نشانه هاى يار و چكامه انتظار

مهدى عليزاده

- ۴ -


نكته چهارم: دابّة الارض و صاحب الأمرعليه السّلام

در روايات زيادى از (دابّه) يا (دابّة الأرض) به عنوان يكى از نشانه‏ها ياد شده است و از جمله در خطبه‏ ى اميرالمؤمنين على‏عليه السّلام  كه نزال‏بن سبرة نقل كرده و طى آن صعصعةبن صوحان و اصبغ‏بن نباته در باره‏ ى دجّال از امام ‏عليه السّلام  سؤال مى‏كنند و در ادامه حضرت از طامّه‏ ى كبرى ياد مى‏كنند و آنگاه مى‏فرمايند:

 (دابّه از زمينِ نزديك سرزمين صفا خارج مى‏شود در حالى كه انگشترى سليمان بن داود عليهما السّلام  و عصاى موسى‏عليه السّلام  را با خود دارد، انگشترى را بر صورت هر مؤمنى نهد، بر روى آن اين جمله نقش مى‏بندد كه (به درستى كه اين فرد مؤمن است) و بر صورت هر كافرى نهد بر آن چنين ظاهر مى‏شود كه (به راستى كه اين فرد كافر است)... آن گاه دابّه سر خود را بلند مى‏كند و با مشيت الهى تمامى اهل جهان وى را مشاهده مى‏كنند...)[1]

 در اغلب كتب، دابّة الارض بر خود وجود شريف امام زمان‏ عليه السّلام  تطبيق شده و مراد از دابّة الارض خود حضرت دانسته شده است به قرينه‏ ى اين كه در روايات ديگرى وارد شده كه حضرت، زمان قيام چيزهايى با خود دارند از جمله: عصاى موسى و انگشترى سليمان‏ عليهما السّلام  لكن بايد توجه داشت كه شواهدى در دست است كه بر اين تطبيق صحه نمى‏گذارد؛ از جمله:

1 - در خطبه‏ ى پيش گفته ‏ى امام العارفين اميرالمؤمنين ‏عليه السّلام ، ابتدا حضرت از كشته شدن دجّال به دست ولى عصرعليه السّلام  خبر مى‏دهند و در ضمن آن اشاره مى‏كنند كه عيسى‏عليه السّلام  پس از ظهور، پشت سر حضرت حجت‏ عليه السّلام  ايستاده، در نماز به وى اقتدا مى‏كند، آنگاه مى‏فرمايند: پس از آن، خروج دابّة به وقوع مى‏پيوندد و اين عدم اتحاد زمانى، دوگانگى وجود شريف امام‏ عليه السّلام  و دابّه‏ ى مورد نظر را مى‏رساند.

2 - در روايات نبوى كه بسيارى از اصحاب در كتب خود به نقل آن پرداخته‏اند[2]

دابّه غير از حضرت صاحب الأمر ياد شده و در عبارت حديث (خروج القائم) بر (الدابّة) عطف شده كه بر عدم اين همانى دلالت مى‏كند.

3- هم خطبه‏ ى مزبور مولى الموحدين‏عليه السّلام  و هم روايت پيش گفته بر اين امر دلالت مى‏كند كه نه تنها مسئله‏ ى خروج دابّه، قابل تطبيق بر قيام صاحب الامر (عجل اللَّه فرجه) نيست بلكه اساسا از نشانه‏ هاى ظهور نيز نبوده، و از (اشراط الساعة) مى‏باشد. زيرا در خطبه‏ ى علوى تصريح شده كه خروج دابّه كذايى در ارتباط با طامّه كبرى رخ مى‏دهد و ذيل آن نيز مى‏فرمايند: (آنگاه باب توبه بسته شده و از كسى توبه پذيرفته نمى‏شود) كه اين از خصائص روز قيامت است.

 همچنين در روايت نبوى، حضرت در ابتداى سخن مى‏فرمايند: (از حدوث ده علامت پيش از برپايى قيامت گريزى نيست...) و آنگاه آن‏ها را مى‏شمارند و در چهارمين علامت از دابّه ياد مى‏كنند كه اين خود نصّ بر اشراط الساعة بودن اين ده نشانه است.

نكته پنجم: طلوع خورشيد از مغرب خود

پيش از اين طى رواياتى از جمله احاديث مبيّن علايم قطعيه كه در كتب معتبرى چون الارشاد، اكمال الدين، الغيبة نعمانى، و اعلام الورى وارد شده‏اند، از (طلوع خورشيد از مغرب) ياد شد.

 نكته‏اى كه در اين باره وجود دارد اين است كه مقصود از خورشيد طالع از مغرب چيست؟ آيا منظور همين ستاره‏ ى فروزان منظومه‏ ى شمسى است يا مراد از آن، شمس ولايت و امامت در آخر الزمان، يعنى وجود مقدس امام مهدى‏عليه السّلام  است؟

در پاسخ بايد گفت: چنان كه در يادسپارى‏هاى ابتداى بحث گذشت، لسان روايات در باب علايم، به لحاظ زبان‏شناختى بر دو گونه است:

1 - زبان اخبارى ساده  2- زبان نمادين و سمبليك.

از جمله مواردى كه در آن بكارگيرى هر دو نوع زبان‏هاى نمادين و غير نمادين را مى‏توان شاهد بود، همين مسئله‏ ى حاضر است.

1 - استفاده از زبان نمادين: در برخى احاديث وارد شده كه

(و هو الشمس الطالعة من مغربها)[3]

‑  مهدى‏عليه السّلام  همان خورشيد مغرب است).

2 - استفاده از زبان غير نمادين: در روايت فضل بن شاذان از امام باقرعليه السّلام  چنين مى‏خوانيم كه ابى حمزه ثمالى گفت: از امام ابى جعفر محمدبن على‏عليه السّلام  پرسيدم: آيا خروج سفيانى قطعى است؟

امام پاسخ فرمودند: بلى و نداى [آسمانى] نيز حتمى است چنان كه طلوع خورشيد از مغرب خود و اختلاف بنى‏عباس در دولت و قتل نفس زكيه و خروج قائمى از آل محمد نيز حتمى است...[4]

بر اين اساس ممكن است هر دو معنا، مراد بوده و تحقق يابد؛ يعنى علاوه بر طلوع طلعت شمس ولايت مهدوى از محل غيبت خود، ستاره ى معروف خورشيد نيز در ادامه ى سلسله حوادث خارق العاده و معجزه ‏آساى عصر ظهور از سمت مغرب طلوع كند. هر چند اين احتمال هم خيلى بى‏وجه نيست كه گفته شود: پس از آن كه - طبق روايات - خورشيد از ظهر تا اواسط عصر از حركت باز ايستد ... هنگامى كه درخشش خود را توأم با حركت از سوى مغرب از سر گيرد و ابرها و غبارهاى آسمان زدوده گردد، چنين به چشم عالميان نمايان خواهد شد كه گويا خورشيد از مغرب طلوعى ديگر را آغاز كرده است.

 نكته ششم: دجّال، حقيقت، مجاز يا خيال؟

 يكى از علايم بحث ‏انگيز ظهور، قضيه ى دجّال است كه پرسش‏هاى زيادى را ايجاد مى‏كند؛ بنا بر اين لازم است در اين قسمت نكاتى را در باره‏ ى آن بيان كنيم. ليكن پيش از آن شايسته است در باب توصيف دجّال دو حديث نقل كنيم تا با اوصاف او از زبان روايات بيشتر آشنا شويم. با اين هدف، ترجمه يك روايت نبوى و يك حديث علوى را از حديقه الشيعه تأليفِ مولى احمدبن محمد معروف به مقدس اردبيلى (متوفاى  993ق) نقل مى‏كنيم:

 حديث نبوى: (عبداللَّه بن عمر از رسول خدا روايت مى‏كند كه[5] 

... حق تعالى هيچ پيغمبرى را به دنيا نفرستاد الاّ آن كه انذار نمود قومش را از دجّال وليكن او را در  اين امت ظاهر گردانيد و او - لعنه اللَّه - بيرون خواهد آمد بر خرى سوار كه عرض ميان هر دو گوش آن خر، يك ميل باشد و بهشت و دوزخى و كوهى از نان و نهرى پر از آب، همراه او سِير خواهد نمود واكثر تابعان او يهود و زنان و اعراب باشند و در جميع آفاق خواهد گشت به غير از مكّه و مدينه كه قدمش به حرمين نخواهد رسيد (أنا ربّكم الأعلى) خواهد گفت، هرگاه امرِ او بر كسى مشتبه شود بايد بداند كه خدا أعور نيست و بر خر سوار نمى‏شود).   [6]

حديث علوى[7] : روزى اميرالمؤمنين خطبه مى‏خواند، بعد از فارغ شدن از خطبه فرمود: (سلونى ايها الناس قبل أن تفقدونى).

صعصعة بن صوحان قد راست كرده، پرسيد كه يا أمير المؤمنين كى دجّال بيرون آيد؟ آن حضرت فرمود:

اين علمى است كه از اسرار مخفيه است و شايد رخصت اظهار آن نباشد و امّا آن را نشانه‏ ها و علامت‏هاست كه همه به هم متصل است، فوت كردن و سهل دانستن نماز و برطرف شدن امانت و رواج يافتن و حلال دانستن دروغ و افترا و رشوه خوردن و...)

سپس أصبغ‏بن نباته برخاست و گفت: يا أميرالمؤمنين! دجّال كيست؟ فرمود:

 (دجّال كسى است كه تصديق كننده ى او شقى است و تكذيب كننده ى او سعيد. از اصفهان [8]

بيرون آيد، چشم راست ندارد و چشم چپش در پيشانى است مانند ستاره ى سرخ، لفظ كافر در زير آن نقش، بر خرى سرخ رنگ سوار، طىّ ارض به سرعت نمايد، به هر چشمه كه قدمش برسد آن چشمه بر زمين فرو رود و اكثر تابعان او از اولاد زنا باشند و اصحاب طيلسان و يهوديان. و آن ملعون با آن كه طعام خورد و در بازارها گردد به آواز بلندى كه همه جا رسد (أنا ربكم الأعلى) گويد. بقية الله در حوالى شام بر عقبه‏اى كه آن را (فيق) خوانند در ساعت سيّم در روز جمعه او را به قتل آورد...)[9]

 حال به ذكر نكات مورد نظر مى‏پردازيم:

1 - دجّال در منابع شيعى و سنّى

 احاديث حكايت حال دجّال در كتب اهل سنت حجم عظيمى را تشكيل مى‏دهد در حالى كه در منابع شيعى با روايات اندكى در اين خصوص روبروييم و در مقايسه بايد گفت روايات باب دجّال در منابع عامّه ده‏ها برابر همان احاديث در جوامع روايى خاصه است. بر اساس حجم قابل توجه روايات اهل سنت، مى‏بينيم كه كتاب‏هاى مستقلّ فراوانى از سوى ايشان در خصوص دجّال نگاشته شده است مانند:

_ نبأ الدجّال، تأليف: شمس الدين محمد ذهبى.

_ المسيح الدجّال، تأليف: سعيد ايّوب.

_ المسيح الدجّال حقيقة لا خيال، تأليف: شيخ عبداللطيف عاشور.

_ المسيح الدجّال بيننا، تأليف: شيخ الرشيد ابراهيم ناصر.

براى آگاهى بيشتر از حجم روايات دجّال در كتب اصلى روايى اهل سنت، كافى است نگاهى گذرا داشته باشيم به صحيح مسلم؛ ابو الحسين مسلم بن حجاج قشيرى در صحيح خود از حدود  28طريق!! روايات مربوط به دجّال و چهره و اوصافش، نحوه ى قيام، منش و رفتار، عقايد و جنايات و مفاسد و پيروان و اتباع و چگونگى كشته شدن و محل به درك واصل شدنش، را ذكر مى‏كند كه در اينجا به نقل پنج طريق از آن‏ها اكتفا مى‏كنيم:

_ از ابوبكر بن ابى شيبه از ابى اسامه از محمد بن بشر از عبيداللّه از نافع از عبداللَّه بن عمر.

_ از زهير بن حرب از عفان از عبدالوارث از شعيب بن حبحاب از انس از رسول خداصلى الله عليه و آله .

_ از محمد بن عباد از حاتم بن اسماعيل از موسى بن عقبة از نافع از رسول خداصلى الله عليه و آله .

_ از ابى الربيع از ابى كامل از حماد بن يزيد از ايوب از نافع از رسول خداصلى الله عليه و آله .

 _ از محمد بن مثنى و محمد بن بشر از محمد بن جعفر از شعبه از قتاده از انس بن مالك از رسول خداصلى الله عليه و آله.[10]

سخنى قابل توجه از تفتازانى: سعد الدين تفتازانى (متوفاى 793ق) در كتاب كلامى معروف (شرح المقاصد) - كه از معتبرترين كتب كلامى اهل سنت است - در بخش ملحقات باب امامت و تحت عنوان (خاتمه) چنين عنوان مى‏كند كه: خروج مهدى  [عليه السّلام]  و نزول عيسى بن مريم  [عليهما السّلام] از طريق اخبار آحاد صحيح به ما رسيده، ولى اخبار خروج دجّال قريب به متواتر معنوى است[11] !!

اين سخن از سعد تفتازانى كه يكى از بزرگترين متكلمان اهل سنت است، بيانگر ميزان توجه و اعتقاد - حداقل بخشى از برادران - اهل سنت به قضيه ى دجّال در برابر مسئله‏ ى مهدويت است. (سخن وى به ويژه از اين جهت حائز اهميت است كه بر اساس برخى از مبانى كلامى، مسائل اصول دين و اعتقادات به وسيله‏ ى خبر واحد -هر چند صحيح- قابل اثبات نيست، بر خلاف اخبار متواتر كه مى‏توانند مستند عقايد كلامى واقع شوند).

امّا در مورد انباء الدجّال در كتب شيعه، مناسب است كه ابتدا مرورى داشته باشيم بر كتب قدماى اصحاب و در مرحله‏ ى دوم نگاهى داشته باشيم به كتب علما و مهدى پژوهان معاصر.


پى‏نوشتها:

[1]     اكمال الدين / ج  / 2ص  527نوادر الاخبار / ص  298مختصر البصائر / حسن بن سليمان حلّى / صص 32 - 30

[2]    ر.ك. الغيبة / طوسى / ص  436الخرائج / راوندى / ج  / 3ص  1148روضة الواعظين / فتال نيشابورى / ص  484و در منابع اهل سنت: صحيح مسلم / ج  / 8ص  179سنن ترمذى / ج  / 4ص  477سنن ابن ماجة / ج  / 2ص  1347الدر المنثور / سيوطى / ج  / 3ص  60و نيز نگاه كنيد به: عقد الدرر / حديث ابن عباس / صص  391و 392

[3]  اكمال الدين / ج  / 2صص  527و  528الخرائج / ج  / 3ص  1137بحار الانوار / ج  / 52ص  192مستدرك الوسائل / ميرزا حسين نورى / ج  / 12ص 326

[4]    الارشاد / ج  371 / 2الغيبة / طوسى / ص  453اعلام الورى / ص .426

[5]    إكمال الدين / ج  / 2ص  529نوادر الاخبار / ص 296

[6]   حديقة الشيعه / ج  / 3ص  1000و 1001

[7]    اكمال الدين / ج  / 4ص  525الخرائج / ج  / 3صص  1137 - 1135نوادر الاخبار / صص  298و 299

[8]   در حديث ديگرى از رسول خدا نقل شده كه دجّال‏از سجستان (سيستان) خروج خواهد كرد، ر.ك. إكمال الدين/ ج  / 1صص  251و  252منتخب الانوار المضيئة / ص  48بحار الانوار / ج  / 51ص  68و ج  / 52ص 276

[9]     حديقة الشيعه / ص 999 - 997

[10]      ر.ك. صحيح مسلم / ج  / 1ص  107و ج  / 4ص  120و ج  / 8صص  179و  193و  205و  296و صحيح مسلم همراه با شرح نووى شافعى / ج  / 18صص  78 - 58براى آگاهى از احاديث دجّال در منابع اهل سنت نگاه كنيد به:

سنن ترمذى / ج  / 4ص  477سنن ابن ماجه / ج  1347 / 2عقد الدرر / صص  373 - 329الدر المنثور / ج  / 3ص  60صحيح بخارى / ج  / 4ص  205و ج  / 9صص  60و  61و  75الحاوى للفتاوى / ج  / 2صص  161و  171البيان / ص  104الصواعق المحرقة / ص  165العطر الوردى / ص  57الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدى الساعة / قنوجى بخارى / ص  113مشارق الانوار فى فوز اهل الاعتبار / عدوى حمزاوى / ص  114ينابيع المودة / قندوزى / ج  / 3چاپ بيروت - مؤسسة الأعلمى / ص  92فيض القدير شرح الجامع الصغير / المناوى / ص  279الفصول المهمة / ص  289الفتاوى الحديثيّة / شهاب الدين ابن حجر هيتمى مكى / ص  37اليواقيت و الجواهر / عبدالوهاب شعرانى / ص 410

[11]     شرح المقاصد / چاپ اولنمشدر - تركيه / ج  / 1ص 307