نتيجه
پس از حفظ دو امر مذکور با ضميمه ى اينکه امير المؤمنين عليه
السلام نيز مانند پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم در اثر انحراف
مردم واعراض ايشان از وى، تمکن از تبليغ وشرح وبيان پيدا نکرد وآن
چند سال هم که خلافت به او رسيد همه اش مبتلا به جنگهاى داخلى
وتامين داخله بود، به علاوه تغييرى نيز در حال مردم پيدا نشده نبود
که استعداد فهم حقائق پيدا کنند، بلکه در اثر اشتغال به جنگهاى روم
وفرس وکشورگيرى ودورى از منطقه ى علم واز طرفى منع اولياء امور از
مراجعه ى به معدن علم، بر جهالت وضلالت ها افزوده گرديد، وهمچنين
اوصياى آن حضرت هر کس پس از ديگرى در عهد خود تمکن کامل از اظهار
حقائق نداشتند وهر يک جز قليلى که تا اندازه اى استعداد فهم شان
قابل بود نداشتند. قهرا بسيارى از حقائق وامورى که بايد تبليغ شود
چه راجع به احکام وچه راجع به قرآن همچنان در عهده ى تعويق ماند تا
آنگاه که وقتش برسد ومقتضى تمام شود وآن وقتى است که دولت حقه ظاهر
شود وقدرت تامه به اهلش برگردد تا تمکن تام پيدا کند از نشر همه ى
حقائق.
پس عمل آن حضرت در بيان وتبليغ دو صورت پيدا خواهد کرد: از جهت احکام
وحدود وسنت هاى متروکه وبدعت هائى که در مقابل آنها سنت شده، واز
جهت تاويلات باطله ى مذاهب ومسالک، دعوت جديد وتازه به اسلام وقرآن
خواهد بود، واز جهت اظهار آنچه گفته نشده وشنيده نشده واظهار حقائق
وتاويلات وتنزيلات کتاب، اسلام جديد وکتاب جديد خواهد بود، ودر هر
دو صورت در نظر مردم که بر خلاف عقائد وعادات وخلاف معارف خود مى
بينند، اسلام جديد وکتاب جديد وانمود مى کند والا اسلام همان اسلام
است وکتاب همان قرآن است ودعوت او به همان اسلام وقرآن است.
اکنون اخبارى که در اين باره رسيده است بيان مى شود تا حقيقت حال
معلوم شود:
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(اذا قام القائم دعا الناس الى الاسلام جديدا وهداهم الى امر قد
دثر وضل عنه الجمهور وانما سمى القائم مهديا لأنه يهدى الى أمر
مضلول عنه وسمى القائم لقيامه بالحق).(1)
پس اين حديث تصريح دارد به اينکه دعوت او به اسلام است وليکن از نو
دعوت مى کند زيرا که بسيارى از امور از مردم پوشيده واز دست مردم
گمشده در اثر بى مبالاتى يا تحريفات با بدعتهاى اهل بدع، ونيز از
آن حضرت سوال شد از سيره ى قائم عليه السلام فرمود:
(يصنع ما صنع رسول الله صلى الله عليه وآله يهدم ما کان قبله کما
هدم رسول الله صلى الله عليه واله وسلم أمر الجاهلية ويستانف
الاسلام جديدا).
واز حضرت باقر عليه السلام(2)
نيز نظير اين فرمود: مى کند آن نحوه که پيغمبر صلى الله عليه واله
وسلم کرد.
آنچه پيش از او است خراب مى کند، چنانکه پيغمبر صلى الله عليه واله
وسلم امر جاهليت را خراب کرد، واز سر مى گيرد اسلام را از نو.(3)
يعنى: در اسلام امورى حادث شده مانند امور جاهليت پس او آنها را
خراب مى کند ودوباره اسلام را از نو بر مردم تحميل مى کند. اين
حديث اشاره دارد به بدعتها وتحريفات وتاويلات وآنچه از وى مهجور
ومتروک گشته وتبديل به قانون ديگر شده.
ابو بصير به حضرت صادق عليه السلام عرض کرد: مرا آگاه کن به گفته
امير المؤمنين عليه السلام:
(ان الاسلام بدء غريبا وسيعود غريبا فطوبى للغرباء):
اسلام ابتدا شد غريب وزود است که برگردد غريب شود، پس خوشا به حال
غرباء).
فرمود: (اذا قام القائم استأنف دعاء جديدا کما دعا رسول الله صلى
الله عليه واله وسلم):
هر گاه قائم قيام کند از سر گيرد دعوت را، دعوت تازه واز نو چنانکه
پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم دعوت کرد).(4)
ودر روايت ديگر از ابو بصير، فرمود:
(يستأنف الداعى منا دعاء جديدا کما دعا رسول الله صلى الله عليه
واله وسلم):
دعوت کننده ى ما از سر مى گيرد دعوت را دعوت تازه ونو چنان که پيغمبر
صلى الله عليه واله وسلم دعوت کرد).(5)
غربت اسلام را در اين دو حديث چنان تفسير فرمود: که از اسلام چيزى
باقى نمى ماند، وجز اندکى بر اسلام به طورى که واقع او هست نيستند
واز اين جهت غريب است وجون قائم قيام کند آن اسلامى را که پيغمبر
صلى الله عليه واله وسلم دعوت به او مى کرد دعوت کند ودوباره از سر
نو او را تازه کند.
اين احاديث چنانکه مى بينى دال است بر قسمت اول که بر عهده ى آن
حضرت است يعنى: اسلام را دوباره تازه کند واحکام وسنتهاى مرده ى او
را زنده کند به طورى که از اول بوده، وتحريف وتغيير وتاويلاتى که
در او ودر کتاب او کرده اند محو کند، وکتاب را به تاويلات وتنزيلات
اصلى خود رايج ومنتشر سازد.
اخبار ديگر نيز هست که از آنها قسمت دوم هم استفاده مى شود واينکه
آن حضرت به علاوه ى اين دعوت وتجديد اسلام، امر جديد وکتاب جديدى
نيز خواهد آورد اگر چه آن را هم مى شود توجيه کرد به اين که جديد
بودن از جهت جديد وانمودن در انظار مردم است که بر خلاف آن خو
گرفته وعادت کرده اند نه اينکه راستى جديد باشد، ولى داعى بر اين
توجيه نيست، زيرا چنانکه گفته شد آن حضرت بسيارى از حقايق وتاويلات
خواهد آورد که مستور مانده، پس جديد خواهد بود وبسيارى از حدود را
جارى خواهد کرد که جارى نشده وبسيارى احکامى خواهد آورد که معمول
نشده چنانکه در روش آن حضرت به تفصيل خواهد آمد وقضاوتها خواهد کرد
که نشده وشمشير بر بسيارى خواهد کشيد وخونشان را هدر خواهد کرد از
منافقين وناصبى ها وفرقه هاى مخالف که تا کنون به مسالمت با ايشان
رفتار مى شده وتا کنون بنا به ظاهر اسلام مصون ومحقون الدم بوده
اند اينها همه جديد است، وبا آن حضرت مصحف امير المؤمنين عليه
السلام يعنى: قرآنى که آن حضرت تنزيلا وتاويلا جمع آورى نموده وکتب
ديگر از امير المؤمنين نيز.
در (اثبات الهداة) عبد الملک بن اعين گفت: حضرت باقر عليه السلام
به من ارائه داد بعضى از کتب امير المؤمنين عليه السلام را، سپس
فرمود: اين کتب را امير المؤمنين عليه السلام براى چه نوشته؟! من
گفتم: اين امر خيلى واضح است. فرمود: بگو. گفتم: آن حضرت مى دانست
که قائم شما روزى قيام خواهد کرد پس خوش داشت که به اينها عمل کند.(6)
وديگر نزد آن حضرت است صحيفه ى فاطمه عليها السلام وجفر اکبر که به
اينها عمل خواهد کرد،(7)
واينها همه جديد است. پس داعى بر توجيه نيست.
حضرت باقر عليه السلام به ابى حمزه ى ثمالى فرمود:
(يقوم بأمر جديد وسنة جديدة وقضاء جديد على العرب شديد، ليس شأنه
الا القتل ولا يستتيب أحدا ولا تأخذه فى الله لومة لائم):
قيام خواهد کرد به امر تازه وسنت تازه وقضاوت تازه، بر عرب سخت
خواهد بود: شان او نيست جز کشتن واز احدى توبه طلب نکند وملامت هيچ
ملامت کننده اى او را در امر خدا نخواهد گرفت وباز نخواهد داشت).(8)
در بحث قضاوت وحکم آن حضرت نوعى از قضاياى او خواهد آمد.
در حديث ديگر آن حضرت فرمود:
(فو الله لکأنى انظر اليه بين الرکن والمقام يبايع الناس بأمر جديد
وکتاب جديد وسلطان جديد من السماء اما انه لا يرد له راية).(9)
(در روايت ديگر بعد از کتاب جديد: على العرب شديد نيز هست)؛
به خدا قسم گويا مى بينم او را، که در بين رکن ومقام از مردم بيعت
مى گيرد به امر تازه وکتاب تازه که بر عرب سخت است وسلطنى تازه از
آسمان، آگاه باشيد که هيچ رايتى از رايتهاى او برنمى گردد).(10)
حضرت صادق عليه السلام نيز فرمود: هر گاه قيام کند:
(جاء بأمر جديد کما دعا رسول الله صلى الله عليه واله وسلم فى بدء
الاسلام الى أمر جديد)
خواهد آمد به امر تازه چنانکه پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم دعوت
کرد در ابتداى اسلام به امر تازه).(11)
در حديث ديگر نيز به رفيد فرمود:
(ثم يخرج المثال الجديد على العرب شديد)
(سپس بيرون آورد مثال تازه اى را که بر عرب سخت باشد).
عرض کرد: (مثال جديد چيست؟)
فرمود: (ذبح است).(12)
در حديث ديگرى فرمود:
(ثم يخرج اليهم المثال المستأنف، أمر جديد على العرب شديد)
سپس بيرون آورد به سوى ايشان مثال از سر گرفته شده ى تازه که بر
عرب سخت است.(13)
اين احاديث تصريح دارد که امر جديد همان قتل است که بر عرب سخت است
ونسبت به سنت جديده وکتاب جديد چنان است که گفته شد، پس اين اخبار
چنانکه مى بينى نه تصريح دارد ونه اشاره به اينکه کتاب او ناسخ
قرآن باشد وسنت او ناسخ سنت باشد وکتاب تازه ودين تازه آورد، چنانکه
فرقه ى ضاله مضله بابيه وبهائيه (لعنهم الله واهلکهم کما أهلک عادا
وثمود) اين اخبار را براى خود متمسک کرده اند، هيهات.
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(لا تذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلا منا أهل البيت يعمل بکتاب
الله)
دنيا نخواهد به آخر رسيد تا اينکه خداوند برانگيزاند از ما اهلبيت
مردى را که عمل به کتاب خدا کند).(14)
يعنى: بر خلاف اينکه مردم عمل به او نمى کنند نه اينکه کتاب ديگر
بياورد واين کتاب را به کلى نسخ کند. واز فصل بعد مطلب واضح تر مى
شود.
در همه جا دين اسلام را بپا کند وهيچ دينى جز اسلام باقى نگذارد
در همه جا دين اسلام را بپا کند وهيچ دينى جز اسلام باقى نگذارد،
هر سنتى را احيا کند وهر بدعتى را زائل سازد، حلال وحرام را دائر
کند
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
خداوند شرق وغرب زمين را براى او فتح کند ومى کشد مردم را تا اينکه
باقى نماند مگر دين اسلام.(15)
حضرت صادق عليه السلام در اين آيه:
(وله اسلم من فى السموات والأرض طوعا وکرها
واليه يرجعون).(16)
(براى خدا اسلام آورد آنکه در آسمانها است وآنکه در زمين است خواه
از روى طوع ورغبت، خواه از روى کراهت وبه سوى او برگشت خواهيد
کرد).
فرمود:
هرگاه قائم عليه السلام قيام کند نخواهد ماند زمينى مگر اينکه ندا
شود در او شهادت (لا اله اله الله محمد رسول الله صلى الله عليه
واله وسلم).(17)
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نيز در همين آيه فرمود:
اين آيه در شان قائم عليه السلام نازل شده هرگاه خروج کند بر يهود
ونصارى وصابئين وزنادقه واهل رده (يعنى مرتدين) وکفار در شرق زمين
وغرب او پس بر ايشان اسلام را عرضه کند، هر کس اسلام آورد از روى
طوع ورغبت او را امر کند به نماز وروزه وزکات وبه آنچه مسلمان امر
مى شود وبر او واجب مى شود وکسى که اسلام نياورد گردن او را مى زند
تا اينکه نماند در همه ى شرق وغرب احدى مگر اينکه خدا را توحيد
کند.
ابن بکير عرض کرد: قربانت شوم خلق بيش از اين است (يعنى بيش از اين
است که يک نفر بر همه مسلط شود).
فرمود: خداوند هر گاه اراده کند امرى را زياد را کم وکم را زياد مى
کند.(18)
وحضرت باقر عليه السلام در اين آيه:
(الذين ان مکناهم فى الأرض أقاموا الصلوة
وآتوا الزکوة وامروا بالمعروف ونهو عن المنکر ولله عاقبة الامور).(19)
(کسانى که هر گاه تمکن بدهيم ايشان را در زمين اقامه ى نماز مى
کنند وزکات مى دهند وامر به معروف ونهى از منکر مى کنند وعاقبت
امور براى خداست).
فرمود: اين آيه براى آل محمد صلى الله عليه واله وسلم است تا آخر
ائمه عليهم السلام ومهدى عليه السلام واصحاب او را خداوند مالک
ومتصرف مشارق ومغارب زمين کند ودين را ظاهر وغالب سازد، وبه او
واصحاب او آن بدعت ها وباطل ها را مى ميراند همچنانکه سفيهان
ونادانان حق را ميرانده اند، تا اينکه ديده نشود که ظلم در کجاست،
وامر به معروف ونهى از منکر کنند.(20)
امير المؤمنين عليه السلام در اين آيه:
(هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق
ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون).(21)
(آن خدا کسى است که رسول خود را به هدايت ودين حق فرستاد تا اينکه
او را غالب سازد بر همه ى اديان اگر چه مشرکين کراهت دارند).
فرمود: نخواهد شد اين تا اينکه باقى نماند يهودى ونه نصرانى ونه
صاحب ملتى مگر اينکه داخل اسلام شود،(22)
واز ائمه ديگر نيز در همين آيه رسيده.
حضرت سيد الشهداء عليه السلام فرمود: خداوند به او زنده مى کند
زمين وظاهر وغالب مى کند به او دين حق را بر همه اديان.(23)
حضرت باقر عليه السلام فرمود: باقى نماند مگر اينکه اقرار آورد به
محمد صلى الله عليه واله وسلم.(24)
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر گاه قائم خروج کند باقى نماند مشرک
به خداى عظيم ونه کافرى مگر اينک که از خروج او کاره باشد، ونيز
فرمود: هنوز تاويل اين آيه نرسيده ونخواهد رسيد تا اينکه قائم عليه
السلام خروج کند. پس چون او خروج کند باقى نخواهد ماند کافرى به
خداى عظيم ونه مشرکى به امام، مگر اينکه از خروج او کاره باشد، حتى
اينکه اگر کافرى يا مشرکى در دل سنگى برود آن سنگ بگويد: اى مؤمن
در جوف من کافرى است مرا بشکن واو را بکش.(25)
ودر حديث ديگر نيز اين بيان را به ابى بصير فرمود ونيز به مفضل
فرمود: اى مفضل اگر پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم بر همه دين ها
ظاهر وغالب شده بود نه مجوس مانده بود ونه يهودى ونه نصارى ونه
صائبى ونه فرقه ونه خلاف ونه شک ونه شرک ونه عبده ى اصنام ونه عبده
ى اوثان ونه لات ونه عزى ونه عبده ى شمس وقمر ونجوم ونه عبده ى آتش
ونه عبده ى سنگ واين است وجز اين نيست که قول خداوند: (ليظهره
على الدين کله) در اين روز است واين مهدى عليه السلام ورجعت
است، واين است قول ديگر خداوند:
(وقاتلوهم حتى لا تکون فتنة ويکون الدين کله
لله).(26)
(مقاتله وجنگ کنيد با ايشان تا اينکه هيچ فتنه اى نماند ودين تمام
او براى خدا باشد).(27)
وحضرت موسى بن جعفر عليه السلام در همان آيه اول فرمود:
(ظاهر وغالب مى گرداند بر همه ى اديان در نزد قيام قائم عليه
السلام).(28)
ودر حديث حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(نگذارد هيچ بدعتى را مگر اينکه زائل کند ونه سنتى را، مگر اينکه
اقامه کند وبپا بدارد).(29)
وحضرت صادق عليه السلام از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(در شب معراج سر بلند کردم انوارى ديدم وحجة بن الحسن را در وسط
ايشان ايستاده ديدم. گفتم: اى پروردگار اينان که باشند؟ فرمود:
اينها ائمه هستند واين قائم است که حلال مرا حلال کند وحرام مرا
حرام کند وبا او از دشمنان خود انتقام خواهم کشيد، واو است که براى
اولياء من راحتى خواهد بود، واو است که شفا دهد دلهاى پيروان ترا
از ظالمين ومنکرين وکافرين).(30)
حضرت جواد عليه السلام نيز از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم
فرمود:
(چون وقت خروج او برسد شمشير او از غلاف بيرون آيد وندا کند: برخيز
اى ولى خدا که ديگر حلال نيست براى تو نشستن از دشمنان خدا، پس
خارج شود وبکشد دشمنان خدا را هر کجا بيابد وحدود خدا را اقامه کند
وبه حکم خدا حکم کند).(31)
غير اين نيز اخبارى هست وهمين اندازه کافى است.
معامله آن حضرت با فرق مخالفين
حال ملل کافره ومشرکه معلوم شد واما مخالفين با او در مذهب، پس به
محو اجمال حال عرب واهل مکه ومدينه وبنى اميه وسيزده طائفه که با
وى مى جنگند معلوم شد واما آنان که به تخصيص بعد از آن اجمال نام
برده شد:
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(هر گاه قائم قيام کند عرضه دارند بر وى ناصبى را، پس اگر اقرار به
اسلام کند (اسلام خاص) وآن ولايت است فهو والا گردن او زده خواهد
شد با اينکه اقرار به جزيه کند ومانند اهل ذمه جزيه دهد).(32)
ومثل اين از حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(چنانکه اهل ذمه جزيه مى دهند امروز).
واضافه فرمود:
(وهميان بر کمر ايشان ببندد وايشان را از شهرها به قريه ها بيرون
کند).(33)
ابو بصير به حضرت صادق عليه السلام عرض کرد:
(چگونه خواهد بود کسانى که نصب عداوت براى شما کرده اند؟).
فرمود:
(اى ابا بصير کسى که با ما مخالف باشد او را در دولت ما نصيبى نيست،
خداوند در وقت قيام قائم ما خون ايشان را براى ما حلال کرده، اما
امروز بر ما وشما حرام است کشتن ايشان پس ترا مغرور نکند احدى، هر
گاه قيام کند قائم ما خداوند انتقام بکشد براى پيغمبر خود وبراى
ما).(34)
بشير نبال از حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(واى بر اين مرجئه فردا که قائم ما قيام کند به که ملتجى خواهند
شد؟)
عرض کرد:
(آنها مى گويند اگر چنين امرى باشد ما وشما در عدل مساوى خواهيم
بود).
فرمود:
(هر کس توبه کند خداوند بر وى ببخشد وهر که نفاق پنهان کند خداوند
او را از رحمت خود دور کند وهر کس چيزى را (از معتقدات) اظهار کند
خدا خون او را بريزد).
بعد فرمود:
(ايشان را ذبح مى کند، قسم به آن کس که جانم در دست اوست چنانکه
قصاب گوسفند را ذبح مى کند وبه دست خود اشاره به حلق خود فرمود).(35)
ايضا از آن حضرت فرمود:
(مردم در هدنه هستند، ما با ايشان مناکحه مى کنيم (زن مى گيريم وزن
مى دهيم) وموارثه با ايشان مى کنيم (ارث مى دهيم وارث مى بريم)
واقامه ى حدود بر ايشان مى کنيم وامانات به ايشان اداء مى کنيم تا
هنگامى که قائم عليه السلام قيام کند وچون او قيام کند مزايلت
وجدائى بين ما وايشان خواهد بود).(36)
وحضرت صادق عليه السلام فرمود:
(اگر قائم ما قيام کند هر آينه ابتدا کند به دروغگويان شيعه، پس
بکشد ايشان را).(37)
وپيش گذشت از حضرت باقر عليه السلام که: چون داخل کوفه شود بکشد در
او هر منافق واهل ريب را وقصرهاى او را خراب کند ومردان جنگى او را
بکشد تا آنگاه که خداى عز وجل راضى شود.(38)
وايضا آن حضرت فرمود: هر گاه قائم قيام کند انتقام کشد از بنى اميه
واز تکذيب کنندگان وناصبيان، او واصحاب او.
وذکر ذرارى قتله ى سيد الشهداء عليه السلام نيز خواهد آمد.
پاورقى:
(1)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:51:4 ح 1112، بحار:
30:51 ب 2 ح 7.
(2)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:320:3 ح 862، بحار:
381:52 ب 27 ح 192.
(3)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:51:4 ح 1123، اثباة
الهداة: 539:3 ب 32 ف 27 ح 499، بحار: 352:52 ب 27 ح 108.
(4)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:52:4 ح 1124، غيبت
نعمانى: ص 221، بحار: 367:52 ب 27 ح 150.
(5)
غيبت نعمانى: ص 220، بحار: 366:52 ب 27 ح 148.
(6)
اثباة الهداة: 3: 521-520 ب 32 ف 15 ح 396.
(7)
ر. ک. بصائر الدرجات: ص 181-170 ب 13، اصول کافى: 1:
267-264 احاديث 637-630.
(8)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:254:3 ح 783، غيبت
نعمانى: ص 155، اثباة الهداة: 540:3 ب 32 ف 27 ح 502،
بحار: 349:52 ب 27 ح 99.
(9)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:214:3 ح 734، غيبت
نعمانى: ص 175، بحار: 235:52 ب 25 ح 103.
(10)
غيبت نعمانى: ص 176، بحار: 294:52 ب 26 ح 42.
(11)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:53:4 ذيل حديث
1125، کشف الغمه: 465:2، ارشاد مفيد: 359:2 ب 40 ح 6،
بشارة الاسلام: ص 273 ح 61، بحار: 338:52 ب 27 ح 82.
(12)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:48:4 ذيل حديث
1119، بصائر الدرجات: ص 175 جزء 3 ب 14 ح 13، اثباة
الهداة: 520:3 ب 32 ف 15 ح 395، بحار: 318:52 ب 27 ح 18.
(13)
غيبت نعمانى: ص 218، بشارة الاسلام: ص 275 ح 66، بحار:
365:52 ب 27 ح 142.
(14)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:322:3 ح 865، روضه
ى کافى: ص 302 ح 597، اثباة الهداة: 588:3 ب 32 ف 63 ح
805، بحار: 378:52 ب 27 ح 182.
(15)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:318:3 ح 859، اثباة
الهداة: 584:3 ب 32 ف 59 ح 787، بحار: 390:52 ب 27 ح 212.
(17)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:59:5 ح 1482، تفسير
عياشى: 207:1 ح 81، بحار: 340:52 ب 27 ح 89.
(18)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:60:5 ح 1483، تفسير
عياشى: 207:1 ح 82، بحار: 340:52 ب 27 ح 90.
(20)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:266:5 ح 1691،
المحجة فيما نزل فى القائم الحجة: ص 143، بحار: 165:24 ب
48 ح 9- 47:51 ب 5 ح 9.
(22)
ر.ک. معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:138:5 ح 1557-
ص 149 ذيل ح 1571.
(23)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:140:5 ح 1559،
تفسير نور الثقلين: 317:1 ب 30 ح 3- 212:2 ح 123، بحار:
133:51 ب 3 ح 4.
(24)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:141:5 ح 1560،
تفسير عياشى: 93:2 ح 50، المحجة فيما نزل فى القائم الحجة:
ص 87، بحار: 346:52 ب 27 ح 93.
(25)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:145:5 ح 1564- ص
446 ح 1880، ينابيع المودة: 239:3 ب 71 ح 14، کمال الدين:
670:2 ب 58 ح 16، المحجة فيما نزل فى القائم الحجة: ص 86،
تفسير صافى: 338:2 ح 33، بشارة الاسلام: ص 305 ح 64.
(27)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:143:5 ح 1562،
الزام الناصب: 2: 279-278، بحار: 53: 34-33 ب 25.
(28)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 447:5 ح 1881،
اصول کافى: 490:1 ح 91:1171.
(29)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:311:3 ح 850، ارشاد
مفيد: 360:2 ب 40 ح 8، بشارة الاسلام: ص 276 جزء 2 ب 3 ح
72، بحار: 339:52 ب 27 ح 84.
(30)
کمال الدين: 1: 253-252 ب 23 ح 2، عيون اخبار الرضا عليه
السلام: 58:1 ب 6 ح 27، بحار: 379:52 ب 27 ح 185.
(31)
عيون اخبار الرضا عليه السلام: 63:1 ب 6 ح 29، بحار:
311:52 ب 27 ح 4.
(32)
تفسير فرات بن ابراهيم: ص 293 ح 8:395، بحار: 373:52 ب 27
ح 167.
(33)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:308:3 ح 846، روضة
الکافى: ص 184 ح 288. بحار: 375:52 ب 27 ح 175.
(34)
اثباة الهداة: 583:3 ب 32 ف 59 ح 776، بحار: 376:52 ب 27 ح
177.
(35)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:305:3 ح 844، اثباة
الهداة: 543:3 ب 32 ف 27 ح 524-ح 525، بحار: 52: 357-356 ب
27 ح 122، غيبت نعمانى: ص 190.
(36)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:283:3 ح 819،
اختصاص: ص 24، بحار: 372:52 ب 27 ح 164.
(37)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:422:3 ح 976، اثباة
الهداة: 561:3 ب 32 ف 37 ح 630.
(38)
ارشاد مفيد: 358:2 ب 40 ح 5، کشف الغمة: 465:2، بحار:
338:52 ب 27 ح 81.