وقايع مخصوصه
اين وقايع عبارت است از حوادثى که از باب (ملاحم وفتن) واخبار به
مغيبات به آنها اخبار شده يعنى: چنين فتنه ها وحادثه ها رخ خواهد
داد ولى مانند وقايع عامه که نه جنبه ى علامتى دارد ونه تصريح به
وقت حدوث آنها شده.
نهايت فرق اين است که آنها جنبه ى عمومى ونوعى داشت واينها جنبه ى
خصوصى واختصاصى دارد واز اينگونه وقايع يعنى واقعه هاى خاص بسيار
است که هر يک از ائمه عليهم السلام به شطرى از آن اخبار کرده اند
وکتب مبسوطه اى که در شرح حال ائمه عليهم السلام نوشته شده براى هر
يک در شمار معجزاتش بابى يا فصلى مخصوص در اخبار به مغيبات او باز
کرده اند وجمع همه ى آنها به تنهايى کتاب بزرگى خواهد شد، الا اينکه
قسمتى از اينها را نظير آن وقايع عامه در باب علامات نوشته اند به
همان نظر که آنها را نوشته اند واينها هم نوعا واقع شده وگذشته
وبعضى هم مبهم ومحتمل الوجوه است.
پس چندان فائده اى در ذکر آنها نيست الا اينکه اطلاع وتذکر اجمالى
لازم است، تا هم رفع اشتباه شود از کسانى که مراجعه به کتب ديگر
کرده يا مى کنند وهم دفع اعتراض شده باشد که چرا فلان واقعه يا
علامت را ذکر نکرده اى.
خرابى مسجد براثا وقطع حج
امير المؤمنين عليه السلام در هنگام برگشتن از جنگ نهروان در اراضى
براثا که نزديک بغداد والان متصل است به وى فرود آمد ودر آنجا
راهبى بود به نام حباب، پس از مذاکراتى وکراماتى که از آن حضرت در
آنجا ظاهر گرديد به وى فرمود: در اين محل مسجدى بنا کن واو را به
نام کننده ى او بنام، سپس فرمود: او را خراب نمى کند مگر کافر وچون
چنين کنند سه سال از حج ممنوع شوند وزراعت ايشان محترق شود.(1)
واين امر واقع شده در عهد قرامطه، سيد بن طاوس در (ملاحم وفتن) از
سليلى نقل کرده از ابن عمر گفت: منافقين مسجدى را در مدينه شبانه
خراب کردند، پس اصحاب اين امر را بزرگ شمردند.
پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(شما خرابى اين مسجد را بزرگ شمرديد با اينکه او تعمير خواهد شد،
ولى هرگاه مسجد براثا خراب شود حج تعطيل شود.
گفته شد: يا رسول الله مسجد براثا کجاست؟
فرمود: در طرف غربى بغداد از ارض عراق، هفتاد پيغمبر ووصى در وى
نماز گزارده وآخرين کس که در وى نماز گزارد اين مرد خواهد بود
واشاره به امير المؤمنين عليه السلام کرد).
سپس سليلى گفته: من خود ديدم که حنبلى ها آن مسجد را خراب کردند
وتيرهاى سقف مسجد را سوختند ودر او درخت خرمائى بود او را قطع کردند،
حتى اينکه در مسجد قبرهائى حفر کردند ومرده هاى مردم را از صاحبانش
به زور مى گرفتند، با اينکه براى ايشان قبور ساخته بودند ودر آنجا
دفن مى کردند، تا اينکه از صورت مسجدى بيرون رود وآنجا را قبرستان
کنند. سپس گفته واين در سنه ى 312 بود ودر همان سال سليمان بن حسن
قرمطى خروج کرده وراه را بر حاجيان قطع کرد.(2)
وبه همين قطع حج به سبب قرامطه، حضرت صادق عليه السلام اشاره
فرموده:
(حجوا قبل ان لا تحجوا) حج کنيد پيش آنکه نتوانيد حج کنيد.
سپس با انگشت ابهام به طرف قبله اشاره وفرمود: در اين سمت هفتاد
هزار يا زياده کشته شوند.(3)
على بن حسن که يکى از رواة حديث است گفت: شبيه به اين مقدار در
قافله کشته شد ودر حديث ديگر به جمعى از اهل کوفه فرمود:
(حجوا قبل أن لا تحجوا قبل ان يمنع البر جانبه؛ حج کنيد پيش از
آنکه خشکى جانب خود را منع کند يعنى از طرف خشکى راه نداشته باشيد
وهمچنان شد زيرا از طرف دريا مانعى نبود).
- بعضى نسخه ها برجانيه را با ياء ضبط کرده واين قطعا تصحيف است با
خصوصياتى که ذکر شد راجع به خرابى مسجد براثا وقطع حج، چنانکه خود
اين حديث نيز به هر دو اشاره دارد، به علاوه بر جانية در لغت معنى
مناسبى ندارد به جز اينکه در قاموس گفته، بر جان بروزن عثمان جنسى
است از روم ودزدى است معروف وبر فرض صحت نسخه بايد به معنى دوم
گرفت که قرامطه را دزدهاى راهزن فرض کرده واما به معنى اول مناسبتى
با خرابى مسجد براثا ندارد.
پس بعضى که بر جانيه را بر بريطانية حمل کرده اند وانتظار وقوع منع
حج از طرف ايشان دارند تاويلى است خالى از تحقيق -.
وباز فرمود:
(حج کنيد پيش از خرابى مسجدى در عراق که در ما بين نخلستان ونهرها
واقع است (وآن همان مسجد براثا است)).(4)
واز جمله اعمال قرامطه که حضرت صادق عليه السلام نيز قبل از وقوعش
به آن اشاره فرموده: خراب کردن خانه ى کعبه ونقل حجر الاسود را به
مسجد کوفه است.(5)
منع طعام ودرهم از عراق
جابربن عبد الله گفت: نزديک است که اهل عراق طعام ودرهم به سوى
آنها جبى نشود يعنى زکات وخراج که متعارف بود که به محل خلافت مى
بردند، قطع شود.
گفتند: از چه ناحيه؟ گفت: از ناحيه عجم، باز گفت: زود است که اهل
شام کشيده نشود به سوى ايشان طعام ودينار، گفتند: از چه ناحيه؟
گفت: از ناحيه روم.(6)
واين هر دو واقع شده:
اول: اشاره به ضعف خلفاى عباسى وحدوث دولت وسلطنت در عجم وغلبه ى
سلاطين عجم است که در اثر استيلاء وتسلط، باجى به خلفاء نمى دادند.
دوم: نيز اشاره به ضعف وانکسار يا انقراض ايشان است که سبب شد که
دولت روم به خود استقلال تام پيدا کرد وخراج خود را قطع کرد.
زنديق قزوين
از محمد بن حنفيه پرسيدند: اين چه وقت خواهد بود؟
گفت: کجاست وهنوز زمان فشار نداده وبرادران جفا به يکديگر نکرده
اند وسلطان ظلم نکرده وهنوز زنديق از قزوين حرکت نکرده که پرده هاى
اهل او را بدرد وسينه هاى ايشان را تنگ کند وحصار وى را تغيير دهد
وبهجت او را ببرد، هر کس از او فرار کند دريابد او را وهر که با وى
محاربه کند بر وى ظفر يابد واو را بکشد وهر کس از او کناره گيرد
محتاج شود وهر که متابعت وى کند کافر شود تا اينکه مردم دو دسته
باشند: يکى گريه بر دين خود کند ويکى گريه بر دنياى خود.(7)
اين حديث در او نوع اجمالى است، زيرا که به خصوصيت واوصاف تعيين
نشده، به علاوه قابل انطباق بر بعضى از گذشتگان است واما حديثى که
از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم روايت شده که فرمود:
(مردى از قزوين خروج مى کند که اسم او اسم پيغمبرى باشد. مؤمن ومشرک
به طاعت او سرعت مى کنند کوهها را از رعب پر مى کند).(8)
ظاهر او آن است که مراد غير اين زنديق است واحتمال مى رود تطبيقش
با آنکه از ديلم خروج کند، چنانکه خواهد آمد والله العالم.
مردى از اهل قم دعوت کند مردم را
از کتاب تاريخ قم از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
(مردى از اهل قم مردم را دعوت به حق خواهد کرد، جمعى با او جمع
خواهند شد که در محکمى مانند پاره هاى آهن باشند که نه بادهاى
وزنده ايشان را بلغزاند ونه از جنگ ملول خواهند شد ونه در ايشان
جبنى (ترسى) هست وبر خدا توکل مى کنند وعاقبت براى متقين است).(9)
اين حديث نيز واضح المراد نيست نه از حيث وقت ونه از حيث دعوت، جز
اينکه دعوت به حق مى کند، ونه از حيث علامت، پس قابل انطباق بر
بسيارى است واحتمال هم مى رود که در اوان ظهور از قم هم مردى پيدا
شود که دعوت به نصرت حضرت کند زيرا که وارد شده که اهل قم انصار ما
هستند.
ظاهر شدن آب بر روى زمين در شهر قم
حضرت عسکرى عليه السلام جريان شب معراج ونظر کردن آن حضرت را به
زمين قم وپرسش از جبرئيل را ذکر فرمود، تا اينکه جبرئيل گفت: اينجا
شهرى بنا خواهد شد وبندگان مؤمن خدا در آن جمع شوند واميدوار به
محمد صلى الله عليه واله وسلم وشفاعت او در قيامت باشند، بر ايشان
هم وغم وحزنها ومکاره وارد شود. راوى پرسيد: پس چه وقت انتظار فرج
خواهند داشت؟ فرمود:
(اذا ظهر الماء على الأرض؛ هرگاه آب بر روى زمين ظاهر شود).(10)
علامه ى مجلسى فرموده: در اين زمان هنوز آبى جارى نيست.
مولف گويد: در زمان ما بوسيله چاههاى موتورى آب ظاهر وجارى شده، پس
محتمل است که همين مراد باشد ومحتمل است به وجه ديگر طورى شود که
آب جارى گردد.
قم مرکز علم شود
اين قضيه مدتها است واقع شده که حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(زود است کوفه از مؤمنين خالى شود وعلم از کوفه جمع شود، چنانکه
مار خود را جمع مى کند هنگامى که به سوراخ خود رود (سابق کوفه معدن
مؤمنين ومعدن علم بود ومدتها است خراب شده واهلش متوارى گشته ومخفى
نماند که مقصود از کوفه نجف نيست) سپس علم در شهرى که او را قم
گويند ظاهر شود وآن جا معدن علم وفضل گردد، به طورى که مستضعف در
دين در زمين پيدا نشود حتى مخدرات نيز دانا شوند (وذلک عند ظهور
قائمنا) واين نزد ظهور قائم ما است).(11)
در حديث ديگر فرمود:
(زود است بيايد زمانى که شهر قم واهل او حجت باشند بر ساير شهرها
(وذلک فى زمان غيبة قائمنا عليه السلام الى ظهوره) واين در زمان
غيبت قائم ما است تا هنگام ظهور او).(12)
پس مراد از کلمه (عند ظهور قائمنا) در حديث اول همان است که در
حديث دوم است، تعبير به اين عبارت در علامات با اينکه فاصله زياد
است بسيار شده.
ظهور آتش در حجاز وآب در نجف
اين نيز واقع شده: اما ظهور آتش: ابن کثير وغيره از وقايع سال 654
ظهور آتش عظيمى را در اطراف مدينه با شرح مبسوطى نوشته اند. واما
آب در نجف اگر چه از تاريخ چيزى به دست نيامده الا اينکه از قرينه
ى مقابله در خود حديث معلوم مى شود که واقع شده، حضرت زين العابدين
عليه السلام فرمود:
(هر گاه آتش در حجاز ظاهر شود ونجف را سيل وباران پر کند وبغداد را
تاتار مالک شوند، پس منتظر قائم باشيد).(13)
وامير المؤمنين عليه السلام نيز فرمود:
(هر گاه آتش در حجاز شما واقع شود وآب در نجف شما جارى گردد، پس
منتظر ظهور قائمتان باشيد).(14)
ولى ذکرى از تاتار نفرموده وهم کيفيت جارى شدن آب را بيان نفرموده،
وچون در حديث زين العابدين عليه السلام جارى شدن آب را در نجف پيش
از ظهور تتار فرموده پس بايد قبلا واقع شده باشد. والله العالم.
خراب شدن بصره
ذکر خرابى بصره در اخبار مکرر شده ودر بعضى از روايات خرابى شهر
اشعرى را از علامات شمرده، آن هم همان بصره است که به تاسيس
ابوموسى اشعرى بنا شد.
ولى آنچه استفاده مى شود آن است که خرابى بصره به دفعات متعدد
اتفاق افتد وخرابى او به انواعى است: يکى به سبب جنگ وتهاجم سپاهها
واين بسيار اتفاق افتاده وبعد هم خواهد شد. وديگر به سبب غرق يا
خسف.
اما خسف پس آن از علامات سال قبل از ظهور است وذکر آن خواهد شد.
واما غرق پس از اخبار معلوم مى شود که دو مرتبه غرق خواهد شد: يکى
قبل از ظهور، ويکى بعد از ظهور، اما بعد از ظهور را در حوادث سال
ظهور ذکر خواهيم کرد، واما قبل از ظهور که جزء علامات است.
پس در سفينة البحار از على بن ميثم شارح نهج البلاغه نقل کرده که
فرموده: بر حسب نقلى که براى ما شده آن است که در زمان قادر بالله
وقائم بالله عباسى، چنان غرق شد که مصداق فرموده ى امير المؤمنين گرديد
وصدق فرمايشش که فرمود: چنان غرق شود که نماند جز مسجد او مانند،
سينه ى کشتى ظاهر شد وبه جز مسجد او باقى نماند وهمه ى خانه ها
خراب گرديد.(15)
مسلط شدن کفار بر پنج نهر
(الزم الناصب) از کتاب (الصراط المستقيم) از حذيفه از جابر از پيغمبر
صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(قائم عليه السلام ظاهر نخواهد شد تا اينکه کفار پنج نهر را مالک
شوند، سيحون - جيحون - فرات - نيل - دجله، خداوند اهلبيت پيغمبر
خود را يارى خواهد کرد بر همه گمراهان تا اين که هيچ رايتى براى
ايشان بلند نشود تا روز قيامت).(16)
اختلاف دو صنف از عجم در کلمه عدل
(الزم الناصب) از عبد الله بن بشار رضيع حسين عليه السلام که فرمود:
(واختلاف دو صنف از عجم در لفظ کلمه ى عدل هزارها کشته خواهند شد،
وشيخ طبرسى به دار آويخته خواهد شد).(17)
(اشاره به مشروطه ودار زدن شيخ اجل، شيخ فضل الله نورى است).
دعوى نبوت وامامت
از عبد الله بن عمر گفت: پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(ساعت قيام نکند تا اينکه مهدى خروج کند ومهدى خروج نکند تا اينکه
شصت دروغگو پيدا شوند که همه بگويند من پيغمبرم).(18)
اين خبر به علاوه ى اينکه راوى عبد الله بن عمر است سند هم عامى
است ودر اخبار ما تاييد نشده، پس چندان مورد اهميت نيست. آرى
مدعيان نبوت بسيار آمده اند، جمعى از ايشان را از باب فکاهيات در
(زهر الربيع)(19)
نقل کرده وبعضى که سر وصدائى به راه انداختند در طى تواريخ از
ايشان ياد شده وکسى در اين جستجو وتفحص نبوده تا شماره را ضبط کند
ولذا چندان فائده در نوشتن اين حديث نيست وهم چنين اين حديث از
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(خروج نمى کند قائم تا اينکه دوازده نفر از بنى هاشم به سوى خود
دعوت کنند).(20)
اين حديث اگر چه عامى نيست الا اينکه در نتيجه مانند اول است، زيرا
که کسى در مقام ضبط برنيامده تا معلوم شود که چند تا واقع شده تا
چند تاى ديگر را انتظار داشته باشيم، به علاوه حديث دعوى امامت
تنها نيست بلکه دعوت به نفس است، اعم از دعوى امامت يا سلطنت!
وبنابراين بايد گفت: امام عليه السلام حداقل را فرموده والا کسانى
که از بنى هاشم دعوت به نفس کرده اند بيش از دوازده نفر بوده اند،
به خصوص که بنى هاشم فرموده که شامل جعفرى وعقيلى هم مى شود.
آرى احتمال ديگر هم مى رود که اين حديث در مورد اوان ظهور باشد
وبعيد هم نيست، پس مراد اين باشد که در اوان قريب به ظهور دوازده
نفر از بنى هاشم دعوت به خود کنند وتشکيل حزبى دهند چنانکه (فتنه
بنى هاشم) که ذکرش خواهد آمد اشاره به اين وجه دارد.
شهادت دوازده نفر بر رؤيت آن حضرت
از حضرت صادق عليه السلام روايت است که فرمود:
(قائم قيام نکند تا اينکه دوازده نفر مرد بپاخيزند وهمه مجتمع الکلمه
به قول واحد بگويند که او را ديده اند، پس مردم تکذيب ايشان کنند).(21)
اين حديث هم مجمل است، معلوم نيست که چه وقت باشد تا شهادت آنها به
چه نحوه باشد، به دروغ باشد يا به راست ودر کجا باشد، پس چندان
فائده اى در ذکر آن نيست.
قبه غبراء
امير المؤمنين عليه السلام بعد از شرح بناى بغداد وذکر ملوک بنى
العباس فرمود:
(وتعمل القبة الغبراء ذات الفلاة الحمراء وفى عقبها قائم الحق يسفر
عن وجهه بين الأقاليم)
وبنا شود قبه ى خاکى رنگ صاحب بيابان ريگ سرخ ودر عقب او قائم حق
پرده از روى خود بردارد در بين اقليمها.(22)
ولى در (ملاحم وفتن) سيد بن طاوس(23)
از سليلى به اين عبارت است:
در آن هنگام فتنه ى غبار آلوده وقلاده سرخ که کنايه از جنگ است
وفتنه عمومى.(24)
پس اگر عبارت اول صحيح باشد مراد قبه اى است که در بغداد بنا شود
وآن در زمان ما واقع شد، مقبره فيصل اول را در زمين سرخ رنگى
ساختند ورنگش خاکى وخاکسترى است. واگر عبارت دوم صحيح باشد پس آن
اشاره به فتنه ى آخر وجنگ عالمگيرى است که ذکرش خواهد آمد. ان شاء
الله.
واز جمله امورى است که راجع است به بنى العباس
از جمله وقايع گذشته راجع به بنى العباس يکى بيعت صبى وديگر خلع
وعرب عنان خود را. حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(اذا ظهرت بيعة الصبى قام کل صيصة بصيصيته)
هر گاه بيعت کودک ظاهر شود هر صاحب شاخى به شاخ خود قيام کند.(25)
واز حضرت صادق عليه السلام پرسيده شد:
(چه وقت فرج شيعه شما خواهد بود؟
فرمود:
وقتى که اختلاف در بنى عباس افتد وسلطنت ايشان سست شود وطمع کند در
ايشان کسى که قدرت طمع نداشت وعرب عنان خود را خلع کند (يعنى افسار
گسيخته شوند) وهر صاحب شاخى شاخ خود را بلند کند).(26)
اين امر واقع شده وگذشته. ولى روايت ديگرى در بيعت صبى هست که او
مربوط به اين امر نيست بلکه او کنايه از حضرت قائم است.
از حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(صاحب اين امر سن او از همه ى ما کوچکتر وشخص او از همه مخفى تر
است). عرض شد: چه وقت وقت او خواهد بود؟
(يعنى وقتى که بدانيم که او متولد شده، چون شخص او بايد مخفى باشد،
پس علامت تولد او وعلامت انتهاى امر به سوى او چه وقت است؟)
فرمود: هرگاه قافله خبر آورند به بيعت غلام (يعنى خبر آورند که
شيعه به پسرى بيعت کرده).
سپس فرمود: (پس در آن هنگام هر صاحب شاخى لوائى بلند کند).(27)
(يعنى در آن وقت ميان شيعه اختلاف افتد واشخاصى سر بلند کنند مانند
شلمغانى وحسين بن منصور حلاج وابن ابى غزاقر وديگران که هر کس لواء
دعوتى بلند کرد.(28)
وروايات ديگرى نيز هست که امور دولت به دست صبيان افتد، ولى او از
وقايع عامه است که اختصاص به دوره ى بنى العباس ندارد.
حادثه بين مکه ومدينه
حضرت رضا عليه السلام فرمود:
(از علامات فرج (مراد فرج شيعه است، نه فرج اهل البيت) حادثه اى
است که واقع شود بين حرمين يعنى مکه ومدينه).
بزنطى گفت: چه حادثه اى است؟
فرمود:
(مصيبتى است که بين حرمين ظاهر شود وفلان از اولاد فلان پانزده کبش
بکشد).(29)
(قوچ، ومراد سران بزرگ است، آن هم مربوط به بنى العباس است).
پاورقى:
(1)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 113:3 ح 653،
الزام الناصب: 126:2، مناقب ابن شهر آشوب: 264:2 - 265 فصل
فى اخباره عليه السلام بالغيب، بحار 218:52 ب 25 ح 80 -
26:99 ب 3 ح 1 - 11.
(2)
التشريف بالمنن: ص 261 ب 48 ح 379.
(3)
بحار: 94:47 ب 5 ح 106.
(4)
بحار: 122:47 ب 5 ح 171، امالى مفيد: ص 64 مجلس 7 ح 10.
(5)
غيبت طوسى: ص 449 ف 7 ح 451، بحار: 215:52 ب 25 ح
390:97-70 ب 6 ح 14.
(6)
التشريف بالمنن: ص 269 ب 57 ح 391، عمدة عيون صحاح الاخبار،
489:2 ح 810، کشف الغمة: 482:2 ب 10، الفصول المهمة. ص
293، الزام الناصب: 404:2 ب 10، بحار: 92:51 ب 1 ح 38.
(7)
غيبت طوسى: ص 441 ف 7 ح 433، الزام الناصب: 135:2، بحار:
212:52 ب 25 ح 61، منتخب الاثر: ص 547 ف 6 ب 3 ح 12.
(8)
غيبت طوسى: ص 444 ف 7 ح 438، الزام الناصب: 135:2، بحار:
213:52 ب 25 ح 66.
(9)
بحار: 216:60 ب 36 ح 37.
(10)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 404:1 ح 265،
اختصاص: ص 102، بحار: 311:18 ب 3 ح207 -60:21 ب 36 ح 7.
(11)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 474:3 ح 1039،
منتخب الاثر: ص 549 ف 6 ب 3 ح 20، بحار: 213:60 ب 36 ح 23.
(12)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 476:3 ح 1041،
منتخب الاثر: ص 327 ف 2 ب 27 ح 21، بحار 212:60 ب 36 ح 22.
(13)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 200:3 ح 721،
الزام الناصب: 125:2، التشريف بالمنن: ص 369 ح 541.
(14)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 26:3 ح 580، الزام
الناصب 125:2.
(15)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 82:5 ح 1504،
سفينة البحار: 318:1، شرح ابن ابى الحديد: 53:4، مختصر
بصائر الدرجات، ص 201، نهج البلاغه صبحى صالح: ص 39 کلام
14، التشريف المنن: ص 253 ب 40 ح 371، بحار: 246:32 ب 4 ح
194.
(16)
معجم احاديث المهدى عليه السلام 274:1 ح 175، التشريف
بالمنن: ص 369 ح 540، الزام الناصب: 125:2.
(17)
الزام الناصب: 161:2 -67:1، بشارة الاسلام: ص 99 ب 4.
(18)
غيبت طوسى: ص 434 ف 7 ح 424، ارشاد المفيد: 347:2 ب 40 ح
2، الزام الناصب: 146:2، اعلام الورى: 279:2، منتخب الاثر:
ص 547 ف 6 ب 3 ح 15، بحار: 220:52 ب 25 ح 82.
(19)
کتاب (زهر الربيع) تاليف سيد نعمت الله جزائرى است. وى يکى
از اعلام بزرگ شيعه در اواخر قرن يازدهم واوايل قرن
دوازدهم هجرى است. سيد جزائرى تاليفات مفيدى از خود بر جاى
گذاشت. انوار نعمانيه او مشهور است.
او به سال 1050 ه-ق در قريه صباغيه ى جزائر متولد ودر شب
جمعه، بيست وسوم شوال سال 1112 ه- ق وفات نمود. روانش شاد.
(اعيان الشيعه: 226:10).
(20)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 428:3 ح 986، کشف
الغمه: 459:2، اعلام الورى: 280:2، غيبت طوسى: ص 437 ف 7 ح
428، بحار: 209:52 ب 25 ح 47.
(21)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 488:3 ح 1058،
اثباة الهداة: 738:3 ب 34 ف 9 ح 112، بحار: 2445:2 ب 25 ح
121.
(22)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 24:3 ح 579، بحار:
268:52 ب 25 ح 155.
(23)
کتاب (الملاحم والفتن) تاليف سيد رضى الدين على بن موسى بن
جعفر بن محمد بن طاوس حلى مى باشد. وى در پانزدهم محرم سال
589 ه-ق در شهر حله ديده به جهان گشود ودر بيت علم وسيادت
نشو ونما نمود.
او تاليفات بسيارى چون: مصباح المتهجد، جماع الاسبوع، کتاب
الاقبال، فتح الابواب، ملاحم - که اخيرا به نام (التشريف
بالمنن فى التعريف بالفتن) چاپ گرديده -، مناقب و... از
خود به يادگار گذاشت، وسرانجام اين عالم جليل در روز
دوشنبه 5 ذى القعده ى سال 664 ه-ق در شهر بغداد دعوت حق را
لبيک گفت. (اعيان الشيعه: 358:8).
(24)
التشريف بالمنن: ص 270 ب 58 ح 392.
(25)
الزام الناصب: 125:2، بحار: 244:52، ب 25 ح 118، غيبت
نعمانى: ص 183.
(26)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 497:3 ح 1068،
بحار: 242:52 ب 25 ح 112- ص 301 ب 26 ح 66.
(27)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 259:3 ح 786،
بحار: 38:51 ب 4 ح 15.
(28)
ر. ک. بحار: 367:51 ب 17.
(29)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 331:5 ح 1768،
الزام الناصب: 147:2، غيبت طوسى: ص 448 ف 7 ح 447، ارشاد
مفيد: 351:2 ب 40 ح 15، بحار: 210:52 ب 25 ح 56.