مهدى منتظر

محمد جواد خراسانى

- ۱۰ -


امراء ووزراء وعمال

امراء زياد باشند وامين ها کم.

امراء کافر، واوليائشان فاجر.

- امير وامراء بر سلطان نيز گفته مى شود -.

اميران خائن، کدخدايان فاسق، اعوان ويارانشان ظالم وصاحبان رأيشان فاسق.

اميران فاجر، وزيران ظالم، کدخدايان خائن.

اميران فاجر، وزيران دروغگو، وامينان خائن، واعوان ستمگر.

امور به دست اميران جائر، ووزيران فاسق، وکدخدايان ظالم، وامينهاى خائن افتد.

زعيم وزمامدار مردم رذل تر ايشان باشد.

- زعيم نيز به سلطان گفته مى شود -.

اشرار امت والى وزمامدار گردند، پس کار بر مردم تنگ شود وزراعت فاسد گردد، دولت هاى شياطين دور زند ودائر گردد وبر ضعيف ترين مساکين جستن کنند وهر پلنگ بر فريسه ى - شکار - خود جستن کند.

روش اولياء امور وطرز رسيدن به حکومت

رياست را براى متاع دنيا طلب کنند.

رياست را بطلبند براى ظلم کردن وفخر بر يکديگر.

واليان بر دادن حکم رشوه گيرند.

حکومت وولايت را در مازاد گذارند، هرکس بيشتر رشوه دهد يا عهده دار امر بيشترى شود به رياست ومنصب رسد.

مردم حريص خواهند شد بر حکومت وامارت، پس هر کس که از او بدوشند حال او در امارت نيک خواهد بود وآن کس که از او بهره اى نباشد روزگارش بد باشد وبه امارت نرسد.

واليان مردان خائن را امين کنند از جهت طمعى که به وى دارند.

مکاران را مقرب سازند.

اولياء امور اهل کفر را مقرب نزد خود سازند واهل خير را از خود دور کنند.

نزديکتر به واليان کسانى هستند که مدح خود را در بدگوئى وفحش دادن به ما (اهل بيت) مى بينند وآن کس که ما را دوست مى دارد سخن او را تزوير، وشهادت او را نمى پذيرند.

واليان ميراث را به اهل فسق وجرات بر خدا مى دهند، از ايشان چيزى مى گيرند وايشان را به خود وامى گذارند که آن چيزى خواهند بکنند.

صاحب منصب که مردم از جهت منصب وتسلط او مى ترسند، مرد شريف را ذليل مى کند وبه ذلت به او مى نگرد وهمواره در پى قتل اوست.

حکومت نا اهلان وتسلط اشرار

حکومت را به کسى دهند که مستحق آن نيست.

کسانى به حکومت رسند که ايمان راسخ ندارند وجزء کسانى هستند که بايد با ايشان از باب تاليف قلوب معامله ومعاشرت کرد.

مردمان سفيه نادان را عمال واعوان دولت سازند.

سفهاى قوم راعى ايشان باشند.

اولاد علوج اکابر باشند. (علوج: کافر وپست ولا ابالى وبى اطلاع از دين)

روبيضة در امور عامه مردم تکلم کنند. (يعنى کسانى که حق تکلم ندارند).

بر خود مقدم کنند کسانى را که افضل ايشان نيست.

اشراف ذليل شوند وبى حسبان بلندى يابند.

اشرار بر اخيار مسلط شوند.

نيکان ايشان از اشرارشان مى ترسند.

خداوند اشرار را بر ايشان مسلط کند که ايشان را به عذابهاى بد شکنجه کنند.

پسرانشان را ذبح وزنانشان را به بى عفتى کشند، خوبانشان دعا کنند ومستجاب نگردد.

مرد خود را به بد زبانى مشهور کند تا از وى بپرهيزند وامرى به وى واگذار کنند وبه مقامى برسد.

حکومت زنان وکودکان وخواجگان

کودکان به امارت رسند.

دولت کودکان ونوسالان در هر جائى ظاهر شود وظلم در همه ى بلاد جارى گردد.

زنان مسلط شوند وبه حکومت برسند.

سلطنت به مشورت زنان وکنيزان باشد.

تدبير امور به دست خواجگان افتد.

زنان بر ملک ودولت غالب شوند وبر هر چيزى غالب شوند که هيچ امرى نشود مگر به هواى ايشان.

رستگار نخواهند شد آنان که امر خود را به دست زن بسپارند.

دستگاه قضاوت وشهود وترک حدود

قضاوت بر خلاف امر خدا قضاوت کنند.

قاضيان قضاوت کنند به چيزى که نمى دانند.

قاضيان رشوه گيرند.

بيشتر ايشان شهادت دروغ وباطل دهند.

شهادت هاى دروغ قبول شود.

شهادت هاى عدل رد شود.

شهادت هاى معارض يکديگر دهند.

حدود تعطيل شود وبه هواهاى خود در آنها عمل شود.

هيچ حدى براى خدا جارى نشود.

رواج فساق وفجار ومنافقين واشرار وجاهليت وجهال

فسق ظاهر وآشکار شود.

فاسق پسنديده وستايش شود وصاحب قوت وقدرت در چيزهائى که خداوند دوست ندارد گردد.

شخص را به فسق مدح مى کنند واو را خوش مى آيد ومى خندد وبرگوينده رد نمى کند.

صداهاى مردم فاسق به دعوت بلند شود واز ايشان شنيده شود وپذيرفته گردد.

فاجر را مرد با ظرافت شمرند.

از فاجر بپرهيزند از ترس شر او.

صداهاى فجار بلند شود.

شر ظاهر شود وهيچ کس از وى منع نکند، بلکه براى صاحبش عذرى بسازند.

از اشرار بپرهيزند از ترس زبانشان.

اشرار را اکرام کنند.

از اخيار غفلت کنند واشرار را بر خود مقدم کنند.

بادهاى منافقين وزنده وپرباران وبادهاى اهل دين ساکت وبى حرکت است. (يعنى دنيا به کام آنها است وباد به نفع آنها مى وزد).

هر جاهلى نزد مردم، مرد داناى با اطلاع شمرده مى شود وهر حيله گر مکار را مرد افتاده ودرويش خوانند.

بين شخص با خلوص واهل شک وريبه تميز ندهند.

گرگ را از ميش نشناسند.

شعراء زياد شوند (مانند دوران جاهليت) وقبرهاى ايشان را مردم مساجد خود اتخاذ کنند. (صوفيه اين عمل را کرده اند، قبور شعراى خود را خانقاه ساخته ومعبد خود قرار داده اند).

حال غنى وفقير

مال وصاحب مال را بزرگ شمرند.

صاحبان مال وثروت را بزرگ شمرند.

مردم از اغنياء تبعيت کنند، در مجالسشان نيز از ايشان تبعيت کنند.

اغنياء توشه ى فقرا را بدزدند.

غنى بخل بورزد به آنچه در دست اوست.

فقير آخرت خود را به دنيا بفروشد.

فقير در بين مردم ذليل وحقير باشد.

فقير مغبوض ومهجور، وغنى محبوب وبه کرامت مخصوص باشد.

هر صاحب درهم نزدشان صاحب رفعت باشد وآن که نادار است وضيع وپست به شمار است.

شخص معسر (نادار) حقير شمرده شود وبه او تحقير شود.

اى واى بر فقير از آن جه بر او وارد شود از خسران وزيان وذلت وخوارى، وزود باشد که فقيران دست آويز شوند وطلب کنند آنچه براى ايشان حلال نيست.

پس چون چنين کنند رو آورد بر ايشان فتنه هائى که نتوانند بر خود هموار کنند.

فسادهاى عموم جامعه

تا اين جا راجع به فساد اصناف وطبقات بود، اينک فسادهاى عمومى که اختصاص به صنفى خاص ندارد تفصيل داده مى شود، اين فسادها چند نوع است:

فسادهاى دينى - اجتماعى - تربيتى - اخلاقى.

ظهور فواحش ومنکرات شراب وقمار

شراب را حلال شمرند.

قمار ظاهر شود.

شراب ومسکرات وچيزهاى نشئه آورنده بخورند وبه آلات قمار بازى کنند.

به شرب مسکرات فخر کنند.

شراب را آشکار بنوشند وبفروشند.

شراب ومسکرات را علنى بخورند وبر وى جمع شوند کسانى که ترس از خدا ندارند.

اطباء شراب را براى مريضان توصيف وبه شراب تداوى واستشفاء کنند.

زنا

زنا شايع شود.

زنا را دوست دارند.

زنا را حلال شمرند.

زنا را سهل شمارند.

اولاد زنا بسيار شوند.

زنان مدح خود را در زنا ببينند.

زنان به مردان خود رشوه دهند تا ايشان را رخصت به مجامعت با مردم دهند.

با محارم خود جمع شوند وبه محارم اکتفاء کنند.

شبها پرده ى حيا برداشته شود واز هيچ جرات بر خدا حيا نکنند.

لواط ومساحقه

پسران بدهند آنچه زنان مى دهند.

بر يکديگر غيرت به خرج دهند بر پسران، چنانکه غيرت به خرج مى دهند بر دخترانى که در خانه ى پدرانند.

مرد را سرزنش کنند که چرا با زنان جمع مى شود وبا مردان دفع شهوت نمى کند.

بر يکديگر غيرت به خرج دهند بر سر مردى که با او فجور کنند ودر اين راه جان ومال خود را بذل کنند.

مردان خود را براى مردان فربه کنند وزنان براى زنان.

زنان به زنان اکتفاء کنند ومردان به مردان.

مرد از پس خود وزن از جلو خود معيشت کند.

زنان، زنان را براى خود يار ومعشوقه گيرند.

زن براى خود زن را جفت گيرد وخود را براى زن زفاف کند، چنانکه عروس را براى شوهر زفاف مى کنند.

غنا وموسيقى ورقص

غنا وآوازه را دوست دارند.

رقص وطرب وغنا را حلال شمرند.

آلات ساز وآواز ظاهر شود.

تار وطنبور زنى را مستحسن شمارند ونيکو بياموزند.

زنهاى آوازه خوان ورقاصه آشکار شوند.

زنهاى آوازه خوان وآلات آوازه براى خود اتخاذ کنند.

لهو وآلات لهو ظاهر شود، عابرين بر وى بگذرند واحدى احدى را منع نکند.

براى غنا وآوازه مالها خرج کنند.

آلات غنا وموسيقى در حرمين (مکه ومدينه) ظاهر شود.

تهور وتجرى در معاصى وهتک محارم

محارم خدا هتک شود.

از هيچ چيز نمى گذرند وپروا ندارند.

پيروى شهوات نفس کنند.

عمل هاى جرم دار وجرم آور آشکارا وگناههاى بزرگ آسان شود.

از هيچ منکرى که مى کنند دست نکشند.

مانند حيوانات در منظر مردم بر روى يکديگر بجهند، واز ترس هيچ کس انکار نکند.

با حيوانات مجامعت کنند.

مرده را از قبر بيرون آورند وکفن او را بفروشند.

اگر يک روز بر وى بگذرد وگناه عظيم از وى صادر نشود محزون وغمگين باشد وآن يک روز را روز پستى از عمر خود بگمارد. - نعوذ بالله -

در حرمين يعنى مکه ومدينه عمل کنند به آنچه خدا دوست ندارد وهيچکس منع ايشان نکند وبين ايشان واعمال قبيحه حائل نشود.

دروغ وشهادت دروغ وقسم دروغ وغيبت وبهتان

دروغ را حلال شمارند.

زبان راستگو کم وناياب باشد.

دروغ زياد شود.

هيچ چيز بيشتر از دروغ نباشد.

قسمهاى دروغ به خدا بسيار شود.

فاسق دروغ بگويد ودروغ او را رد نکنند.

دروغگو را تصديق وخائن را امين کنند.

دروغگو را تصديق وراستگو را تکذيب کنند.

افسانه ها را حلال شمارند.

گفته هاى دروغ را نفيس شمارند وبر وى مسابقه گذارند وسبقت گيرند که زودتر به دست آرند واز دست يکديگر بربايند.

داستگوترين مردم نزد مردم دروغگوى افتراء بند است.

شهادت هاى دروغ معمول گردد.

به ميل وهواها شهادت دهند.

بدون شهادت خواستن شهادت دهند.

به ملاحظه ى نسبت وخصوصيت ورفاقت شهادت دهند. بدون اين که حق را بشناسند.

دروغ حديث ايشان وغيبت ميوه ايشان باشد.

غيبت را ملاحت شمرند وغيبت کننده را مليح.

بعضى، بعضى را مژده دهد به غيبتى که آورده يا به مجلس غيبت.

بهتان ومعصيت وطغيان علنى گردد.

(اين امور بلکه کليه فسادهاى دينى وآنچه گذشت در فساد اجتماعى نيز تاثير دارد).

ظلم وجور وتعدى عمومى وهرج ومرج

جور وفساد بيشتر شود.

هرج ومرج زياد شود (به هم افتادن وهر کس هر چه تواند کند ودادگاه وپناهگاه نباشد).

بعضى بر بعضى جور کند.

به جور ديانت کنند.

بغى (تعديات به ناحق) بر يکديگر بسيار شود.

در تعدى به يکديگر به حد افراط باشند.

جور همه ى بلاد را شامل شود.

گذشت نمى کنند از بد کننده وخلاف کننده.

بندگان وکنيزان را ستم کنند.

ظالم معظم وضعيف نابود وقوى مالک باشد.

مانند گرگهاى ضرر رسان خونريز باشند.

هر کس گرگ باشد قوى باشد وگرنه گرگان او را بخورند.

مرد به نمازگاه مى رود، چون برمى گردد جامه هايش بر تن او نيست.

قتل وخونريزى

خونريزى را سهل شمارند.

خونريزى زياد شود.

آدم کشى بسيار شود.

بعضى، بعضى را از روى عداوت بکشند.

تفرقه واختلاف واتحاد بر ضد دين واجتماع

فتنه ها ظاهر شود.

بر فرقت اجتماع کنند وبر ضد اجتماع فرقه فرقه شوند.

اتحاد وپشتيبانى به يکديگر مى کنند، در غير ذکر خدا صداها بلند شود.

روشها مختلف شود وفساد بسيار گردد، رشد وهدايت کم شود، پس در آن هنگام دلها سياه شود وسلطان جائر بر ايشان حکومت کند.

چنان سرگرم تفرقه ومخالفت وعصيان وضلالت وطغيان باشند، تا اينکه بر وى توالد وتناسل کنند واولادها بزايند که به معصيت تربيت گشته وبه جور ديانت کنند.

افعالشان منکر ودلهاشان مختلف.

مردم با کسى هستند که غلبه با اوست.

درس باطل به يکديگر بياموزند.

در کارها تقليد از يکديگر کنند وهمگى تقليد اهل شر کنند.

ترک خيرات وبى اهتمامى به ضعفاء وبه امور جامعه

از خير بى ميلى وبى رغبتى مى کنند.

بر يکديگر عطوفت ندارند، بلکه ادبار وپشت از يکديگر مى کنند.

شام مى کنند در نشئه وصبح مى کنند مست، هيچ در غم مردم وآنچه به او مبتلايند نيستند.

معروف (هديه وقرض واحسان وصدقات خيريه) کم شود.

راه خير منقطع گردد وکسى بر وى نرود وراه شر رهروانش بسيار باشد.

قدمهاى خير برداشته نشود مگر به وساطت وتوصيه ى اشخاص، رضاى خدا وقصد خدا را منظور نکنند، بلکه نظر مردم را جلب کنند.

صدقه به مسکين داده نشود.