4 - لزوم
اصلاح
طلبى و ظلم
ستيزى
فرد منتظر بايد به سهم خود، در راه اصلاح
جامعه و استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدى بكوشد؛ آن كه
منتظر مُصلح جهانى است، خود نيز بايد صالح و مُصلح باشد.
لزوم صالح بودنِ فرد منتظِر در محور شماره ى يك تبيين شد.
اكنون توضيح كوتاهى در باب لزوم مصلحبودن منتظران ارايه
مىشود.
در شريعت مقدس اسلام، تأكيدهاى فراوانى
مبنى بر لزوم مبارزه با هرگونه فساد اخلاقى - سياسى -
اجتماعى وارد شده است. شارع مقدس اين حساسيت حكيمانه را در
قالب تقنين به صورت (اصل امر به معروف و نهى از منكر)
إبراز كرده است. امر به معروف و نهى از منكر از ديدگاه فقه
اسلامى وظيفه ى شرعى و همگانى است. نتيجه ى مستقيم انجام
اين فريضه، (إصلاح) و مجرى آن (مُصلح) ناميده مىشود.
براى درك اهميت اين اصل در اسلام، به ذكر
يك آيه از قرآن كريم و دو حديث از اهل بيت عصمت و طهارت
بسنده مىكنيم. خداى سبحان مىفرمايد:
(كُنتمخَيرَاُمّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ
تَأمُرونَ بِالمَعروُفِ وتَنهَونَ عَنِالمُنكَرِ
وتُؤمِنونَ بِاللّهِ...)[1]
‑
شما بهترين امّتى هستيد كه براى انسانها پديدار شده است،
(چه اين كه) امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد و به خدا
ايمان داريد...)
همچنين رسول خداصلى الله عليه و آله
فرمود:
(يا أيهاالناس! إنّ اللّهَ يقولُ لكم:
مُروا بالمعروف وانْهَوا عَنالمُنكَرِ، قبلَ أنْ تَدعُوا
فلا اُجيبَ لكم وتَسألونى فلا اُعطيكم وتَستَنْصِرُونى فلا
أنصُرَكم)[2]
‑
اى مردم! خداوند مىفرمايد: امر به معروف و نهى از منكر
كنيد پيش از آن كه مرا بخوانيد و به شما پاسخ ندهم و از من
درخواست كنيد، شما را محروم سازم واز من يارى طلبيد، شما
رايارى نكنم).
امام باقرعليه السّلام فرمود:
(إنّ الأمرَ بالمعروفِ
والنَهى عَنالمُنكرِ سبيلُ الأنبياءِ ومِنهاجُ الصُلحاءِ
فريضة عظيمة بها تُقام الفرائضُ وتأمَن المذاهبُ وتحلّ
المكاسبُ وتردّ المظالم وتعمر الأرضُ ويُنتَصف مِن الأعداء
ويَستقيم الأمرُ)[3]
‑
بىترديد امر به معروف و نهى از منكر، راه انبيا و طريقه ى
صالحان است. امر به معروف و نهى از منكر، وظيفهاى سترگ و
خطير است كه ساير واجبات دينى به واسطه ى آن انجام
مىپذيرد و راهها به وسيله ى آن امنيت مىيابد و درآمدها
به واسطه ى آن حلال و مشروع مىگردند و مظالم دفع مىگردد
و زمين آباد مىشود و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و
امور سامان مىيابد).
همچنين روايات فراوانى بيانگر اين نكته
است كه چنانچه اين فريضه ترك شود، اشرار بر جامعه حاكم
خواهند شد[4]
و عذاب الهى بر آن جامعه نازل خواهد گشت.[5]
امر به معروف و نهى از منكر در عصر غيبت،
دو ويژگى دارد:
الف) سطح فردى؛ در هر انقلابى، پس از
پيروزى و تثبيت، نياز اساسى و نخستين، ضرورت وجود نيروى
انسانى مجرّب و قابل اعتماد است.
از اين رو، تشكّلهاى سياسى، احزاب،
تراستهاى قدرت و... به مسئله ى (كادر سازى) اهميت جدى
مىدهند. انقلاب عظيم مصلح جهانى هم از اين قاعده مستثنى
نيست؛ يعنى رأس مخروط رهبرى انقلاب براى اداره ى كشورى به
گستردگى چند قاره و تثبيت پايههاى تمدن نوين خود، به حجم
عظيمى از نيروى ورزيده ى قابل اعتماد انسانى نياز دارد و
جامعه ى منتظران در عصر غيبت و تا پيش از ظهور حضرت، بايد
در درون خود، عمليات بنيادين كادرسازى را آغاز كند.
يكى از شاخصهاى اصلى كادر انقلابى حكومت
مهدوى، پارسايى و تهذيب نفس و آراستگى به مكارم اخلاق و...
است. يقينا در جامعهاى كه داعيان به خير و نيكى، و
بازدارندگان از شر و زشتى وجود نداشته باشند، نفوس مهذّب
بسترى مساعد براى رشد و تكثير پيدا نمىكنند؛ به ويژه اگر
قرار نباشد كه شكوفايى استعدادهاى معنوى در قالب تنگ
استثناها محصور گردد.
بنابراين، امر به معروف و نهى از منكر
نسبت به تك تك افراد، پيش نيازى اساسى براى پرورش كادر
فرماندهان و كارگزاران حكومت مصلح جهانى است. حكومتى كه به
فرماندهان ارشد لشكرى و مديران برجسته ى كشورى بسيارى در
مرحله ى اول و فرماندهان و مديران ميانى انبوهى در درجه ى
دوم نيازمند است.
ب) سطح حكومتى؛ منتظران مصلح جهانى
موظفاند با منكرات كلان حكومتى بر خورد فعال و جدّى داشته
باشند. از آنجا كه (الناس على دينِ مُلوكهم) (امروزه هر
چند مدل حكومتهاى پادشاهى آرام آرام به طور كلى از صحنه ى
سياسى دنيا خارج شده است، اما مفاد اين كلام هنوز صادق
است؛ زيرا دستگاههاى تبليغاتى حكومتى و رسانههاى دولتى
به نحوى مؤثرتر از پيش، ارزشهاى مورد نظر حاكميتها را به
تودهها تزريق مىكنند) منكراتى كه از سوى دستگاههاى رسمى
اشاعه مىگردد، تأثيرى به مراتب مخرّبتر را دربر دارد.
ازسوى ديگر، يكى از اساسىترين رسالتهاى
منجى موعود(عجلّ اللّه تعالى فرجه)، بر چيدن بساط ظلم و حق
كشى همين حاكميتهاى غيرالهى و صاحبان زر و زور است. او
مىآيد تا بازوان اُختاپوس نظام سلطه ى جهانى را با تبر
ابراهيمى خود براى هميشه قطع كند.
به پا خاستن مستضعفان در ركاب منجى عالم و
مواجهه ى آنان با صاحبان بمبهاى هستهاى، موشكهاى
بالستيك و كلاهكهاى اتمى و سلاحهاى ميكربى و شيميايى
و... نيازمندِ پيش زمينه ى روانى مساعد است.
اگر آنان عمرى را در پذيرش سلطه ى جايران
سپرى كرده باشند و اگر كسى را به ياد نياورند كه يكبار به
خود جرأت مواجهه با سركردگان استكبار جهانى را داده باشد،
مرعوببودن در مقابل حزب الشيطان، چون عادتى ثانوى در
وجودشان رخنه خواهد كرد، و اين ضعف عمده ى روحى، در موج
خيز خطرات قدمهاى آنان را سست خواهد كرد.
امر به معروف و نهى از منكرِ حاكمان و
دولتها، يكى از ارزشمندترين اقدامات فرد مسلمان شمرده شده
است.
رسول
مكرم اسلام
صلى الله عليه و آله فرمود:
(أفضلُ الجهادِ، كلمةُ عدلٍ
عندَ إمام جائر)[6]
‑
برترين جهاد، سخن عادلانهاى است كه در برابر حاكم ستمگرى
بر زبان جارى شود).
اميرمؤمنان علىعليه السّلام فرمود:
(وانّ الأمرَ بالمَعروفِ والنَّهى
عنالمُنكرِ لايُقرّبانِ من أجلٍ ولا يَنقُصانِ من رزقٍ،
وأفضلُ مِن ذلك كلّه كلمةُ عدلٍ عَند إمام جائر)[7]
‑
امر به معروف و
نهى از منكر، نه اجلى را نزديك و نه رزقى را كم مىكند،
[امّا] برتر از آن همه، سخن عادلانهاى است كه پيش روى
حاكم ستمگرى بر زبان جارى شود).
امام باقرعليه السّلام فرمود:
(مَنْ مَشى إلى سلطانٍ جائر فأَمَرَه
بِتقوى اللّهِ ووَعَظَه وخَوَّفَه، كانَ له مثلُ أجْرِ
الثَقَلين مِن الجنّ والأنسِ ومثلُ أعمالِهم)[8]
هركس به سوى حاكم ستمگرى رود و او را به
پرواى الهى امر نموده و موعظهاش كند و بترساند، خداوند
مانند اجر جن و انس و عبادات ايشان را به وى عطا كند).
بارى منتظران واقعى، اين زمينه سازان ظهور
با اقتدا به مولاى قائمعليه السّلام خود، مشى مبارزاتى و
قيام عليه دستگاه جبّاران را پيشه ى خود مىسازند. آنان به
هنگام شنيدن لقب مولاى خود (قائم) (قيامگر) به پا
مىايستند و با اين عمل آمادگى هميشگى خود را اعلام
مىدارند.
آنان پيام رئيس مذهب، امام صادقعليه
السّلام را كه فرمود:
(لِيُعِدَّ أحدُكُم لخروجِ
القائمِ ولو سَهما)[9]
‑
حتما هر يك از شما منتظران براى قيام حضرت قائم سلاح فراهم
سازد، هر چند يك تير).
لبيك مىگويند و خطاب به خداوند سبحان
عرضه مىدارند:
(اللّهم إنْ حالَ بينى وبينه الموتُ الذى
جَعَلْتَه على عبادِك حَتما مَقْضيا، فأخْرِجنى مِن
قَبْرى، مُؤتَزِرا كَفنى، شاهرا سيفى، مُجَرِّدا قَناتى،
مُلَبِّيا دعوةَ الداعي فىالحاضِرِ والبَادى)[10]
(بارالها! هرگاه ميان من و مولايم مرگ
حايل گردد كه سرنوشت حتمى بندگانت قرار دادهاى، از تو
مىخواهم كه مرا از قبرم بيرون آرى، در حالى كه كفن به تن
كرده، با شمشير بركشيده و نيزه ى برهنه، دعوت آن داعى إلى
الخير را در شهر و باديه اجابت كنم و [در ركابش حاضر
گردم]).
× × ×
آنچه گذشت مرورى بود گذرا بر عوامل و
ريشههاى دشوارى و سترگى وظيفه ى منتظران و تكليف (انتظار)
و طبعا همه نمىتوانند اين راه صعب العبور را تا پايان
بپيمايند. بارى
(عاشقى شيوه ى رندان بلاكش باشد)
از اين رو، در حديثى شريف از حضرت
باقرالعلومعليه السّلام وارد شده است كه:
(هَيْهاتَ هَيْهاتَ لايكونُ فرجُنا حتّى
تُغَرْبَلُوا، ثم تغربلوا، ثم تُغَربلوا حتّى يذهبَ الكدرُ
ويَبقى الصَّفْو)[11]
بىترديد فرج موعود ما براى [شما] حاصل
نشود تا آنكه به سختى غربال شويد تا ناخالصان بروند و
خالصان باقى بمانند).
امام صادقعليه السّلام فرمود:
(لايكون هذا الأمر حتّى يذهب ثلثا الناس)[12]
(فرج قائم حاصل نخواهد شد تا زمانى كه دو
سوّم مردم كنار بروند).
خداوند سبحان، زمانى منجى موعود را به
جامعه بشرى عرضه خواهد كرد كه دلهاى منتظران لبريز از
تقاضاى واقعى باشد. اين مطلب را خود حضرت ولى عصر(عجلّ
الله تعالى فرجه) در توقيعى كه خطاب به شيخ مفيد؛ صادر
فرمودهاند، بيان داشتهاند:
(...ولو كان أشياعُنا، وفَّقَهم اللهُ
لِطاعَته، عَلى اجتماعٍ من القُلوبِ فى الوفاءِ بالعهد
عليهم، لَما تَأخَّر عَنهُم اليمنُ بِلقائنا ولتعَّجلَتْ
لهم السعادةُ بمشاهدتنا على حقّ المعرفة وصِدقِها منهم
بنا، فما يَحبسُنا عَنهم إلاّ ما يَتصلُ بِنا ممّا نُكرِهُ
ولا نُؤثره مِنهم...)[13]
اگر شيعيان ما - كه خدايشان بر انجام
طاعات موفق بدارد - در وفاكردن به عهد ما همدل و يكنوا
بودند، در يمن لقاى ما دچار تأخير نمىشدند و سعادت ديدارِ
توأم با معرفت ما، به سويشان مىشتافت؛ چيزى جز آن چه از
ايشان به ما مىرسد و از آنان نمىپسنديم، ما را از ايشان
جدا نكرده است).
الحقّ كه اين شكوه ى جان سوز آقا، چون
پارههاى اخگر، جگر عاشقان را چاك چاك مىكند.
(منم ابراهيم، آنگاه كه آتش به او پناه
مىبرد.
اسماعيل منم. كعبه از من برافراشت و زمزم
به پاى من مىريزد.
صفا، سعى من دارد و مكّىترين آيات
قبيلهام من.
محمدصلى الله عليه و آله نياى من است.
منم مهدى، موعود، قائم و منتظر
× × ×
گفت شراب اگر خورى، از كف هر خسى مخور
باده بيا مَنَت دهم، پاك شده زخار و خس.
زندگى را از كف هر خسى، خواستگارى نكنيد؛
منم كه شما را خواستارم.
× × ×
يار مفروش به دنيا كه بسى سود نكرد
آن كه يوسف به زر ناسره بفروخته بود.
من در قاب پنجره ى شما نشستهام، درها را
برهم مزنيد.
اشكهاى شما را دانه دانه از زمين بر
مىچينم، برهم مىگذارم و قصرى از بلور مىسازم؛
آنگاه شما را به ضيافتى كه در قصرهاى
بلورتان بر پاست، مىخوانم.
آيا مىدانيد يا هنوز مرا باور نكردهايد؟
من شمايان را بيش از پدرانتان و پيش از مادرانتان باور
كردهام.
× × ×
من مهربانىام را نذر شما كردم؛ شما در
كدام بازار به نيم سكه ى زرد، قلب خود را فروختيد؟
من در زمهرير غيبت، كنار هيچ آتش خونگرمى
ننشستم كه شما را فراموش كنم؛ شما امّا چه ارزان بر همه ى
گرمىهاى خود، چوب حراج زديد.
خاطر من از شما مكدّر نيست، كه در آن جا
جز نسيم خوشرويى، راه نمىداند.
شما نيز چنان نباشيد كه به غمزى بر آشوبيد
و به دوغى مست شويد.
بهوش باشيد!
غيبت، منتظر مىخواهد نه عزادار).[14]
هشدار مسيح را نيز از پس قرون و اعصار
بايد به گوش هوش شنيد:
(بيدار باشيد، زيرا نمىدانيد كه صاحب
خانه كى مىآيد؛ در شام يا بانگ خروس يا صبح! مبادا ناگهان
آمده و شمايان را خفته يابد!)[15]
اى كاش همه ى ما در آزمون ورودى به
دانشگاه مجاهد پرور (انتظار) قبول مىشديم، دانشگاهى كه
دانشآموختگان آن را امام صادقعليه السّلام چنين توصيف
كرده است:
(...ورجالٌ كأنَّ قلوبهم زُبُرُ الحديدِ،
لا يَشوبُها شكٌّ فى ذاتِ اللّه، اَشدُّ من الحَجر، لَو
حَمَلوا على الجبالِ لَأزالوها. لا يَقصدوُن بِراياتِهم
بَلْدةً إلاّ خَرَّبُوها. كأنَّ على خُيولِهم العِقْبانَ
يَتَمسحُونَ بِسَرجِ الإمامعليه السّلام يَطْلُبونَ بذلك
البَرَكَة ويَحُفُّونَ بِه، يَقُونَه بأنفُسِهم فى
الحُروبِ ويكْفوُنَه ما يُريدُ فيهم؛ رجال لاينامونَ
الليل، لَهُم دَوِىٌّ فى صَلاتِهم كدَوِىِّ النَحْلِ،
يَبيتُون قياما عَلى أطرافِهم ويَصبَحُون على خُيولِهم،
كأنَّ قُلوبَهم القَناديلُ، وَهُم مِن خشيةِ اللّهِ
مُشفِقون، يَدْعونَ بالشهادَةِ، ويَتَمَنَّونَ أنْ
يُقتَلوا فى سبيل الله، شِعارُهم: يالثاراتِ الحُسين. إذا
ساروا يَسير الرُّعْبُ أمامَهم مَسيرَةَ شَهْر، يمشُون إلى
المولى أرسالا، بِهم يَنصُرُاللّهُ إمامَ الحَقِّ)[16]
... ‑
ياران مهدى، مردانيند پولاددل، و همه ى وجودشان يقين به
خدا، مردانى سختتر از صخرهها. اگر به كوهها روى آرند،
آنها را از جاى بركنند، درفش پيروزگر آنان به هر شهر و
پايتختى روى نهد، آنجا را به سقوط وادار مىسازد. گويا آن
مردان، عقابان تيز چنگالاند كه بر مركبها سوار شدهاند.
اين شيرمردان پيروز و عقابان تيزچنگ، براى
تبرّك و فرخندگى، دست خويش به زين اسب امام مىكشند، و
بدين سان تبرك مىطلبند. آنان او را در ميان مىگيرند و
جان خويش را، در جنگها سپر او مىسازند و هر چه را اشاره
كند، با جان و دل انجام مىدهند. اين شيراوژنان به شب
هنگام نخوابند و زمزمه ى قرآن و مناجات خويش، چون صداى
زنبوران عسل، درهم اندازند و تا بامداد به عبادت خداى
بايستند، و بامدادان سوار بر مركبها باشند.
آنانند راهيان شب و شيرانِ روز، و آنانند
گوش به فرمان امام خويش، و چون مشعلهاى فروزانند و دلهاى
منوّرِ آنان، بسان قنديلهاى نور در سينههايشان آويخته
است.
اين مردان، از خدا مىترسند، و فرياد (لا
إله إلاّ الله) آنان بلند است. همواره در آرزوى شهادت در
راه خدايند. شعار آنان: يا لثارات الحسين (بياييد به طلب
خون حسين) است. به هر سو روى آورند، ترسِ آنان، پيشاپيش در
دل مردمان افتد (و تاب مقاومت را از همه بگيرد). اين
خداجويان، دسته دسته، به سوى مولاى خويش روى آورند و خدا،
به دست آنان امام حق را يارى مىكند).[17]
اميد كه ما نيز در حلقه ى عاكفان كوى و
شوريدگان روى دوست ره يابيم.
چنين باد.
پىنوشتها:
[1]
(
آلعمران /
110به
منظور آشنايى با ابعاد ادبى، روايى و اجتماعى آيه
ى شريفه به ترتيب، تفاسير ذيل را ملاحظه فرماييد:
جوامع الجامع / طبرسى / ص /
66چاپ
مكتبة الكعبه / تهران -
1362تفسير
كنزالدقائق و بحرالغرائب / شيخ محمد بن محمدرضا
قمى مشهدى / ج /
3صص
200 - 199پرتوى
از قرآن / سيدمحمود طالقانى / ج /
3صص
.283
-
275
[2]
الترغيب
و الترهيب / منذرى شامى / ج /
3ص
.233
[3]
الكافى
/ ج /
5ص
/
56ح
1التهذيب
/ طوسى / ج /
6ص
180و
به همين مضمون روايت امام حسينعليه السّلام در
تحفالعقول / ص .237
[4]
ر.
ك. تهذيب الاحكام / طوسى / ج /
6ص
176الأمالى
/ صدوق / ص
254الكافى
/ ج /
5ص
.56
[5]
ر.ك.
ثواب الأعمال / صدوق / ص
304كنزالعمال
/ ج /
3ص
66وسايل
الشيعة / ج /
11ص
407الكافى
/ ج /
5ص
59الخصال
/ صدوق / ص .138
[6]
كنز
العمال / متقى هندى / ج /
3ص
/
66ح
.5576
[7]
نهج
البلاغة / حكمت
374و
قريب به آن: غرر الحكم / كلمه ى
.3648
[8]
مستطرفات
السرائر / ابنادريس حلّى / ص
141بحارالأنوار
/ ج /
75ص
.375
[9]
بحارالأنوار
/ ج /
52ص
.366
[10]
قسمتى
از دعاى شريف (عهد) كه از امام صادقعليه السّلام
صادر شده است.
[11]
الغيبة
/ شيخ طوسى / باب امتحان الشيعة فى حال الغيبة /
ص .206
[13]
الإحتجاج
/ طبرسى / ج /
2ص
324نوادر
الأخبار / فيض كاشانى / كتاب أنباء القائم / باب
ما خرج من توقيعاته / ص
.278
[14]
ندبههاى
دلتنگى/ رضا بابايى/ قطعه ى (منم مهدى) با تلخيص
صص .24
-
22
[15]
انجيل
مرقس / باب سيزدهم.
[16]
بحارالأنوار
/ ج /
52ص
.308
[17]
ترجمه
از: حكيمى، محمدرضا.