مهدى منتظر

محمد جواد خراسانى

- ۳۰ -


سيره وروش ورفتار آن حضرت وعمليات وى در ايام دولت خود

واينها انواعى است: نوع اول روش ورفتار او در زندگى خود از خوراک وپوشاک ومحل سکونت.

سيره او در خوراک وپوشاک ورنج ياران او در ابتدا

روش او روش پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم وامير المؤمنين عليه السلام است در زندگى، غذاى خشن ولباس درشت واصحاب او نيز تا پيش از استقرار در رنج وزحمت خواهند بود. معلى بن خنيس به حضرت صادق عليه السلام عرض کرد:

(اگر امر دست شما مى بود هر آينه ما عيش وزندگى خوشى با شما مى کرديم؟)

فرمود:

(به خدا قسم که اگر اين امر به دست ما افتد نخواهد بود مگر خوراک خشن ولباس درشت).(1)

وبه مفضل فرمود:

(نخواهد بود مگر زندگى پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم وروش امير المؤمنين عليه السلام).(2)

ونيز مفضل گفت:

(در طواف بودم پس آن حضرت به من نظرى افکند وفرمود:

(چرا ترا مهموم ومغموم ورنگ پريده مى بينم؟).

عرض کردم:

(فداى تو شوم، نظر مى کنم به بنى العباس وآنچه در دست ايشان است از اين ملک وسلطنت وجبروتيت، اگر اين براى شما بود ما هم در او بهره اى داشتيم با شما!)

فرمود:

(اى مفضل اگر چنان باشد نخواهد بود جز انديشه وتدبير در شب وحرکت وگردش در روز وخوراک درشت ولباس خشن مانند امير المؤمنين عليه السلام والا پس آتش است، اما چون اکنون از ما گرفته شده ما مى خوريم ومى آشاميم، آيا هيچ ديده اى ظلم وستمى را خداوند نعمت قرار دهد مانند اين (يعنى اگر ما از جهتى مظلوم شده ايم وحق ما غصب شده، اما از جهت ديگر راحت هستيم زيرا که تکليف نداريم وبا عدم امارت وحکومت، بر ما تشديدى نيست در امر زندگى)).(3)

ونيز ابو بصير از آن حضرت روايت کرده که فرمود:

(چه عجله مى کنند يا مى کنيد به خروج قائم عليه السلام به خدا قسم که لباس او نيست مگر درشت وطعام او نيست مگر (نان) جو وغذاى خشن، ونيست جز شمشير ومردن در زير سايه ى شمشير (يعنى براى شما)).(4)

ونيز يک نفر از اصحاب گفت:

(در خانه حضرت صادق عليه السلام بودم خانه پر بود از مردم وهر کس از آن حضرت سوالى مى کرد، جواب مى شنيد، ناگاه مرا گريه گرفت واز گوشه ى خانه صدايم بلند شد).

فرمود:

(چرا گريه مى کنى؟)

عرض کردم:

(فداى تو شوم چگونه گريه نکنم؟ آيا در اين امت کسى مانند تو هست وبا اين وصف؟ در بر روى تو بسته وپرده از ترس آويخته).

فرمود:

(گريه مکن ما اکنون بيشتر غذاهاى طيب وخوب را مى خوريم ولباس نرم مى پوشيم واگر آنکه تو مى گوئى وآرزو مى نمائى بشود نخواهد بود مگر خوراک درشت ولباس خشن مانند امير المؤمنين عليه السلام والا اگر غير آن باشد، درآويختن با غل وزنجيرهاى آتشين است).(5)

حضرت رضا عليه السلام فرمود:

(شما امروز آزادتر وآسوده خيال تريد از آن روز).

عمر بن خلاد عرض کرد: (چگونه؟)

فرمود:

(اگر قائم خروج کند نخواهد بود جز عرق ريختن وخون بسته افکندن، آن روز قرار مردم بر پشت زين است ولباس قائم نخواهد بود جز درشت وطعام او نخواهد بود جز خشن).(6)

تنبيه بر دو مطلب:

مطلب اول: از اين اخبار واخبار ديگر نيز در غير مقام استفاده مى شود که: سيره پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم وامير المؤمنين عليه السلام در دوران امارت وحکومتش نه تنها از دو جهت زهد اختيارى بوده بلکه از خداوند نيز بالخصوص موظف ومکلف به اين روش بوده اند واز جهت اقتضاى زمامدارى وحکومت بر مسلمين است نه تنها اقتضاى جنبه نبوت وامامت.

از (کافى): امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(خداوند مرا براى خلق خود امام قرار داد وبر من فرض کرده است اينکه در نفس خود ودر طعام وشراب ولباس خود تقدير کنم مانند ضعفاء مردم، تا اينکه فقير به فقر من اقتدا کند وغنى را ثروتش به طغيان وادار نکند).(7)

در اين فرض وتقدير حکمت هائى است که دو تاى از آن در اين حديث بيان شده واز اخبار ديگر نيز بقيه استفاده مى شود:

از جمله مواسات با پست ترين افراد اصناف وطبقات در زندگى، تا زندگى ايشان بر ايشان ناگوار نباشد، ديگر اقتداى صالحين به امام خود، ديگر پست نمودن دنيا در نظر خلق وتنزل دادن سطح زندگى وبر داشتن قيود تا موجب راحتى خلق باشد، ديگر فرود آوردن مردم را از تکبر وتفاخر که اسبابش همان عيش خوش وزر وزيور وزينت در زندگى است، ديگر ايجاد فراغت بيشتر براى خلق ورغبت بيشتر به عبادت، زيرا که تکلفات در زندگى موجب رغبت بيشتر است به اين دنيا وآن موجب صرف وقت بيشتر است براى آن تکلفات ودر طريق تحصيل آنها ولازمه ى آن عدم فراغت يا فراغت کم است براى عبادت وچون پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم يا امام عليه السلام در هنگام رياست با همه اقتدار وسلطنت روش زندگيش آن باشد، مردم نيز بالطبع والفطرة بر آن روش خواهند بود الناس على دين ملوکهم.(8)

در نتيجه قهرا زد وخورد وسائر فسادها از دروغ وخيانت وسرقت وغش وغيره کم شود.

پس امام عليه السلام در زمان حکومت موظف است به اين روش از زندگى، براى اين حکمت ها وفوائد. زيرا که عمده ى وظيفه او تبليغ وتربيت است واين روش از او بهترين تبليغ واسباب تربيت است.

مطلب دوم:

دفع يک توهم

چون ظاهر اين اخبار اظهار خوشوقتى است به عيش خوش ورفاهيت در زندگى، ممکن است براى قاصرى توهمى پيش آيد که اولا: اگر چه امام در غير زمان حکومتش مامور وموظف به زندگى پست وسخت نيست ولى در عين حال، اظهار خوشوقتى از عيش مرفه هم مناسب با مقام امامت نيست، وثانيا: چگونه عيش خوش را بر فرج کلى واعلاى کلمه اسلام وتسلط دين ترجيح مى دهد به طورى که از استعجال آن نهى مى کند، با آن همه امر به انتظار فرج ودرخواست تعجيل فرج؟

ولى اين توهم ناشى از قصور ادراک است، زيرا که غرض در اين اخبار بيان حال خويش واخبار از رضايت باطنى خويش نيست، بلکه غرض تسليت ودلدارى غمخواران است، مطابق غمخوارى ايشان.

توضيح اين است که آن اشخاصى که استعجال مى کردند وافسوس مى خوردند واين اخبار متوجه به ايشان است چنانکه از مطاوى گفته هايشان پيداست، کسانى نبودند که صرفا افسوس ودلسوزى ايشان براى دين واز لحاظ استيلاى حق وغلبه ى دين باشد، بلکه با همهى اينکه تا حدى اهل معرفت بودند باز هم به ماديات وجنبه ى ظاهرى نظر داشتند، گاهى صرفا از جهت تنگى معيشت ائمه عليهم السلام افسوس مى خوردند وگاه اگر چه رفاهيتى هم بود، اما بالمقايسه با عيش ونوش بنى العباس پست مى نمود وگاه هم خوشى خود را منظور مى کردند که اگر امور در دست ائمه عليهم السلام بود ما هم در پرتو ايشان عيش ونوشى داشتيم، مانند اتباع بنى العباس.

پس استعجال ايشان از اين راه بود که کى باشد اين شب تيره به سر آيد وصبح فرج فرح بخش طلوع کند، ائمه ما بر مسانيد وارائک سلطنت تکيه کنند، ايشان عيش ونوش خوشى داشته باشند، ما هم به طفيل ايشان خوش باشيم، چون آنان از اين نظر اظهار افسوس ودلسوزى مى کردند چنانکه از مطاوى کلماتشان پيداست!

جواب ايشان همان بود که داده اند. يعنى: شما که اين همه شتاب داريد اگر از جهت عيش وخوشى ما است، آن منظور شما الآن براى ما حاصل است که امر دست ما نيست ومکلف موظف به صعوبت زندگى نيستيم واگر امر در دست ما باشد آن منظور شما حاصل نيست وآنسان که شما تصور کرديد که ما در خوشى ورفاهيت باشيم، مانند بنى العباس نخواهد بود واگر خود را منظور مى کنيد که شما هم مانند اتباع بنى العباس در پرتو ما در عيش ونوش باشيد آن را هم انتظار نداشته باشيد، زيرا که تا مدتى که بايد در جنگ وجدال باشيد وبعد از آن هم ما آن چنان عيش نداريم که شما در پرتو ما بهره ببريد.

دار الملک آن حضرت ومسکن او ومساکن اصحاب او

پيش گذشت که دارالملک او کوفه است ومنزلش مسجد سهله.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(آگاه باشيد که مسجد سهله منزل صاحب ما است هر گاه با اهل خود وارد شود).(9)

ونيز فرمود:

(گويا مى بينم نزول قائم عليه السلام را با اهل وعيال خود در مسجد سهله).

ابو بصير عرض کرد:

(فداى تو شوم آيا منزل او در مسجد سهله خواهد بود؟).

فرمود:

(بلى منزل ادريس وابراهيم خليل عليه السلام در آن بده وهيچ پيغمبرى را خداوند نفرستاده مگر اينکه در آن نماز گزارده ودر آن مسکن خضر عليه السلام است، اقامه کننده ى در آن مانند اقامه کننده ى در خيمه ى پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم است وهيچ مؤمن ومؤمنه اى نيست مگر اينه قلب او ميل مى کند به سوى آن وهيچ روز وشبى نيست مگر اينکه ملائکه در آن مسجد وارد مى شوند، عبادت خدا در آن مى کنند. اى ابا محمد اگر من در قرب شما بودم هيچ نمازى نمى گزاردم مگر در آن).

عرض کرد: (فداى تو شوم، قائم عليه السلام همواره در آنجا خواهد بود؟).

فرمود: (بلى).

عرض کرد: (پس کسانى که بعد از وى باشند (يعنى در رجعت)؟).

فرمود:

(هر کس بعد او باشد چنين خواهد بود تا انقضاى خلق).(10)

روزى بعضى از اصحاب ذکر خانه هاى بنى العباس کرد، پس مردى گفت: خدا آنها را خراب کند يا اينکه به دست ما خراب شود. آن حضرت فرمود:

(چنين مگو که آنها مسکن هاى قائم عليه السلام واصحاب او خواهد بود، آيا نشنيده اى که خداوند فرمود: (وسکنتم فى مساکن الذين ظلوا أنفسهم).(11)

(سکنى گرفتيد در مسکنهاى آنان که به جان خود ستم کردند).(12)

وچنانکه از حال معلوم است وهمچنين از تمسک به آيه معلوم است، مقصود مساکن بنى العباس تنها نيست بلکه مطلق مسکن هاى ظالمين است وچون خواهد آمد که آن حضرت آثار ظالمين را محو مى کند وهم گذشت که قصرهاى ظالمين را در کوفه خراب مى کند، پس مقصود از اين حديث منزلهاى شخصى است که آثار باقيه ى تفرعنى ايشان نباشد وآنها را در هر کجا باشد به اصحاب خود تفويض خواهد کرد.

راجع به کوفه که پايتخت ودارالملک است

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(هر گاه داخل کوفه شود هيچ مؤمنى نخواهد بود مگر اينکه در او خواهد بود).(13)

وفرمود: (سعادتمندترين مردم به آن حضرت؛ کسى است که در کوفه باشد).(14)

وامير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(متصل خواهد شد کوفه به حيره تا اينکه هر ذراعى از وى در مابين کوفه وحيره به دينارها فروخته شود).(15)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(متصل خواهد شد خانه هاى کوفه به نهر کربلا وبه حيره تا اينکه مرد روز جمعه بر قاطر سريع حرکت کند براى نماز جمعه وبه نماز نرسد).(16)

وفرمود: (هر کس در کوفه خانه اى دارد آن را نگهدارد).(17)

حضرت عسکرى عليه السلام فرمود:

(به اندازه ى جاى يک نفر در کوفه نزد من بهتر است از اينکه در مدينه يک خانه داشته باشم).(18)

نوع ديگر از سيره آن حضرت رفتار او است با مساجد ومعابد وکعبه

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(وقتى که قائم قيام کند مسجد الحرام را خراب کند وبرگرداند او را به اساس وپايه هاى خود، ومقام ابراهيم را به مکان اصلى اول خود تحويل دهد وهمچنين مسجد پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم را برگرداند به اساس وپايه هاى خود).(19)

(چون در اين دو مسجد اضافه کرده اند، اضافه ها را خراب مى کند).

مفضل عرض کرد: (اى آقاى من با خانه چه مى کند؟ (يعنى کعبه)).

فرمود:

(خراب مى کند وباقى نمى گذارد از او جز همان قواعد وپايه ها که خداوند فرموده).

(ان أول بيت وضع للناس للذى ببکة مبارکا).(20)

در عهد آدم عليه السلام وآنچه را که ابراهيم واسماعيل بالا بردند واما آنچه بعد از آن دو بنا شده پيغمبرى يا وصى پيغمبرى بنا نکرده، سپس او را آن طور که خداوند بخواهد بنا خواهد کرد.(21)

ونيز فرمود:

(مسجد پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم را درهم مى شکند).

سپس فرمود:

(پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرموده: (عريش کعريش موسى؛ سايبانى باشد مانند سايبان موسى عليه السلام).(22)

بعد از اين خواهد آمد که آن حضرت طواف واستلام حجر الاسود را براى صاحبان فريضه مقدم مى دارد بر کسانى که مستحبى مى کنند.

مسجد کوفه ومساجدى که بنا مى کند يا خراب مى کند در کوفه

امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(هر گاه قائم ما قيام کند مسجد کوفه را درهم مى شکند وقبله ى او را راست گرداند).(23)

ونيز فرمود:

(خانه هاى جبابره را که در اطراف وى است خراب کند).(24)

واز اصبغ بن نباته از امير المؤمنين عليه السلام راجع به مسجد کوفه که در آن هنگام با گل وکوزه شکسته وظروف بنا شده بود، فرمود:

(واى بر آن کس که ترا خراب کند وواى بر آن کس که ترا با آجر پخته بنا کند که قبله ى نوح را تغيير خواهد داد، خوشا به آن کس که خراب کردن ترا با قائم اهلبيت من مشاهده کند، آنان اخيار امتند با ابرار عترت).(25)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(مسجد کوفه را خراب کند وبر بنيان اول بنا کند).(26)

واما مسجدهائى که بنا مى کند در کوفه: امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(در حيره مسجدى بنا کند که او را پانصد در باشد وجانشين قائم عليه السلام در وى نماز گزارد، زيرا که مسجد کوفه تنگ خواهد شد بر ايشان ودر او (ظاهرا مسجد حيره است) دوازده امام عدل نماز خواهند گزارد (يعنى در رجعت)).

ونيز فرمود:

(در کوفه چهار مسجد بنا مى شود (يعنى با خود مسجد کوفه) که کوچک تر همه آنها مسجد کوفه است، يکى همان مسجد حيره ودوتاى ديگر در دو طرف کوفه وبه دست اشاره به طرف غربى ونهر بصريين فرمود که جنوب وشمال است).(27)

ودر پيش گذشت که مسجدى که در طرف غرى يعنى نجف بنا مى کند هزار در خواهد داشت.(28)

در (اثبات الهداة)، (آمده است): حضرت صادق عليه السلام چون به حيره رفت دو رکعت نماز کرد وچون سوار شد وبه جرف رسيد (مواضعى که سيل گود کرده وخراب کرده) فرمود:

(اين موضع قبر قائم عليه السلام است).(29)

مناره ومقصوره ها وکنگره وديوارهاى بلند مسجدها

ابو هاشم جعفرى از حضرت عسکرى عليه السلام فرمود:

(هر گاه قائم قيام کند مناره ومقصوره هاى مسجدها را خراب کند، من در نفس خود گفتم: براى چه چنين کند؟ پس آن حضرت رو به من کرده فرمود: معناى اين، اين است که اينها محدثه است، مبتدعه است، پيغمبرى يا حجتى آنها را بنا نکرده).(30)

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(چون به کوفه درآيد امر کند به خرابى مسجدها وهمه را به يک کنگره وبا ديوار کوتاه بنا کند چنانکه بر عهد پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم بود وخراب کند هر مسجدى را که بر طريق واقع است).

ونيز فرمود:

(هيچ مسجدى بر روى زمين باقى نگذارد که او را کنگره يا ديوار بلند باشد مگر اينکه خراب کند).(31)

ونيز از آن حضرت سوال شد از مسجدهائى که نقاشى وتصوير در آن شده، فرمود:

(من خوش ندارم وليکن امروز براى شما ضرر ندارد واگر عدل قيام کند خواهيد ديد چگونه رفتار خواهد کرد).(32)

ونيز فرمود:

(اول چيزى که ابتدا کند قائم عليه السلام سقفهاى مساجد است پس آنها را مى شکند وامر مى کند سايبانى ساخته شود مانند سايبان موسى عليه السلام).(33)

واز حضرت صادق عليه السلام سوال شد از مسجدهاى مسقف يعنى (سقف دار) آيا نماز در آن کراهت دارد؟ فرمود:

(بلى، وليکن امروز براى شما ضرر ندارد واگر روز عدل باشد خواهيد ديد که چگونه رفتار خواهد شد).(34)

پاورقى:‌


(1) غيبت نعمانى: ص 193، بحار: 340:52 ب 27 ح 88.
(2) بحار: 340:52 ب 27 ضمن ح 88.
(3) غيبت نعمانى: ص 193، بحار: 359:52 ب 27 ح 127.
(4) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:37:4 ح 1106، غيبت نعمانى: ص 154، بحار: 354:52 ب 27 ح 115 - ص 355 ح 116.
(5) غيبت نعمانى: ص 193، بحار: 360:52 ب 27 ح 128.
(6) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:164:4 ح 1224، غيبت نعمانى: ص 192، بحار: 358:52 ب 27 ح 126.
(7) اصول کافى: 466:1 ح 1:1073.
(8) کشف الغمه: 21:2.
(9) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:502:3 ح 1074، فروع کافى: 495:3 ح 3، غيبت طوسى: ص 471 ف 8 ح 488، بحار: 331:52 ب 27 ح 54، منتخب الانوار المضيئه: ص 334 ف 12.
(10) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:503:3 ح 1075، بشارة الاسلام: ص 300-299 ح 49، بحار: 317:52 ب 27 ح 13- ص 376 ح 177.
(11) ابراهيم: 45.
(12) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:194:5 ح 1617، اثباة الهداة: 551:3 ب 32 ف 28 ح 516، تفسير عياشى: 2: 253-252 ح 49، بحار: 347:52 ب 27 ح 95.
(13) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 300:3 ح 837، بحار: 330:52 ب 27 ح 51- ص 385 ب 27 ح 197، بشارة الاسلام: ص 291 ح 24.
(14) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 1: 305-304 ح 197-196 (حضرت رسول اکرم صلى الله عليه واله وسلم)، بحار: 390:52 ب 27 ح 212 (امام باقر عليه السلام).
(15) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 112:3 ح 651، تهذيب الاحکام: 3: 254 -253 ح 19:699.
(16) غيب طوسى: ص 468 ف 8 ح 484، بحار: 330:52 ب 27 ح 52.
(17) بحار: 386:52 ب 27 ح 198، بشارة الاسلام: ص 291 ح 26.
(18) بحار: 386:52 ب 27 ح 198، بشارة الاسلام: ص 291 ح 25.
(19) غيب طوسى: ص 472 ف 8 ح 492، روضة الواعظين: 265:2، الزام الناصب: 281:2، بحار: 332:52 ب 27 ح 57- ص 338 ح 80.
(20) آل عمران: 96.
(21) انوار نعمانيه: 84:2، بحار: 11:53 ب 25، بشارة الاسلام: ص 315 ح 71.
(22) بحار: 386:52 ب 27 ح 200.
(23) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 126:3 ح 664، بحار: 364:52 ب 27 ح 139.
(24) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 82:5 ح 1504، مختصر بصائر الدرجات، ص 201، بحار: 85:53 ب 29 ح 86.
(25) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 111:3 ح 650، غيبت طوسى: ص 473 ف 8 ح 495، بحار: 332:52 ب 27 ح 60.
(26) انوار نعمانيه: 84:2، بشارة الاسلام: ص 315 ح 71، الزام الناصب: 260:2، بحار: 11:53 ب 25.
(27) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 112:3 ح 651، بشارة الاسلام: ص 289 ح 17، تهذيب الاحکام: 3: 254-253 ب 25 ح 19:699.
(28) غيبت طوسى: ص 469 ف 8 ح 485.
(29) اثباة الهداة: 459:3 ب 32 ف 2 ح 75، معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 504:3 ذيل حديث 1076، تهذيب الاحکام: 35:6 ب 10 ح 15:71.
(30) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 271:4 ح 1302، بحار: 323:52 ب 27 ح 32.
(31) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 311:3 ح 850، بحار: 333:52 ب 27 ح 61- ص 339 ح 84.
(32) تهذيب الاحکام: 259:3 ب 25 ح 46:726، بحار: 374:52 ب 27 ح 171، فروع کافى: 369:3 باب بناء المساجد ح 6.
(33) اثباة الهداة: 452:3 ب 32 ف 1 ح 67، من لا يحضره الفقيه: 153:1 ح 29:707.
(34) من لا يحضره الفقيه: 152:1 ب 37 ح 28:706، بحار: 374:52 ب 27 ح 170، فروع کافى: 368:3 باب بناء المساجد ح 4.