نگاهى تحليلى به زندگى حضرت مهدى عليه السلام

جمعى از نويسندگان

- ۶ -


علامات امامت

به طور کلى هرکس امام باشد بايد داراى خصوصياتى باشد که نشانه وعلامت امامت اوست. اين علامات در اخبار متعدد ذکر شده که هر حديثى متعرض قسمتى از آن گشته واکثر آن اخبار در مجلّد هفتم بحار الانوار باب جامع در صفات امام وشرايع او صفحه 200 مسطور است. حديثى که از همه بيشتر ذکر علامات کرده حديثى است که از حضرت رضا (عليه السلام) روايت شده که مشتمل بر 30 علامت است. در من لا يحضر الفقيه ومعانى الاخبار وخصال وعيون اخبارالرضا واحتجاج طبرسى ودر اثبات الهداة مجلّد هفتم از همه نقل کرده.

مجموع علامات به طور تلخيص از آن حديث وغير او نقل مى شود:

1 ـ متولد مى شود پاک وپاکيزه 2 ـ ختنه شده 3 ـ چون از شکم مادر بزمين آيد بر دو کف او قرار گيرد وصدا به شهادتين بلند کند. 4 ـ محتلم نشود 5 ـ چشم او بخوابد ودل او بيدار باشد 6 ـ او را سايه نباشد 7 ـ از پشت سر ببيند چنانکه از پيش رو مى بيند 8 ـ او را خميازه ودهن درّه نباشد 9 ـ بول وغائط او ديده نشود وزمين آن را ببلعد 10 ـ بوى بول وغائط او از مشک خوشبوتر است 11 ـ از همه مردم عالمتر باشد 12 ـ از همه حليم تر 13 ـ از همه عابدتر 14 ـ از همه حاکمتر يعنى حکمش از همه بهتر باشد 15 ـ از همه پرهيزگارتر باشد 16 ـ از همه شجاع تر 17 ـ از همه سخى تر 18 ـ از همه عالمتر به کتاب خدا باشد 19 ـ از همه تواضعش براى خدا بيشتر باشد 20 ـ از همه عاملتر باشد به آنچه امر مى کند 21 ـ از همه ترک کننده تر باشد از آنچه نهى مى کند 22 ـ محدّث باشد تا هنگامى که از دنيا برود، يعنى ملائکه با وى حديث گويند 23 ـ مستجاب الدعوه باشد حتى اينکه اگر بر سنگى دعا کند به دو نيم شود 24 ـ سلاح وشمشير پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يعنى ذوالفقار نزد او باشد 25 ـ زره پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بر تن او راست آيد 26 ـ مصحف فاطمه (عليها السلام) نزد او باشد 27 ـ جامعه نزد او باشد وآن صحيفه اى است که طولش هفتاد ذراع است ودر آن آنچه بنى آدم محتاج است مضبوط است. 28 ـ جفر اکبر وجفر اصغر نزد اوست يکى پوست قوچ وديگرى پوست بز است که همه علوم در اين دو هست 29 ـ نزد او صحيفه اى است که در وى اسامى شيعيان او تا روز قيامت ثبت است.

از جمله علائمى که خاصه آن حضرت در هنگام قيام است عبارتست از:

1 ـ ماه وخورشيد در فرمان او باشد. مانند حضرت سليمان ماه وخورشيد را بخواند واجابت او کنند 2 ـ باد وابرهاى شديد در تسخير او باشد 3 ـ چون از مکه خارج شود در سايه ابر حرکت کند وندايى از ابر بر مى آيد که اين است مهدى آل محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) 4 ـ به رعب نصرت شود، به هر طرف حرکت کند ومتوجه شود پيشاپيش او به اندازه يک ماه رعب حرکت کند از طرف راست، چپ وجلو 5 ـ شمشيرها از آسمان به عدد واصحاب او نازل شود وبر هر شمشير نام صاحب او وخصوصيات او نوشته باشد 6 ـ ملائکه به نصرت او نازل شوند وجبرئيل وميکائيل واسرافيل همراه او باشند واو را مدد کنند 7 ـ عيسى بن مريم به مدد او نازل شود وپشت سر او نماز بگذارد 8 ـ اصحاب کهف وعده اى از قوم موسى وعده اى از اصحاب پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وامير المؤمنين (عليه السلام) وعده اى از ارواح مؤمنين به نصرت حاضر شوند 9 ـ بلنديهاى زمين براى او پست وزمين براى او به منزله کف دستش مى باشد 10 ـ هر سخت ودشوارى براى او آسان گردد 11 ـ زمين را به نور خود روشن کند به طورى که بندگان به نور او از نور آفتاب مستغنى گردند 12 ـ دوست ودشمن، صالح وطالح را مى شناسد وآنچه هر کس پنهان کرده مى داند 13 ـ در شب معراج پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) خداوند فرمود: (به او (حضرت مهدى (عليه السلام)) کور را بينا کنم ومريض را شفا بخشم).(1)

صفات وويژگيهاى حضرت در زمان غيبت

از سال دويست وشصت که پدر بزرگوار حضرت مهدى (عليه السلام) به زهر معتمد عباسى شهيد شد امامت به ايشان منتقل شد. در زمينه خصوصيات غيبت وزمان غيبت بايد گفت در زمان پدر بزرگوارش مخفى بود اما از بعضى خواص اصحاب مخفى نبود ولى بعد از پدر بزرگوارش به طور کلى از همه مخفى گشت وابتداى غيبت از همانوقت شروع شد. ليکن چنانچه نزد شيعه معروف است آنست که آنحضرت را دو غيبت است که عبارتند از:

دوران غيبت صغرى

پس از انتقال امامت به آن حضرت وخواندن نماز بر جنازه پدر بزرگوارش در اثر تعقيب کردن معتمد عباسى براى دستگير کردن وى غيبت فرمود. حتى بر خواص هم رسماً ظاهر نمى شود، اما نائب خاص براى خود انتخاب فرمود تا مرجع شيعيان باشد. حوائج وسؤالات خود را به وسيله او به آنحضرت برسانند ودريافت جواب کنند.

نواب چهارگانه

همانطورى که مى دانيم غيبت حضرت مهدى (عليه السلام) با غيبت ديگران کاملا متفاوت بود واز طرفى انتخاب نائب آن هم به تعداد چهار نفر هم از جمله ويژگيهاى منحصر به فرد مى باشد. نواب چهارگانه حضرت عبارتند از: (نائب اول) ابو عمر عثمان بن سعيد العمرى الأسدى، براى سه امام نيابت کرده که عبارتند از حضرت امام على النقى (عليه السلام) وحضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) وحضرت حجّت (عليه السلام). نيابت او براى حضرت حجّت (عليه السلام) از سال 260 تا سال 280 بود. (نائب دوم) پسر او محمد بن عثمان العمرى بعد از وفات پدرش به نيابت حضرت انتخاب شد از سال 280 تا 305 واو نيز از حضرت عسکرى (عليه السلام) نيابت کرده. (نائب سوم) ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى پس از وفات محمد بن عثمان به نيابت منصوب شد از سال 305 تا سال 326. (نائب چهارم) ابوالحسن على بن محمد سمرى از سال 326 بعد از وفات حسين بن روح به نيابت تعيين شد تا سال 329 که در نيمه شعبان وفات کرد.

علامه مجلسى در بحار الانوار، سفرا وکلاى امام در زمان غيبت را بدين صورت آورده است: وکيل او عثمان بن سعيد بود او هم وصيت نمود که بعد از وى فرزندش محمد بن عثمان باشد واو ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى را معين کرده او هم ابوالحسن على بن محمد سمرى را هنگام وفات سمرى از او خواستند که جانشين خود را معرفى کند. اما او کسى را تعيين نکرد وگفت که ديگر کار به دست خداست وبدينگونه بعد از سمرى غيبت کبرى آغاز شد. مرحوم آقا سيداسماعيل طبرسى نورى در کتاب کفاية الموحدين آورده است که سفرا ووکلاى حضرت مهدى (عليه السلام) چهارنفر بودند که اول ايشان عثمان بن سعيد عمروى بود. بعد از وى پسرش محمد بن عثمان بن سعيد عمرى از طرف امام عصر نائب ومنصوب گرديد. سوم ايشان شيخ ابوالقاسم حسين بن روح بود. چهارم ايشان شيخ ابى الحسن على بن محمد سمرى بود.

دوران غيبت کبرى

شش روز پيش از وفات سمرى نامه اى از طرف حضرت مهدى به دست او رسيد که حاکى از اين امر بود که وفات تو نزديک شده وديگر به کسى وصيت مکن وکسى را به نيابت تعيين مکن که غيبت تامه واقع گرديد وظهور نخواهد بود مگر بعد از مدّت طولانى وقساوت دلها وپر شدن زمين از جور وهر کس ادعاى مشاهده کند. (يعنى ظهور رسمى که بعد از آن غيبتى نيست) پيش از سفيانى وصيحه آسمانى، او دروغگو وافتراء زننده است.

همصحبتهاى حضرت در دوران غيبت

1 ـ يکى از مصاحبان حضرت مهدى (عليه السلام) حضرت خضر است. حضرت رضا (عليه السلام) فرمود زود است که خداوند مأنوس کند به او قائم ما را وحشت او را ببرد به ايمنى به او. 2 ـ ديگر ملائکه ومؤمنين چنانکه حضرت صادق (عليه السلام) به مفضل فرمود. 3 ـ سى نفر از مؤمنين چنانکه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: (وما بثلاثين من وحشةَ) يعنى با سى نفر وحشتى نيست. وليکن معلوم نيست که اين اختصاص به غيبت صغرى داشته يا هميشه سى نفر با او هستند.

خصوصيات وويژگيهاى حضرت در زمان ظهور

1 ـ شيخ صدوق در کتاب (کمال الدين) از حضرت رضا (عليه السلام) روايت نمود که ايشان فرمودند: قائم کسى است که در زمان خروجش با آن طول زمان (غيبت) به صورت جوان ظاهر مى شود وبدنش بااندازه اى پر قوتست که اگر بر درخت بزرگى دست دراز کند آن را از بيخ بر کند واگر در ميان کوهها نعره کشد سنگهاى سخت از هيبت صوت او از هم پاشيده شود.

2 ـ در آن هنگام مواريث جميع انبياء واوصيا در نزد آن حضرت خواهند بود از جمله پيراهن ابراهيم، عصاى موسى، انگشترى سليمان، زره، عمامه، نعلين وساير وسايل رسول خدا وذوالفقار حضرت على (عليه السلام).

3 ـ آن حضرت مانند رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در ميان آفتاب راه مى رود واو را سايه نمى باشد زيرا که نور الهى غالب بر همه انوار است وسايه نداشتن آن حضرت مستفاد از بسيارى از اخبار منقول از خاصه وعامه است که به حد استفاضه است که بحث آن در اين مختصر نمى گنجد.

4 ـ جميع دنيا در نزد آن حضرت به منزله کف دست او مى باشد که پستى وبلندى ودرياها وجزاير همه از براى او پست ومسطح مى شود که به هر چه بخواهد نظر فرمايد بدون ستر وحجاب نظر مى نمايد.

5 ـ مؤمنان در زمان آن حضرت مستعد مى شوند از براى فهم ودانش ودر کمال عقل ودانايى ومعرفت خواهند بود واز آن منبع فيوضات ربانى اقتباس جميع اقسام علوم ظاهره وباطنه مى نمايند وهمه علوم انبياء سلف از براى ايشان از يمن دست مبارک آن حضرتست که از روى رأفت ومهربانى بر سر دوستداران خود مى کشد.

6 ـ از آن جمله عَلَم نصرت آنحضرت است که آن عَلَم از عمود عرش الهى است وچون عَلَم رسول خداست. آن به سوى هيچ طايفه اى فرستاده نمى شود مگر آن طايفه مخذول خواهند شد وقلوب مؤمنين لشگر او مانند پاره آهن خواهد بود در شجاعت ودليرى وبه هر مؤمنى قوّت چهل مرد داده خواهد شد.

7 ـ هنگامى که حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور نمايد خداوند سرور وفرحى در قبور مؤمنين داخل مى فرمايد که هم ايشان مسرور ومبتهج خواهند شد. به ظهور آن نور الهى وقبور ايشان پرنور مى شود. وبه زيارت يکديگر مى روند ومژده مى دهند يکديگر را به فرج آل محمد وجمعى از ايشان رجوع به دنيا مى نمايند يا آن که جمعى را مختارى مى نمايند بين رجوع به دنيا وبين بقاء در برزخ به وسعت رحمت پروردگار ومستفاد از بعضى ادعيه واخبار آنکه کثيرى از مؤمنين کامل الايمان در ايام دولت حقه آن جناب با شمشير برهنه از قبور خود بيرون مى آيند به جهت نصرت آن نور الهى ودر راه دين خدا جهاد مى نمايند.

8ـ مستفاد از بعضى اخبار آن که آن مظهر رحمت پروردگار قروض شيعيان خود را از احياء واموات ادا مى نمايد وذمه همه را از حقوق الناس برى مى نمايد وظاهر اينکه اين رحمت در حق کسانى مى شود که قروض ايشان از جهت ضيق معيشت اهل وعيال حاصل شده باشد ويا قرض کرده باشد به جهت خيرات ومبرات وانفاق فى سبيل الله وچنين اتفاق افتاده باشد که متمکن از اداء آن نشده باشد.

9ـ حضرت مهدى (عليه السلام) جميع بدعتهاى روى زمين واوضاع فراعنه ومتکبرين وشعار فاجرين وعلامات مشرکين را از اعمال وافعال وصفات وحالات از بين برده وجميع آلات محرمه از لهو ولعب وقمار واسباب طرب را به جميع اقسام آن قلع وقمع مى فرمايد ودارائى فاجرين ولباسهاى کفار ومشرکين را از ميان مسلمانان زايل مى نمايد.

10ـ آن حضرت مدارا با کسى نخواهد نمود وخويشى وآشنايى واظهار دوستى را ملاحظه نخواهد فرمود، بلکه هر کسى از روى حقيقت وصدق، ايمان نفس الامرى را اختيار نمود واطاعت او خالصاً ومخلصاً لوجه الله شد ودر عقايد دين مبين بر نهج حق وصواب که طريقه امير المؤمنين وائمه طاهرين عليهم السلام است معتقد شد ومکر وحيله وتزوير وزهد فروشى از خود دور کرد وتقواى واقعى را شعار خود قرار داد. پس او مقرب درگاه الله ومورد الطاف آن حجت پروردگار خواهد شد وإلا حضرت گردن او را خواهد زد.

11ـ آن حضرت امر مى فرمايد که مناره ها قصرها ونقشها که در مساجد بنا کرده اند ومعمول بوده همه را خراب کنند ودوباره آن را به قسميکه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) تشريع فرموده است بنا نمايند.

12ـ آن حضرت دشمنان خانواده نبوّت از جمله بنى اميه وقتله حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) بنى عباس ونواصب ومنافقين که خارج از زمره حقّه اند چنان مى کشد که احدى از ايشان بر روى زمين باقى نمى گذارد.

علائم تکريمى قائميت

از جمله علائمى که معرف شخصيت آن حضرت است بر دو نوع مى باشند:

نوع اول، عبارتست از آثار انبياء ومواريث ايشان که اين نوع خود بر دو قسمت است. قسمتى آثار انبياء سابق وقسمتى ديگر آثار جدش پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وهمچنين امير المؤمنين على (عليه السلام).

نوع دوم، کراماتى است که خاصه خود آن حضرت است که براى او ظاهر مى شود ويا از او ظاهر مى شود.

آثار ومواريث انبياء

1ـ تابوت آدم، آن حضرت آن را از درياچه طبريه بيرون خواهد آورد به طورى که نه پوسيده ونه متغيّر گشته.

2ـ عصاى موسى، آن را نيز از درياچه طبريه ودر روايتى از غار انطاکيه بيرون آورد وبا آن عصا چنان کند که حضرت موسى (عليه السلام) با فرعون کرد.

3ـ حجر موسى، سنگى است به اندازه بار يک شتر، آن حضرت آن را از مکه به همراه خواهد داشت وتا کوفه به هر جا رسد بر او بزند چشمه اى از آب ظاهر شود. اصحاب او بنوشند هر کس تشنه باشد سيراب وهر که گرسنه باشد سير گردد.

4ـ تورات وانجيل وساير کتابهاى آسمانى، حضرت باقر (عليه السلام) فرمود او را مهدى مى نامند از آن جهت که راهنمايى خواهد کرد به تورات وانجيل وساير کتابهاى آسمانى، آنها را از غارى در انطاکيه بيرون خواهد آورد وبين اهل تورات به تورات واهل انجيل به انجيل واهل زبور به زبور حکم خواهد کرد.

5ـ الواح موسى، آنها را از دره اى در راه يمن از زير سنگى بزرگ بيرون خواهد آورد.

6ـ پيراهن ابراهيم، پيراهنى است که جبرئيل در تن حضرت ابراهيم (عليه السلام) کرد هنگامى که او را در آتش افکندند. پس آن را بازوبند ساخت وبه بازوى اسحاق بست واسحاق به يعقوب ويعقوب به يوسف داد.

7ـ خاتم سليمان، اين انگشتر نيز با اوست.

آثار جدش پيغمبر وامير المؤمنين

1ـ بيرقى که جبرئيل (عليه السلام) در روز بدر آورد. 2ـ پيراهنى که در روز احد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پوشيده بود وعلامت خون هنوز در وى هست. 3ـ عمامه سحاب 4ـ زره پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وچنان بر تن او راست آيد که بر تن پيغمبر بود، يعنى کمى از ساق بيرون باشد وبر تن ائمه ديگر بدانسان نبود. 5ـ انگشتر پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) 6ـ عصاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) 7ـ اسب يربوع 8ـ اسب نجيب عربى براق 9ـ ناقه عضباء 10ـ اسب دلدل 11ـ الاغ يعفور 12ـ ذوالفقار حضرت على (عليه السلام) 13ـ مصحف امير المؤمنين يعنى قرآنى که جمع آورى نموده است. 14ـ عهدنامه اى از پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) که چون مردم را بسيار بکشد بعضى از اصحاب بگويند که اين عهديست از پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يا به سبب ديگر پس آن حضرت عهدنامه را بيرون آورد!(2)

خصوصيات وويژگيهاى حضرت مهدى در مقايسه با انبياء

خصوصياتى در حضرت مهدى (عليه السلام) وجود دارد که مشابه خصوصيّات برخى از انبياء است ولى از نظر کميت وکيفيت با آنها متفاوت مى باشد.

از لحاظ طول عمر با حضرت آدم، حضرت نوح وحضرت خضر قابل مقايسه است. ولى عمر حضرت بيشتر از آنهاست. زيرا تا کنون هزار ويکصد وشصت ودو سال از عمر شريفش مى رود.

از لحاظ فرج بعد از شدت با حضرت ايوب قابل مقايسه است، شباهت حضرت به حضرت يونس غيبت اوست که بعد از پيرى به صورت جوانى به سوى قومش بازگشت. شباهت به حضرت يوسف، غيبت وپنهان شدن از خواص خود وعموم مردم وبرادرانش.شباهت حضرت به موسى، انتظار وغيببت طولانى ومخفى بودن ماجراى ولادتش وپنهان گشتن پيروان او به واسطه آزار وخوارى که بعد از وى به آنها رسيد تا آن زمانى که خداوند عزّوجلّ فرمان ظهور او را صادر کرد وبر دشمنانش پيروزومؤيّد داشت.

شباهت حضرت به عيسى، اختلافى است که مردم درباره او دارند، زيرا جماعتى گفتند: (او متولّد نشده) وعده اى گفته اند: (او مرده است) وگروهى گفتند: (او را کشتند وبدار زدند) شباهتى که به جدّش محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد قيام بر سيرت وبيان آثار او وقيام به شمشير وکشتن دشمنان خدا ورسول وجباران وگردنکشان وپيروزى وى به وسيله شمشير ورعبى است که در دلها پديد مى آورد.(3)

حکومت الهى جهانى

برگرفته از بقية اللّه (عليه السلام) ـ جمعى از نويسندگان ـ ص 230.

حکومت جهانى اسلام، هدف انبياء وجانشينان آنان بوده است. هدفى که جز در مدت کمى به آن دست نيافتند ودر آن مدت کم نيز با انواع توطئه هاى دشمنان خارجى ومقاومتهاى داخلى روبرو بودند. اما قيام حضرت مهدى (عليه السلام) در زمانيکه آمادگى پذيرش از داخل امت موجود است ودشمنان خارجى منکوب شده اند به برپائى حکومتى مبتنى برتوحيد در سرتاسر جهان منجر مى شود ونابودى کفر وشرک ونفاق در سراسر گيتى را در پى دارد.

خداوند در قرآن فرموده است: (وقاتلوهم حتى لاتکون فتنة ويکون الدين کله للّه) با آنها بجنگيد تا اينکه فتنه نباشد ودين تماماً براى خدا باشد. (انفاق 39)

امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه فرموده است: (تأويل اين آيه هنوز نيامده است واگر قائم ما بعداً قيام کند، هرکس او را درک کند خواهد ديد که دين محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) تا آنجا که شب مى رسد، خواهد رسيد تا اينکه بر روى زمين شرک باقى نماند).(4)

جهان شمولى وفراگستردگى دين پاک الهى در موارد ديگر نيز بشارت داده شده است.

از جمله آيه زير که به اين عبارت، در سه موضع قرآن تکرار شده است:

(هو الذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله).(5)

اوست کسى که رسولش را با هدايت ودين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز سازد.

ائمه ما تأويل اين آيه را نيز به ظهور امام مهدى (عليه السلام) برگردانده اند. گستردگى بانگ شهادتين در زمان ظهور حضرت مهدى را امام صادق (عليه السلام) به اين ترتيب بيان مى فرمايد:

(وقتى قائم قيام کند، هيچ زمينى نمى ماند مگر اينکه صداى شهادتين ـ لا اله الا الله ومحمد رسول الله ـ در آن طنين اندازد).(6) امام محمد باقر (عليه السلام) در روايتى طولانى، درباره امام زمان (عليه السلام) وقيام شکوهمند الهيش چنين مى فرمايد: (مهدى ويارانش به خدا سوگند مى جنگند تا اينکه خداوند به توحيد عبادت شود وهيچ چيز شريک او قرار نگيرد).(7)

يکى از آفات نهضتها برگشت به تجاوز وستم پس از پيروزى نهضت است که ريشه آن در واقع عدم تزکيه درون است. اين عدم تزکيه باعث ميشودتا کسانيکه عليه نظام ظالم پيشين به پا خاستند پس از گذشت مدتى از پيروزى بر آنها، به ظالمانى جديد مبدل شوندوهمينگونه روزگار بگردد.ودرهمين رابطه است که دعاى على (عليه السلام) هنگام عزيمت براى جنگ صفين بس پندآموز است:

(اللهم إن أظهرتنا على عدونا فجنّبنا البغى وسدّدنا للحق وإن اظهرتهم علينا فارزقنا الشهادة واعصمنا من الفتنة).(8)

(خدايا... اگر ما را بر دشمنان پيروز گردانيدى ما را از ستم وتجاوز وبغى باز دار.و برحق استوار دار، واگر آنها را بر ما غلبه دادى، شهادت را نصيبت ما کن واز فتنه نگاهمان دار).

درباره معناى (بغى) درکتاب قاموس قرآن چنين مى خوانيم: (بغى) يعنى طلب توأم با تجاوز از حدّ...).(9) بغى روحيه اى است که هرجا توحيد حضور ندارد، ديده مى شود. چرا که توحيد بزرگترين مانع تجاوز از حريم حق است.

از مشخصات جامعه زمان امام مهدى (عليه السلام) اين است که قدرت به دست آمده به (مستى قدرت دچار نشده) وبه (بغى وتجاوز بنا حق) نمى افتند.

اقامه حدود الهى

امام کاظم (عليه السلام) در مورد حکومت الهى مهدى (عليه السلام) در تفسير آيه (خداوند زمين را پس از مرگ زنده مى کند). مى فرمايد: (منظور اين نيست که خداوند زمين را با باران زنده مى کند بلکه خداوند مردانى برمى انگيزاند که زمين را با زنده گردانيدن عدل واقامه حد در آن، زندگى بخشند واقامه حد در زمين براى آن مفيدتر است تا چهل روز بارانى پياپى).(10)

اقامه حدود الهى هدف ائمه (عليهم السلام) از فعاليتهاى گوناگون آنها بوده است. چنانکه اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود:

(خدايا تو مى دانى که از آنچه از ما سرزده، نه براى رغبت به سلطنت بوده ونه براى به دست آوردن چيزى از متاع وبهره دنيا، بلکه براى اين بود که آثار دين تو را بازگردانيم. در شهرهاى تو اصلاح برقرار نمائيم، تا بندگان ستم کشيده ات در امن وآسايش بوده واحکام تو که ضايع مانده، جارى گردد).(11)

شبيه همين مضمون را نيز امام حسين (عليه السلام) هنگام ترک مکه وعزيمت به سوى عراق، ايراد فرمود اين هدف مقدس است که در حکومت حضرت مهدى (عليه السلام) به تمام وکمال جامه عمل مى پوشد وبهره هاى دنيوى واخروى آن حاصل مى شود.

تجديد اسلام

اديان الهى هميشه پس از طى دوران مشخصى بازيچه وملعبه قرار است. مفسرانى بوده اند که دين را در خدمت دنيا، به کار گرفته اند، ارسال پياپى پيامبران نيز به همين جهت بوده تا راه صحيح واصيل پيغمبران گذشته را باز نموده وآنرا از لوث خرافات وتحريفات پاک کنند. هرچه اديان الهى پيشرفته تر مى شدند، تحريفات وتوجيهات نيز همگام با آنها پيچيده تر مى گشت.

از اينرو کار امام مهدى (عليه السلام) در اين بعد از تمام پيامبران وامامان گذشته مشکلتر است. چرا که ايشان بار (پاکسازى) و(بدعت زدائى) اسلام را نيز علاوه بر تمام اديان گذشته به عهده دارد. وهرچه تحريف در دوره غيبت (تاکنون هزار وصد وشصت ودو سال) در اذهان مردم به عنوان حقايق نقش بسته بايد تعيين کند وبار ديگر مردم غفلت زده را به راه اصيل دين، قرآن وعترت پيامبر برگرداند و(عترت) اين بار، بدون هيچگونه تقيّه به تفسير قرآن مى نشيند...

امامباقر (عليه السلام) فرمود: (صاحب اين امر اگر ظاهر شود مانند آنچه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ديده از مردم مى بيند وبيشتر).(12) علت اين مسأله در روايات ديگر بيان شده است از جمله روايت امام صادق (عليه السلام) که مى فرمايد: (رسول خدا در حالى به سوى مردم آمد که بتهاى سنگى وچوبهاى تراشيده را مى پرستيدند ولى عليه (قائم) خروج مى کنند وکتاب خدا را عليه او تأويل مى نمايند وبه استناد آيه تأويل، عليه او مى جنگند)(13) امام على (عليه السلام) در نهج البلاغه، بازگشت هدايت به مسير اصلى خويش را در زمان امام مهدى (عليه السلام) چنين توضيح مى دهد:

(يعطف الهوى على الهدى، اذا اعطفوا الهوى على المهدى ويعطف الراى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى).(14)

(امام منتظر) هواى نفس را به هدايت برمى گرداند. زمانيکه مردم، هدايت را به هواى نفس تبديل کرده باشند ورأى مردم را به قرآن برمى گرداند. چنانکه قرآن را به رأى ونظرشان برگردانده بودند).

اسلام همه اين ضربه ها را از سوى پيروان ظاهرى مى خورد. از اين رو امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (هنگامى که قائم ما قيام کند، مردم را مجدداً به اسلام فرا مى خواند. وبه امرى هدايت مى کند که از ميان رفته است ومردم از آن مسير گمراه شده اند و(مهدى) ناميده شد به دليل اينکه به امر گم شده هدايت مى کند وبه خاطر قيام به حق (قائم) نام گرفت).(15)

رشد عقلى

عقل از آغاز خلقت به عنوان (حجت باطنه) يار وهمراه (حجت ظاهره) آفريده شده است امام موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود: (خداوند بر مردم دو حجت دارد حجت ظاهره وحجت باطنه حجت ظاهره رسولان وپيغمبران وامامان هستند وحجت باطنه عقول)(16) بدينگونه، عقل اگر در مسير صحيح خود به کار گرفته شود. با کمک ابزار علم از پرتو درخشان نبوت وولايت بهره گرفته وانسان را در مسير عبادت خداى متعال که مسير واقعى خلقت است رهنمون مى شد. اما بشر هرچه بيشتر فاصله گرفته است، عقل او به هواى نفس نزديکتر شده، بيشتر در مسير بندگى طاغوت افتاده وبه شيطنت تبديل شده است. چنانکه در مورد معاويه هاى تاريخ ديده ايم. اما عقل وفکر وعلم بشر در دوره حکومت امام مهدى (عليه السلام) به اوج خود مى رسد. به حدى که در زمان هيچ يک از انبياء واوصياء نرسيده باشد. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: علم بيست وهفت حرف است، تمام آنچه پيامبران تا امروز آورده اند فقط دو حرف از علم است وهنگامى که قائم ما قيام مى کند بيست وپنج حرف باقى مانده را خارج ساخته در ميان مردم مى پراکند. امام باقر (عليه السلام) از آينده اى بشارت داده است که: (زن در خانه اش بر اساس کتاب خداى تعالى وسنت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) قضاوت مى کند. گسترش علوم تا حدى مى شود که مؤمن از علم برادر مؤمنش بى نياز مى شود).(17)

واينهمه پرتوى از نورولايت است که در آن زمان بى پرده وبيواسطه بر مردم ميتابد چنانکه امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده:

(إذا قام قائمنا وضع الله يده على رئوس العباد فَجمع بها عقولهم وکملت به احلامهم).(18)

هنگاميکه قائم (عليه السلام) قيام کندخداوند دستش را برسر بندگان ميگذارد.وبدان وسيله عقل هاى آنها را جمع وافکار ايشان را کامل ميکند.

افکار، عقول وعلوم پيشرفته رشد فکرى بشر را در جامعه ايده آل اسلامى وانسانى نشان مى دهد وبه اينگونه در پرتو ارشاد وهدايت مهدى (عليه السلام) ودر زير دست عنايت او مغزها در مسير کمال به حرکت در مى آيند. وانديشه ها شکوفا مى گردند. وتمام کوته بينى ها وتنگ نظريها وافکار پست وکوتاه که سرچشمه بسيارى از تضادها وتزاحمها وبرخوردهاى خشونت آميز اجتماعى است برطرف مى گردد. مردمى بلندنظر، با افکارى باز وسينه هايى گشاده وهمتى والا وبينشى وسيع، پرورش مى يابند که بسيارى از مشکلات اجتماعى را با روح بزرگ خود حل مى کنند وجهانى از صلح وصفا مى سازند وامروز نيز هرگونه اصلاح اجتماعى، در هر مقياسى، بستگى به اين دگرگونى فکرى وانقلاب روحى دارد.

پاورقى:‌


(1) مهدى منتظر.
(2) مهدى منتظر ص 20 و22.
(3) مهدى موعود / 478، 479، برگرفته از مقاله بررسى صفات وويژگيهاى اختصاصى امام زمان (عليه السلام)، اثر غلامحسين کاملى.
(4) منتخب الاثر ـ لطف الله صافى ـ 313 ـ 312.
(5) توبه / 33 وفتح / 28.
(6) الزام الناصب ـ ج 1 ـ ص 64 وبحار الانوار ج 52 ص 340.
(7) بحار الانوار ـ ج 52 ص 345.
(8) نهج البلاغه ـ خطبه 170.
(9) قاموس قرآن ـ ج اول ـ ص 207.
(10) مکيال المکارم، ج 1 ص 81.
(11) نهج البلاغه، خطبه 131.
(12) غيبت نعمانى ترجمه فارسى ـ سيد احمد مهرى ص 350.
(13) همان مدرک.
(14) نهج البلاغه ـ خطبه 138.
(15) مکيال المکارم ـ ج/1 ـ ص 57 ـ 56.
(16) تحف العقول ـ ص 407.
(17) مکيال المکارم ـ ج/1 ـ ص 236.
(18) منتخب الاثر ـ ص 483.