نظر مهدى
پژوهان معاصر در باره ى دجّال
1- مرحوم آيت اللَّه صدر الدين صدر 1در اثر خود (المهدى) تنها به
ذكر پنج روايت از دو كتاب اهل سنت -يعنى عقد الدرر و الصواعق
المحرقه- اكتفا مىكند.[1]
2- آيت اللَّه
صافى گلپايگانى -حفظه اللّه- در دو قسمت از كتاب (منتخب الاثر)، از
دجّال ياد مىكند:
يكم: (فى خروج الدجال) كه ذيل آن به نقل شش روايت از كتب اهل سنت
مىپردازند.
دوم: باب نهم از فصل هفتم (فى انّه عليه السلام يقتل الدجال) كه
در آن يك حديث از: إكمال الدين و يك حديث از اربعين مرحوم خاتون
آبادى نقل مىكنند.[2]
3- آيت اللَّه ابو طالب تجليل در (من هو المهدى) و شيخ محمد فقيه
در (السفيانى و علامات الظهور) با وجود اين كه روايات علايم ظهور
را از عامّه و خاصه نقل كردهاند، هيچ ذكرى از (دجال) به ميان
نياوردهاند.[3]
4
- آيت اللَّه ابراهيم امينى در (دادگستر جهان)، با ترديد بسيار به
مسئله دجّال نگاه كرده و آن را از رسوبات تفكر مسيحى[4]
مىداند كه به كتابهاى اهل سنت راه يافته است. ايشان بسيارى از
روايات دجّال را ضعيف و غير قابل اعتماد دانسته و در نهايت با
بىرغبتى، اصل وجود او را قابل پذيرش مىشمارند؛ ولى كيستى او،
اوصاف و سيرهاش و ساير امور مرتبط به وى را مبهم دانسته و مسكوت
عنه مىگذارند.[5]
5
- كامل سليمان در (يوم الخلاص) احاديث شيعه و سنى را در باره ى
دجّال ذكر كرده وليكن پيش از ذكر آنها مىگويد: (مسئله
ى دجال،
قضيه
اى مبهم
بوده و بالفعل غير قابل پذيرش است. زيرا اولا: اخبار آن غير
معتبرند. ثانيا: امور جعلى در آنها مشاهده مىشود كه با بلندترين
صدا، فرياد زده و اعتراف مىكند كه رسول خداصلى الله عليه و آله و
ائمه طاهرين
عليهم
السّلام از ابراز داشتن اين خرافات و اراجيف منزّهند. ثالثا:
اساسا برخى از اين روايات جعلى بوده و سندشان ساختگى است.
(امّا برخى علايم ذكر شده در باره ى دجّال بر بعضى پديده هاى شوم
امروزى منطبق است كه آدمى را متقاعد مىسازد كه اخبار صحيح اين باب
نيازمند به تأويل است؛ [يعنى زبان اين روايات سمبليك است]... بار
ديگر تكرار مىكنم كه تقريبا با يقين مىتوانم بگويم 90% احاديث
دجّال، جعلى است و زبان 10% باقى مانده نيز رمزى است و اين
بدان معناست كه مقصود از دجّال، افراد ديگرى از زمره ى جبّاران و
سفاكان و مفسدان و احتمالاً برخى از سران دژخيم يهود صهيونيست است؛
ولى در مجموع اكنون نمىتوانم احتمال صدور سخنانى از پيشوايان دين
را كه راويان عمق آن را درنيافته و از اين رو، تخيّلات و
برداشتهاى پندارى خويش را بدان افزوده باشند، نفى كنم..).[6]
6 - علامه سيد
محمد صدر در جلد سوم موسوعه ى ارزشمند الامام المهدى با عنوان
(تاريخ الغيبة الكبرى) بحث مفصّلى را به بررسى مسئله
ى دجّال اختصاص داده است. وى معتقد است
اكثر قريب به اتفاق اخبار دجّال مبتلاى به دو اشكال جدى هستند:
الف - ضعف سندى.
ب - دلالت بر
ايجاد معجزات مضلّه (كه به لحاظ قوانين كلامى محال است؛ يعنى
خداوند سبحان قدرت خرق عادات و اظهار معجزه را به افراد ضالّ و
مضلّ تفويض نمىكند).
ايشان سرانجام به اين جمع بندى مىرسد كه وجود دجّال امرى است حق،
لكن مراد از آن يك فرد مشخص با همان اوصاف كذايى نيست، بلكه مقصود
يك سرى پديده هاى اجتماعى - فرهنگى است (طى بحث آينده، نظريه
ى ايشان
را بيشتر توضيح مىدهيم).[7]
2
- توصيف دجّال به زبان نمادين
همان گونه كه پيش از اين گفتيم در ميان مهدى پژوهان، محققى كه بيش
از ديگران بر رمزى بودن زبان احاديث در قضيه
ى دجّال
تأكيد داشته و مفصّلتر بدان پرداخته است، علامه سيد محمد صدر در
جلد سوم موسوعة الامام المهدى است كه در اينجا خلاصه
ى سخنان
ايشان را نقل مىكنيم.
مفهوم دجّال، سمبل پيچيده
ترين و
خطرناكترين دشمن اسلام و خداست و اين در واقع، توصيف تمدّن و
جهانبينى ماترياليستى غرب است؛ زيرا تاريخ اديان تاكنون چنين
دشمنى به خود نديده است. در احاديث دجّال آمده است: (از زمان خلق
آدم تا روز قيامت، امرى خطيرتر از دجّال وجود ندارد)، و استفاده از
كلمه (أمر) خود بيانگر اين حقيقت است كه دجّال يك شخص معيّن نبوده،
بلكه يك جريان فرهنگى - اقتصادى - سياسى ضد توحيدى و ضد دينى است.
در
روايات باب وارد شده است: (از ترفندهاى دجّال اين است كه به آسمان
دستور مىدهد كه ببارد و در پى آن، آسمان خواهد باريد و به زمين
امر مىكند برويان و به دنبال آن، زمين رستن آغاز خواهد كرد)، و
اين چيزى است كه تمدّن غربى بر اساس پيشرفتهاى خيرهكننده در عرصه
ى فنآورى صنعتى و پيشرفت در زمينههاى فيزيك فضايى و بيوشيمى و
دهها شاخه ى ديگر علمى و با سيطره
ى همه جانبه بر منابع طبيعى، بدان دست
يافته است.[8]
بديهى است كه اين شعبدهها و تردستىهايى كه از آستين تمدن مادى
غرب بيرون مىآيد، تا چه حدّ اذهان سطحىنگر و ساده انديش را
مسحور و مرعوب خود مىسازد.
در اخبار دجّال آمده است: (از شگردها و شيوه
هاى اوست
كه اگر بر محلّهاى عبور كند و مورد تكذيب و روىگرداندن اهل آن
واقع شود، كسى از آنان زنده نخواهد ماند و اگر بر محلّهاى بگذرد و
مورد استقبال و تصديق اهل آن قرار گيرد، آسمان را گويد كه بر آنان
ببار و زمين را امر كند كه بر ايشان برويان تا آنجا كه زان پس،
دامهاى ايشان در نهايت فربهى و شيرآورى و... خواهند شد).
و
اين، پديدهاى است كه ما امروزه در صحنه
ى بين
الملل و روابط به اصطلاح شمال - جنوب به خوبى شاهد آن هستيم؛ هر
جامعه
اى كه خود
را در آغوش غرب استكبارى انداخته و حلقه ى سرسپرده
گى آنان
را در گوش كند، از نظر اقتصادى و رفاهى مورد توجه غرب قرار مىگيرد
و هر كشورى كه بخواهد در مقابل ارزشهاى غربى (مانند: قرائت غربى
حقوق بشر) يا سياستهاى غربى بايستد، بايكوت و تحريم همه جانبه
مىشود.
در باره
ى دجّال در جوامع روايى مىخوانيم:
(دجّال با رساترين فرياد خود كه همه
ى عالميان بشنوند بانگ مىزند: به سويم
بشتابيد اى هواداران من! منم آن كس كه (خَلَق فَسوّى) و منم آن كه
(قدّر فهدى) آرى! (أنا ربكم الأعلى). همه ى اين اوصاف در مورد تمدن
غربى صادق است. غرب مادّى و متافيزيك ستيز از طريق امپراطورى
اهريمنى و جهانى رسانه ها و شبكه
هاى عظيم صوتى - تصويرى - مطبوعاتى با
ترويج اخلاق، حقوق، ارزشها و هنر مادّى، ولايت خود بر شئون انسان
را فرياد مىكند و با حركت خزنده
ى فراگير خويش، آدمى را در چنبره و قبضه
ى خويش گرفته و از عالم علوى جدا ساخته است.
وسايل ارتباط
جمعى، بلندگوى تبليغ ارزشها و هنجارهاى مادّىاند و قوانين دست
ساز بشر غربى با هزار نوع تدليس و آرايش و چاشنى به هاضمه ى فكر
جامعه جهانى خورانده مىشود و به اين شكل، تمدن مادى و فرهنگ
دينستيز غربى، ولايت و سرپرستى خود را بر معاش و معاد انسان و
سعادت و رستگارى وى اعلام مىدارد و ولايت هر منبع غيبى و
متافيزيكى را نفى مىكند كه در واقع اين جز كوس خدايىزدن و ادعاى
ربوبيت كردن، نيست.[9]
از احوال غريب
دجّال است كه به همراه او آب و آتشى ديده مىشود كه آن آب در حقيقت
آتش و آن آتش در واقع آب است، بنا بر اين هر كس اين دو را مشاهده
كرد، بايد در آن آتش در آيد كه همانا آبى است بس زلال.
چه كسى است كه نداند آب گواراى لذتهاى دنيوى و مشتهيات حيوانى و
تكاثر ثروت و رفاه مادى كه غرب ماده باور و ماده
پرست به
كام انسان عطشناك مىريزد، چيزى جز آتش سعادت سوز و شرافت سوز
نيست، و نيز كيست كه نداند آنچه كه غربِ از آسمان بريده و زمينگير
شده! زشت و ضد ارزش معرفى كند، در حقيقت جز آب حيات رستگارى نيست.
دجّال در تراث روايى ما، يك چشم معرفى شده است و گفته شده كه چشم
ديگر او كور است و قطعا اين وصف، زيبنده ى تفكر و تمدن مادهزده ى
غربى مىباشد؛ چه آن كه غرب از دو بخش عالم و هستى آدمى يعنى ماده
و معنا و به عبارت ديگر جسم و روح، تنها ماده و ماديات و جسم و
جسمانيات را مىبيند و اساسا توانايى مشاهده
ى معنا و
معنويت و روح و روحانيت را ندارد و اين يعنى او از يك چشم محروم
است و يكى از دو سمت و سوى جغرافياى هستى را نديده و هرگز درك
نكرده است.
سرانجام در
احاديث مىخوانيم كه (هيچ جايى از زمين باقى نمىماند مگر آن كه
دجّال در آن گام مىنهد و حضور خود را اعلام مىكند به جز مكه و
مدينه؛ زيرا فرشتهاى با شمشيرى بر فراز اين دو ناحيه
ى مقدسه ايستاده و از ورود دجّال به
آنها جلوگيرى مىكند).
از زمانى كه استعمار قديم در لباس استعمار نوين، تجديد حيات كرد و
با استعمار فكرى -فرهنگى و استكبارى اقتصادى، اختاپوس
وار با
بازوهاى پليد خود به اطراف و اكناف چنگ اندازى كرده، هيچ قسمتى از
كره
ى خاكى از
لوث وجود او بر كنار نمانده و همه كشورهاى جهان سايه ى شوم او را
بر سر خود حس كردهاند. همه ى فرهنگها مقهور ارزشها و هنجارهاى
غربى قرار گرفته است مگر ايدئولوژى مترقى و حياتبخش اسلام ناب كه
در حديث فوق با زبان سمبليك، حرم الهى مكه و حرم نبوى مدينه - سراى
توحيد و نبوت- نماد آن قلمداد شده است و اين به آن معناست كه تفكر
اِلحادى، نوين غرب هرگز اسلام اصيل را مقهور نخواهد ساخت كه
(الاسلام يعلو و لا يُعلى عليه).[10]
3 -
خروج دجّال از اشراط الساعة
جدا از اين كه روايات باب دجّال قابل اعتماد هستند يا نه؟ و اين
كه آيا شيعه هم مانند اهل سنت مسئله
ى دجّال را
پذيرفته است يا نه؟ و با چشمپوشى از اين كه آيا دجّال يك فرد معين
است يا سمبل و نمادى است براى يك جبهه يا جريان، مسئله ى مهمّ
ديگرى وجود دارد و آن احتمال در زمره
ى اشراط
الساعة بودن دجّال است كه چنانچه اين احتمال ثابت شود، آنگاه
پرونده
ى اين بحث
در باب علايم ظهور بسته خواهد شد.
احتمال مزبور
داراى قرائن و شواهدى است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
الف - در تعداد قابل توجهى از اخبار (شايد بتوان ادعا كرد بيشتر
رواياتى كه در آن اصل وجود دجّال مورد اشاره واقع شده است و نه
احاديثى كه صفات او را مطرح ساختهاند) تصريح شده كه (دجّال) از
اشراط الساعة مىباشد؛ براى نمونه روايتى است نبوى كه به اسناد
مختلف در كتب قوم آمده است. رسول خداصلى الله عليه و آله
مىفرمايند:
(ناگزير ده نشانه قبل از وقوع قيامت رخ خواهد داد؛ 1-سفيانى
2- دجال
3- دخان
4-
دابّه
5- خروج قائم
عليه السّلام
6- طلوع خورشيد از مغرب
7- نزول عيسى بن
مريم
عليه السّلام از آسمان
8-
فرو رفتن زمين در مشرق
9- فرو رفتن زمين در جزيرة العرب
10- آتشى كه از انتهاى عدن خارج مىشود و مردمان را به سوى محشر
مىراند).[11]
ب
- مولى محسن فيض كاشانى در نوادر الاخبار فى ما يتعلق باصول الدين
در (كتاب المعاد) بابى تحت عنوان (باب اشراط الساعة) گشوده است. در
دومين روايت اين باب مىخوانيم: رسول خداصلى الله عليه و آله
فرمود:
(قيامت بر پانخواهد شد مگر ده نشانه هويدا گردد؛
1- دجال
2- طلوع شمس از
مغرب
3- دابة الارض
4-يأجوج و مأجوج
5-
دخان
6و 7و 8 - سه
فرورفتگى: فرو رفتن زمين در مشرق، فرورفتن زمين در مغرب و فرو رفتن
آن در جزيرة العرب
9- آتشى كه از
انتهاى عدن خارج شده، مردم را سوى محشر مىراند.
10 - اين آتش فرو نشيند با مردمان هر گاه آنان بنشينند و روى آورد
به مردمان هر گاه آنان جلو آيند.)
[12]
همان گونه كه ملاحظه مىشود در اين روايت از
(يأجوج و مأجوج)، (دخان) و (آتش عدن) ياد شده كه در روايات باب
علايم ظهور از آنها خبرى نيست و همه اين موارد بالاتفاق از
اشراط الساعة مىباشند و از سوى ديگر، از سفيانى و قتل نفس
زكيّه و كسوف و ساير علامات حتمى ظهور در آن اثرى نيست و اين
خود نشانگر آن است كه دجّال از اشراط الساعة مىباشد نه از
نشانههاى ظهور صاحب الامرعليه السّلام .
ج - علامه مجلسى 1در جلد ششم بحارالانوار و در
كتاب (العدل و المعاد) باب (اشراط الساعة و قصة يأجوج و مأجوج)
چهار روايت ذكر كرده است كه در آنها از دجّال به عنوان يكى از
اشراط الساعة سخن به ميان آمده است در حالى كه در اين روايات
از علايم قطعى قيام قائم
عليه
السّلام هيچ نشانى نيست.[13]
دو
نكته
1- دجال و صائد بن الصيد؛ در مورد اسم و نَسَب دجّال (كلمه
دجّال لقب بوده و اسم محسوب نمىشود) آنچه طبق روايت
(نزالبن سبرة) و حديث (ابن عمر) شهرت يافته، اين است كه دجال
همان (صائد بن صيد) (در برخى منابع (صافى بن صيّاد) ضبط شده
است)[14]
است كه در
زمان رسول خداصلى الله عليه و آله مىزيسته است و دعوت رسول
الله
صلى الله عليه و آله به مسلمان
شدن را رد كرده و خود ادعاى پيامبرى كرده است.
اما در مقابل، مسلم در صحيح كلامى را از خود
صائد بن صيد نقل كرده كه وى در آن منكر دجّال بودن خويش
مىگردد كه ذكر آن در اينجا خالى از لطف نيست:
راوى گويد: صائد گفت: مىپنداريد من همان
دجّال هستم، آيا نشنيدهاى كه رسول خدا [صلى الله عليه و آله]
فرمود: (دجال فرزندى نخواهد داشت)؟ راوى گويد: پاسخ دادم: بلى.
صائد ادامه داد: در حالى كه من صاحب فرزند شدهام و آنگاه
پرسيد: آيا از رسول خداصلى الله عليه و آله نشنيدهاى كه
فرمود: (دجال هيچ گاه به مكه و مدينه داخل نخواهد شد)؟ گفتم:
بلى. وى پاسخ داد: من كه در مدينه به دنيا آمدهام و هم اكنون
عازم مكه هستم.[15]
لازم به ذكر است كه كنجى شافعى و مقدسى و امام
بيهقى نيز تطبيق عنوان دجال بر (صائد بن صيد) را رد كردهاند.[16]
2 - دجال يا دجالها؛ دجال از
نظر لغوى صيغه ى مبالغه از ماده ى (دجل) به معناى
دروغگويى و حيلتبازى و مكرورزى است؛ بر اين پايه دجّال يعنى
فردى كه سجيّه و منشش نيرنگبازى و دغلكارى و گمراه ساختن
مردمان است. توجه به نكته
ى
فوق، اين احتمال را در ذهن بر مىانگيزد كه شايد مقصود از
دجّال، دجّال شخصى نبوده، بلكه همه
ى سران
نيرنگباز و فريبكار سيه
دل و
زشتكار جبهه
ى باطل
مراد احاديث باشد، به ويژه كه در برخى روايات از دجالهاى
متعدد، سخن به ميان آمده است.[17]
اما اين احتمال نادرست است. زيرا اولاً: قرائن
بسيارى در احاديث وجود دارد كه همگى از دجّالى معين خبر
مىدهند مانند اوصاف خاص و متعددى كه براى اين فرد ذكر
مىكنند. ثانيا: در روايات باب از (الدجال الاكبر)[18]
ياد شده و صفات كذايى (مانند يك چشم بودن و
چشمى بزرگ در وسط پيشانى داشتن و بىمو بودن و ...) به وى نسبت
داده شده است و در بحارالانوار، علامه مجلسى (قدس سره) پس از
نقل اين حديث مىفرمايد: توصيف اين دجّال به (اكبر) بر اين
نكته دلالت دارد كه جدا از اين دجّال معروف، افراد نيرنگباز و
شيّاد ديگرى نيز وجود خواهند داشت كه ادعاهاى باطلى را مطرح
خواهند ساخت.[19]
پىنوشتها:
[1]
المهدى / صدر الدين صدر / ترجمه ى محمد
جواد نجفى / صص 257و 258
[2]
منتخب الاثر/ صص 462 - 460و .480
[3]
ر.ك. من هو المهدى / صص 122 -
112السفيانى و علامات الظهور / محمد فقيه / صص 183 - 24
[4]
دجال
در فرهنگ مسيحى ( Anti
christناميده
مىشود. ر.ك.
27ه
THE
ENCYCLOPEDIA AMERICANA , Vol
2
, PP.
26b
618 ه
NEW
CATHOLIC ENCYCLOPEDIA , Vol
1
, PP.
616
327 ه 2 ,
PP. 321ه
THE
ENCYCLOPEDIA OF RELIGION , Vol 1
[5]
ر.ك.
دادگستر جهان / صص 226 - 223
[6]
يوم الخلاص / صص 711و 712
[7]
ر.ك. تاريخ الغيبة الكبرى / ص 517
[8]
در مورد ريزش باران و رويش گياه و تسلط
انسان بر آنها، امروزه شاهد تكنيك هايى هستيم كه تا دو
قرن پيش، شايد هيچ كس به ذهنش نيز خطور نمىكرد مانند:
پديده ى به اصطلاح باردار كردن ابرها و باران مصنوعى و
كشاورزى بدون خاك (بر روى آب) و...
[9]
نفى
ربوبيت الهى و اصل خودبسندگى در واقع جنينى است كه از لقاح
بذرهاى (اومانيسم) و (سكولاريسم) - يعنى دو مؤلّفه بنيادين
تفكر معاصر غرب - متولد مىشود.
[10]
موسوعة الامام المهدى / تاريخ الغيبة
الكبرى / صص 517 - 511و 532و 535
[11]
الخصال / ج / 2صص 431و
449الغيبة
/ طوسى / ص
436مختصر
بصائر الدرجات / ص
202الصراط
المستقيم / ج / 2ص
259الخرائج
/ ج / 52ص
1148منتخب
الانوار المضيئة / صص 48و
49الصراط
المستقيم / ج / 2ص
259بحار
الانوار / ج / 52ص 209و در منابع اهل سنت: صحيح مسلم /
ج / 8ص
179سنن
ترمذى / ج / 4ص
477سنن
ابن ماجة / ج / 2ص
1374و
با اندكى اختلاف: عقد الدرر / ص
403الدر
المنثور / ج / 3ص ( 60در برخى از اين منابع (خروج
قائمعليه السّلام ) ذكر نشده است).
[12]
نوادر الاخبار / ص
363الخصال
/ ج / 2صص 431و
432و
با اندكى اختلاف در ذيل روايت: صحيح مسلم / ج / 8ص
179الدر
المنثور / ج / 6ص 60