مهدى منتظر

محمد جواد خراسانى

- ۲۴ -


برگشت جمع کثيرى از مؤمنين براى نصرت

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(هر گاه قائم عليه السلام ظاهر شود وداخل کوفه شود خداوند برانگيزد براى او از پشت کوفه هفتاد هزار صديق).(1)

در (اثبات الهداة) از کسانى که به خصوص اسم برده شده يکى مفضل است.

حضرت صادق عليه السلام به او فرمود:

(تو وچهل وچهار نفر با قائم خواهيد بود).(2)

وحضرت باقر عليه السلام فرمود:

(گويا مى بينم عبد الله بن شريک عامرى را که عمامه ى سياه بر سر دارد ودو طرف عمامه اش بين دو شانه ى او آويزان واز دامنه ى کوه بالا مى رود، در جلو روى قائم ما اهل البيت با چهار هزار که مکرر تکبير مى گويند).(3)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(ارواح مؤمنين به زيارت آل محمد صلى الله عليه واله وسلم در جنان رضوى مى روند وبا ايشان از طعام وشراب مى خورند در مجالس ايشان وبا ايشان حديث مى کنند تا هنگامى که قائم ما اهلبيت قيام کند، پس چون قائم ما قيام کند خداوند ايشان را برانگيزاند، پس با آن حضرت همراه مى شوند واو را لبيک مى گويند دسته دسته).(4)

مفضل مى گويد:

(روزى نزد آن حضرت ذکر قائم نموديم وياد کرديم کسانى را که به انتظار مردند، آن حضرت فرمود:

هرگاه قائم قيام کند به نزد مؤمن آيند در قبر او، پس به او گفته شود: اى فلان صاحب تو ظاهر شد، اکنون اگر مى خواهى برخيز وبه او ملحق شود واگر مى خواهى همچنين در کرامت حق باقى باش).(5)

ونيز فرمود:

(هر گاه اوان قيام قائم عليه السلام شود، بر مردم باران ببارد در جمادى الاخرة وده روز از رجب بارانى که مانند آن نديده اند، پس خداوند بروياند به او گوشتهاى مؤمنين وبدنهاى ايشان را در قبرهايشان وگويا من نظر مى کنم به سوى ايشان ومى بينم ايشان را که از طرف جهينه روآورده اند وموهاى خود را از خاک مى تکانند).(6)

امير المؤمنين عليه السلام در اين کلام خود که بسيار در آن تکرار مى کرد: (العجب کل العجب بين جمادى ورجب). نيز اشاره به همين دارد که گفتند:

(يا امير المؤمنين! چيست اين عجبى که همواره تعجب مى کنى از وى؟)

فرمود: (مادرت بر تو نوحه کند، کدام عجب عجيبتر است از مرده ها که بزنند هر دشمن خدا ورسول ودشمن اهل البيت او را؟!).

بار ديگر باز از وى سوال کردند، فرمود:

(آخر چه عجبى عجيبتر است از اينکه مرده هائى سرهاى زنده ها را بزنند). گفت: (چه وقت خواهد بود يا امير المؤمنين؟)

فرمود:

(قسم به آن کس که دانه را مى شکافد وبنده را مى آفريند، گويا نظر مى کنم ومى بينم که در کوچه هاى کوفه رفت وآمد مى کنند وشمشيرهاى خود را ظاهر کرده بر روى دوشها، مى زنند هر دشمن خدا ورسول ودشمن مؤمنين را).(7)

واز سعيد بن جبير گفت:

(سالى که مهدى در او قيام کند بيست وچهار باران خواهد باريد که اثر برکت آن ظاهر خواهد شد).(8)

ولى اين حديث مستند نيست وهم محتمل است که مراد همان باران رجب باشد.

اصحاب وانصار آن حضرت از مردم زمان

بدان که ياران آن حضرت بسيارند وعدد ايشان بى شمار است، از جمله يمانى ولشکرش وخراسانى وسپاهش وحسنى ويارانش وگيلانى واعوانش وجعفرى وجمعيتش وسائر احزاب شيعه که در آن سال قيام خواهند کرد، يا آنان که به لشکر او بعد از خروج ملحق خواهند شد. ولى آنچه اهتمام به ذکر او است، آنان هستند که در هنگام بيعت يا در هنگام خروج با او هستند واصحاب خاص او شمرده مى شوند.

بدان که خواص اصحاب او دو نوعند: قسمى خاص الخاص وآنها سيصد وسيزده نفرند به عدد اهل بدر وقسمى خاص وآنها ده هزار باشند.

فرق اين دو از چند جهت است:

اول اين دسته اول از طرف او حکام خواهند بود در اطراف زمين وبيرق دار خواهند بود در موقع خروج وجنگ ودسته دوم، نه.

دوم اين که تا دسته اول در مکه جمع نشوند خود را ظاهر وآشکار نخواهد کرد وحاضر از براى بيعت عمومى در مسجد الحرام نخواهد شد، پس آشکار شدن وبيعت گرفتن موقوف به اجتماع ايشان است ودسته دوم نه. بلى دسته دوم تا جمع نشوند از مکه خارج نخواهد شد.

سوم اينکه دسته اول قبل از بيعت عمومى بيعت خصوصى با ايشان خواهد شد اگر چه با بعضى، ودر بيعت عمومى حضور خواهند داشت واول ايشان بيعت مى کنند واطراف آن حضرت را دارند واز او دفاع مى کنند واما دسته دوم در بيعت عمومى ويا بعد از آن جمع خواهند شد، اين اشخاص چه دسته اول وچه دسته دوم اشخاص معينى هستند که به نام ونام پدران وقبيله ومحلشان در کتابى محفوظ ونزد آن حضرت وحضرات ائمه عليهم السلام مضبوط است، مانند اصحاب سيد الشهداء عليه السلام.

ضمنا معلوم شد که وجه خصوصيت ايشان از ياران ديگر چيست؟ وآن فقط اين است که سيصد وسيزده تن بايد باشند تا حضرت خود را آشکار کند بعد از ظهور وحاضر شود براى بيعت وآنها سران وعلمدارانند وده هزار بايد باشند تا از مکه خارج شود وخروج کند وآنها نخبه هاى دوم هستند نه اينکه انصار منحصر به اينها باشد ونه اينکه وجود سيصد وسيزده تن مدخليت در اصل ظهور آن حضرت دارد چنانکه در اذهان عوام است، بلکه اجتماع آنها مدخليت در بروز وحضور او براى بيعت دارد.

ظهور آن حضرت موقوف به انقضاء اجل وسرآمد حکمت وتحقق شرائط وظهور علامات است، زيرا که غيبت را مدتى است وحجاب را مصلحتى وظهور را شرائطى.

آرى، عوام وجود سيصد وسيزده تن را چنان مدخليت مى دهند حتى اينکه نفيا واثباتا موقوف بر وى مى کنند واز اين رو نفريعاتى دارند:

يکى اينکه اين سيصد وسيزده تن افضل همه ى مردمى هستند که در هر عصرى هستند، زيرا که ظهور امام عليه السلام بستگى به آنها دارد.

دوم اينکه سيصد وسيزده نفر مرد صالح در همه کره پيدا نمى شود والا ظهور مى کرد.

سوم اينکه در هيچ عصرى هم اين مقدار صالح نبوده والا ظهور مى کرد.

اين اصل با همه ى تفريعات غلط واشتباه است، بلکه نه ظهور حضرت بستگى به اين اشخاص دارد ونه روى زمين خالى از مردمان صالحى مانند ايشان به همان عدد يا بيش بوده يا هست، بلکه اگر صد هزار مانند ايشان در عصرى باشد يا بهتر از ايشان، تا مدت تمام نشود وشرائط انجام نگيرد ظهور نخواهد بود.

بلى آنها اشخاصى هستند فوق العاده در همان عصر ظهور نه فوق العاده ى همه ى اعصار، وجود آنان چنان است که در عصر مقارن ظهور خواهد بود نه اينکه ظهور چنان باشد که موقوف به وجود ايشان باشد.

از اخبار مى توان استفاده کرد که ايشان چنان نيستند که سرآمد همه اهل زمانها ودوران ها باشند. مفضل به حضرت صادق عليه السلام عرض کرد:

(قربانت شوم مؤمنى که در روى زمين غير ايشان نيست؟)

فرمود:

(چرا ولکن ايشان قوام ونجباء وقضاة وحکام وفقهاء در دين هستند).

وفرمود:

(عدد ايشان وشهرها ومحله هاشان در کتابى نوشته شده ومحفوظ است).(9)

وخواهد آمد که آن حضرت در کوفه نطقى خواهد کرد وآن سيصد وسيزده نفر از دور او پراکنده مى شوند وايشان را شکى عارض مى شود، باز دوباره برمى گردند، پس چنان نيستند که هيچکس مانند ايشان نباشد.

تصريح ائمه به سيصد وسيزده تن وده هزار

اخبار در اين باره به خصوص درباره ى سيصد وسيزده تن بسيار است وليکن به قدر حاجت اشاره مى رود، حضرت جواد عليه السلام فرمود:

(جمع مى شوند به نزد او اصحاب او به عدد اهل بدر سيصد وسيزده تن، واين است قول خداوند: (أينما تکونوا يأت بکم الله جميعا ان الله على کل شىء قدير).(10)

(هر کجا باشيد خداوند شما را جميعا مى آورد، زيرا که او بر هر چيز قادر است).

فرمود:

(هر گاه اين عده از اهل زمين به نزد او جمع شوند امر خود را ظاهر کند، پس چون عقده تکميل شود (يعنى عدد معهود) وآن ده هزار است خروج کند به اذن خداوند).(11)

وفرمود:

(براى قائم گنجهائى است نه از طلا ونه از نقره، اسبهائى است قوى هيکل ومردانى است با علامت، خداوند ايشان را از شهرهاى دور جمع مى کند به عدد اهل بدر سيصد وسيزده تن وبا آن حضرت صحيفه اى است مهر شده که در وى شماره ى اصحاب او با اساميشان وشهرشان وطبايعشان وزى شان وکنيه ولقبشان مسطور است، مردانى هستند رنجکش وبا جديت در طاعت او).(12)

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(هر گاه خارج شود پشت خود را به کعبه دهد وسيصد وسيزده تن جمع شوند واول چيزى که بگويد اين است: (بقية الله خير لکم ان کنتم مؤمنين).(13)

پس بگويد: منم بقية الله، پس هر گاه جمع شود به سوى او عقد واو ده هزار است خروج کند).(14)

مردى از اهل کوفه از حضرت صادق عليه السلام پرسيد:

(چقدر با قائم خروج خواهند کرد؟ مردم مى گويند به عدد اهل بدر است سيصد وسيزده تن.

فرمود: خروج نمى کند مگر در اولى قوة (صاحبان قوت) واولى قوة کمتر از ده هزار نيست).(15)

ونيز فرمود: (خروج نمى کند تا اينکه حلقه تمام شود.

ابو بصير پرسيد: حلقه چقدر است؟

فرموده: ده هزار).(16)

آيا ده هزار به علاوه ى سيصد وسيزده تن است يا با آنها ده هزار است؟ معلوم نيست. ولى ظاهر اين است که به علاوه باشد ومخفى نماند که دوازده نفر از آن سيصد وسيزده تن نقباى آن حضرت اند به عدد نقباى بنى اسرائيل ويکى از آنها علمدار خواهد بود وخواهد آمد که علمدار شعيب بن صالح است.

کيفيت اجتماع ايشان در مکه

اما آن ده هزار، کيفيت مخصوصى براى ايشان ذکر نشده، بلکه همين اندازه که ايشان از راه هاى دور کم کم جمع مى شوند، از هنگامى که نداى آسمانى را بشنوند تا هنگام خروج آن حضرت تکميل خواهند شد. ممکن است اين حديث اشاره به ايشان باشد، عبد الله بن عجلان به حضرت صادق عليه السلام عرض کرد که:

(چگونه بفهميم خروج قائم عليه السلام را؟ فرمود: (صبح مى کند يکى از شما ودر زير سر او رقعه اى است که در وى نوشته: (طاعة معروفة).(17) (پس اين اشخاص به مقتضاى آن رقعه به راه ميافتند).

واما سيصد وسيزده تن، پس اجتماع آنها در يک روز ويکشب خواهد بود.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(هر گاه خداوند رخصت دهد امام عليه السلام را، خدا را بخواند به اسم عبرانى او، پس اصحاب او سيصد وسيزده تن به نزد او جمع شوند مانند پاره هاى ابر در فصل پائيز وايشان صاحب لواى (علم بزرگ) او هستند، بعضى از ايشان کسى است که در شب از رختخواب خود ناياب مى شود پس صبح مى کند در مکه وبعضى از ايشان در روز بر ابر سوار مى شوند وقائم عليه السلام مى شناسد هر يک را به اسم او واسم پدر او زى او).

مفضل عرض کرد: (قربانت شوم کدام يک دسته ايمانشان عظيم تر است؟).

فرمود: (آنکه بر ابر حرکت مى کند در روز).(18)

حضرت زين العابدين عليه السلام فرمود:

(آنها يکديگر را نمى شناسند وبدون مواعده يکجا جمع مى شوند).(19)

بيشتر ايشان جوانند وبر شمشيرهاشان نوشته است

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(در بين اينکه جوانان شيعه در بالاى بامهاى خود در خوابند، ناگهان به نزد صاحب خود در يک شب بدون مواعده حاضر مى شوند، پس صبح مى کنند در مکه).(20)

امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(اصحاب مهدى عليه السلام جوانهايند، پيرو کامل در ميان ايشان نيست مگر مانند سرمه در چشم يا نمک در توشه ونمک در توشه کمترين توشه است).(21)

ولى ظاهر اين حديث عام است اختصاص به سيصد وسيزده تن ندارد، حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(بر شمشير هر يک اسم او ونسب او نوشته است).(22)

ونيز فرمود:

(بر شمشير هر يک کلمه اى است که هزار کلمه از وى گشوده مى شود).(23)

شايد اين شمشيرها شمشيرهائى است که براى قتال نازل مى شود، چنانکه آن حضرت فرمود:

(هر گاه قائم قيام کند شمشيرهاى قتال نازل شود، بر هر شمشير اسم مرد واسم پدر او باشد).(24)

صفات اصحاب قائم چه سيصد وسيزده تن وچه غير از ايشان در قوت

اين صفات که ذکر مى شود اختصاص به سيصد وسيزده تن ندارد، گر چه در ايشان قويتر وشديدتر است وشايد در اين حديث که کلمه ى اصحاب دارد اختصاص به ايشان داشته باشد ولى باز هم جزمى نيست.

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(گويا اصحاب قائم عليه السلام را مى بينم در حالتى که احاطه کرده اند ما بين مشرق ومغرب را، هيچ چيز نيست مگر اينکه مطيع ايشان است، حتى درندگان زمين ودرندگان پرنده، همه چيز طالب رضاى ايشان است، حتى اينکه زمين بر زمين فخر مى کند ومى گويد امروز مردى از اصحاب قائم عليه السلام از من عبور کرد).(25)

حضرت صادق عليه السلام فرمود: (لو أن لى بکم قوة أو آوى الى رکن شديد).(26)

(اى کاش براى من بر شما قوتى مى بود يا به رکن محکمى مى پيوستم اين را نمى گفت جز اينکه قوت قائم عليه السلام را تمنى مى کرد وياد نمى کرد مگر اصحاب او را.

به تحقيق که به هر مردى از ايشان قوت چهل مرد داده مى شود وقلب او سخت تر است از پاره ى آهن، اگر به کوههاى آهنين گذر کنند آنها را پاره کنند، شمشيرهاى خود را بازنگيرند تا اينکه خداوند عز وجل راضى شود).(27)

واما اخبار ديگر به نحو عموم است وبراى همه ى ياران آن حضرت است، حضرت زين العابدين عليه السلام فرمود:

(هر گاه قائم ما قيام کند خداوند از شيعيان آفت ومرض را ببرد ودلهاى ايشان را مانند پاره هاى آهن سازد وبه هر مردى از ايشان قوت چهل مرد دهد وايشان حکام زمين وبلند رتبه ها خواهند بود).(28)

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(هر گاه امر ما واقع شود ومهدى ما بيايد هر مرد از شيعيان ما جرى تر از شير وسريعتر از نيزه خواهد بود، دشمن خود را به پاى خود لگد کوب مى کند وبه دست خود مى زند واين در نزد نزول رحمت خدا وفرج او است بر بندگان).(29)

ونيز فرمود:

(هر کسى از صاحبان آفت ومرض قائم اهل بيت را درک کند صحت يابد وهر صاحب ضعفى قوى شود).(30)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(خداوند در دل دوستان ما رعب افکنده، پس چون قائم ما قيام کند ومهدى ما ظاهر شود مرد جرى تر از شير وسريعتر از نيزه خواهد بود).

حضرت باقر عليه السلام نيز نظير او فرمود،(31) ونيز حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(شيعه ى ما در دولت قائم عليه السلام کوهان زمين وحکام وى خواهند بود، به هر مردى از ايشان قوت چهل مرد داده خواهد شد).(32)

ونيز فرمود:

(خداوند ترس را از دلهاى شيعه ى ما ببرد ودر دل دشمنان ما جاى دهد، پس يک نفر از شيعيان از نيزه سريعتر واز شير جرى تر خواهد بود، دشمن خود را به نيزه طعن کند وبه شمشير بزند ويا پايمال کند).(33)

نيز فرمود:

(هر گاه قائم ما قيام کند خداوند شيعيان ما را در گوش وچشمشان مدد دهد، تا اينکه بين ايشان وبين قائم عليه السلام يک بريد (چهار فرسخ) راه باشد، با او سخن بگويند وحرف او را بشنوند واو را ببينند در مکان خود).(34)

نيز فرمود:

(مؤمن در زمان قائم عليه السلام با اينکه در مشرق است برادر خود را که در مغرب است مى بيند وهمچنين آنکه در مغرب است آن را که در مشرق است مى بيند).(35)

عبد الملک بن اعين گفت:

(روزى در خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم چون خواستم برخيزم از ضعف تکيه بر دست خود کردم، پس مرا به گريه گرفت گفتم! من اميدوار بودم که اين امر (قيام) را دريابم ومرا قوتى باشد).

فرمود:

(آيا شما راضى نيستيد که دشمنان شما بعضى، بعضى را بکشند وشماها در خانه ها خود ايمن هستيد، بدان که چون آن هنگام شود به هر مردى از شما قوت چهل مرد داده شود ودلهاى شما مانند پاره هاى آهن محکم گردد، اگر بر کوهها بزنيد کوهها را بشکافيد وشماها قوام زمين وخزينه داران زمين خواهيد بود).(36)

اين اخبار چنانکه مى بينى عام است براى همه ياران، بکله براى همه ى شيعيان حتى بعد از زمان جنگ.

(جعلنا الله ان شاء الله من شيعتهم ورزقنا ايام دولتهم ووفقنا لنصرتهم).

خضوع وطاعت وبندگى ايشان با ساير صفات

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(براى آن حضرت مردانى است که گويا دلهاى ايشان پاره هاى آهن است، هيچگاه در آن دلها شکى در ذات خدا نيامده ومخلوط به شک نگشته، از سنگ محکم تر وسخت تر هستند، اگر بر کوهها حمله کنند کوهها را از بين ببرند، با رايات خود به هيچ شهرى درنياورند مگر اينکه او را خراب کنند، گويا بر اسب هاى ايشان عقاب سوار است پس خود را بر زين اسب امام عليه السلام مى مالند وبه اين عمل تبرک مى جويند وبر گرد او احاطه مى کنند وبر اطراف او مى چرخند تا او را به جان خود در جنگ ها حفظ کنند وآنچه او اراده کند پيش دستى کنند وبه او وانگذارند، ومراد او را کفايت کنند.

در ميان ايشان مردانى است که شب را نمى خوابند، ايشان را در نمازشان ناله وزمزمه است مانند آواز زنبور عسل درکندوى خود، شبها را بر روى پاهاى خود به عبادت مى گذرانند وصبح مى کنند بر بالاى اسبان، در شبها چون راهب هستند ودر روزها چون شير، در مقام اطاعت وفرمانبرى از امام عليه السلام، مطيع تر از کنيز براى آقاى خود.

پاورقى:‌


(1) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:324:3 ح 867 لبحار: 390:52 ب 27 ح 212.
(2) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:98:4 ح 1165، اثباة الهداة: 573:3 ب 32 ف 48 ح 709.
(3) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:333:3 ح 877، بحار: 76:53 ب 29 ح 81.
(4) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:101:4 ح 1167، بحار: 97:53 ب 29 ح 113.
(5) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:332:3 ح 876، بحار: 76:53 ب 29 ح 81.
(6) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:79:4 ح 1150، بحار: 291:52 ب 26 ح 35.
(7) معجم الملاحم والفتن: 3: 196 -194، واژه ى (العجب)، مختصر بصائر الدرجات: ص 198، بحار: 60:53 ب 29 ح 48 - ص 81 ب 29 ح 86.
(8) معجم الملاحم والفتن: 295:4، لفظ (المطر)، غيبت طوسى: ص 443 ف 7 ح 435، بحار: 212:52 ب 25 ح 63.
(9) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 5: 37-34 ح 1458، دلائل الامامة: ص 562-554 ح 130:526.
(10) بقره: 148.
(11) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:39:5 ح 1460، بحار: 157:51 ب 9 ح 4- 283:52 ب 26 ح 10.
(12) عيون اخبار الرضا عليه السلام: 63:1 ب 6 ح 29، بحار: 52: 311 -310 ب 27 ح 4.
(13) هود:86.
(14) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:175:5 ح 1601، بحار:192:52 ب 25 ح 24.
(15) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:5:4 ح 1078، اثباة الهداة: 491:3 ب 32 ف 5 ح 234، کمال الدين: 654:2 ب 57ح 20، بحار: 323:52 ب 27 ح 33.
(16) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:386:3 ح 940، کمال الدين: 654:2 ب 57 ح 20، بحار: 368:52 ب 27 ح 152.
(17) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 276:5 ح 1701، کمال الدين: 654:2 ب 57 ح 22، منتخب الاثر: ص 545 ف 6 ب 3 ح 5.
(18) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:31:5 ح 1454- ص 32 ح 1456، غيبت نعمانى: ص 213، بحار: 286:52 ب 26 ح 21- ص 368 ب 27 ح 153.
(19) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:199:3 ح 719، بحار: 306:52 ب 26 ح 79.
(20) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:6:4 ح 1080، غيبت نعمانى: ص 215، بحار: 370:52 ب 27 ح 159.
(21) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:102:3 ح 644، غيبت نعمانى: ص 215، غيبت طوسى: ص 476 ف 8 ح 501، بحار: 334:52 ب 27 ح 63.
(22) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:7:4 ح 1083، غيبت نعمانى: ص 214، بحار: 356:52 ب 27 ح 121.
(23) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:11:4 ح 1090، غيبت نعمانى: ص 214، بحار: 286:52 ب 26 ح 19.
(24) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:7:4 ح 1083، بحار: 356:52 ب 27 ح 121.
(25) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:282:3 ح 818، بحار: 327:52 ب 27 ح 43.
(26) هود: 80.
(27) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:172:5 ح 1598، منتخب الاثر: ص 613 ف 8 ب 2 ح 1، ينابيع المودة: 241:3 ب 71 ح 21، کمال الدين: 673:2 ب 58 ح 26، اثباة الهداة: 494:3 ب 32 ف 5 ح 249، بحار: 327:52 ب 27 ح 44.
(28) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:192:3 ذيل ح 713، بحار: 317:52 ب 27 ح 12.
(29) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:285:3 ح 822، بحار: 318:52 ب 27 ح 17.
(30) بحار: 335:52 ب 27 ح 68.
(31) بحار: 370:52 ب 27 ح 161- ص 372 ح 164، (امام صادق عليه السلام)، معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 284:3 ح 821، بحار: 372:52 ب 27 ح 164، (امام باقر عليه السلام).
(32) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:6:4 ح 1081، اثباة الهداة: 556:3 ب 32 ف 33 ح 603.
(33) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:284:3 ذيل ح 821 (امام باقر عليه السلام)، بحار 336:52 ب 27 ح 70 (امام صادق عليه السلام).
(34) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:57:4 ح 1131، بحار: 336:52 ب 27 ح 72، منتخب الانوار المضيئة: ص 352 ف 12.
(35) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:56:4 ح 1130، بحار: 391:52 ب 27 ح 213.
(36) بحار: 335:52 ب 27 ح 69، روضه کافى: ص 233 ح 449.