گفتند: يا رسول الله چه وقت خواهد بود اين؟
فرمود: وقتى که به معيشت وزندگى نرسيد ونائل نشويد مگر با معصيت
خدا، پس هر گاه آن زمان شود عزوبت (ترک ازدواج) حلال شود.
گفتند: يا رسول الله چگونه باشد اين با اينکه تو ما را امر به
تزويج کرده اى؟
فرمود: هر گاه آن زمان شود هلاکت مرد بر دست پدر ومادرش خواهد بود،
پس اگر او را پدر ومادر نباشد هلاکت او بر دست زن وبچه ى او خواهد
بود، پس اگر او را زن وبچه نباشد بر دست خويشاوندان وهمسايگان او
خواهد بود.
گفتند: يا رسول الله چگونه چنين شود؟
فرمود: او را ملامت مى کنند به تنگى معيشت، پس خود را به تکلف مى
اندازد ودست اندازى مى کند در چيزهائى که فوق حد او است، تا اينکه
او را در موارد هلاکت مى افکنند).(1)
حديث چهاردهم: از حضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم است که فرمود:
(زمانى بيايد بر امت من که علماء را نشناسند مگر به جامه ى نيک
وقرآن را نشناسند مگر به صداى نيک، وعبادت نکنند خدا را مگر در ماه
رمضان، پس هر گاه چنين کنند خداوند مسلط کند بر ايشان سلطانى را که
نه علم دارد ونه حلم ونه رحم).(2)
وفرمود: در امت من خسف وقذف (فرو رفتن به زمين وسنگ باران شدن)
خواهد بود.
گفتنند: يا رسول الله به چه سبب؟.
فرمود: به سبب شرب خمر واتخاذ زنان آوازه خوان.(3)
واز جمله ى آثار که مانند وقايع گذشته فهرست وار ذکر مى شود اين
است:
فقر وفلاکت بسيار شود. باران در غير وقت ببارد. باران زياد وگياه
کم باشد. بارانهاى تند سيل خيز ببارد. باران شديد باشد وابرهاى خشم
کننده به حرکت آيد. مرگ مفاجاة بسيار شود.(4)
چارپايان مانند درندگان، بعضى، بعضى را فريسه ى خود کنند.(5)
کفار بر پنج نهر مسلط شوند: سيحون، جيحون، فرات، نيل، دجله.(6)
کافر خوشحال باشد از اينکه مؤمن را در بلا وبيچارگى ببيند واز اينکه
فساد را در روى زمين مشاهده مى کند.(7)
امتهاى مخالفه، يکديگر را بخوانند وبا يکديگر اتحاد کنند وبر
مسلمين حمله کنند، مانند حمله وهجوم آوردن جمعى از خورندگان بر يک
کاسه.
فتنه وبلاهايى که اختصاص به شيعه دارد
وقايع نوعيه مختص به شيعه
آنچه به شيع اختصاص دارد زائد بر آنها که گذشت خلاصه اش تمحيص
وتمييز است، يعنى پاک شدن واز هم جدا شد ن واينکه ديندارى ونگهدارى
عقيده بسيار مشکل است در اثر چند امر:
1- از جهت اختلافاتى که در وجود آن حضرت وحيات او پيدا مى شود.
2- در اثر طول غيبت که سبب ياس ونوميدى مى شود.
3- از جهت اختلافاتى که در ما بين ايشان پيدا مى شود در امور خاصه
که به هم در افتند وبا هم معارضه ومبارزه کنند.
4- از جهت مدعيان باطل که فريبنده ى جاهل است وداعيان اغواء کننده،
که گول زننده ى ساده ى غافل است.
5- از جهت بلاها وشکنجه ها که از ناحيه ى دشمنان ومخالفين مى بينند.
6- از جهت دنيا خواهى وتقليد از اهل دنيا واز وضع زمانه.
وهمه ى اينها از جهت امتحان است که حضرت موسى بن جعفر عليه السلام
فرمود:
(صاحب اين امر را ناچار است از غيبتى تا اينکه برگردد از اين امر کسى
که قائل به او بود واين امتحانى است که خداوند خلق خود را به آن
امتحان مى کند).(8)
وحضرت صادق عليه السلام فرمود:
(درازى عمر او وامتحان خلق در زمان غيبت او مانند نوح عليه السلام
است که هفت مرتبه مامور شد که هسته ى خرما بکارد واز ميوه ى او
بخورد، آنگاه عذاب بر قومش نازل شود وچون درخت مى شد وبه ميوه مى
رسيد باز به تأخير مى افتاد ودر هر مرتبه که به تأخير مى افتاد
جمعى از قوم او از او بر مى گشتند ومى گفتند: اگر نوح پيغمبر بود
وعده ى او خلف نمى شد وچون وعده به پايان رسيد خداوند به نوح فرمود:
اگر در همان اول عذاب مى فرستادم آنها که در هر مرتبه مرتد شدند
باقى مانده بودند، آن گاه آن خبث باطن وسوء سريره ونفاق قلبى خود
را بعد از نجات، با مؤمنين ظاهر مى ساختند وبا ايشان به خصومت
ومحاربه براى ملک ودولت ورياست برمى خاستند وهمچنين مدت غيبت قائم
ما به طول انجامد تا حق از غير حق خالص گردد وايمان از دروغ صاف
گردد، به سبب مرتد شدن آن کس که طينت او خبيث است از شيعيان، که
خوف آن است که چون تمکن پيدا کنند ودولت يابند نفاق خود را ظاهر
کنند).(9)
تمحيص وتمييز
حديث فوق به علاوه امتحان ووجه امتحان، تمحيص وتمييز را نيز متعرض
بود واز جمله اخبارى که به اين جهت اشاره دارد اين است:
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(اين امر نخواهد شد مگر بعد از مايوس شدن، نه به خدا قسم تا اينکه
از هم جدا وممتاز شويد، نه به خدا قسم تا اينکه خالص شويد، نه به
خدا قسم تا اينکه آن کس که شقى باشد شقى شود (يعنى شقاوتش ظاهر شود)
وآنکه سعيد باشد بماند).(10)
ونيز فرمود:
(چگونه خواهيد بود آنگاه که نه امام رهنمائى شما را باشد ونه عملى،
بعضى از بعضى بيزارى جوئيد، پس در آن هنگام از يکديگر ممتاز وجدا
شويد وخالص گرديد وغربال شويد).(11)
وحضرت باقر عليه السلام فرمود:
(هيهات هيهات فرج ما نخواهد بود تا اينکه غربال شويد، باز هم غربال
شويد، باز هم غربال شويد، تا اينکه هر چه کدر وتيره است برود وهر
چه صاف است بماند).(12)
وامير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(مثل شما مثل کسى باشد که او را طعامى باشد (از گندم وبرنج وعدس
وماش وغيره) پس او را پاک کند ودر انبار نهد، پس از چندى بر سر او
آيد سوس در وى افتاده باشد وبعضى از آن را فاسد کرده باشد، پس
دوباره او را پاک کند وسوس زده اش را دور سازد ودر انبار نهد، چندى
بگذرد بار در وى سوس افتد، پس باز او را پاک کند وهمچنين تا اينکه
بماند مقدارى که هر چه بماند ديگر سوس در وى نيفتد يا به او آفت
نرساند، همچنين شماها از يکديگر متميز وجدا مى شويد تا اينکه نماند
مگر جمعيتى که ديگر هيچ فتنه اى به ايشان آسيب نرساند).(13)
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(اى گروه شيعه البته تمحيص خواهيد شد يعنى خالص خواهيد شد مانند
خالص شدن سرمه در چشم، زيرا که صاحب سرمه مى فهمد وقتى را که سرمه
در چشم او داخل مى شود، اما نمى فهمد وقتى را که چشم از سرمه خالص
مى شود، همچنين يکى از شما صبح مى کند در حالى که بر شريعت ما وامر
ماست وشام مى کند در حالى که از امر ما خارج شده يا شام مى کند در
حالى که بر شريعت ما وامر ماست وصبح مى کند در حاليکه از شريعت ما
خارج گشته وخود نمى فهمد).(14)
وحضرت صادق عليه السلام فرمود:
(به خدا قسم که شما شکسته مى شويد همچنانکه شيشه شکسته مى شود،
بلکه شيشه پس از شکستن برگردانده مى شود، پس برمى گردد مانند اول،
اما شما شکسته خواهيد شد مانند شکسته شدن سفال که برگردانده نمى
شود، به خدا قسم که خالص خواهيد شد، به خدا قسم که غربال خواهيد شد
چنانکه پوشال از گندم غربال مى شود).(15)
ثابت بر ايمان صحيح کم است
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(نماند از شما مگر مانند سرمه در چشم يا نمک در طعام).(16)
وحضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(قسم به آن کس که مرا به حق مبعوث کرده براى بشارت که ثابتين بر
قول به آن قائم عليه السلام در زمان غيبت او ناياب تر است از کبريت
احمر).(17)
وحضرت زين العابدين عليه السلام فرمود:
(غيبت دوم او طولانى شود تا اينکه برگردد از اين امر بيشتر قائلين
به امامت او، پس ثابت نماند مگر کسى که يقين او قوى باشد ومعرفت او
صحيح باشد ودر نفس خود چاره اى نبيند جز تسليم حکم ما وامر ما اهل
بيت).(18)
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(ظهور براى بسط عدالت بعد از غيبت وحيرتى خواهد بود که ثابت نماند
در
دوره ى حيرت بر دين خود مگر مخلصين که با روح يقين مباشر شده اند،
کسانى که خداوند ميثاق وپيمان ايشان را بولايت ما گرفته ودر دلهاى
ايشان ايمان نوشته وايشان را به وحى از خود مويد فرموده).(19)
وحضرت صادق عليه السلام فرمود:
(چنان مضطرب شوند در عقيده مانند اضطراب کشتى در دم موجهاى دريا،
نجات نيابد مگر آن کس که خدا پيمان او را گرفته باشد ودر دل او
ايمان نوشته واو را به وحى از خود مؤيد فرموده باشد).(20)
ونيز فرمود:
(در کتاب جفر نظر کردم پس در غيبت او وطول غيبت وابتلاى مؤمنين در
زمان او تامل کردم، ديدم به سبب طول غيبت او در دلها شک وارد شود
وبيشترى از دينشان مرتد شوند وربقه ى اسلام را از گردن خود خلع
کنند).(21)
وحضرت جواد عليه السلام فرمود:
(اکثر قائلين به امامت او مرتد شوند واز او برگردند).
راوى عرض کرد: چرا؟
فرمود:
(از آن جهت که او را غيبت طولانى باشد، پس مخلصين انتظار او کشند
واهل شک وريبه انکار او کنند، وجاحدين ذکر او وصحبت او را استهزاء
کنند).(22)
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(اين امر نخواهد شد تا اينکه دو ثلث از مردم بروند.
ابو بصير گفت: اگر دو ثلث از مردم بروند پس که باقى خواهد ماند؟
فرمود: شما راضى نيستيد که از ثلث باقى باشيد(23)
(يعنى شما به رفتن ديگران چکار داريد؟ شما جديت کنيد که از ثلث
باقى باشيد)).
اسبابهاى گمراهى وخروج از دين
يکى اختلاف در وجود آن حضرت است.
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(در قائم شباهتى است به عيسى عليه السلام همچنانکه در او يهود
ونصارى عقيده هاى خلاف پيدا کردند، همچنين درباره ى قائم نيز عقيده
هاى خلاف پيدا خواهند کرد، پس بعضى منکر او شوند وبعضى گويند متولد
نشده وبعضى گويند يازدهم عقيم بوده. وبعضى گويند امامت منحصر به
دوازده نيست بلکه به سيزده وبيشتر نيز تجاوز کند وبعضى گويند روح
قائم در هيکل غير او نطق کند.(24)
بعضى روح شخصى او را گويند مانند حلوليه از مدعيان مهدويت وبرخى ديگر
روح نوعى او را مانند صوفيه چنانکه شاعرشان گفته:
(خواه از نسل عمر خواه از عليست) (مولوى)
ديگر: فتنه هاى مشتبهه ى گمراه کننده: حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(ناچار است از فتنه اى که ساقط شود در وى خواص وصاحبان سر حتى اينکه
ساقط شود در وى آن کس که يک مو را دو مو مى کند، تا اينکه باقى
نماند مگر ما وشيعيان ما).(25)
ديگر: دعوت کنندگان وصاحبان رايت ومدعيان ولايت: حضرت صادق عليه
السلام فرمود:
(دوازده رايت مشتبه ظاهر خواهد شد که معلوم نخواهد شد کدام از
کدام، يعنى حق از باطل).(26)
وامير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(در آن وقت، قائم ما قيام کند وهفتاد نفر را که بر خدا ورسول دروغ
مى بندند پيش آورد وبکشد، آنگاه خداوند همه را بر يک امر جمع کند).(27)
(هر چه طول مدت بيشتر شود داعيان ومدعيان بيشتر گردد بعضى داعيان
به مسلک وطريقند وبعضى داعيان به حزبيت وشعبيت).
ديگر اختلافات: اين اختلافات يا ناشى از حزبيت است ويا ناشى از
عقائد خاصه ويا از اختلاف نظر وراى ويا از تنازع در رياست ودنيا.
امير المؤمنين عليه السلام به مالک بن ضمره فرمود:
(چگونه خواهى بود وقتى که شيعه مختلف شوند وبه هم درافتند؟ سپس انگشتان
را درهم آميخت وچنگها را در هم زد (يعنى اين طور درافتند).
مالک بن ضمره عرض کرد:
هيچ خبرى در آن وقت نيست.
فرمود:
همه ى خير در آن وقت است در آن، وقت قائم ما قيام کند).(28)
ونيز آن حضرت عليه السلام در حديث ديگر فرمود:
(وا اسفا از افعال شيعيان ما بعد از قرب مودتشان امروز، چگونه بعد
از من بعضى، بعضى را ذليل خواهند کرد وبعضى، بعضى را خواهند کشت).(29)
ونيز آن حضرت عليه السلام فرمود:
(نخواهيد ديد آنچه را دوست مى داريد تا اينکه بعضى از شما آب دهن
بر روى بعضى ديگر اندازد وبعضى از شما بعض ديگر را کذاب بنامد).(30)
واز بنت الحسن عليه السلام ودر نسخه اى از حضرت مجتبى عليه السلام
فرمود:
(نخواهد بود اين امر که انتظار او را مى کشيد تا آنگاه که بعضى از
بعضى تبرى کند وبيزارى بجويد وبعضى آب دهن بر روى بعضى افکند وبعضى،
بعضى را لعن کند وبعضى، بعضى را دروغگو بنامد وبعضى بر بعضى شهادت
به کفر دهد.
راوى گفت: پس خيرى در آن زمان نيست.
فرمود:
هر خير باشد در آن زمان است که قائم قيام کند وهمه ى اينها را
بردارد).(31)
ديگر: بلاها وشکنجه ها است: در حديث لوح فاطمه که جابر به حضرت
صادق عليه السلام ارائه داد چنين است:
(زود باشد که اولياء او (يعنى دوازدهم) در عهد او ذليل شوند وسرهاى
ايشان را مانند سرهاى ترک وديلم به هديه ببرند، پس ايشان را بکشند
وبسوزانند وهمواره خائف وترسان ولرزان باشند، زمين از خون ايشان
رنگين شود، آه وناله در زنان ايشان برپا شود، ايشانند اولياء من،
به حقيقت به خاطر ايشان هر فتنه ى پوشيده وتار را برمى دارم وزلزله
ها را دفع مى سازم وهر سختى ومشقت را دور مى کنم).(32)
واما فتنه هاى مالى ودنيائى وتقليد اهل زمانه وفسادها وفجايع هوى
وشهوت، شرح مبسوط آن در وقايع عمومى گذشت. پس با اين وصف نگهدارى
دين مشکل است ولذا پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود به ابى
ذر:
(نگهداشتن دين مانند نگهداشتن اخگر آتش است در کف دست).(33)
وحضرت صادق عليه السلام فرمود:
(نگهدارنده ى دين خود مانند کسى باشد که درخت پر خار را به دست خود
بتراشد وخارها را زائل کند).(34)
ولذا حضرت رضا عليه السلام فرمود:
(خلق زيادى وجمع بسيارى از اين امر بيرون روند از جهت شک مردم وضعف
يقين وکيم ثبات ايشان به علاوه ى سختى ودشوارى ابتلائى که مبتلا مى
شوند ونماند مگر اندکى قليل از مخلصين صابرين وثابتين وآنان که در
علم آل محمد صلى الله عليه واله وسلم رسوخ دارند وآنان که اين
احاديث را از ايشان روايت نموده وبه مرادشان دانا گشته واشارات
ايشان را در معانى ومقاصدشان فهميده اند، آنان که خداوند بر ايشان
نعمت کرده به ثبات وايشان را گرامى داشته به دين ويقين، الحمد لله
رب العالمين).(35)
(ضمنا معلوم شد خاصيت دانستن ومطالعه ى اين احاديث ووقايع
وعلامات).
پاورقى:
(1)
اربعين شيخ بهائى: ص 266 ذيل ح 18، منتخب الاثر: ص 542 ف 6
ب 2 ح 20.
(2)
جامع الاخبار: ص 356 ف 89 ح 7:998، بحار: 454:22 ب 14 ح
11.
(3)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 1: 229-228 ح
542-ح 543.
(5)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 413:3 ح 966، روضة
الکافى: ص 38، ح 7، الزام الناصب 144:2.
(7)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 412:3 ح 966، روضه
الکافى: ص 37 ح 7، بشارة الاسلام: ص 155 ب 7.
(8)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 138:4 ح 1198؛
بحار: 150:51 ب 7 ح 113:52 -1 ب 21 ح 26، بشارة الاسلام: ص
182 ب 8.
(9)
کمال الدين: 355:2 ب 33 ح 50، غيبت طوسى: ص 170 ح 129،
بشارة الاسلام: ص 170 ب 7.
(10)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 216:3 ح 737، کمال
الدين: 346:2 ب 33 ح 32، اصول کافى: 418:1 ح 6:945، منتخب
الاثر: ص 388 ب 47 ح 1، بحار: 111:52 ب 21 ح 20.
(11)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 422:3 ح 975،
بحار: 112:52 ب 21 ح 22.
(12)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 215:3 ح 735، غيبت
طوسى: ص 339 ف 5 ح 287، منتخب الاثر: ص 141-140.
(13)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 585، بحار:
115:52 ب 21 ح 37، غيبت نعمانى: ص 141-140.
(14)
غيبت طوسى: ص 339 ف 5 ح 288، غيبت نعمانى: ص 138، بحار:
101:52 ب 21 ح 2.
(15)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 421:3 ح 973، غيبت
طوسى: ص 340 ف 5 ح 289، بحار: 101:52 ب 21 ح 3، منتخب
الاثر: ص 389 ب 47 ح 6.
(16)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 585، غيبت
نعمانى: ص 141، بحار: 115:52 ب 21 ح 37.
(17)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 265:1 ح 167،
ينابيع المودة: 398:3 ب 94، کمال الدين: 288:1 ب 25 ح 7،
بحار: 73:51 ب 1 ح 18.
(18)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 348:5 ح 1784 ذيل
تفسير آيه 6 سوره احزاب - ص 401 ح 1842 ذيل تفسير آيه ى 28
سوره ى زخرف، کمال الدين: 321:1 ب 31 ح 3، بحار: 134:51 ب
4 ح 1.
(19)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 66:3 ح 616، کمال
الدين: 304:1 ب 26 ح 16، بحار: 110:51 ب 2 ح 2.
(20)
کمال الدين: 347:2 ب 33 ح 33 ح 35، غيبت طوسى: ص 338 ف 5 ح
285، اصول کافى: 377:1، ح 3:885-ص 380 ح 11:893، بحار:
147:51 ب 6 ح 281:52-18 ب 29 ح 9.
(21)
کمال الدين 353:2 ب 33 ح 50، غيبت طوسى: ص 169-168 ف 1 ح
129، بشارة الاسلام. ص 169 ب 7.
(22)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 186:4 ح 1244،
بحار: 118:50 ب 2 ح 30:51-1 ب 2 ح 4- ص 158 -157 ب 9 ح 5.
(23)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 440:4 ح 995، غيبت
طوسى: ص 339 ف 5 ح 286، بحار: 113:52 ب 21 ح 27- ص 207 ب
25 ح 44.
(24)
کمال الدين: 354:2 ب 33 ح 5، بحار: 220:51 ب 13 ح 9، غيبت
طوسى: ص 170 ف 1 ح 129، بشارة الاسلام: ص 170 ب 7.
(25)
اصول کافى: 418:1 باب المتحيص والامتحان ح 5:944، بحار:
193:2 ب 26 ح 115:52 -39 ب 21 ح 36، غيبت نعمانى: ص 136.
(26)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 429:3 ح 987، کمال
الدين: 347:2 ب 33 ح 35، بحار: 147:51 ب 6 ح 18.
(27)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 584، بحار:
115:52 ب 21 ح 34.
(28)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 584، بحار:
115:52 ب 21 ح 34.
(29)
روضة الکافى: ص 58 ح 22، بحار: 122:51 ب 2 ح 24.
(30)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 584، بحار:
115:52 ب 21 ح 34.
(31)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 170:3 ح 695، اصول
کافى: 601:1 ح 3:1383، الزام الناصب: 135:2، غيبت طوسى: ص
437 ف 7 ح 429، عقد الدرر: ص 63 ب 4 ف 1، بحار: 211:52 ب
25 ح 58.
(32)
کمال الدين: 310:1 ب 28 ح 1، غيبت طوسى: ص 146 ف 1 ح 108،
فرائد السمطين: 138:2 ب 32 ح 432، اختصاص: ص 212، اعلام
الورى: 177:2، عيون اخبار الرضا عليه السلام: 44:1 ب 6 ح
2، مناقب ابن شهر آشوب: 297:1.
(33)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 307:1 ح 200،
الزام الناصب، 150:2، عمدة عيوم صحاح الاخبار: 500:2 ح
839، جامع الاخبار: ص 356 ح 5:996، مکارم الاخلاق: ص 450
از سفارشات پيامبر صلى الله عليه وآله به ابن مسعود.
(34)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:359:3 ح 907، اصول
کافى: 376:1 ح 1:883، بحار: 135:52 ب 22 ح 39، غيبت طوسى:
ص 455 ف 7 ح 465، کمال الدين: 346:2 ب 33 ح 34.
(35)
غيبت نعمانى: ص 124، بحار: 157:51 ب 9 ح 3 (از امام جواد
عليه السلام).