نشانه هاى يار و چكامه انتظار

مهدى عليزاده

- ۳ -


از آنچه گذشت مى‏توان دو نكته را كه هر يك مكمل ديگرى است، اسنتناج كرد:

1 - تشويق ائمه هدى‏عليهم السّلام  به دعا براى تسريع فرج، بيانگر آن است‏كه حصول فرج و فرا رسيدن ظهور داراى يك زمان صد در صد تعيين شده و غير قابل تغيير نيست؛ بر اين پايه، نشانه ‏هايى كه براى زمان ظهور بيان شده (غير از علايم حتميّه) و در مرتبه‏ ى قدر و در لوح محو و اثبات مضبوطند، قابل تغيير و تبدّل و تقدّم و تأخّر بوده و بداء در آن‏ها محتمل است.

2 - محتوم معرفى شدن برخى از علايم از سوى ائمه هدى‏عليهم السّلام  كه به دلالت التزامى بيانگر غير قطعى و محتمل الوقوع بودن برخى ديگر از نشانه‏ هاى ظهور است، نويد بخش اين حقيقت مسئوليت‏ آور و شورآفرين است كه مهدى‏باوران بايد مسئله دعا براى تعجيل در ظهور حضرت ولى عصرعليه السّلام  را به شكل خيلى جدى و اميدوارانه پى بگيرند و بيش از پيش بر روى آن سرمايه‏گذارى كنند و باور كنند كه خداوند سبحان استجابت ادعيه را ضمانت فرموده است؛ (أُدعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ)[1]

و مى‏دانيم كه (اِنَّ اللّه لايُخْلِفُ الميعاد).[2]

مسئله دوم: علايم حتمى

روايات زيادى وارد شده كه دسته‏اى از نشانه‏ ها را در كنار يكديگر به عنوان علايم تخلف‏ ناپذير ظهور معرفى كرده است. اينجا در ضمن نقل روايات ياد شده به ذكر علايم مورد نظر مى‏پردازيم:

+  فضل بن شاذان به اسناد خود از امام باقرعليه السّلام  روايت مى‏كند كه حضرت فرمود: خروج سفيانى و نداى آسمانى و اختلاف بنى‏عباس بر سر حكومت و به قتل رسيدن نفس زكيّه و طلوع خورشيد از مغرب، حتمى است.[3]

+ حمران بن أعين از امام صادق‏ عليه السّلام  نقل مى‏كند كه حضرت ابراز داشتند:

امورى كه پيش از قيام قائم [عليه السّلام] قطعا به وقوع مى‏پيوندد، عبارت است از: خروج سفيانى، فرو رفتن زمين در منطقه‏ ى البيداء، قتل نفس زكيه و نداى آسمانى.[4]

+ شيخ صدوق 1به اسناد خود از عمر بن حنظلة حكايت مى‏كند كه شنيدم امام صادق‏عليه السّلام  فرمود: پنج علامت قطعى وجود دارد كه پيش از قيام قائم  [عليه السّلام ] رخ خواهد داد: قيام يمانى، خروج سفيانى، صيحه‏ ى آسمانى، به قتل رسيدن نفس زكيّه و فرو رفتن زمين در البيداء.  [5]

اخبار زيادى نيز در دست است كه برخى از اين علايم را به تنهايى، نشانه‏ ى قطعى معرفى كرده‏ اند؛ مثلاً خروج سفيانى، يا صيحه ى آسمانى و يا كشته شدن نفس زكيه يا خسف بيداء علايمى هستند كه هر يك محتوم شمرده شده ‏اند.

مسئله سوم) نكاتى در باره‏ ى برخى از نشانه‏ هاى مهم

نكته يكم: نفس زكيّه و سيد حسنى

مشهور آن است كه نفس زكيّه[6]

در مكّه و ميان ركن و مقام ابراهيم در  25ذى الحجّه به قتل مى‏رسد و ميان قتل او و ظهور بيش از پانزده شب فاصله نيست[7]

. او جوانى است كه در مدينه براى يارى و نصرت آل محمد (صلوات اللَّه عليهم اجمعين) به پا مى‏خيزد -از اين رو در برخى از احاديث از وى با عنوان (مستنصر)[8]

ياد شده است- و هنگامى كه سپاه سفيانى به مدينه مى‏رسد، برادر او را مى‏كشد[9]

و وى به حرم امن الهى - مكّه - مى‏گريزد و در آنجا مظلومانه ذبح مى‏شود و اين هتك حرمت حريم امن الهى و جنايت وحشيانه، سبب نزول غضب الهى بر سفيانيان مى‏گردد[10]

. در برخى احاديث، اسم او (محمد بن الحسن) ضبط و معرفى شده است.[11]

لكن افزون بر (نفس زكيّه)، در روايات باب از دو تن ديگر نيز ياد شده است: سيد حسنى و فردى هاشمى.

در ميان محققان و مهدى پژوهان متأخّر و معاصر در تشخيص اين سه تن، اختلاف نظر به چشم مى‏خورد؛ در باره نفس زكيّه و دو تن ديگر چهار نظريه وجود دارد:

1 - نفس زكيّه شخصى است به نام محمد بن الحسن كه ميان ركن كعبه و مقام ابراهيم كشته خواهد شد. از فحواى اين نظريه و تعابير قائل آن چنين استنباط مى‏شود كه نفس زكيّه، از سادات حسنى و در واقع همان سيد حسنى است.[12]

2-  نفس زكيّه، فردى به نام محمدبن عبدالله‏ بن الحسن‏بن الحسن‏بن، على‏بن ابى طالب بوده و همان علوى به پاخاسته‏ ى زمان ابى جعفر منصور، خليفه ى عباسى است. او معاصر با امام صادق‏عليه السّلام  بود و پس از قيام به دست منصور كشته شد.[13]

3 -  نفس زكيّه مجاهدى است از زمره ى بسترسازان ظهور كه رهبرى عدّه‏اى از عاشقان امام مهدى‏عليه السّلام  را بر عهده دارد و در راه حضرت در ميان هفتاد تن از علماى زمانه در منطقه ‏اى پشت شهر كوفه به شهادت مى‏رسد.

او غير از سيد هاشمى تبارى است كه در مكه و بين ركن كعبه و مقام ابراهيم ‏عليه السّلام  سر از تنش جدا مى‏شود و اين هر دو، غير از سيد حسنى هستند كه به قتل مى‏رسد.[14]

4 - نفس زكيّه، سيّدى والا تبار و حسينى نسب است و هموست كه مظلومانه در  25ذى الحجه سر مباركش در حرم امن الهى مكه مكّرمه از تن جدا مى‏شود و كمى پيش از ذبح شدن وى، سيّدى هاشمى و حسنى تبار در كوفه به همراه هفتاد تن از علماى امت به دست سپاهيان سفيانى و در اثناى ورود سپاه مجاهد خراسانى از طريق شهرهاى قصر شيرين و خانقين به شهادت مى‏رسد. طبق اين نظريه، رجل هاشمى و سيد حسنى يك تن مى‏باشند.[15]

نكته دوّم: يمانى، حق جو يا باطل پيشه

يمانى فردى است كه از يمن قيام مى‏كند. او از نسل زيد بن على بن الحسين ‏عليهما السّلام  مى‏باشد.[16]

او و سفيانى و خراسانى هر سه در يك روز حركت خود را آغاز مى‏كنند و پرچم‏هاى خود را برمى‏افرازند.[17]

از ائمه طاهرين‏ عليهم السّلام  رواياتى نقل شده مبنى بر اين كه در ميان اين سه پرچم، لوايى هدايتگرتر از پرچم يمانى نيست. زيرا او به حق و صراط مستقيم دعوت مى‏كند[18]

. از اين رو توصيه شده به سوى وى بشتابيد و در سلك او درآييد و حرام است كسى با وى مقابله كند كه هر كس چنين كند از اهل آتش خواهد بود.

(قابل توجه اين كه مى‏دانيم خراسانى هم چهره ى مثبتى بوده و از زمينه ‏سازان ظهور و داعيان به سوى صاحب الامرعليه السّلام  است. بر اين پايه، يمانى داراى فضايل بيشترى است كه پرچمش نزديك‏تر به حق و صواب معرف شده است).

با اين همه در كتاب وزين (حديقه الشيعة) -كه اكثر قريب به اتفاق كتاب‏شناسان آن را اثر فقيه متبحّر و عالم برجسته مرحوم مقدس اردبيلى صاحب مجمع الفائدة و البرهان (متوفاى  993ه’ ق) مى‏دانند- مى‏خوانيم: (...سفيانى ملعون كه از اولاد عقبة بن ابى سفيان ملعون است و يمانى نيز كه ملعون ديگر است [؟!] ، هر دو در يك سال خروج كرده باشند...)[19]

و اين قضاوتى است كه نگارنده ى اين سطور، تا به حال مؤيدى براى آن نيافته است.

نكته سوّم: اختلاف كدام بنى العباس و بر سر كدام حكومت

پيش از اين رواياتى را نقل كرديم كه نشانه‏ هاى ظهور را بيان مى‏داشتند و از جمله اين نشانه‏ ها به اختلاف بنى العباس بر سر مسئله حكومت تصريح شده بود، پرسشى كه به ذهن خطور مى‏كند اين است كه مگر بنى العباس منقرض نشده‏ اند؟ اگر جواب مثبت است، پس مقصود چيست؟ در مقام پاسخ گويى به اين سؤال، يكى از دو جواب ذيل را مى‏توان مطرح ساخت:

پاسخ نخست: آنچه منقرض شد دستگاه خلافت عباسى بود و نه نسل بنى العباس و با عنايت به اين نكته، جاى هيچ گونه استبعادى وجود ندارد كه از تبار عباسيان، طايفه ‏اى پديدار شوند و در زمان ظهور بر سر دستيابى به قدرت با يكديگر به نزاع بپردازند؛ نسل آنان نيز به موازات نسل بنى اميه و سفيانيان - كه سفيانى نيز بر پايه ى روايات از همين خاندان است - و نيز نسل هاشم - ذرارى زهراى بتول ‏عليها السّلام  - امتداد خواهد يافت. ابن ابى زينب نعمانى 1حديثى را روايت مى‏كند كه طى آن حسن بن جهم از ثامن الائمه (عليه الآف التحية و الثناء) مى‏پرسد:

 (خدايتان توفيق دهاد! مردمان گويند: سفيانى پس از سقوط عباسيان بر خواهد خاست. امام‏ عليه السّلام  مى‏فرمايند: دروغ مى‏گويند؛ او زمانى بپاخيزد كه آنان هنوز بر مركب قدرت سوارند).[20]

پاسخ دوّم: طرح سؤال فوق از يك پيش داورى نادرست ناشى شده است و آن اين كه نشانه‏ هاى ظهور همگى مقارن با ظهور يا كمى پيش از آن و متصل بدان رخ خواهند داد، در حالى كه اين چنين نيست. زيرا پاره‏اى از علايم ظهور، منفصل‏اند. روز موعود - روزى كه وعده‏ ى حاكميت صالحان و مستضعفان تاريخ به موحدان و عدالت‏خواهان داده شده است - بشارتى بوده كه تمامى اديان و كتب آسمانى آن را پيش‏بينى كرده و از آن خبر داده‏اند و خداوند سبحان، نشانه‏ هاى نزديك شدن تدريجى آن روز را در امتداد خط سير تاريخ منتشر ساخته است تا فروغ اميدى باشد در دل منتظران؛ و در اين ميان يكى از نشانه‏ هاى منفصل، بروز تفرقه و اختلاف بين يكى از سلسله‏ هاى استكبارى به نام عباسيان و زوال دولت ايشان بوده است چنانكه هنگام سيطره‏ ى تركان سلجوقى و آل بويه، اختلافات و ضعف آنان بالا گرفت تا آن كه سرانجام آخرين خليفه‏ ى عباسى (المستعصم باللَّه) به سال  656هجرى قمرى به دست هولاكو خان مغول از اريكه خلافت غصبى به زير كشيده شد.[21]

و به همين صورت، وقوع جنگ‏هاى صليبى ميان مسلمانان و مسيحيان اروپا به عنوان يكى ديگر از نشانه‏ هاى ظهور در اخبار وارد شده است[22]

همان گونه كه زوال دولت بنى اميه نيز در مأثورات و اخبار اين باب پيش‏بينى شده است[23]

و علايم ديگرى كه به تدريج و هر از چندگاه رخ مى‏دهند و تسلسل تاريخى نشانه‏ هاى ظهور را باعث مى‏شوند.[24]

لازم به ذكر است كه اين پاسخ هنگامى قابل پذيرش است كه مستندات پاسخ اوّل به لحاظ سندى و يا جهت صدور، غير قابل قبول شناخته شود ولى چنانچه آن روايات، صحيح و غير متعارض با مدارك ديگر باشند، آنگاه پاسخ دوّم از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.


پى‏نوشتها:

[1]    غافر / 60

[2]     رعد / 31

[3]     الارشاد / ج  / 2ص  371اعلام الورى / ص  426و قريب به آن: الغيبة / طوسى / ص  435بحارالانوار / ج  / 52ص 206

[4]      الغيبة / نعمانى / ص 176

[5]     اكمال الدين / ج  / 2ص  650و همين روايت بدون كلمه ى (قطعى) در منابع زير نيز آمده است: الغيبة / طوسى / صص  436و  437الكافى / ج  / 8ص  258بحارالانوار / ج  / 52صص  203و  204و  209و  304الخصال / ص  303الغيبة / نعمانى / ص  169اثبات الهداة / ج  / 3صص  720و  726و  731و 735

[6]      علامه سيد محمد صدر معتقد است صفت (زكيّه) در وهله ى اول مى‏تواند به يكى از اين دو معنا باشد:

 الف - نفس كامل ومهذّب .

 ب - فردى كه دستش به خون ديگرى آلوده نشده است، سپس در ادامه معناى اوّل را ترجيح مى‏دهد، همچنين در خود (نفس زكيّه) دو معنا را محتمل مى‏داند:

_ مقصود كشته شدن نوع انسان‏هاى بى گناه باشد.

_ مقصود كشته شدن فرد صالح معيّنى باشد و اين بار احتمال دوّم را بر مى‏گزيند.

 براى مطالعه بيشتر: ر.ك. تاريخ الغيبة الكبرى / صص  504و  .505

[7]     إكمال الدين / ج  / 2ص  649الارشاد / ج  / 2ص  374الغيبة / طوسى / ص 445

[8]      الملاحم و الفتن / ص  57بشارة الاسلام / ص 39

[9]     الحاوى للفتاوى / ج  / 2ص  151بحار / ج  / 52ص  208عقد الدرر / ص  99الملاحم و الفتن / ص  61و در برخى روايات به جاى (برادر) از كشته شدن (پسر عموى) وى سخن به ميان آمده است: ر.ك بشارة الاسلام / ص  187و در پاره‏اى از اخبار، قاتلان شهيد مدينه را (بنو فلان) (احتمالاً بنى العباس) معرفى كرده‏اند: ر. ك: الكافى / ج  / 1ص ( 337چاپ تهران -  1377ه’ ق)؛ الزام الناصب / ص 80

[10]      الغيبة / طوسى / ص  464اعلام الورى / ص  406كشف الغمّه / ج  / 3ص  324الغيبة نعمانى /  صص  172و  173و در منابع اهل سنت: الحاوى للفتاوى / ج  / 2ص 135

[11]      بشارة الاسلام / ص  100مثير الاحزان / ص  298منتخب الاثر / ص  454و در برخى روايات اسم وى: محمد بن عبداللَّه بن الحسن وارد شده است ر.ك. مقاتل الطالبيين / ابو الفرج الاصفهانى / صص  184و 189

[12]     نظر آيت اللَّه صافى گلپايگانى ر.ك. منتخب الاثر / ص 454

[13]      نظر علامه سيد محمد صدر ر.ك. تاريخ الغيبه الكبرى / صص 511 - 506

[14]     نظريه ى امام ابو عبداللَّه محمد بن نعمان عكبرى ملقّب به شيخ مفيد ر.ك. الارشاد / ج  / 2ص 368

[15]      نظر كامل سليمان ر.ك. يوم الخلاص / صص  638 - 633و صص 668 - 661

[16]      بشارة الاسلام / ص  175و در منابع اهل سنت: نور الابصار / شبلنجى / ص  .172

[17]     اعلام الورى / ص  429الارشاد / ج  / 2ص  375الغيبة / طوسى / ص 446

[18]      الغيبة / نعمانى / ص  171اعلام الورى / ص  429الارشاد / ج  / 2ص  375الغيبة / طوسى /صص  446و  227الزام الناصب / ص  184بحار الانوار / ج  / 52ص  210و در منابع اهل سنت: البيان / ص 77

[19]      حديقة الشيعة / ج  / 2ص  .997در كتاب (السفيانى و علامات الظهور) نيز احتمال تعدّد يمانى و قيام يمانى مشهور پس از خروج سفيانى، مطرح و جدّى تلقى شده است ولى دليلى بر صدق اين ادعا اقامه نشده است. ر.ك. السفيانى و علامات الظهور / محمد فقيه / ص 53

[20]      الغيبة / ص  205نيز ابى بكر حضرمى طى حديثى از امام باقر (عليه السّلام ) نقل مى‏كند كه حضرت پس از اشاره به اختلاف و نزاع‏هاى بنى العباس مى‏فرمايند: (... سفيانى از غرب و يمانى از شرق بر خاسته و پيش روى كنند تا هر دو به كوفه برسند و در آنجا عباسيان را نابود سازند...) ر.ك. الغيبة / نعمانى / ص 173

[21]      دليل خارطة بغداد / دكتر مصطفى جواد و دكتر احمد سوسة / ص 277

[22]      سنن ابى داود / ج  / 2ص  425سنن ابن ماجة / ص  1369الكامل فى التاريخ / ابن اثير / ج  / 7صص  44و 241

[23]     الغيبة / نعمانى / ص  175بر پايه ى روايتى از امام پنجم ‏عليه السّلام .

[24]      ر.ك. موسوعة الامام المهدى / سيد محمد صدر / ج ( 3تاريخ الغيبة الكبرى) / صص  458 - 452و صص  461و  462و 472