د
- لزوم اجتناب از توقيت و تطبيق
پس از
آن كه در قسمتهاى پيشينِ اين فصل با نشانههاى ظهور و
اقسام آن آشنا شديم، شايسته است در پايان به نكته مهمى
اشاره كنيم.
مىدانيم كه (توقيت) - تعيين وقت مشخص
براى ظهور - عملى است كه ائمه هدىعليهم السّلام به شدت
از آن نهى كرده و آن را ممنوع اعلام كردهاند. در روايات
وارد شده كه از امام رضاعليه السّلام سؤال شد: قائم
[عليه السّلام] چه وقتى ظهور مىكند؟ امام پاسخ فرمودند:
(پاسخ گفتن به كى ظهور مىكند؟ خبر دادن از وقت است. پدرم
از پدرش از پدرانش از علىعليه السّلام روايت كرد كه به
رسول خداصلى الله عليه و آله گفته شد: قائم شما چه وقتى
خروج مىكند؟ حضرت پاسخ فرمود: مَثَل قيام و ظهور او مَثَل
قيامت است؛
(لا يُجَلّيها لِوَقتها إلاّ هُو، ثَقلتْ
فى السمواتِ و الارضِ لا تأتيكم إلاّ بَغتةً)[1]
[از تو در باره ى قيامت مىپرسند كه وقوع
آن چه وقت است؟ بگو: علم آن تنها نزد پروردگار من است؛ جز
او هيچ كس آن را به موقع خود آشكار نمىگرداند، اين حادثه
بر آسمانها و زمين گران است. جز ناگهان به شما نمىرسد].[2]
نيز از امام صادق
عليه السّلام نقل است در پاسخ مفضّل كه سؤال كرد: آيا
مىتوان براى ظهور حجت [عليه السّلام ] وقتى تعيين كرد؟
فرمودند: (اى مفضّل! من براى اين امر زمانى را تعيين
نمىكنم و اساسا نمىتوان براى آن وقتى مشخص نمود. هركس
براى قيام مهدى ما زمانى تعيين كند، در علم، انباز خدا شده
است و در واقع مدعى دست يافتن بر سرّ الهى گشته و...)
[3]
نهى از اين عمل تعبّدى نيست، بلكه به علت
ترتّب مفاسد نفس الأمريست كه منع به آن تعلق گرفته است؛
آثار منفى و مفاسدى كه در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد،
ليكن پيش از آن بايد اين نكته را گوشزد كنيم كه تطبيق غير
متعهدانه ى نشانه هاى ظهور بر حوادث جارى پيرامونى و
مصداقيابى غير كارشناسى شده براى آنها نيز به نوبه ى خود
شعبه اى از توقيت و به احتمال قوى، محكوم به همان حكم
است. زيرا تبعا و خواه ناخواه منتهى به توقيت مىگردد.
نگارنده
در اين باب خاطره ى عبرت انگيزى دارد كه ذكر آن را سودمند
مىانگارد:
حدود يك
سال از جنگ خليج فارس و حمله نظامى عراق به كويت گذشته بود
و در آذر ماه و سالگرد شهادت دكتر مفتح؛ و روز وحدت حوزه و
دانشگاه بود؛ به همين مناسبت تعداد زيادى از برادران
دانشجو از دانشگاههاى مختلف سطح كشور به قم آمده بودند تا
طى سه روز اقامت در جوار بارگاه نورانى حضرت فاطمه معصومه
عليها السّلام با برخى از علما
ديدار داشته و نيز از برخى مراكز حوزوى بازديد كنند.
آن سال
اين عزيزان در مدرسهاى از مدارس علميه اسكان يافتند كه
محل بحث و درس صاحب اين قلم بود. مقارن با ايام استقرار
برادران دانشجو در مدرسه، يكى از خطباى كهنسال كه دهها
سال پيش با خطابه
ى آتشين خود، بسترساز يكى از
قيامهاى خونين مردمى عليه رژيم شاهنشاهى شده بود، در كمال
گمنامى و تواضع و بى سر و صدا به اين مدرسه تشريف آورده،
وقتى برخى از روحانيون قديمى وى راشناختند و آرام آرام خبر
آن در مدرسه پخش شد و به گوش عزيزان دانشجو رسيد، به سوى
وى شتافتند و از ايشان خواستند كه مطالبى بيان فرمايد.
ايشان نيز پذيرفت و شب پس از نماز مغرب و عشا حدود يك ساعت
به ايراد سخنرانى پرداخت و سخنان سودمندى با همان لحن گرم
و مهارت مورد توقع بيان داشت.
در بخش پايانى گفتار خويش ناگاه از نزديك
شدن ظهور حضرت صاحب الامرعليه السّلام خبر داده و ابراز
داشت كه همين صدام حسين خبيث كه منطقه را به آشوب كشيده و
نخست ايران و سپس كويت را اشغال كرده از نشانه
هاى ظهور است؛ آرى! او (احتمالا) همان سفيانى ملعون است. و
بدانيد كه حضرت حجت
عليه السّلام پس از دو سال ظهور خواهد كرد!
اين
جانب از سخنان اخير ايشان سخت متأثر شدم بدين جهت كه
احتمال اين انطباق را ناچيز مىانگاشتم و به دو بعد سال و
حالت ناخوشايند تحيّر مخاطبان جوان اين سخنان مىانديشيدم.
پس از پايان سخنرانى ايشان به سراغ چند تن
از دانشجويان عزيز رفتم كه با يكديگر مأنوس شده بوديم.
آنان با حرارت زايد الوصفى از مسئله ظهور و نزديكى آن ياد
مىكردند. حقير سعى كردم ضمن حفظ احترام شخصيت گوينده
ى
بزرگوار، به شكل غير مستقيم به آن برادران گوشزد كنم كه
اين كلام را جدّى نگيرند. آن ايام سپرى شد و دوستان
دانشجوى ما به شهرهاى خود بازگشتند. چند سال بعد به طور
اتفاقى در دانشگاه فردوسى مشهد به يكى از آن عزيزان
برخوردم و پس از عرض سلام و احوالپرسى به اطاق ايشان رفتم
و وى در ضمن صحبتهاى خود اظهار داشت كه دو تن از
دانشجويان كرمانشاهى و سبزوارى كه فرمايش آن شب خطيب محترم
مورد قبولشان واقع شده بود، با سپرى شدن دو سه سال از آن
تاريخ و اثبات نادرستى آن سخنان، دچار مشكلات روحى و بعضا
شبهات دينى شدند و...
بارى توقيت و تطبيقهاى اين گونه، آثار و
پيامدهاى منفى به دنبال دارند از آن جمله:
1 - تشويق و تحريك شيّادان نيرنگباز براى
بهره
بردارى سوء از اين گونه تخمينها و باورهاى سطحى.
2 - يأس
و سرخوردگى اين گونه افراد سطحىنگر و عجول و اطرافيان
ايشان پس از عدم تحقق پيش بينىهاى حساب نشده.
3 - داغ شدن تنور شايعات و ايجاد موج
بدبينى و دامن زدن به خطر فرقهسازى و فرقه گرايى و
سرانجام ايجاد دل مشغولىهاى بيهوده و بحثهاى انحرافى
براى ذهنيت جامعه.
آرى! بايد با هوشيارى كامل و دقت نظر
زيبنده ى يك مهدىباور و منتظر واقعى به وظايف سنگين دوران
غيبت و رسالت خطير (انتظار) عمل كرد و بايد دانست كه:
(اِنَّ اللَّهَ -عَزَّ ذِكْرُهُ- لا
يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبادِ)[4]
‑
خداى تعالى به خاطر شتاب بندگان، در كار خود تعجيل روا
نمىدارد).
معرّفى
منابعى ديگر براى مطالعه ى بيشتر درباره ى علايم ظهور:
الف
- كتب اهل سنّت
1 - البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان،
تأليف: متقى هندى
2 - علامات المهدى، تأليف: جلال الدين
سيوطى
3 - علامات المهدى، تأليف: صدر الدين
قونوى
4 - تلخيص البيان فى علامات مهدى آخر
الزمان، تأليف: ابن كمال پاشا حنفى
5 - تلخيص البيان فى علامات مهدى آخر
الزمان، تأليف: شيخ اقسرايى
6 - المهدى و اشراط الساعة، تأليف: شيخ
محمد على صابونى
7 - علامات الساعة، الصغرى والكبرى،
تأليف: ليلى مبروك
ب
- كتب شيعه
1 - بشارة الاسلام فى علامات المهدى،
تأليف سيد مصطفى الكاظمى
2 - السفيانى و علامات الظهور، تأليف:
محمد فقيه
3 - علايم ظهور، تأليف: شيخ عباس قمى
4 - علامات الظهور و احوال الامام المستور،
تأليف: سيد عبداللَّه شبّر
5 -
مسأله
ى
رجعت و ظهور در آئين دين زرتشت، تأليف: صادق هدايت
6 - نوائب الدهور فى علايم الظهور، تأليف:
سيد حسن ميرجهانى
7 -
نشانه
هاى آخر الزمان، تأليف: عباسعلى جورتانى اصفهانى
8 -
نشانه
هاى ظهور او، تأليف: محمد خادمى شيرازى
9 -
نشانه
هاى ظهور، تأليف: على اصغر سادات مدنى
فصل دوم : انتظار سبز
براساس فرهنگ اسلامى و منطق قرآنى، ملاك
شرافت و معيار برترى آدمى، پرواى الهى است كه در ذكر حكيم
از آن به تقوا تعبير شده است. وحى آسمانى به جامعه ى
انسانى اعلام مىدارد كه ارجمندترين و گرانمايهترينِ
مردمان، متقىترين آنان است. تقوا، سكوى پرواز به سوى كمال
و رمز تكامل است.
ايمان
به غيب، اولين شاخص تقوى
از سوى ديگر، خداوند سبحان، شاخصهاى اين
اكسير كمال
آفرين را براى انسانها بازگو فرموده است:
(ذلك الكتابُ لا ريبَ فيهِ، هُدىً
للمتّقينَ × الَّذينَ يُؤْمِنونَ بالغَيبِ و يقيمونَ
الصلاة ومِمَّا رَزَقْناهُم يُنفِقون[5]
* أولئِكَ عَلى هُدىً من ربّهم واولِئكَ
هُمُ المُفلِحون)[6]
اين كتابى است كه در (حقانيت) آن هيچ
ترديدى نيست، (و) مايه ى هدايت تقواپيشگان است× آنان كه به
غيب ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به
ايشان روزى دادهايم، انفاق مىكنند... آنها برخوردار از
هدايت الهى و رستگارانند.
قرآن كريم، (ايمان به غيب) را اولين شاخص
(تقوا) بر مىشمارد. بر اساس هستىشناسى توحيدى، عالم از
دو بخش (نشئه ى شهود) و (نشئه ى غيب) يعنى عالم مشهود و
محسوس و عالم نامشهود و غير محسوس تشكيل يافته است. موحّدِ
متّقى كسى است كه عالم نامحسوسِ (غيب) را به همه
ى
گستردگى و عناصر و اجزاءش باور داشته باشد.
در اين زمينه، علامه ى طباطبايى 1چنين
مىفرمايند:
(الغيب خلاف الشهادة ويطلق على ما لا يقع
عليه الحسّ وهو الله سبحانه وآياته الكبرى الغائبة عن
حواسّنا...)[7]
‑
غيب، ضد شهادت (مشهود) است و بر همه
ى
امور نامحسوس اطلاق مىگردد كه خداوند سبحان و نشانههاى
بزرگ پنهانش را شامل مىشود).
از آنجا
كه حضرت حجت بن الحسن المهدىعليه السّلام ، منجى موعود و
منتظَر، از بزرگترين آياتِ[8]
پنهان الهى است -كه خداوند سبحان در قرآن
مجيد، ظهور او را وعده ى حتمى خود معرفى فرموده است[9]
- بر پايه ى آيات پيشگفته، مىتوان بدين
نتيجه دست يافت كه ايمان به حضرتش از مقوّمات تقوا و عامل
رستگارى شمرده مىشود.
همچنين
علامه
ى
طباطبايى قدس سره در بحث روايى ذيل همين آيه، اين حديث
درخور توجه را از امام صادق
عليه السّلام نقل مىكنند:
عن
الصادق
عليه السّلام فى قوله تعالى (الذين يؤمنون بالغيب) قال:
(من آمن بقيام القائم
عليه السّلام ؛ أنّه حق)؛ أقول وهذا المعنى مروى فى غير
هذه الرواية.[10]
امام
صادق
عليه السّلام درباره
ى
(الذين يؤمنون بالغيب) فرمودند: (اينان كسانى هستند كه به
قيام مهدىعليه السّلام باور دارند و آن را حقّ
مىشمارند).
تا اينجا ضرورت ايمان به (مهدويت) روشن شد.
حال بايد مقوّمات و پيش نيازهاى اين ايمان را جستجو كنيم و
به بيان ديگر، بايد ببينيم چه كسى را مىتوان (مهدى باور)
دانست؟ در اين مجال، پرسش اساسى اين است كه آيا شناخت نام
و نسب حضرت - حتى شناختى دقيق و كامل - و شناخت نقش،
جايگاه، سيره، رسالت و ساير شناختهاى پيرامونى مربوط به
قيام ايشان، براى واردشدن در جرگه ى مؤمنانِ به مهدى (عجلّ
الله تعالى فرجه) كافى است؟
آيا كسى كه صرفا در راه به دست آوردن اين
شناختها تلاش مقرون به توفيقى را مبذول دارد، (مهدى باور)
تلقى مىشود؟
براى
پاسخگويى بدين سؤال، بايد ماهيت ايمان و مؤلّفه هاى تشكيل
دهنده ى آن را بررسى كرد؛ زيرا (مهدى باورى) هم يكى از
مصاديق و صغريات پديده
ى
كلى (باورمندى) است و پر واضح است كه چنانچه مقوّمات مطلقِ
(ايمان) باز شناخته شود، ناگزير مقدمات واجب التحصيل ايمان
به ولى عصرعليه السّلام نيز كشف خواهد شد. اما در اين
مجال اندك، فرصت بررسى مبسوط و توضيح مشروح اين مطلب وجود
ندارد. بنا بر اين، به بيان فشردهاى در اين باب اكتفا
مىگردد:
[2]
اكمال الدين / ج /
1ص
373عيون
اخبار الرضا / ج /
2ص
265و
در منابع اهل سنت: ينابيع المودة / ص
454
[3]
مختصر
بصائر الدرجات / ص
179نوادر
الاخبار / ص
286
[4]
الغيبة / نعمانى / ص
199بدون
عبارت (عزّ ذكره)؛ الكافى / ج /
1ص
369بحار
الانوار / ج /
52ص
297نهج
الفصاحة /ج /
2ص
526
[7]
الميزان / محمد حسين
طباطبايى/ ج /
1ص
49
[8]
در زيارت آل يس كه در توقيع
شريف از ناحيه ى مقدسه براى محمدبن عبدالله حميرى
صادر شده است، چنين مىخوانيم: (السلام عليك يا
داعى الله و ربّانى آياته) و در دعاىپس از آن،
حضرت را (كلمه ى تامّه ى الهى) مىناميم.
[9]
مولانا
فيض كاشانى در كتاب منظوم خود، شوق مهدى، در اين
خصوص چنين مىگويد:
در دل زحق تعالى شكريست بىنهايت
كو در كتاب خود كرد، در شأن تو
حكايت
در وعده ى وصالت، نستخلفنّهم گفت
جان گر فشانم ارزد، اين لطف و اين
عنايت