نشانه هاى يار و چكامه انتظار

مهدى عليزاده

- ۵ -


 احاديث دجّال در كتب قدماى اماميه

 مى‏دانيم كه مهمترين كتب روايى ما در بحث مهدويت عبارتند از:

1 - كتاب الحجة از اصول الكافى تأليف: ثقة الاسلام كلينى.1

2 – إكمال الدين و تمام النعمة تأليف: شيخ صدوق.1

3-  كتابُ الغيبة تأليف: ابن ابى زينب نعمانى.1

4- باب ذكر الامام القائم از الارشاد تأليف: شيخ مفيد.1

5-  كتابُ الغيبة تأليف: شيخ الطائفة طوسى.1

با نگاهى به كتب فوق، روشن مى‏شود كه در كتاب‏هاى (الكافى)، (الغيبة نعمانى) و (الارشاد) حتى يك حديث نيز در مورد دجّال روايت نشده است!! در حالى كه در مورد (سفيانى)، (خسف البيداء)، (صيحه و نداى آسمانى) و (قتل نفس زكيه) و... روايات بسيارى نقل شده است و گذشته از اين نشانه ‏هاى مشهور و حتمى، مثلاً در (الارشاد) به بيش از  50علامت تصريح شده است ولى از دجّال هيچ سخنى به ميان نيامده است.

از طرفى مجموع رواياتى كه در آن‏ها به دجّال اشاره رفته و در إكمال الدين صدوق (قدس سره) و الغيبة شيخ الطائفة (قدس سره) وارد شده است، به ده عدد نمى‏رسد!

از اين پنج منبع كه بگذريم كتاب (إعلام الورى بأعلام الهدى) تأليفِ شيخ فضل ‏بن حسن طبرسى كه از عمده كتاب‏هاى مرجع در مبحث امام‏شناسى است، نيز على رغم ذكر احاديث متعدد در باره ‏ى (سفيانى)، (قتل نفس زكيه) و (خسف البيداء) و ... در مورد دجّال روايتى را نقل نمى‏كند.

البته بايد افزود كه در كتاب‏هاى معتبرى چون (الخصال) تأليفِ شيخ صدوق 1تفسير على بن ابراهيم قمّى)، (الملاحم و الفتن) تأليفِ سيدبن طاووس 1و (الخرائج و الجرائح) تأليفِ هبة اللَّه راوندى 1روايات اندكى در مورد دجّال وارد شده است.

نظر مهدى پژوهان معاصر در باره ى دجّال

 1- مرحوم آيت اللَّه صدر الدين صدر 1در اثر خود (المهدى) تنها به ذكر پنج روايت از دو كتاب اهل سنت -يعنى عقد الدرر و الصواعق المحرقه- اكتفا مى‏كند.[1]

2- آيت اللَّه صافى گلپايگانى -حفظه اللّه- در دو قسمت از كتاب (منتخب الاثر)، از دجّال ياد مى‏كند:

 يكم: (فى خروج الدجال) كه ذيل آن به نقل شش روايت از كتب اهل سنت مى‏پردازند.

 دوم: باب نهم از فصل هفتم (فى انّه عليه السلام يقتل الدجال) كه در آن يك حديث از: إكمال الدين و يك حديث از اربعين مرحوم خاتون آبادى نقل مى‏كنند.[2]

3-  آيت اللَّه ابو طالب تجليل در (من هو المهدى) و شيخ محمد فقيه در (السفيانى و علامات الظهور) با وجود اين كه روايات علايم ظهور را از عامّه و خاصه نقل كرده‏اند، هيچ ذكرى از (دجال) به ميان نياورده‏اند.[3]

4 -  آيت اللَّه ابراهيم امينى در (دادگستر جهان)، با ترديد بسيار به مسئله دجّال نگاه كرده و آن را از رسوبات تفكر مسيحى[4]  مى‏داند كه به كتاب‏هاى اهل سنت راه يافته است. ايشان بسيارى از روايات دجّال را ضعيف و غير قابل اعتماد دانسته و در نهايت با بى‏رغبتى، اصل وجود او را قابل پذيرش مى‏شمارند؛ ولى كيستى او، اوصاف و سيره‏اش و ساير امور مرتبط به وى را مبهم دانسته و مسكوت عنه مى‏گذارند.[5]

5 -  كامل سليمان در (يوم الخلاص) احاديث شيعه و سنى را در باره ى دجّال ذكر كرده وليكن پيش از ذكر آن‏ها مى‏گويد: (مسئله ‏ى دجال، قضيه ‏اى مبهم بوده و بالفعل غير قابل پذيرش است. زيرا اولا: اخبار آن غير معتبرند. ثانيا: امور جعلى در آن‏ها مشاهده مى‏شود كه با بلندترين صدا، فرياد زده و اعتراف مى‏كند كه رسول خداصلى الله عليه و آله  و ائمه طاهرين‏ عليهم السّلام  از ابراز داشتن اين خرافات و اراجيف منزّهند. ثالثا: اساسا برخى از اين روايات جعلى بوده و سندشان ساختگى است.

 (امّا برخى علايم ذكر شده در باره ى دجّال بر بعضى پديده‏ هاى شوم امروزى منطبق است كه آدمى را متقاعد مى‏سازد كه اخبار صحيح اين باب نيازمند به تأويل است؛  [يعنى زبان اين روايات سمبليك است]... بار ديگر تكرار مى‏كنم كه تقريبا با يقين مى‏توانم بگويم  90%  احاديث دجّال، جعلى است و زبان    10%  باقى مانده نيز رمزى است و اين بدان معناست كه مقصود از دجّال، افراد ديگرى از زمره ى جبّاران و سفاكان و مفسدان و احتمالاً برخى از سران دژخيم يهود صهيونيست است؛ ولى در مجموع اكنون نمى‏توانم احتمال صدور سخنانى از پيشوايان دين را كه راويان عمق آن را درنيافته و از اين رو، تخيّلات و برداشت‏هاى پندارى خويش را بدان افزوده باشند، نفى كنم..).[6]

6 -  علامه سيد محمد صدر در جلد سوم موسوعه ى ارزشمند الامام المهدى با عنوان (تاريخ الغيبة الكبرى) بحث مفصّلى را به بررسى مسئله‏ ى دجّال اختصاص داده است. وى معتقد است اكثر قريب به اتفاق اخبار دجّال مبتلاى به دو اشكال جدى هستند:

 الف - ضعف سندى.

 ب - دلالت بر ايجاد معجزات مضلّه (كه به لحاظ قوانين كلامى محال است؛ يعنى خداوند سبحان قدرت خرق عادات و اظهار معجزه را به افراد ضالّ و مضلّ تفويض نمى‏كند).

 ايشان سرانجام به اين جمع بندى مى‏رسد كه وجود دجّال امرى است حق، لكن مراد از آن يك فرد مشخص با همان اوصاف كذايى نيست، بلكه مقصود يك سرى پديده ‏هاى اجتماعى - فرهنگى است (طى بحث آينده، نظريه ‏ى ايشان را بيشتر توضيح مى‏دهيم).[7]

2 -  توصيف دجّال به زبان نمادين

 همان گونه كه پيش از اين گفتيم در ميان مهدى پژوهان، محققى كه بيش از ديگران بر رمزى بودن زبان احاديث در قضيه‏ ى دجّال تأكيد داشته و مفصّل‏تر بدان پرداخته است، علامه سيد محمد صدر در جلد سوم موسوعة الامام المهدى است كه در اينجا خلاصه‏ ى سخنان ايشان را نقل مى‏كنيم.

 مفهوم دجّال، سمبل پيچيده ‏ترين و خطرناك‏ترين دشمن اسلام و خداست و اين در واقع، توصيف تمدّن و جهان‏بينى ماترياليستى غرب است؛ زيرا تاريخ اديان تاكنون چنين دشمنى به خود نديده است. در احاديث دجّال آمده است: (از زمان خلق آدم تا روز قيامت، امرى خطيرتر از دجّال وجود ندارد)، و استفاده از كلمه (أمر) خود بيانگر اين حقيقت است كه دجّال يك شخص معيّن نبوده، بلكه يك جريان فرهنگى - اقتصادى - سياسى ضد توحيدى و ضد دينى است.

 در روايات باب وارد شده است: (از ترفندهاى دجّال اين است كه به آسمان دستور مى‏دهد كه ببارد و در پى آن، آسمان خواهد باريد و به زمين امر مى‏كند برويان و به دنبال آن، زمين رستن آغاز خواهد كرد)، و اين چيزى است كه تمدّن غربى بر اساس پيشرفت‏هاى خيره‏كننده در عرصه ى فن‏آورى صنعتى و پيشرفت در زمينه‏هاى فيزيك فضايى و بيوشيمى و ده‏ها شاخه ى ديگر علمى و با سيطره‏ ى همه جانبه بر منابع طبيعى، بدان دست يافته است.[8]

 بديهى است كه اين شعبده‏ها و تردستى‏هايى كه از آستين تمدن مادى غرب بيرون مى‏آيد، تا چه حدّ اذهان سطحى‏نگر و ساده‏ انديش را مسحور و مرعوب خود مى‏سازد.

 در اخبار دجّال آمده است: (از شگردها و شيوه‏ هاى اوست كه اگر بر محلّه‏اى عبور كند و مورد تكذيب و روى‏گرداندن اهل آن واقع شود، كسى از آنان زنده نخواهد ماند و اگر بر محلّه‏اى بگذرد و مورد استقبال و تصديق اهل آن قرار گيرد، آسمان را گويد كه بر آنان ببار و زمين را امر كند كه بر ايشان برويان تا آنجا كه زان پس، دام‏هاى ايشان در نهايت فربهى و شيرآورى و... خواهند شد).

و اين، پديده‏اى است كه ما امروزه در صحنه‏ ى بين الملل و روابط به اصطلاح شمال - جنوب به خوبى شاهد آن هستيم؛ هر جامعه‏ اى كه خود را در آغوش غرب استكبارى انداخته و حلقه ى سرسپرده ‏گى آنان را در گوش كند، از نظر اقتصادى و رفاهى مورد توجه غرب قرار مى‏گيرد و هر كشورى كه بخواهد در مقابل ارزش‏هاى غربى (مانند: قرائت غربى حقوق بشر) يا سياست‏هاى غربى بايستد، بايكوت و تحريم همه جانبه مى‏شود.

 در باره‏ ى دجّال در جوامع روايى مى‏خوانيم: (دجّال با رساترين فرياد خود كه همه‏ ى عالميان بشنوند بانگ مى‏زند: به سويم بشتابيد اى هواداران من! منم آن كس كه (خَلَق فَسوّى) و منم آن كه (قدّر فهدى) آرى! (أنا ربكم الأعلى). همه ى اين اوصاف در مورد تمدن غربى صادق است. غرب مادّى و متافيزيك ستيز از طريق امپراطورى اهريمنى و جهانى رسانه‏ ها و شبكه‏ هاى عظيم صوتى - تصويرى - مطبوعاتى با ترويج اخلاق، حقوق، ارزش‏ها و هنر مادّى، ولايت خود بر شئون انسان را فرياد مى‏كند و با حركت خزنده‏ ى فراگير خويش، آدمى را در چنبره و قبضه ى خويش گرفته و از عالم علوى جدا ساخته است.

 وسايل ارتباط جمعى، بلندگوى تبليغ ارزش‏ها و هنجارهاى مادّى‏اند و قوانين دست ساز بشر غربى با هزار نوع تدليس و آرايش و چاشنى به هاضمه ى فكر جامعه جهانى خورانده مى‏شود و به اين شكل، تمدن مادى و فرهنگ دين‏ستيز غربى، ولايت و سرپرستى خود را بر معاش و معاد انسان و سعادت و رستگارى وى اعلام مى‏دارد و ولايت هر منبع غيبى و متافيزيكى را نفى مى‏كند كه در واقع اين جز كوس خدايى‏زدن و ادعاى ربوبيت كردن، نيست.[9]

 از احوال غريب دجّال است كه به همراه او آب و آتشى ديده مى‏شود كه آن آب در حقيقت آتش و آن آتش در واقع آب است، بنا بر اين هر كس اين دو را مشاهده كرد، بايد در آن آتش در آيد كه همانا آبى است بس زلال.

 چه كسى است كه نداند آب گواراى لذت‏هاى دنيوى و مشتهيات حيوانى و تكاثر ثروت و رفاه مادى كه غرب ماده باور و ماده ‏پرست به كام انسان عطشناك مى‏ريزد، چيزى جز آتش سعادت سوز و شرافت سوز نيست، و نيز كيست كه نداند آنچه كه غربِ از آسمان بريده و زمين‏گير شده! زشت و ضد ارزش معرفى كند، در حقيقت جز آب حيات رستگارى نيست.

 دجّال در تراث روايى ما، يك چشم معرفى شده است و گفته شده كه چشم ديگر او كور است و قطعا اين وصف، زيبنده ى تفكر و تمدن ماده‏زده ى غربى مى‏باشد؛ چه آن كه غرب از دو بخش عالم و هستى آدمى يعنى ماده و معنا و به عبارت ديگر جسم و روح، تنها ماده و ماديات و جسم و جسمانيات را مى‏بيند و اساسا توانايى مشاهده‏ ى معنا و معنويت و روح و روحانيت را ندارد و اين يعنى او از يك چشم محروم است و يكى از دو سمت و سوى جغرافياى هستى را نديده و هرگز درك نكرده است.

 سرانجام در احاديث مى‏خوانيم كه (هيچ جايى از زمين باقى نمى‏ماند مگر آن كه دجّال در آن گام مى‏نهد و حضور خود را اعلام مى‏كند به جز مكه و مدينه؛ زيرا فرشته‏اى با شمشيرى بر فراز اين دو ناحيه ‏ى مقدسه ايستاده و از ورود دجّال به آن‏ها جلوگيرى مى‏كند).

 از زمانى كه استعمار قديم در لباس استعمار نوين، تجديد حيات كرد و با استعمار فكرى -فرهنگى و استكبارى اقتصادى، اختاپوس‏ وار با بازوهاى پليد خود به اطراف و اكناف چنگ ‏اندازى كرده، هيچ قسمتى از كره‏ ى خاكى از لوث وجود او بر كنار نمانده و همه كشورهاى جهان سايه ى شوم او را بر سر خود حس كرده‏اند. همه ى فرهنگ‏ها مقهور ارزش‏ها و هنجارهاى غربى قرار گرفته است مگر ايدئولوژى مترقى و حيات‏بخش اسلام ناب كه در حديث فوق با زبان سمبليك، حرم الهى مكه و حرم نبوى مدينه - سراى توحيد و نبوت- نماد آن قلمداد شده است و اين به آن معناست كه تفكر اِلحادى، نوين غرب هرگز اسلام اصيل را مقهور نخواهد ساخت كه (الاسلام يعلو و لا يُعلى عليه).[10]

3 - خروج دجّال از اشراط الساعة

 جدا از اين كه روايات باب دجّال قابل اعتماد هستند يا نه؟ و اين كه آيا شيعه هم مانند اهل سنت مسئله‏ ى دجّال را پذيرفته است يا نه؟ و با چشم‏پوشى از اين كه آيا دجّال يك فرد معين است يا سمبل و نمادى است براى يك جبهه يا جريان، مسئله ى مهمّ ديگرى وجود دارد و آن احتمال در زمره ‏ى اشراط الساعة بودن دجّال است كه چنانچه اين احتمال ثابت شود، آنگاه پرونده‏ ى اين بحث در باب علايم ظهور بسته خواهد شد.

 احتمال مزبور داراى قرائن و شواهدى است كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏كنيم:

 الف - در تعداد قابل توجهى از اخبار (شايد بتوان ادعا كرد بيشتر رواياتى كه در آن اصل وجود دجّال مورد اشاره واقع شده است و نه احاديثى كه صفات او را مطرح ساخته‏اند) تصريح شده كه (دجّال) از اشراط الساعة مى‏باشد؛ براى نمونه روايتى است نبوى كه به اسناد مختلف در كتب قوم آمده است. رسول خداصلى الله عليه و آله مى‏فرمايند:

 (ناگزير ده نشانه قبل از وقوع قيامت رخ خواهد داد؛ 1-سفيانى

2- دجال

3- دخان

4- دابّه

 5- خروج قائم‏ عليه السّلام

 6- طلوع خورشيد از مغرب

 7- نزول عيسى بن مريم ‏عليه السّلام  از آسمان

8- فرو رفتن زمين در مشرق

 9- فرو رفتن زمين در جزيرة العرب

 10- آتشى كه از انتهاى عدن خارج مى‏شود و مردمان را به سوى محشر مى‏راند).[11]

ب - مولى محسن فيض كاشانى در نوادر الاخبار فى ما يتعلق باصول الدين در (كتاب المعاد) بابى تحت عنوان (باب اشراط الساعة) گشوده است. در دومين روايت اين باب مى‏خوانيم: رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود:

 (قيامت بر پانخواهد شد مگر ده نشانه هويدا گردد؛

1- دجال

2- طلوع شمس از مغرب 

 3- دابة الارض

4-يأجوج و مأجوج

 5- دخان 

6و  7و   8 - سه فرورفتگى: فرو رفتن زمين در مشرق، فرورفتن زمين در مغرب و فرو رفتن آن در جزيرة العرب

 9- آتشى كه از انتهاى عدن خارج شده، مردم را سوى محشر مى‏راند.

 10 - اين آتش فرو نشيند با مردمان هر گاه آنان بنشينند و روى آورد به مردمان هر گاه آنان جلو آيند.)  [12]

همان گونه كه ملاحظه مى‏شود در اين روايت از (يأجوج و مأجوج)، (دخان) و (آتش عدن) ياد شده كه در روايات باب علايم ظهور از آن‏ها خبرى نيست و همه اين موارد بالاتفاق از اشراط الساعة مى‏باشند و از سوى ديگر، از سفيانى و قتل نفس زكيّه و كسوف و ساير علامات حتمى ظهور در آن اثرى نيست و اين خود نشانگر آن است كه دجّال از اشراط الساعة مى‏باشد نه از نشانه‏هاى ظهور صاحب الامرعليه السّلام .

ج - علامه مجلسى 1در جلد ششم بحارالانوار و در كتاب (العدل و المعاد) باب (اشراط الساعة و قصة يأجوج و مأجوج) چهار روايت ذكر كرده است كه در آن‏ها از دجّال به عنوان يكى از اشراط الساعة سخن به ميان آمده است در حالى كه در اين روايات از علايم قطعى قيام قائم‏ عليه السّلام  هيچ نشانى نيست.[13]

 دو نكته

1- دجال و صائد بن الصيد؛ در مورد اسم و نَسَب دجّال (كلمه دجّال لقب بوده و اسم محسوب نمى‏شود) آنچه طبق روايت (نزال‏بن سبرة) و حديث (ابن عمر) شهرت يافته، اين است كه دجال همان (صائد بن صيد) (در برخى منابع (صافى بن صيّاد) ضبط شده است)[14]

  است كه در زمان رسول خداصلى الله عليه و آله  مى‏زيسته است و دعوت رسول الله ‏صلى الله عليه و آله  به مسلمان شدن را رد كرده و خود ادعاى پيامبرى كرده است.

اما در مقابل، مسلم در صحيح كلامى را از خود صائد بن صيد نقل كرده كه وى در آن منكر دجّال بودن خويش مى‏گردد كه ذكر آن در اينجا خالى از لطف نيست:

راوى گويد: صائد گفت: مى‏پنداريد من همان دجّال هستم، آيا نشنيده‏اى كه رسول خدا [صلى الله عليه و آله]  فرمود: (دجال فرزندى نخواهد داشت)؟ راوى گويد: پاسخ دادم: بلى. صائد ادامه داد: در حالى كه من صاحب فرزند شده‏ام و آنگاه پرسيد: آيا از رسول خداصلى الله عليه و آله  نشنيده‏اى كه فرمود: (دجال هيچ گاه به مكه و مدينه داخل نخواهد شد)؟ گفتم: بلى. وى پاسخ داد: من كه در مدينه به دنيا آمده‏ام و هم اكنون عازم مكه هستم.[15]

لازم به ذكر است كه كنجى شافعى و مقدسى و امام بيهقى نيز تطبيق عنوان دجال بر (صائد بن صيد) را رد كرده‏اند.[16]

2 -  دجال يا دجال‏ها؛ دجال از نظر لغوى صيغه‏ ى مبالغه از ماده‏ ى (دجل) به معناى دروغ‏گويى و حيلت‏بازى و مكرورزى است؛ بر اين پايه دجّال يعنى فردى كه سجيّه و منشش نيرنگ‏بازى و دغل‏كارى و گمراه ساختن مردمان است. توجه به نكته ‏ى فوق، اين احتمال را در ذهن بر مى‏انگيزد كه شايد مقصود از دجّال، دجّال شخصى نبوده، بلكه همه‏ ى سران نيرنگ‏باز و فريب‏كار سيه  ‏دل و زشت‏كار جبهه‏ ى باطل مراد احاديث باشد، به ويژه كه در برخى روايات از دجال‏هاى متعدد، سخن به ميان آمده است.[17]

اما اين احتمال نادرست است. زيرا اولاً: قرائن بسيارى در احاديث وجود دارد كه همگى از دجّالى معين خبر مى‏دهند مانند اوصاف خاص و متعددى كه براى اين فرد ذكر مى‏كنند. ثانيا: در روايات باب از (الدجال الاكبر)[18]

ياد شده و صفات كذايى (مانند يك چشم بودن و چشمى بزرگ در وسط پيشانى داشتن و بى‏مو بودن و ...) به وى نسبت داده شده است و در بحارالانوار، علامه مجلسى (قدس سره) پس از نقل اين حديث مى‏فرمايد: توصيف اين دجّال به (اكبر) بر اين نكته دلالت دارد كه جدا از اين دجّال معروف، افراد نيرنگ‏باز و شيّاد ديگرى نيز وجود خواهند داشت كه ادعاهاى باطلى را مطرح خواهند ساخت.[19]


پى‏نوشتها:

[1]    المهدى / صدر الدين صدر / ترجمه ى محمد جواد نجفى / صص  257و 258

[2]     منتخب الاثر/ صص  462 - 460و .480

[3]     ر.ك. من هو المهدى / صص  122 - 112السفيانى و علامات الظهور / محمد فقيه / صص 183 - 24

[4]        دجال در فرهنگ مسيحى ( ­Anti christناميده مى‏شود. ر.ك.

27ه THE ENCYCLOPEDIA AMERICANA , Vol 2 , PP. 26b

618 ه  NEW CATHOLIC ENCYCLOPEDIA , Vol 1 , PP. 616

327 ه  2 , PP. 321ه    THE ENCYCLOPEDIA OF RELIGION , Vol 1

[5]  ر.ك. دادگستر جهان / صص 226 - 223

[6]     يوم الخلاص / صص  711و 712

[7]    ر.ك. تاريخ الغيبة الكبرى / ص 517

[8]   در مورد ريزش باران و رويش گياه و تسلط انسان بر آن‏ها، امروزه شاهد تكنيك هايى هستيم كه تا دو قرن پيش، شايد هيچ كس به ذهنش نيز خطور نمى‏كرد مانند: پديده ى به اصطلاح باردار كردن ابرها و باران مصنوعى و كشاورزى بدون خاك (بر روى آب) و...

[9]      نفى ربوبيت الهى و اصل خودبسندگى در واقع جنينى است كه از لقاح بذرهاى (اومانيسم) و (سكولاريسم) - يعنى دو مؤلّفه بنيادين تفكر معاصر غرب - متولد مى‏شود.

[10]     موسوعة الامام المهدى / تاريخ الغيبة الكبرى / صص  517 - 511و  532و 535

[11]     الخصال / ج  / 2صص  431و  449الغيبة / طوسى / ص  436مختصر بصائر الدرجات / ص  202الصراط المستقيم / ج  / 2ص  259الخرائج / ج  / 52ص  1148منتخب الانوار المضيئة / صص  48و  49الصراط المستقيم / ج  / 2ص  259بحار الانوار / ج  / 52ص  209و در منابع اهل سنت: صحيح مسلم / ج  / 8ص  179سنن ترمذى / ج  / 4ص  477سنن ابن ماجة / ج  / 2ص  1374و با اندكى اختلاف: عقد الدرر / ص  403الدر المنثور / ج  / 3ص ( 60در برخى از اين منابع (خروج قائم‏عليه السّلام ) ذكر نشده است). 

[12]     نوادر الاخبار / ص  363الخصال / ج  / 2صص  431و  432و با اندكى اختلاف در ذيل روايت: صحيح مسلم / ج  / 8ص 179الدر المنثور / ج  / 6ص 60

[13]     بحار الانوار / ج  / 6صص  297و  298و  303و  304شايان ذكر است كه برخى از مفسران معاصر مانند مرحوم شيخ  مجتبى قزوينى نيز دجّال را از اشراط الساعة دانسته‏اند و به بر شمردن او در زمره ى علايم ظهور اعتراض كرده‏اند. ر.ك. بيان الفرقان / ج  / 5صص 173 - 170

[14]    صحيح بخارى / ج  / 4صص  85و  86عقد الدرر / ص 363

[15]     صحيح مسلم / ج  / 8ص 205

[16]    ر.ك. البيان / ص  108عقد الدرر / صص 373 - 365

[17]     مانند آنچه سفارينى حنبلى در مورد سى دجّال نقل كرده است. ر.ك. لوائح الانوار البهية / عكس متن افست شده در الامام المهدى عند اهل السنة / ص 446

[18]    بحار الانوار / ج  / 57ص 225

[19]  پيشين / ص 227