نتيجه ى دو مقدمه فوق[1]
اين است كه (انتظار) از دشوارترين تكاليف
شرعى محسوب مىشود. كشف اين ويژگى (انتظار)، هضم چرايى عظمت
پاداش منتظران را آسانتر مىكند.
ريشه
يابى
دشوارى (انتظار)
بجاست نگاهى گذرا داشته باشيم به ريشههاى
دشوارى اين تكليف تا از رهگذر آن، با لوازم انجام اين وظيفه ى
خطير دينى بيشتر آشنا شويم؛ علل دشوارى وظيفه ى منتظران را
مىتوان در چهار محور خلاصه كرد:
1 - آراستگى به عدالت و تقوا
فرد منتظر بايد يك متديّن راستين بوده، به
زيور عدالت، تقوا و پارسايى آراسته باشد. پيرو واقعى و صدّيق
حضرت ولى عصر(عجلّ اللّه تعالى فرجه) كسى است كه رفتار و مكتب
آن جناب را الگوى عملى خود قرار دهد. قيام مولا و تمامى زحمات
جان فرساى ايشان و همه ى مجاهدتها و رشادتها و شهادتهاى
پدران بزرگوار وىعليهم السّلام در راه تربيت نفوس و پرورش
دينداران واقعى بوده است. طبعا انصار و ياران حضرتش كه در اين
مهم وى را مدد مىرسانند، با رهبر خود هم سنخى روحى و رفتارى
خواهند داشت. منتظرانِ گوش به فرمانِ وى كه در ركابش حاضر
مىشوند، عاملانِ به فرمان
الهى: (اتّقوا
اللّه حقّ تقاته)[2]
‑
آن گونه كه حق تقوا و پرهيزگارى است، از خدا بپرهيزيد)
مىباشند.
نشانه ى بارز كسانى كه در دوره ى غيبت حجت
قائمعليه السّلام (انتظار) پيشه مىكنند، به روشنى در كلام
نبوى ذكر شده است. حضرت رسولصلى الله عليه و آله ، در تجليل
از مقام شامخ (منتظران آخر الزمان) خطاب به صحابه فرمود:
(شما اصحاب من هستيد، ليكن برادران من مردمى
هستند كه در آخرالزمان مىآيند). آنگاه در مقام توصيف اوج
مجاهدت و تديّن ايشان مىفرمايد:
(لأحدهم أشدُّ بقيةً على دينه من خرط القتاد
فى الليلة الظلماء، أو كالقابض على جمر الغضا؛ أولئك مصابيح
الدُّجى...)[3]
‑
هر يك از ايشان بيش از [كسى كه بر زجر] پوست كندن درخت خار با
دست خالى در شب تاريك يا نگاهدارى آتش سوزان چوب درخت تاغ در
كف دست [صبر مىكند] ، در ديندارى خود استقامت و پايدارى
مىورزد. به راستى كه آنان چراغهاى هدايت در شبهاى ظلمانى
هستند).
در اسلام، رابطه ى تنگاتنگى ميان عدالت فردى و
اجتماعى وجود دارد. از ديدگاه اسلام، پيدايش عدالت فراگير
اجتماعى در گرو تحقق عدالت فردى در آحاد جامعه است؛ اين بدان
معناست كه برآيند تعادل مهرههاى يك مجموعه به تعادل كل آن
منتهى مىشود.
عدل مقابل ظلم است (به قول منطقيان اين دو عدم
و ملكهاند) كسى كه ظالم باشد، عادل نيست و از آنجا كه (ارتكاب
معصيت) ظلم به نفس تلقى مىشود، فرد گناهكار براى هر گونه ظلم
اجتماعى آمادگى روانى لازم را خواهد داشت. زيرا معمولا كسى كه
حقوق خودش را پاس نمىدارد، حقوق ديگران را نيز ارزشمند
نمىشمرد.
آنجا كه حتى حس صيانت نفس هم نمىتواند جلودار
خوى تجاوزگرى و سركشى حيوانى انسان باشد، اهرمهاى كنترل اين
تعدّى طلبى نسبت به ديگران، چندان كارآ نمىنمايد.
براين اساس، رتبه ى (تحقق عدالت فردى) بر
(ايجاد عدالت اجتماعى) مقدّم است؛ يعنى حصول (عدالت أنفسى) پيش
نياز وصول به (عدالت آفاقى) است.
از اين رو، اگر فردى با اجتناب از معاصى و
رعايت پرواى الهى، بتواند ملكه ى عدالت را در خود پديد آورد و
با ايجاد تعادل در ميان قواى نفسانى خود، اركان حيات اخلاقى را
در وجود خود نهادينه سازد، آنگاه مىتواند در عصر ظهور كه عصر
استقرار عدل ناب و مطلق است، خويشتن را با شرايط نوين تمدن
توحيدى مهدوى هماهنگ كند؛ اما در غير اين صورت، هاضمه ى شخصيت
فرد، قدرت جذب مؤلفههاى فرهنگِ عدالتْ محور دولت كريمه را
نخواهد داشت.
طبعا چنين شخصى با شرايط و ملاكهاى جديد
هماهنگ نمىشود و اين تعارض در پايانْ وى را به بن بست
مىكشاند. نمونه ى تاريخى چنين شرايطى را در زمان حكومت نورانى
علوى مىتوان يافت. حضرت از آغاز امر مىدانست كه نفوس غير
مهذّب و تربيت نشده كه از ملكه ى عدالت فاصله گرفته بودند،
عدالت وى را بر نمىتابند، از اين رو از پذيرش خلافت سرباز زد
تا آنجا كه حجّت را بر آنان تمام كرد، و پس از استقرار حكومت
وَلَوى همان شد كه مولا پيشبينى فرمود؛ يعنى بسيارى از كسانى
كه او را بر حق مىدانستند و قلبشان با او بود، بر وى شمشير
كشيدند و سرانجام فرق عدالت در محراب عبادت شكافت؛ (قُتِلَ فى
محرابه لِشدَّةِ عدلِه).
بارى هر كس بخواهد در شمار منتظران حقيقى آن
(عدلِ مُنتظر) باشد، بايد پارسايى پيشه كند
[4]
و متخلّق به مكارم اخلاق گردد[5]
و به معناى دقيق كلمه، انسانى مكتبى باشد.
2- آراستگى به بردبارى و
پايدارى
فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم
پيشه سازد؛ بر پايه ى روايت مفصلّى كه در بيان شرايط عصر غيبت
و اوضاع پيش از مقطع ظهور وارد شده است[6]
و با تأييد تحليل تاريخى[7]
روندِ حوادث، مىتوان اين نكته را دريافت كه
در دوران غيبت فشار زايد الوصفى بر منتظران مخلص و صدّيق مهدى
موعود(عجلّ الله تعالى فرجه) وارد مىشود. مقاومت و پايدارى در
چنين شرايطى به توانِ بالاى روحى نيازمند است. منتظران بايد
بكوشند تا به درجات بالاى صبر نايل گردند؛ صبرى كه طبق حديث
شريف (رأس الايمان) است. در اينجا جهت رعايت اختصار صرفا به
ترجمه ى يك حديث نبوى اكتفا مىكنيم: روزى رسول خداصلى الله
عليه و آله خطاب به اصحاب فرمودند:
(پس از شما كسانى مىآيند كه به هريك از آنان،
اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد). اصحاب پرسيدند: اى رسول
خدا! ما در غزوات بدر، اُحد و حُنين با شما بوديم و درباره ى
ما آياتى از قرآن كريم نازل شده است؛ پس چرا به آنان پنجاه
برابر ما ثواب داده مىشود؟ حضرت پاسخ گفتند: (آنان در شرايطى
[بس دشوار] خواهند بود كه اگر شما در آن شرايط به سر بريد،
تحمّل و استقامت آنان را نخواهيد داشت).[8]
3 -
بهرهمندى از دين
شناسى
بنيادين
فرد منتظر بايد فهم و تلّقى صحيحى از دين
داشته باشد؛ مطالعه ى تاريخ اديان بيانگر اين واقعيت است كه
اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمانهاى متمادى، آرام
آرام از خلوص نخستين خود فاصله مىگيرند و خطوط اصلى و فرعى
آنها هر يك به نوعى با حذف و اضافه، تشديد و تضعيف، تبديل و
تغيير، تأويل و تفسير و... دچار تحريف - يعنى انحراف از اصل -
مىشوند.
تمامى اَشكال تحريف را از يك نظر مىتوان به
دو نوع لفظى و معنوى تقسيم كرد. درباره ى وقوع تحريف در اسلام
بايد گفت: هر چند در كتاب آسمانى ما قرآن كريم، تحريف لفظى راه
نيافته است؛ ليكن در طى چهارده قرن گذشته، عواملى چون تفسير به
رأى يا كج فهمى قرآن، فقدان بخشى از منابع حديث و سيره و سنّت،
جعل حديث و نشر اسرائيليات، تحريف تاريخ و شخصيتها، جمود فكرى
و قشرىگرى، نفوذ فرهنگهاى بيگانه و پيدايش رگههاى التقاط،
نِحله سازى مسلمانان و فرقه سازى استعمارگران، مهجورشدن وحى
از صحنه ى زندگى اجتماعى و حيات سياسى، ترويج اسلام شناسىهاى
مسموم و مغرضانه مانند سناريوى استشراق، تك بُعدى ديدن دين
و... همگى به نوعى در تحريف خلوص اسلام نقش داشته اند.[9]
همچنان كه امام خمينى؛ فرمودند اگر نبود
مجاهدتهاى علمى استخوان سوز و طاقت فرساى علماى عظام - يعنى
فقيهان و اسلامشناسان ژرفانديش و جامعنگر - معلوم نبود
امروز چه چيزى را به جاى اسلام به خورد تودههاى مسلمان
مىدادند. ولى با اين وصف، رسوباتى از آن همه جريان ناسالم و
انحرافى خواه ناخواه در ذهنيت جامعه ى اسلامى ته نشين خواهد
شد.
وظيفه ى فرد منتظر و جامعه ى منتظران در عصر
غيبت، به ويژه در دوره ى حاضر - كه با تداوم و تورم
نظريهپردازى و مطالعات نظرى در حوزه ى دين پژوهى، فلسفه هاى
مطلق و مضاف و عرصه ى وسيع علوم انسانى، روند برداشتهاى
ناصواب از دين پيچيده تر است - اين است كه اسلام ناب را از
سرچشمه هاى اصيل آن دريافت دارند.
بايد توجه داشت كه دفترچه ى راهنماى اسلام كه
صراط مستقيم دستيابى به سعادت را به مؤمنان نشان مىدهد،
امروزه نسخه بدلهاى فراوان به ظاهر مشابه، امّا گمراه
كنندهاى دارد كه سعادت مىنمايند، ولى شقاوت مىفروشند.
امام مهدىعليه السّلام نه تنها يك انقلابى و
رهبر سترگ سياسى -اجتماعى است كه عدالت اجتماعى - اين آرمان
همه ى رسولان الهى- را در گستره ى جامعه بشرى محقق خواهد ساخت،
بلكه يك مصلح بزرگ دينى است.[10]
او بساط همه ى دين فروشان و بدعتگذاران و
التقاطيان و متحجرّان را برخواهد چيد و مردمان را به سوى ابعاد
ناشناخته و متروك دين، هدايت خواهد كرد.[11]
قيام او نهضت عظيم احياى تفكر و حيات دينى
است[12]
و در زمينه ى معرفى و عملىكردن اسلام حقيقى
و راستين از هيچ تلاشى فروگذار نخواهد كرد و هر كه را در مقابل
اين حركت اصلاحى بايستد، درهم خواهد كوبيد.
اهميت اين امر به گونهاى است كه بر پايه ى
روايات معتبر، هنگامى كه اسلام نخستين بار به دست رسول
اكرمصلى الله عليه و آله ظهور كرد مردم با بتهاى سنگى و
چوبى در برابر حضرت ايستادگى و مقابله كردند، ليكن در آن زمان
كه اسلام براى دومين بار به دست مهدى موعود(عجلّ الله تعالى
فرجه) ظهور خواهد كرد، گروهى با تمسك به آيات قرآن در برابر آن
حضرت صفآرايى خواهند كرد.[13]
حضرت در
روند تكميل پروسه ى احيا و اصلاح، ناگزير با برخى از ياران و
سپاهيان خود برخوردى قاطع و سركوبگرانه خواهد داشت.[14]
علت آن كه جمعى از دينداران صورى يا قشرى چنين
مقاومتهايى را از خود بروز داده و در مقابل حضرت مىايستند،
دو چيز است:
الف)
هواپرستى دين
فروشان مسلماننما؛
اين عامل در كلام علىبن ابيطالب (عليه
أفضل صلوات المصلين) اين گونه منعكس شده است:
(يَعْطِفُ الهوى على الهدى، إذا عَطَفُوا
الهُدى على الهوى ويعطِفُ الرأى على القرآنِ إذا عَطَفُوا
القرآنَ على الرأى)[25]
[مهدى موعود] هواهاى نفسانى مردمان را به هدايت
تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواى نفس را بر هدايت غالب
سازند، و آرا و نظريات را به قرآن بازخواهد گرداند، هنگامى كه
قرآن را به آراى خود بازگردانند).
ب)
عدم برخوردارى متدينان قشرى از معرفت و تربيت بايسته ى
اسلامى؛
از مجموع تراث غنى روايى (ابواب الفتن، الملاحم و
أنباء القائم) شباهتى ميان دوران حكومت امام مهدىعليه
السّلام و اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه السّلام به دست
مىآيد. همچنان كه حضرت على مرتضىعليه السّلام با گروههايى
جنگيد كه يا هواپرستى و دنيا طلبىشان آنان را به خروج در
مقابل امام وقت واداشته بود (يعنى دو گروه ناكثين و قاسطين) يا
فهم سقيم و تعصب كور دينى (يعنى گروه مارقين و خوارج)؛ به همين
ترتيب در زمان حكومت حضرت ولى عصرعليه السّلام نيز دو گروه در
برابر امام زمان خروج كرده، بر حضرت تيغ مىكشند؛ هواپرستان و
كج انديشانى كه نه فهم ژرف و جامعى از دين، حكمت و كاركرد آن
دارند و نه ادب و تربيت لازم دينى در برخورد با حجّت زمان را.
بدين ترتيب، امام عليه السّلام در جبهه ى
خارجى بايد با نظام سلطه و استكبار جهانى وارد جنگ شود و در
جبهه ى داخلى با منتظرانى كه مىپنداشتهاند مهدى موعود همان
كسى است كه خدا وعده داده تا بيايد و آرزوها و خواسته هاى
آنان را برآورده سازد يا آنچه را كه آنان تحت عنوان (دين)
بازشناخته و پذيرفته بودهاند، اجرا كند!
در آسيب
شناسى
ايده ى انتظار، بايد تمهيداتى انديشيده شود كه منتظران در سطح
كلانْ با دين و اهداف آن، موانع و محدوديتهاى شناخت كامل دين
در عصر غيبت، امامت و حوزه ى اختيارات امام، مفهوم صحيح و
سازنده ى انتظار و وظايف منتظران، سيره و مشى امام عصرعليه
السّلام در عصر ظهور، علايم قطعى ظهور، اهداف قيام قائم آل
محمدعليه السّلام آشنا شوند. نيز در تربيت نفوس جامعه ى
اسلامى بايد روح ولايت پذيرى در كالبد آحاد منتظران دميده شود
تا بدين وسيله از تشكيل مهدى باورىهاى سطحى و انحرافى در ميان
منتظران پيشگيرى شود.
پىنوشتها:
[1]
الاحتجاج
/ ابومنصور طبرسى / ج /
2صص
.592
-
591
[2]
اثبات
الهداة / شيخ حرّ عاملى / ج /
3ص
.544
[3]
موسوعة
الكلمة / آيت الله شهيد سيدحسن شيرازى / ج /
1صص
93و
94بر
اساس اين حديث قدسى كه ثقة الاسلام كلينى به اسناد خود از
امام باقرعليه السّلام نقل كرده است، حكومت مهدى (عجل
الله تعالى فرجه)، دولةالله است كه بنىآدم در عالم ذرّ
عهد بستهاند فرمانبردار آن باشند.
[4]
تركيب
بند از ميرزا حبيب الله خراسانى با تلخيص.
[5]
فرائد
السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين / جوينى / ج
/
2ص
.335
[6]
إكمال
الدين / ج /
2ب
/
55ح
1بحارالانوار
/ ج /
52
128سنن
الترمذى / باب الدعوات / ص
155همين
مضمون در عيون أخبار الرضا و الخصال هم وارد شده است. نيز
ر.ك. المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النبوى / ج /
6ص
.481
[7]
الخصال
/ شيخ صدوق / ج /
2ب
/
400ح
.10
[8]
إكمال
الدين / ج /
1ب
/
31ح
2الاحتجاج
/ طبرسى / ج /
2ص
.50
[9]
نوادر
الاخبار فى ما يتعلق بأصول الدّين / مولى محسن فيض كاشانى
/ كتاب أنباء القائم / باب انتظار الفرج / ح
8إكمال
الدين و تمام النعمة / ج /
1ب
/
32ح
15از
امام باقرعليه السّلام و نيز در باب /
26ح
14از
علىبن ابىطالبعليه السّلام حديثى به همين مضمون وارد
شده است.
[10]
مجمع البحرين/ فخرالدين طريحى/ مقدمه و
تصحيح: آيت الله العظمى شهاب الدين مرعشى نجفى / ص
.297
[11]
اكمال
الدين / ج /
2
644عيون
اخبار الرضا / ج /
2
36نوادر
الاخبار / ص
283سنن
الترمذى / باب الدعوات / ص .155
[12]
اين
قياس از نوع شكل سوم بوده و واجد شرايط و منتج است.
(دقت شود)
[14]
بحارالانوار
/ ج /
52ص
.124
[15]
بحارالانوار/
ج /52ص
.14
[16]
مدرك
پيشين،
بر پايه ى روايتى از امام جعفربن محمد الصادقعليهما
السّلام .
[17]
إكمال الدين / ج /
1ب
/
23ح
1الارشاد
/ مفيد / ص
318الاحتجاج
/ طبرسى / ج /
2ص
.318
[18]
ِ
ر. ك. بحث حول المهدى / سيدمحمد باقر صدر / تحقيق
دكتر عبدالجبار شرارة / صص
127و
.128
[19]
بحارالانوار
/ ج /
2ص
.131
[20]
ر. ك. علل انحطاط مسلمين/ مرتضى
مطهرى؛ احياى فكر دينى در اسلام/ اقبال لاهورى؛ و
همچنين مجموعه ى مقالات اولين و دومين كنگره ى (امام
خمينى (ره) و احياء تفكر دينى) كه در قالب چهار مجلد
از سوى دفتر تنظيم و نشر آثار امام خمينى انتشار يافته
است.
[21]
ينابيع
المودّة / قندوزى حنفى / چاپ اسلامبول / ص
445فرحة
الغرى / سيدبن طاووس / حديث از امام علىعليه السّلام
به نقل از: إثبات الهداة / ج /
3ص
.560
[22]
مصابيح
الأنوار فى حلّ مشكلات الأخبار / سيد عبدالله شُبّر /
ج /
2ص
241حديث
از امام صادقعليه السّلام به نقل از: الغيبة شيخ
طوسى؛ الارشاد / ج /
2ص
/
383چاپ
آل البيت (حديث از امام صادقعليه السّلام )؛ إعلام
الورى / طبرسى / ص
431بحار
الأنوار / ج /
52ص
.337
[23]
منتخب
الأثر / لطف الله صافى / باب چهل و يكم / ص /
305ح
1و
(
2احاديث
از امام صادق و امام باقرعليهما السّلام ) به نقل از
الغيبة نعمانى؛ ينابيع المودّة / قندوزى / ص (
406حديث
از پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله )؛ الإرشاد / ج
/
2ص
384و
بحارالأنوار / ج /
52ص
(
338حديث
از امام صادقعليه السّلام ).
[24]
الغيبة
/ نعمانى / احاديث باب سيزدهم به ويژه ح
19و
22نوادر
الأخبار / فيض كاشانى / كتاب انباء القائم / ص
311نجم
الثاقب / حسين طبرسى نورى / باب سوم / ص
133حديث
از امامباقرعليه السّلام ؛ بحارالانوار / ج /
52صص
312و
.381
[26]
نهجالبلاغة
/ خطبه ى
138بحارالأنوار
/ ج /
8ص
.361شرّاح
شيعه و سنى نهجالبلاغه اين عبارت را در مورد مهدى
منتظرعليه السّلام و قيام او دانستهاند.