خورشيد مغرب

محمد رضا حكيمى

- ۲۵ -


مى گويند:(النّاس مسلّطون على اموالهم)- بسيار خوب. آيا اينهمه اموال وسيع، (اموالهم) است. اين اموال، بواقع، ملك قطعى وسالم ومشروع اين توانگران است؟ اگر اين است پس چرا على (عليه السلام) فرياد مى زند:

ما جاع فقير الّا بما منع غنىّ.(1)

ـ هر جا بينوايى گرسنه است، حق او در دست غنيّى توانگر است.

وچرا امام جعفر صادق (عليه السلام) مى گويد:

انّ النّاس ما افتقروا، ولا احتاجوا، ولا جاعوا، ولا عروا، الّا بذنوب الاغنياء.(2)

ـ نادارى ناداران، نيازمندى نيازمندان، گرسنگى گرسنگان وبرهنگى برهنگان، همه وهمه، در اثر جنايت اغنيا وتوانگران است.

آرى، هر جا فقيرى گرسنه است، خوراك او در سر سفره رنگين اغنياست. هر جا زاغه نشينى بينوا در گوشه اى مى لولد، حق مسكن او در خانه هاى بزرگ شمال شهريها وديگر كارخانه داران ومقاطعه كاران وتجا ربزرگ وتوانگران است. هر جا برهنه اى وبى لباسى به خود مى لرزد، جامه او در جامه دانهاى زيبا ومتنوع خانواده هاى توانگر است. هر جا طفلى حق تحصيلات اوليه ندارد، حق او در پاى فرزندان مرفّه وخارج گرد متمكنان ريخته شده است. خرج تحصيل ضرورى اين طفل وامثال او، خرج تفريحها وفساد ها وشب نشينيهاى آنان است. وهمينطور، وهمينطور...

مگر على(عليه السلام)، در نخستين روزهاى خلافت خود نفرمود:

والله لوجدته قد تزوّج به النّساء لرددته...(3)

ـ به خدا سوگند اگر با آن اموال زن ستانده باشند من آنها را بر مى گردانم به بيت المال.

واين سخن را على(عليه السلام)، درباره زمينها واموالى فرموده است كه در خلافت پيش از او به كسانى داده وحقوق محرومان را ضايع گذاشته بودند. واكنون اوضاع ما بسيار شبيه است به همان اوضاع.

به هر حال، پيامبر ما به مساوات در تقسيم مال قائل بوده وبدان عمل مى فرموده است. امام ما على- وامام همه مسلمين- نيز چنين مى كرده است. مهدى(عليه السلام) هم كه بيايد به مساوات عمل مى كند. پس ما چه مى گوييم؟ چگونه ما خود را طرفدار حاكميت محمد(صلى الله عليه وآله) وعلى(عليه السلام) ومهدى(عليه السلام) مى دانيم؟ وتابع مكتب آنان؟ امروز مسائل جهان وانسان، عناوين ثانوى، واقعيت انقلاب اسلامى، شعله سوزان خون شهيدان، جانبدارى ماهوى اسلام از محرومان، فساد دوران گذشته در نوع مسائل وروابط، بويژه روابط مالى وبه دست آوردن مال وزمين وامكانات... وآن فسادها ووابستگيها، اينها همه اقتضا مى كند كه ما هوشيار وواقع بين باشيم، وجوهر دين را درك كنيم. دفاع از چه مى كنيم وبراى چه؟ در مورد بيشتر اين اموال واملاك، در مالكيت شرعى واسلامى آنها- حدوثا، يا بقاء، يا هر دو  شبهه است. ثروت كلان خصوصى كجا مى تواند مشروع باشد؟... مگر موازين شرع ساييده شده واز كار افتاده است. مگر با مقدارى كه برخى از اين متمكنان، وجوه مى دهند، خرج مسجد وحسينيه مى كنند، در نسبت با آنچه دارند واز خون جامعه مكيده اند، واز گردخ محرومان كشيده اند، برى الذّمه مى شوند؟ چرا غفلت... چرا؟...

همين است كه جوانان مسلمان وشيعه آل محمد(صلى الله عليه وآله) نگران مى شوند، آگاهان افسرده مىگردند، وانقلابيون به نتيجه اى كه بايد نمى رسند- كه اميد است اين موانع حل شود. همين است كه پاره اى از جوانان، براى رفع ظلم وتعدى وتبعيض، به اين سوى وآن سوى كشيده مى شوند، وبه اين مرام وآن جمع وآن گروه وگروهك مى پيوندند، به گمان اينكه نزد آن كسان وآن مرامها چيزى هست. ونمى دانند كه در دين وتعاليم دينى خود آنان چه چيزها هست. چرا؟ چون به آنان كمتر عرضه شده است. البته اكنون وپس از انقلاب، وبا تعاليم مستضعف گراى امام خمينى، اين مسائل- تا حدود زيادى- روشن شده است، وبعد انقلابى اسلام شناخته گشته است، ورويه انبيايى دين نشان داده شده است. (72) اميد است بسته انديشان، آگاه گردند، واز جمود ويكسونگرى درآيند. من مى دانم كه حفظ اسلام، جز با حوزه وحفظ حوزه ميسور نيست. در نزد حوزه نديدگان، اسلامى كه اسلام باشد، وجوهر دينى در آن حضور داشته باشد- در حدى كه بايد- وجود ندارد. امّا برخى از حوزه ديدگان بى خبر از ديگر چيزها وديگر حقايق وواقعيات نيز نمى توانند، براى اسلام، نگهبانان خوب وموفّقى باشند. اينان ممكن است گاه كليت اسلام محمد(صلى الله عليه وآله)، وعلى(عليه السلام)، ومهدى(عليه السلام) را- دانسته يا نادانسته  فداى بسته ذهنى، ومحدود انديشى، وساده دلى، وبى خبرى، وناآگاهى، كنند، فداى بسته ذهنى، ومحدود انديشى، وساده دلى، وبىخبرى، وناآگاهى، كنند، فداى محدود درسهاى خارج از فقه واصول، فداى محصور بودن در فاصله هاى خانه تا مدرسه ومدرسه تا خانه... اين است مصائب نسل جوان جو يا...

بايد براى رفع مسئوليت (دينى) و(نويسندگى) و(سياسى) و(اجتماعى) و(انقلابى) ياد كنم كه آنچه تاكنون در اين باره مطرح گشته، وعظ وتذكرهايى بيش نبوده است، ودر مقام عمل وقانونگذارى وتصوى ب واجرا، براى رفع تبعيضهاى ناحق واجراى عدالت اجتماعى وعمل كردن به روح اسلام، در(سياست مالى اسلامى) اقدامى در خور نشده است اميد است كه باز هم از خود به اين مسائل رسيدگى شود. بايد مشكل حوزه در خود حوزه حل شود. حوزه امروز مشعل عصر غيبت وفروغ راه مردم منتظر است. بايد بيدار باشد، جوانب نگر باشد، آگاه باشد، وچون مشعل به همه سوى نور بپاشد.

امروز، حوزه بايد با حضور آگاهانه ومسلط خويش، در همه موضعهاى والا، جاى كمترين ترديدى درباره قابليت عميق ووسيع خود، براى اداره ملت، وهدايت امت، وبسط قسط، ونشر عدل، واحياى متحرك اسلام، باقى نگذارد.

بارى باز گرديم به سخن درباره ديگر مسائل انتظار- اگر چه اين يادآورى كه كرديم، نيز جزء مسائل عمده ومهم امروز جامعه انقلابى ومنتظر ايران است، ويكى از چند(مسئله عمده) است كه بايد انقلاب بصراحت به آن پاسخ دهد. آرى توجه به اين امور، وبرطرف ساختن محروميتها امروز جزء اوجب واجبات است.

23- مسجد، معبد، وزرادخانه

چرا گفتيم عينيت جامعه انتظار بايد عينيت مقاومت باشد نه عينيت تسليم؟ براى اينكه جامعه انتظار است، يعنى جامعه اى كه متصل است به جامعه ظهور. وعينيت  جامعه ظهور- در محيط اسلامى(4) - عينيت مقاومت است، چرا؟ براى اينكه بتواند، با مقاومت والا، وامكانات آماده خويش، در خدمت ونصرت مهدى قرار گيرد. در پيش گفتيم كه مهدى(عليه السلام)، از مردمان،(استنصار) مى كند، يعنى: طلب يارى مى كند، واز ميان آنان انصار وياوران مى طلبد.

اصولا، در اسلام، تكيه بر قدرت وعزت است وسرفرازى وعظمت. از سويى ديگر، وقتى مردم خود در تحقق امرى دخالت داشته باشند، هم از طرف خداوند اجر خواهند برد، وهم به آن امر علاقه مند خواهند بود. در اسلام تأكيد بسيار شده است كه جوانان به سالم سازى بدن، وبالا بردن (قابليت بدنى) خود، وتمرين اسب سوارى وتير اندازى و.... بپردازند. پيامبر اكرم وائمه طاهرين نيز، در اين امور شركت مى جسته اند، ومردم را وجوانان را در اين راه تشويق مى كرده اند.

همچنين در احاديث رسيده است كه مهدى(عليه السلام)، پس از رسيدن 313 تن، ياران خاص او، باز درنگ مى كند، ودست به انقلاب جهانى خويش نمى زند، تا هنگامى كه ده هزار تن نزد او، براى يارى او، گرد بيايند.(5) در برخى احاديث ديگر آمده است كه (70 هزار مؤمن آگاه وفادار(صديق)، در ميان ياران مهدى خواهند بود).(6)

اين است كه بايد مسئله آمادگى، و(تمرين نظامى) را جدى گرفت، بسيار جدى گرفت، بسيار جدى، وبا اهميت دانست، بسيار با اهميت. من از سالها پيش معتقد بودم كه بايد جوانان مسلمان، حتى طلاب جوان، از قدرت بدنى كافى برخوردار باشند، وبه تمرينهاى لازم نظامى، وفنون مختلف ورزش بپردازند، از نحوه هاى مختلف درگيرى(كشتى و..). آگاه باشند، اهل اسلحه، واسلحه شناسى، واسلحه كار باشند.  واكنون نيز، بر اين امر، بجد تأكيد مى كنم.

مساجد ما، همچنانكه معبد است، ومدرسه اعتقادات، بايد مدرسه حماسه وجهاد نيز باشد. محراب بايد مكان حرب باشد، هم حرب با شيطان، وهم حرب با طاغوت، با كفر جهانى، با ظلم، با گناه وتعدى، با تبعيض وتفاوت، با تكاثر طلبى وافزونخواهى، با ثروت اندوزى ومحروميت آفرينى، با...

بايد، در مساجد، همچنانكه در محلى قرآن است و(جامهرى) وكتاب دعا، ودر جايى كتابخانه، در گوشه اى هم اسلحه خانه باشد. بايد جوانان محله ها، تحت آموزشهاى لازم قرار گيرند، واز طريق سازماندهيهاى دقيق واصولى، در ارتباط با مساجد باشند، ودر هر حادثه خطرناك وتهديد كننده، فورا مسلح شوند، وآماده دفاع از همه چيز باشند. دشمن وقتى بداند مردم مسلحمن كمتر حمله مى كند. نتيجه اين كار اين مى شود كه درگيرى كمتر شود نه بيشتر.

جوانان ما وملت ما، از اين پس بايد اين آيه حماسه آموز را، همواره، آويزه گوش خويش سازند:

(واذا كنت فيهم، فاقمت لهم الصّلاة، فلتقم طائفة منهم معك، وليأخذوا اسلحتهم، فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم، ولتأت طائفة اخرى لم يصلّوا، فليصلّوا معك، وليأخذوا حذرهم واسلحتهم؛ ودّ الّذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم وامتعتكم، فيميلون عليكم ميلة واحدة...)(7)

اى پيامبر! هر گاه(در سفرهاى جهاد) در ميان سربازان وسپاهيان اسلام باشى، واقامه نماز جماعت كنى، بايد گروهى از سپاهيان، مسلح، با توبه نماز بايستند، وچون يك ركعت نماز بخواندند وسجده را تمام كردند، بروند در برابر دشمن بايستند، وگروهى ديگر كه نماز نخوانده اند، بيايند وبا همان ساز وبرگ جنگى به نماز بايستند. كافران مى خواهند، شما اسلحه وامكانات خود را كنارى گذاريد، تا با يك حمله شما را از ميان بردارند...

اين تعليم قرآن است. نماز را، به هنگام لزوم، مسلح بخوانيد. از اسلحه خود، وامكانات جنگى غافل نشويد. تعاليم امامان نيز، اينچنين است. ما اگر بخواهيم به سخنان ائمه خود گوش داده باشيم بايد پيوسته مسلح باشيم. واگر يك سلاح كوچك هم شده است، در اختيار داشته باشيم. در صفحات گذشته، تعليمى از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)، در اين باره، آورديم. در پيش نيز، به موضوع سازماندهى، وايجاد تشكيلات دقيق ونيرومند اشاره كرديم، وبر اهميت آن تأكيد نموديم. مساجد مى توانند از مهمترين پايگاههاى ايجاد تشكيلات،و دفترهاى نيرومند ومطمئن ارتباطى باشند، بويژه با توجه به بعد مردمى مسجد، ورابطه صميمى مساجد با محلات ومردم محلات.(8)

مسجد، چنانكه امام خمينى فرموده اند: (سنگر است، بايد اين سنگر را حفظ كرد). اكنون كه سخن از مسلح شدن جوانان مى گوييم، آنهم در ارتباط با دين وتكليف، وتعهد ومسجد، بايد با تأكيد بسيار ياد كنيم كه جوانان بايد به آداب اسلحه دارى آشنا باشند، واز اخلاق ورفتار (جوانمردان)- كه دركتابهاى مربوط آمده است- سرمشق گيرند. بايد نخست شايسته حمل وقبول اسلحه بشوند، وسپس آن را به دست گيرند. (اخلاق سلاحدارى)، آنهم بر موازين اسلامى، مسئله اى بسيار مهم است، ورعايت آن واجب است.

24- يا لثارات الحسين

يا لثارات الحسين، شعارى است كه هميشه در خون شيعه مى جوشد، يا لثارات الحسين: بياييد به طلب خون حسين! اين اشعار شورآور، از ظهر عاشورا، از درون خاك خونين كربلا برخاست، ودر جام خورشيد ريخت، وبه همه چيز رنگ خون زد، شفق خونبار را بياراست، وفجر بيدار را بياكند، ودر كوهها وهامونها، دشتها وجنگلها، ونهرها ودرياها، ودر آباديها وشهرها، وروستاها ودهها، در همه جا وهمه چيز، بگسترد، وهمه جا وهمه وقت، خونها را به جوش آورد، ونهضتها را شكل داد.

اين اشعار است كه همه جا را كربلا كرده است، وهمه ماه را محرم، وهمه روز را عاشورا... وهمين شعار است كه بر پرچم شورشيان دوران شورش بزرگ، شورش مهدى نيز، نقش خواهد بست. امام جعفر صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

... ورجال كانّ قلوبهم زبر الحديد، لا يشوبها فى ذات الله، اشدّ من الحجر، لو حملوا على الجبال لازالوها، لا يقصدون براياتهم بلدة الّا خرّبوها. كانّ على خيولهم العقبان، يتمسّحون بسرج الامام- عليه السّلام- يطلبون بذلك البركة، ويحفّون به، يقونه بانفسهم فى الحروب، ويكفونه ما يريد فيهم. رجال لا ينامون اللّيل، لهم دويفى صلاتهم كدويالنّحل، ى بيتون قياما على اطرافهم، ويصبحون على خيولهم، رهبان باللّيل، ليوث بالنّهار، هم اطوع له من الامة لسيدها، كالمصابيح، كانّ قلوبهم القناديل. وهم من خشى الله مشفقون. يدعون بالشّهادة، ويتمنّون ان يقتلوا فى سبيل الله. شعارهم: يا لثارات الحسين. اذا ساروا يسيروا الرّعب امامهم، مسيرة شهر، يمشون الى المولى ارسالا، بهم ينصر الله امام الحقّ.(9)

ـ ... ياران مهدى، مردانيند پولاد دل، وهمه وجودشان يقين به خدا، مردانى سختتر از صخره ها. اگر به كوهها روى آرند، آنها را از جاى بركنند. درفش پيروز گر آنان به هر شهر وپايتختى روى نهد، آنجا را به سقوط وادار سازد. گويى آن مردان عقابان تيز چنگالند كه بر مركبها سوار شده اند. اين شيرمردان پيروز وعقابان تيز چنگ، براى تبرك وفرخندگى، دست خويش، به زين اسب امام مى كشند،و بدينسان تبرك مى طلبند. آنان او را در ميان مى گيرند، وجان خويش را، در جنگها، پناه او مى سازند، وهر چه را اشاره كند، با جان ودل، انجام مى دهند. اين شير اوژنان، به شب هنگام نخوابند، وزمزمه قرآن ومناجات خويش، چون صداى زنبوران عسل، درهم اندازند، وتا بامداد به عبادت خداى بايستند، وبامدادان سوار بر مركبها باشند. آنانند راهبان شب وشيران روز، وآنانند گوش بفرمانان امام خويش. وچنان چون مشعلهاى فروزانند، ودلهاى منوّر آنان، بسان قنديلهاى نور در سينه هايشان آويخته است. اين مردان، تنها از خدا مى ترسند، وفرياد (لا اله الا الله)،( و(الله اكبر)) آنان بلند است. وهمواره در آرزوى شهادت وكشته شدن در راه خدايند. شعار آنان:(يا لثارات الحسين) است،: بياييد به طلب خون حسين وياران حسين! به هر سوى روى آورند، ترس از آنان، پيشاپيش در دل مردمان افتد(وتاب مقاومت از همه بگيرد). اين خداجويان، دسته دسته، به سوى خداوند(يا امام(خويش روى مى آورند. وخدا، به دست آنان، امام حق را يارى مى كند.

25- پرچمهاى سياه خراسان

از روزگاران قديم، كه از (مهدى موعود) گفتگو شده است، ودر احاديثى در اين زمينه كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) وائمّه طاهرين (عليه السلام) رسيده است، سخن از (رايات سود خراسان) رفته است، يعنى: پرچمهايى سياه كه از سوى خراسان (ايران) مى آيد، ومردمى كه با آن پرچمها حركت مى كنند. گفته شده است كه آنان در شمار ياران مهدى در مى آيند، واو را يارى مى كنند، تا حكومت جهانى عدل وداد را پى ريزد، وبر سر كار آورد.

محدّث سنّى معروف، علاء الدّين متّقى هندى،(10) در كتاب خود، در باره حضرت ولى عصر (عليه السلام)، يعنى: كتاب:(البرهان، فى علامات مهديآخر الزّمان)، يك باى را، ويژه همين موضوع قرار داده است، ودر آن باب(باب هشتم)، 26 حديث، از طريق ابوداود، ابن ماجه، احمد حنبل، ترمذى، طبرانى، حاكم نيشابورى، نعيم بن حمّاد، سعيد بن مسيب و... آورده است. در اين احاديث، از قول پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) وامير المؤمنين (عليه السلام) چنين رسيده است:

هر گاه ديديد كه رايات سود(پرچمهاى سياه) از سوى خراسان(ايران) آمدند، خود را به آن پرچمها برسانيد، اگر چه خويشتن به روى برف بكشيد، زيرا كه مهدى خليفة الله، در ميان آنان است. پرچمهايى سياه از سوى خراسان(ايران) مى آيند.

مردمى كه با آن پرچمها حركت مى كنند دلهايى دارند چنان پاره هاى پولاد ... آنان راهبان شبند وشيران روز...(11)

پيشتر نيز، سخن برخى از اهل سنت را آورديم كه گفته اند:(مقصود از اين پرچمهاى سياه- كه دراحاديث آمده است- پرچمهاى اصحاب مهدى است، نه پرچمهاى سياهى كه با ابو مسلم خراسانى بود).(12)

26- قيام زمينه سازان از مشرق

پس از اشاره به ابعاد عميق پديده (انتظار)، وويژگيهاى ضرورى براى حوزه منتظران، ويادآورى نقش نيروهاى مردمى در ظهور، واهميت بسيج عمومى ووجوب آمادگى ومترصد بودن، لازم است به حديث بسيار مهمى نيز اشاره بكنيم. چه بسا متدينينى، واهل علم وروحانيونى داشته باشيم كه- از سر سستى وسادگى، وعدم تأمل وتروّى در مسائل اجتماعى وبشرى، وحكمتهاى موزون الهى- بپندارند كه به هنگام ظهور، همه جاى جهان غرق در فساد وبى خبرى است حتى سرزمينهاى اسلامى وشهرها وآباديهاى شيعى، وديگر احدى كه رويى به حق وفضيلت داشته باشد در جهان به هم نمى رسد، ودر چنين شرايطى ظهور بزرگ اتفاق مى افتد. ليكن بر اساس احاديث دينى، مطلب اينگونه نيست. درست است كه جهان عصر ظهور، جهان آكنده از ستم وبيداد است، ليكن در گوشه وكنار جهان بزرگ، بويژه در آباديهاى اسلامى وشيعى، مردمى هستند- اگر چه در مقياس با مردم سراسر جهان ونفوس كل بشر بسيار اندك- كه معتقد به حق، وبصير در امر حقّند، وچشم براه مهدى اند، وآماده براى پيوستن به او وكمك ويارى او به سر مى برند. با تأمل در احاديث ومطالبى كه در همين فصل ياد شد، روشن مى شود كه اين مردم (منتظران)، تا حدودى سازمان يافته اند، وداراى تشكيلات وقدرت. وبدون اين نتواند بود. يعنى حكمت تكليف، وسير اراده الهى، وسنتهاى جارى خدايى، وقوانين اجتماعى نيز چنين اقتضايى دارد. در چند روايت- كه سنى وشيعه نقل كرده اند- آمده است كه حتى پيش از ظهور مهدى(عليه السلام)، مردمى قيام مى كنند، ومقدمات حكومت مهدى را فراهم مى سازند.

حافظ ابو عبدالله گنجى شافعى، محدّث معروف اهل سنّت، باب پنجم از كتاب خود درباره مهدى (عليه السلام)، يعنى:(البيان فى اخبار صاحب الزّمان) را، ويژه همين مطلب ساخته، وآن باب را اينسان عنوان كرده است:(الباب الخامس، فى ذكره نصره اهل المشرق للمهدىّ- عليه السّلام). يعنى: باب پنجم از كتاب، در بيان يارى كردن مردم مشرق است مهدى(عليه السلام) را. او در اين باب، اين حديث را از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند:

يخرج اناس، من المشرق فيوطّئون للمهدى سلطانه.(13)

ـ مردمى از مشرق قيام مى كنند، وزمينه حكومت مهدى را فراهم مى سازند.

يار صفحة:‌


(1) (نهج البلاغه)، ص 1242.

(2) (وسايل الشيعه)، ج6،ص4.

(3) (نهج البلاغه)، ص 57.

(4) در محيطهاى غير اسلامى نيز، مقاومت خواهد بود، وجماعتها وقدرتهايى از آنان، در برابر مهدى (عليه السلام) خواهند ايستاد. اين مقاومتها بايد با مقاومتهاى طرفداران مهدى درهم بشكند ونابود گردد.

(5) (اكمال الدّين)، (بحار الانوار)، ج52، ص 192 و283،و 307.

(6) (بحار الانوار)، ج 52، ص 390.

(7) نساء:102.

(8) در ماههاى اول انقلاب، در كتاب(تفسير آفتاب)، درباره آمادگى نظامى ولزوم تشكيل ارتش اسلاميو ... مطالبى نوشته ام. اكنون خوشحالم كه تا حدود زيادى به بسيج عمومى توجه مى شود. اميد است كه اين اصل اقدامى، هر چه بيشتر بگسترد، وقوام يابد، واصولى شود، واستحكام پذيرد، وپايدار وغير قابل تزلزل گردد.

(9) (بحار الانوار)، ج52، ص 308.

(10) در گذشته 975، ذكر كتاب وى در صفحه 73 نيز گذشت.

(11) (البرهان)، ص 147- 152.

(12) صفحه 7، پانوشت شماره 1 نيز ديده شود.

(13) (البيان فى اخبرا صاحب الزّمان)، (بحار الانوار)، ج51، ص 87، اين حديث، از جمله، در كتاب (البرهان) متّقى هندى نيز نقل شده است، ص 147.