به محتاج چيزى دهند به جهت خنده ى بر او وبراى خدا بر وى ترحم
نکنند.
زندگانى وحدود زن ومردى وبزرگى وکوچکى، شهوت پرستى
وشکم پرستى
همت مردم شکم وشهوتشان باشد، پروا ندارند از کجا بخورند وبا چه دفع
شهوت کنند، دنيا هم در عين حال بر ايشان اقبال کند.
طعام هاى طيب ورنگارنگ بخورند.
همتشان الوان طعامها وآشاميدنى ها است.
مدح مى کنند به صرف قول وزبان، اين جماعت اشرار امت اند.
نخواهد ماند مگر منافق که دين خود را به راى خود وخداى خود را شکم
خود قرار داده، هر چه اشتها کند از حلال وحرام امتناع از وى ندارند
وبه زندگى دنيا خرسند وفرحناک اند.
هم صحبت ايشان زنان ايشانند وشرفشان درهم ودينارشان وهمتشان شکمشان،
اين جماعت اشرارند، فتنه با ايشان است واز ايشان فتنه برخيزد وبه
ايشان بازگردد، جسدهاشان سير نمى شود ودلهاشان خاضع نمى گردد.
خوراکشان تيهو ومرغان چاق ولباسشان خز يمانى وابريشم است.
خداى ايشان شکمشان وزنانشان قبله ايشان ودينشان درهم ودينار ايشان
وشرفشان متاع وقماش ايشان است.
غذاهاى خوب بخورند وجامه هاى قشنگ زينت شده بپوشند.
خدامشان اولاد فرس وروم باشد.
کلاههاى مترکه ظاهر شود.
پس پرورش يابند به غذاهاى خوب وشربتهاى لذيذ وبوهاى خوش وبناهاى محکم
زيبا وزينت خانه ها ومجلسهاى مزين.
بر يکديگر افتخار کنند به لباس وجاه.
کتاب خدا را بر غير تاويلش تاويل کنند وبگويند (من
حرم زينة الله) که حرام کرده زينت خدا را؟ بناها را محکم
وزيبا بسازند.
قصرهاى محمم وزيبا بسازند.
بر مرکبهاى نيک وسريع سوار شوند وخود را زينت وآرايش کنند، مانند
زن که براى شوهر خود زينت مى کند.
زى وهيئت ايشان مانند زى وهيئت پادشاهان ستمگر باشد، اين جماعت
منافقين اين امتند.
بى حيايى وبى ادبى پير وجوان، کوچک وبزرگ، زن ومرد
زنان فاسد شوند.
جوانان فاسق شوند.
کودکان فاقد حيا وادب باشند.
جوانها تصنيف خواندن وآوازه وشرب خمر را حلال شمرند.
کودکان بى حيا وپيران فاجر وزنها سبک وشوخ وشنگ.
حياى کوچکان کم شود.
کوچک بر بزرگ جرى شود وپست بر شريف.
کبير بر صغير رحم نکند وصغير از کبير توقير نکند.
پرده ى حيا از زنان برداشته شود.
زنان بر زين سوار شوند. - يا مقصود سوار شدن است وشبه آن وجلوه
دادن در بازارها است ويا کنايه است از حکومت يعنى بر زين حکومت
سوار شوند-.
زنان مانند مردان براى خود مجالس (کنگره) اتخاذ کنند.
زنان خود را براى اهل کفر بذل کنند.
زنها زينت کرده وآرايش کرده از خانه بيرون آيند وسير وگردش کنند
وبه خارج شهر به تفرج روند.
همت زنان زينت دنيا باشد.
زنانشان دريده وکارگزار وپيش رو در هر چيز.
مردان خود را به جامه ى زنان زينت کنند.
مرد خود را چنان زينت کند مانند زن که براى شوهر خود زينت مى کند.
مردان طلا بپوشند ولباس حرير وابريشم وديبا وپوست پلنگ در تن کنند.
بى عفتى وبى غيرتى شوهران، بى عفتى پسران ودختران
وبى غيرتى
مرد اطاعت زن خود کند.
مرد از زن خود قبيح مى بيند، نه او را نهى مى کند ونه قبيح را از
او دور مى کند.
بهترين خانواده در نظر مردم کسانى هستند که زنان خود را کمک
ومساعدت کنند بر فسق ايشان.
مرد از کسب فجور زن خود مى خورد ومى داند واقامه بر آن مى کند.
زن شوهر را مقهور مى کند بر چيزى که خلاف ميل اوست، يعنى فجور وسپس
از آن چه به دست آورده بر شوهر خود انفاق مى کند.
آنچه زن براى شوهر مى آورد از بهاى فرج خود وبى عفتى هاى خود مى
گيرد، حتى اين که اگر عرضا وطولا بدهد اهميت نمى دهد وهر گونه بدى
که درباره او گفته شود از کسى نمى پذيرد. اين است آن ديوث که
خداوند از او قبول نمى کند نه قولى ونه عملى ونه عدلى ونه از وى
عذرى مى پذيرد، خوراک او حرام ومنکح او حرام، پس واجب است قتل او
در شرع اسلام وواجب است رسوائى او در بين انام وورود او در آتش
برافروخته است در روز قيامت.
مرد، زن وجاريه خود را (دختر وکنيز) به کرايه مى دهد وبه طعام
وشراب کم وپستى راضى مى شود.
پدران خوشحالند به آن چه قبيح از اولاد خود مى بينند، نه آن قبيح
را از ايشان دور مى کنند ونه ايشان را از آن نهى مى کنند.
طلاق بسيار شود (اين نتيجه آن فسادها است).
ارحام وپدر ومادر
قطع رحم ها کنند.
صله رحم را با منت کنند.
جفا واستخفاف به پدر ومادر ظاهر شود.
پدران ومادران را فحش دهند.
فحش به پدران ومادران را علنى کنند.
فحش وبدگوئى به پدر ومادر را شعار خود کنند.
مرد پدر خود را سب کند وبرادر خود را حسد برد.
پسر بر پدر افتراء زند وبر پدر ومادر نفرين کند وبه مرگشان خوشحال
باشد. حال پدر ومادر نزد فرزند از هر کس بدتر باشد وخوشحال شود که
کسى بر ايشان افتراء بندد.
فرزند بر پدر خشمناک باشد.
مرد اطاعت زن خود کند ونافرمانى وجفا به پدر ومادر، وکوشش در هلاکت
برادر خود کند.
کوچکان بزرگان را تحقير کنند.
به پدر ومادر جفا کنند وبه رفيقان نيکى.
همسايه
همسايه به همسايه جفا کند.
همسايه، همسايه را اکرام کند از ترس زبانش.
همسايه، همسايه را اذيت کند واو را مانعى نباشد وکسى او را منع
نکند.
دو رويى ودو زبانى، خوش ظاهرى وبد باطنى
باطن ها خبيث وظاهرها نيکو از جهت طمع در دنيا.
روها نيکو ودلها بدخو باشد، هر که ايشان را ببيند خوشش آيد وهر که
با ايشان معامله کند به او ظلم کنند.
جثه وهيکل آدميزاد، اما دلها دلهاى شياطين.
روهاى مردم روهاى آدم ودلهاشان دلهاى شياطين.
دلهاى ايشان از مردار گنديده تر، واز صبر زرد(1)
تلخ تر.
در وقت سخن گفتن کلامشان از عسل شيرين تر ولى دلهاشان از حنظل تلخ
تر.
مثل مردم، مثل گل خر زهره باشد که قشنگ وخوش رنگ است، اما طعمش تلخ
است. سخن حکيمانه گويند، کلامشان پند وحکمت باشد، اما اعمالشان
دردى است که دوا ندارد، گرگ هائى باشند که لباس ميش بر تن کرده اند.
پوست ميش بر دلهاى گرگ خو بپوشند.
بد زبانى وبد خويى وبد کردارى وکينه ولجاجت
کلامشان فحش وعملشان وحشت انگيز وموجب تنفر است.
فعلشان خبيث ومردمى ستمکار باشند.
اگر با ايشان همراهى وموافقت کنى از تو به شک افتند، واگر حديث کنى
تکذيب تو کنند، واگر از ايشان دور شوى غيبت تو کنند، ملتجى شدن به
ايشان فضيحت ورسوائى است وعذر خواهى از ايشان ذلت وخوارى ودرخواست
از ايشان فقر حاضر است.
لجاجت ظاهر شود.
مبتلا شوند در ما بين خود به کينه وجدال.
خيانت وبى امانتى
امانت را ضايع کنند.
خائن را امين کنند.
خائن را امين وامين را به خيانت نسبت دهند.
امانت ودرستى کم شود، خيانت بسيار گردد.
اول چيزى که برداشته شود از مردم امانت وخشوع است.
وفادارى وپيمان دارى
وفا کم شود.
پيمان ها نقض شود.
آشنايان در وقت حاجت با يکديگر ناشناسى کنند، بعضى از بعضى رو
پنهان کنند. اخوت وبرادرى در راه خدا کم شود.
کمتر چيزى که پيدا شود برادرى است که بتوان به او وثوق پيدا کرد.
مدح زبانى وتملق
مدح وثنا زياد شود.
مدح مى کنند به صرف قول وزبان.
به وسيله ى مال از مردم طلب مدح کنند.
حلم وانصاف
مرد حليم مکار شمرده شود ومکار حليم.
حلم را ضعف شمرند وظلم را فخر دانند.
شخص با انصاف را ضعيف وکم خرد دانند.
نمامى وسخن چينى
سعى در نمامى ظاهر شود.
اگر نمامى ببينند از او استقبال کنند.
حرف کسى را امضاء نمى کنند، مگر اينکه نمام وسخن چين باشد.
بالا مى برند قدر هر نمام وسخن چين دروغگو را، خداوند آنان را به
زير مى افکند.
کبر، حسد، حرص، بخل، دنائت ولئامت
کبر وتکبر در دلها به حرکت آيد ونفوذ کند مانند نفوذ زهر در بدن.
حرص از اندازه به در وحسد آشکار، از خود ظاهر کنند.
مردمان پست ولئيم بسيار ومردم شريف کم شوند.
غنى وثروتمند نمى ترسد مگر از فقر، حتى اين که روز جمعه ما بين دو
نماز سائل سوال مى کند وکسى در کف او چيزى نمى گذارد.(2)
آثار ونتايج اعمال وخصلتهاى گذشته وکلياتى در اين
باب
چند حديث که بر وجه کلى اشاره دارد بر آثار آن فسادها ذکر مى شود:
حديث اول: پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم در حديث حجة الوداع
فرمود:
(تا اينکه ديده نشود مگر سلطان جور کننده يا غنى ومالدار بخيل ويا
عالم دنيا ومال خواه ويا فقير دروغگو ويا پير فاجر ويا کودک بى حيا
وزن سبک شوخ وشنگ).
باز در همان حديث فرمود:
(در آن موقع لعنت بر شما نازل شود وصولت وجنگ شما در ما بين خودتان
دائر شود ودين در ما بين شما جز لفظى نماند بر زبانهاى شما، پس هر
گاه اين خصلتها در شما ظاهر شد متوقع باشيد باد سرخ يا مسخ يا سنگ
باران را).
باز در همان حديث فرمود:
(در آن موقع لعنت بر شما نازل شود وصولت وجنگ شما در ما بين خودتان
دائر شود ودين در ما بين شما جز لفظى نماند بر زبانهاى شما، پس هر
گاه اين خصلتها در شما ظاهر شد متوقع باشيد باد سرخ يا مسخ يا سنگ
باران را).
باز در آخر همان حديث فرمود:
(هيچ روزى بر ايشان نمى گذرد مگر اينکه خداوند ايشان را ندا مى
کند: آيا به من ومهلت من مغرور شده ايد يا بر من جرات پيدا کرده
ايد؟ آيا گمان کرده ايد که شما را عبث آفريده ام وشما به سوى ما
برگشت نخواهيد کرد؟ قسم به عزت وجلال خود اگر نبودند کسانى که مرا
به اخلاص بندگى مى کنند، يک چشم بر هم زدن مهلت نمى دادم کسى را که
معصيت من مى کند واگر نبود ورع با ورعهاى از بندگان من، از آسمان
قطره اى نازل نمى کردم واز زمين يک برگ سبز نمى رويانيدم).
بعد از آن فرمود:
(واعجاز از مردمى که مالهاى ايشان، ايشان را از خدا باز داشته!
آمال ايشان دراز واعمال ايشان کوتاه وبا اين وصف ايشان طمع مجاورت
مولاى خود را هم دارند، نخواهند به اين اميد رسيد مگر به عمل وعمل
تمام نمى شود مگر به عقل).(3)
حديث دوم: پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم به ابن مسعود بعد از شرح
اعمال مردم آخر الزمان فرمود:
(پس هر کس از اعقاب شما آن زمان را درک کند سلام بر آن مردم در
مجامعشان نکند، جنازه ى ايشان را تشييع نکند، مريضشان را عيادت
نکند، ايشان به سنت من تظاهر مى کنند وآنچه شما دعوى مى کنيد دعوى
مى کنند، اما در افعال با شما مخالفت مى کنند، پس بر غير ملت شما
مى ميرند، آنان از من نيستند ومن از آنان نيستم، پس نترسيد از احدى
غير خدا).
تا اينکه فرمود:
(آنان ادعا مى کنند که بر دين من وسنت من وطريقه ى من وشريعت من
هستند، آنان از من برىء ومن از آنان برىء هستم، اى پسر مسعود!
مجالست مکنيد با ايشان در ملاء (عام)، وخريد وفروش مکنيد با ايشان
در بازارها وراهنمائى مکنيد ايشان را به راهى وآب به ايشان مدهيد).(4)
(اين جمله را براى علماء وفقهاى خيانت کار واتباع ايشان فرمود).
حديث سوم: پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(رستگار نخواهند شد آن جماعتى که امر خود را به دست زن بسپارند).
وفرمود:
(تا وقتى که امراى شما خوبان شما باشند واغنياى شما با گذشت
وسخاوتمندان شما باشند وامر شما به مشورت در ما بين شما باشد، پس
روى زمين بهتر است براى شما از شکم زمين وهر گاه امراى شما اشرار
باشند واغنياء شما بخيلان شما باشند وامور شما به دست زنان شما
باشد، پس شکم زمين بهتر است براى شما از پشت زمين).(5)
حديث چهارم: پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(هر گاه خداوند غضب کند بر امتى وعذاب بر ايشان نازل نکند، به جاى
آن نرخهاى ايشان گران شود وعمرهاشان کوتاه گردد وتجارتشان ربح نکند
وميوه هاشان نيکو نباشد ونهرهاشان کم آب باشد وباران از ايشان حبس
شود واشرار ايشان بر ايشان مسلط شوند).(6)
حديث پنجم: فرمود:
(هر گاه بعد از من زنا بسيار شو مرگ ناگهانى زياد شود، وهر گاه کم
عيارى وکم فروشى باب شود خداوند ايشان را به سالهاى خشک وقحط مبتلا
سازد، وهر گاه زکات را منع کنند زمين هم برکات خود را از زراعت
وميوه ومعادن منع کند، وهر گاه در حکم جور کنند تعون بر ظلم ودشمنى
خواهد شد، وهر گاه عهد وپيمان را نقض کنند خداوند دشمن ايشان را بر
ايشان مسلط سازد وهرگاه قطع رحمها کنند اموال به دست اشرار افتد،
وهر گاه امر به معروف ونهى از منکر نکنند وپيروى اخيار از اهل بيت
من نکنند مسلط خواهد کرد خداوند بر ايشان اشرار ايشان را، پس در آن
هنگام دعا کنند خوبان ايشان ودعاهايشان مستجاب نگردد).(7)
حديث ششم: از امير المؤمنين عليه السلام پس از آنکه ذکر فجايع
فرمود؛ سپس فرمود: پس به تحقيق که مردم دو نوعند: يکى نيکوکار پرهيزکار
وديگر شقى بدکردار وخانه دو خانه است سوم ندارد (بهشت وجهنم) وکتاب
يکى است که فرونگذارده نه کوچک ونه بزرگ مگر اينکه ضبط کرده آن را،
آگاه باشيد که حب دنيا راس هر خطيئه وگناه است وباب هر بليه ومجمع
هر فتنه وداعى هر شک وريب است).
حديث هفتم: جمله اى از خطبة البيان از امير المؤمنين عليه السلام
بعد از شرح بسيارى از فجايع فرمودند:
(اى واى از قلت معرفت شما وذلت فقير شما وتکبر اغنياء شما وکمى
وقار شما (انا لله وانا اليه راجعون)(8)
مصائب بر ايشان نازل مى شود اما بزرگ نمى شمارند بلاها را، شيطان
با بدنهاى ايشان مخالطه کرده ودر بدنهاى ايشان جا گرفته ودر خون
ايشان داخل شده وبه دروغ گفتن وافتراء وتهمت، وسوسه مى کند وبر
ايشان تلقين مى کند تا اينکه فتنه ها همه ى شهرها را فراگيرد ومؤمن
مسکين دوست ما بگويد: من از مستضعفين هستم).(9)
حديث هشتم: حضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(بعد از خود سه چيز را بر امتم مى ترسم، گمراهى بعد از معرفت وفتنه
هاى گمراه کننده وشهوت شکم وفرج).(10)
حديث نهم: امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(قوام دين (دنيا خ ل) به چهار چيز است: عالم ناطق که علم خود را
استعمال کند، (هم خود عمل کند وهم به مردم بگويد)، مالدارى که زياد
مال خود را بر اهل دين خدا بخل نکند، فقيرى که آخرت خود را به دنيا
نفروشد، جاهلى که از طلب علم استنکاف نکند، پس هر گاه عالم کتمان
علم خود کند وغنى به مال خود بخل بورزد وفقير آخرت خود را به دنيا
بفروشد وجاهل از طلب علم تکبر نکند، دنيا به حالت قهقرى برگردد
(يعنى به پشت که دوره ى جاهليت است) پس در آن هنگام مغرور نکند شما
را مسجدهاى زياد وجسدهاى مردمى که هواهاى ايشان مختلف است).
گفته شد: يا امير المؤمنين! زندگى در آن زمان چگونه است؟
فرمود:
(در ظاهر با ايشان معاشرت ودر باطن با ايشان مخالفت کنيد).(11)
حديث دهم: از حضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم نقل شده است که
فرمود:
(هر گاه پنج چيز شايع شود، پنج چيز در ميان شما جاگزين شود، هر گاه
زنا شايع شود زلزله ها ظاهر شود، وهر گاه زکات را ندهند حيوانات
بميرند وهر گاه حکام (سلطان خ ل) در قضاوت جور کنند آسمان باران
خود را نگهدارد وهر گاه ربا فاش وشايع گردد خسف وفرو رفتن به زمين
خواهد بود).
حديث يازدهم: ايضا آن حضرت صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(هر گاه در امت من ده خصلت ظاهر شود خداوند ايشان را به ده چيز
عقوبت کند.
گفته شد:
يا رسول الله! چيست آن ده خصلت؟
فرمود: هر گاه دعا کم کنند بلا نازل شود، وهر گاه صدقات (قرض وهديه
ووقف ومطلق قدمهاى خير وانفاقات خيريه) را ترک کنند مرضها زياد شود
وهر گاه زکات را منع کنند چارپايان بميرند، وهر گاه سلطان جور کند
منع باران شود، وهر گاه زنا در ايشان بسيار شود مرگ ناگهانى در
ايشان زياد شود، وهر گاه ربا زياد شود زلزله ها زياد شود، وهر گاه
به خلاف آنچه خدا نازل فرموده حکم کنند دشمن ايشان بر ايشان مسلط
شود، وهر گاه نقض عهد وپيمان کنند خداوند ايشان را مبتلا به قتل
سازد، وهر گاه کم فروشى کنند خداوند ايشان را به سالهاى خشک وقحط
بگيرد).
سپس اين آيه را تلاوت فرمود:
(ظهر الفساد فى البر والبحر بما کسبت أيدى
الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون).(12)
فساد در دريا وخشکى ظاهر شد به سبب آن چه دست مردم کسب کرده تا اينکه
بچشاند ايشان را اثر بعضى از آنچه عمل کرده اند، تا شايد برگشت
کنند.(13)
حديث دوازدهم: نيز از آن حضرت صلى الله عليه واله وسلم است که
فرمود:
(از جبرئيل پرسيدم: آيا بعد از من به زمين خواهى آمد؟
گفت:
بلى يا رسول الله بعد از شما ده مرتبه به زمين نازل خواهم شد وده
گوهر از روى زمين خواهم برد.
فرمود: آن گوهرها چيست؟
عرض کرد:
اول دفعه که نازل شوم برکت را خواهم برد، در دفعه دوم رحمت را خواهم
برد، در دفعه سوم حيا را از چشم زنان خواهم برد، دفعه چهارم حميت
وغيرت را از سر مردان خواهم برد، دفعه ى پنجم عدالت را از دل
سلاطين خواهم برد، دفعه ششم صداقت وراستى را از دل رفيقان ودوستان
خواهم برد، دفعه ى هفتم مروت را از دل اغنياء خواهم برد، دفعه ى
هشتم صبر را از فقراء خواهم برد، دفعه نهم حکمت را از دل حکيمان
خواهم برد، دفعه دهم ايمان را از دل مؤمنين خواهم برد).(14)
(سبب بردن اين امور يا طرح کردن مردم است که چون از خود طرح مى
کنند پس جبرئيل آنها را مى برد ويا اعمالى مى کنند، که سبب بردن
آنها مى گردد).
حديث سيزدهم: ايضا آن حضرت صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(زمانى بر مردن بيايد که سالم نماند براى صاحب دين دين او، مگر آن
کس که فرار کند به دين خود از قريه اى به قريه اى واز کوهى به کوهى
واز سوراخى به سوراخى، مانند روباهى که مى ترسد.
پاورقى:
(1)
(صبر زرد) گياهى از گروه زنبق است که داراى شيره ى تلخى مى
باشد، در پزشکى براى درمان اسهال به کار مى رود. اين گياه
ودر مناطق گرم چون آفريقا مى رويد (المنجد).
(2)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 218:2 ح 536- 14:3
ح 569 الى 572- ص 23 ح 577 (رويبضه)- ص 410 ح 174:5 -966 ح
1601، روضة الکافى: ص 35 ح 7، الفصول المهمة: ص 299، جامع
الاخبار: ص 355 ب 88، بحار: 453:22 ب 14 ح 192 :52:11 ب 25
ح 26- ص 254 ح 147- ص 262 ح 148- ص 265 ح 151- ح 154- ص
275 ح 168- ص 276 ح 172، تفسير على بن ابراهيم قمى: 303:2
سوره ى محمد صلى الله عليه واله وسلم در تفسير آيه 18،
تفسير صافى: 24:5، سوره ى محمد صلى الله عليه واله وسلم در
تفسير آيه 18، کمال الدين: 250:1 ب محمد صلى الله عليه
واله وسلم در تفسير آيه 18، تفسير صافى: 24:5 سوره ى محمد
صلى الله عليه واله وسلم در تفسير آيه 18، کمال الدين:
250:1 ب 23 ح 1- ص 330 ب 32 ح 16، منتخب الاثر: ص 527 ف 6
ب 2 ح 37-1، معجم الملاحم والفتن: 2: 349 -322 لفظ (زمان)
3: 369-352 لفظ (فتنه) وص 384-374 لفظ (الفرج)4: 370-364
واژه (النساء فى آخر الزمان)، الزام الناصب: 178:2.
(3)
بحار: 263:52 ب 25 ج 148، الزام الناصب: 137:2، جامع
الاخبار: ص 396-395 ف 102 ح 1:1100.
(4)
مکارم الاخلاق: ص 449، الزام الناصب: 150:2.
(5)
تحف العقول: ص 38 ح 13-5، بحار: 141:74 ب 7 ح 1.
(6)
امالى صدوق: ص 678 مجلس 85 ح 25:923، تحف العقول: ص 55 ح
128، بحار 127:23 ح 56.
(7)
علل الشرائع: ص 584 ب 385 ح 26، امالى صدوق: ص 385 مجلس 51
ح 2:493، تحف العقول: ص 56 ح 129، بحار: 369:70 ب 138 ح
3-ح 5 و327:88 ب 1 ح 15:93 -11 ب 1 ح 32 و46:97 ب 5 ح 3- ص
72 ب 1 ح 5 و107:100 ب 2 ح 6.
(10)
امالى مفيد: ص 111 مجلس 13 ح 1، بحار: 368:10 ب 20 ح 451-
22:15 ب 14 ح 7.
(11)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 585، خصال:
216:1 ح 5 ب قوام الدين باربعة، بحار: 179:1 ب 1 ح 2-61 :
67 ب 13 ح 9.
(13)
جامع الاخبار: ص 509 ف 141 ح 31:420.
(14)
الاثنى عشريه فى المواعظ العدديه: ص 330 ف 3 ب 10.