على وجه الارض ائتونى طائعين فترد صيحته عليه السّلام عليهم و هم على محاريبهم و على فرشهم فى شرق الارض و غربها فيسمعونه فى صيحة واحدة فى اذن كل رجل فيجيئون نحوها و لايمضى لهم الا كلمحة بصر حتى يكون كلهم بين يديه عليه السّلام بين الركن و المقام فياءمر الله عزوجل النور فيصير عمودا من الارض الى السماء فيستضيى به كل مؤ من على وجه الارض و يدخل عليه نور من جوف بيته فتفرح نفوس المؤ منين بذالك النور و هم لايعلمون بظهور قائمنا اهل البيت عليه و عليهم السلام ثم يصبحون وقوفا بين يديه و هم ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلا بعدة اصحاب رسول الله صلى الله عليه و آله يوم بدر. (151)
اى مولاى عزيزم ! محل ظهور مهدى شما كجاست و چگونه ظاهر مى شود؟ فرمودند: به تنهايى ظاهر مى شود، به تنهايى وارد مسجد الحرام مى شود، به تنهايى دست به دامن كعبه مى زند، شب را به تنهايى در كنار بيت بسر مى برد. چون مردم به خواب روند و شب فرا رسد جبرئيل و ميكائيل و صفوف فرشتگان بر او وارد شوند. جبرئيل به آن حضرت عرض ‍ مى كند كه اى آقاى من ! گفتارت مقبول و فرمانت مطاع است . پس ، آن حضرت دست بر چهره اش كشيده ، مى فرمايد: ((ستايش خداوندى را كه وعده لطف و رحمتش را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاى آن كه بخواهيم ، منزل كنيم ، زيرا آن روز پاداش نيكوكاران بسيار نيكو خواهد بود)). (152) آنگاه امام بين ركن و مقام مى ايستد و فرياد مى زند: اى ياران مخصوص من و اى كسانى كه خداوند شما را براى نصرت و يارى من بر روى زمين ذخيره كرده است ! با حالت اطاعت نزد من حاضر شويد. صيحه و فرياد امام در شرق و غرب به گوش آنها مى رسد و آن صداى ملكوتى را مى شنوند و به طرف امام حركت مى كنند و در چشم به هم زدنى بين ركن و مقام نزد امام حاضر مى گردند. در اين حال ، خداوند متعال به نور امر مى كند كه به صورت عمودى از زمين تا آسمان بر آيد و تمام ساكنان روى زمين را از پرتو خود روشن سازد. مؤ منان را اين نور به شادى و سرور وا مى دارد، زيرا از قيام قائم ما اهل بيت خبر ندارند، اما چون صبح شود آنها در محضر مقدس و در فرمان امام عليه السّلام قرار مى گيرند و تعداد آنها سيصد و سيزده نفر - به عدد اصحاب پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روز جنگ بدر - است .
عمر بن حنظله از امام ششم عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
خمس قبل قيام القائم من العلامات الصيحة و السفيانى و الخسف بالبيداء و خروج اليمانى و قتل النفس الزكية . (153)
پيش از ظهور حضرت مهدى (عليه السّلام ) پنج نشانه تحقق پيدا مى كند:
1. صيحه آسمانى
2. خروج سفيانى
3. فرورفتگى در بيداء (زمينى است نزديك مكه منوره )
4. خروج يمانى
5. كشته شدن نفس زكيه
فضل بن شاذان از ابى بصير نموده است كه او گفت :
قال ابو عبدالله عليه السّلام ان القائم صلوات الله عليه ينادى اسمه ليلة ثلاث و عشرين و يقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن على عليه السّلام . (154)
حضرت صادق عليه السّلام فرمودند كه قائم آل محمد صلوات الله عليه در شب بيست و سوم ماه رمضان با نداى آسمانى معرفى مى شود و روز عاشورا قيام مى كند و آن روزى است كه امام حسين عليه السّلام را شهيد كردند.
يعقوب سراج به امام صادق عليه السّلام عرض مى كند:
متى فرج شيعتكم ؟ فقال : اذا اختلف ولد العباس و وهى سلطانهم و طمع فيهم من لم يكن يطمع و خلعت العرب اعنتها و رفع كل ذى صيصيه صيصيته و ظهر السفيانى و اقبل اليمانى و تحرك الحسنى خرج صاحب هذا الامر من المدينة الى مكة بتراث رسول الله صلى الله عليه و آله قلت و ما تراث رسول الله صلى الله عليه و آله ؟ فقال سيفه و درعه و عمامته و برده و رايته و قضيبه و فرسه ولامته و سرجه . (155)
عرض كردم : يا ابن رسول الله ! فرج شيعيان شما كى خواهد بود؟ فرمودند: وقتى كه اولاد عباس در حكومت با هم اختلاف پيدا نمايند و افرادى طمع رياست را پيدا كنند كه نبايد بكنند (شايستگى اجتماعى نداشتن ) و عرب كيان خود را از دست بدهد، سفيانى خروج مى كند و يمانى قيام مى نمايد و حسنى (منظور جناب سيد حسنى است از خراسان ) حركت مى كند. در اين هنگام ، صاحب اين امر (امر ولايت ) از مدينه به سمت مكه معظمه حركت مى كند در حالى كه ((تراث )) رسول خدا صلى الله عليه و آله را همراه دارد. مى گويد عرض كردم : ((تراث )) چيست ؟ فرمودند: شمشير، زره و عمامه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و برد آن حضرت و پرچم او و عصاى آن سرور و اسب سوارى با آلات جنگى و همه وسايل نبرد كه جدش خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله داشتند، امام عصر ارواحنا له الفداء همه اين مواريث را همراه دارد.
ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام خبر مى دهد كه آن حضرت فرمودند:
علامة خروج المهدى كسوف الشمس فى شهر رمضان فى ثلاث عشرة و اربع عشرة منه . (156)
نشانه ظهور مهدى (عليه السّلام ) كسوف خورشيد در ماه مبارك رمضان است و وقت كسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.
زراره از امام صادق عليه السّلام درباره حق بودن صيحه آسمانى مى پرسد، آن حضرت مى فرمايند:
اى والله حتى يسمعه كل قوم بلسانهم . (157)
آرى ، به خدا سوگند حق است و تمام مردم به زبان مخصوص خودشان اين صدا را مى شنوند.
هشام بن سالم از امام صادق عليه السّلام حديث مى كند كه فرمودند:
ما يكون هذا الامر حتى لايبقى صنف من الناس الا وقد ولوا على الناس حتى لايقول قائل ((انا لو ولينا لعدلنا)) ثم يقوم القائم با لحق و العدل . (158)
امر قيام مهدى ما محقق نخواهد شد مگر اينكه تمام اصناف مردم به حكومت برسند تا نتوانند بگويند اگر حكومت به دست ما داده مى شد عدالت و حق را اجرا مى كرديم . بعد از رسيدن همه طبقات به حكومت آنگاه مهدى ما ظاهر مى شود و حق و عدالت را اجرا مى كند.
موضوع امتحان و آزمايش شدن همه طبقات يكى از مقدمات و نشانه هاى قيام جهانى حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء است . لذا امام صادق عليه السّلام در اين روايت به منصور مى فرمايد:
قال ابوعبدالله عليه السّلام يا منصور ان هذا الامر لاياءتيكم الا بعد (ا) ياءس لا و الله لا ياءتيكم حتى تميزوا لا والله لاياءتيكم حتى تمحصوا ولا والله لاياءتيكم حتى يشقى من شقى و يسعد من سعد. (159)
امر ولايت و حكومت ما آل محمد محقق نخواهد شد مگر بعد از اينكه آزمايشهايى به عمل آيد:
1. به خدا سوگند، مهدى ما قيام نمى كند مگر بعد از ماءيوس شدن همه از وجود مقدسش (آرى ، مى گويند اگر بود، مى آمد؛ پس چرا اينقدر طول كشيده است ؟).
2. نه به خدا سوگند نمى آيد مگر اينكه افراد از يكديگر امتياز پيدا كنند (خوبان از بدان مشخص شوند).
3. نه به خدا سوگند، قائم ما ظاهر نمى شود تا اينكه همه شناخته بشنوند (از نظر دينى و ولايت ).
4. نه به خدا سوگند، آنگاه موعود اسلام ظهور مى كند كه افرادى كه بايد سعادتمند بشوند، به اختيار خودشان راه سعادت را برگزينند و آنهايى كه داراى خبث باطن و سوء سريره هستند به اختيار خودشان راه شقاوت را در پيش گيرند.
آرى ، همه مردم بايد قبل از حكومت جهانى سرور عالم حضرت مهدى ارواحنا له الفداء امتحان بشوند. سعادتمند آن افرادى هستند كه در اين آزمايش با معدلى خوب قبول مى شوند.
از حضرت صادق عليه السّلام حديث كرده اند كه آن امام عزيز فرمودند:
ان لله مائدة بقرقيسا يطلع مطلع من السماء فينادى يا طير السماء و يا سباع الارض هلموا الى الشبع من لحوم الجباين . (160)
از سوى خداوند متعال سفره اى گسترده مى شود، گوينده اى از آسمان فرياد مى زند: اى پرندگان آسمان و اى درندگان روى زمين ! بياييد و شكم را از گوشت ستمگران و جباران عالم سير كنيد.
خواننده عزيز!
اين بيان كنايه است از اينكه ديگر عمر ستمگران خاتمه يافته و امنيت و رفاه در زندگى براى همه موجودات آماده است .
امام صادق عليه السّلام درباره آينده عرب چنين اعلام خطر فرموده اند:
ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب قلت كم مع القائم من العرب قال شى ء يسير و عن غيبة النعمانى انه لايخرج مع القائم من العرب احد. (161)
واى بر سركشان عرب از شرى كه نزديك شده است . راوى مى گويد عرض كردم : از اصحاب حضرت قائم چند نفر عرب هستند؟ فرمودند: ناچيز (بسيار كم ). اما ((غيبت نعمانى )) مى گويد از عرب در خدمت حضرت قائم كسى نيست .
(منظور اصحاب خاص هستند).
بنابر نقل ((الزام الناصب ))، امام صادق عليه السّلام در باب علائم قبل از ظهور امام عصر روحى له الفداء چنين فرمودند:
لايخرج القائم عجل الله تعالى فرجه من مكة حتى يكون مثل الحلقة قلت و كم الحلقة قال عشرة آلاف جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره ثم يهز الراية المغلبة و يسيربها فلا يبقى احد فى المشرق و لا فى المغرب الا بلغها و هى راية رسول الله صلى الله عليه و آله نزل بها جبرئيل يوم بدر ثم لفها و دفعها الى على عليه السّلام حتى اذا كان يوم البصرة فنشرها اميرالمؤ منين عليه السّلام ففتح الله عليه ثم لفها فهى عندنا لاينشرها احد حتى يقوم القائم فاذا هو قام فنشرها لم يبق بين المشرق و المغرب الا بلغها و يسير الرعب قدامها شهرا و عن يمينها شهرا و عن يسارها شهرا ثم قال يا محمد (صلى الله عليه و آله ) انه يخرج موتورا غضبان اسفا لغضب الله على هذا الخلق عليه قميص رسول الله الذى كان عليه يوم احد و عمامة السحاب و درع رسول الله السابغة و سيف رسول الله ذوالفقار يجرد السيف على عاتقه ثمانية اشهر هرجا فيبدا ببنى شيبة فيقطع ايديهم و يعلقها فى الكعبة و ينادى مناديه هؤ لاء سراق الله ثم يتناول المفقودين عن فرشهم و هو قول الله عزوجل ((اينما تكونوا ياءت بكم الله جميعا)). (162)
مهدى ما عجل الله تعالى فرجه از مكه خارج نمى شود تا اينكه داراى حلقه باشد. راوى مى گويد عرض كردم : ميزان حلقه چيست ؟ فرمودند: يك سپاه ده هزار نفرى در حالى كه جبرئيل عليه السّلام در طرف راست و ميكائيل در طرف چپ آن حضرت در حركت اند و پرچم رسول اكرم صلى الله عليه و آله را به اهتزاز در مى آورند و تمام مردم مشرق و مغرب از خبر قيام و به اهتزاز در آمدن آن آگاه مى شوند و اين پرچم مخصوص رسول اكرم صلى الله عليه و آله است كه در روز بدر جبرئيل آن را از آسمان آورد. آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن پرچم را پيچيد و به على عليه السّلام داد تا اينكه جنگ بصره پيش آمد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام پرچم را به اهتزاز درآورد و خداوند آن پيروزى درخشان را نصيبش فرمود و بعد از فتح بصره حضرت امام اميرالمؤ منين عليه السّلام آن پرچم را پيچيدند و الان در نزد ماست . و هيچ كس آن پرچم را نمى گشايد و به دست نمى گيرد مگر اينكه قائم ما قيام كند و آن را به اهتزاز درآورد و اين پرچم و خبر برافراشته شدنش به شرق و غرب عالم مى رسد و جهان را در سيطره خود قرار مى دهد و از آن طرف در پيشاپيش آن به اندازه يك ماه مسافت و نيز از طرف راست و چپ آن موجى از خوف و ترس راه مى افتد (البته دلهاى مردم را پر مى كند) و قلبها را مسخر مى نمايد. او ناراحت و غضبناك ظاهر مى شود و براى اين مردم كه گرفتار غضب خداوند شده اند متاءسف است ، در حالى كه پيراهن رسول اكرم صلى الله عليه و آله در جنگ احد و نيز عمامه مخصوص و زره آن حضرت را پوشيده و شمشير جدش (ذوالفقار) را به دست گرفته است و اين شمشير را از غلاف بيرون مى كشد و هشت ماه آن را به زمين نمى گذارد.
ابتدا بنى شيبه را از بين مى برد و دستهاى آنها را قطع مى كند و به ديوار كعبه مى آويزد و از طرف حضرت بقية الله روحى له الفداء منادى ندا مى كند كه اينها دزدان دين خدا و حرم خدا هستند. سپس سيصد و سيزده تن ياران مخصوص شرفياب مى شوند كه خداوند درباره شان فرموده است : ((همه شما را خداوند خواهد آورد)). (163)
امام صادق عليه السّلام درباره جهانگيرى حضرت ولى عصر و ياران عزيزش برنامه جالبى در اين حديث فرموده اند كه شرح آن را به نظر خوانندگان عزيز مى رسانيم تا مشكل بى اساس به نظر بعضيها در ارتباط با اينكه چگونه حكومت واحد جهانى به وجود مى آيد، حل بشود. امام صادق عليه السّلام در اين حديث مى فرمايد:
اذا قام القائم عجل الله تعالى فرجه بعث فى اقاليم الارض فى كل اقليم رجلا يقول عهدك فى كفك فاذا ورد عليك ما لاتفهمه و لاتعرف القضاء فيه فانظر الى كفك و اعمل بما فيها قال و يبعث جندا الى القسطنطنية فاذا بلغوا الى الخليج كتبوا على اقدامهم شيئا و مشوا على الماء فاذا نظر اليهم الروم يمشون على الماء قالوا هؤ لاء اصحابه يمشون على الماء فكيف هو فعند ذلك يفتحون لهم ابواب المدينة فيد خلونها فيحكمون فيها ما يريدون . (164)
وقتى قائم ما عجل الله تعالى فرجه قيام كند و جهان را مسخر اراده و حكومت خود قرار دهد، در هر قسمتى و قاره اى از دنيا كسى را به عنوان نمايندگى از طرف خودش معين مى فرمايد و فرمان كارش را به اين مضمون صادر مى كند: برنامه قضايى تو در كف دست تو است . پس ، هرگاه مشكلى پيش آيد كه حكم خداوند را در آن امر نمى دانى به كف دستت نظر كن و آنچه را در كف دستت ديدى همان تكليف تو است و به آن عمل كن . امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: آنگاه حضرت قائم لشكرى به قسطنطنيه مى فرستد و وقتى كه به دريا رسيدند عبارتى به كف پاهاى خود مى نويسند و روى آب راه مى روند. مردم مى گويند: اينها كه اصحاب حضرت قائم هستند و روى آب راه مى روند پس خود آن حضرت چه خواهد كرد. در اين موقع چون شكست خود را قطعى مى بينند دروازه هاى شهر را به روى آنها مى گشايند. پس ، آنها فرمانروايى را به دست مى گيرند و هر فرمانى بخواهند صادر مى كنند (اين است معنى ولايت تكوينى و تشريعى ).
از امام صادق عليه السّلام در رابطه به صيحه آسمانى حديث مى كنند كه فرمودند:
انه قال العام الذى فيه الصيحة قبله الاية فى رجب قلت و ما هى قال وجه يطلع فى القمر و يد بارزة . (165)
پيش از آن سالى كه نداى آسمانى بلند مى شود در ماه مبارك رجب نشانه ديگرى بايد ديده شود. عرض كردم : آن چيست ؟ فرمودند: صورتى در ماه پيدا مى شود و دستى ظاهر مى گردد كه همه آن را مى بينند.
امام صادق عليه السّلام در مقام بيان مواريث انبياء اين طور فرموده اند:
الواح موسى عندنا و عصا موسى عندنا و نحن ورثة النبيين . (166)
الواحى كه خداوند به حضرت موسى عليه السّلام نازل فرموده نزد ماست (وظايف و تكاليف آسمانى از طرف خداوند) و نيز عصاى حضرت موسى عليه السّلام كه به وسيله دشمنان خداوند را به خاك مذلت مى انداخت در نزد ما آل محمد است . بنابراين ، ما خاندان رسالت وارث همه پيامبران هستيم .
خواننده عزيز!
اكنون آن الواح و عصاى حضرت موسى عليه السّلام به دست وجود مقدسش حضرت بقية الله روحى له الفداء است - اللهم عجل فرجه -.
امام صادق عليه السّلام درباره ساعت اول تشرف حضرت بقية الله روحى له الفداء به مسجد الحرام مى فرمايد:
و الله لكاءنى انظر اليه دخل مكة و عليه بردة رسول الله و على راءسه عمامة صفراء و فى رجليه نعل رسول الله المخصوفة و فى يده هراوته يسوق بين يديه اعنزا عجافا حتى يصل بها نحو البيت ليس ثم احد يعرفه . و يصبح الناس فى مكة فيقولون من هذا الرجل الذى بجانب الكعبة و ما هذا الخلق الذى معه هذه الاية التى راءيناها اليلة ولم نر مثلها؟ فيقول بعضهم لبعض هذا صاحب العنيزات . (167)
به خدا سوگند، گويى با اين چشم او را مى بينم كه داخل مكه شده است ، در حالى كه برد رسول اكرم صلى الله عليه و آله را به تن كرده و عمامه زرد بر سر دارد و نعلين مخصوص ‍ رسول الله صلى الله عليه و آله را به پا كرده و نيزه آن حضرت را در دست دارد. در جلوى او تعدادى بزهاى لاغر در حركت اند و آنها را به سوى كعبه سوق مى دهد در حالى كه كسى آن حضرت را نمى شناسد.
مردم مكه صبحگاهان كه برمى خيزند به يكديگر مى گويند: اين مردى كه در اطراف كعبه است ، كيست ؟ اين افرادى كه اطراف او را گرفته اند چه كسانى هستند؟ نشانه هايى ملاحظه كرديم كه نظيرش را نديده بوديم . اينها چيست و از كجاست ؟ بعضى مردم به بعضى ديگر مى گويند: اين آقا صاحب بزهاست كه ديروز وارد مكه معظمه شد.
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
بخ بخ للطالقان . (168)
آفرين بر طالقان .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
اذا قام القائم عجل الله تعالى فرجه نزلت سيوف القتال على كل سيف اسم الرجل و اسم ابيه . (169)
زمانى كه قائم ما عجل الله تعالى فرجه قيام مى كند شمشيرهايى از آسمان فرود مى آيند كه خصوصياتشان اين است كه نام جنگجو و نام پدرش با قلم قدرت روى لبه آنها نوشته شده است .
امام صادق عليه السّلام در كيفيت آمدن سيصد و سيزده تن ياران مخصوص حضرت مهدى روحى لتراب مقدمة الفداء چنين مى فرمايند:
سياءنى الله بثلاثماءة و ثلاثة عشر رجلا فى مسجدكم هذا يعلم اهل مكة انهم لم يولدوا من آبائهم ولا اجدادهم عليهم سيوف مكتوب على كل سيف اسم الرجل و اسم ابيه و نسبه . (170)
خداوند سيصد و سيزده تن ياران مخصوص حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه را در همين مسجد شما (مسجدالحرام ) جمع مى كند و مردم مكه با ديدنشان مى دانند كه ايشان از اهل مكه و از آباء و اجداد آنها نيستند. شمشيرهايى به دست دارند كه روى لبه آنها اسامى صاحبانشان و نام پدرشان و نسب آنها نوشته شده است .
در اين فرمان كوتاه امام صادق عليه السّلام شيعيان را براى شركت در قيام جهانى حضرت ولى عصر عليه السّلام مكلف فرموده اند كه در خود آمادگى رزمى ايجاد كنند اگر چه تهيه يك تير باشد و مى فرمايند: وقتى كه خداوند اين آمادگى را در شما ببيند اميدوارم به شما مهلتى مرحمت كند و ظهور آن سرور را درك نماييد:
ليعد احدكم لخروج القائم عليه السّلام ولو سهما فان علم الله ذلك من نيته رجوت لان ينساء فى عمره حتى يدركه و يكون من اعوانه و انصاره . (171)
درباره قدرت سپاهيان حضرت بقية الله روحى له الفداء امام ششم عليه السّلام مى فرمايد:
يخرج بجيش لو استقبل به الجبال لهدمها و اتخذ فيها طريقا. (172)
لشكريان آن حضرت اگر با كوه روبرو شوند كوهها را درهم مى كوبند و دل آنها را شكافته ، مسير خود قرار مى دهند.
آرى ، با نيروى مادى و معنوى ، ايجاد تونلها مى كنند و بدون گذشت زمان و صرف وقت زياد به هدفهاى خود مى رسند.
امام صادق عليه السّلام درباره آثار شكوهمند قيام حضرت بقية الله روحى له الفداء چنين مى فرمايند:
يعز الله به الاسلام بعد ذله و يحييه بعد موته و يضع الجزية و يدعو الى الله بالسيف فمن ابى قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو عليه الدين فى نفسه ما لو كان رسول الله صلى الله عليه و آله يحكم به يرفع المذاهب من الارض فلا يبقى الا الدين الخالص . (173)
1. عزت واقعى اسلام را بعد از ذلتش به آن برمى گرداند.
2. احكام و قوانين مرده اسلام را (از نظر ظاهر) حيات مى بخشد.
3. جزيه از كفار برداشته مى شود.
4. با شمشير قيام مى كند و مردم را به سوى خداوند مى خواند و هركس اجابت نكرد كشته مى شود و هركس با آن حضرت نبرد كند منكوب مى شود.
5. در قيام جهانى حضرت صاحب الامر عليه السّلام قيافه واقعى اسلام كه بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله در زير پرده ها پنهان مانده است ، بطوريكه در زمان حيات آن حضرت بود، آشكار مى گردد.
6. تمام مذاهب از سرتاسر جهان برچيده مى شود.
7. تنها دين جهانى همه مردم دين مقدس اسلام ، آن هم بر اساس رهبرى اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين ، خواهد بود.
امام صادق عليه السّلام در مورد چگونگى برخورد امام عصر روحى له الفداء با مردم - اعم از عرب و عجم و... - چنين مى فرمايد:
اذا خرج القائم لم يكن بينه و بين العرب و الفرس الا السيف لا ياءخذها الا بالسيف و لا يعطيها الا السيف . (174)
قيام قائم ما بر اساس قدرت است و چون بنابر اصلاح جهان است ديگر مدارا كردن در اين دولت وجود ندارد: با عرب و فارس و غيره با شمشير برخورد مى كند، با شمشير مى گيرد و آنچه بخواهد عطا كند نيز با شمشير است (كنايه از اينكه تمام برنامه و برخوردها بر پايه قدرت است ).
حضرت امام ششم عليه السّلام در اين روايت تفاوت ميان برخورد مردم زمان جاهليت با رسول اكرم صلى الله عليه و آله و برخورد مردم زمان ظهور را با حضرت بقية الله روحى له الفداء بيان فرموده اند و شايسته است خوانندگان عزيز خوب دقت كنند تا ويژگيهاى حكومت حضرت مهدى عليه السّلام را بيشتر درك كنند. امام صادق عليه السّلام فرمودند:
ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول الله صلى الله عليه و آله من الجاهلية فقيل له كيف ذلك فقال ان رسول الله اتى الناس و هم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان و الخشب المنحوتة و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاءولون عليه كتاب الله و يحتج عليه به ويقاتله عليه اما و الله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر. (175)
هنگامى كه قائم ما قيام كند آنچه از مردم نادان مى بيند به مراتب بيش از آن چيزى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم از مردم دوران جاهليت ديدند. گفته شد: چگونه است آن ؟ پس فرمودند: وقتى كه جدم خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد مردم انواع بتهاى سنگى و چوبى را پرسش مى كردند (اينها كمتر نياز به دليل بر اثبات بطلان بت پرستى داشتند)؛ اما حضرت صاحب الامر آنگاه كه قيام مى كند همه مردم با تمسك به قرآن و تاءويل كتاب خداوند (به نفع خودشان ) با آن حضرت به مقابله مى پردازند. قسم به خداوند كه عدالت مهدى ما در تمام خانه هاى آنها وارد مى شود چنانچه سرما و گرما داخل مى شود (قدرت نفوذ معنوى ولايت را بيان مى كند).
امام صادق عليه السّلام درباره آزمايشى كه روزهاى اول ظهور براى ياران مخصوص امام عصر عليه السّلام (سيصد و سيزده تن ) پيش مى آيد چنين فرموده اند:
كانى انظر الى القائم عليه السّلام على منبر الكوفة و حوله اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر و هم اصحاب الالوية و هم حكام الله فى ارضه على خلقه حتى يستخرج من قبائه كتابا مختوما بخاتم من ذهب عهد معهود من رسول الله صلى الله عليه و آله فيجفلون عنه اجفال الغنم البكم فلا يبقى منهم الا الوزير و احد عشر نقيبا كما بقوامع موسى بن عمران فيجولون فى الارض و لايجدون عنه مذهبا فيرجعون اليه و الله انى لاعرف الكلام الذى يقوله لهم فيكفرون به . (176)
گويى مى بينم قائم ما عليه السّلام در كوفه بالاى منبر نشسته و اصحاب مخصوص كه سيصد و سيزده تن هستند، به عدد اصحاب بدر، در خدمت حضور دارند. ناگهان امام زمان عليه السّلام نامه اى با مهر طلايى از جيب قباى خود بيرون مى آورد كه البته عهدنامه اى است از رسول خدا صلى الله عليه و آله براى آن حضرت . چون مفاد عهدنامه را براى آنها مى خوانند مانند گله گوسفند گرگ زده همه ، بجز و زير و يازده تن از نقبا به عدد نقباى بنى اسرائيل ، بقيه همه آن سرور را رها كرده ، در سرتاسر كره زمين سير مى كنند و چون مرجع و پناهى غير از او نمى بينند دوباره برمى گردند. امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: اى مفضل ! به خدا سوگند، من مى دانم كه حضرت قائم عليه السّلام چه مى فرمايد كه سبب فرار كردن آنها مى شود.
مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام درباره پيراهن يوسف عليه السّلام اينچنين مى فرمايد:
سمعته يقول اءتدرى ما كان قميص يوسف عليه السّلام ؟ قلت : لا. قال ان ابراهيم عليه السّلام لما اوقدت له النار اتاه جبرئيل بثوب من ثياب الجنة فالبسه اياه فلم يضره معها حر و لابرد فلما حضر ابراهيم الموت جعله فى تميمة و علقه على اسحق و علقه اسحق على يعقوب فلما ولد يوسف عليه السّلام علقه عليه و كان فى عضده حتى كان من امره ما كان فلما اخرجه يوسف عليه السّلام بمصر من التميمة وجد يعقوب عليه السّلام ريحه و هو قوله تعالى حكاية عنه ((انى لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون )) فهو ذلك القميص الذى انزل من الجنة قلت جعلت فداك فالى من صار هذا القميص ؟ قال الى اهله و هو مع قائمنا اذا خرج ثم قال كل نبى ورث علما او غيره فقد انتهى الى محمد صلى الله عليه و آله . (177)
از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى فرمايد: مى دانى پيراهن يوسف عليه السّلام چه بود؟ عرض كردم : نه . فرمودند: چون براى سوزاندن ابراهيم عليه السّلام آتش افروختند و خواستند آن حضرت را در آتش بيندازند، جبرئيل عليه السّلام براى او پيراهنى آورد و به تن او كرد كه جلوى حرارت آتش و همچنين سردى هوا را مى گرفت ؛ لذا آتش حضرت ابراهيم عليه السّلام را نسوزانيد. چون زمان وفاتش رسيد آن را در يك جلد قرار داد و به بازو (يا گردن ) اسحاق آويزان كرد و جناب اسحاق آن را به يعقوب داد و يعقوب اين بازوبند را يا در هنگام ولادت يوسف عليه السّلام و يا وقت رفتن همراه برادرانش به صحرا به بازوى او بست . يوسف عليه السّلام بعد از آن سرگذشت بزرگ آن را از جلدش در مصر بيرون آورد. آنوقت يعقوب پيامبر در كنعان به فرزندانش گفت بوى يوسف را مى شنوم اگر مرا متهم قرار ندهيد (خرافات پيرى يا غير آن ). و اين است معنى آيه ((اگر مرا تخطئه نكنيد من بوى يوسف را مى شنوم )) (178) و اين همان پيراهن است كه جبرئيل از بهشت آورد. مفضل مى گويد عرض كردم : آن پيراهن كجاست ؟ فرمودند: در نزد اهلش و آن با مهدى ما است ، وقتى كه قيام كند. و بدان هر پيامبرى كه علم يا چيز ديگرى داشته است همه آنها به جدم حضرت محمد صلى الله عليه و آله داده شده است .
امام صادق عليه السّلام درباره چگونگى قدرت حكومت حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء توضيح مى فرمايند كه بايد كوردلان توجه كنند تا بدانند چگونه حكومت واحد جهانى را بر اساس عدل و داد اجتماعى تشكيل مى دهد و همه حكومتها و رژيمهاى خون آشام را از بين مى برد و پرچم مقدس قرآن و مكتب اهل بيت را در سرتاسر جهان به اهتزاز در مى آورد. و اينك روايت و ترجمه اش :
انه اذا تناهت الامور الى صاحب هذا الامر رفع الله تبارك و تعالى كل منخفض من الارض و خفض له كل مرتفع منها حتى يكون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايكم لو كانت فى راحته شعرة لم يبصرها. (179)
هرگاه قائم ما قيام كند خداوند بزرگ تمام پستيها و بلنديهاى زمين را براى او يكسان مى كند تا همه چيز را ببيند و دنيا براى او درست مانند كف دستى مى شود. آيا اگر يكى از شما مويى در كف دستش باشد مى شود كه آن رانبيند؟
اين است معناى قدرت بى نهايت و اين است جلوه گاه حكومت واحد جهانى آن سرور بر اساس عدالت .
امام صادق عليه السّلام درباره برخورد بعضى از علما و پيروان آنها با امام عصر روحى له الفداء چنين مى فرمايد:
اعدؤ اه مقلدة الفقهاء اهل الاجتهاد لما يرونه يحكم بخلاف ما ذهب اليه ائمتهم ولولا ان السيف بيده لافتى الفقهاء بقلته ولكن الله يظهره بالسيف والكرم فيطيعونه و يخافون فيتقبلون حكمه من غير ايمان بل يضمرون خلافه اذا خرج فليس له عدومبين الا الفقهاء خاصة هو والسيف اخوان . (180)
دشمنان روزهاى اول قيام حضرت مهدى عليه السّلام مقلدان و پيروان فقها هستند؛ چون مى بينند احكامى كه از طرف آن حضرت صادر مى شود برخلاف فتواى پيشوايان آنهاست . نه تنها مقلدان فقها دشمن امام عصر هستند بلكه خود فقها هم اگر آن حضرت قيام به شمشير نكرده بودند و قدرت در دستشان نبود هر آينه فتواى كشتن آن سرور را صادر مى كردند، اما چون آن حضرت با شمشير برنده و دست بخشنده ظهور مى كند، از روى ترس و به طمع مقام اظهار ايمان و پيروى از او مى كنند و خلاف آن را در دل پنهان مى دارند. هنگامى كه خروج كند دشمن آشكارى بجز فقها ندارد. امام و شمشير برادر هستند (كنايه از اينكه در همه جا و با همه كس از موضع قدرت سخن مى گويد).
امام ششم عليه السّلام در هنگام ظهور حضرت بقية الله روحى له الفداء به مردم هشدار مى دهند:
يخرج على فترة من الدين و من ابى قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو الدين عليه فى نفسه ما لو كان رسول الله يحكم به . اعداؤ ه الفقهاء المقلدون يدخلون تحت حكمه خوفا من سيفه و سطوته و رغبة فيما لديه يبايعه العارفون بالله تعالى من اهل الحقائق عن شهود و كشف بتعريف الهى . (181)
مهدى ما در زمان فترت دين قيام مى كند (زمان فترت دين به از اول غيبت صغرى تا ساعت آخر غيبت كبراى آن حضرت گفته مى شود؛ يعنى در اين مدت دست مردم به رهبر واقعى آسمانى نمى رسيده است ). هر كس دعوت و امر آن حضرت را نپذيرد حتما كشته مى شود و كسى كه سر ستيز و مبارزه داشته باشد مخذول و منكوب خواهد شد. او چهره واقعى دين را ظاهر مى كند كه اگر رسول اكرم صلى الله عليه و آله بود همان سيما را به عنوان دين به مردم نشان مى داد. دشمنان او در آن زمان فقهايى هستند كه مقلدانى دارند كه از ترس شمشير و براى رسيدن به مقام و جاه به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند. مردان حق و تربيت شدگان آغوش مقدس توحيد كه تا اندازه اى پرده از جلوى چشمشان بالا رفته است با حضرت بقية الله روحى له الفداء بيعت مى كنند.
خواننده عزيز!
ممكن است اين تظاهر به ايمان به حضرت مهدى روحى له الفداء مربوط به روزهاى اول باشد، چون امام دوازدهم باطن افراد را مى بيند و بر حسب واقع با مردم برخورد مى كند.
امام صادق عليه السّلام درباره برنامه هاى ابتدايى قيام حضرت قائم روحى له الفداء مى فرمايد:
انه اول قائم منا اهل البيت يحدثكم بحديث لا تحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسكر فتقاتلونه فيقتلكم و هى آخر خارجة تكون . (182)
امام مهدى عليه السّلام اولين قائم ما خاندان رسالت است كه قيام مى كند و به شما سخنى مى گويد كه تاب تحمل شنيدن آن را را نداريد. از اين جهت ، در مقابل او در تپه هاى دسكره خروج مى كنيد و با او مى جنگيد و او شما را طعمه شمشير خود مى سازد. و اين آخرين جمعيتى است كه در مقابل حضرت مى جنگد.
دسكره در لغت به معناى قريه بزرگ و دهكده آمده ، شايد اين حديث اسم مكانى در عراق باشد).
امام ششم عليه السّلام در تاءويل آيه ((هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهرة على الدين كله و لو كره المشركون )) (183) (خدا آن كسى است كه پيامبرش را با دين حق فرستاد تا اينكه بر همه اديان و مذاهب غلبه پيدا مى كند ولو اينكه مشركان و كافران ناراحت باشند) مى فرمايد:
والله ما نزل تاءويلها بعد ولا ينزل تاءويلها حتى يخرج القائم عليه السّلام فاذا خرج القائم عليه السّلام لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى ان لو كان كافرا و مشركا فى بطن صخرة لقالت يا مؤ من فى بطنى كافر فاكسرنى واقتله . (184)
به خدا سوگند هنوز تاءويل اين آيه نيامده است تا اينكه قائم ما ظهور كند. وقتى كه قائم عليه السّلام ظهور كرد هيچ كافرى به خداوند بزرگ و هيچ مشركى نسب به امام نمى ماند مگر اينكه خروج حضرت مهدى عليه السّلام را دوست ندارند؛ اما آنچنان عرصه بر دشمنان خداوند تنگ مى شود كه اگر كافرى يا مشركى در شكاف كوهى پنهان شده باشد آن كوه فرياد مى زند: اى سپاهيان حضرت مهدى ! بياييد يك دشمن اينجاست ؛ او را بيرون كنيد و بكشيد.
آرى حكومت امام عصر روحى له الفداء حكومت خداوند است و درباره اين حكومت فرموده اند:((ولا يمكن الفرار من حكومتك )) (هيچ كس نمى تواند از حكومت خداوند بگريزد).
ابان بن تغلب از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:
اول من يبايع القائم عليه السّلام جبرائيل عليه السّلام فينزل فى صورة طير ابيض فيبايعه ثم يضع رجلا على البيت الحرام و رجلا على المسجد الاقصى و ينادى بصوت طلق ذلق تسمعه الخلائق اتى امرالله فلا تستعجلوه . (185)
اول كسى كه با قائم ما بيعت مى كند جبرئيل عليه السّلام است كه به صورت پرنده سفيدى از آسمان به زير مى آيد و با حضرت بقية الله روحى له الفداء بيعت مى كند. سپس يك پاى خود را بر روى بام كعبه مى گذارد و پاى ديگر را بر روى بام بيت المقدس . آنگاه فرياد مى زند كه همه مردم صدايش را مى شنوند و مى گويد: ((امر خدا آمد، در آن شتاب نكنيد)).
امام ششم عليه السّلام در ارتباط با روزهاى اول ظهور، از امام عصر عليه السّلام بيانى نقل فرمودند كه خلاصه و جان اين خطبه به فرمايش علامه مجلسى چنين است : ((من مجموعه اى از كمالات انبياء و ائمه معصومين هستم و آنچه سبب شد كه مردم از آنها متابعت كنند همه در وجود من جمع شده است )). به گفته شاعر آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى . اكنون به متن و ترجمه فرمايش امام صادق عليه السّلام توجه فرماييد:
و سيدنا القائم مسندا ظهره الى الكعبة و يقول يا معشر الخلائق الا و من اراد ان ينظر الى آدم و شيث فها اناذا آدم و شيث الا و من اراد ينظر الى نوح و ولده سام فها اناذا نوح و سام الا و من اراد ان ينظر الى ابراهيم و اسمعيل فها اناذا ابراهيم و اسمعيل الا و من اراد ان ينظر الى عيسى و شمعون فها اناذا عيسى و شمعون الا و من اراد ان ينظر الى محمد و اميرالمؤ منين صلوات الله عليهما فها اناذا محمد و اميرالمؤ منين الا و من اراد ان ينظر الى الحسن و الحسين فها اناذا الحسن و الحسين الا و من اراد ان ينظر الى الائمة من ولد الحسين فها اناذا الائمة .(186)
آقاى ما قائم پشت به خانه كعبه مى زند و مردم را مخاطب قرار داده ، چنين مى فرمايد: هر كسى بخواهد آدم و شيث را ببيند بيايد مرا ببيند. اى مردم ! هر كس بخواهد نوح و پسر او سام را ببيند من نوح و سام هستم . آگاه باشيد هر كس بخواهد ابراهيم و اسماعيل را ببيند بيايد مرا ببيند. اى جهانيان ! آن كسى كه مايل باشد عيسى و شمعون را زيارت كند بداند كه من عيسى و شمعون هستم . اى مردم دنيا! اگر كسى بخواهد محمد و اميرالمؤ منين صلوات الله عليهما را زيارت كند من محمد و اميرالمؤ منين هستم . اى مردم عالم ! هر كسى بخواهد حسن و حسين را زيارت كند بيايد مرا ببيند، من حسن و حسينم . اى مردم ! هر كسى كه بخواهد ائمه معصومين از فرزندان امام حسين (عليه السلام ) را ببيند من همان ائمه از فرزندان حسين هستم .

next page

back page